بررسی اسنادی نقش میرزا حسن رشدیه در توسعه مدارس کشور
رحیم روح بخش، مسئول مرکز اسناد شورای عالی آموزش و پرورش
محمدرضا احمدی گیگاسری، کارشناس دانشنامه انقلاب اسلامی
فاطمه فرهمند: کارشناس ارشد علوم سیاسی
ایمیل: roohbakhsh1965@yahoo.com
چکیده:
آذربایجان به دلیل همجواری با دو امپراطوری عثمانی و روسیه زودتر از بقیه ایالات ایران در معرض تحولات سیاسی قرار گرفت. کما اینکه انتخاب تبریز به عنوان دارالسلطنه و ایالت ولیعهد نشین و اقامت عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه قاجار(۱۲۵۰-۱۲۱۲ق) به جایگاه و اهمیت آذربایجان را در تاریخ معاصر ایران تعالی بخشید. البته این سرنوشت دو جنگ بزرگ ایران- روسیه در همین دوره بود، که آذربایجان را به کانون تحولات سیاسی ایران تبدیل کرد. زیرا شکست های پی در پی سپاه ایران، کارگزاران وقت آذربایجان را به تامل وا داشت. به طوری که همین « بحران آگاهی ایرانیان» از یک سو و «توجه ویژه به جایگاه تبریزدر دگرگونی های فکری» از سوی دیگر دستمایه طرح نظریه ای با عنوان «مکتب تبریز» را رقم زد. دکتر سید جواد طباطبایی نظریه پردازاندیشه سیاسی ایران معتقد است: «چون به دنبال شکست سپاه ایران، اصلاحات و نوسازی ایران از تبریز دارالسلطنه ولیعهد ایران عباس میرزا آغاز شد و در همین شهر جنبش مشروطه خواهی مردم ایران به پیروزی رسید.» از این روی می توان« تبریز را آستانه دوران جدید تجددخواهی و حکومت قانون دانست» بر این اساس تاملات تعلیل و تحلیل عقب ماندگی ایران توسط عباس میرزا و کارگزارانش نظیر میرزا عیسی قائم مقام فراهانی و فرزندش، چارچوب تئوری مکتبی را بنا گذاشت که از دل آن نشریات، مدارس، مجلس، حکومت قانون و … بیرون آمد.
در این میان مدارس رشدیه که در اسناد تاریخی به مکتب رشدیه معروفند، سهم به سزایی در این عرصه ایفا کرد. میرزا حسن رشدیه بنیانگذار مدارس نوین در ایران، پایه گذار این مکتب بود که علی رغم مخالفت های بسیار، موفق شد در یکی دو دهه قبل و بعد از مشروطه، مدارسی چند در برخی از شهرهای ایران از جمله تبریز، تهران، رشت، انزلی، اردبیل و … تاسیس نماید. این مدارس از زمانی که از حمایت هیات حاکمه نظیر: مظفرالدین شاه، امین الدوله و …برخوردار گشت، رونق به سزایی پیدا کرد. این مقاله از نوع پژوهش توصیفی و به شیوه کتابخانه ای- اسنادی در صدد بررسی عملکرد رشدیه در گسترش مدارس در ایران و پیامدهای آن می باشد.
کلید واژه ها: میرزا حسن رشدیه، مکتب رشدیه، گیلان، مدارس نوین، آذربایجان
الف -گذری بر زمانه و زندگی رشدیه:
۱-رشدیه در جستجوی آمال خویش:
میرزا حسن رشدیه از ملازادگان تبریز بود که در در ۱۴ تیر ۱۲۳۰ شمسی برابر با ۱۲۶۷ قمری یعنی سال افتتاحیه دارالفنون در تبریز به دنیا آمد. همچون سایر کودکان آن دوره به مکتب خانه رفت و مبادی اولیه دینی را از مکتب دار آموخت. چندی نگذشت که به معایب روش های سنتی تعلیم و تربیت واقف گشت. به طوری که هر چه بزرگتر می شد، این دغدغه او را آزرده خاطر می کرد. لذا تصمیم گرفت در صدد چاره جویی برآید. تا اینکه در ۳۰ سالگی پدر روحانی اش تصمیم گرفت او را برای تحصیل علوم دینی به نجف بفرستد. رشدیه ترجیح داد با اسلامیول رفته تا اصول آموزش و پرورش نوین را بیاموزد. مدتی بعداز آنجا به مصر و سپس به بیروت عزیمت کرد. در تمام این سفرها در جستجوی آموختن راز شیوه های یادگیری نوین فارسی بود. در بیروت موفق شد اصول تدریس الفبای فارسی را به شیوه نوین اختراع و تدریس نماید. برای آزمایش این شیوه تعلیم عازم ایران شد. اما اوضاع کشور را موافق میل خود ندید، ناچار عازم ایروان گردید. در آنجا نخستین مدرسه رشدیه را به سال ۱۲۶۲ شمسی برابر ۱۸۸۳ میلادی تاسیس کرد. در طی چهار سال اقامت در ایروان علاوه بر آزمودن روش های نوین تدریس الفبای فارسی، کتاب «وطن دیلی» یعنی زبان وطن را به ترکی نوشت که در بیشتر مدارس قفقاز و ترکستان تدریس گردید.
۲-آذربایجان، مهد نظام آموزش نوین ایران:
آذربایجان به طور عام و تبریز به طور خاص در عرصه تعلیم و تربیت بعد از تهران سرآمد سایر ایالات می باشد. ناگفته پیداست که این ایالت به علت همجواری با عثمانی و تحولات نوگرایانه برخی مناطق آن نظیر مصر، اسلامبول، بیروت و … زودتر از سایر ایالات در معرض تحولات جدید قرار گرفته و از آنها تاثیر پذیرفت. کما اینکه رشدیه در مدارس شهرهای مذکور به دنبال فراگیری آموزش های نوین تعلیم و تربیت به جستجو پرداخت. این استان از ناحیه شمالی با نواحی قفقاز نیز ارتباط داشت و از تحولات آن مناطق نیز تاثیر می پذیرفت. البته نفوذ اقلیت های مسیحی هم که از دوره محمد شاه برنامه های آموزشی مسیونرهای خارجی را پیاده می کردند، در رونق آموزش نوین آذربایجان تاثیرگذار بود. براین اساس بود که دومین مدرسه رسمی کشور با نام مدرسه دولتی تبریز با سال ۱۲۹۳ قمری در این شهر تاسیس شد. ۲۵ سال پیش از آن نخستین مدرسه نوین ایران به نام دارالفنون به سال ۱۲۶۷قمری در تهران راه اندازی شده بود. اما گام مهم برای رونق نظام آموزشی نوین ابتدایی در این ایالات توسط رشدیه برداشته شد.
به این ترتیب که در سال آخر اقامت رشدیه در ایروان، ناصرالدین شاه که آوازه مدارس او را شنیده بود، در برگشت از سفر سوم خویش از اروپا، دیداری از مدرسه وی به عمل آورد و از وی خواست که در تهران مدارس جدیدی به سبک رشدیه تاسیس نماید. اما در میانه راه مغرضان شاه را از پشتیبانی او بازداشتند، ناچار به تبریز رفت و در آنجا مدرسه ای تاسیس نمود. در تبریز پنج بار برخی منابع ۸ بار ذکر کرده اند- مدرسه تاسیس کرد و چون هر دفعه مرتجعان مدرسه اش را تخریب کردند، به مشهد گریخته و مجددا بازگشت. اولین کلاس درس اش را به سبک مکتب داران در مسجدی برپا نمود. این مدرسه را به سال ۱۳۰۷ ق برابر با ۱۲۶۶ شمسی در مسجد مصباح الملک در محله ششکلان دایر کرد، اما از به کار بردن تخته سیاه و تدریس الفبا به روش نوین خویش خودداری ورزید. حتی شاگردان به سبک مکتب خانه برروی زمین می نشستند. با این احوال برخی به مخالفت با او برخاسته و او را از مسجد بیرون انداختند. سپس مدرسه ای در محلی خیابان تبریز دایر کرد، که البته این بار از نیمکت برای شاگردان استفاده کرد. این بود که به زودی طلاب علیه او شوریده و وسایل مدرسه اش را شکستند.
رشدیه بعد از این دو واقعه ناچار به مشهد کریخت اما چندی بعد به تبریز باز گشت و بار دیگر مدرسه ای دیگر در محله بازار تاسیس نمود. چندی نگذشت که باز هم با مخالفت نااهلان مواجه شد و مجددا ناچار شد به مشهد بگریزد. البته در مشهد هم از تیر مخالفان در امان نماند، لذا بار سوم نیز به تبریز روی آورد. این دفعه در محله چرانداب مدرسه ایی دایر نمود که البته این بار با واکنشی سخت مواجه شد. به طوری که او را تکفیر کرده و اثاثیه مدرسه اش را تخریب کردند. ناچار در پی یک سفر مجدد رفت و بازگشت به مشهد، در محله لیلی آباد تبریز مدرسه ای تاسیس کرد، که این بار مورد حمایت فرهنگ دوستان و افراد نواندیش قرار گرفت. متقابلا مخالفان تندتر شده و در صدد نابودی اش برآمدند. شب هنگام تیری به سوی او پرباب کرده که مجروح اش نمودند. مدتی بستری شد. مغرضان فرصت را غنیمت شمرده مدرسه اش را بستند. طوری او را در محدودیت قرار دادند که بعد از بهبودی، صاحب خانه اش جرات نکرد، خانه را به او اجاره دهد. ناچار قطعه زمینی که از قبل داشت، فروخت و بخشی از مسجد شیخ الاسلام –مقابل دارالفنون تبریز-را که تخریب شده بود، با اجازه علمای نجف تعمیر نمود. به این تربیب بالاخره رشدیه موفق شد که یک مکان ثابت و دایمی برای تعلیم و تربیت اطفال در اختیار بگیرد.
به این ترتیب نظام آموزشی آذربایجان از جمله شهر تبریز به اعتبار مدارس رشدیه- نامی برگرفته از عنوان مدارس رشدیه عثمانی- شهرت یافت. این مدارس بودند که با استقبال نسبی مردم، نظام سنتی مکتب داری را به چالش کشید و منجر به چندین بار تخریب مدرسه، فرار رشدیه و بازگشت مجدد او به تبریز شد. این قسمت از تکاپوها و همت رشدیه به تاسیس و تداوم فعالیت مدرسه در تبریز شباهت بیشتری به انسان های با عزم پولادین اسطوره ای دارد. به نظر می رسد هدف رشدیه، بیش از آنکه اصل آموزش کودکان باشد، برای تلاش جهت تبلیغ و گسترش نظام نوین آموزشی معطوف بود. به خصوص اینکه وی برای معرفی روش های جدید آموزش خواندن و نوشتن از طریق الفبای صوتی(شنیدنی)، میتوانست در مدت کوتاهی سواد پایه را به شاگردان بیاموزد. همچنین روش وی با آموزش برخی زبان های خارجی نطیر فرانسه نیز بیشتر با دانش مسیحی و خارجی پیوند می یافت. همین عوامل کافی بود که طلاب و مکتب داران هراز چندگاهی به سراغ مدرسه او رفته، آن را ویران سازند.
با این احوال نهالی که رشدیه در آذربایجان کاشته بود به زودی به بار نشست. به طوری که در آستانه انقلاب مشروطه تعدادی زیادی مدرسه تاسیس شد.« از وقایع قابل ذکر در اوان مشروطیت، تشریک مساعی روشنفکران محلات در برقراری و ایجاد مدارس تبریز است. یعنی در هر محله، جمعی از فرهنگ دوستان و معارف پژوهان از صاحبان نفوذ و وجوه اهالی جمع شده و هیئت هایی را تشکیل دادند که مدارس را در برابر فشارهای خارجی حفظ نمایند.»[۱] این واقعیت تاریخی، استقبال عمومی شهر از شیوه آموزشی جدید را نشان می دهد. به این ترتیب آمال رشدیه در آذربایجان برآورده گردید. دو سند تاریخی حاکی است که رشدیه دو دهه بعد از انقلاب مشروطه، در سال های ۱۳۰۸-۱۳۰۶مجددا به آذربایجان برگشت و امتیاز تاسیس مدرسه ای را در اردبیل اخذ کرد.[۲]
۳-مکتب رشدیه از تبریز تا تهران:
مقارن توفیقات رشدیه در تبریز، امین الدوله به حکومت آذربایجان منصوب شد. او مردی فرهنگ دوست و معارف پرور بود، هر از چندگاهی به مدرسه رشدیه رفته و با دانش آموزان دیدار می کرد. به دستور او به شاگردان مدرسه سالی دو دست لباس و نهار مجانی می دادند. اما این بخت چندان با رشدیه یار نبود. با عزل امین الدوله، رشدیه حامی اصلی اش را از دست داد. زیرا با کاهش حمایت و کمک های امین الدوله، مخالفان به رشدیه اتهام بابی زده و مدرسه اورا بستند. تا اینکه مظفرالدین شاه، امین الدوله را به صدارت برگزید، او نیز رشدیه را در سال ۱۳۱۵ ق برابر با ۱۲۷۶ شمسی به تهران فراخواند. البته اینک نهالی که رشدیه طی سال ها در تبریز کاشته و آبیاری کرده بود، به بار نشسته و دهها تن از معلمان و دانش آموزان آذربایجانی که به روش او الفبای صوتی فارسی را آموخته بودند، خود به تاسیس مدارس اقدام کرده و به سبک نوین به تدریس و تعلیم نوآموزان پرداختند. از جمله این معلمان می توان به حسین واعظ، صحاف زاده معروف به پرورش، حاج میرزا احمد مدرس، میرزا حسین کمالی و … اشاره کرد.
به هر حال رشدیه با دستی پر به تهران آمد. از همان بدو ورود، برنامه هایش در تهران از حمایت های علمای برجسته ای چون: شیخ هادی نجم آبادی، آیت الله محمد طباطبایی بانی مدرسه اسلامیه برخوردار گشت. در زمین و باغی که امین الدوله به وی اعطا کرد، مدرسه ای دایر و بر سر درب آن جمله معروف: انا مدینه العلم و علی بابها را نوشت، تا از تعرض مخالفان در امان بماند. روزنامه تربیت[۳] در شماره ۳۹ پنج شنبه ۱۱ ربیع الثانی ۱۳۱۵ خود با اشاره به اینکه: «جناب مستطاب ارفع امجد معطم وزیر اعطم آقای امین الدوله مدطله العالی بر آن شد که در پارک خود در نزدیک دروازه شمیران مدرسه بنا نماید»، در بیست شماره بعد خود یعنی -شماره ۵۹ – پنج شنبه ۴ رمضان ۱۳۱۵ خاطر نشان می سازد:« یک باب مدرسه ابتدائیه به همت بلند جناب مستطاب اشرف ارفع معظم بندگان آقای امینالدوله صدر اعظم مدظله العالی دایر شد. مدیر آن جناب معالی نصاب آقای شیخ محمد حسن تبریزی موسس مکتب رشدیه تبریز است که در ترتیب این مکاتب و وضع تعلیم به اعلی درجه حاذق و کیاست می باشد»[۴].
برخی گزارشات حاکی است که این مدرسه به سرعت مورد استقبال رجال سیاسی و فرهنگی قرار گرفت و به به نیکنامی شهرت یافت و سبک نوین آموزش، کلاس های فراخ، نظم و … توجه همگان را جلب می کرد. یک گزارش مفصل از بازدید ذکاء الملک فروغی صاحب روزنامه تربیت از این مدرسه، حیرت و تحسین وی را نشان می دهد. محمد حسین فروغی در شماره ۱۰۱نشریه خویش به تاریخ چهار شیبه ۱۹ ذی الحجه ۱۳۱۵، گزارش داده است:« روز پنج شنبه گذشته(۱۳ شهر) به مکتب رشدیه رفتم. مکتب های قدیم ما می دانید که محبس بود و عجب آنکه بنده به قصد مکتب آمده خود را در باغ و بوستان میان گل و گلستان می بینم. فضایی است و صفایی است. سیاه چال نیست. دار و درخت است و آب سبزه. خدا را شکر کردم و گفتم این اول تحیت است که اطفال بیچاره از مرض سل محفوظ خواهند بود. بعد نظم و ترتیب دیدم و این از مقاصد مهم ماست…باری در مدرسه رشدیه نظم وترتیب دیدم و اعم از اینکه این نظم و ترتیب کلیه کامل باشد یا ناقص، خیلی شاد شدم… در خدمت معاون الدوله دام اقباله به اطاق های درس رفتیم. جناب معارف و معانی نصاب آقا میرزا حسن تبریزی مدیر آن اداره شریفه دام توفیقه دلیل آن امیر جلیل و فقیر علیل شده در هر اتاق شاگردها را امتحان کردیم. شهد الله مبلغی کار از پیش رفته و امید که دیگران هم این خدمت وطن عزیز را همینطور یا بهتر انجام دهند… مختصر روز پنج شنبه خوب روزی بود زیرا که می بینم اطفال این وطن در مکتبی نشسته که خوش آب و هوایی دارد ونظمم در کار است. مخصوصا حرف لغو در آن زده نمیشود. چشم های به معلم است و گوش ها به سوال ها و خوب جواب می دهند از الفبا تا تا و مختصری از عربی و جغرافیا، تاریخ و گیاه شناسی و غیرها… بعد از امتحان اطاق های درس، جناب جلالتماب اجل اکرم معاون الدوله ضرورتی را رفتند، اما بنده دل نکندم ماندم، نشستم چای خوردم، غلیان کشیدم و بی صرف مسکر و یکیف خود را در سکر و کیفی غریب دیدم گمان می کردم گنج پیدا کرده ام. یک دینار نداده ویک قاز نگرفته چطور شد که اینطور شد. این شعفها از کجا آمد. از همانجا مصمم شدم که به مدرسه علمیه و ابتدائیه جدید روم و از حال آن محل مقدس نیر واقف شوم. چون از مکتب رشدیه بیرون آمدم، دیدم در و دیوار برگ های اشجار عندلیب و هزار قمری و سلسل و سار همه با من همزبان شده می گویند: شاهنشاه خیرخواه ما موسس این اساس های خیریه مظفرالدین شاه روحنا فداه سلامت باشد و وزیر روشن ضمیر او را ملکوت اعلی یاری دهد.»
به نظر می رسد رشدیه در تاسیس و اداره این مدرسه از حمایت های مالی برخی از رجال متمول تهران برخوردار بوده است. صرف نظر از حامیان مالی همیشگی یعنی امین الدوله و حتی مظفرالدین شاه، بعضی دیگر از رجال فرهنگ دوست از مساعدت برای برنامه های وی دریغ نکردند. به طوری که مبلغ زیادی پول جمع آوری گردید. سندی حاکی است که رشدیه به امین الضرب پیشنهاد داده برای بهره مندی از این پول ها، بانکی جهت واریز وجوه مدرسه رشدیه تاسیس شود.[۵]
کما اینکه یک سند تاریخی دیگر نشان می دهد، رشدیه سرمست از این موفقیت ها با این بشارت به شاه که: «اینک ذات اقدس شاهانه را بشارت باد که مدرسه رشدیه با یک هندسه قویم، اساس تعلیمات عموم را پی ریزی می کند که هر جه طبقات رفیعه عمارت عالیه معارف بر روی آن نهاده شود، هرکز منحنی نشود.» طی فراخوانی: شاه، علما، وزرا و حتی سفرای خارجی را به بازدید از مراسم امتحان پایان سال مدرسه فراخوانده است. در همین فراخوان با نیشخند از علما می خواهد: «هیاتی از متبحرین از علما را مامور فرمائید که هفتهیی یک روز [یا]یک نصف روز بر جریان امور تعلیم و مجاری مهام این مدرسه برسند و راپورت کتبی مدونی به هیات علمیه بدهند. البته از شئونات دارین شما چیزی کم نخواهد شد که بذل توجهی نمایید تا مسلمان زادگان از طفولیت به راه راست بروند» [۶]. گویی بعد از گذشت سال ها، هنوز مرارت های برخی علما و مریدان جهال آنها را فراموش نکرده است. به خصوص اینکه در همین سال با کارشکنی ها از طرف برخی دست اندرکاران وزارت معارف و از جمله سیاستمدار هم ولایتی خویش یعنی سید حسن تقی زاده مواجه و از سفر به کنفرانس اصول تعلیم در هند باز می ماند[۷]. آنان از پرداخت مطالبات وی[۸] از اداره معارف و حتی حق التالیف کتب درسی خودداری می ورزند.[۹] به نظر می رسد رشدیه عملگرا در برخی مقاطع زندگی خویش نسبت به دعاوی روشنفکران نیز اعتنائی قایل نمی شود. کما اینکه در منابع مشروطه نیز در باره نقش و جایگاه روشنفکری رشدیه نیز سخن چندانی به میان نیامده است.
۴-رشدیه در عرصه مشروطه خواهی:
مدرسه رشدیه در تهران طی ده ساله آستانه مشروطه، یکی از پایگاه های این نهضت فکری ایرانیان تلقی می شد. به همت رشدیه و با حمایت یاران او بود که بنای انجمن معارف به منظور تاسیس مدراس جدید گذاشته شد. البته پیش از بنیانگذاری انجمن طبق گزارش روزنامه تربیت تمهیداتی برای تحصیل کودکان بی بضاعت فراهم گردید. چنانکه در شماره ۴۳ پنج شنبه نهم جمادی الاول ۱۳۱۵ نشریه مذکور آمده است: « چند تن از جان های آگاه…بر آن شده اند که به طور شراکت و کمپانی مدرسه بنا کنند و لوازم و شرایط این کار خیر را به اتفاق فراهم کنند و جمعی از اطفال فقرا و ایتام را در آن به تحصیل مشغول نمایند.». تا اینکه تصمیم تشکیل انجمن قطعی شد. بنا به گزارش روزنامه تربیت: «از قرار انجمنی به اسم انجمن معارف دایر خواهد شد و در آن از وسایل ترقیات علوم وفنون و موجبات پیشرفت فضایل سخن می گویند.» [۱۰]ناگفته پیداست که صرف نظر از تاسیس مدارس، این انجمن محفلی برای تجمع روشنفکران بود. پیشنهادات جدید تاسیس مدارس در این انجمن مطرح و تصویب می شد.
در این راستا در همین سال ها یکی دیگر از مدارسی که نقش پایداری در عرصه سیاست ایران ایفا کرد و از جمله در مشروطه خواهی و اندیشه ورزی نقش داشت، پا به عرصه وجود گذاشت. این مدرسه، مدرسه علوم سیاسی بود که در سال ۱۳۱۷قمری برابر با ۱۲۷۸ شمسی توسط میرزا حسن خان مشیرالملک پسر میرزا نصرالله خان نائینی مشیرالدوله بنیان گذاشته شد. نقل است که مشیرالملک وقتی به وزارت خارجه منصوب شد، متوجه گردید این وزارتخانه از ریشه خراب است، در نتیجه تصمیم گرفت، حال که نسیم تاسیس مدارس در کشور وزیدن گرفته، او نیز مدرسه ای برای کارآموزان امور خارجه تاسیس نماید. در این خصوص در شماره ۹۰ پنج شنبه ۶ ذی الحجه ۱۳۱۵ آمده است: «یک باب مدرسه علمی برای بحث علم قانون، جناب مستطاب اجل اکرم مشیرالدوله وزیر امور خارجه در وزارت خارجه تاسیس می فرمایند.» به هر حال دانش آموزان مدرسه رشدیه و سایر مدارس نوین به خصوص دارالفنون و علوم سیاسی همچون ذخیره نیروی انسانی، فعالیت های سیاسی این دوره را پشتیبانی می کردند.
به این ترتیب در آن سال ها نه تنها درتهران بلکه در برخی شهرهای بزرگ، نهضت مدرسه سازی به پشتوانه ای برای جنبش مشروطه خواهی تبدیل گردید. کما اینکه از چندی پیش بیداری ایرانیان شروع شده و رشدیه نیز در حمایت از مشروطه، پیدا و پنهان به فعالیت مشغول بود. از آن جمله در یکی از کتاب هایش به نام «کفایه التعلیم»[۱۱] که به سال ۱۳۲۱ قمری تالیف کرد، در بخشی با عنوان«تنبیه الغافلین یا ارشاد الطالبین» مطالبی در بیداری افکار مردم نوشت. این امر زمینه مخالفت عین الدوله و دستگیری او را فراهم آورد. به دستور صدر اعظم، رشدیه را به اتفاق دو یار دیگرش مجدالاسلام کرمانی و میرزا اقا اسپهانی به کلات خراسان تبعید کردند. بعد از هفت ماه در پی صدور فرمان مشروطه و صدارت مشیروالدوله، تبعیدیها را به تهران فراخواندند. رشدیه از تبعیدگاه مستقیم به قفقاز رفت. به نظر می رسد هدف وی از این مسافرت در بحبویه ایام پیروزی مشروطه، جلب کمک و مساعدت از متمولین معارف پرور قفقاز برای تاسیس مدارس در ایران بود. کما اینکه در مراجعت به ایران، مدتی در ایالت گیلان ماندگار شد، و در همین مدت چندین مدرسه بنا نمود.
۵-گیلان، عرصه ای جدید برای فعالیت رشدیه
فعالیت های رشدیه در گیلان به سال های بعد از مشروطه بر می گردد. برحسب فعالیت هایی که رشدیه در تاسیس مدارس نوین داشت، نام و آوازه وی در میان اهالی فرهنگ و معارف ایالات و ولایات پیچیده بود. البته فعالیت رشدیه در رشت مسبوق به سابقه بود. وی در دوره مشروطه مدتی را در گیلان به مبارزه پرداخت.سابقه حضور و فعالیت های رشدیه در گیلان به همکاری او با مشروطه خواهان برمی گردد. به علت همین تکاپوها، رشدیه مورد توجه اهالی معارف دوست رشت قرار گرفت و از وی خواستند که در گیلان نیز مدارس نوین تاسیس نماید. از این روی رشدیه در رشت مدرسه ای به نام رشدیه دایر کرد و مدتی نیز آن را اداره نمود.
تا اینکه در دوره استبداد صغیر، بنا به دستور حاجی خمامی و سردار افخم-حاکم گیلان-، رشدیه و همدستان او را دستگیر کردند. نقل است که: در این هنگام حاجی میرزاحسن رشدیه (پیر معارف) را که با مشروطهخواهان همداستان بود، دستگیر [کردند و]چند روزی افصح و رشدیه هم زندان[و] همصحبت یکدیگر بودند… تا اینکه افصح آزاد شد و میرزا حسن رشدیه را به مشهد تبعید کردند. بعد از سقوطه محمد علی شاه و پیروزی مشروطه خواهان،رشدیه پس از آزادی از زندان، در صدد برآمد که مدرسه ای هم در بندر انزلی تاسیس نماید. وی با کسب برخی کمک های مالی از دوستان معارف پرورش موفق شد، مدرسه ای با عنوان رشدیه در بندرانزلی تاسیس و مدیریت آن را به یکی از یاران نزدیکش به نام میرزاحسنخان ناصر واگذار نماید. بعدها مدرسه رشدیه انزلی به همت انجمن معارف انزلی و در سال ۱۳۲۹ قمری رونق گرفت. مدتی نیز مدیریت این مدرسه بر عهده گریگوریقیکیان ارمنی- مترجم میرزا کوچک خان در مذاکراتش با روس ها و انگلیسی ها- بود. وی طی مسافرتی به باکو توانست مساعدت بعضی از ثروتمندان شهر را جلب کند و اعاناتی برای فعالیت این مدرسه جمع آوری نماید. در این بین تقیاف یکی از تجار معارف پرور، که از دوران نخستین فعالیت های رشدیه در ایروان با وی آشنا و دوست شده بود، نیز مبلغ قابل توجهی را برای راه اندازی رشدیه انزلی پرداخت کرد.[۱۲] به هر حال رشدیه بعدها مدارس خویش در انزلی و رشت را به فرهنگیان آنجا سپرده و خود عازم تهران شد.[۱۳]
در سال ۱۳۳۸هجری قمری (اوایل تیر ماه ۱۲۹۸ شمسی) میرزا عیسی خان صدیق (دکتر صدیق اعلم) به ریاست معارف گیلان منصوب شد.وی به سبب دلبستگی شدیدی که به پیشرفت فرهنگ داشت در محله ی سبزه میدان ، در مکانی که در آن زمان محل مدرسه احمدی بود، مدرسه ای بنام ((مدرسه متوسطه ی نمره یک)) تأسیس کرد. این زمان مصادف با اوج گرفتن انقلاب در گیلان بود و بدین سبب محل این مدرسه از سبزه میدان به خانه حاج داوود منتقل گردید.اوضاع مدرسه تقریبا” مختل بود. در دوران نهضت جنگل ، اداره امور معارف گیلان را ابتدا حاجی محمد جعفر کنگاوری و بعداز او میرزا حسین خان جودت عهده دار بودند و وضع فرهنگ همانند گذشته جریان داشت.
بر اساس اسناد تاریخی ادوار سلطه جنگلی ها بر گیلان را به دو دوره: هئیت اتحاد اسلام و حکومت جمهوری شوری ایران می توان تقسیم کرد. اسناد مذکور حاکی است که رشدیه از طرف هر دو این تشکیلات در گیلان به کار و حتی ریاست معارف دعوت شد. اسناد نشان می دهد که رشدیه نسبت به این جنبش همدلی داشته و بعد از موفقیت جنگلی ها در تصرف گیلان، برای گسترش مدارس و رونق اداره معارف پیشنهادهای داده است، متقابلا «هیئت اتحاد اسلام» نیز ضمن انتصاب وی به ریاست معارف، از نقطه نظرات ایشان استقبال کرده و به وی ماموریت داد که مدیران مدارس را در مدرسه احمدیه جمع و برنامه کاری مدارس و اداره معارف را به آنان گوشزد کند.[۱۴]در همین راستا سند بعدی حاکی است که «هیات اتحاد اسلام» جنگلی ها طی مصوبه ای مبلغ ۲۵ هزار تومان برای هزینه های اداره معارف و مدارس گیلان اختصاص داده و به استحضار رشدیه رساندند.[۱۵]
چنانکه درتاریخ و تحولات سیاسی نهضت جنگل ذکر شده، چندی بعد از پیروزی جنگلی ها به رهبری میرزا کوچک خان، برخی عناصر نفوذی با گرایش های کمونیستی موفق شدند، جنبش را مصادره به مطلوب کرده و برحسب گرایش های سیاسی خویش، نهضت جنگل را از اسلامی به کمونیستی تغییر ماهیت دهند. همین گروه بودند که طی درگیری و قلع و قمع یاران میرزا، موفق شدندقدرت را در گیلان به دست گرفته و تشکیلات خویش را با نام« جمهوری شوروی گیلان» طرح و تثبیت نمایند. نکته در خور توجه اینکه این گروه نیز برای برخی ترتیبات معارف گیلان دست به دامن رشدیه شدند. سندی حاکی است که آنان از رشدیه درخواست نمودند با تشکیل کمیسیونی به نام دارالتالیف اقدام به تالیف کتب درسی جدید نمایند.[۱۶] به نظر می رسد که هدف این برنامه تغییر محتوای کتب درسی با عنایت به رویکرد و گرایش کمونیستی «حکومت جمهوری شوروی ایران» بود.
بالاخره بعد از سقوط این تشکیلات به دست حکومت مرکزی، رشدیه مجددا در سمت ریاست معارف گیلان ابقاء شد.[۱۷] سندی در این دوره حاکی است که به علت وضع نابسامان حکومت مرکزی، پراخت حقوق رشدیه با مشکل مواجه شده، از این روی، اداره معارف گیلان از اداره مالیه درخواست پرداخت علی الحساب حقوق رشدیه را کرده است.[۱۸] نکته پایانی اینکه به نظر می رسد، رشدیه دراین سال های پرآشوب در مرکز اعم از: کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، سقوط کابینه سیاه سید ضیاء الدین طباطبایی، قدرت گیری تدریجی رضاخان و …، پایتخت کشور را رها کرده و در کنج شمالی کشور با آسودگی خاطر به برنامه مورد علاقه خویش یعنی خدمت به معارف و فرهنگ را در دستور کار خود قرار داده است. کما اینکه در سال ۱۳۰۲ درخواست تاسیس یک باب مدرسه دیگر در گیلان را کرده که از مرکز با این امتیاز موافقت به عمل آمده است[۱۹].
ناگفته نماند که تعداد مدارس گیلان در سال ۱۲۹۹ شمسی به ۲۶ باب می رسید که از آن میان ۱۱ باب ملّی و ۱۱ باب دولتی و ۴ باب نیز از مدارس خارجی بودند. با اهتمام اداره معارف و تکاپوهای رشدیه از سال ۱۳۰۴ روند حرکت و جنبش در تغییر سیمای فرهنگی و بهبود روش های آموزشی گذشته گیلان با شتابی نسبتاً تند آغاز گردید و کوششهای مضاعفی در جایگزین ساختن مدارس جدید به جای مکتب خانه ها صورت گرفت. به طوری که تأسیس مدارس ابتدایی از شهرها به روستاهای گیلان کشیده شد و به موازات آن در شهرها نیز تعداد مدارس متوسط فزونی یافت و تعداد افراد با سواد سال به سال افزایش پیدا کرد. در سال ۶-۱۳۰۵ ریاست فرهنگ گیلان به ((تربیت)) واگذار شد.آنگاه علی محمد خان پرتوی ((منیع الملک)) جانشین او گردید.در این ایام ضمن تأسیس مدارس پسران ، در جهت تأسیس مدارس دخترانه نیز گام هائی برداشته شد. به طوری که در این سال از تعداد ۸۱۲۵ نفر دانش آموز، قریب یک سوم آن را دختران تشکیل می دادند.[۲۰]
ناگفته پیداست که مدیران این مدارس علاوه بر آموزش، برنامه های دیگری را نیز در پرونده خود به ثبت رسانده اند. از آن جمله هر یک از بنیانگذاران مدارس نوین از جمله مدرسه مجدیه، مظفریه، رشدیه بنیانگذار گروههای فرهنگی– تئاتری در گیلان بودند؛ این گروهها در صدد بودند که در مقام تربیت و تصفیه اخلاق عمومی برآمده و آداب ناصحیح اجتماعی را اصلاح کنند[۲۱]. از این روی از اجرای نمایش برای این منظور سود جستند. اولین مجمعی که در گیلان تشکیل شد و به اجرای نمایشهای تئاتری پرداخت، هیات امید ترقی بود که در سال ۱۲۸۹ شمسی بنا گذاشته شد. سرآمد تشکیلدهندگان این گروه میرزا حسن ناصر مدیر مدرسه رشدیه در محله بیستون بود و پیشگامان آن عبارت بودند از میرزا اسماعیل پوررسول، مدیر مدرسه سعادت؛ میرزا علیآقا حبیبی مدیر مدرسه اتفاق و در سال ۱۳۲۸ قمری و از این دو، مدرسه واحدی به نام شمس تشکیل شد[۲۲].
۶-رشدیه بعد از مشروطه:
فضای سیاسی- فرهنگی سال های بعد از مشروطه، زمینه گسترش فعالیت های وزارت معارف را رونق بخشید. رشدیه در همین سال ها از فرصت بهره برداری کرده و به سفر حج مشرف شد. به نظر می رسد در این سفر نیز از ماموریت فرهنگی و معارفی خویش غفلت نکرده و از مدارس ایرانیان مقیم شهرهای نجف، کربلا و کاظمین بازدید به عمل آورده است. ایرانیان در مقیم عتبات در آن سال ها همچون داخل کشور در قالب تشکل های مردمی نظیر انجمن مساوات در کربلا، انجمن اخوت در بغداد و … اقدام به تاسیس مدارس نوین کرده و آموزش کودکان را سرلوحه برنامه های خویش قرار دادند. نتیجه این دیدار و مذاکره با دست اندرکاران انجمن ها و مدارس ایرانی در عتبات این بود که رشدیه در بازگشت به ایران، از طرف اداره معارف برای هر یک از مدارس مذکور یکصد جلد کتاب اعطا کرد و خبر آن را طی ارسال نامه ای به آنها اعلام نمود. متولیان انجمن ها و هئیت علمیه نجف در پاسخ نامه هایی، نامه هایی جداگانه خطاب به رشدیه ارسال کردند. محتوای این نامه ها در تجلیل از اهتمام وی در این خصوص بوده و بیانگر حسن نظر علمای عتبات به ایشان می باشد. در نامه« هیئت علمیه نجف اشرف» آمده است: « مکتوب خیرخواهانه جنابعالی… در محضر امناء هیئت علمیه قرائت شد، آحاد افراد این جمعیت تشکرات صمیمانه خود را از همراهی جناب شما با معارف طلبان اظهار داشتند.»[۲۳] همچنین انجمن های مساوات کربلا [۲۴]و اخوت بغداد[۲۵] پاسخ های مشابه ای داده اند.
علاوه بر آن رشدیه بعد از مراجع از حج، مدرسه ای جدید دیگری در مقابل دارالفنون تهران تاسیس کرد. در همین سال ها با عنایت به عمری تجربه در عرصه فرهنگ و سیاست، به خصوص تاثیر نظام استبدادی پادشاهی بر عرصه آموزش، فرصت را غنیمت شمرد و در نامه ای متین و محترمانه زبان به نصحیت احمدشاه قاجار گشود. او در این نامه شاه را به عدالت و پاسداشت شریعت فراخواند.[۲۶]
در این سال ها فعالیت های او بیش از پیش مورد حمایت و توجه وزارت معارف قرار گرفت. از این روی به علت سابقه دیرین و همت وافر به امور مدارس، در سال ۱۳۳۰ قمری برابر با ۱۲۹۰ شمسی به سمت بازرس مدارس به استخدام وزارت معارف در آمد. مدتی بعد به ریاست معارف و امانت اوقاف قزوین منصوب شد. بالاخره در ۱۳۳۶ قمری ریاست معارف گیلان را به عهده گرفت. اسنادی چند، گزارش فعالیت های رشدیه را در این دوره نشان می دهد.
به این ترتیب با پیروزی مشروطه خواهان و ایجاد فضای مساعد، رشدیه فعالیت هایش را برای تاسیس مدارس گسترش داد. هر چند علی رغم وصیت امین الدوله به فرزندش امین الملک جهت حمایت از رشدیه، وی چنانکه باید از این پشتیبانی دریغ ورزید. حتی مانع انتخاب عنوان «رشدیه» برای مدرسه اش شد. رشدیه ناچار نام «مکتب» را در تابلوی مدرسه نوشت، تا اینکه چندی بعد مدرسه اش به مکتب رشدیه شهرت یافت. ناگفته نماند که در همین دوران او روزنامه ای تصویری به نام مکتب نیز منتشر می کرد که در حقیقت سخنگوی آزادی خواهان بود. سندی حاکی است که وی بعد از مدتی از انتشار این نشریه، در سال ۱۳۳۳ قمری از اداره انطباعات وزارت معارف و اوقاف درخواست مجوز کرده است. گفتنی است که نشر یک روزنامه دیگر با عنوان« طهران» نیز در پرونده فعالیت های مطبوعاتی رشدیه به چشم می خورد. در همین نشریه بود که بعدها شرح جانگذار تبعید و گذران دوره تبعید در کلات را به رشته تحریر در آورد.
رشدیه در اواخر سلطنت احمد شاه نیز با شور و شوق فراوان به برنامه های مدرسه سازی و فعالیت های فرهنگی خویش تداوم بخشید. تا اینکه با کودتای سوم اسفند به خصوص دوران پادشاهی رضاشاه، علی رغم اینکه در استخدام معارف بود وحتی سمت هایی را نیز به عهده داشت، چندان با سیاست های فرهنگ این دوره سازوگار نبود. هیات حاکمه وقت به خصوص روشنفکران و سیاست گذاران فرهنگی به نظام آموزشی از زواویه ایدئولوژیک نگاه می کردندو در صدد برآمدند از نظام آموزشی برای برای هویت سازی ملی، تجددگرایی، باستان گرایی و بالاخره تمرکز گرایی سلطنت رضا شاهی بهره برداری نمایند.[۲۷] به نظر می رسد رشدیه در برخی از این رویکردها با دست اندرکاران نظام آموزشی موافق نبود. شاید برخی بی مهری ها به وی در این دوره از همین ناسازگاری ها ناشی می شد.
رشدیه علاوه بر نشریات مذکور، بیش از بیست جلد کتاب نیز در حوزه آموزشی تالیف کرده است. به جز کتاب کفایه التعلیم که ذکر شد، می توان به: هدایه التعلیم، بدایه التعلیم، نهایه التعلیم، تکلمه الصرف، تسهیل الحساب، آنادیلی، وطندیلی، صددرس، صرف فارسی، تربیت البنات، تادیب البنات، اخلاق، اصول عقاید، تبصره الصبیان، شرعیات ابتدائی و … اشاره کرد. کتاب اخیر او را، بیشتر تحصیل کردگان سال های بعد از شهریور ۲۰ در مدارس ابتدایی خوانده اند. به این ترتیب رشدیه بعد از عمری فعالیت فرهنگی در سن قریب ۹۵ سالگی در ۲۱ آذر ۱۳۲۳ در گذشت. نقل است که وصیت کرده بود: «مرا جایی به خاک بسپارید که هر روز شاگردان مدارس از روی قبرم بگذرند و از این بابت روحم شاد شود.»[۲۸]
ب- بخش اسناد
[سند شماره ۱]
آرم شیروخورشید
مدرسه رشدیه و اعدادیه طهران
مورخه ۲۴ رمضان ۱۳۲۹
[نامه رشدیه به احمد شاه در رعایت شریعت و عدالت]
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین و الصلوه علی نبینا محمد و اله الطاهرین و لعنته علی اعدایهم اجمعین. فبعد اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. قل اللهم مالک الملک تقطس الملک من تشاء و تنزع ملک فمن تشاء و تغز من تشاء و تذل من تشاء بیدیک اخیر انک علی کل شی قدیر.
ثم البعد به حضور همایون حضرت اقدس معروض می دارد. اوقاتی که زبانم به مداحی آن حضرت باز بوده است در تقدیس ساحت مقدس آن حضرت جای تکذیبی برای خود باقی نگذاشتهام که یک وقت بتوانم تعدیل کرده خود را جرح نمایم. لهذاست عرض می کنم که این ملت با هیچ سلطانی برادر خواندگی ندارد فقط تشنه عدلند. حضرت همایونی طوری مدارا با اخیار و معامله با اشرار فرمایند که مردم گم شده خود را جز از آن درگاه نیابند و ما سنخ بشر هر قدر بخواهیم افکار خود را در جاده عدل و اعتدال حرکت داده از پیش خود تمییز عدل و ظلم بدهیم. بسا می شود که عین ظلم را عدل می بینیم و عین عدل را ظلم. پس میزان و قیاس لازم است که با آن به مقایسه می توانیم خود را از همه نوع خطا و لغزش نگه داریم و آن میزان مستقیم و آن فسطاس قویم جز شرع شریف نبوی نیست و بهتر می دانید که سلوک در این مسلک به غیر از قوم زهد و تقوا، کار هر قوم نیست. پس خدا را به حفظ شما و شما را به حفظ آیین خدا دعوت نموده عریضه ام را ختم می کنم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
سبد جوکار تخم دعا می افشاند
امضاء: رشدیه
[سند شماره ۲]
[فراخوان رشدیه جهت آزمایش و امتحان دانش آموزان مدرسه وی]
طهران
جاح میرزا حسن رشدیه
موسس مدارس جدیده ایران
در سنه ۱۳۰۱ هجری قمری
اعلان طلوع ستاره سعد یا دعوت بر امتحان یک سال بعد
شاهنشاها اگر مقیاس مفاخرت ملوک عالم فقط مقدار استحکام اساس معارف در مملکت ایشانست، اینک ذات اقدس شاهانه را بشارت باد که مدرسه رشدیه با یک هندسه قویم، اساس تعلیمات عموم را پی ریزی می کند که هر جه طبقات رفیعه عمارت عالیه معارف بر روی آن نهاده شود، هرکز منحنی نشود و سرریز نکند. ملت امروزه ایران یک ملت زیر هوار مانده معارف پیش نیست. مستدعی است که در همین ماه از آخر سال یک عده از معتمدین معارف شناس را یک هفته همه روزه به امتحان شاگردان یک سال درس خوانده این مکتب فیض کسب بفرستید تا به عرض برسانند که الی الیوم دیده و شنیده نشده است، در ممالکی که به مهد علم معروفند اساس معارف عمومی بر این محکمی نهاده شده باشد. به دولت اقدس ملوکانه امیدواری کامل بدهند که اگر این مدرسه بدین منوال ۱۲[روی عدد ۶ خط کشیده و بالای آن ۱۲ نوشته شده] ساله شده [ناخوانا] برای اصلاح معارف عمومی دستور کاملی خواهد شد که مملکت ایران از نو محط قوانین علوم گردیده حیات بخش ممالک کلیت عالم خواهد گشت.
حجج الاسلاما اگر خود را مسئول جهل ملت و عهدهدار تربیت عمومی می دانید ملت را تشویق فرمایید که اطفال مبتدیه خود را به این مدرسه بسپارند و هیاتی از متبحرین از علما را مامور فرمائید که هفتهیی یک روز [یا]یک نصف روز بر جریان امور تعلیم و مجاری مهام این مدرسه برسند و راپورت کتبی مدونی به هیات علمیه بدهند. البته از شئونات دارین شما چیزی کم نخواهد شد که بذل توجهی نمایید تا مسلمان زادگان از طفولیت به راه راست بروند.
رئیس الوزرا، وزیران محترم ایدهم الله بنصره العزیر، از وزیر معارف بپرسید هفتصد و سی نفر از محصلین مبارز داوطلب امتحان در آمده نام خود را بدفتر معارف داده در امتحان اول ششصد نفرشان رفوزه شده. این ننک تاریخ را برای ایران ثبت دفاتر جهان نهادند آیا شوق درس نداشته اند یا اصول تعلیماتشان بد بوده. البته اصول تعلیم بد بوده که ایران را بدین بد نامی بی قرینه قرین کرده پس از وزیر علوم و معارف خواهش کنند که مدتی با من همراهی نموده از صدها نتایج فایقه یکی این نتیجه بردارد که عده رفوزه ها بالقطع کمتر از یک عشر باشد.
سفرای دول معظم، شما که هریک به چشم های باز در صدد جلب منافع سیاسی و پلتیکی از اقطار عالم هستید حسن اصول تعلیم این مدرسه را نهایت مغتنم شمرده گران بهاتر گوهری ارمغان ملت و مملکت خود نمائید این سیستم جدید را بفرستید چنین به خاطرم می رسد که تقریبا سی و چند سال قبل حبلالمتین کلکته از طرف معارف انگلیس اعلان کرد: هر کس برای اطفال مبتدی در تعلیم حساب اصولی فوق آنچه که فعلا انکلیس ها دارند ارائه نماید، پنجاه هزارروپیه انعام می گیرد. اصول حاضره این مدرسه را فوق آرزوی خود شمرده اقتباس نمایند و اگر همان دیدند همان نمایند و کتمان نفرمایند.
خطبای ملت وعاظ و[ناخوانا] پایتخت، اینکه دایم در منابر از بی سوادی و بد اخلاقی محصلین مدارس شکوه و شکایت دارید خود را فردفرد جارچی و پاسبان این اساس دین پرور دانش آموز بشمارید و مردم را وادارید که با این دبستان که گلستان دین و دانش است مساعدت بنمایند، تا نتایج حسنه بردارند و نوآموز خود را به این مدرسه بسپارید تا موجبات سعادتی را که یک پدر دانای جهان دیده در حق اولاد خود آرزومند است بدان خواهد رسید. درد بی درمان این مدرسه که پس از دوازده سال به فضل خدای متعال دارای دوازده کلاس خواهد شد که دیپلمه های امروزه شاگرد ابجد خوان آنها خواهد شد، پس چرا از امروز شاگردان کلاس های دو سه و بالاتر را نمی پذیرد. سبب های ناگفتنی دارد، ولی عذر ظاهریش این است که معمار این مدرسه در روی بنیان معلومات متعلمین حاضره یک خشت نمی تواند بگذارد.
[حاشیه پایین] اعلان
[سند شماره ۳]
[گلایه رشدیه از کارشکنی علیه سفر وی به کنفرانس اصول تعلیم آسیا در هند]
طهران[روی کلمه تهران خط کشیده و بالای آن قم نوشته شده است.]
جاح میرزا حسن رشدیه
موسس مدارس جدیده ایران
در سنه ۱۳۰۱ هجری قمری
مقام منیع کفالت کبرای معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه
ماجرای سوء
در اوایل پارسال در بنارس هند کنفرانس عظیمی منعقد شد برای اصلاح اصول تعلیم مدارس آسیا. پروغرام مفصلی منتشر کردند، نسخه ای هم به بنده فرستادند. نوشتم که شخصا شرکت در این کنفرانس نمی توانم بکنم لکن این سه کلمه را در جواب سه سوال از چندین سوال پروغرام شما می نویسم اگر اخوان صلاح دیدند در جزو اجوبیه وارده داخل کنند.
سوآل: تعلیم یعنی جه؟ جواب: تعلیم روشن کردن ذهن متعلم به حل مجهولات امروز با معلومات دیروز.
سوآل: پروغرام مدرسه چه موادی را متضمن باشد؟ جواب: پروغرام مدرسه موادی را متضمن باشد که بی معلم نتوان آموخت.
سوآل: مسئولیت موسسین مدارس به چه اندازه است؟ موسسین مدارس عمر متعلمین را به تعلیماتی مبادله کنند که جهل برای مسئولیت دارد.
مکتوب رسید که چهار لک نفوس به این کنفرانس دعوت شدهاند همه در آمدن و نیامدن مختارند. ولی هیات موسسه کنفرانس شما را شخصا دعوت می کنند، مقتضیات هر چه دارید پیشنهاد کنید. مرا عار آمد که خرج راهم ندارم. اوراق جاریه در این موضوع را به وزارت معارف آوردم. کقیل وقت گفت: از ورازت معارف هم نماینده خواسته اند، چه بهتر که شما باشید. اوراق را از بنده گرفته به هیات وزراء بردند. آقای تقی زاده مساعدت نمی کنند. رئیس الوزراء می فرماید که اگر رشدیه برود معاینه [به عینه؟] می بینم که در تمام مدارس آسیا اصول تعلیم رشدیه به نام اصول پهلوی در جریان خواهد افتاد. لذا نصف مخارح سفررا من از خود می دهم، نصف دیگر را مالیه بدهد. آقای تقی زاده باز تحاشی می کنند کفیل معارف می گوید: فلانی از دولت طلب دارد، از طلبش بدهید. آقای تقی زاده می فرماید: طلب فلانی جزو دیون است و پرداخت دیون ترتیب مخصوص دارد. از خواص آقای تقی زاده سبب تجافی و تحاشی را می پرسد، می فرمایند که از آن پروغرام به من هم آمده سوالی در آنجا هست که روحانیت در مدارس لازم است یا نه و اگر لازم است به چه انداره؟ [اگر روحانی] در مدارس آسیا [لازم است، مدارس] آسیا را بدتر از این نمی کند که هست[؟] رشدیه شخصیت روحانی[دارد و خود را به] روحانیت می چسپاند.
این عقیده آقای تقی زاده که قلم باطله بر عمر من است در پیش ایشان. حیرت می کنم که رشدیه اقلا بیست جلد مصنفات دارد که تمام تحریک روح حیات امروزه می کند. چگونه بی مطالعه حرف زده اند. نتیجه این شد که ایران د ر این موقع[ناخوانا] ترقی شرکت واجبه در آن کنفرانس نکرد و معارف را مرده قلمداد نمود.
مرا ممکن بود که خانه محقرم را که تا آن روز نفروخته بودم بفروشم و بروم، لکن تا دست بجنبانم وقت کنفرانس منقضی شد و خانه هم برای راه انداختن مدرسه قم و ازاله قرض به سلامتی اولیای معارف در ششصد تومان به فروش رفت. غرض از این تصدیع، عده ای را باید تعلیم کرد که در دارالمعلمین معلم باشند. افسوس که جز من کسی نیست و من هم در حساب نیستم و عنقریب است که از دنیا می روم. به عقیده ام مقصد نزدیک است.[چند کلمه پایانی ناخوانا] ۸/۱۱/۱۳۱۲
[حاشیه بالا]: اداره کل معارف
[حاشیه بالا]: سوابق مربوطه ضمیمه شود.امضا[ناخوانا]
[مهر مستطیل شکل]:مورخ ۱۶/۱۱/۱۲[۱۳] نمره ۳۴۲۰
[مهر مستطیل شکل]: ورود باداره کل معارف نمره ۱۵۶۰۳، ۱۷/۱۱/۱۲[۱۳]
[سند شماره ۴]
[درخواست رشدیه جهت پرداخت حق التالیف سال های پیش خود]
طهران
جاح میرزا حسن رشدیه
موسس مدارس جدیده ایران
در سنه ۱۳۰۱ هجری قمری
مقام منیع وزارت متبوعه دامت برکاتها
مستدعی هستم که فقرات ذیل را جواب بتی[کذا] مرحمت فرمایند.
۱-در لایحه استقراضی که به تصویب جناب وثوق الدوله و جناب میلسپو تهیه شده است، نظریات حضرت وزیر مطلوب است. جناب وثوق الدوله فرمودند که تصویب نامه مالیه و معارف را ضمیمه کرده به مجلس شورای تقدیم کنیم.
۲-در اینکه سالی یکصد نقر شاگرد مبتدی با دویست تومان شهریه از طرف وزارت جلیله معارف با تاسیس یک مدرسه ابتدائی ملی اعانه مرحمت شود. اگر رای رفیع وزارت تصویب دارد دستور کتبی مرحمت شود.
۳-از آنجا که ۴۲ تومان حقوق انتظار خدمت اعاشه ۱۴ نفر عائله ام کافی نبود، پیرارسال جناب مشارالدوله از کتب لازمه سال اول مدارس ۹ جلد کتاب خواسته پانصد تومان حق التالیف دادند، سال بعد جناب فاطمی جمع کلمات قصار نبوی را برای مدارس متوسطه دستور دادن که پس از اتمام پانصد تومان بدهند، انجامش در زمان آقای مشاراعظم شد و ایشان یکصد تومان خواستند بدهند و بنده نگرفتم، مستدعی است که تکلیف پارسال و امسال معلوم شود.
پیر معارف: رشدیه[امضا]
[سند شماره ۵]
[پاسخ دولت مبنی بر پرداخت مطالبات رشدیه از محل دیون]
آرم شیروخورشد
ریاست وزراء
بتاریخ ۱۳/۱۲/۱۳۰۸
نمره ۹۲۸۶ آقای حاج میرزا حسن رشدیه
از مفاد مشروحه اخیر شمار راجع به دو فقره مطالباتی که اظهار داشته اید از سنوات گذشته دارید، استحضار حاصل آمد. [مدیران] وزارت جلیله معارف خود می دانند که این قبیل مخارج از اعتبار دولت داده نمی شود. وانگهی امسال که محل اعتبارات هم صرف شده است و فقط از محل دیون ممکن است.
امضاء[ناخوان]
مهر بیضی شکل[ هیات وزراء]
[سند شماره ۶]
[توصیه وزارت معارف جهت انتقال امتیاز مدرسه رشدیه از تهران به اردبیل]
آرم شیرو خورشید
وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه
اداره: کل معارف بتاریخ ۲۳ ماه مهر سنه ۱۳۰۶
دایره: تعلیمات نمره: ۴۰۶۵/۹۴۷۲
جناب آقای جاجی میرزا حسن رشدیه
مراسله مورخ ۴ ماه جاری دائر به تقاضای تاسیس مدرسه در اردبیل واصل و ملاحطه شد. صدور امتیاز مدرسه جدید به نام جنابعالی ضرورت ندارد و مقتضی است مبلغ شصت قران وجه تمبر ارسال دارید تا امتیاز مدرسه ۶ کلاسه را که سابقا به نام رشدیه تصویب شده با انتقال محل آن از طهران به اردبیل صادر شود.
امضاء[ناخوان]
مهر بیضی شکل: وزارت معارف و اوقاف
[سند شماره ۷]
[موافقت وزارت معارف با اعطای امتیاز تاسیس مدرسه توسط رشدیه در اردبیل]
آرم شیرو خورشید
وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه
اداره: تعلیمات عمومی بتاریخ ۶ ماه ۸ سنه ۱۳۰۸
دایره: ابتدائی نمره: ۶۲۶۱/۱۷۲۴۰
آقای حاج میرزا حسن رشدیه
در جواب مشروحه ۱۳ مهر ماه شما و در تعقیب امتیاز مدرسه رشدیه که در تاریخ ۱۷ [ماه] ۱۱ سنه ۱۳۰۵ ذیل نمره ۲۵۸۳۹ صادر شده است، با تاسیس مدرسه مزبوره در اردبیل موافقت می شود.
از طرف وزیر: امضاء[ناخوان]
مهر بیضی شکل: وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه
[سند شماره ۸]
[درخواست هیات اتحاد اسلام گیلان از رشدیه جهت مدیریت اداره معارف و مدارس گیلان]
شیرو خورشید
بنام نامی اعلیحضرت سلطان احمد شاه خلدالله ملکه
هیات اتحاد اسلام مورخه ۲۵ شهر رجب ۱۳۳۶
نمره: ۵۱۳۳
آقای حاج میرزا حسن رشدیه رئیس معارف و فواید عامه دامت برکاته
مراسله شریفه مورخ ۱۸ شهر رجب با ضمائم آن واصل گردیدو نیات مقدسه معارف پرورانه جنابعالی را تقدیر نموده و موفقیت آن وجود محترم را در نیل و کامیابی به مفاد پیشنهادهای مرقومه و پروگرام عملی از رب التوفیق خواهانیم. البته تصدیق می فرمائید که اهم آمال این جمعیت تکمیل ادارات و اداره وظائف اداری و موفقیب کارکنان دوائر است و هر یک از دوائر در موقع خود مدخلیت تام در حیات و زندگانی یک جمعیت یا یک قوم و ملت داشته و دارد. مخصوصا معارف که همه امیدواری ما به این اداره محترم است و این صورت باید بذل جهد نموده و مساعی جمیله به کار برده تا موفق به تکمیل این اداره که رشته حیاتی اتصال به آن دارد، گردید. به همین نقطه نظر اداره اوقاف گیلان که تا کنون برای اشتغال به امور مهمه کاملا مورد توجه نشده بوده است، این ایام با یک فعالیت و جدیت بوسیله نمایندگانی هیئت اتحاد اسلام اداره خواهد شد.
یقین است پس از موفقیت، اولین مصارف وجوه عایدی از اداره مزبوره [صرف]توسعه و تکمیل معارف خواهد بود. عجالته محض اینکه وجود محترم عالی معطل نماند، برای توحید پروگرام مدارس مطابق پروگرام وزارت معارف و نظریات صائبه جنابعالی لازم است، مدیران مدارس را دریکی از مدارس(شاید احمدیه اصلح باشد) احضار فرموده و تعلیمات لازمه داده که در آتیه مطابق این تصمیم معمول و رفتار نمایند و به قید التزام ملزم گردند که در صورت تخلف، مدیر مسئول خواهد بود.
در موضوع حجراتی که محل حاجت است در مدرسه جامع به جناب مستطاب آقای امام جمعه شرعی نوشته شده و لفا ارسال گردید که برسانید و مشغول به تعمیرات لازمه آن حجرات گردد، تا رفته رفته پس از تهیه مالیه متدرجا سایر پیشنهادها در موقع اجرا گذاره شود. در خاتمه موفقیت و کامیابی جنابعالی رادر خدمت به نوع از خداوندخواهانم.
امضا و مهر: [هیئت اتحاد اسلام]
[سند شماره ۹]
[مصوبه هیات اتحاد اسلام در خصوص تامین هزینه های مالی اداره معارف گیلان]
آرم شیروخورشید
وزارت علوم و معارف و اوقاف و صنایع مستطرفه
مورخ ۲۵ برج جمادی ۱۲۹۷
سواد: بودجه معارف گیلان، مصوبه هیات اتحاد اسلام
نمره:
اداره معارف گیلان فعلا سالی ۲۵ هزار تومان بودجه دارد که مصارف ذیل باید با آن اداره شود و توسعه دایره را [باید] منتظر وسعت مالیه و اصلاح اداره اوقاف شد.
۱-رئیس معارف ۱۵۰ تومان
۲-معاون ۷۵ تومان
۳-سه نفر دیپلمه دارالفنون که از طهران جهت مدرسه متوسطه جلب شوند(نفری ماهی هفتاد تومان) ۲۱۰ تومان
۴-دو نفر ناظم، یکی برای روزانه مدرسه دارالمعلمین و دیگر برای نظم شبانه ۵۰ تومان
۵-شهریه ۲۵ نقر معلمین مخصوص در دارالمعلمین و طلاب در متوسطه نفری ماهی ده تومان ۲۵۰ تومان
۶-شام و نهار و دیگر لوازم حیاتیه، ۲۵ نفر متعلم مبتدی از ایتام [ناخوانا] تعلیم به آنها معلمین را اصول تعلیم باید آموخت.[کذا] ماهی ۲۵۰ تومان
۷-چهار نفر معلمین علوم ادبیات و فقه و فلسفه و دیگر علوم داخله به جهت مدرسه متوسطه نفری ۳۰ تومان، ماهی ۱۲۰ تومان
۸-لباس و کفش و اجاره[؟] و سایر لوازم پوشاکی ۲۵ نفر معلمین دارالمعلمین ماهی ۳۵ تومان
۹-تنظیفیه تن و لباس اطفال ماهی ۷ تومان
۱۰-رخت زمستان و چراغ و مصارف آن و شهریه تلفون ۲۰ تومان
و کرایه خانه ئی که مجتمع تمام دوائر معارف باشد ۶۰ تومان
۱۱-مطبوعات و قرطاسیه دوایر معارفی و کابینه ۱۵ تومان
۱۲-لوازم درس و تحریر اطفال شبانه روزی ۱۰ تومان
۱۳-منشی اداره معارف و دیگر دوایر ۴۰ تومان
۱۴-دفتردار و معاونش ۴۵ تومان
۱۵-مستخدم شش نفر ۷۵ تومان
۱۶-مدد خرج مدارس موجوده رشت و انزلی و غیره ۵۰۰ تومان
۱۷-وکیل خرج و ناظر مصارف ۳۰ تومان
۱۸-فوق العاده سه نفر آژان قراول دم در ۸ تومان
۱۹-وجه اعتباری ماهانه پنجاه تومان بعلاوه هزار تومانی که از بودجه باقی است ۵۰ تومان [جمع] ۲۰۰۰ تومان
[سند شماره ۱۰]
[درخواست حکومت جمهوری شوروی گیلان از رشدیه جهت
تاسیس وتشکیل کمیسیون دارالتالیف کتب درسی]
شیرو خورشید
جکومت جمهوری شوروی ایران
کمیسر معارف و اوقاف
مورخه ۹ برج اسد ۱۲۹۹
نمره ۲۹۷
جناب مستطاب آقای حاج میرزا حسن رشدیه دامت افاضاته
اداره معارف برای تهیه یک رشته کتب کلاسیکی موافق پروگرام تحصیلات در نظر گرفته که کمیسیونی به نام دارالتالیف دایر نماید و چون سابقه فداکاری های حضرت مستطاب عالی در معارف ایران و مخصوصا نظریات دقیقه که در اسلوب تدریس و دقایق تعلیمات کسب تجربه و تعلیم نموده اید، علیهذا اداره معارف حضرتعالی را به سمت ریاست این کمیسیون تعیین و اخطار می نماید که اعضاء کمیسیون خود را به اداره معارف معرفی و پیشنهاد نمائید که از تاریخ ۱۵ اسد شنبه[کذا] مذکوره در خود اداره معارف تشکیل و شروع به انجام وظایف نماید و ضمنا متذکر می شود که اعضا رسمی باید فعلا از سه نفر تجاوز نکند.
امضاء[ناخوانا]
مهر دایره شکل: حکومت جمهوری شوروی ایران
[سند شماره ۱۱]
[ابقای رشدیه در ریاست معارف گیلان توسط حکومت گیلان و طوالش]
آرم شیرو خورشید
وزارت داخله
حکومت گیلان وطوالش
نمره ۴۷
مورخه ۱۹ برج میزان ۱۳ [؟]
از آنجائی که توسعه معارف اولین وسیله ترقی و سعادت مملکتی است و جنابعالی هم سال ها در رشت متکفل اداره معارف بودهاید. لهذا به طوری که سابقا از مرکز دستور داشته اید، مشغول انتظامات اداره معارف گیلان باشید. تا انشاءالله به طوری که پیشنهاد شده است از مرکز و از وزارت متبوعه آن احکام و دستور ویژه از آن قرار اقدام گردد.
امضاء[ناخوان]
مهر بیضی شکل: حکومت گیلان وطوالش
[سند شماره ۱۲]
[درخواست اداره معارف از اداره مالیه گیلان جهت پرداخت علی الحساب حقوق ماهانه رشدیه]
آرم شیرو خورشید
وزارت معارف و اوفاق و صنایع مستظرفه
اداره معارف و اوقاف گیلان
مورخه ۲۷ برج سرطان ئیل ۱۳۰۱
سواد: مراسله که به اداره مالیه نوشته شده
نمره: ۱۰۵۱
اداره محترم مالیه گیلان
نظر به اینکه مقام ریاست وزراء عظام وزارت جلیله معارف تاکیدات عدیده در رعایت حال و ایفاد حقوق آقای حاجی میرزا حسن رشدیه نموده اند و چنانچه در بودجه پیشنهادی هفتاد تومان به عنوان حقوق تقاعدی[کذا] در حق ایشان منظور و ضمن نمره ۲۳۶ به مقام وزارت معارف راپرت داده شده است که از اول مهر مرتبا این اداره به ایشان خواهد پرداخت، لکن نظر به اینکه بواسطه نرسیدن بودجه به طور منظم [رشدیه] در زحمت می باشند، مقتضی است از برج سرطان هر ماهه هفتاد تومان به ایشان عاید داشته قبض ایشان را درموقع پرداخت بودجه این اداره محسوب نمائید.
امضاء: معین الملک
سواد مطابق اصل است. امضاء: [ناخوانا]
مهر بیضی شکل: کابینه معارف گیلان و طوالش ۱۳۰۰
[سند شماره ۱۳]
[اعطای امتیاز تاسیس یک باب مدرسه در گیلان به رشدیه]
آرم شیرو خورشید
وزارت معارف و اوفاق و صنایع مستظرفه
اداره معارف و اوقاف گیلان
مورخه ۲۷ برج سنبله [ناخوان] ئیل ۱۳۰۲
ضمیمه: ورقه امتیاز مدرسه
نمره: ۱۲۲۰
آقای حاج میرزا حسن رشدیه
برحسب تقاضای جنابعالی اینک امتیاز نامه تاسیس مدرسه ذکور شش کلاسه مدرسه رشدیه را که از مقام منیع وزارت جلیله متبوعه به نام جنابعالی صادر شده است ارسال می شود.
مهر دایره شکل: آرم شیروخورشید، اداره معارف و اوقاف گیلان
[سند شماره ۱۴]
[درخواست هیئت علمیه نجف اشرف از رشدیه جهت تحویل کتب اعطایی
معارف به فخرالمحققین درتهران جهت ارسال به مدرسه علوی نجف]
هیئت علمیه نجف
تاریخ ۲۵ صفر المظفر سال ۲ [کذا] [۱۳۲۸]، نمره ۶۴
عرض می شود همواره از حضرت احدیت جل و جلاله توفیقات آنوجود محترم را خواستاریم، مکتوب خیرخواهانه جنابعالی که متنی در کمال غیرت و نهایت قوت بود واصل[شد]، در محضر امناء هیئت علمیه قرائت شد، آحاد افراد این جمعیت تشکرات صمیمانه خود را از همراهی جناب شما با معارف طلبان اظهار داشتند. امید است که حضرت وهاب عزوجل امثال آن وجود مبارک را در میانه مسلمین زیاد فرماید و در باب کتبی که به جهت مکاتب اماکن متبرکه لطف شده بود، پس از ادای اظهار امتنان، آن وجود زحمت افزا می شویم چون این نحو کتب ابتدایی در صفحات عربستان نابود[ناموجود؟] است و فعلا محل احتیاج است، ثلث آن کتب را که قسمت مکتب علوی می شود، تحویل جناب فخرالمحققین فرماید که ایشان برسانند.
مهر بیضی شکل: هیئت علمیه نجف اشرف
[سند شماره۱۵]
[درخواست انجمن مساوات ایرانیان کربلا از رشدیه جهت تحویل کتب اعطایی معارف
به وکیل آن مدرسه در تهران برای ارسال به کربلا]
آرم شیر و خورشید
انجمن مساوات ایرانیان کربلا
بتاریخ ۲۹ شهر صفر سنه ۱۳۲۸
نمره ۱۱۸-۱-۲۱
خدمت ذیمکرمت جناب مستطاب فضایل ماب عمادالاحرار
آقای حاجی میرزا حسن رشدیه ملقب به ادیب تبریزی زید مجدالعالی
عرض می شود، چون مسموع شده بکه از پرتو همت عالی و بذل سعی جمیل جناب سامی مقداری کتب از برای مکتب شریف علوی و حسینی و اخوت که در نجف و کربلا و کاظمین تشکیل یافته، تعیین و به جنابعالی سپره شده که هر یک از این سه اداره شخصی را در طهران به جهت قبض حصه خود از آن کتب معین نموده تسلیم ایشان دارید، لذا اداره مکتب شریف حسینی پس از اظهار تشکر و امتنان از اقدامات وطن خواهانه ملت پرستانه آن وجود محترم جناب مستطاب عمید الاخیار و نخبه الاعیان التجار آقای حاجی میرزا مهدی خزانه را از قبل خود در قبض و دریافتی کتب عایده مکتب حسینی وکیل و تعیین نمود، مستدعی است که کتب راجعه به این مکتب را تسلیم جناب معظم له دارند که ایشان وجه مصارف حمل و کرایه نقل[انتقال] آنها را داده بدین صوب ارسال فرمایند. زیاده زحمتی نیست و همواره سلامتی جنابعالی را از حضرت باری مستدعی است. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مهر چهار گوش: مدیر امور مالی[کذا]
مهر بیضی شکل: مساوات، انجمن مساوات ایرانیان کربلا
حاشیه روی پاکت: مورخ شنبه ۲۹ شهر صفر ۱۳۲۸
حاشیه دوم: [شماره] ۸۶۴۲، امضاء: [ناخوانا]
[سندشماره ۱۶]
[درخواست انجمن اخوت ایرانیان در بغداد از رشدیه جهت ارسال کتب
اعطایی معارف به واسطه شیخ زین العابدین ممقانی]
آرم شیروخورشید
انجمن اخوت ایرانیان
بغداد، نمره: ۲۶۲
حضور مبارک جناب معارف پرور ممتحن عالی آقا میرزا محمد حسن رشدیه دام افاضاته و اجلاله
بعد از تقدیم ادعیه خالصانه معروض میدارد. رقیمه عالی[ناخوانا] زیارت و از مراتب حسیات معارف پروری آن جناب دولت تأئیداته دلها سرور و دیدها را پر از نور گردید. انجمن در ترویج علم و معارف که مبدا تمام ترقیات است از بذل جان و مال مضایقه نفرمودهاند و این مسئله پیش از وقت هم منظور و غالب اوقات به ذکر مراتب مجاهدات آن جناب مجلس ما مزین بود و اشتیاقات قلبی به مراوده و مرابطه ولو اینکه اقلاً کتبی باشد، داشتیم. و در پی وسیله جویی بودیم که الحمدالله اقبال یاری و جناب مستطاب ثقه الاسلام آقا شیخ زین العابدین ممقانی حفظ الله مقامه مددکاری نموده اینک تشکرات [ناخوانا] جمعیت فدویان را درمقابل این کامیابی به حضور مبارک تقدیم نموده و اصل علایم سعادت خود میدانیم. امروز ملت و معارف به وجود مشوقین امثال حضرتعالی و و جناب شیخ سلمه الله به شدت احتیاج دارند و امیدواریم که به فحوای «و اما ماینفع الناس فیمکث فی الارض» وجود مبارک امثال حضرتعالی از حوادث روزگار مصون و روزگار دراز به بزرگی و سرپرستی مقرون بوده باشد.
یکصد جلد کتاب مقدمات جهت مکتب اخوت ایرانیان مرحمت فرمودهاند، اسباب مزید تشکر و مزید امیدواری گردیده و امید است که در سایه توجه امثال حضرتعالی این ملت جاهل بیچاره از [ناخوانا] جهالت وارسته و به مقامات عالیه برسد.و انشاءالله بعد از وصول کتابها تشکرات خود را به وسیله جراید عرض و تقدیم خواهیم نمود. و اگر لطفا از ترقیات مکتب استفسار فرمایند[ناخوانا] اگر کسی کیفیت ترقیات و از نتیجه خدمات خالصانه [درخواست] فرماید، به وقتش اعلان خواهد نمود. مباحث الفاط یعنی قولیات[کذا] برچیده شده، [ناخوانا] و افکار و اقدامات و ایمان را از نتیجه باید فهمید. و ماتوفیقنا الله با اله و السلام علکیم و رحمه الله و برکاته
[سند شماره ۱۷]
[نامه رشدیه؟ به امین الضرب در خصوص تاسیس بانکی برای جمع آوری وجوه مدرسه رشدیه]
المحرم الحرام ۱۳۱۶
جناب معتمد السلطان حاج امین دارالضرب زیده عزه
برای اینکه وجه مدرسه رشدیه در محل معینی جمع شده و به مخارج لازمه برسد، لازم است که تاسیس بانکی بشود و جناب سلاله الاطیاب اقا سید ابوالقاسم مرتضایی را در استقرار عملی مدرسه رشدیه دخالت کامل دارند موسس این ترتیب خواهد بود. لزوماً به شما می نویسم که با همراهی جنابان اقا عبدالباقی و حاج عبدالرزاق در مجلسی که برای مذاکرات این مسئله منعقد میشود حضور بهمرسانده اطراف کار را بدقت ملاحظه کرده و ترتیبات آنرا کتابچه نمائید. به اینجانب هم هرچه تکلیف شود، مضایقه نخواهد شد که انشا الله وجوهی که جمع نموده بی منفعت نمانده و این کار ترتیب صحیحی درست گردد.
امضاء: [ناخوانا]