اصل 15 قانون اساسی در باب زبان رسمی ایران تصریح دارد که زبان فارسی زبان رسمی کشور است و در عین حال این اصل، واقعیت تاریخی حضور زبانها و گویشهای مختلف را در جغرافیای ایران در کنار زبان فارسی به رسمیت شناخته و آموزش سایر زبانهای محلی رایج در سرزمین ایران را در کنار زبان فارسی به رسمیت شناخته است. شواهد نشان میدهد که در حال حاضر و در روندی روبه رشد آموزش زبانهای محلی و گاه آموزش به زبان محلی به مطالبه جدی و روبه تزاید در مناطق قومیت نشین تبدیل شده است. مقاله حاضر مستقل از مداقه های حقوقی در مدلول، مفهوم و کیفیت اجرای اصل، این پرسش را مطرح میکند که چرا و چگونه اجرای اصل 15 قانون اساسی به جای یک حق رسمی قانونی فرهنگی برای گویشوران به زبانهای غیر پارسی تبدیل به یک مطالبه سیاسی در این مناطق شده است؟ مدعای اصلی این نوشتار آن است که عدم اعتنا یا مقاومت در برابر اجرای این اصل در روندی تدریجی و همزمان با فرایند جهان ـ محلی شدن(Glocalization) ـ که موجب تشدید درخواستهای محلی میشود ـ موجب سیاسی شدن این نیاز و تبدیل آن به یک مطالبه سیاسی در ساختار فرصت سیاسی انتخابات شده است. بدین ترتیب اقدامات انجام گرفته رسمی در مسیر اجرای اصل هم به دلیل برچسب خوردن به مثابه اقدامات حداقلی از سوی نخبگان محلی، توان مدیریت مطالبه روزافزون فرافرهنگی موجود را پیدا نمیکند. پیامد این وضعیت تشدید مستمر مطالبات قومگرایانه و تضعیف مولفه های امنیت ملی است. از منظر این مقاله راهبرد مناسب برای مدیریت مطالبه موجود، به رسمیت شناختن مطالبه در چارچوب قانون و تبدیل موضوع شیوه اجرای آن به موضوع گفتگوی فراگیر دموکراتیک در سطح ملی و محلی است.
واژگان کلیدی: اصل 15، مطالبات سیاسی، حق.