خانه / مقالات / اردوگاه‌های کار سیبری

اردوگاه‌های کار سیبری

این اردوگاه‌ها نیز با همان اهداف اردوگاه‌های آسیای میانه فعالیت داشتند، با این تفاوت که سرزمین برف و یخ‌بسته سیبری با آب و هوایی که گاه حتی به ۶۰ درجه زیر صفر می‌رسید، شرایط بسیار سختی داشت، برای همین هم در دادگاه‌های شوروی، بالاترین حکم برای مجرمان، تبعید به این اردوگاه‌ها بود. روزی ۱۲ ساعت کار در معادن مخوف ذغال‌سنگ سیبری با قطع درختان پوشیده از برف جنگل‌های سیبری و حمل الوار تا انتقال به مرکز روسیه از جمله کارهای روزانه زندانیان در اردوگاه‌های سیبری بوده است.

زندانیان در این اردوگاه‌ها اغلب از ملیت‌های روس، اوکراین، قفقاز، چین، ژاپن، آلمان، بلغارستان، لهستان، کره، ایران و … بودند که بخشی از آنها مثل آلمان‌ها و ژاپنی‌ها، اسرای جنگی بودند که برخلاف تمام معاهدات جهانی، در چنین وضعی دوران اسارت خود را سپری می‌کردند. بخش مهمی از زندانیان نیز از اتباع خود اتحاد جماهیر شوروی بودند که به خاطر جرائم عمومی و سیاسی یا فرار از میدان‌های جنگ با محکومیت‌های بلندمدت به این اردوگاه‌ها فرستاده شده بودند و‌ اما در مورد ایرانیان؛ سابقه حضور آنها در این اردوگاه‌ها، همانطوری که در مباحث مربوط به نسل اول مهاجران گفته شد، به نسل اول مهاجران به اعضای حزب کمونیست ایران بازمی‌گشت با این حال برعکس نسل اول که تعداد آنها خیلی محدود و اکثراً هم به جرم انتقاد از سیاست‌های استالین دستگیر شده بودند، نسل دوم با احتساب اعضای فرقه دمکرات آذربایجان و حزب توده ـ بیشتر اعضای حزب توده پس از جریان ترور شاه در سال ۱۳۲۷ و بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ راهی شوروی شده بودند ـ تعداد قابل‌توجه‌ را در برمی‌گرفت که آمار بین ۲۵ تا ۳۰ هزار نفر ذکر شده است. از سوی دیگر اکثر کسانی که از نسل دوم روانه‌ اردوگاه‌ها شده بودند بیشتر از افراد عادی و روستایی محسوب می‌شدند که فقط ولع بزرگان کمونیست شوروی برای چرخاندن چرخ‌های صنعت سوسیالیسم جهان آنها را به قربانگاه اردوگاه‌های کار فرستاده بود.

دکتر عطا صفوی یکی از زندانیان اردوگاه سیبری، از نسل دوم مهاجران، در بخشی از کتاب خاطرات خود به نام «کسی در ماگادان پیر نمی‌شود» درباره محل اردوگاهی که به آنجا فرستاده شده بود، می‌نویسد: «… آیا می‌دانی ماگادان چگونه جایی است؟ آنچنان جایی است که در آن ۹۹ نفر می‌گریستند، و فقط یک نفر می‌خندید. او هم دیوانه بود! ماگادان جایی است که ۸ ماه شب و ۴ ماه روز است. در ماگادان درجه سرما در زمستان گاهی به ۶۰ درجه زیر صفر می‌رسد. طبق قانون سوسیالیسم استالینی در سرمای تا ۵۰ درجه زیر صفر باید کار می‌کردیم … هفت سال از بهترین ایام جوانی من در این معادن گذشت. اردوگاه‌های کولیما پر از شهروندان کشورهای اروپای شرقی و غربی بود. ژاپنی‌ها بی‌شمار، و کره‌ای‌ها و چینی‌ها بیشتر از ژاپنی‌ها بودند. در اردوگاه ما دو انگلیسی، دو ‌آمریکایی و چند فرانسوی بودند که همانند ما جان می‌کندند. از همه بدبخت‌تر روسیان اسیرشده به دست ارتش فاشیست هیتلری بودند که پس از خلاصی از اردوگاه‌های آلمان، روانه اردوگاه‌های کشور خودشان شده بودند، و تنها گناهشان این بود که در میدان‌های نبرد زنده دستگیر شده بودند. همه این اسیران همانند ما برده‌ها کار می‌کردند (فتح‌الله‌زاده، ۱۳۸۶:، ۱۱۰ و۱۲۱).

در راستای همین اهداف گولاگ‌ها بود که موج نارضایتی‌های به وجود‌آمده در اردوگاه‌های فرقه دمکرات، بهانه را به دست مقامات شوروی داد تا نقشه‌های غیرانسانی خود را در خصوص این مهاجران بی‌پناه عملی سازند. برای این منظور مقامات شوروی به این اردوگاه‌ها‌ آمدند و با توجه به اطلاعاتی که از قبل در خصوص رضایت اکثر مهاجران برای بازگشت به ایران داشتند اسامی آنها را ثبت نام کردند و در یک سوی اردوگاه جمع می­کنند. چند روز بعد به بهانه‌ فرستادن این افراد به ایران، همه‌ افراد ثبت‌نام‌شده را که تعداد زیادی هم بوده‌اند سوار قطار می‌کنند، منتها به جای ایران به اردوگاه‌های کار اجباری سیبری و کالخوزها و ساوخوزهای قزاقستان و دیگر جاهای بدآب و هوای آسیای میانه می­فرستند.

به این ترتیب بسیاری از این مهاجران که در سنین جوانی هم قرار داشته‌اند، قربانی این نقشه‌ شیطانی استالینی می‌گردند. به گواهی بازماندگان این فاجعه، از میان ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفری که به سیبری تبعید شدند، تنها حدود ۱۰۰ نفر توانستند پس از مرگ استالین و روی کار آمدن خروشچف از این اردوگاه‌ها جان سالم به در برند و عمدتاً هم به قزاقستان منتقل شدند (همان: ۹۱).

اتابک فتح‌الله‌زاده (معروف به صفر) از کادرهای ‌امروزی «حزب دمکرات مردم ایران»، که در آن هنگام از اعضای فعال سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و مقیم تاشکند بوده است، از وجود جماعتی از ایرانیان در قزاقستان باخبر می‌شود. کوتاه‌ شده‌ بخشی از یادداشت‌های او را که از مشاهدات خود درباره‌ وضع این مهاجران است، چنین می‌خوانیم: «این ایرانیان قدیمی در واقع مهاجران فرقه‌ دمکرات آذربایجان بودند که از دو گروه تشکیل می‌شدند:

۱٫ گروهی که در سنین ۱۹-۲۰ سالگی از سوی فرقه برای ‌آموزش نظامی و تحصیل به شوروی اعزام شده بودند و تعدادشان حدود ۱۵۰ نفر بود، اغلب تبریزی بودند و هنگامی که بساط فرقه در ایران فروپاشید، به این دلیل که به‌عنوان دانشجو و مهمان در شوروی اقامت داشتند، خواهان بازگشت به ایران شدند، ‌اما حکومت شوروی آنها را روانه‌ اردوگاه‌های سیبری کرد؛

۲٫ مهاجرانی بود که اغلب ریشه‌ روستایی داشتند … آنها را که حدود ۵۰۰ نفر بودند، سوار قطار کردند و به بهانه این که به ایران بازمی­گردانند! مثل گوسفند، بار قطار کرده بودند … این بیچاره‌ها وقتی درمی‌یابند که به جای ایران راهی یک اردوگاه کار اجباری در سیبری هستند که قطار به سمت شمال شوروی در حرکت بوده است.

درباره‌ی روابط عمومی موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن

همچنین ببینید

اصل ۱۵ قانون اساسی و طرح چند پرسش

«زبان»، به عنوان یک عنصر فرهنگی، ابزاری برای ارتباط میان انسانها و نمادی از هویت …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *