حسین صدیقی
از نخستین روزهای سقوط رضاشاه چندین گروه و جمعیت سیاسی با آرمانها و اهداف گوناگون و اغلب با گرایشها و وابستگیهای خارجی در ایران به وجود آمدند. فرقه دموکرات آذربایجان که شاخهای از حزب توده ایران محسوب میشد از جمله این احزاب بود.
این فرقه همزمان با پایان جنگ جهانی دوم و باقیماندن نیروهای ارتش سرخ، به رهبری جعفر پیشهوری ـ که هم سابقه فعالیتهای کمونیستی داشت و هم از زندانیان روزگار رضاشاه بود[۱] ـ در۱۲ شهریور۱۳۲۴ و بدون اطلاع حزب توده و با حمایتهای شوروی در مناطقی از آذربایجان اعلام موجودیت کرد.
این حزب در اولین بیانیه هدف از تأسیس خود را این گونه تشریح نمود:
«آذربایجان که در طول تاریخ به عنوان پرچمدار آزادی شناخته شده دیگر نمیتواند تحت ستم و فشار حکو مت مرتجع تهران باقی بماند و باید آزاد گردد. آذربایجانی که در گذشته از فرهنگ درخشانی برخوردار بود نمیتواند از بیسوادی رنجور باشد. خلقِ آذربایجان زبان زیبای مادری خود را دارد. آذربایجان باید با این زبان در مدرسه تحصیل کند و در ادارات بنویسد. ثروتهای بیکران آذربایجان باید به خودش تعلق داشته باشد. باید در آذربایجان صنایع توسعه یابند و یک کشاورزی تحول به وجود آید. کارگر نباید بیکار و دهقان بیزمین باقی بماند. آذربایجان باید در همه زمینهها آزاد و آباد گردد…».[۲]
پس از تأسیس فرقه، شاخه آذربایجانِ حزب توده بلافاصله، علیرغم مخالفت تودهایهای مرکز منحل و اعضای آن به فرقه دموکرات پیوست.[۳]
فرقه دموکرات در مدت کوتاهی توانست با توسل به سیاستهای فریبکارانه نظر مردم خطه آذربایجان را به خود جلب نماید. به گفته ریچارد کاتم:
«دولت پیشهوری بیدرنگ اقدام به اصلاحات اجتماعی و اقتصادی نمود و وعده اصلاحات ارضی داد. این اصلاحات تا بدان پایه بود که حتی تبریزیان مخالف پیشهوری اذعان داشتند که اصلاحات انجامشده در شهر تبریز در طول یک سال حکومت پیشهوری، بیش از بیست سال حکومت رضا شاه بوده است…».[۴]
این فرقه در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ با تصرف مراکز دولتی و پادگانهای نظامی تبریز و با حمایتهای مالی، تجهیزاتی و پرسنلی شوروی، حکومت خودمختاری اعلام کرد:
با اعلام حکومت خودمختاری در اغلب شهرها و روستاهای تحت حکومت، برخی از دستنشاندگان فرقه با اقدامات زشت و غیرانسانی از قبیل غارت اموال، داراییها، تجاوز به نوامیس، دستگیری و اعدام مخالفین، ترویج زبان روسی به عنوان زبان خارجی در آذربایجان، ماهیت اصلی خود را برای مردم این خطّه روشن ساختند.[۵]
در واکنش به این عملکرد، بیش از همه روحانیون از طریق سخنرانی در مساجد و حسینیهها گرفته تا صدور فتوا علیه کمونیستها به مخالفت شدید و همهجانبه پرداختند.
این اقدامات جایگاه آنها را روزبهروز در نزد مردم متزلزلتر نمود و یا به فاصله آنها با مردم میافزود. به هر حال اقدامات غیردینی و ضداخلاقی عمال فرقه و همچنین مشروعیت نداشتن آنان در نزد مردم بهویژه علما و روحانیون آذربایجان چنان احساسات مردم مسلمان و بیگانهستیز این دیار را برانگیخت که به محض خروج نیروهای شوروی از ایران و عدم حمایت آنها از فرقه دموکرات و دستور محمدرضا پهلوی برای پیشروی ارتش به طرف آذربایجان، قیام مردم تبریز علیه فرقه دموکرات آغاز شد. بهطوریکه بیش از ورود ارتش شاهنشاهی به تبریز، مردم، فرقه دموکرات را متلاشی کرده و تنی چند از سران آن دستگیر و یا به هلاکت رسانده بودند.
چنانکه وابسته نظامی انگلیس گزارش داد که اهالی تبریز، رضائیه و خوی ۴۲۱ تن از مهاجرین [قفقازی که به صورت پلیس سیاسی دموکراتها عمل میکردند] را قبل از ورود ارتش ایران به هلاکت رسانده بودند».[۶]
امام خمینی در سخنان خود به قیام مردم آذربایجان در زمان پیشهوری اشاره میکنند و درباره ایستادگی و مقاومت مردم این سامان در برابر اشرار میفرمایند: «آذربایجانی که در طول تاریخ مخالفت کرده است با اینها [اشرار] زمان سابق که ایران را گرفته بودند و پیشهور [جعفر پیشهوری] آن بساط را درست کرد، آذربایجان نجات داد ایران را. یک جمعیتی که همیشه خدمتگزار به اسلام بودهاند…».[۷]
[۱]. رحیم نیکبخت، نقش آذربایجان در تحکیم هویت ایران، ص۴۴۳٫
[۲] . جمیل حسنلی، فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان به روایت اسناد محرمانه؛ آرشیوهای اتحاد جماهیر شوروی، ترجمه منصور همامی، تهران: نشر نی،۱۳۸۳، صص۶۰-۶۱ .
[۳] . فریدون کشاورز، من متهم میکنم کمیته مرکزی حزب توده ایران را، تهران: انتشارات رواق، چاپ دوم صفحه ۶۱ و ۶۲.
[۴] . ریچارد کاتم و ناتالیایگوروا و دیوید رابرتسون، نفت ایران، جنگ سرد و بحران آذربایجان، ترجمه کاوه بیات، تهران: نی، چ اول، ۱۳۷۹، ص۱۵۱٫
[۵]. اصغر حیدری، پیشین، صص ۴ـ۱۸۳٫
[۶]. فخرالدین عظیمی، بحران دموکراسی در ایران، تهران: البرز، ۱۳۷۲، ص۲۱۴٫
[۷]. صحیفه امام، ج ۱۱، ص۵۲۶٫