مشهورترین سلسلهای که بین انقراض ایلخانیان ایران و ظهور امیرتیمور گورکان از تجزیه دولت بزرگ ایلخانی به وجود آمده، سلسله جلایریان یا ایلکانیان است. اولین امیر این سلسله امیر شیخ حسن بزرگ است که از طرف مادر نواده ایلخانان بوده است. امیر شیخ حسنخان مدت ۱۷ سال از ۷۴۰ تا ۷۵۷ در عراق عرب و مغرب ایران بالاستقلال سلطنت کرد.
پس از مرگ امیر شیخ حسن پسر او معزالدین اویس که در این موقع بیش از ۱۹ سال نداشت، به جای پدر نشست و در بهار سال ۷۵۹ با لشگر فراوان عازم تبریز شد، تا اخیجوق نایب بردیبیک اوزبک را از آذربایجان براند، جنگ بین دو طرف در معابر تنگ بین کردستان و آذربایجان میان طرفین درگرفت. فردای آن روز آخیجوق اوزبک به تبریز گریخت. سلطان اویس او را تعقیب نمود و او به نخجوان فرار کرد. سلطان اویس در رمضان ۷۵۹ به تبریز وارد شد و سال بعد، اران و مغان را ضمیمه کشور خود کرد و مرز مملکت خود را تا سلطانیه و کنار دریای خزر بسط داد.» (جهانسوز، خرداد ۱۳۳۳، صفحه ۲۱، ۲۰، ۱۹)
«سلطان اویس در زمستان سال ۷۶۱ در عمارت رشیدی منزل کرد و برای قشلاق به قراباغ اران رفت ولی چون در آنجا وبا شیوع یافت به اوجان تبریز بازگشت. در سال ۷۶۶ چون خبر طغیان والی بغداد رسید، سلطان اویس به بغداد رفت و او را سرکوب کرد و در بهار سال ۷۶۸ از راه شهرزور متوجه تبریز گردید. در مدت غیبت سلطان اویس کاووس شروانی دو بار به قراباغ اران آمده و مردم را کوچانیده و خرابی بسیار به بار آورده بود. سلطان اویس بیرامبیک را به ولایت شروان فرستاد و او کاووس را گرفته بند کرد و به اردوی سلطان آورد و سلطان او را سه ماه در بند نگاه داشت و پس از آن عفو کرد.» (میرخونده، ۱۳۷۵: صفحه ۹۸۵)
«سلطان اویس در غره جمادیالاول سال ۷۷۶ در تبریز پس از ۱۹ سال سلطنت درگذشت. او از پادشاهان ادبپرور و در فکر عمران و آبادی مملکت خود بود و به مذهب شیعه علاقه داشت. بعد از سلطان اویس، شیخ حسن پسر بزرگ او را کشتند و پسر کوچکش حسین را به سلطنت رساندند. در زمان او مملکت جلایریان که شامل اران و قرهباغ هم بود تجزیه شد و سلسلههای آققوینلو و قرهقوینلو از تجزیه کشور او به وجود آمد. او در سال ۷۸۴ در تبریز مقهور برادر خود احمد شد و به قتل رسید.» ( جهانسوز، ۱۳۳۳: صفحه ۲۰)
سلطان احمد وارث یک کشور درهمریخته و مردمی عاصی بود و هنوز به وضع کشور خود سروسامانی نداده بود که گرفتار حمله امیر تیمور شد.
سلطان احمد پس از حمله امیر تیمور در سال ۷۹۵ قمری، و یورش ۵ ساله او (۷۹۹ ـ ۷۹۴)، چندین بار با امیر تیمور جنگید و شکست خورد و عاقبت در جنگ با قرهیوسف بایندری قرهقوینلو، در سال ۸۱۳ کشته شد. پس از او نیز پسرانش و از جمله پسر بزرگش علاءالدوله به قتل رسید و سلسله جلایریان منقرض شد.» (همان: صفحه ۲۴، ۲۲)
نکتهای که لازم به ذکر است این است که در کتب تاریخی و نوشتههای مربوط به شرح حوادث دوره جلایریان نیز نامی از شهر گنجه برده نشده و فقط در نقشهای که محدوده دولت جلایریان را نشان میدهد، نام گنجه مشاهده میشود.» (همان: صفحه ۲۱) و با توجه به شواهد تاریخی موجود، و نوشته مورخین به نظر میرسد که شهر گنجه پس از ویرانی کامل آن در بین سالهای ۶۱۹ تا ۶۲۶ توسط لشگریان مغول مجدداً مقارن با آغاز سلسله جلایریان و رویکارآمدن امیر شیخ حسن بزرگ اولین امیر این سلسله در سال ۷۴۰، بازسازی و ساخته شده باشد. آنچه مسلم است این شهر در سال ۷۵۰ وجود داشته است، «زیرا حمدالله مستوفی مورخ ایرانی که در سال ۶۸۲ تولد یافته و در سال ۷۵۰ در قزوین درگذشته است در چند مورد از شهر گنجه در کتاب خود با نام گنجه اران نام برده است که در صفحات بعد به آن اشاره خواهد شد.» ( مستوفی، ۱۳۶۲: صفحه ۲۰۳، ۱۸۱، ۹۲، ۹۱)