هويت ايراني در ادبيات عاشورا
abbasi
اکتبر 4, 2018
مقالات
1,005 بازدید
بررسي عناصر هويتي ايراني در ادبيات مرثيه آذربايجان و آران
رحیم بختیار
درآمد
مرثيه و سوگواري براي عزيزان از دست رفته قدمتي ديرين دارد. گريستن برمرده، ذكر محامد وي و نوحهسرايي را مرثيه معني كردهاند. (معين، ج 3، 1371، 3994)
در تاريخ ايران قبل از اسلام داستان سياوش و سوگ او و اثر آن در هويت ملي ايران قبل از اسلام قابل توجه است.* پس از فتح ايران به دست مسلمانان اندك اندك ايرانيان به اسلام گرويدند و هويتيابي ايرانيان در نزديكي به اسلام و سرچشمههاي اصيل آن كه اهل بيت پيامبر (ع) است در مقاطع مختلف تاريخ ايران قابل مشاهده است.[1] بر همين اساس علاقه ايرانيان اهل سنت به خاندان پيامبر كمتر از شيعيان نبود. اين علاقه به حدي بود كه شاه اسماعيل صفوي را بر آن داشت تا در اقدامي سرنوشتساز با اعلام رسميت مذهب شيعه در تبريز مرزهاي هويتي ايران را از هويتهاي غير، از جمله عثماني متمايز سازد.[2]
آل بويه نخستين خانداني هستند كه عزاداري سالار شهيدان و شهداي كربلا را مرسوم ساختند ضمن آنكه آغاز مرثيهسرايي براي شهداي كربلا از همان سال 61 هجري آغاز گرديد.[3] عليرغم اين پيشينه در پي رسميت شيعه در ايران عزاداري و سوگواري سالار شهيدان علاوه بر جنبه مذهبي شيعي داراي نماد و سمبل هويت ملي هم گرديد گرچه روح ايراني را در اقدام آل بويه شيعي مذهب را هم ميتوان ديد با اين تفاوت كه دولت ايشان مستعجل بود. آنچه در ادامه ارايه ميگردد طرح اوليه مباحثي بنيادي از تاريخ و فرهنگ و هويت اصيل ايراني آذربايجان است كه زمينه را براي بحث و انكشاف مطالب تازهتري هموار ميسازد.
آذربايجان و رسميت مذهب شيعه و زبان آذري
آذربايجان ضمن آنكه در تاريخ ايران قبل از اسلام از جايگاه مهم و ارجمند مذهبي برخوردار بود در دوران اسلامي به ويژه بعد از يورش مغول اهميت قبلي خود را بازيافت. آذربايجان، آران و آناتولي قرن هفتم، هشتم و نهم دورهي فعاليت تصوف عاميانه با تعلقات و گرايشهاي علوي بود.[4] گرايش به تشيع علاوه بر عشاير ترك زبان در ميان ديوانسالاران و انديشمندان، عُلما و فقهاي آذربايجان را هم وجود داشت. سفينه تبريز كه دو قرن قبل از رسميت تشيع توسط شاه اسماعيل تدوين و نگارش يافته است گواه مستندي از اين گرايش است.[5] (سفينه تبريز، 1381)
همزمان با تغييراتي كه از منظر مذهبي و گرايش روزافزون به تشيع در حال وقوع و بروز بود شاهد تحولي ديگر در گويش و زبان گفتاري مردم آذربايجان و آران از فهلوي يا آذري قديم به آذري جديد هستيم. اين تغيير زبان گفتاري مردم از قرن هفتم و هشتم آغاز گرديد و در قرون بعد با ورود عشاير ترك زبان بيشتر تشديد گرديد و در قرن يازدهم و دوازدهم هجري تكميل گرديد. قرن سيزدهم هجري قمري اوج شكوفايي ادبيات آذري به ويژه در مرثيهسرايي تركي است. البته اين تغيير گويش مردم به معني تغيير فرهنگ و هويت نبوده و نيست بلكه در آذربايجان و در بستر فرهنگي مستعد و شكوفاي شعر و ادب فارسي ادبيات تركي آذري متولد گرديد كه مشخصات آن كاملاً ايراني و اسلامي است. مهمترين عامل از ميان رفتن گويش آذري قديم- فهلوي- در آذربايجان و آران مذهبي يا سياسي نبودن آن بود. در عوض عامل نضج و گسترش آذري جديد- تركي- پيوند آن با مذهب شيعه ميباشد ضمن آنكه گويش سياسي هم بود. با رواج آذري جديد در دورههاي بعد در كانونهاي فرهنگي آذربايجان و آران ادبيات مكتوب آن توليد گرديد. از قرن دهم هجري به بعد در آذربايجان و آران شاهد خلق آثار ادبي به دو زبان محلي و ملي هستيم. تمامي شاعران آذري و آراني علاوه بر زبان محلي خود- آذري جديد يا تركي آذري- در زبان ملي، همگاني ايرانيان يعني فارسي به سرودن شعر مبادرت كردهاند.[6] تا پيش از تصرف آران- قفقازيه جنوبي- به دست ارتش سرخ اين تداوم فرهنگي و ادبي را در آن سامان ميتوانيم مشاهده كنيم. از اين پس سياستهاي قبلي تزارها در قطع ارتباط فرهنگي مذهبي و تاريخي آران با مام ميهن- ايران- با شدت هرچه بيشتر و خشونت بيحد و حصر ادامه يافت. در نتيجهي اين سياست و خشونت اكنون در گنجه كه روزگار زادگاه شاعران پارسيگوي بسياري بوده است نه تنها شاعري سرشناس به عرصه نيامده است كسي هم قادر به مطالعه اشعار نظامي، خاقاني، مهستي… نيست.
ادبيات مرثيه شيعي در آذربايجان و آران
مرثيه سالار شهيدا در آذربايجان به روزگار صفويه باز ميگردد. سوگواري سالار شهيدان را در سه شكل: مجالس سوگواري و روضهخواني* در تكايا و مساجد؛ تعزيه؛ به راه انداختن دستجات سينهزني و زنجيرزني پديدار گشت. بديهي است تفصيل و كيفيتي كه در اواخر روزگار صفويه در سوگواري وجود داشته در اوايل چنان نباشد. ناگفته نماند از قرون قبل منقبتسرايان كه در معابر و اماكن پرتردد به منقبتسرايي اهل بيت (ع) و به ويژه امام علي عليهالسلام ميپرداختند وجود داشته است. در عصر صفوي علاوه بر ايشان مرثيهخوانها يا روضهخوانها و نوحهخوانها هم به ايفاي نقش خود در مجالس ميپرداختند.
اولين نمونههاي شعر مرثيه آذري در قرن دهم هجري قمري خلق گرديده است. محمّد فضولي اولين تركيببند مرثيه را در رثاي سالار شهيدان سروده است. محمّد فضولي علاوه بر قصيدهسرايي در نعت اهل بيت (ع) روضةالشهداء ملاحسين كاشفي را به نام «حديقةالسعدا» با اضافاتي به تركي آذري برگردانده است (فضولي، 1373) دو بند از تركيببند مرثيه فضولي بغدادي چنين است:
شاد اولماسون بو واقعه دن شاد اولان گوگل
|
|
|
بير دم بلا و غصه دن آزاد اولان گوگل
|
تدبير قتل آل عبا قيلدون اي فلك
|
|
|
فكر غلط خيال خطا قيلدون اي فلك
|
برق سحاب حادثه دن تيغلر چكوب
|
|
|
بير بير حوالهي شهدا قيلدون اي فلك
|
عصمت حرمسرا سينه حرمت روا ايكن
|
|
|
پا مال خصم بيسر و پا قيلدون اي فلك
|
صحراي كربلا ده اولان تشنه لبلره
|
|
|
ريگ روان و سيل بلا قيلدون اي فلك
|
تخفيف قدر شرعدن انديشه قيلدون
|
|
|
اولاد مصطفا يه جفا قيلدون اي فلك
|
بير رحم قيلمادون جگري قان اولانلاره
|
|
|
غربتده روزگاري پريشان اولانلاره
|
…
|
اي درد پرور الم كربلا حسين (ع)
|
|
|
وي كربلا بلا لرينه مبتلا حسين (ع)
|
غم پاره پاره باغريني يا نديردي داغله
|
|
|
اي لاله حديقهي آل عبا حسين (ع)
|
تيغ جفا ايله بدنون اولدي چاك چاك
|
|
|
اي بوستان سبزه تيغ جفا حسين (ع)
|
يا غدي وجودووه ظلمتسراي دهر
|
|
|
اي شمع بزم بارگه كبريا حسين (ع)
|
دور فلك ايچيردي سنه كاسه كاسه قان
|
|
|
اي تشنه حرارت برق بلا حسين (ع)
|
|
|
|
(فضولي، بيتا)
موضوع مهمي كه در تحولات آذربايجان و آران نبايستي ناديده گرفت همجواري با عثماني است. به ويژه آنكه اين امپراتوري در حال توسعه و يكسانسازي فرهنگي نواحي اطراف خود بود و مهمتر از آن در جوار خود تحولي مهم اتفاق افتاده و مذهب شيعه رسميت يافته بود در حالي كه بخشي از جنگجويان آن از عشاير علوي تركزبان آناتولي تأمين ميشد. از اين رو آذربايجان و آران محل تلاقي و مواجه دو هويت متمايز شد لشكركشيهاي متعدد و قتل و غارت مداوم كه عثمانيها تا سالهاي پاياني عمر خود در آذربايجان داشتهاند عليرغم همزباني از هويت رقيب شيعي كه بخشي از هويت ايراني مستقل شده بود نشأت ميگرفت. با توجه به اين موضوع زنده نگاه داشتن عرق مذهبي و ملي در آذربايجان و آران براي حفظ تماميت ارضي و دفاع از هويت ملي ضرورت انكارناپذيري داشت و در اين ميان مرثيه و سوگواري سالار شهيدان نقش مهمي ايفا ميكرد با مقايسه در كيفيت و كميت ادبيات مرثيه و مراسمهاي عزاداري در آذربايجان و ساير نواحي جايگاه برتر آن در آذربايجان را ميتوان ديد. از سوي ديگر حضور و تهاجم مداوم اشغالگران آن هم با هويت مذهبي بيگانه روحيه ملي و عزم عمومي براي مقابله با سلطه خارجي را در آذربايجان همواره زنده نگاه ميداشت بين اين دو يعني تهاجم خارجي و تقويت عرق مذهبي از طريق ادبيات مرثيه ارتباط مستقيمي وجود داشته است. پررنگ بودن عرق مذهبي در اين نواحي و به تبع آن پيوند مذهب مردم با مذهب دولت شيعي صفوي به صورت طبيعي به ايجاد و تقويت و استحكام هويت ملي و ايراني ميپرداخت به عبارت ديگر عرق مذهبي روي ديگر سكه عرق ملي و دو لبه شمشير هويت ايراني گرديد.
دواوين شعراي آذربايجان و آران گواه روشن واقعيت فوق است تا جايي كه ميتوان ادعا كرد بيش از هفتاد درصد ادبيات مكتوب آذري جديد را مرثيههاي سالار شهيدان و شهداي كربلا تشكيل ميدهد. اغلب شعراي آذري علاوه بر غزليات فارسي و تركي بخشي از ديوان خود را به مرثيه اختصاص دادهاند. ضمن آنكه برخي فقط در مرثيهسرايي طبع خود را آزموده و شهرت يافتهاند، چون دخيل مراغهاي و قمري دربندي و شعاعي دربندي، صراف تبريزي، صافي، راجي، دلريش، پرغم و واقف سرابي، بيضا، منعم، انور، منزوي، مُفطر و…
هويت ايراني در ادبيات مرثيه آذري
آنچه تاكنون بحث گرديد درآمد و ذكر مقدمات براي بررسي ويژگيهاي ادبيات مرثيه آذري بود كه شامل مباحث متعدد و متنوعي ميگردد.
«… واقعه كربلا از لحاظ تنوع موضوعات حادثهاي قابل توجه است. شعراي نوحهسراي آذربايجان از صحنههاي مختلف آن استفاده كرده نوحههاي ممتاز و مؤثري و ادبي سرودهاند. محبت پدري، پسري، مادري، برادري و خواهري را خوب تشريح و توصيف نمودهاند آثار قابل ملاحظه در اين قسمت از خود به يادگار گذاشتهاند.» (مجتهدي، 1327، 109)
ادبيات عاشورايي آذري هم از نظر ساختار ادبي و صنايع شعري و هم از نظر منظر چگونگي جلوه در اجتماع- يعني هم قالبهاي ادبي ادبيات مرثيه و هم نحوه استفاده در مجالس- قابل بررسي است در قسمت نخست قصيده، تركيببند، ترجيعبند، نوحه، بحر طويل و قالبهاي شعري مورد استفاده بوده و در قسمت دوم مجالس مرثيهخواني، نوحهخواني (سينهزني و زنجيرزني) و شبيهخواني يا تعزيه نمود بيروني و تجلي ادبيات مرثيه تركي است. ضمن اينكه به لحاظ محتوايي روح ايراني در ادبيات آذري كاملاً آشكار است و از اين سه منظر به ارايه يافتههاي موجود ميپردازيم:
الف- قالبها
در نگاه اول، اولين جلوه هويت ايراني در ادبيات مرثيه آذري كثرت لغات اصطلاحات و واژگان فارسي در اين ادبيات است تا جايي كه در برخي موارد اغلب كلمات اشعار فارسي بوده كه در ساختار دستوري آذري جديد با افعال تركي انسجام يافتهاند. در نمونهاي كه از اولين تركيببند مرثيه تركي از فضولي بغدادي ملاحظه شد شاهد گويايي براي اين واقعيت است.
نظر به اينكه ادبيات آذري جديد در دامن فرهنگ و ادب فارسي متولد شده است بدون استثناء تمامي قالبهاي شعري رايج در شعر و مرثيهسرايي فارسي مورد استفادهي شعراي آذربايجان و آران قرار گرفته است. نمونههاي جالبي از شعر و ادب ايراني در قرن سيزدهم هجري در قرهباغ در تذكرهاي گزارش شده است كه هم جايگاه زبان ملي و پدري ايرانيان يعني شعر فارسي در اين خطه ايراني را نشان ميدهد و هم نمونههايي از مرثيههاي آذري ارايه داده است كه در همان قالبهاي شعري ادب فارسي است. (مجتهدزاده قرباني، 1373)
علاوه بر قالبها، اوزان عروضي اشعار مرثيه آذري نيز همان اوزان عروضي شعر فارسي است كه با تقطيع و مقايسه اشعار مرثيه آذري و فارسي اين همساني و پيوند روشن ميگردد. مورد جالب توجه كه براي تبين بيشتر موضوع ميتوان ارايه داد قالب بحر طويل است به اين دو گزيده فارسي و آذري توجه كنيد.
صامت بروجردي (1262 ه.ق- 1331 ه.ق):
«… ديد چون خامس اصحاب كسا، قدوهي اولاد رسول دوسرا، سرو سر خيل تمام شهدا، خسرو مظلوم و جگر تشنه، حسين كفر جهانگير شده، كرد علم قدرسا…» (صامت بروجردي، بيتا، 10)
يحيوي اردبيلي، (متوفي به سال 1358 ه.ش):
«حسين سرور بطي، حسين نعمت عُظما، حسين دين اِيدوب احيا، حسين سيزكي آچيلماز در جَنّت الاعلي، حضور حقه معراج اِيدوب صاحب رفرف، كليمه متكلم قيلوب كشف اَنْ اَعْرَفْ… حسين شاه شهيدان، حسين جان ويروب عطشان، حسين شافع عصيان… حسين عبد يگانه، حسين باب خزانه، حسين صاحب خانه، بشر پي آپارانماز بو اسرار نهانه (يحيوي اردبيلي، بيتا، 113- 114)
در بحر طويل مرحوم يحيوي تاجالشعراي اردبيل كلمات مشخص شده آذري هستند:
«اِيدوبْ: نموده؛ حسين سيزكي آچيلماز: بيحسين باز نميشود؛ قيلوب: نموده، ويروب: داده و پي آپارانماز بو اسرار نهانه: نميتواند به اسرار نهان پي ببرد» و يا نوحه ديگر از مرحوم يحيوي:
علمدار دلاور، سپهدار مُظفر، كمربسته حيدر، او ضرغام غضبناك، ابوالفضل هنرور وفا شهرتي واردور، وفادار حسين دور بيوك منصبي واردور…» (همان، 61)
و يا اين دو نوحه را با هم مقايسه كنيد:
صراف تبريزي*:
اي نور عينم منزل مبارك
|
|
|
بي كس حسينيم منزل مبارك
|
|
|
|
(صراف تبريزي، 1383، 206)
جواهري قمي:
سر از تن جدا منزل مبارك
|
|
|
شهيد نينوا منزل مبارك
|
|
|
|
(جوهري، 1332، 144)
بسياري از نوحههاي آذري برگردان نوحههاي مرثيه فارسي است ضمن اينكه نبايستي فراموش كرد بسياري از مرثيهسرايان آذري، مرثيههاي فارسي هم ميسرودهاند كه از شهرت و اعتبار بالايي برخوردار هستند از جمله ميتوان به حجةالاسلام نيّر تبريزي اشاره كرد كه قسمت اعظم اشعارش مرثيه فارسي است (نير، 1364، و بيتاريخ) مرحوم حسيني سعدي زمان تبريزي مرحوم سيد حسين كهنمويي، استاد شهريار، مرحوم منزوي اردبيلي، مرحوم انور اردبيلي، مرحوم استاد عابد* و در متأخرين استاد كلامي زنجاني ياد نمود. بسياري از اشعار مرثيه فارسي مرحوم سيد حسين كهنمويي (پدر ادبيات مقاومت شيعي آذربايجان در دورهي پهلوي، متوفي به سال 1354) در اقصينقاط ايران مورد استفاده قرار ميگيرد. از جمله نوحه ظهر عاشورا:
«از حرم تا قتلگه زينبْ صدا ميزد حسين
|
|
|
دست و پا ميزد حسين زينب صدا ميزد حسين»
|
|
|
|
ب: اجرا (مرثيهخواني، نوحهخواني، تعزيه)
شعر و ادبياتي كه با چنين قالب و ظاهري سروده ميشد در مرحله بعد ميبايست به جامعه عرضه شود كه در سه شكل مرثيهخواني، نوحهخواني (سينهزني و زنجيرزني) و تعزيه به جامعه عرصه ميگرديد.
1- اشعار مرثيهخواني همچنان كه در موضوع قالب اشاره شد براساس اوزان عروضي سروده شدهاند و اوزان عروضي با دستگاههاي موسيقي سنتي ايراني ارتباط جداناشدني دارد و مرثيهخوانها براساس اوزان عروضي مرثيهها در دستگاههاي متناسب به مرثيهخواني مبادرت ميكردند. همچنان كه در دستگاههاي موسيقي سنتي ايراني شروع و آغاز آواز با مقدمات و سپس اوج و فرود و گوشههاي متعدد و متنوع ادامه و پايان مييابد مرثيهخواني آذري هم كه براساس دستگاههاي موسيقي- به ويژه محزون و حماسي- است اجرا ميگردد. در برنامههاي مداحان مشهور آذري، استاد سليم مؤذنزاده اردبيلي، استاد محمدباقر تمدني و استاد حاج داود عليزاده ميتوان اين اجراي دستگاهها را به خوبي مشاهده كرد. براساس استفاده از دستگاههاي موسيقي سنتي است كه اغلب مرثيهسرايي آذري مورد توجه غير آذري زبانان واقع ميشود. مجلس مرثيهاي كه استاد داود عليزاده با عنوان مصيبت يتيم با اشعار مرحوم حاج انور اردبيلي اجرا كرده است غيرممكن است هر شنوندهاي را متأثر نسازد.
علاوه بر مرثيهخواني؛ اين پيوند دستگاههاي موسيقي سنتي و ادبيات عاشورايي در نوحهخواني (سينهزني و زنجيرزني) هم وجود دارد. به عبارت بهتر هيچ مداح آذري زبان بدون آشنايي با دستگاهها و گوشههاي موسيقي سنتي نميتواند مداح موفقي باشد. البته نحوه آشنايي اغلب به صورت سينه به سينه ميباشد.
مراسم سينهزني چنين است: نوحهخوان با دادن دمِ نوحه (شاهبيت) را در پردهي پائين آغاز ميكند و پس از جا افتادن نوحه، مابقي شعر را ميخواند و در هر بند نوحه بحر برگردان شاهبيت نوحه مجدداً قرائت ميشود و رفته رفته پردههايي كه نوحه خوانده ميشود بالاتر رفته و با بالا رفتن صدا و تندي آهنگ، سينهزنان محكمتر به سينه ميزند و وقتي كه نوحهخوان در اوج خود تحرير اجرا ميكند سردسته كه صداي بلند و رسايي دارد وردهايي چون «مشگووَهُ قربان»؛ «غيرتون قربان…» و سينهزنان با جواب بلند و شورانگيز «اباالفضل» شور سينهزني را به اوج ميرسانند و صداي يكنواخت و پرصلابت سينهزني در مجلس طنينانداز ميشود. قسمت اول سينهزني با شور مجلس پايان ميپذيرد و مداح يا سردسته ورد «حسينم واي حسينم واي» را اجرا ميكند كه اين ورد هم از پردهاي پائين آغاز و با پردهي بالا به اوج خود ميرسد و با قرائت هر مصرع سينهزنان وِرد «حسينم واي حسينم واي» را تكرار ميكنند. اين ميان سينهزني چند دقيقه طول ميكشد و وقتي به اوج رسيد با ورد «غيرتون قوربان…» سينهزني شورانگيز و يكنواخت وارد قسمت سوم سينهزني ميگردد كه نوحهخوان نوحهاي در پردهاي بالاتر از نوحه اولي اجرا ميكند سينهزني از حالت شور خارج ميشود با اين تفاوت كه در اين قسمت با بالا رفتن صداي نوحهخوان سينهزنان حالت شور به خود گرفته و محكم به سينه خود ميزنند. اغلب مراسم سينهزني پس از مرثيهخواني است كه توسط يك نفر اجرا ميشود.
مراسم زنجيرزني همچنين اجرا ميشود: در مجالس زنجيرزني هم نخست نوحهخوان شاهبيت نوحه را دم ميدهد و زنجيرزنان با جواب نوحه زنجير را به حالت آرام و هماهنگ با آهنگ نوحه شاهبيت شروع به زدن ميكنند وقتي نوحه جا افتاد نوحهخوان مرثيهخواني را شروع ميكند و همانند مرثيهخواني در مراسم سينهزني اين مرثيهخواني هم در دستگاه موسيقي اجرا ميشود.
در طول مرثيهخواني زنجيرزنان با همان رتيم نوحه اول زنجير آرام ميكنند و پس از پايان مرثيهخواني سردسته با ذكر «حسين، حسين، حسين» و جواب زنجيرزنان ريتم آرام زنجير را تند ميكند. كه در اصطلاح جوشي يا دوشمه به آن ميگويند. با تند شدن ريتم زنجيرزني نوحهخوان نوحه زنجيرزني را كه اغلب بحر برگردان هم دارد ميخواند و مردم جواب ميدهند و با بالا رفتن پردهي نوحه، زنجيرزنان زنجير را محكمتر ميزنند. مطالب فوق گوشهاي از مشاهدات نگارنده از مجالس سوگواري آذري به ويژه در اردبيل بود كه همگي براساس رديف و پرده موسيقي سنتي اجرا ميگردد.*
در تعزيه و تعزيهخواني آذري جلوههاي هويت ايراني به مراتب روشنتر و واضحتر است. تعزيه ارتباط تنگاتنگي با موسيقي سنتي ايراني و دستگاههاي آن دارد. (مسعوديه، 1367)
«ضمن اينكه مردم ايران در دورهي اسلامي كه عصر نيايش قهرمانان اسطورهاي پايان يافته بود و حماسه قهرمانيهاي حسين (ع) و مصائب و آلام او در عاشوراي كربلا بر ذهنيت جامعه پرتو ميافكند، مردم اين شخصيت تاريخ تشيع را به يك شخصيت ازلي و اسطورهاي برازندهي او تبديل كردند و سوك و مصائب او را همچون سياوش، قهرمان اسطورهاي به نمايش درآوردند.» (بلوكباشي، 1383، 50)
متون مورد استفاده در تعزيه آذري تا دو دهه قبل اغلب اشعار قمري دربندي صاحب كنزالمصائب، شعاعي دربندي و دخيل مراغهاي بودند كه از شعراي مرثيهسراي قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم هجري ميباشند. در قرن سيزدهم دربند همچنان كه در ايران قبل از اسلام مرز ايران و انيران بود عليرغم جدايي آران به قوه قهريه از مام ميهن تا مدتها كانون فعال و پرتحرك شعر و ادب شيعي در قفقاز بود. وجود نويسندگاني مثل ملا آقا فاضل دربندي (بامداد، ج 5، 1371، 298- 295) و شعراي مرثيهسرايي چون شعاعي و قمري حكايت از تعصب و هويت ايراني آل سامان دارد.
ج: محتوا
ادبيات مرثيه آذري علاوه بر دو مبحث پيش گفته مشخصات محتوايي كاملاً روشن و آشكاري از هويت ايراني را دارا ميباشد. نكتهاي كه نبايستي در بررسي محتوايي مرثيه فراموش كرد مردمي و عاميانه بودن قسمت عمده آن است كه تجلي افكار عقايد و باورهاي عاميانه مردمي ميباشد و پرواضح است دادههاي مرثيه لزوماً به معني صحت و درستي مطلب روايت شده نيست. منتهي همين روايات عاميانه مبين و روشنگر هويت و باور تاريخي مردمان اين سرزمين است كه ارزشمند و گرانقدر ميباشد.
شهربانو: پيوند ايران و اهل بيت
از جمله موضوعات مُهم در ادبيات مرثيه آذري جايگاه شهربانو در اين ادبيات است. بررسي صحت و سقم روايت وجود شهربانو در كربلا خارج از موضوع اين بحث ميباشد ولي وجود و تأكيد بسيار بر اين روايت در دواوين شعراي مرثيهسراي آذري ضمن آنكه گوياي پيوند خوني و نژادي ايرانيان و اهل بيت پيامبر (ص) است حكايت از هويت ملي واحد در آذربايجان و سراسر ايران دارد. (افتخارزاده، 1377، 155 به بعد)
راه يافتن اين روايت به اين گستردگي در ادبيات مرثيه آذري از يك راه عمده صورت گرفته است وجود اين روايات در ميان مردم اين سامان قبل رواج يافتن آذري جديد- تركي آذري- اين روايت كه دستآورد شعوبيه ايران بود به آذري برگردانده شده است. نكته ظريفي در بررسي اين موضوع آشكار ميگردد آنكه تغيير زبان گفتاري مردم آذربايجان و آران از فهلوي به تركي آذري به هيچوجه به تغيير هويت ايشان از ايراني به غيرايراني نبوده و نيست. عشاير ترك زباني كه به ايران وارد و در نواحي مستعد ساكن ميشدند در قبال رواج زبان گفتاري خود فرهنگ و تمدن اصلي را اخذ ميكردند نه تنها هويت جديدي را ارايه نميدادند بلكه در هويت ايراني حل ميشدند. روايت شهربانو حكايتگر اين واقعيت مهم است كه آذري و آراني گرچه زبان گويش گذشته خود را كنار گذاشته است ليكن هويت اصيلي كه ايرانيان در نزديكي به خاندان پيامبر به دنبال آن بودهاند را با قدرت هرچه تمامتر گرفته و رفته رفته تقويت كردهاند. در اين روايت، شهربانو نماد هويت تاريخي ايراني مردم ايران است و امام حسين (ع) نماد اسلاميت آن و حاصل پيوند اين دو هويت ملي مردم اين سامان است.
علاوه بر داستان شهربانو مباحث ديگري در ادبيات مرثيه آذري وجود دارد كه روح ايراني در آن متجلي است از جمله شهادت علياكبر، حضرت قاسم. با دقت و بررسي مرثيههاي آذري كه در مورد تك تك قهرمانان قيام عاشورا ميتوان انديشه و دورنماي فرهنگي هويتي ايراني را بازشناخت. روايت مردمي شهادت علياكبر (ع) همسانيهايي با داستان سياوش دارد.
قهرماندوستي و قهرمانستايي از ديگر مشخصات هويت تاريخي ايرانيان است كه در روايتهاي شاهنامه به كرات به آن برميخوريم اين مشخصه هويتي را در ادبيات مرثيه عاشورايي در نقش و جايگاه حضرت عباس (ع) ميتوان مشاهده كرد. در مرثيه آذري حضرت عباس به عنوان مظهر شجاعت، شهامت، دليري و جوانمردي بخش قابل توجهي از ادبيات را به خود اختصاص داده است. در اين ايدهآليابي هويتي ايرانيان قبل از پيدايش ادبيات عاشورايي آذري با صورت و سيماي مولاي متقيان، علي (ع) و لقب وي- شير خدا- مواجه ميگرديم. اگر بخواهيم سيري بر تطبيق هويت ايراني و اسلامي قايل شويم پيامبر اسلام (ص) سپس امامان شيعه و سپس امام حسين (ع) و شهداي كربلا به تدريج وارد گردونه هويتي آذريها براساس هويت تاريخي ايراني گرديدند بدون ترديد اعتقاد اصالت خون و نژاد ايرانيان قبل از اسلام در پذيرش مولاي متقيان و امامان شيعه به عنوان جانشينان پيامبر (ص) نقش مؤثري داشته است.*
منابع:
افتخارزاده، محمودرضا، اسلام و ايران، مذهب و مليت ايراني، انتشارات رسالت قلم، 1377
بامداد، مهدي، شرححال رجال ايران قرنهاي 12 و 13 و 14، ج 5، تهران، زوار، چاپ چهارم، 1371
بلوكباشي، علي، تعزيهخواني، حديث قدسي مصايب در نمايش آئيني، تهران، انتشارات اميركبير، 1383
جعفريان، رسول، تاريخ تشيع در ايران از آغاز تا طلوع دولت صفوي، قم، انتشارات انصاريان، 1385
جوهري، سيد عباس، كليات هفت جلدي خزائنالاشعار در توحيد و مناتب و… نوحههاي سينهزني، تهران، كتابفروشي، احمد فرهومند، 1332
راجي تبريزي، ميرزا ابوالحسن، ديوان راجي، تهران، كتابفروشي ادبيه، 1340
رضايي، محمّد، تاريخ تشيع در آذربايجان، قم، مؤسسهي شيعهشناسي، 1385
صامت بروجردي، محمدباقر، كليات دوازده جلدي، تهران، محمدحسن علمي، بيتا
صراف تبريزي، رضا، ديوان صراف، تصحيح، ويرايش، مقدمه، مصطفي قليزاده عليار، تبريز، 1383
صفا، ذبيحالله، حماسهسرايي در ايران از قديميترين عهد تاريخي تا قرن چهاردهم هجري، تهران، انتشارات اميركبير، 1369
فضولي بغدادي، كليات ديوان هفت جلدي، تبريز، كتابفروشي فردوسي، (چاپ افست از روي چاپ استانبول)، بيتا
فضولي بغدادي، حديقةالسعدا، به تصحيح ميرصالح حسيني، تهران، انتشارات بينالمللي الهُدي، 1373
قمري دربندي، كنز المصائب، نجف اشرف، بيتا
محمّد بن مسعود تبريزي، ابوالمجد، سفينه تبريز، به كوشش نصرالله پورجوادي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1381
مجتهدزاده قرهباغي، ميرزا صدرا، رياضالعاشقين، به كوشش يحيي خان محمّد آذري، تهران، 1373
مجتهدي، مهدي، رجال آذربايجان در عصر مشروطه، تهران، مؤلف، 1327
مسعوديه، محمدتقي، موسيقي مذهبي ايران، جلد اول، موسيقي تعزيه، تهران، سروش، 1367
مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، قم، انتشارات صدرا، 1359
معين، محمّد، فرهنگ فارسي معين، ج 3، تهران، انتشارات اميركبير، 1371
نير تبريزي، محمدتقي، آتشكده نير، تبريز، كتابخانه فردوسي، 1362
نير تبريزي، محمدتقي، لالي منظوم، تبريز، چاپ سنگي، بيتا
يحيوي، تاجالشعراي اردبيلي، ديوان بساط كربلا، جلد اول، اردبيل، چاپ سنگي، بيتا
* در تاريخ بخارا آمده است كه: «مردمان بخارا را در كُشتن سياوش نوحههاست چنانكه در همه ولايتها معروف است و مطربان آن را سرود ساختهاند و ميگويند…» در جاي ديگر «اهل بخارا را بر كشتن سياوش سرودهاي عجيب است و مطربان آن سرودها را كين سياوش گويند و محمّد بن جعفر [نرشخي مؤلف اصلي تاريخ بخارا] گويد كه از اين تاريخ سه هزار سال است.» (صفا، 1369، 86- 87)
[1]. ر ك به: استاد مرتضي مطهري (1359) خدمات متقابل اسلام و ايران، قم، انتشارات صدرا
[2]. براي اطلاع از تاريخ تشيع در ايران ر ك به: رسول جعفريان (1385)، تاريخ تشيع در ايران از آغاز تا طلوع دولت صفوي، قم، انتشارات انصاريان
[3]. براي اطلاع ر ك به: صادق آئينهوند (1359)، ادبيات انقلاب در شيعه، ج 1، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي
[4]. براي اطلاع بيشتر ر ك به: محمّد رضايي (1385)، تاريخ تشيع در آذربايجان، قم، مؤسسه شيعهشناسي
و نيز براي اطلاع از مرثيهسرايي در ايران ر ك به:
افسري كرماني، عبدالرضا (1371)، نگرشي به مرثيهسرايي در ايران، تهران، انتشارات اطلاعات.
كوهي كرماني، حسين (1333)، سوگواريهاي ادبي در ايران، سوگواريهاي ملي و سوگواريهاي مذهبي، تهران، كانون معرفت.
[5]. براي اطلاع بيشتر ر ك به: آذربايجان در تاريخ و فرهنگ ايران (مجموعه مقالات) به كوشش رحيم نيكبخت، تهران، وزارت علم و تحقيق، زير چاپ، مقاله «سفينه تبريز و رسميت مذهب شيعه در ايران» به قلم خانم منيژه صدري.
[6]. براي اطلاع ر ك به: عزيز دولتآبادي (1373)، پارسيسرايان قفقاز، تهران، بنياد موقوفات دكتر محمود افشار.
* اصطلاح روضهخواني به قرائت كتاب روضـةالشهدا اثر ملاحسين كاشفي توسط مرثيهخوانها بر روي منابر باز ميگردد. استاد جعفريان در مورد كاشفي نوشته است وي با نگارش اين كتاب «… نشان داد كه سنت عزاداري براي امام حسين (ع) در ادب فارسي جايگاه بلندي داشته و پيش از عصر صفوي اين سنت در ميان سني شيعههاي ايراني رواج كامل داشته است. (جعفريان، 1385، 844). اين اثر در ميان تركزبانان علاقمند به اهل بيت مورد توجه قرار گرفت و چند ترجمه از آن به تركي وجود دارد كه مهمترين آن متعلق به محمّد فضولي، شاعر سه زبانه قرن دهم هجري همعصر شاه اسماعيل صفوي به نام «حديقـةالسعداء» است.
* صراف تبريز (1271 ق- 1325 ق) از جمله شعراي مرثيهسراي بزرگ آذربايجان كه غزليات او از برترين غزليات آذري بوده و وي را سعدي در غزل تركي آذري ميدانند. مراثي وي عليرغم گذشت بيش از يك قرن از وفاتش در اقصينقاط آذربايجان و آران- جمهوري فعلي آذربايجان- مورد توجه و استفاده مردم و نوحهخوانها ميباشد.
* استاد محمّد عابد تبريزي فرزند مرحوم مولانا يتيم تبريزي از مرثيهسرايان سترگ آذربايجان مرثيههاي گرانمرتبهاي به فارسي و آذري در سوگ سالار شهيدان سروده كه شهرت فراوان كشوري دارد. استاد عابد در آذر ماه 1385 رخ در خاك تيره نهان كرد.
* اميد است مراكز ذيربط اقدام جدي در ثبت و ضبط نوحههاي اصيل و قديمي نواحي مختلف ايران به ويژه آذربايجان را مبذول دارند كه بخشي از هويت و فرهنگ اصيل مردم ايران است.
* اين مقاله در هفته ولادت رسول اكرم (ص) در سيزدهم فروردين 1386 به نگارش درآمده است.