محمد رضایی*
اشاره
با استحکام قدرت رضاخان و همراهی برخی از روشنفکران، برنامههای متجددانه به اجرا درآمد که مقصود از آن همرنگ نمودن ایران با کشورهای اروپایی، بدون توجه به ارزشهای اسلامی- ایرانی بود و حاصلی جز به حاشیه راندن دین و فرهنگ دربرنداشت و حتی اصل پوشیدگی و عفاف زن نیز قربانی تمایلات حکومت شد و حجاب، نمود تدین و عفاف و حکم صریح قرآن، مورد هجوم قرار گرفت و از آن به عنوان عامل عقب ماندگی یاد شد.
هجوم به حجاب بانوان مسلمان، دوره ای تاریک در تاریخ معاصر ایران را رقم زد. حکومت و عوامل غربزده در پی آن بودند تا زنان را برای برآوردن مقاصد نوگرایانه خود آماده سازند تا بانوی شیعه ایرانی به جای الگوهای اسلامی، زن غربی را الگوی خود ساخته، مذهب و ارزشهای حاصل از آن را به کلی کنار گذارد.
رضاخان برخلاف خواست مردم با هدایت بیگانه، نیات شوم خود را با زور سرنیزه و فشار پلیسی بسیار اعمال نمود. در عصر قاجار بویژه در آذربایجان، زنان به ندرت[۱] در صحنه فعالیتهای اجتماعی ظاهر میشدند و برای انجام امور خارج از منزل در شهرها عمدتاً از چادر و روبند[۲] استفاده میکردند، اگر چه اندک تغییراتی در پوشش زنان طبقات بالا به وجود آمده بود که تنها شامل اعیان واشراف و آن هم در محیط اندرونی میشد.
آذربایجان در منتهیالیه شمال غربی ایران، با روسیه و ترکیه همسایه بود و میتوانست به عنوان محل ورود افکار تازه به شمار رود و اگر قرار بود تغییری در پوشش زنان روی دهد، میبایستی از همین محل شروع میشد. ترکیه تحت حکومت آتاترک میتوانست تأثیر بیشتری به ویژه از نظر کشف حجاب بر مردم آن سامان بگذارد. اما اعتقادات عامه که ناشی از فرهنگ مذهبی و باورهای ملی بود موجب شد تا آنان نه تنها تمایلی به این امر نداشته باشند بلکه در مقابل آن نیز مقاومت کنند.
دوره حکومت پهلوی برای مردم آذربایجان از جمله بانوان، دورهای سخت و طاقتفرسا بود. آغاز رسمی کشف حجاب در سال ۱۳۱۴ شمسی مشکلات بسیاری برای بانوان متدین در شهرها و دهات و حتی در میان عشایر آذربایجان به وجود آورد و زندگی عادی آنان را تا زمان سقوط دیکتاتوری رضاخان برهم زد به گونه ای که زنان آذری ماندن در کنج خانهها را بر تحمل بیحجابی ترجیح دادند.
تاکنون برخی از اسناد مربوط به واقعه کشف حجاب در آذربایجان منتشر شده است.[۳] اینک به اهتمام محمد رضایی نویسندهای از نسل جوان تبریز برخی از اسناد این دوره مربوط به شهرهای اطراف تبریز و برخی دیگر از شهرستانهای کوچک برای اولین بار منتشر میشود که نشاندهنده روند اجرای بیحجابی توسط حکومت وقت در آذربایجان میباشد که پرده از روی بسیاری از نقاط تاریک این واقعه و واکنشهای مردم در مقابله با آن برمی دارد.
آذربایجان و نخستین درگیری با دیکتاتوری رضا شاه
تجربه تلخ مشروطه، علمای آذربایجان را از مداخله در مسائل سیاسی بازداشت. با وجود اینکه علمای آذربایجان در انقلاب مشروطه نقش مؤثری داشتند ولی دسته ای از مشروطهخواهان سعی در حذف ایشان از صحنه سیاسی نمودند و حتی از اقدامات تروریستی درباره آنان خودداری نکردند. با این پیشآمدها علمای آذربایجان با سردی و اکراه حاضر به مداخله در امور سیاسی بودند.
رضاخان پس از کسب قدرت در ابتدا چهره ای حامی اسلام از خود نشان داد. اما کم کم نقاب از چهره وی کنار رفت و نیات اصلی وی نمایان شد. او سپس به سیاست تقلید از غرب شتاب بیشتری داد و تمایلات واقعی خود و اطرافیانش را در جهت زدودن ارزشهای اسلامی بر همه آشکار کرد. سختگیری بر علما برای کاستن از فعالیتهای اجتماعی و محدود کردن آنان، مرحله دیگری از اقدامات رضا شاه بود. هم زمان «برخی از احکام شرعی در عرصه اجتماع به عنوان مزاحم تلقی شد و با تبلیغات فراوان، زمینهسازی به منظور رهانیدن دولت از قید و بند این احکام صورت پذیرفت».[۴] شدت یافتن سختگیری از جانب حکومت و اعمال خلاف شرع از جانب برخی افراد طبقات بالا و حمله به حریم اسلام، موجب شد علما از آن رخوت سیاسی پس از مشروطه بیرون آیند.[۵]
اولین تلاشهای مردم و علمای آذربایجان علیه حکومت رضاخان به رهبری آیتالله میرزا صادق آقا مجتهد در ماجرای حرم حضرت معصومه در قم به سال ۱۳۰۶ صورت گرفت. زمانی که همسر رضا شاه در حرم، حجاب از سر برگرفته بود و شیخ محمد تقی بافقی او را از این عمل منع کرده بود، رضاخان شخصاً به قم رفت و دستور دستگیری و زندانی نمودن وی را صادر کرد. در این جریان میرزا صادق آقا با حضور در صحنه مبارزه، تلاش زیادی برای آزادی وی به عمل آورد ولی تلاش او نتیجهای نداد.[۶]
حرکت بعدی در زمستان همان سال برای همراهی با اقدام حاج آقا نورالله اصفهانی صورت گرفت و علمای تبریز قصد هجرت به قم داشتند اما دوری مسافت سبب شد علمای آذربایجان که مرحوم میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی سرشناسترین ایشان بود به موقع نرسیدند.[۷] میرزا صادق آقا بعد از شهادت آقا نورالله اصفهانی به قم رسید و پس از شرکت در مراسم ترحیم به تبریز بازگشت.[۸]
این تلاشها را میتوان مقدمه قیام عمومی سال ۱۳۰۷ شمسی دانست که منجر به سرکوب شدید قیام و تبعید برخی از علمای سرشناس شد.
قیام سال ۱۳۰۷ و تأثیر آن بر تحولات آذربایجان
محمد حسن آیرم از فرماندهان ارتش در تبریز در ماه محرم با برخی زنان بدنام به عیش و نوش پرداخته بود. انتشار این خبر در میان علما و مردم مذهبی و معتقد تبریز، با واکنش شدید آنان رو به رو شد.[۹] مرحوم سید ابوالحسن انگجی از علمای مشهور و مورد احترام تبریز در دیدار با امیر احمدی ـ نخستین سپهبد در ایران ـ به این اقدام شدیداً اعتراض کرد. امیر احمدی در خاطراتش از قول مرحوم انگجی مینویسد: «نمی توانم ببینم که یک فرمانده لشکر و یک حاکم، که حافظ ناموس و حیثیت عمومی هستند، شراب خواری کنند و شیشههای خالی مشروب را در استخر بیندازند و برای تفریح هدف گلوله قرار دهند».[۱۰]
همزمان، اعلام موضوع تغییر لباس و خدمت نظام وظیفه، موجب گسترش اجتماعات اعتراضآمیز شد. رهبری این اعتراضات را دو تن از علمای شهر یعنی آیتالله میرزا صادق آقا و شیخ ابوالحسن انگجی بر عهده داشتند. با تجمع مردم در منازل علما به ویژه منزل آیتالله انگجی و میرزا باقر قاضی طباطبایی ـ پدر اولین شهید محراب انقلاب اسلامی ـ اوضاع شهر بحرانی شد ولی با اعزام نیروی کمکی از مرکز، قیام سرکوب و رهبران قیام دستگیر شدند. آنان را ابتدا به کردستان و سپس به قم تبعید کردند. آیتالله انگجی پس از پایان دوران تبعید به تبریز بازگشت ولی میرزا صادق آقا در قم ماندگار شد و در سال ۱۳۱۱ شمسی در همان شهر درگذشت.[۱۱]
رضاشاه در سفرش به تبریز، در ملاقات با علمایی مانند آیتالله انگجی، حاج میرزا خلیل مجتهد و حاج میرزا باقر قاضی طباطبایی با ابراز خرسندی از سرکوب قیام علما، ضمن شماتت آنان، دستورات حکومتی خود را به ایشان دیکته نمود.[۱۲] اقدامات خشونت بار و سرکوب شدید این قیام، موجب تضعیف قدرت و موقعیت علما در آذربایجان شد و زمینه را برای اقدامات ضد اسلامی به ویژه در مورد واقعه کشف حجاب آمادهتر نمود.
کشف حجاب
همزمان با آغاز زمزمهها برای اجرای کشف حجاب، «علی اصغر حکمت»، وزیر فرهنگ وقت در سفری به تبریز، علاوه بر ساماندهی امور فرهنگی و بازرسی از مدارس، درصدد تهیه مقدمات کشف حجاب برآمد. وی در مورد چگونگی اجرای اوامر مرکز برای دست اندرکاران امور فرهنگی در منطقه دستوراتی صادر کرد.[۱۳]
از سوی دیگر، فهیمی، استاندار وقت آذربایجان، در سفر به تهران دستور اجرای کشف حجاب را از رضا شاه گرفت و در بازگشت سعی زیادی برای اجرایی کردن آن به خرج داد. آیتالله میرزا محمد ثقـﺔالاسلام در این باره مینویسد: «از قرار معلوم دولت بر این صدد آمده بود که برای کشف حجاب و ترقی زمره نسوان، تصمیمی اتخاذ نماید. آقای فهیم الملک به تهران تشریف بردند و برگشتند و روزی طرف غروب بیخبر به منزل دعاگو تشریف آوردند و اظهار فرمودند که به تهران رفته بودم و شرفیاف حضور اعلی حضرت همایونی شدم. برای ترقی نسوان فرمایشاتی فرمودند که طایفه نسوان خوب است با مردان و رجال همکاری و مثل اروپاییها معاشرت و رفتار نمایند و از مردان تحاشی نکنند و بنده عرض کردم هر آچه رأی مبارکشان تصویب نماید البته صلاح دولت و ملت تصور کرده عین آن صواب خواهد بود».[۱۴]
با رسمیت یافتن کشف حجاب اجباری، اقدامات گستردهای از جانب استانداری، اداره معارف و شهربانی به اجرا درآمد. استاندار وقت در گزارشی به تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۱۴ به وزارت داخله اقدامات انجام شده را چنین گزارش میدهد: «دعوتهایی از طرف محترمین و تجار شد و ادامه خواهد داشت. دعوتهای اصناف هم در آتیه شروع خواهد شد و از ورود زنها با چادر در مغازهها و سینماها و معابر و از سواری آنها در درشکه و اتومبیل چند روز است ممانعت میشود».[۱۵]
در تبریز نیز همچون سایر نقاط کشور، از سوی اداره فرهنگ، به ریاست برادر استاندار وقت، کارکنان دولت اعم از معلمان و کادر اداری معاف با همسرانشان به مراسم ویژه ای دعوت شدند. جشنهای مشابهی نیز در سایر ادارات برگزار گردید. این جشنها هر سال در ۱۷ دی از طرف دانشسرای دختران برگزار میشد که با اجرای نمایش و برنامههای تبلیغی همراه بود.[۱۶] اقدام بعدی، در مدارس دخترانه بود که با تشکیل مجالس سخنرانی، نمایش و پیشاهنگی و با لباسهای متحد الشکل و بدون حجاب برگزار میشد.[۱۷]
با وجود آنکه کارکنان و معلمان مدارس جزو اولین قربانیان بودند ولی اجرای آن با مخالفتهایی از جانب برخی از ایشان رو به رو شد. محمد علی صفوت، دست اندرکار امور تاریخ فرهنگ آذربایجان مینویسد: «در زمان مأموریت آقای فهیمی، دستور رفع حجاب از مرکز رسید و از بانوان فرهنگی آغاز شد. نگارنده در همان روز به رئیس فرهنگ تذکر داد پیش از آنکه این عمل به خانمهای دیگر سرایت کند و دستهای دیگر وارد کار شود، شما میتوانید تا جایی جلو منافسات و رقابتهای خانهبرانداز را بگیرید… و میتوانید لباس تمام قد آبرومندی را در میان مستخدمات رواج دهید شاید دیگران هم پیروی کنند، گفت فردا باز اجتماع دارند ممکن است خودتان بیایید و آنچه را که لازم میدانید به خانمها برسانید. البته این جواب طفره و تعلل بود زیرا که رئیس خود میدانست که این سخن از من رسمیت نداشت و شنوندگان مجبور به اطاعت نبودند صرفنظر از حسن و قبح ذاتی عمل یک هفته که تندرویهای بوالهوسانه به ظهور آمد و به کار افتاد».[۱۸]
کانون بانوان، ابزاری برای تبلیغ بیحجابی
نخستین گام در کشف حجاب، تشکیل کانون بانوان بود که از زنان تحصیل کرده طبقات بالای اجتماع تشکیل شده بود. هدف این کانون، مبارزه با سنن قدیمی و سعی در متجدد نمودن بانوان و فراهم آوردن زمینه کشف حجاب بود.[۱۹]
کانون بانوان غیر از تهران، در شهرستانها نیز تشکیل و به عنوان بازوی تبلیغاتی دولت در پیشبرد نیات ضد مذهبی فعالیت میکرد. نخستین جلسه هیئت مؤسسه کانون بانوان در تبریز با دعوت خانم عزیزه نیساری، مدیر دانشسرای ایراندخت در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۱۵ تشکیل شد. در اولین جلسه، حدود ۲۷ تن از بانوان از جمله مدیران مدارس و معلمان حضور داشتند. جلسه بعدی با حضور سیصد تن ونیز فهیمی، رئیس فرهنگ برگزار شد ولی اندکی بعد به علت عدم استقبال عامه، کم کم از رونق افتاد و تعطیل شد.[۲۰]
علمای آذربایجان و کشف حجاب
با رسمیت یافتن کشف حجاب، اقداماتی برای اجرای فرامین حکومت مرکزی در آذربایجان صورت گرفت. با سرکوب قیام سال ۱۳۰۷، حکومت نوعی اقتدار ظاهری یافته بود. این در حالی بود که رضاخان قبل از رسیدن به سلطنت در سفری به تبریز، و دیدار با علمای شهر تأکید کرده بود که هرگز اجازه نخواهد داد بیحجابی در ایران عملی شود. آیتالله شهید قاضی طباطبایی از قول پدرش نقل میکند که «خودش [رضاخان] به من گفت که تا من زنده هستم نمی گذارم کشف حجاب در ایران عملی بشود… ولی بعداً خودش این کار را کرد».[۲۱]
عوامل حکومت در آذربایجان برای پیشبرد نیات دولت، از روحانیون نیز برای شرکت در مجالس و میهمانیهایی با حضور زنان بیحجاب، دعوت میکردند و ایشان را تحت فشار قرار میدادند. برای نمونه فهیمی، استاندار وقت، در ملاقات با میرزا محمد دستور حکومت را برای کشف حجاب به ایشان اعلام کرد.[۲۲] میرزا محمد ثقـﺔالاسلام جریان را بدین صورت بازگو نموده است: «آقای مشکوﺓ انصاری که در نظمیه عضویت داشت با فرماندار وقت آقای عضدی به بنده منزل تشریف آوردند. بعد از تعارفات رسمی اظهار کردند از طرف دولت امر شده مجلسی تشکیل داده مرکب از مرد و زن ( خانم و آقا) و جمعی هم از علماء در آن مجلس دعوت کنیم تا مردم با شیوه و اختلاط با مرد و زن عادت کنند. دعاگو عرض کردم بنده نمی توانم ابداً در همچنین مجلس قدم بگذارم و گفتم این عمل باعالم روحانیت مغایر است. جواباً گفتند دیگر این امر دولت است چنانچه در قضیه نظام وظیفه عملی را که دولت در حق آقایان آقا میرزا صادق آقا و انگجی کردند، دیدید. بنا کرد با این حرفها تهدید کردن بنده. عرض کردم در راه دین اینها اهمیتی ندارد. مثلی برای ایشان زدم که مناسب این مقام نیست. گفتم: حالا آقای مشکوﺓ شما این تکالیف شاق و خلاف شرع را برای ما تکلیف میکنید و اضافه کردم بنده نمی توانم این تکلیف را قبول کنم». [۲۳] استاندار، ناامید از همراهی علما و برای پیشگیری از شورشی تازه، در تلگرافی به سمیعی، رئیس دربار، کسب تکلیف کرد. (متن تلگراف در کتاب سوانح عمر خاطرات میرزا محمد ثقـﺔالاسلام موجود است.) نتیجه این اقدام عقب نشینی دولت از موضع خود در مورد علما بود و در تلگرافی که به شهربانی تبریز ارسال گردید دستور داده شد «با سایر روحانیون و علما نیز در این مورد کاری نداشته باشید. از این جهت در مجلسی که حکومت تشکیل داده بود، کسی از روحانیون در آنجا حضور نداشت».[۲۴] غیر از ایشان برخی علمای شهر نیز به مقابله آشکار در قالب نهی از منکر بانوان بیحجاب پرداختند. از جمله میتوان به برخورد میرزا قاسم آقا گرگری از شاگردان میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی با همسر رئیس دارایی تبریز در اعتراض به بیحجابی او اشاره کرد که از حمایت مردمی برخوردار شد و موجب تعطیلی بازار تبریز گردید.
دو تن از بستگان آیتالله گرگری جریان امر را چنین شرح میدهند: «در زمان رضا شاه هنگامی که میرزا قاسم آقا برای نماز تشریف میبردند، در مسجد پادشاه نماز میخواندند، در مسیر میبینند همسر رئیس دارایی وقت بدون حجاب میآید، به او اعتراض میکند که برو حجابت را رعایت کن… در اینجا، از این بیحجابیها نمیشود و به آن خانم شدیداً اعتراض میکند. به حمایت از آن خانم، شهربانی مداخله میکند. از این طرف هم اهالی محله دوهچی (شتربان) از میرزا قاسم آقا حمایت میکنند. بین مردم و نیروهای شهربانی درگیری روی میدهد و سه روز بازار به همین جهت اعتصاب میکند».[۲۵] این اولین اعتراض علما و مردم آذربایجان در مقابل کشف حجاب بود. از علمای دیگری که در مقابل این جریان به اعتراض پرداختند آیتالله میرزا محمود دوزدوزانی بود.[۲۶] علمای شهرهای هریس[۲۷] و اسکو و خسروشهر نیز به جریان اعتراض پیوسته بودند.
حکومت برای خنثی نمودن مخالفتهای علما و از بین بردن قبح کشف حجاب نزد عموم، به استفاده از علمای درباری روی آورد. اسناد موجود نشان میدهد که در برخی از شهرها علمای درباری به وسیلهای برای تبلیغ نیات حکومت تبدیل شدند.[۲۸]
روند اجرای کشف حجاب و پیآمدهای آن در آذربایجان
با رسمیت یافتن بیحجابی، مأموران محلی اقدامات فراوانی برای گسترش آن به عمل آوردند. اولین اقدام، دعوت از افراد محترم و تجار و در مرحله بعدی از اصناف برای پیوستن به این حرکت بود. هم زمان از ورود بانوان محجبه به معابر عمومی، مغازهها و استفاده از وسایل نقلیه مانند درشکه و اتومبیل جلوگیری شد.[۲۹] اما این اقدامات و سختگیریها نتیجهای در بر نداشت، لذا از طبقات مختلف اجتماعی به ویژه از کارکنان ادارات دولتی خواسته شد با ترتیب دادن مجالس جشن، به همراه همسران خود در آن شرکت نمایند. هدف از این اقدام درهم شکستن مقاومت عمومی بود.[۳۰]
اسناد موجود نشان میدهد که بسیاری از رؤسای ادارات و کارمندان دولت به بهانههای مختلف از حضور در این مجالس خودداری میکردند. از این رو مرکز با ابلاغ بخش نامههایی حضور در این برنامهها را جزیی از وظایف اداری به شمار آورد.[۳۱] این اقدام علاوه بر کارمندان عادی در میان مدیران ادارات و حتی حکام شهرها نیز با مقاومت رو به رو شد، که از آن جمله میتوان به مخالفت امیر ابراهیمی (سالار محتشم)، حاکم آستارا، اشاره نمود که به دستور رضا شاه از مقام خود برکنار شد.[۳۲]
اسناد موجود شدت مخالفت عمومی با اجرای این برنامهها را نشان میدهد. در برخی موارد مردم محلی علاوه بر عدم همکاری و قطع رابطه با خانودههای طرفدار بیحجابی، به تنبیه ایشان اقدام میکردند. آن گونه که در هریس رخ داد.[۳۳] از راههای دیگر مبارزه، نصب شبنامه و تهدید مأموران اجرای دستور و عاملان رواج بیحجابی بود. چند سند مانده از آن دوره مربوط به شهر مراغه، نشان دهنده این امر است.[۳۴]
با وجود آنکه به افسران ارتش نیز برای اجرای کشف حجاب دستوراتی داده شده بود،[۳۵] اما سخت گیریها و مراقبتهای شهربانی در آذربایجان تأثیر چندانی نداشت و مقاومتها همچنان ادامه مییافت. اسناد موجود از آن دوره تاریک که برای اولین بار در این مجموعه منتشر میشود، نشان دهنده عدم پیشرفت بیحجابی در شهرهای مختلف آذربایجان میباشد.
با شدت گرفتن سخت گیری و اقدامات بعضی از مأمورین شهربانی در ایجاد جو خشن پلیسی در جامعه، بسیاری از بانوان به واکنش منفی روی آوردند. «یکی از مبارزات سخت و طاقت فرسای زنان در آن زمان محدود کردن خود در خانه بود. آنها برای اینکه خود را از تعرض مأمورین دولت حفظ نموده و از هتک حرمت و شخصیت خود جلوگیری نمایند ناچار شده بودند که غیر از موارد ضروری از منزل خارج نشوند و بدین ترتیب رضاخان برای اغلب زنان کشور که مقید دین و خط حجاب شرعی خود بودند، زندانی بزرگ ساخت و نهضت آزادی زنان حکم حبس زنان نجیب و عفیف شد».[۳۶]
این نوع مقاومت، وزارت داخله را بر آن داشت تا طی احکامی خطاب به کارکنان وزارتخانهها آنان را ملزم به خروج همسرانشان از خانهها نمود و متخلفان را تحت تعقیب قرار داد.[۳۷]
اسناد بازمانده از آن سالها نشان میدهد که بسیاری از ایشان ماندن در کنج خانهها را بر ننگ تحمل بیحجابی ترجیح میدادهاند و تا زمان سقوط دیکتاتوری رضا شاه از خانههای خود خارج نشدهاند و بعد از شهریور ۱۳۲۰ تعداد زیادی از زنانی که به اجبار بیحجابی را تحمل میکردند دوباره به حجاب روی آوردند.[۳۸]
اجرای کشف حجاب پیامدهای بسیاری داشت. یکی از آنها، ترک تحصیل بسیاری از دختران بود که خانوادهها به دخترانشان اجازه ادامه تحصیل نمی دادند. پیامد دیگر آن، سوء استفاده برخی از مأمورین فرصت طلب بود که با اعمال خشونت بیش از حد و ایجاد مزاحمت برای بانوان، منجر به شکایت از آنان به وزارت داخله شد، ولی حکومت این اقدامات را تکذیب و خبر را بی اساس جلوه داد.[۳۹] پی آمد دیگر کشف حجاب، دادن آزادی بیشتر به فعالیتهای غیر مشروع زنان هرزه و خیابانی بود که تا زمان انقلاب اسلامی ادامه یافت.[۴۰]
اینک برای نمونه سه مورد از اسناد مربوط به کشف حجاب در آذربایجان درج میشود:
(سند شماره ۱)
تاریخ صدور ۱/۵/۲۰
وزارت کشور
استان سوم
بخشداری تبریز
گزارش واصله از هنگ امنیه ۳ لشگر شمالغرب حاکی است که در دهات حوزه مسمر و صحرا، نهضت بانوان به طوری که منظور نظر اولیای امور میباشد، پیشرفت ننموده و بانوان با همان لباس و چادرشبهای سابق در انظار عمومی ایاب و ذهاب مینمایند. چون این موضوع مورد توجه خاص ماست و باید مراقبت و اهتمام کامل در جلوگیری از این اقدامات بیرویه اهالی به عمل آید، مقتضی است به دهدار سردرود و کدخدایان حوزه تابعه اکیداً قدغن فرمایند که در این مورد همه گونه کوشش و جدیت به عمل آورده و از رفت و آمد بانوان با چارقد و چادر ممانعت نمایند. به هنگ امنیه نوشته شد که به مأمورین مربوطه دستور دهند در پیشرفت این منظور با مأمورین تابعه کمال همراهی و تشریک مساعی معمول دارند.
منتظرم نتیجه اقدامات و پیشرفتی را که در این باب به عمل آمده است مرتباً به اطلاع این جانب برسانند.
فرماندار شهرستان تبریز محمود هدایت
رونوشت برای مراقبت کامل در اجرای دستور بالا به بخشداری فرستاده شود ـ فرماندار شهرستان تبریز محمد هدایت
(سند شماره ۲)
تاریخ ۲۱/۴ ماه ۱۳۱۹
فرمانداری تبریز
شهرداری اسکو پیوست
محرمانه مستقیم
جناب آقای فرماندار تبریز
به طوری که مشاهده میشود، وضعیت حجاب و اتحاد شکل این صفحات، چندان موافق با منویات دولت نبوده و با قوانین و مقررات مملکتی مخالفت فاحش دارد. شکلاً در خود اسکو خانمها عموماً دارای چادر سیاه و چادر نماز و آنهایی که قدری متمدن هستند، روسری بزرگی که تا نصف تنشان را میپوشاند دارند و خانمهای اطراف مانند زنان قدیم دارای چادر شبهای سیاه و چاقچور هستند. در حدود ۵۰ نفر بیشتر معمم در اسکو ۱۰۰ نفر بیشتر در خسروشاه و توابع وجود دارد که بعضی عنوان امام جماعت و بعضی عنوان روضه خوان و غیره را دارند. نظر به اینکه اهالی این صفحات در عمومیت ماجراجو و مذهبی هستند و ممکن است با کوچکترین اقدام، مأمور را متهم و یا توهین هم وارد آورند، عقیده دارم به ایشان بنویسید اصلاح این وضعیت با خود شماست. چون هنوز شهربانی آنجا دایر نشده، انجام این امر به امنیه واگذار شود. صلاح نیست بلکه خود شما آن هم به زبان خوش و حسن تدبیر وسایلی برانگیزید که عموم این رویه را ترک کنند.
(سند شماره ۳)
تاریخ صدور ۸/۱ ماه ۱۳۱۷
وزارت داخله
استانداری سوم
فوری است
فرماندهی هنگ ۳ امنیه استان سوم گزارش رسیده است که در محال انزاب خصوصاً در قصبه طسوج بانوان آنجا مثل سابق با چارقد و روپوش تردد مینمایند. قدغن نمایید فوراً مأمورین امنیه محلی، موضوع کشف حجاب را آنجا عملی نموده و نتیجه را اعلام دارند.
* . این مقاله بر گرفته از فصلنامه مطالعات تاریخی است.
[۱] . زنانی همچون زینب پاشا را باید استثناء دانست.
[۲] . امروزه این روبندها در برخی از روستاها و نیز در میان برخی عشایر رواج دارد که در زبان محلی یاشماغ/ یاشماخ گفته میشود.
[۳] . ر. ک: خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانه کشف حجاب، تهران، مدیریت پژوهش سازمان ملی اسناد، تهران، ۱۳۷۱؛ تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۸؛ حکایت کشف حجاب، واحد تحقیقات مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، ۱۳۷۳؛ واقعه کشف حجاب، اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب در عصر رضاخان، به اهتمام مرتضی جعفری، صفر اسماعیل زاده، معصومه فرشچی، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی و مؤسسه پژوهشهای فرهنگی،۱۳۷۱٫
[۴] . بصیرت منش، حمید، سیاست مذهبی حکومت رضا شاه، تاریخ معاصر ایران، کتاب دهم، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی، ص ۶۴٫
[۵] . رحیم نیکبخت، «تغییر لباس و قیام مردم تبریز»، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره ۴، ص ۱۷۴؛ رحیم نیکبخت، «علمای آذربایجان و سلطنت رضا شاه»، هفتهنامه نقیب، س اول، شماره دوم، چهارم، پنجم، ششم، نهم.
[۶] . سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، ۱۳۷۲، ص ۲۸۴؛ رحیم نیکبخت، «تغییر لباس و قیام مردم تبریز»، ص ۱۷۵٫
[۷] . «تبریز که در آن زمان از اهمیت ویژهای برخوردار بود و علما و بزرگان بسیاری در آن دیار وجود داشتهاند، بزرگان روحانی تصمیم گرفتند جهت هر چه باشکوهتر برگزار نمودن امر مهاجرت با مهاجرین همراه شوند». (نجفی، موسی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸، ص ۲۴۱؛ رحیم نیکبخت، همان منبع، ص ۱۷۵).
[۸] . ر. ک: مرسلوند، حسن، زندگی نامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، انتشارات الهام، ۱۳۶۹، ج ۱، صص ۳۰۲ ـ ۳۰۱ ؛ نیکبخت، همان منبع، ص ۱۷۵٫
[۹] . ر. ک: نیکبخت، همان مبنع، ص ۱۷۶٫
[۱۰] . خاطرات نخستین سپهبد ایران، احمد امیر احمدی، به کوشش غلامحسین زرگری نژاد، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۶، صص ۲۶۷ـ۲۶۶ ؛ نیکبخت، همان منبع، ص ۱۷۶؛ نیکبخت، رحیم و صمد اسمعیل زاده، زندگی و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰، صص ۵۶ـ۵۲٫
[۱۱] . سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ص ۲۸۴؛ زندگی و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، صص ۵۷ـ ۵۶ ؛ «تغییر لباس و قیام مردم تبریز»، صص ۱۸۰ ـ ۱۷۶ ؛ مجتهدی مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، بیجا، بینا، ۱۳۲۷، ص ۱۰۳٫
[۱۲] . ثقه الاسلام میرزا محمد آقا، سوانح عمر یا آثار تاریخی، بیجا، چاپخانه رضایی، ۱۳۴۰٫
[۱۳] . امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، اسفند ۱۳۳۲، ج۱، ص ۲۵۵٫
[۱۴] . سوانح عمر یا آثار تاریخی، ص ۱۲۹٫
[۱۵] . خشونت و فرهنگ، ص ۳۵٫
[۱۶] . تاریخ فرهنگ آذربایجان، ص ۲۲۴٫
[۱۷] . همان، ص ۲۲۳٫
[۱۸] . صفوت، محمدعلی، تاریخ فرهنگ آذربایجان (با فوائد ادبی)، قم ۱۳۲۹، ص ۱۵۲٫
[۱۹] . نجفی، موسی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، ۱۳۷۸، ص ۴۴۴٫
[۲۰] . ر. ک: تاریخ فرهنگ آذربایجان، ص ۲۲۴٫ در این زمینه نباید از کانون بانوان شعبه ارومیه و فعالیتهای آن غافل شد.
[۲۱] . قاضی طباطبایی، محمد علی، سفرنامه بافت، نسخه خطی، ص ۲۶۰، به نقل از: زندگی و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، ص ۶۰٫
[۲۲] . «تغییر لباس و قیام مردم تبریز»، ص ۱۸۲٫
[۲۳] . سوانح عمر یا آثار تاریخی، صص ۱۳۱ ـ ۱۳۰٫
[۲۴] . همان، ص ۱۳۴؛ زندگی و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، صص ۶۲ـ۶۱٫
[۲۵] . ر. ک: تغییر لباس و قیام مردم تبریز، ص ۱۸۳٫
[۲۶] . همان.
[۲۷] . خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانه کشف حجاب، تهران، مدیریت پژوهش سازمان ملی اسناد، ۱۳۷۱، ص ۳۹٫
[۲۸] . «تغییر لباس و قیام مردم تبریز»، ص ۲۱۵؛ خشونت و فرهنگ، صص ۴۶ـ ۴۲ـ ۴۰٫
[۲۹] . خشونت و فرهنگ، همان منبع، ص ۳۵٫
[۳۰] . واقعه کشف حجاب، همان منبع، ص ۱۸۴٫
[۳۱] . ر.ک: خشونت و فرهنگ، صص ۳۶ـ۳۵٫
[۳۲] . تغییر لباس و کشف حجاب به رویات اسناد، صص ۲۷۵ـ۲۱۸٫
[۳۳] . خشونت و فرهنگ، ص ۳۹؛ واقعه کشف حجاب، ص ۳۶۲٫
[۳۴] . اسناد پیوستی، شماره ۸ ـ ۷ ـ ۶٫
[۳۵] . تغییر لباس و کشف حجاب، ص ۴۲، ۴۳، ۶۱و ۱۸۵٫
[۳۶] . همان، ص ۴۰۸٫
[۳۷] . همان، ص ۴۰۸٫
[۳۸] . آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ترجمه محمد رفیعی مهر آبادی، مطبوعاتی عطائی، ج ۲، ص ۷۲؛ الول ساتون، ال. پی، ایران نو، علی جواهر کلام، بیجا، بیتا، بینا، ص ۸۲٫
[۳۹] . «تغییر لباس و قیام مردم تبریز»، صص ۲۰۶ و ۲۱۵٫
[۴۰]. سوانح عمر، صص ۱۳۲ ـ ۱۳۱٫