سومین نشست واکاوی حقوقی و تاریخی اصل ۱۵ قانون اساسی روز چهارشنبه دوم آبان ماه توسط موسسه تاریخ و فرهنگ دیارکهن با همکاری دانشگاه علامه طباطبائی در تالار صلح دانشکده حقوق و علوم سیاسی این دانشگاه برگزار شد. در این نشست که دکتر احسان موحدیان مدیریت آن را برعهده داشت دکتر حمید هوشنگی، هویت پژوه و عضو هیات علمی دانشگاه، دکتر محمدعلی بهمنی قاجار، وکیل پایه یک دادگستری و پژوهشگر حقوق بین الملل و داود دشتبانی مدیرمسئول ماهنامه وطن یولی به سخنرانی پرداختند.
احسان موحدیان در ابتدای این نشست گفت: بعضی از افراد و اشخاصی که گرایشهای واگرایانه دارند و شاید نیت خوبی هم نداشته باشند توجه ویژه ای به اصل ۱۵ قانون اساسی دارند و بر اساس یک سری منافع سیاسی گذرا و ضد ملی و حتی بر اساس گرایش های تجزیه طلبانه تفاسیر تحریف آمیز و جعلی را از اصل ۱۵ قانون اساسی مطرح میکنند و بعضی از افراد به خاطر ناآگاهی و ناآشنایی و بی اطلاعی در مورد منافع ملی یا عدم اطلاع از اهداف و اغراضی که این اشخاص واگرگرا و تجزیه طلب دارند شاید از این تفاسیری که از اصل ۱۵ قانون اساسی میشود تاثیر می پذیرند. برخی افراد سیاسی که بیشتر دنبال عوام فریبی هستند و فاقد برنامه مثبت و عملکرد قابل دفاع هستند روی این تفاسیر نادرست از این اصل قانون اساسی تکیه می کنند که می تواند پیامدهای خطرناکی داشته باشد. محور اصلی این تحریفات بحث آموزش به زبان مادری است. در صورتی که در اصل ۱۵ قانون اساسی ما اصلاً چنین چیزی نداریم این اصل صراحتا نوشته زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران زبان فارسی است و اسناد و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات رسانههای گروهی و تدریس ادبیاتشان در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است. برخی مناطق چندین زبان و گویش محلی است حتی کردها چندین گویش دارند آذری ها همینطور. اگر همه اینها کتاب درسی شان به زبان محلی باشد پس از گذشت یک دهه شاهد خواهیم بود نسل جدیدی پرورش پیدا میکنند که اصلاً نمیتوانند با هم ارتباط برقرار کنند یعنی کشور به جزیره های پراکنده و دور افتاده از هم تبدیل می شود. همه اینها تلاش برای ایجاد واگرایی در ایران و زمینه سازی برای تضعیف وحدت ملی و همدلی مردم ایران است تا خاطره جمعی مشترک در میان مردم ایران وجود نداشته باشد. می خواهند زبان فارسی را به عنوان یکی از ارکان هویتی کشور تضعیف کنند. رکن دینی، زبانی، جغرافیایی و تاریخی ارکان هویت ساز ایران هستند و زبان یکی از مهمترین و پررنگترین ارکان هویتساز ما ایرانیها است و به دلیل فراگیری آموزش زبان فارسی، این زبان پیوند دهنده هم هست یعنی زبان فارسی در ایران هم هویت ساز هست هم پیوند دهنده و این دو نقش مهمی است که زبان فارسی دارد. ما در این سرزمین تاریخ مکتوب داریم که اوج آن را در شاهنامه فردوسی شاهد هستیم که یک اثر سترگ ملی است.
قطران تبریزی در تبریز شعر می گوید و در خراسان شعرش را میفهمند یا منوچهری دامغانی و سیستانی شعری می گویند همه مردم ایران میفهمیم. اگر نظامی گنجوی همه اشعارش را در حوزه تمدنی ایران به فارسی نمیگفت کسی او را نمیشناخت. کسانی که از چند زبانه بودن دفاع میکنند. کشورهایی که هدایت و پشتیبانی این گروه های قوم گرا را برعهده دارند خودشان چنین چیزی را نمی پذیرند. در قانون اساسی ترکیه به صراحت آمده که غیر از زبان ترکی زبان دیگری پذیرفته نیست و شما میبینید در مجلس این کشور اگر کسی به غیر از زبان ترکی صحبت کند میکروفونش را قطع میکنند ولی این در حالی هست که ما در ترکیه ۲۰ میلیون کرد داریم. این کردها هیچ حق و حقوق زبانی برخوردار نیستند و در عین حال شاهد هستیم در کشورهایی که تلاش میشود زبانهای دیگرای به غیر از یک زبان تحمیل شود چه اتفاقاتی افتاده است. از جمله در افغانستان وقتی طالبان آمد زبان پشتون را ترویج میکند که یک عامل تشتت و تشنج در این کشور شکل گرفته و تدریس به زبانهای محلی در هند و روسیه هم در طول تاریخ بلاهای زیادی را آفریده است. در این کشورها بعداً تلاش کردند برای ایجاد وحدت ملی یک زبانی را انتخاب کنند و سایر زبانها را کنار بگذارند و بر همان یک زبان اصلی تکیه بکنند.
دکتر حمید هوشنگی در ادامه این نشست ضمن یادکرد زنده یاد رحیم نیکبخت مدیر پیشین موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن گفت: اصل ۱۵ قانون اساسی اصل مظلوم و مغفولی است و تفسیرهای غلط و ناصحیح و ناصوابی به آن تحمیل شده است. قانون اساسی یک مقدمه و چند فصل دارد و هر یک از فصول معنایی دارند یعنی قانونگذار آگاهانه نسبت به این فصول توجه داشته و هر اصلی بنا بر یک دلیلی در فصل خود گنجانده شده است. فصل دوم از اصل ۱۵ تا فصل ۱۸ در مورد زبان و خط و پرچم رسمی کشور است. وقتی اصل ۱۵ در اصول شکلی قانون اساسی آمده یعنی قانونگذار تصویر و نمای بیرونی و ظاهری جمهوری اسلامی را نشان میدهد. بنابراین اصل 15 در فصل حقوق ملت قانون اساسی نیامده است و مسئله اصلی جایگاه زبان فارسی است. این کلمات به دقت چیده شده است.
اتفاقا باید در مورد نقش زبان فارسی در تقویت فرهنگ و هویت اقوام بحث کرد یعنی زبان فارسی عامل تقویت هویتهای محلی است. الان شهریار را کل ایران میشناسند شهریار اگر شعر فارسی نداشت فقط شعرهای آذری میداشت آیا کل مردم ایران که سهل کل مردم دنیا او را میشناختند؟ برخی از آداب و رسوم و فرهنگها و ارزشهای گروههای زبانی در کشور به واسطه زبان فارسی منتشر شده است.
اینکه قانونگذار اراده کرده زبان فارسی را زبان مشترک مردم ایران قرار بدهد آیا اصل جدیدی را جعل می کند یا فقط خبر میدهد؟ امر موجود را که جعل نمیکنند از امر موجود خبر می دهند. تفاوت این دو بسیار است که بگوییم زبان فارسی زبان مشترک مردم ایران بوده یعنی همه کسانی که در این جغرافیای سرزمینی از گذشته تا حال زندگی کرده اند زبان فارسی را میفهمیدند و تکلم میکردند و ارتباط میگرفتند یعنی زبان تحمیلی نبوده یا اینکه ما اکنون اراده کردیم زبان فارسی زبان رسمی و مشترک باشد.
وقتی قانونگذار وارد مسئله قانون گذاری شده و عبارت زبانهای محلی در مجلس خبرگان قانون اساسی مطرح شده نماینده ارامنه مطرح می کند که ما محل نداریم و در شمال غرب و تهران و اصفهان پراکنده هستیم. شهید بهشتی می پرسد چه کنیم تا مشکل حل شود؟ نماینده ارامنه می گوید عبارت قومی هم اضافه شود. چرا که اقلیتهای دینی رسمی در ایران یعنی ارامنه و آشوریها و کلیمی ها قوم هستند و در عین حال دین جدایی هم دارند و از این جهت کلمه قومی به اصل 15 قانون اساسی اضافی میشود. بنابر اینکه ما این کلمه قومی را دلالت به اقوام ایرانی بدهیم غلط است. در مورد ادبیات محلی هم همه شهرها و مناطق ادبیات محلی جداگانه ای دارند و اینکه به یکی از اینها هویت قومی واحد برای زنجان و اردبیل و تبریز و ارومیه قائل شویم نادرست است. در مورد کردی هم آیا کردهای کرمانجی کردی سنندجی و کردی سورانی و … را متوجه می شوند؟ بنابراین استفاده از عبارت زبان محلی دقیق تر است.
حساسیت ها بیشتر در مورد زبان فارسی است در صورتی که در کنار زبان فارسی خط و رسم فارسی هم موضوعیت دارد. گروه هایی که از خط لاتین استفاده میکنند این هم خلاف قانون اساسی است.
در عراق پس از جنگ دوم خلیج فارس اقلیم کردستان عراق زبان عربی را از رسمیت انداختند و زبان کردی را جایگزین کردند و نسلی که تربیت شد فارسی و کردی صحبت می کند اما نمی تواند عربی صحبت کند. در حالی که جامعه و سیاست در عراق همه عربی است.
زبانهای محلی و قومی باید حتماً حفظ شوند چون ذخیره زبان فارسی هستند اما دیگرسازی اینها با زبان فارسی کار غلطی است که متاسفانه جریانهای قومی نخبگان قومی برای کار اهداف انتخاباتی و غیره این کار را انجام می دهند که محققین باید این ادبیات را ترویج کنند که محتوای اصل ۱۵ قانون اساسی چیست و اصلاً چگونه در حوزه زبانی باید ورود کنیم که وحدت ملی دچار خدشه نشود.
داود دشتبانی مدیر مسئول ماهنامه وطن یولی در این نشست گفت: یکی از انحرافات بحث اصل 15 قانون اساسی استفاده از عبارت زبان مادری است این کلمه زبان مادری نه ترم علمی است و نه ترم حقوقی. یعنی هیچ مبنای علمی و حقوقی ندارد نه قانون اساسی از عبارت زبان مادری استفاده کرده نه در متون علمی زبانشناسی از این تعبیر استفاده می شود. در زبان شناسی به زبانی که کودک در خانواده یاد میگیرد زبان اول و زبان رسمی را زبان دوم می نامند. اساساً ما برای مطالعه تاریخ و فرهنگ ایران باید ترمهای علمی خودمان را تولید کنیم چون ما مثل جوامع اروپایی و آمریکایی و قارههای جدید کشف شده و کشورهای تازه تاسیس نیستیم ما به قضاوت اندیشمندان ناسیونالیسم جزو چهار ملت کهن هستیم زمانی که سایر جوامع به ملت بودگی نرسیده بودند ما یک ملت تاریخی و باستانی بودیم و بنابراین قواعد و ویژگیهای خاص خودمان را داریم و بر اساس آن قواعد و ویژگیها باید درباره ایران گفتگو کنیم. متاسفانه در رشتههای جامعه شناسی و علوم سیاسی خیلی ادبیات غربی غالب است و از این عبارتها استفاده میشود که نادرست است. به عبارت دیگر ما اگر بخواهیم حتی با مسامحه بپذیریم و بخواهیم از عنوان زبان مادری برای زبانهای محلی استفاده بکنیم حتماً باید زبان فارسی را زبان پدری بنامیم یعنی اگر زبان محلی و قومی زبان مادری ما است زبان فارسی زبان پدری ماست. بنابراین این بار احساسی که به موضوع زبان داده میشود باید به این شکل خنثی شود و نشان داده شود که جایگاه زبان فارسی برای همه گروههای فرهنگی ایرانی همپای زبان محلی و حتی بالاتر از آن یک جایگاه برجسته و روشنی هست و و به هیچ وجه این دو در تنافر یا جدایی با همدیگر نیستند.
پیش از به وجود آمدن دولتهای مدرن بعد از مشروطه که بحث قانون اساسی و قوانین و مسائل از این دست مطرح شد و حکومت ها به تنظیم و ایجاد مقررات ورود کردند و حالا با جعل یا تایید یک سری ضوابط و مقرراتی را مطرح کردند جامعه ایرانی در یک روند طبیعی و تاریخی بدون هیچ اجبار و بدون هیچ تحمیل و پشتوانه حمایتی از جانب حکومت و دولت و از جانب قوه قاهره زبان فارسی جایگاه برتر به عنوان زبان مشترک و زبان رسمی و زبان اداری و علمی را پیدا کرده است. کما اینکه اصلاً در تاریخ پس از اسلام دورههای معدودی بوده که حاکمان فارسی زبان داشتیم در دوره خلافت اموی عباسی حکام عرب بودند و در دورههای بعدی هم که عموما سلسله های ترک نژاد حاکمان تاریخ ایران شدند اما زبان فارسی در سیطره همین حکومتها جایگاه خودش را به عنوان زبان رسمی سیاسی مشترک و زبان علمی تثبیت کرده و این نشان میدهد که این یک روند طبیعی و تاریخی هست و دخالت دولت مدرن نقشی در این ماجرا نداشته است. در واقع اصل ۱۵ قانون اساسی از یک واقعیت تاریخی و از یک امر بدیهی و روشن خبر داده است. در قانون اساسی مشروطه اصلا به موضوع زبان اشاره نشده است چون موضوع انقدر بدیهی شمرده میشده که اصلا تاکید به آن چندان ضرورتی پیدا نمیکرده است. در سال ۵۷ و بعد وقوع انقلاب اسلامی هم اگر این ضرورت پیدا شد که در یک اصل قانون اساسی به آن تاکید شود مقدار زیادی تحت فشار و جوسازیهای گروههای چپ مارکسیستی بوده که با طرح موضوع خلقها و مسائلی از این دست این مسائل و موضوعات را در فضای سیاسی مطرح کردند. در حالی که جامعه ایرانی خیلی فراتر از اصل ۱۵ قانون اساسی این آزادیها را تضمین کرده است. کما اینکه با وجود کشورها و هویت های جعلی اطراف ما مثل جمهوری آذربایجان یا اقلیم کردستان که مثلاً مدعی هستند که در آنها این زبانهای محلی از آزادی بیشتری برخوردار هستند و در داخل ایران احیاناً این زبانها از آزادی کمتری برخوردار بودند اتفاقاً شاهکارهای هنری و ادبی این زبانها در قلمرو ایران بسیار بهتر و شکوفاتر شده است. در زبان ترکی آذربایجانی دو شاهکار هنری بزرگ داریم یکی شعر حیدربابایه سلام استاد شهریار و دیگری هم ترانه آیریلیق فرهاد ابراهیمی است. هر دوی اینها در دوران پهلوی و در داخل قلمرو ایران خلق شدند یعنی در جمهوری آذربایجان در دوران شوروی و پس از استقلال در چند دهه گذشته هیچ اثر هنری هم پایه ترانه آیریلیق یا هم پایه حیدر بابایه سلام در ادبیات و هنر جمهوری آذربایجان نتونسته خلق شود. در مورد زبان کردی هم همین مثال را میشود زد که خواننده های معروف زبان کردی که در خود اقلیم کردستان عراق هم خیلی مشهور و شناخته شده هستند مثل حسن زیرک و ناصر رزازی از درون فرهنگ ایرانی بیرون آمده و شناخته شدند و در درون این فرهنگ پرورش پیدا کردند. یعنی جامعه و فرهنگ ایرانی بهتر توانسته این زبان محلی را شکوفا کند و این زبان ها وقتی بخشی از فرهنگ و تمدن ایرانی هستند از شکوفایی بهتری برخوردارند و وقتی که تحت تاثیر جعلهای هویتی مورد دستکاری قرار میگیرند مانند آنچه که در جمهوری آذربایجان اتفاق افتاده اتفاقاً ابتر و ستروند میشوند و از آن زایش و شکوفایی که دارند افت میکنند. ما بعضاً ایراد میگیریم که کاربرد زبان فارسی به عنوان زبان رسمی در همه مجامع رسمی باید اتفاق بیافتد ولی اتفاقاً این افتخار ما هست که در جامعه ما چنین حساسیتهایی اصلاً وجود ندارد یعنی حتی وقتی نماینده مجلس ما پشت تریبون مجلس به یک زبان محلی صحبت میکند واکنش جامعه ما به این مسئله یک مسئله عادی است یا امامان جمعه به زبانهای محلی صحبت میکنند جامعه ما دچار تنش نمیشود. در حالی که در هفتههای گذشته دیدیم که یک نماینده مجلس در ترکیه میخواست یک مناسبت قومی را به زبان کردی تبریک بگوید میکروفونش را قطع کردند. به خاطر اینکه هویت ترکیه جعل است و آن کشور بر اساس یک جعل هویتی خلق شده و دچار مشکل هویتی است و این تعارضها درونش به صورت جدی مطرح است ولی فرهنگ ایرانی فرهنگی نیست که حفظ آن منوط به قوه قاهره و حفظ زور و اجبار باشد و برای تنظیم روابط بین زبان رسمی و زبانهای محلی به شکل طبیعی و بدون هیچ حساسیتی خودش تنظیم می کند.
این مباحث ما فقط در مجامع علمی و بعضا مجامع سیاسی موضوعیت دارد وگرنه مردم عادی در مورد بحث زبان فارسی و زبانهای محلی اصلاً برایشان موضوعیت ندارد و خانوادهها در مناطق مختلف تلاش میکنند بدون هیچ حساسیتی و با حفظ زبان های محلی کودکانشان را با زبان فارسی آشنا بکنند. اتفاقاً دخالت های دولتی یک مقدار باعث برخی مشکلات شده مثلاً در همین صدا و سیماهای استانی میبینیم که برخی واژههایی را استفاده میکنند که مردم خود آن محل اعتراض میکنند که اصلاً این واژهها واژگان محلی ما نیست شما چرا به اجبار و با یک جعل نادرستی کلمات وارداتی و نادرستی را از باکو یا استانبول که اصل اون کلمات هم بعضا میبینیم که انگلیسی یا روسی است استفاده می کنید. اتفاقاً دخالتهای دولتی ما نادرست است و جوامع ما خودشون به شکل طبیعی و تاریخی روابط بین زبان فارسی و زبانهای محلیشان را خیلی سالمتر و مناسب تر ترتیب میدهند و مدیریت میکنند.در بحث رابطه زبان فارسی و زبانهای محلی یک مقدار جلوی دخالتهای دولتی و شیطنت دولت های بیگانه اگر گرفته شود جامعه ایرانی به شکل طبیعی خودش این روند را خیلی سالمتر مدیریت میکند.
دکتر بهمنی قاجار وکیل پایه یک دادگستری و پژوهشگر حقوق بین الملل به عنوان سخنران پایانی این نشست گفت: اصل ۱۵ قانون اساسی متاسفانه با مجموعهای از ادعاها و تبلیغات قومگرایانه در هم آمیخته و پیوند خورده اما اگر بخواهیم اصل ۱۵ را در چهارچوب حقوقی بررسی کنیم و بعد با حقوق بینالملل انطباق بدهیم حق آموزش زبان مادری که این افراد مدعی هستند چیست بهتر است که ابتدا خاستگاه حقوقی این اصل را مورد بررسی قرار بدهیم. یک مقرره حقوقی وقتی متولد میشود این عمدتاً سه خاستگاه ممکنه داشته باشد. نخست ناشی از پوزیتیویسم حقوقی و اراده حاکمیت یا بخشهایی از جامعه نظر قوه مقننه بر آن تعلق بگیرد تا مقررهای را وضع کند. یا اینکه برخاسته از حقوق طبیعی باشد و یا اجبار اجتماعی باعث میشود که یک بایدی که باید عرفی و فرهنگی بوده تبدیل به قانون شود. در مورد اصل ۱۵ بیشتر همون وضع گرایی یعنی اراده مجلس خبرگان قانون اساسی است که در سال ۵۸ بر این تعلق گرفت که اصل ۱۵ قانون اساسی را تدوین و تصویب کند و آزادی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی را لحاظ کند. ضمن اینکه البته این استثنایی است که بر اصل ۱۵ و آن اصل عامی که در مقرره اصل ۱۵ مورد اطلاق قرار گرفته و مورد تصریح قرار گرفته رسمیت زبان و خط فارسی و اینکه کلیه اسناد و مکاتبات و کتب درسی باید با این زبان و خط باشند است. پس اصل ۱۵ قانون اساسی در پی تصریح بر رسمیت زبان فارسی بوده و در کنار آن اراده مقنن بر این بوده که بر آزادی استفاده از زبانهای محلی و قومی هم تصریح داشته باشد. حالا این اصل در چه خاستگاه فرهنگی هویتی تاریخی و سیاسی به وجود آمده و باید چارچوب فرهنگی تاریخی سیاسی و حقوقی اش تفسیر شود. آنچه که در جامعه جهانی امروز بیش از پیش مورد تاکید هست حفظ زبانهای در معرض انقراض است. بدین معنا که بحث زبان محلی از منظر فرهنگی در سطح جهانی در چارچوب حفظ زبانها و لهجهها و گویشهای در معرض خطر و در معرض خطر انقراض مهم هست. بر این اساس آن چیزی که از منظر فرهنگی و هویتی در ایران میتواند مهم باشد حفظ زبانها و گویشهایی است که تعداد گویشورانش بسیار کم شده و در معرض خطر انقراض است. اگ بخواهیم از منظر یونسکو به مسئله زبان در ایران بپردازیم چیزی که مهم است حفظ زبانها و گویشهای در معرض انقراض مثلاً وفسی با یک صدم درصد یا تاتی با یک صدم درصد یا آشتیانی با یک صدم درصد یا حتی تالشی است این زبانها هستند که در معرض خطر انقراض اند. اما درست برعکس ادعایی که قومگرایان دارند اصلاً نابودی این زبانهای محلی و قومی و زبانهای باستانی در معرض خطر انقراض برایشان اهمیتی ندارد چیزی که برای قومگرایان اهمیت دارد زبانهایی که به هیچ وجه در معرض خطر انقراض نیستند. زبان ترکی آذربایجانی و کردی و لری اصلاً در معرض خطر انقراض نیستند و جایگاهشان با توجه به تعداد جمعیت متکلم به طور طبیعی و بدیهی محفوظ و تثبیت شده است. زبان سنگسری با ۳۶۰۰۰ گویشور، سمنانی با ۶۰ هزار گویش در معرض خطر است. با این مقدمه به این نتیجه میرسیم که مسئله مطالبه زبان مادری در ایران دغدغه فرهنگی و هویتی ندارد دغدغه که پشت این ادعاها هست دغدغه سیاسی برای اثبات مدعاهایی سیاسی است.
زبان فارسی از ابتدا زبان ملی ادبی و مشترک در ایران بوده بدین معنا که هیچ قوم و هیچ حکومت و هیچ قدرت سیاسی تلاش نکرده این زبان را به وجود بیاورد یا آن را گسترش بدهد اتفاقاً زبان فارسی در زمانی پیدا شده که ایران فاقد حکومت مرکزی بوده و ایران تحت خلافت اشغال بوده و زبان رسمی حکومتها هم عربی بوده است و بعد هم در ادامه در دورانی که سلسلههای ترک زبان در ایران حاکم بودند و در چنین شرایطی تبدیل به زبان مشترک ایرانیان شده است. فردی مثل اسدی طوسی از خراسان به آذربایجان می رود و در آذربایجان زبان فارسی را آموزش به آذربایجانیهای که زبانشان آذری پهلوی بوده آموزش می دهد و شاعری مثل قطران تبریزی با چه عطش و اشتیاقی از ناصر خسرو در مورد استحکام شعر خودش میپرسد برای اینکه به صورت طبیعی این عشق به زبان فارسی وجود داشته یا در همین دوره باز شاعری مثل سید حسن غزنوی از خراسان به آذربایجان و همدان می رود و گزارشهای مکتوب داریم که سید حسن غزنوی مکاتبی برای آموزش شعر فارسی ایجاد کرده بوده و با عشق و شوق در این مکاتب ادب فارسی عروض قافیه و غیره را آموزش میداده است. راوندی در کتاب راحه الصدور در مورد ترویج زبان فارسی سید حسن غزنوی میگوید:«سید اشرف به همدان رسید در مکتبها میگردید و میدید تا که را طبع شعر است مصراعی به من داد تا بر آن وزن دو سه بیت گفتم به سمع رضا اسحاق فرمود و مرا بدان ستود و تحریر واجب داشت و گفت از اشعار متاخران چون عمادی و انوری و سید اشرف و حکیم شاهنامه آنچه طبع تو بدان میل کند قدر ۲۰۰ بیت از هرجا اختیار کن و یادگیر و بر خواندن شاهنامه مواظبت نمای تا شعر به غایت برسد». در شرایطی که حکومت مرکزی نبوده و حکومتهای محلی بودند اکثر این حکومتهای محلی هم عرب تبار و ترک تبار بودند زبان فارسی به طور خودجوش و با اراده ایرانیان و با تلاش ادبای ایرانی تبدیل به زبان مشترک و فراگیر در ایران شد و به عنوان زبان دیوانی همواره مورد استفاده بود و این وضعیت تا زمان قاجاریه هم هست و با شروع آموزش نوین در ایران که پیش از مشروطه شروع می شود و پیشگام این آموزش نوین میرزا حسن رشدیه که خودش آذربایجانی است باز هم زبان فارسی به عنوان زبان آموزشی در ایران مورد تاکید قرار میگیرد و زبان آموزش و پرورش مدرن و نوین در ایران میشود بدون اینکه دولت بخواهد. در حالی که در دوره مظفرالدین شاه که اوج گیری این آموزش مدرن بوده نظام آموزشی نداشتیم و این آموزش و پرورش به صورت ملی و خصوصی به وسیله امثال رشدیه بدون اراده حاکمیت و دولت ایجاد میشود. در قانون اساسی مشروطه و متمم قانون اساسی مشروطه اصلی در مورد زبان رسمی نداریم اصولاً پیشبینی در مورد زبان رسمی نشده اما هم قانون اساسی هم متمم قانون اساسی هم فرمان مشروطیت و کلیه فرامین قانونی و کلیه قوانینی که در دوره اول مجلس شورای ملی تدوین می شود به زبان فارسی است یعنی به عنوان یک اصل بدیهی مورد پذیرش بوده که زبان ملی کشور زبان فارسی است. در همان دوره روزنامه ها به زبان فارسی منتشر می شوند و در ضمن آزادی انتشار به زبانهای محلی هم وجود داشته یعنی این چیزی که ۷۰ سال بعد در اصل ۱۵ بازتاب پیدا میکند در صدر مشروطه در عمل بوده است. زبان مشترک و رسمی و اداری و دیوانی فارسی بوده زبان مطبوعات هم عمدتاً فارسی بوده اما استفاده از زبانهای محلی هم در مطبوعات آزاد بوده است. در ارومیه نشریاتی مانند فریاد اتفاق و فروردین، در خوی نشریاتی مانند نجات، مکافات، اصلاح، شفق، ندای حق، و کارگر و در اردبیل نشریهای به نام برگ سبز به فارسی منتشر میشد. در کنار این نشریاتی مانند فریاد، خیراندیش وطن به زبان ترکی منتشر میشدند و نشریاتی به زبانهای ارمنی و کلدانی و کردی هم داشتیم. در همان دوره صدر مشروطه بحث برنامه نظام آموزشی مطرح میشود که آیا اصولاً نظام آموزشی داشته باشیم یا نه؟ برخی از نمایندگان نگاهشان این بود که اساساً ما نباید نظام آموزشی داشته باشیم چون یک اجباری به وجود خواهد آمد و این با اصول قانون اساسی در مورد آزادی آموزش منافات دارد مثلا تقی زاده و فروغی این نظر را داشتند که اصلا ما برنامه نظام آموزشی نداشته باشیم و همینطور آزاد باشد که هر مدرسهای خودش برنامه آموزشی اجرا کند و نگاه دیگر این بود که نظام آموزشی یکپارچه و یکنواخت داشته باشیم و در این راستا این نگاه دوم تفوق پیدا کرد و قانونی به نام قانون اساسی معارف در نهم عقرب ۱۲۹۰ یعنی نهم آبان ۱۲۹۰ در دوره دوم مجلس شورای ملی به تصویب رسید. در این قانون اساسی مدارس هم باز اشارهای نشد که زبان آموزشی چه زبانی باشد باز چون برای همه بدیهی بود که باید زبان فارسی باشد. اما خود قانون معارف به فارسی نوشته شد یک جا فقط ابهام پیش آمد که آموزش طب در ایران به زبان فارسی باشد یا فرانسه! به دلیل اینکه منابع آموزشی طب و پزشکی در ایران در آن زمان فقط به فرانسه بود در اینجاست که باز مشخص میشود که مراد مقنن از تصویب قانون اساسی معارف این بوده که نظام آموزشی به فارسی باشد و اینقدر این را بدیهی میدانسته که نیاز به تصریح نداشته است. چرا که در مورد طب بحث میشود. فروغی میگوید: «در اینکه زبان ملی و زبان وطنی باید ترقی بکند و زبان علمی بشود حرفی نیست و برای این کار هم البته باید کلیه معارفخواهان وطن زحمت بکشند که زبان فارسی ترقی کند و زبان علمی کاملی شود اینکه میگویند که طبیب باید زبان فرانسه را بداند نه از بابت این است که ما زبان فرانسه را مقدم و مرجع میداریم بر زبان فارسی بلکه برای این است که ما امروزه محتاج هستیم ولی بعد از اینکه محصلین ما عالم شدند و به درجه علمی رسیدند تالیفات و تصنیفات خواهند کرد حوزههای علمیه دایر خواهد شد و به این واسطه زبان فارسی هم زبان علمی خواهد شد و ۱۰ سال دیگر محتاج نخواهیم بود که تحصیلات شان را به زبان فرانسه بکند». باز تقریباً مشابه همین وضعیت در مورد دفاتر و اسناد و صورت محاسبات و احکام امور مالیاتی مطرح میشود چون بلژیکیها در گمرکات و امور مالیه ایران بودند و از واژههای لاتین بسیار استفاده می کردند در دوره سوم مجلس مقرره پیشنهاد میشود برای اینکه با این استفاده افراطی از واژگان لاتین مقابله شود قید میشود کلیه دفاتر و اسناد و صورت محاسبات و احکام راجع به امور مالیاتی و کلیه مکاتبات ادارات وزارت مالیه باید به خط فارسی بشود. در اینجا در مجلس مطرح میشود که ما الان به اندازه کافی برای اصطلاحات مالیاتی گمرکاتی و غیره لغات جایگزین فارسی نداریم و باز مشخص است که نگرانی و بیم و یا اصلاً تردید و ابهام در مورد بحث زبان فارسی صرفاً در مقابل زبانهای خارجی بوده در مقابل زبان فرانسه بوده و غیره وگرنه هیچ تردیدی وجود نداشته که زبان رسمی و ملی فارسی است. شیخ اسدالله از نمایندگان مجلس توضیحی میدهد: «از این قسم کلمات خیلی است اگر بخواهیم این لغات را به فارسی ترجمه کنیم خیلی اسباب زحمت میشود پس اول باید یک آکادمی درست شود که این لغات را در فارسی داشته باشیم آن وقت به فارسی ترجمه کرد». در دوره سوم مجلس در خرداد ۱۲۹۴ یعنی ۶ سال قبل از کودتای رضاخان ۱۰ سال قبل از سلطنت رضا شاه بحث لزوم ایجاد فرهنگستان یا آکادمی زبان فارسی برای جایگزین سازی واژههای لاتین مطرح می شود. در قانون بلدیه و نظامنامه انتخابات، در این دو مقرره مهم و اساسی اشاره میشود شرایط انتخاب شدن همان شرایط انتخاب کردن است به علاوه باید انتخاب شوندگان سواد فارسی کامل داشته باشند در بند ۳ ماده ۷ نظامنامه انتخابات برای انتخاب شوندگان مجلس شورای ملی تاکید شده بوده لااقل خط و سواد فارسی به اندازه کافی داشته باشد. در قانون ثبت هم مطرح میشود که کلیه اسناد باید به خط و زبان فارسی باشد و اسنادی که به زبان خارجی است باید مطابقت ترجمه آن با اصل به تصدیق عالم به آن زبان یا خط رسیده باشد اینجا خیلی مهم است در مجلس مطرح میشود که ما یک اسنادی داریم که زبان خارجه نیستند زبانهای ایرانی هستند که در ایران رایجاند ولی سند هستند چه کار کنیم؟ ابوالحسن میرزا شیخ رئیس نماینده مازندران می گوید اینجا نوشته شده است: «اگر زبان خارج است باید به فارسی ترجمه شود اگر عربی باشد چطور؟ زیرا عربی را بنده زبان خارجه نمیدانم بنویسید به غیر زبان فارسی.» شیخ ابراهیم زنجانی هم می گوید: «ترکی زبان خارجه نیست زبان خودمان است و حال آنکه باید به فارسی ترجمه شود». پس اینها هیچ ستیزی با زبانهای محلی ایران نداشتند اما ضرورت توسعه کشور را در این میدانستند که کشور یک زبان واحد به نام زبان فارسی داشته باشد.
در ایران ما زبانهای محلی به طور کامل آزاد بودند اما زبان رسمی و ملی و مشترک و معیار زبان فارسی بوده و این به صورت یک پدیده طبیعی در طول تاریخ ایران شکل گرفته و پس از مشروطیت و ایجاد نظام مدرن در ایران و برخلاف ادبیات قومگرایان ایران ستیز قبل از اینکه اصلاً رضاشاه بیاید این موضوع تثبیت شده بوده و در طول ۵۷ سال قدرت پهلوی هم به همین ترتیب تداوم پیدا کرد تا به انقلاب اسلامی رسید و اصل ۱۵ در سال ۵۸ تصویب شد که در مورد اصل ۱۵ و چهارچوب خاص حقوقی آن هم بحث شد.