شرح حال يوسف ناظري عنصرودي؛ حماسهآفرین 22 بهمن تبریز
abbasi
جولای 16, 2018
یادداشت
1,078 بازدید
اسماعیل وکیل زاده
شهید یوسف ناظری در اواخر آذر ماه سال 1340 در روستای عنصرود از توابع اسکو به دنیا آمد. بعد از تولد یوسف در زندگی پدر و مادر تغییراتی به وجود آمد و رزق و روزی خدا افزایش یافت بعد از اینکه یوسف 6 ساله بود به تبریز آمدند و بعد در یک خانه کوچک در طالقانی کوچه عباسآباد مستاجر بودند. یوسف در این مدت با اینکه سن کمی داشت ولی درک و فهم و شعور بیشتری نسبت به زندگی داشت. یوسف در 6 سالگی علاقه شدیدی به درس خواندن داشت به خاطر همین یوسف با خرید کتابهای اول ابتدایی برایش سال اول را یک بار به کمک پدر و دوستان در خانه خواند ولی برای اینکه رسمی شود در سال 1347 در مدرسه ثبت نام کرد و سال اول را مجدداً در مدرسه خواند. در آن زمان یوسف در خیابان شاه در دبستان هاتف مشغول به تحصیل شد. یوسف تا مقطع سوم ابتدایی در دبستان هاتف با معدل عالی مشغول به تحصیل بود تا اینکه خانواده نقل مکان کردند و به خیابان محمدآباد منتقل شدند و بعد از اینکه در مدرسهای به نام فروردین در خیابان شهناز (شريعتي كنوني) مشغول به تحصیل شد. یوسف پنج سال در این مدرسه درس خواند و دوستان زیادی برای خود یافت. همة معلمان و دبیران همیشه از یوسف راضی بودند و هر موقع پدر یا مادر به مدرسه برای رسیدگی به تحصیل یوسف میرفتند همه از یوسف رضایت کامل داشتند ولی یوسف از پدر و مادر خود ناراحت میشد و میگفت که برای پرسیدن درسهایم به مدرسه نیایید چون من خجالت میکشم. به گفته پدر و مادر، یوسف از همان کودکی درک و شعور بیشتری داشت یعنی هر زمان که برای آن پول توجیبی میدادند خرج نمیکرد بلکه آنها را جمع میکرد و برای خودش کتاب تهیه میکرد. به گفته پدر، یک روز وقتی که یوسف به مدرسه میرفت پدرش خواست که به او پول توجیبی به مبلغ 2 ریال بدهد ولی در ابتدا یوسف نگرفت و پرسید که پدر آیا امروز خرجی خانه را کنار گذاشتهای و این پول اضافه است که به من میدهی و یا از همان خرجی به من پول توجیبی میدهی. وقتی پدر گفت که این پول اضافی است و تو میتواني برای خودت وسایل مورد نیازت را بخری آن موقع بود که با تشکر فراوان از پدر آن پول را میگرفت. بعد از اینکه مقطع راهنمایی تمام شد یوسف خواست به مقطع دبیرستان ثبت نام کند چون معدل آن خوب بود و دبیرستان فردوسی هم چون شاگردان ممتاز را ثبتنام میکرد به خاطر بالا بودن معدل یوسف، دبیرستان فردوسی یوسف را قبول کرد و او در دبیرستان فردوسی مشغول به تحصیل شد. در آن موقع یوسف میدانست که خرج تحصیل آن بیشتر است و پدر و مادر بعد از آن باید خرج 3 برادر او را نیز باید بدهد تا تحصیل کنند به خاطر همین یوسف در منظریه که در آن زمان خانههای ایتالیایی در آنجا واقع بود میرفت برای آنها چمن آب میداد و خرج خود را درمیآورد حتی کمک خرج پدر و مادر نیز میشد. یوسف خیلی دیندار و با ایمان بود و حتی از پسانداز خود برای کودکان یتیم و فقیران کتاب تهیه میکرد حتی برای کودکان فقرا درس نیز میداد تا آنها نیز از تحصیل بیبهره نمانند. به گفته مادر شهید یک روز وقتی یوسف از مدرسه به خانه آمد دید که پدر مقداری نفت برای آنها تهیه کرده است و یوسف دید که چون میتوان با نصف آن نیز هفتهای را سپری کرد، به خاطر همین نصف دیگر را به فقرا میداد که چرا ما زیاد داشته باشیم و دیگران نداشته باشند. در دبیرستان فردوسی یکی از دبیران یوسف آقای شامخی نام داشت که دبیر زبان او بود و همیشه از یوسف و تواناییها و استعدادهای او تعریف میکرد. در سال 57 بود که یوسف در ششم متوسط در رشته ریاضی مشغول تحصیل بود و با توجه به موقعیت مملکت یوسف نیز در این انقلاب سهیم بود و همیشه به برادران کوچکتر از خود توصیه میکرد که هیچ وقت مقابل دشمن تسلیم نشوند و حتی اگر کشته شوند باید حرف خود را زده و بمیرند. در اواخر سال 1357 یوسف به مادرش میگفت که برای من کمر بدوز که بتوانم اعلامیهها را داخل آن پنهان کنم. در همان روزها بود که روز بیست و یکم هنگامی که شب همه بیرون ریخته بودند و بانگ اللهاکبر میگفتند که یوسف نیز با پدرش بیرون آمده بودند و بانگ الله میگفتند که مأموران ریخته و آنها را دنبال میکنند و آنها فرار میکنند مأموران شروع به شلیک گلوله میکنند و یکی از گلولهها به پدر یوسف اصابت میکند و زخمی میشود. در این هنگام پدر یوسف وارد حیاط یک منزل میشود ولی یوسف همچنان فرار میکند و به یک کوچه بنبست میرسد و مأموران با شلیک گلوله به یوسف و زخمی کردن آن او را میگیرند و با جستجوی او اعلامیهها و سخنان امام را از او مییابند و او را با اینکه زخمی بود با خود میبرند و بعد از سه روز جنازة او را به خانوادهشان تحویل میدهند که آن شهید در روز پنجشنبه 25/11/1357 در قبرستان امامیه به خاک سپرده میشود.