فرشته جهانی – نرگس منتی
هنگامیکه تابستان ۱۹۴۵/۱۳۲۴ فرارسید، دگرگونیهایی که شوروی و هوادارانش در آذربایجان ایجاد کرده بودند، عملاً منطقه را خودمختار و جدا از تهران گرداند. تقریباً تمامی مناصب تشکیلات اداری منطقه را کسانی در دست داشتند، که به هواداری از منافع شوروی آمده بودند. معمولاً کنسول شوروی نیز رسماً اشخاص موردنظر خود را عنوان میکرد.
استالین وقتی دید که سازمان حزب توده دیگر نمیتواند کاری را با موفقیت انجام دهد، ازاینجهت به فکر تشکیل فرقه جدیدی به نام دموکرات آذربایجان افتاد.[۱] در مورد تشکیل فرقه دموکرات نظر استالین چنین بود: “چون حزب توده در مدت چند سال فعالیت خود علاوه بر اینکه موفق نبوده تا حدی هم اعتبار و ارزش خود را ازدستداده است، چنانچه عدهای از اعضای آن خود را از حزب کنار کشیده و بعضاً مخالف آن شدهاند. همینطور عقاید غیرمذهبی و مرام اشتراکی اعضا حزب توده موجب مخالفت مالکین و صاحبان صنایع و حتی مردم عادی بوده است، بنابراین لازم است تشکیلات جدیدی ایجاد شود، تا بتواند افکار عمومی را به خود جلب نماید. در این خصوص کلمه دموکرات که از دوره مشروطه و بعدازآن از زمان شیخ محمد خیابانی با حسن شهرت شناختهشده است، بسیار مناسب خواهد بود. بعد از ختم مذاکرات، استالین دستور داد کمونیستهای آذربایجان شوروی به رفقایشان در آذربایجان ایران کمک کنند که این وظیفه بهترین فرصت برای نشان دادن همبستگی میباشد”.[۲] در اواخر سال ۱۹۴۵ روسها رهبری حکومت خودمختار آذربایجان را به یک کمونیست قدیمی به نام جعفر پیشهوری واگذار کردند. ولی کارگردانان واقعی این حکومت دو مامور روسی به نامهای آرکادی-کراسنیخ کنسول شوروی در تبریز، و میرزا ابراهیم اوف معاون نخستوزیر آذربایجان شوروی بودند. صدها مامور روسی از اهالی آذربایجان شوروی که ظاهراً تفاوتی با اهالی آذربایجان ایران نداشتند، برای تقویت عوامل محلی وارد ایران شدند و یکی از اعضای پلیس مخفی شوروی هم مامور تشکیل یک سازمان پلیس مخفی برای رژیم دستنشانده شد. سلاحهایی که برای تشکیل یک نیروی مستقل در برابر ارتش ایران در اختیار تجزیهطلبان گذاشته شد از همان انواع سلاحهای آمریکایی بود که در زمان جنگ در اختیار شورویها قرارگرفته بود تا ظاهراً چنین وانمود شود، که شوروی نقشی در استقرار این حکومت نداشته است.[۳]
اکثر منابع و مدارک موجود در اینکه غائله آذربایجان ساختهوپرداخته شوروی است، متفقالقولاند. اما روسها میگفتند که در اتفاقات آذربایجان هیچ دخالتی ندارند، و آذربایجان به خاطر حقوق ازدسترفته خود اعتراض میکند. روزنامه ایزوستیا پنج روز پس از شروع غائله اینطور مینویسد: «حوادث آذربایجان نتیجه افکار اصلاحطلبان آذربایجان است. این حزب نمیخواهد آذربایجان از ایران مجزا کند، بلکه میل دارد حقوق آذربایجانیها در دائره دولت ایران محفوظ باشد ».[۴]
خود اعضای برجسته حزب دموکرات، ازجمله پیشهوری نیز بارها به دخالت شوروی در بحران آذربایجان اعتراف کردهاند و دخالت این کشور را کمکی، توجیه کردهاند، که شوروی با آنان برای برانداختن حکومت ستمگر و مستبد ایران همراهی کرده است. پیشهوری آشکارا از ارتش سرخ به خاطر برانداختن حکومت ستمگر ایران در این منطقه تشکر میکند و ضمن تائید حمایت شوروی از فرقه دموکرات این سؤال را مطرح میکند، آیا این اولین بار است که یک قدرت خارجی به مردم کشور دیگری در تلاش آنها برای مبارزه با ظلم و استبداد کمک میکند؟ [۵]
فرقه دموکرات آذربایجان بدون تشویق شوروی نه میتوانست یورش خود را آغاز کند و نه میتوانست در برابر تهران مقاومت کند.[۶] در آغاز ۱۹۴۴ با در نظر گرفتن اوضاع بینالمللی و شرایط ایران، مسکو مسئله آذربایجان را بار دیگر موردتوجه قرارداد و در مورد توسعه کمکهای اقتصادی و فرهنگی به اهالی آذربایجان جنوبی مذاکراتی صورت گرفت و تصمیماتی اتخاذ گردید. ازجمله این تصمیمات این بود که، در تبریز یک دبستان ده کلاسه برای آموزش به زبان آذربایجانی تأسیس شود، تحصیل در این دبستان رایگان باشد و آموزگارهای آن از آذربایجان شوروی آورده شوند، در سفارت شوروی و نمایندگی بازرگانی در تهران نیز یک – دو نفر کارمند آذربایجانی مشغول کار شوند، برای جذب بخش کوچکی از بیکاران، در تبریز یک کارگاه بافندگی جوراب و کشباف تاسیس شود، برای آموزش دهقانان در حوزه استفاده صحیح از خاک و نیز روشهای کشت و زرع، یک مؤسسه نمونه کشاورزی در حومه تبریز تاسیس شود، در تشکیلات نظامی حداقل هفتهای سه شماره روزنامه به زبان آذربایجانی چاپ و در میان اهالی پخش شود، چاپخانهای در تبریز تاسیس کردند و غیره.[۷]
برای اجرای این تصمیمات، شوروی گروهی را به ایران اعزام کرد، در برنامهای که برای آذربایجان تهیهشده بود، قیدشده که برای جلب هر چه بیشتر اهالی آذربایجانیها بهسوی ما در درجه نخست به دین و خدمتگزاران دین توجه کافی بشود و اضافه میکند، این کار برای آن نیست که آنها تکیهگاه حکومت شوروی خواهند بود، بلکه برای این است که ما به دست این روحانیون کارهای زیادی میتوانیم انجام دهیم، همچنین به ماموران اعزامی توصیهشده بود، بدون توجه به وضع اجتماعی اهالی، فقیر و غنی را باید بهطرف خودمان جلب کنیم ما باید چنان وانمود کنیم، که درباره برقراری حکومت شوراها چیزی نمیفهمیم، ما شهروندان شوروی میخواهیم با همسایه خود بهترین مناسبات دوستانه را برقرار کنیم و روابط اقتصادی را با آنها توسعه دهیم و برایشان موسسات صنعتی بسازیم.[۸]
تردیدی نیست که رشد فزاینده فعالیتهای بهاصطلاح آزادیخواهانه در تبریز تا حدود زیادی از نفوذ شوروی نشئت یافته بود، پیشینه بسیاری از مبلغان برجسته سیاسی آن روزگار، مبین ارتباط نزدیکی با اتحاد شوروی بود. اتحاد شوروی توانست با طرح نارضاییهای دیرینهای چون عدم تشکیل انجمن ایالتی یا استفاده از زبان آذری، حمایتی عمومی برانگیزد. بسیاری از آذربایجانیهای که درگیر موج اعتراضهای محلی بر ضد تهران شدند، از اهداف خطمشی شوروی اطلاع چندانی نداشتند، ولی شوروی و حزب توده را بهعنوان محملی مینگریستند، جهت تحقق آمال اصلاح طلبانه خود.[۹] دولت آذربایجان از اشخاصی تشکیلشده بود که یا با شوروی رابطه محکم داشتند و یا اساساً از خود اتحاد شوروی به ایران صادرشده بودند. ارتش ملی یا فدائیان آذربایجان از صدها نفر از جاسوسان و عمال شوروی که همه اهل قفقاز بودند و اکثر آنها را ارامنه یا مهاجرین ایرانی که در سال ۱۹۳۶م۱۳۱۵ش از اتحاد شوروی به زادوبوم خود مهاجرت کرده بودند، تشکیل میدادند. البته قشون انقلابی نیز قاعدتاً دارای همان اونیفورم ارتش شوروی بود که علامت آذربایجان داشت.[۱۰] سران فرقه دموکرات همگی بهجز یک نفر متولد آذربایجان ایران بودند همگی یا عضویت در حزب کمونیست ایران داشتند یا حتی چند سالی را در شوروی به حالت تبعید سپری کردند و فرقه دموکرات توسط کسانی اداره میشد که تحصیلات و آموزش روسی داشتند.[۱۱] روابط نزدیک پیشهوری با شوروی و زمان اقدام او در جهت تاسیس فرقه دموکرات بیانگر آن است، که فرقه چندان هم حاصل شرایط و وضعیت محلی آذربایجان نبود و مهمترین عامل دخیل در این ماجرا دخالت شوروی بوده است. تقارن زمانی تاسیس فرقه دموکرات با پایان جنگ با ژاپن بههیچوجه تصادفی نبود. چرا که با توجه به مفاد پیمان سهجانبه با پایان گرفتن جنگ متفقین میبایست در عرض شش ماه قوای خود را فراخوانند.[۱۲]
زمانبندی وقایع آذربایجان، نشان دیگری بود از میزان نفوذ و دخالت شوروی. اگرچه اقلیتهای آذربایجان از شهریور ۱۳۲۰ به بعد بارها مسئله خودمختاری محلی را مطرح کرده بودند، ولی فقط پس از مخالفت مجلس با امتیاز نفت شمال بود، که این حرکت شتابی واقعی یافت در اواخر ۱۹۴۴ اواسط ۱۳۲۳ همزمان با مسئله امتیاز نفت شمال، موضوع خودمختاری محلی نیز در آذربایجان مطرح شد. سرنوشت حرکتهای محلی با مسیر کلی سیاست شوروی در ایران ارتباط نزدیکی داشت. هرگاه تکاپوی شوروی برای توسعه نفوذ دراز مدتش در کشور حرکت تازهای مییافت. چنین خواستههایی نیز بروز میکرد و هرگاه نیز که شوروی خواستههایش را برآورده میدید به گل مینشست.[۱۳] فرقه دموکرات توانست در عرض دو ماه به نیرویی لازم جهت رویارویی با دولت ساعد دست یابد و فرقه دموکرات سازمانی بود که در لحظه آخر تاسیس شد و دوران رشد و نضجی را تجربه نکرد، خود پیشهوری تنها در ۱۹۴۴/۱۳۲۳ به آذربایجان مراجعت کرد، سرعت تشکیل فرقه و دوران طولانی تبعید اکثر سرانش صرفاً موید آن اند که عامل عمده در تشکیل این حرکت نفوذ شوروی بود.[۱۴]
نیروهای نظامی اتحاد جماهیر شوروی نیز در جهت تقویت مواضع فرقه و تضعیف موقعیت دولت مرکزی، موانعی در جهت استقرار حاکمیت دولت در آذربایجان ایجاد مینمودند، این موانع نظیر ممانعت از حرکت ستونهای ارتش در شریفآباد قزوین، خلع سلاح مالکان، توقیف روزنامه صدای آذربایجان، مخالفت با انتصاب سید مهدی فرخ به استانداری آذربایجان و محدود کردن قوای شهربانی و ژاندارمری مایه دلگرمی رهبران فرقه گردید.[۱۵] همچنین روسها بهطورجدی مانع ارسال محصولات از آذربایجان به تهران شدند، عدهای از کارمندان را از کار برکنار و از شهرها اخراج کردند و برای ایجاد وحشت آقای ملکی رئیس تأمینات شهربانی تبریز را هنگامیکه میخواست به سرکارش برود، ترور کردند و در ۱۹ مرداد ۱۳۲۴ مالک دهکده لیقوان حاج احتشام لیقوانی با یک فرزند و خدمتکار را کشتند. همینطور در شهر مراغه، تودهایها ادارات دولتی را به اشغال خود درآورده و کارمندان دولت را از شهر بیرون کردند، وقتی سربازان دولتی برای بازداشت رهبران محلی حزب توده اقدام کردند توسط مقامات شوروی دستگیر و زندانی شدند و زندانیانی را که بهحکم محاکم قضائی شهر در زندان بودند آزاد کردند و نیز در ۴ شهریور ۱۳۲۴ دستجات مسلح تودهای تحت حمایت سربازان روسی مرکز پلیس تبریز را اشغال کردند و خط ارتباطی تهران و آذربایجان را بهکلی قطع نمودند.[۱۶] نیروهای شوروی نیز که در آذربایجان مستقر بودند، به نحو مستمری از اعزام قوای تقویتی مرکز به منطقه ممانعت کرده، دولت شوروی اظهار داشت که اعزام نیروهای ایرانی به آذربایجان به اغتشاش بیشتر منطقه منجر خواهد شد و هشدار داد، که هرگونه افزایشی که در سطح نیروهای پادگان تبریز حاصل شود بهعنوان تهدیدی علیه شوروی تلقی شده و پاسخ آن افزایش متقابل تعداد نیروهای شوروی خواهد بود.[۱۷]
فرقه دموکرات از شوروی سلاحهای سبک دریافت میکرد، در ۲۴ آبان ۱۳۲۴ دموکراتها و مأمورین شوروی بهوسیله کامیونهای مخصوصی شروع به تقسیم اسلحه کردند. چند روز قبل از آنکه عملیات توزیع اسلحه شروع شود ژنرال کلینسکی فرمانده نیروهای شوروی در تبریز و سایر فرماندهان ارتش سرخ در آذربایجان طبق اظهار مأمورین رسمی، به مأمورین انتظامی دولت ایران مراجعه نموده تقاضا میکردند اسلحهای که از طرف دولت به مأمورین دادهشده یا شخصا دارا میباشند هر چه زودتر جمعآوری شود.[۱۸] شورویها هم برای فریب دولت و مردم ایران و هم برای جلوگیری از برانگیختن افکار عمومی جهان و دول غربی آمریکا و انگلیس اعلام کردند، در بحران آذربایجان دخالتی ندارند و بلکه یک جریان داخلی است که مردم این ناحیه برای احیای حقوق ازدسترفته خود به آن مبادرت ورزیدهاند.[۱۹] بنابراین بنا به دستور مقامات مسکو سلاحهای پخششده در میان اهالی نباید ساخت شوروی باشند، ازاینرو کمیته امنیت دولتی آذربایجان شوروی برای رهبران فرقه ۲۹ قبضه سلاح کمری ساخت خارج و ۱۰۵۰ عدد فشنگ فرستاد. علاوه بر این قرار شد ده هزار قبضه تفنگ برنو ساخت ایران، هزار قبضه مسلسل برنو، پنج هزار نارنجک ساخت آلمان….فرستاده شود ».[۲۰]
«در ۲۰ خرداد ۱۳۲۴ استالین قراری محرمانه درباره تأسیس مؤسسات صنعتی شوروی در ایران صادر کرد. این قرار استالین از پیوستن قریبالوقوع آذربایجان به آذربایجان شوروی حکایت میکرد. در این قرار، سخن از ایجاد شعبات مؤسسههای صنعتی آذربایجان شوروی در شهر تبریز و سایر شهرهای شمال میرفت. این صنایع عبارت بودند از: کارخانههای قند، کفش به ظرفیت صد هزار جفت در سال، نساجی، جوراببافی در تبریز و کارخانه پشمریسی در رشت».[۲۱] همچنین در ۳۱ خرداد ۱۳۲۴ استالین اسنادی محرمانه امضا کرد، اسناد منتشرشده از سوی مرکز بینالمللی وودرویلسون که طی سالهای ۲۰۰۲-۲۰۰۰ در اختیار پژوهشگران قرارگرفته، هدف استالین را از تشکیل این فرقه، جداسازی آذربایجان و شمال ایران و منضم کردن آن به خاک شوروی تصویر کرده است. ازجمله این اسناد، سه سند مهم درباره جوانب علمیتر برنامه شوروی در قبال نفت شمال ایران که زمینهساز بروز بحران آذربایجان بود. سند اول، فرمان کمیته دفاع دولتی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شماره۹۱۶۸ اس.اس؛ در مورد اقدامات اکتشافی زمینشناسی برای نفت در شمال ایران بود، سند دوم، فرمان دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی به میر جعفر باقروف صدر کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان در مورد اقداماتی جهت، سازماندهی یک جنبش جداییطلب در آذربایجان جنوبی و دیگر ایالات شمالی ایران بود. و سند سوم، دستورالعملهای محرمانه شوروی در مورد اقداماتی که باید جهت اجرای مأموریت ویژه در سراسر آذربایجان جنوبی و ایالات شمالی ایران اعمال شود.[۲۲]
تشکیل و فروپاشی فرقه دموکرات بسته به حمایت شوروی داشت. همایون کاتوزیان دراینباره مینویسد: “حضور شوروی برای فرقه دموکرات تیغی دو لبه بود، که یکی از لبههای آن سرانجام تیزتر از آب درآمد از طرفی ارتش شوروی میتوانست بهعنوان نیروی بازدارنده در صورت مداخله نظامی مرکز مورداستفاده قرار گیرد و از طرف دیگر مقابله با تهران مستلزم تائید دولت شوروی و حمایت قوای اشغالگر آن بود، وضعیتی که بالاخره دموکراتهای آذربایجان را به مهرهای بیاراده در موازنه قدرت بینالمللی بدل کرد. شکست نهایی جنبش تااندازهای مولود همین وابستگی به حمایت شوروی بود.[۲۳]
[۱] موسوی زاده،۱۹۱:۱۳۸۱
[۲] ناصحی،۱۱۰،۱۱۱:۱۳۸۴
[۳] باری روبین،۳۴،۳۵:۱۳۶۳
[۴] ملک یزدی ،۵۴:۱۳۲۶
[۵] صوفی،۱۹۷،۱۹۸:۱۳۹۳
[۶] فاوست،۹۸:۱۳۷۳
[۷] حسنلی،۳۵-۳۶:۱۳۸۳
[۸] همان،۳۹:۱۳۸۳
[۹] فاوست،۱۶۰،۱۶۱:۱۳۷۳
[۱۰] صوفی،۱۹۸:۱۳۹۳
[۱۱] فاوست،۸۴،۸۵
[۱۲] همان،۸۳
[۱۳] همان،۷۲،۷۳
[۱۴] همان،۸۲
[۱۵] مقصودی،۸۲:۱۳۸۰
[۱۶] ناصحی،۱۰۸،۱۰۹:۱۳۸۴
[۱۷] فاوست،۱۷۶:۱۳۷۳
[۱۸] موسوی زاده،۱۹۸:۱۳۸۱
[۱۹] صوفی،۱۸۱،۱۸۰:۱۳۹۳
[۲۰] حسنلی،۶۴،۶۵:۱۳۸۳
[۲۱] همان،۵۰
[۲۲] صدری، نیکبخت،۲۲۶ -۲۲۰:۱۳۸۴
[۲۳] کاتوزیان،۱۹۵،۱۹۶:۱۳۷۲