آذربایجان در تاریخ و فرهنگ ایران از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و هست. نقش آذربایجان در شکلگیری هویت ایرانی موضوع مهمی است که هنوز در مورد آن به اندازه کافی پژوهشهای بایستهای براساس نیازهای روز صورت نگرفته است. در نقشی که آذربایجان در این زمینه ایفا کرده است جایگاه دین و مذهب را میتوان به خوبی دید و بررسی کرد. نقش و تأثیر مغان (طایفهی روحانی) در ایران، آئین زردشت و رسمیت یافتن آن در عصر ساسانی اهمیت دینی این خطه در این آئین از مسایل قابل توجه تاریخ و فرهنگ ایران قبل از اسلام است. و به همین نسبت تشکیل دولت ملی صفوی نه قرن بعد از فروپاشی ساسانیان در مقابل سپاه اسلام توسط شاه اسماعیل صفوی و مهمتر از آن رسمیت یافتن مذهب شیعه در قلمرو این دولت ملی ضمن اینکه نقطهی عطف تاریخ جدید ایران است گویای نقش و جایگاه آذربایجان در شکلگیری ایران جدید با هویت متمایز از همسایگان خود بود. اردبیل خواستگاه خاندان شیخ صفی با جلوههای ایرانی و مسجد جامع تبریز محل اعلام رسمیت مذهب شیعه در ایران بود. آنچه در آذربایجان تحقق یافت خواست و ارادهای تاریخی بود که برای حفظ و حراست از هویت ایران ضروری مینمود. رسمیت تشیع در عصر صفوی حاصل نُه قرن تکاپوی ایرانیان برای یافتن هویتی اصیل در نزدیکی به خاندان پیامبر (ص) بود که از بدو ورود اسلام به ایران گرایش مردم بر سرچشمههای اصلی وحی و رسالت را میتوان مشاهده کرد در آستانهی تحول سرنوشتساز رسمیت مذهب شیعه در میان اهل سنت و جماعت ایران نیز گرایش شدیدی به اهلبیت وجود داشته است تا جایی که برخی صاحبنظران از آن به «تسنن دوازده امامی» یاد کردهاند.*
در رویارویی تاریخی ایران با غرب چه در ایران قبل از اسلام (امپراتوری روم) و چه ایران عصر صفوی (امپراتوری عثمانی) مذهب مهمترین نقش را در حفظ وحدت ملی و ارضی ایران ایفا کرده است که بدون آن حفظ شیرازه هویت این کهن بوم امری غیر ممکن به نظر میآید. تأثیرات عمیق و پر دامنههای صفویه در فرهنگ و هویت ایرانی هنوز هم به قدرت و قوت همچنان در حیات است. و از این جهت بخش قابل ملاحظهای از هویت ملی و ایرانی کنونی ما مدیون تلاش ایشان است.
از دو قرن گذشته ایران بدون آنکه خود بخواهد وارد گردونهی سیاست جهانی استعماری گردید که حاصل آن از دست رفتن قسمتهای زیادی از اراضی قلمرو آن بود. روسیه از غرب و شمال و انگلیس از شرق و جنوب تعرضات دامنهداری علیه ایران آغاز نمودند که به جدایی ۱۷ شهر آباد و حاصلخیز در قفقاز و همچنین جدایی بخشهایی از افغانستان و بلوچستان در شرق و حوزههایی چون بحرین از ایران منجر گردید. دامنهی تعرض و تسلط استعمارگران روز به روز گسترش یافته در سراسر ایران در ابعاد سیاسی اجتماعی اقتصادی و نظامی تثبیت گردید. عکسالعمل ایشان به نهضت اسلامی و ملی مشروطه انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ و سپس ۱۹۱۵ بین روسیه و انگلستان بود که ایران را سرانجام به دو قسمت میان خود تقسیم کردند. نگاه توسعهطلبانهی روسیهی تزاری و سپس جاشین آن اتحاد جماهیر شوروی، آذربایجان را کانون رویارویی هویت ملی و ایرانی و تعرض و تهاجم بیگانه و بیگانهگرایی قرار داد. سایههای سنگین و خونین حضور بیگانگان روسی، عثمانی، در آذربایجان و حوادث دردناک عصر مشروطه که این خطه دچار آن گردید حکایت از چشم طمع بیگانگان به این قسمت از خاک ایران داشت که ادامهی آن در جریان جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست و اکنون نیز به شکلی دیگر در جریان است.
آذربایجان همچنان که مصافگاه جنگ صلیبی روسیه علیه ایران بود در عصر مشروطه و بعد از آن آوردگاه هویت ایرانی و هویت بیگانهی تزار روسی و عثمانی ترک بود. مردم آذربایجان چون مزهی تلخ حضور خشن و خونین بیگانگان را میچشیدند از آن رو است که بیش از سایر نواحی هویت ایرانی خود را متجلیتر ساختهاند.
رسمیت تشیع بدون تردید نقطه عطف تاریخ ایران به حساب می آید . همچنان که ملاحظه شد این حادثه سرنوشت ساز در آذربایجان به وقوع پیوست . هنوز چند سالی از این اقدام فرخنده نگذشته بود که یورشهای خانمان برانداز و وحشیانه عثمانی ها آذربایجان را دست خوش غارت و تطاول گردانید . لشگر کشی های مداوم و پی در پی عثمانی ها از یک سو نشان از اهمیت این حادثه مهم یعنی رسمیت تشیع داشت و از طرف دیگر نشان از عمق عداوت عثمانی ها . آنچه آذربایجان را درمقابل یورش های سهم گین ترکان عثمانی تاب مقاومت می داد باورها ی دینی و مذهبی مردم این سامان بود . تعلقات اهل بیت دوستی در آذربایجان قدمتی دیری ینه داشت . سفینه تبریز سند معتبر آن است .
ترکان عثمانی چنان کینه ای ازآذربایجانیها داشته اند که در فرصت های مناسب دست به کشتار و قتل عام مردم گشوده اند .
از آنجمله در این سالها (۹۹۸- ۹۸۶)، بخشهای وسیعی از غرب و شمال غرب ایران از قفقاز تا آذربایجان در معرض تهاجمات مکرر قوای عثمانی قرار گرفت و به تصرف آن دولت در آمد. قوای عثمانی در اکثر حملات خود به شهرها و روستاهای ایران با نهایت قساوت و بیرحمی به کشتار و قتل عام مردم ایران پرداختند. اوج قتل عامهای آنها در سال ۹۹۳ و در هنگام تصرف تبریز، در همین شهر صورت گرفت. قاضی احمد قمی از قتلعام هفت و هشت هزار نفر از مــردم بیگناه تبریز سخن گفته است. وی مینویسد: «تمامی ینکچریان خود را به کوچهها و محلها انداخته، هر کس را به نظر درآوردند به درجه شهادت رسانیده و از دیوار باغچه به خانهها در آمده هرکس را که در نقبها و زیرزمینها پنهان شده بود، بیرون آورده به قتل رسانیدند (…) قریب هفت هشت هزار نفر به قتل درآورده، صد نفر از پیر زنان طعمه شمشیر ساختند و چند تن از سادات صحیح النسب و علما و صلحا در این قتل عام شربت شهادت چشیدند و اطفال شیر خواره را پای به شکم نهاده به عالم آخرت رسانیدند و موازی هفت هشت هزار نفر از ساده رخان مه لقا و دختران سمن سیما و زنان حور لقا و اطفال مسلمانان از تبریزیان اسیر نموده در میانه خرید و فروخت نمودند.(…) مجملاً از ظهور اسلام تا غایت، این نوع قتلعامی بر زمره مؤمنین سمت ظهور نیافته بود و هیچ یک از سلاطین کفر جرأت به این امر شنیع نکرده بودند که از این عثمانِ ]عثمان پاشا[ بی ایمان نسبت به مسلمانان صادر شد[۱]
علی رغم این گونه قصاوت ها خللی در عزم و اراده مردم آذربایجان در مقاومت و ایستادگی در مقابل بیگانگان
ایجان نکرد .نه ترکان عثمانی دست از تهاجم و تجاوز خود برداشتند و نه مردم مسلمان آذربایجان دست از مقاومت و ایستادگی.
سخت ترین ایام تاریخی ایران و آذربایجان سالهای بین مشروطه تا بعد از جنگ جهانی اول می باشد .در این ایام از یک طرف روسها از طرف دیگر انگلیسی ها و از طرف دیگر عثمانی ها ایران و آذربایجان را عرصه رقابتها و بازی ها سیاسی خود گردانده بودند شهرهای غربی آذربایجان به ویژه ارومیه ، سلماس ،خوی، ساوجبلاغ عرصه قتل عامهای مکرر و خانمان برانداز ارامنه و جیلوها به تحریک روسها و انگلیسی ها و مسیونرهای مذهبی غربی بود از طرف دیگر عرصه قتل عام و غارت اسماعیل سمکو با تجهیز و تحریک عثمانی ها بود .گستردگی جنایات و آدمکشی های جیلو ها و سمکو در آذربایجان به حدی بود که با گذشت نزدیک به نود سال هنوز هم در اذهان مردم و کهن سالان منطقه باقی مانده است . عثمانی ها در مرحله نخست برای مقابله با ارامنه طرفدار روسیه و انگلیس سمکو را به مبارزه علیه آنها تحریک کرد و در مرحله بعدی در شرایطی که وضعیت سیاسی ایران در بدترین شرایط خود قرار داشت سمکو با تجهیز و حضور سربازان عثمانی آشوب و قتل عامهای خود را در منطقه غارت زده ارومیه ، خوی و سلماس و سلدوز و ساوجبلاغ آغاز کرد شرح جنایات و ددمنشی های سمکو چنان سخت و دلگداز است که باور آن سخت می نماید . در منابع جدید به قدری صریح وضعیت مردم ترسیم شده است که خواننده متحیر میماند آیا آنچه میخواند سرگذشت مردم این منطقه است؟ آیا مبالغهای در کار نیست؟ آیا چنین ظلم و جنایاتی واقعاً صورت گرفته است؟ با کمال تأسف بایستی گفت چنین وقایعی اتفاق افتاده و مبالغه و اغراق هم نیست. کهنسالان ارومیه و سلماس هنوز آن خاطرات دهشتناک را فراموش نکردهاند. مهمترین این آثار کتاب «ارومیه در محاربه عالمسوز» اثر رحمتاللهخان معتمدالوزراء است. دیگری «نامههای ارومیه» یا اسناد و مکاتبات محمدصادق میرزا معزالدوله[۲] است و آخرین اثر «تاریخچه ارومیه»[۳] نوشته رحمتالله توفیق است. هر سه اثر یاد شده به کوشش استاد کاوه بیات منتشر شده است.
*. حجتالاسلام رسول جعفریان.
۱- خلاصـﺔالتواریخ، ج۱، ص ۸۹- ۷۸۸، و نیز اسکندر بیک ترکمان، ج۱، ص ۳۱۰، و نیز دون ژوان ایرانی، ص ۲۱۶٫
[۲]. نشر و پژوهش شیرازه، ۱۳۷۹٫
[۳]. نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۰٫