تاریخسازی قومی در ایران با شکل گیری فرقه مساوات در باکو آغاز شد.
پیش همایش «نقد و بررسی تاریخسازی قومی در ایران، بررسی موردی آذربایجان» توسط «موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن» در ۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۹ بصورت مجازی برگزار شد.
این همایش در راستای نقد و بررسی تاریخ سازی قومی در ایران برگزار شد. با توجه به فرمایش مقام معظم رهبری در دیدار مردم تبریز بصورت مجازی در روز ۲۹ بهمن توجه به تاریخ آذربایجان و تلاشهایی که برای تحریف می کوشد نیازمند توجه مضاعف است. مقام معظم رهبری فرموده اند: « منطقه تبریز و آذربایجان دو ویژگی هویتی ثابت و همیشگی داشتند یکی عبارت است از دلبستگی عمیق به اسلام به دیانت اسلامی و دومی غیرت و حمیت شدید نسبت به ایران. این همیشه در دوران های مختلف در آذربایجان وجود داشته اسلام را و ایران را آنچنان اهمیت دادند و آنچنان دربارهاش حمیت نشان دادند که واقعا یک برجستگی مهمی است که اینها مکرر در برابر توطئههای بیگانگان برای تجزیه ایران، در مقابل این تجزیهطلبیها ایستادند و یکپارچگی کشور را حفظ کردند.»
ریشه این تاریخسازیها به سرزمینهای آن سوی رود ارس باز میگردد که به مرور زمان در ایران راه پیدا کرد و خود را به شکل تاریخ نگاری مجازی نشان داد، درحالی که این نه تاریخ نگاری، بلکه تاریخسازی بود. تاریخ محلی بخشی از تاریخ نگاری ایران است و مهمترین نمونههای آن تاریخ سیستان و تاریخ رویان و تاریخ یزد و تاریخ بیهق و… هستند. اما تاریخسازی قومی نه بر مبنای شهر و مکان، بلکه بر مبنای زبان و طایفه است و سعی دارد، موجودیتی مبهم را حقیقت جلوه دهد و تاریخی ساختگی برای آن ارائه کنند.
در ادامه گزارش کوتاهی از سخنرانی ها تقدیم حضور محترم عموم علاقمندان و محققان می گردد. در ضمن متن کامل سخنرانی ها در صفحه آپارات موسسه دیار کهن منتشر شده است.
در ابتدای این نشست علمی و تخصصی دکتر حمید احمدی استاد شناخته شده علوم سیاسی به بررسی جریانهای بین المللی حامی تاریخ سازی قومی در خاور میانه به ویژه ایران پرداختند. استاد علوم سیاسی افزودند آنچه که در این عرصه انجام گرفته است مسبوق به سابقه در تاریخ گذشته ایران ندارد و محصول یک قرن اخیر برای هویت سازی قومی در راستای ملت سازی بوده است.
داود دشتبانی، مدیر مسئول نشریه وطنیولی و دانشجوی دکتری تاریخ روشنفکری مسلمانان قفقاز را به دو دوره تقسیم کرده و در این خصوص گفت: در دوره اول همچنان هویت ایرانی بر جامعه مسلمانان قفقاز غلبه داشت. عباس قلیآقا باکیخانوف، فتحعلی آخوندزاده و در درجه بعدی میرزا شفیع واضح و سید عظیم شیروانی نماینده اصلی جریان روشنفکری این عصر بودند که در عین حفظ برخی ویژگیهای فرهنگی ایرانی و حفظ برخی تعلقات جهت گسترش فرهنگ تجدد و مبارزه با مظاهر عقب ماندگی با سیاست روسها همراه شدند. این قشر روشنفکران با آنکه همچنان صراحتا یا تلویحا ایرانی قلمداد میشدند اما نقش مهمی را در سست شدن پیوندهای عاطفی ایران و جامعه مسلمانان قفقاز ایفا کردند. از سال ۱۸۷۵ میلادی دور دوم حیات جامعه مسلمانان قفقاز آغاز گردید که انتشار نشریه اکینچی توسط حسن بیگ زرداوی و آغاز سلطنت سلطان عبدالحمید دوم در ۱۸۷۶ و جنگ ۱۸۷۸ تا ۱۸۷۹ نقطه عطف این عصر هستند.
او ادامه داد: نشریه ترجمان نیز که توسط اسماعیل بیگ گاسپرینسکی و تحت تاثیر اکینچی و کشکول کار خود را در باغچه سرای آغاز کرد، منادی ترکگرایی در میان مسلمانان روسیه گردید که در سالهای بعد دست کم در قفقاز پژواک بلندی یافت. سیاست اتحاد اسلام که در دوران عبدالحمید دوم به سیاست رسمی امپراتوری عثمانی بدل شود توسط این نشریهها با جدیت معرفی تبلیغ و حمایت گردید. این سیاست کم کم با رنگ و بوی ترکگرایی نیز آمیخته شد و روشنفکران غیر مذهبی یا کمتر مذهبی را نظیر حسن بیگ زرداوی و اسماعیل بیگ کاسپرینسکی نیز کم کم به همراهی با آن پرداختند. روشنفکران سنی مذهب همچون زرداوی و برداران انسی زاده پیشقرولان ترکگرایی در قفقاز بودند و بر خلاف سنت تاریخی، شیعیان نیز آرام آرام دشمنی با عثمانی سنی مذهب را کنار گذاشته و رهبری معنوی این امپراتوری بر همه مسلمانان را پذیرفته و مبلغ آن شدند.
در ادامه نشست دکتر عطاءالله عبدی عضو هئیت علمی دانشگاه خوارزمی به سخنرانی پرداخت. وی در سخنرانی خود با اشاره به وضعیت و موقعیت ژئوپلتیکی ایران در بازی بزرگ برای قدرت های استعمار گر که در دو قرن پرداخت و با اشاره به جدایی مناطق قفقازیه جنوبی و افغانستان و بلوچستان از ایران به معرفی ایران فرهنگی و ایران سیاسی افزود که بعد از جدایی این مناطق از ایران تلاش برای جدا کردن و تجزیه فرهنگی آنها از ایران فرهنگی هم آغاز شده است تا علاقه و ارتباط با مام میهن از میان برود. در تاریخ سازی های صورت گرفته در مورد مناطق جدا شده از ایران چنان سخن گفته می شود که گویا هیچ گاه بخشی از ایران نبوده و همواره با ایران و ایرانیان جنگیده اند.
سپس دکتر ابراهیم اقبالی، دانشیار دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه تبریز در خصوص جایگاه حکیم نظامی گنجوری در هویت ایرانی این منطقه میگوید: اولین نکته در مورد حکیم نظامی گنجوی به ذهن خطور میکند در مورد جایگاه ادبی و رفیع وی در طول تاریخ ادبیات غنی ایران ابتکارات این شاعر بزرگ است. در جایگاه حکیم نظامی در شعر فارسی و شعر ایران نکته های فراوانی میشود گفت. یکی از این موارد علاقه شدید نظامی به ایران و ایرانی بودن است خودش در منظومه بلند هفت پیکر میگوید:
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
در منطومههای دیگر غیر مستقیم میبینیم از سراپای منظومه دوستی ایران و میل به احیای ایران و ایرانی دیده میشود گویی که نظامی فردوسی دیگریست. اگر فردوسی زبان فارسی را حفظ کرد نظامی ادبیات فارسی را حفظ کرد.
در خسرو و شیرین میبینید که نظامی در آرزوی احیای شاهنشاهی ساسانی است. نظامی جابهجا با تصویر کاخهای بلند و عدالت پادشاهان ساسانی به این موضوع اشاره میکند.
اما دکتر محمد جعفر محمدزاده نویسنده و پژوهشر تاریخ زبان فارسی ماجرای دو عهدنامه گلستان و ترکمانچای را دارای دو بعد سیاسی و فرهنگی دانسته و در این خصوص گفت: منظور از نگاه فرهنگی این است که فرهنگ جدا شدنی نیست. ولو اینکه یک سرزمین از سرزمین و فرهنگی جدا شود. یکی از عواملی که باعث شده که این تصور غلط ایجاد شود و این جدایی به یک موضوع غیر واقعی تبدیل شود مسئله زبان است. بعضی چنین تبلیغ میکنند که چون مردم آن سوی رود ارس امروز با مردم ایران متفاوت و یا بخشی از مردم ایران اشتراک دارند، لذا حتما یکی هستند و باید به هم متصل شوند. در حالی که چنین نیست. اولا اینکه ریشه و سابقه تاریخی زبان در آذربایجان ایران و در آن سوی ارس که ما در گذشته به آن اران میگفتیم یک ریشه مشخص و از زبانهای ایرانی و پهلوی در این منطقه حاکم بوده چه در این سوی ارس که زبان آذری که از زبانهای پهلوی حاکم بوده و چه آن سوی ارس که ارانی بوده که از زبانها و گویشهای پهلوی و ایرانی بوده و این دو قوم از اقوام اصیل ایرانی هستند و نکته دوم اینکه زبان تفکیک و قومیت ایجاد نمیکند. اگر اینگونه باشد مردم آفریقا که عموما اروپایی زبان شدند را اروپایی به حساب بیاوریم در حالی که این مردم اروپایی نیستند و فقط زبانشان به زبان اروپایی تغییر کرده است.
او در پایان به معرفی کتاب نزهت المجالس نوشته جمال خلیل شروانی پرداخت که ۳۰۰ شاعر پارسیسرای دو سوی ارس معرفی میکند.
دکتر حسین نوین استاد دانشگاه محقق اردبیلی به نقش و جایگاه فرهنگ و ادبیات ایرانی در زبان و ادبیات ترکی پرداخت و گفت: از زمانی که اقوام آلتایی در سرزمین ایران و از جمله آذربایجان سرازیر و حاکم شده اند در فرهنگ و تمدن و ادبیات غنی ایرانی مستحیل شده و کاملاً رنگ و بوی هویت ایرانی به خود گرفتند. اما در حوزه ادبیات ترکی باید گفت که ترکان ابتدا ادبیات قابل توجهی نداشتند در کشورهایی که بر آنها غالب شدند، ادبیات بر ساخته ترکان در چارچوب ادبیات ایرانی شکل گرفته است. سرآغاز شعر ترکی در ایران از قرن چهارم پنجم هجری شروع میشود آثاری مانند دیوان لغات الترک کاشغری که خود متاثر از خلیل بن احمد ایرانی نوشته شده و وزن هجایی آن نیز ایرانی و اسلامی است.
او سپس به شعر ترکی در دوره صفوی و تاثیر ادبیات ایران بر آن و همچنین شرایط زبانی آذربایجان تا دوران صفوی پرداخت.
اما محقق محترم استاد اکبر تهرانی به معرفی کتاب تألیفی خود در مورد زندگی و نقش شاهزاده عباس میرزا قاجار و جایگاه او در تاریخ ایران پرداخت و در این خصوص گفت: عباس میرزا در سال ۱۲٠۳ قمری در قصبه نوا در لاریجان متولد گردید ایشان از همان کودکی مورد لطف آقامحمدخان قاجار و همچنین پدرش فتحعلی شاه قاجار بوده است. ازدواج او در سال ۱۲۱٧ قبل از رفتن به مرکز حکومت تبریز بوده و مدت ۲۸ سال از سال ۱۲۱۸ تا ۱۲۴۶ خدمت شایانی را به این سرزمین نموده است. او در عصر سیاستهای سهمگین ناپلئون الکساندر اول و استعمار کامل انگلیس در هندوستان میزیست و در این باره تلاشهای وافر مینمود و پنجه در پنجه این امپریالیستهای زمان خود نمود.
در ادامه نشست استاد محمد بهمنی قاجار از نوادگان جوادخان گنجه ای مدافع نامدار مرزهای ایران در قفقاز، مقاله علمی خود در خصوص نقش و جایگاه گنجه در تاریخ و ادبیات ایران را ارائه داد. وی در سخنان خود به وجود دهها شاعر و سخنور و ادیب گنجهای اشاره کرد که هر یک در تاریخ ادبیات ایران و زبان فارسی آثار و سرودههای ارزشمندی خلق کرده اند. بازمانده جواد خان گنجهای در ادامه سخنان خود جایگاه گنجه در دوره صفویه و شاه عبتس صفوی را معرفی و تشریح کرد. ایستادگی مردانه و شجاعانه جواد خان گنجهای در برابر قوای متجاوز تزاری و شهادت وی پایان بخش سخنرانی وی بود.
سپس استاد مسعود عرفانیان در حوزه تاریخنگاری جعلی در آذربایجان اظهار داشت: سالها شاهد نوعی از تاریخ نگاری که بهترین اسم آن وارونه نگاری تاریخ است هستیم که در کشور جمهوری آذربایجان وسیعا صورت میگیرید و روز به روز دامنه آن گستردهتر میشود. در سال ۱۹۱٨ فرقه مساوات با کمک و پشتیبانی عثمانی روی کار آمد و اسم آذربایجان را برای این منطقه انتخاب میکنند که کاملا جعلی و بیمسما بود و اعتراضهایی در جراید ایران شد ولی ابتدا میگفتند که ما هیچ قصد و نیت و چشم داشتی نسبت به آذربایجان ایران نداریم.
کار تحریف تاریخ در جمهوری آذربایجان به طور رسمی از بعد از فروپاشی شوروی گستردهتر شد و آنان پیشینه خود را تا پنج هزار سال پیش میرسانند و کتابها را آشکارا تحریف میکنند و نسبت به ایران به ویژه در کتابهای درسی ادعای ارضی دارند و سعی میکنند آذربایجان را جدا از ایران نشان دهند.
دکتر گودرز رشتیانی عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران در سخنرانی خود به مسئله تحریف تاریخ و تاریخ نگاری روسی در حوزه قفقاز پرداخت و به بررسی موضوع لشکر کشی آقامحمد خان قاجار به تفلیس اشاره کرد و سوالاتی پیرامون تعداد و وضعیت و سرانجام اسرای گرجی که منابع روسی مدعی هستند مطرح کرد و در آخر نتیجه گرفت در تاریخ نگاری تزاری برای تجزیه کامل قفقاز از ایران، تلاش کرده اند با تحریف تاریخ ایران هراسی و دشمنی با ایران را نهادینه کنند.
دکتر احمد کاظمی دانش آموخته دکترای روابط بین الملل در سخنان خود به پیشینه جعل و تحریف در حوزه تاریخ ایران پرداخت و عنوان کرد نخستین جعل صورت گرفت جعل مفاهیم بود و آن هم با اغراض مطرح شد. این جعل مفاهیم نخست در اطلاق نام آذربایجان برای منطقه جنوبی قفقاز آغاز شد و رفته رفته دامنه آن گسترده شد.
این کارشناس برجسته حوزه قفقاز در سخنان خود با کانونهای حامی و هدایت جعل تاریخ اشاره و افزود در کشورهای همسایه به شدت به دنبال وارونه نویسی تاریخ با اغراض سیاسی هستند و در این تلاش محافل صهیونیستی نقش اصلی را بازی می کنند.
در ادامه دکتر محمدعلی بهمنی قاجار در خصوص تاریخسازی جعلی در خصوص خاندان قاجار اظهار داشت: در تاریخنگاری پان ترکی سعی میشود دوران قاجاریه به عنوان یک دوره غیر ایرانی معرفی شود و میگویند نام ایران نام ممالک محروسه قاجار بوده است و قاجاریه با توجه به تبار ترکی که داشتند، هم خاندانی غیر ایرانی معرفی میشوند و کشور را با هویت ترکی و مغولی معرفی میکنند.
اما واقعیت تاریخی ۱۸۰ درجه خلاف این روایت است و قاجاریه از زمان اسماعیل صفوی یکی از هفت ایل قزلباش بودند و رئیس ایل قاجار در زمان شاه اسماعیل صفوی یکی از مدیرانی بوده که شاه اسماعیل را پرورش داده و از بدو تشکیل صفویه در مصدر امور بودند.
قاجارها هویت ایرانی و آگاهی تاریخی نسبت به ایران قلمرو ایران ثغور جغرافیایی و پیشینه تاریخی ایران داشتند.اگر چه ما به شیوه حکمرانی آنها هم انتقاد داریم با این حال برای نمونه در زمان آقا محمدخان میبینیم که تا زمانی که تمام خاک ایران را نمیگیرد سلطنت ایران را قبول نمیکند و زمانی که به او میگویند فتح نامه بنویسد، میگوید: من جایی را نگرفتم و هرجا گرفتم خاک ایران بوده است. در زمان فتحعلی شاه هویت ایرانی بسیار بیشتر از گذشته برکشیده میشود و در نامهها و… سخن از تمامیت ارضی ایران و حدود و ثغور جغرافیایی ایران است.
فتحعلیشاه در نامه نگاری با پسرش شجاع السلطنه میگوید: به مصلحت خودت نگاه نکن. ببین مصلحت ایران چیست. او همچنین در نامهایی که برای فرزندانش انتخاب میکند در کنار نام ائمه و مقدسات شیعه، نام های تاریخی ایرانی مثل کیکاووس، بهرام، قباد، و بهمن و غیر را انتخاب میکند. عباس میرزا نیز همینطور نامهای را برای فرزندان خودش انتخاب کند.
محمدشاه را میبینیم در دستورالعملی که به میرزا حسینخان اجودان باشی مینویسد: برای اروپاییها روشن کن که ما هم دولتی هستیم به نام دولت ایران همانطور که انگلیس هست، پروس هست، فرانس هست، ایران هم هست و باید به ایران احترام بگذارند.
همچنین دکتر منصور حقیقت پور نماینده سابق مردم اردبیل و از فرماندهان حاضر در جنگ قره باغ که نقش مهمی در حفظ موجودیت جمهوری نوپای آذربایجان داشت در خصوص جعلهای تاریخی جمهوری آذربایجان با اشاره اینکه مسائلی جعل میشود که در جامعه وزن و اصالت دارند، گفت: نهضتها و جنبشهایی برای پاک کردن این هویت تاریخی رخ دادهاند، مثلا روسها نهضت کتاب سوزان فارسی را راه انداختند و هر کتاب فارسی را آتش میزدند، چون جاری و ساری بودن زبان فارسی یکی از قطعههای هویتی مردم منطقه قفقاز است.
او در خصوص مبارزه با این جعلیات تشریح کرد: باید کار جدی و علمی در زمینههای مختلف انجام داد و ادبیات، شاعران، علما و کتبا که از زبان فارسی برای توسعه علم در قفقاز استفاده کردند را معرفی کنیم.
او افزود: در این دوره تغییراتی در اسامی شهرها صورت گرفت. مثلا بادکوبه یک لفظ کاملا فارسی است و نشان دهنده یک موقعیت جغرافیایی است که محل کوبش باد است. و باکو درست نیست. همچنین شبیه جزیرهای که شسته میشده نامش آبشوران بوده را تبدیل به آبشرون کردند و یا منطقهای که برای ما محترم و مبارک است را به نارداران تبدیل کردند که اصلش انارداران بوده یا نرداران به معنی تخته بوده است.
جعل دیگری که در قفقاز انجام دادند در زمینه حروف الفباست. چرا تلاش کردند تا الفبای مرسوم منطقه را بردارند و فقط سیریلیک و لاتین را جایگزین کنند؟ چون تلاشی برای تاریخ فرهنگ تمدن بود و از همین روی است که امروز یک آذربایجانی نمیتواند با ادبیات و الفبای سنتی خود بنویسد و بخواند و نمیتواند کتیبههای فارسی و عربی مساجد را بخواند.
دکتر رجب ایزدی استادیار دانشکده حقوق و علوم اجتماعی به معرفی کتاب بستانالسیاحه نوشته حاج زینالعابدین شروانی پرداخته در این باره اظهار داشت: اگر به اسناد مراجعه کنیم با حقایقی روبرو میشویم که این اسناد مقارن با جنگ های ایران و روس نوشته شده است. حاج زینالعابدین شروانی حدود صد و نود سال پیش کتاب بستان و السیاحه را نوشته است که دایره المعارف و فرهنگنامهای است که مدخلهایی را مانند نام محلهها و عناوین مطرح میکند و درباره حدود ایران در این منطقه با صراحت میگوید حدود ایران در این منطقه دربند و باب الابواب هست، ایران سرزمینی است از فرات تا جیحون طولش و عرضش از دربند باب الابواب تا دریای فارس.
فکر میکنم که همین بیان و گفته شیخ عبدالطیف شیروانی از فرزانگان برخواسته از منطقه شیروان که مقارن با جنگ های ایران و روس کتاب خود را نوشته است و به صراحت حدود ارضی ایران را در این منطقه بیان کرده است و او در جای دیگر از بستان السیاحه به نواحی و ایالت هایی اشاره میکند که جزو ایران است و ایالت ها اکنون در پایین کوههای قفقاز قرار دارد و امروز در روزگار ما جزو ایران نیست و با عهدنامه های گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شده است این ایالت ها مرحوم شروانی جزو ایران میداند.
دکتر مجتبی برزویی از دیگر سخنرانان در این نشست علمی بود که سخنان وی در حول سه محور ایراد شد. موضوع نخست مورد توجه وی تاریخ سازی باستانی و مصادره سومرها توسط جریان پان ترکیستی بود. وی در سخنان خود دلایل علمی بی اساس بودن ادعای مطرح شده در مورد سومرها را بیان کرد. محور دیگر سخنان دکتر برزویی دانش آموخته تاریخ معرفی کانونهای اصلی و حامی تاریخ نگاری پان ترکیستی بود وی در این قسمت به نقش کشورهای استعمار گر اروپایی برای استفاده از حربه اقوام علیه روسیه تزاری پرداخت. آخرین بخش سخنرانی وی معرفی شیوه تاریخ سازی اینترنتی قوم گرایی بود. او گفت محافل صهیونیستی با آگاهی از وضعیت مطالعه سرانه در چند سال اخیر برای نیل به اهداف خود به تاریخ سازی در دنیای مجازی روی آورده اند که در ورای آن شخصیت علمی و متعهدی قرار ندارد و با طرح مباحث احساسی و جعل تاریخ به گمراه ساختن جوانان پی پردازند.
در پایان بهزاد محمد خانی از بازماندگان خاندان غیور محمد خانی که در دوره فرقه علیه این فرقه قیام کرده بودند در ارتباط با نهضت میهن پرستان ارسباران گفت که از نهضتهای میهن پرستی بوده که از بطن مردم آذربایجان برخاسته است. او افزود: سران نهضت به وظیفه ملی و دینی عرق ملی که داشتند علیه متجاوزینی که به ایران حمله کرده بودند قیام کردند. آنان پشت قرآن کریم عهدنامهای می نویسند و در آن عهدنامه قید میکنند که تا آخرین قطره خون علیه متجاوزین فرقه دموکرات قیام خواهند کرد و همین کار را هم کردند و تا آخرین قطره خون مبارزه کردند و خود سران و عوامل فرقه در سرکوب و دستگیری آنها عاجز ماندند و از نیروهای دوره دیده ارتش سرخ کمک گرفتند. مبارزان به دلیل سرمازدگی و تمام مهمات در اوایل اسفند ۱۳۲۴ دستگیر شدند. آنان در دادگاه به اعدام محکوم شدند اما رضا قلی خان محمدخانی به نحوه اعدام و حکمی که اینها قدار کرده اند اعتراض میکند و میگوید من به اندازه موهای سرم از عوامل شما از بین برده ام و آنها را در حین مبارزه و از روبرو از بین برده ام و شما مرا مانند آنها اعدام کنید و فرقویها نیز همان کار را انجام میدهند و تیربارانشان میکنند.
دکتر داریوش افروز اردبیلی از محققان و نویسندگان آذربایجانی در سخنرانی خود راهکار مناسب برای جلوگیری از تحریف و تاریخ سازی قومی در آذربایجان را ارائه داد و افزود برای مقابله با جنگ طلبی باید طرفدار صلح باشیم و برای مقابله با فعالیت های ضد ایرانی باید با تحقیق و کوشش به تاریخ، ادبیات و فرهنگ اصیل ایرانی آذربایجان بپردازیم این نویسنده اردبیلی ادامه داد راهی را که نخبگان آذربایجانی در دوره بعد از مشروطه برای پاسخ به ادعاهای پان ترکیست های عثمانی برگزیده بودند ،را ادامه دهیم و با نوشتن و انتشار آثار علمی هویت ایرانی هویت آذربایجانی را اثبات کنیم. راهی که امثال دکتر منوچهر مرتضوی مرحوم کارنگ و… چهره های شاخص آن هستند.