خانه / مقالات / آمادگی آذربایجان در بروز خیزش عمومی

آمادگی آذربایجان در بروز خیزش عمومی

شیدا صابری

اوضاع ایران از زمان اشغال تا خروج نیروهای انگلیس و شوروی سراسر آشفتگی و نابسامانی بود. مهم‌تر اینکه حکومت مرکزی سرگرم آمدورفت کابینه‌های متزلزل بوده و به اتفاقاتی که در مناطق مختلف روی می‌داد، اعتنایی نداشت. همه آنچه در پوشش شایعات و شورش وجود داشت خواهان یک‌چیز بود و آن تغییر و دگرگونی بود. اما بی‌اعتنایی، کار دست حکومت مرکزی داد و التهابات و شوریدنِ مناطق اشغال‌شده نادیده گرفته شد. اگرچه اوضاعی که در پی جنگ و اشغال ایران پیش آمد، منحصر به بخش کوچکی از ایران نبود و سراسر کشور را درگیر کرد و قطعاً وضع کمیابی غذا، قحطی و بیکاری تمام مردم ایران را شامل می‌شد، اما نمی‌توان به‌طور مشخص ادعا کرد که هر ابراز نارضایتی در هر گوشه ایران به معنی جدایی و خودمختاری بوده است. همان‌گونه که در مورد آذربایجان و فرقه دموکرات پیش آمد نظرات متفاوتی راجع به چگونگی سوق دادن این منطقه به سمت حکومت خودمختار و تشکیل فرقه دموکرات وجود دارد؛ از میدان دادن به احساسات ملت گرایانه گرفته تا تقویت سنن ملی و رادیکال آذربایجانی که البته از سوی شوروی کمک می‌شدند. بیشتر دیدگاهها به نقش گروهکی در مسکو و باکو اشاره دارند که ساخته‌وپرداخته سیاست شوروی در قبال ایران بوده است. (شاید راینه، ۱۳۸۶، ۱۸) اما فارغ از نقش شوروی در پاگرفتن فرقه دموکرات، مسایل دیگری آذربایجان را با موج فرقه دموکرات همراه کرد، به‌طور مثال در سال ۱۳۲۳ش، میتینگهای منظمی در شهرهای آذربایجان انجام می‌شد، که خواهان دولت آزادیخواه و دموکرات در ایران بودند. نکته قابل‌توجه، شرکتِ فعال دهقانان در این میتینگها بود و همین امر، حکومت مرکزی را بر آن داشت تا کارگران آذربایجانی را نیز در تهران در نظر بگیرد. به‌طوری‌که در بخشهایی از تهران، هر شب عده‌ای پاسبان در جستجوی کارگران شروع به تحقیقات کرده که آیا «در این منزل کارگر ترک‌زبان وجود دارد یا خیر» و شناسنامه کارگران را بررسی می‌کردند، اگر شناسنامه از تهران صادرشده بود به او کاری نداشتند، ولی اگر از شهرهای آذربایجان صادرشده بود، نام او را یادداشت کرده و «اسباب زحمت و نگرانی آنان» را فراهم می‌کردند. (الموتی، ۱۳۷۰، ۴۴۵)

بی‌ثباتی اقتصادی و سیاسی تنها شامل مردم منطقه آذربایجان نبود، اما عقیده رایجی را شکل داد، که حکومت مرکزی نیازهای ویژه آذربایجان را نادیده گرفته است؛ زیرا مردم این منطقه به این دریافت رسیده بودند، که «حکومت مرکزی اگر هم می‌توانست نقشی در این آمال محلی داشته باشد با وجود مجلسی پُر تفرقه که تصویب برنامه‌های هماهنگ ملی در آن امکان نداشت، قادر نخواهد بود محدوده اقتدارش را از حدود پایتخت فراتر برد». (اتابکی، ۱۳۷۶، ۱۵۱) به هر حال سالهای جنگ جهانی دوم و ضعف حکومت مرکزی شرایط مناسبی را نیز برای گسترش مبارزه ملی و آزادیخواهانه در آذربایجان فراهم کرده بود. اوضاع ناگوار شهر تبریز و سایر شهرهای آذربایجان و «مسلط کردن ایدئولوژی فارس توسط رژیم پهلوی، احساسات اهالی آذربایجان را جریحه‌دار کرده بود. روشنفکران و کارکنان مطبوعات آذربایجان شوروی که در ترکیب ارتش سرخ به شهرهای آذربایجان جنوبی اعزام شده بودند در برانگیختن احساسات اهالی نقش مهمی ایفا کردند». (حسنلی، ۱۳۸۶، ۸۶) جهت‌گیری متغیر شوروی در قبال ایران از آمادگی استالین حکایت داشت، که در اوایل تابستان ۱۳۲۴ میرجعفر باقراف را به مسکو احضار کرد تا در مورد سازماندهی جنبشهای جدایی خواهانه در آذربایجان جنوبی و سایر شهرهای شمالی ایران تدابیری اندیشیده شود. (حسنلی، ۱۳۸۶، ۵۲) در نظر برخی، استالین و باقراف تجارب نبردی مشترک در جنگهای داخلی را از سر گذرانده بودند، اما در مورد اهداف نهایی در قبال ایران تصور روشنی نداشتند و با فراهم آمدن ابزار و وسایل، اهداف نهایی آنان نیز شکل گرفت. (شاید راینه، ۱۳۸۶، ۱۰) برخی دیگر بر تدابیر منظم و پیگیر شوروی برای برانگیختن آذربایجان تأکید می‌کردند. به‌طوری‌که در زمان ورود ارتش سرخ به آذربایجان «هیأتی مرکب از ۵۳ گروه با هزاران کادر آزموده حزبی، امنیتی، اهل مطبوعات و قلم و تبلیغاتچی، گروه و دسته‌های موسیقی و تئاتر به شهرهای آذربایجان و حتی رشت و انزلی اعزام شدند و طی چند سال کار منظم و پیگیر در برانگیختن احساسات قومی مردم آذربایجان نقش مهمی بازی کردند.» (امیرخسروی، «آذربایجان در گلوی استالین گیر کرد»، تاریخ ایرانی، ۳ اردیبهشت ۱۳۹۲) ازیک‌طرف توجه به تصمیمات شوروی در میدان دادن به احساسات ملت گرایانه آذربایجان و از طرف دیگر موقعیت آذربایجان در هنگام ورود ارتش سرخ قابل‌توجه است، که عواملی باعث ناپایداری اوضاع آن شده بود: «بی‌اعتنایی رضاشاه به این منطقه و به‌عکس، حمایش از صنعت تهران، مازندران، گیلان و بی‌میلی‌اش به تجارت و بازرگانی با اتحاد جماهیر شوروی؛ کشوری که طبیعی بود شریک تجاری آذربایجان باشد» (آبراهامیان، «کمونیسم و اندیشه اشتراکی در ایران»، تاریخ ایرانی، ۱۳ آذر ۱۳۹۲) اما احساساتِ ضدِ دولت مرکزی وجود داشت و گرایش به سمت مظاهر هویت آذری کمابیش قوی بود. بر چنین «بستر نسبتاً آماده و مساعدی بود که میرجعفر باقراف با چراغ سبز استالین برنامه‌ریزی دقیق و منظمی را برای جدایی آذربایجان از پیکر ایران سازمان داد» (امیرخسروی،«آذربایجان در گلوی استالین گیر کرد» تاریخ ایرانی، ۳ اردیبهشت ۱۳۹۲) ضمن اینکه از دوره رضاشاه با تأسیس فرهنگستان زبان فارسی، واژگان فارسی جای کلمات بیگانه را گرفت و در «سخنرانیهای عمومی، گویش غیرفارسی (کردی، آذری و آسوری) ممنوع شد و دانش آموزان نواحی مختلف که به گویش بومی تکلم می‌کردند، تحقیر، مسخره و تنبیه می‌شدند. رئیس آموزش آذربایجان مقرر کرد، هر دانش آموزی که به زبان ترکی تکلم کند توبره بر سرش کنند». (صارمی شهاب، ۱۳۷۸، ۲۵) بنابراین آذربایجان مستعد و آماده این اتفاق بود، که در زیر چتر فرقه دموکرات یأس و سرخوردگی ناشی از تضییع و بی‌سامانی را بهبود دهد. اگر شرایط نابسامان ایران پس از جنگ را در اوضاع منطقه آذربایجان تطبیق دهیم، آذربایجان زمینه‌های جدایی را در خود داشت. اوضاعی ناپایدار که به گفته آبراهامیان ناشی از «حس هوشیاری و خودآگاهی ملی‌ـ‌ قومی میان جمعیت آذری بود، درحالی‌که اقوام دیگر در دنیای منحصر به افقهای ایلی و عشایریشان زندگی می‌کردند، حضور روشنفکران ترک زبان تحصیل‌کرده در باکو و استامبول، نارضایتی مهاجرین و شهروندان ایرانی که از اتحاد شوروی به ایران بازگشته بودند، اما نتوانستند کار پیداکرده و خود را با محیط تازه‌شان وفق دهند، ترویج ادبیات آذری از سوی روسها در آذربایجان شوروی که کمونیست و همسایه آذربایجان بود و در نهایت فعالیتهای تبلیغاتی سربازان شوروی که بسیاری از آنان ترک‌زبان بودند» (آبراهامیان،« کمونیسم و اندیشه اشتراکی در ایران»، تاریخ ایرانی، ۱۳ آذر ۱۳۹۲) در ایجاد فرقه دموکرات آذربایجان نقش داشتند. در بسیاری از منابع، به جنبش بومی اشاره‌شده است، که مترصد زمانی مناسب برای ابراز بود. به‌هرحال آذربایجان مانند دیگر نقاط ایران به بهبود اوضاع امیدوار بود، اما پرسش این است که شکل‌گیری فرقه دموکرات تا چه حد توانست امید مردم منطقه را تحقق بخشد و آنها را دلسرد نکند. پاسخ به این پرسش را می‌توان در واکنشهای مردمی نسبت به عملکرد یکساله فرقه دریافت، که آیا توانست از پسِ خواسته مردم یعنی بهبود اوضاع برآید یا خیر؟

درباره‌ی روابط عمومی موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن

همچنین ببینید

پیشه‌وری صدر فرقه

سید جعفر جوادزاده خلخالی (پیشه‌وری) فرزند جواد در سال ۱۲۷۲ شمسی در قریه زیوه (زاویه …