نویسنده: بهنام کریمی[۱]
مقدمه
در متن حرکتهای اجتماعی، مطالبات نیروها در قالب رفتار و کلام ایشان متجلی میشود. بررسی مرامهای ایشان، این امکان را به پژوهشگر میدهد تا به دریافتی عمیقتر از حرکتهای تاریخی نائل شود. این گونه نگاه به تاریخ موجب میشود تا شعارها و داعیّههای نیروهای مقابلهجو نیز بهتر درک شود.
در مقابل موج انقلاب مشروطه، مستبدان با شعار آزادی و ترقی به میدان نیامدند، بلکه خویش را در همان جامههای کهن استبدادی، دارای حق سرکوب کردن آزادیخواهان میدیدند. اما پس از آن که کلام مشروطه در اذهان منعقد شد، مستبدان در جامه آزادی و ترقی بر سر جنبشهای رهاییبخش میکوبیدند. این تحول در ادبیات ایشان، نه از آن جهت بود که آنان نیز در صف مشروطه ایستادهاند، بلکه از سر آن بود که دیگر شعارهای استبدادی قابلیت لازم را برای سرکوب آزادیخواهان نداشت. این امر، بیانگر آن بود که مطالبات نیروهای مترقی، به چنان حدی از اقبال عمومی رسیده بود که باید در جامه آزادی و ترقی در مقابل آنان میایستادند.
در فاصله انقلاب مشروطه تا برآمدن رضاخان، ایران، شاهد جنبشها و مبارزات بسیاری برای کسب آزادی، استقلال، عدالت و ترقی بود. این جنبشها که در ادامه مشروطهخواهی متولد شده بودند یک به یک از میدان به در شدند. سرانجام رضاخان، در جامه یگانه منجی کشور به میدان آمد و پیکر نیمه جان مشروطه را به خاک سپرد.
مقاله پیش رو، تلاشی است در جهت بررسی اندیشه یکی از حرکتهای آزادیخواهانه در فاصله انقلاب مشروطه تا برآمدن رضاخان، یعنی قیام خیابانی.
بخش اصلی این مقاله که به بررسی اندیشه خیابانی اختصاص دارد مبتنی و مستند به نطقهای وی در ایام قیام از فروردین تا شهریور ۱۲۹۹ میباشد.
اندیشه خیابانی و دیگر آزادیخواهان پس از مشروطه، رضاخانِ ضدمشروطه را وادار کرد تا با شعار رهایی ایران!، مشروطه را معدوم کند.
شیخ محمد خیابانی پیش از قیام
شیخ محمد خیابانی، ازجمله جوانان برآمده از درون کوره انقلاب مشروطه بود که در سال ۱۲۹۷ ق. در قصبه «خامنه» از توابع شبستر متولد شد. پدرش حاجی عبدالحمید، تاجری بود که در شهر پطروفسکی روسیه، به امر تجارت اشتغال داشت.
خیابانی، تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش سپری کرد. آنگاه عازم روسیه شد و مدتی در نزد پدرش به تجارت پرداخت. او، پس از چندی به وطن مراجعت کرد و در تبریز به فراگیری علوم دینی محدود نشد. وی، در کنار آموختههای خود از علوم دین، به فراگیری علوم هیئت، نجوم، حساب، فلسفه، طبیعیّات و تاریخ نیز در شهر تبریز پرداخت و مدارج موفقیت و سرآمدی را پیمود.
خیابانی، در پیمودن مسیر ترقی، به امامت مسجد جامع و مسجد کریمخان تبریز رسید. او، همچنین در مسجد خاله اوغلی (مدرسه طالبیّه) به تدریس هیئت بطلمیوس پرداخت.
قرار گرفتن خیابانی در مواضع امام جماعتی و معلمی، به وی امکان داد تا از جایگاه پیشوا و آموزگار، با تودهها و نخبگان جامعه ارتباط برقرار کند. این وجه از شخصیت خیابانی، بعدها در قیام فروردین ۱۲۹۹ به اوج ظهور خود رسید.
خیابانی، در عصری میزیست که تحولات پرشتاب جهان، مرزهای ایران را نیز شکسته بود و اندیشه تحول و ترقی، در ذهن نخبگان و با درجهای پایینتر در سطوحی از اجتماع ایرانی به سیلان درآمده بود.
ایرانیان، با پشت سر گذاشتن نبردهای ایران و روس، به ضعف خویش آگاه شده بودند و با قیام تنباکو، قدرت خویش را در برابر پادشاه دریافته بودند. احساس عقبماندگی در کنار «باور به توانایی جهت تغییر شرایط»، اجتماع ایران را به مطالبه مشروطه رساند.
آغاز انقلاب مشروطه، تحولات کشور را به یک سرفصل مهم رسانده بود. سرفصلی که میخواست عظمت تاریخی شاهنشاه و ترکتازی بیگانگان را در انقیاد ملت درآورد. مشروطه، با زحمت نه چندان زیاد، مرحله اول خویش را پشت سر گذاشت و موفق به دریافت فرمان مشروطه از مظفرالدینشاه گردید و تشکیل مجلس اول را به شادی برگزار کرد. لیک استبداد محمدعلیشاهی، غدّارتر از آن بود که خویش را با مسیر انقلاب هماهنگ کند. در نتیجه، بهار آزادی مشروطه، با توپهای لیاخوف به زمستان مجلس شورای ملی ره برد و استبداد صغیر محمدعلیشاهی، آغاز شد.
هنگامی که با شروع استبداد صغیر، بسیاری را باور بر آن بود که بر آزادی مُهر پایان خورده است، ناگهان تبریز به پا خاست و در پیشاپیش، ستارخان و باقرخان به پیش میتاختند. خیابانی نیز، به قیام پیوست و نقش فعال در آن به عهده گرفت. صف خیزش تبریز از درون سنتهای مبارزاتی آذربایجان و بسترسازی مناسب مبارزان آن دیار، جهت ستیز با استبداد به وجود آمد.
انجمن ایالتی آذربایجان، به دنبال برقراری مشروطه، در سال ۱۳۲۴ ه.ق در تبریز تأسیس شد. این انجمن، که در بدو ایجاد خویش در پی انتخاب و معرفی کاندیداهای نمایندگی مجلس بود در مسیر رو به رشد خود، به کانون مبارزه با دیکتاتوری محمدعلیمیرزا و تلاشهای ضدمشروطه او تبدیل شد. انجمن، ضمن آن که تلاش میکرد موجب رشد اذهان تودهها شود، با توجه به شرایط لغزان مشروطیت، به آموزش مجاهدان جهت مبارزه مسلحانه نیز میپرداخت و در مسیر تجهیز خویش برمیآمد.
خیزش تبریز در برابر استبداد صغیر، زمینه را برای سقوط تهران به دست نیروهای مشروطه فراهم آورد. محمدعلیشاه، به پایان کار رسیده بود و اینک با برقراری مجلس دوم، باید امر مشروطه پیگیری میشد. خیابانی به جهت محبوبیت و موقعیتی که در منطقه خود کسب کرده بود، به عنوان نماینده عازم تهران شد.
مجلس دوم ـ که از درون کوره استبداد صغیر و جانبازیهای مجاهدان مشروطه متولد شده بود ـ وظایفی بس سنگین برعهده داشت. این مجلس، بایستی از یک طرف حافظ و پرورشدهنده نهال جوان مشروطه میبود که لاجرم به ستیز با اضداد مشروطه رهنمون میشد و در صف مقابلش، مستبدان شناسنامهدار و آزادیخواهان دروغین ایستاده بودند و از جانب دیگر، میبایست از آزمون دخالتها و فشارهای خارجی نیز سربلند بیرون میآمد تا خویش را در عرصه داخلی تثبیت نماید. دیری نپایید که دشمنان داخلی و خارجی مشروطه، دست در دست هم به میدان مقابله با مجلس دوم آمدند. التیماتوم ذیحجه ۱۳۲۹ روسیه که با همدستی انگلستان، عزم دخالت در امور داخلی ایران را داشت با مقاومت مجلس روبهرو شد. خیابانی، در این مرحله نیز تجربهای دیگر در مسیر مبارزه آموخت و نقشی فعال در جهت مبارزه با دخالت خارجی به عهده گرفت. سرانجام مجلس دوم، به سبب مقاومتهایش، توسط دشمنان داخلی تعطیل شد.
آزادیخواهان ـ که مجلس دوم را به عنوان کانونی برای مبارزه جهت تحقق مشروطه از دست داده بودند ـ با انتخابات مجلس سوم، به صحنه شتافتند. در آذربایجان، «حزب دموکرات[۲] ـ که اغلب از روشنفکران و نویسندگان متشکل شده و سخت مخالف تشکیل مجلس سنا (اعیان) بود ـ با حزب اعتدال[۳] به کشمکشهای حزبی پرداخت. لیکن موفقیت دموکراتها مسلم مینمود. بدان سبب عینالدوله، وزیر داخله، سخت هراسان شد. چرا که درصدد بود، مجلس سنا را برای کاستن قدرت مجلس شورا، تأسیس نماید. به همین علت مبارزات انتخاباتی حزب انقلاب و اعتدال را دستآویز قرار داد و بساط انتخابات را برچید و آن را لغو نمود…»[۴] به این ترتیب در مجلس سوم، آذربایجان، فاقد نماینده شد.
پس از قبول اولتیماتوم روسها، سربازان تزاری، آذربایجان را اشغال کردند و با همکاری دولت به سرکوب حرکتهای آزادیخواهانه پرداختند. این روند، تا اوجگیری مبارزات درونی روسیه ـ که به سرنگونی تزار انجامید ـ ادامه یافت. با سرنگونی نظام تزاری، پنجههای روسیه از گردن آذربایجان برداشته شد. آزادیخواهان، از این فرصت استفاده کرده، به سازماندهی خویش پرداختند. خیابانی، در راس این جریانات قرار داشت. او، به دوران اوج خویش نزدیک میشد. آزادیخواهان، برای انتشار افکار آزادیخواهانه، روزنامهای به نام «تجدد» به مدیریت خیابانی منتشر کردند.
خیابانی، با شعار «اجرای مشروطیت»، وارد عرصه شد. او، برگزاری هرچه زودتر انتخابات مجلس را خواستار شد. خیابانی، در مقالهای تحت عنوان «حقیقت را باید گفت»، به تاریخ ۱۵ رجب ۱۳۳۵ چنین نوشت: «چون نظر ما، مساعدت تام و تمام با اولیای امور است و تقاضای ما، جز اجرای قوانین و اصول مشروطیت نیست، در غیر آن موقع که نقض در قانون یا مماطله در ادای وظیفه نبینم، دم فرو بسته، وظیفهشناسی خود را ظاهر خواهیم ساخت. اما اگر سوءاستعمال در اختیارات و اقتدارات مقامات عالیه مشاهده شود، کیست که زبان تنقید ملت را تواند برید؟»[۵]
خیابانی، در تداوم فعالیتهایش، ضمن تلگرافی به دولت پیشنهاد کرد که حاکمی مورد اعتماد ملت به آذربایجان اعزام کند و همچنین خواهان اعمال اصلاحات در ادارات و تصفیه ماموران فاسد و نالایق شد.[۶]
آزمونهای مبارزاتی خیابانی در پیش از قیام فروردین ۱۲۹۹، به این جا محدود نمیشود. او، بایستی تجربه برخورد با دشمنی دیگر را نیز، بر کولهبار خویش میافزود. هنگامی که جنگ جهانی اول به آخرین روزهای خود نزدیک میشد، عثمانیها، به آذربایجان سرازیر میشدند (شعبان ۱۳۳۷). نتیجه این تجاوز، برای خیابانی و یارانش دستگیری، زندانی شدن و تبعید به قارص (از شهرهای عثمانی) بود. عاقبت عثمانیهای شکست خورده در جنگ جهانی اول، بعد از دو ماه مجبور به تخلیه ارومیه شدند.
با بازگشت خیابانی و یارانش از تبعید، مبارزات آزادیخواهانه رونقی دوباره یافت. در این ایام، قرارداد ۱۹۱۹ بسته شد (۱۹ اوت ۱۹۱۹ م./ ذیقعده ۱۳۳۷ ق.) و روزنامه تجدد، ارگان دموکراتها چنین موضعگیری کرد: «مادامی که این قرارداد از تصویب مجلس نگذشته، ما، آن قرارداد را بیش از یک ورقپاره چیز علیحدّه نمیدانیم و ترتیب اثری به آن قرارداد نمیدهیم.»[۷]
ستیز بر سر قرارداد ۱۹۱۹، منتهی به زدن آخرین جرقه جهت شعلهور شدن خرمنی شد که در طول سالیان در ایران و به تبع آن در آذربایجان انباشته شده بود.
مجالس مشروطه و قیام خیابانی
مجلس شورای ملی، به عنوان برجستهترین دستآورد انقلاب مشروطه، فراز و نشیبهای بسیاری طی کرد. روند حوادث، نشان داد که تا تثبیت جایگاه پارلمان در ایران، راهی دشوار در پیش است. جدال بر سر استقرار پارلمانی ملی، در یکی از زوایایش در قیام خیابانی جلوهگر شد.
مجلس اول ـ که پس از انقلاب مشروطه در هیجدهم ماه شعبان سال ۱۳۲۴ ق. افتتاح شده بود در پی بالا گرفتن نزاع آزادیخواهان و محمدعلیشاه، در ۲۲ جمادیالاول ۱۳۲۶ ق. ۲ تیر ۱۲۸۷ ش. به توپ بسته شد. آنگاه استبداد صغیر آغاز شد.
پس از فتح تهران به دست مشروطهخواهان و پایان دوره محمدعلیشاهی، مجلس دوم، در اول ذیقعده ۱۳۲۷ ق./ ۲۴ آبان ۱۲۸۸ ش. تشکیل گردید. مجلس دوم ـ که چالش اولتیماتوم روسیه را، جهت دخالت در امور داخلی ایران در پیش رو داشت ـ پیش از آن که به روز پایانی خود (دوم ذیقعده ۱۳۲۹ ق.) برسد، به دست استبدادیون تعطیل شد.
احمدشاه بعد از رسیدن به سن بلوغ، در شعبان ۱۳۳۲ق./ مرداد ۱۲۹۳ ش. تاجگذاری کرد. هنگامی که احمدشاه زمام امور را در دست گرفت، انتخابات مجلس سوم در جریان بود. این مجلس، در شانزدهم محرم ۱۳۳۳ ق./ ۱۳ آذر ۱۲۹۳ ش، افتتاح شد و مدتی بعد از شروع جنگ جهانی و با توجه به شرایط ویژه ایران، از حیث وجود ساقط شد.
خیابانی ـ که از متن خیزش تبریز در برابر استبداد صغیر به عنوان یک فعال درجه اول مشروطه متولد شده بود ـ از روندهای طی کرده مجلس، تجربیات بسیار اندوخته بود. او، با حضور در مجلس دوم، «مبارزه پارلمانتاریستی» با استبداد و استعمار را لمس کرده بود و در مقابله با اولتیماتوم روسها، توانسته بود تا حدودی استعدادهای مبارزاتی خویش را نشان دهد. در مجلس سوم، هر چند نمایندگان آذربایجان حضور نداشتند اما مبارزات فشرده انتخاباتی در آن دیار، بذرهای آزادی را همچنان مستعد روییدن نگاه داشت.
فاصله زمانی میان تعطیل و افتتاح مجلس سوم و چهارم، بیش از ۶۷ ماه طول کشید. از بیست و یکم آبان ۱۲۹۴ تا اول تیر ۱۳۰۰، سالهایی است که ایران، دشواریهای بسیاری از سر گذراند و نهال جوان مشروطه، رو به مرگ نهاد. از جمله حوادث این سالها، قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله با انگلستان بود که موجب اعتراضات شدید ملیون و آزادیخواهان در سراسر کشور شد.
هرچند تعداد نمایندگان مورد نیاز برای تشکیل مجلس چهارم، پیش از قرارداد ۱۹۱۹ (۱۹ اوت ۱۹۱۹ م./ ذیقعده ۱۳۳۷ ق.) فراهم شده بود، اما وثوقالدوله، احتیاج داشت تا با تشکیل مجلسی فراگیر به لحاظ ملی و یکدست به لحاظ هماهنگی، قرارداد ۱۹۱۹ را از تصویب بگذراند و برای آن، مشروعیتی دست و پا کند.
یکی از چالشهای عمده وثوقالدوله جهت تشکیل چنین مجلسی، آذربایجان بود. سرزمینی که کولهباری از سنتهای مبارزاتی را در ذهن و جان خویش حمل میکرد. سرانجام با تمام اعمال نفوذهای وثوقالدوله در انتخابات، شش کرسی نمایندگی تبریز در اختیار دموکراتها قرار گرفت.
«وثوقالدوله، پس از آن که از انتخابات مأیوس شده بود و عظمت فرقه [دموکرات] را دانست و فهمید که بعد از آن که نمایندگان آذربایجان، با قیادت رهبر محبوب و مقتدرشان، خیابانی مرحوم وارد مجلس شدند، محال است قرارداد از تصویب مجلس بگذرد، لذا درصدد برآمد تا به هر وسیله ممکن، این نور را خاموش و آذربایجان را ـ که مهد آزادی و حریت است ـ خفه کرده، به مقصود فاسد خود برسد. بناء علیه «بیورلنگ» و «فوکل کلو»ی سوئدی را با عده صاحبمنصبان نظمیه با تعلیمات و دستورالعمل مخصوص به تبریز اعزام داشت تا به هر قیمت شده، فرقه دموکرات را خفه و مبرّزین آنها را از میان بردارد. چنان که یکی از صاحبمنصبان نظمیه…، در حالت مستی گفته بود که ماموریت داریم مبرّزین دموکراتها را، از میان برداریم.»[۸]
این ماموران، پس از ورود به آذربایجان، از هیچ گونه ستمگری در حق آزادیخواهان و ملیون، کوتاهی نکردند. به این ترتیب، شرایط در آذربایجان به سمتی حرکت کرد که کار آزادیخواهان و استبدادیون بالا گرفت و خیابانی و یارانش، گام در مسیر قیام گذاردند. «این بود که در ۱۷ [یا ۱۶] حمل [فروردین] ۱۲۹۹ قیام، شروع و در مدت دو روز تمام، شهر و ادارات دولتی به تصرف ملیون درآمد و مامورین طهران، خائب و خاسر مجبور به مراجعت به طهران شدند.»[۹]
در این قیام، همراهان خیابانی، عبارت بودند از: «… سردار انتصار، رئیس نظام و برخی از یاران فرهنگی او مانند فیوضات، سرپرست فرهنگ تبریز و اسمعیل امیرخیزی…، عدهای از مجاهدین قدیم و بعضی از دموکراتها… و دانشآموزان مدارس… و… سربازان و پاسبانان شهربانی…»[۱۰]
قیامگران، در ۱۹ فروردین ۱۲۹۹ ش./ ۱۸ رجب ۱۳۳۸ ق.، بیانیهای صادر کردند. در آن، خلاصه درخواست آزادیخواهان چنین گفته شده بود: «در دو کلمه، پرگرام آزادیخواهان، عبارت از این است: برقرار داشتن آسایش عمومی؛ از قوه به عمل آوردن رژیم مشروطیت.»[۱۱]
بدین ترتیب، قیام آذربایجان آغاز شد. قیامی در مسیر تحقق و تکامل آرمانهای مشروطه و برآمده از سنتهای مبارزاتی ایران و آذربایجان. در این دوران، کار قیامگران بالا گرفت و به گفته کسروی: «در این میان، کار خیابانی، نیک پیش میرفت و روز به روز نیرو و شکوه او، بیشتر و افزونتر میگردید. زیرا از یک سوی، دست به ادارههای دولتی زده و به تصرف خود میآورد، و از سوی دیگر مخالفان خود را، یکی پس از دیگری از میان برمیداشت.»[۱۲]
خیابانی پس از قیام
قیام خیابانی، شش ماه به طول انجامید، در طول این دوران، خیابانی، به بیان و توسعه مرام در بین مردم و بسط قدرت قیام در منطقه پرداخت. با شروع قیام، وثوقالدوله، کوشید تا آن را سرکوب کند؛ اما کاری از پیش نبرد. سپس نوبت به مشیرالدوله رسید. او، توانست در دوره سه ماه و نیمه صدراتش، پایان کار قیام را در کارنامه خویش ثبت کند.
در مورد نیروی سرکوبگر قیام، ابراهیم فخرائی، از قول قونسول انگلیس در مشهد، نقل میکند که وی، در کتاب «جنگ جهانی در ایران»، چنین نوشته است: «نیروی اعزامی مرکز و افراد تیپ قزاق، با حمایت و پشتیبانی افراد انگلیسی «نوربرفرس»، شورشیان را وادار به فرار کردند.»[۱۳] نیروهای ضدآزادی، در شب ۲۸ ذیحجه ۱۳۳۸/۲۱ شهریور ۱۲۹۹، جهت نابودی قیام، وارد صحنه شدند و در ۲۹ ذیحجه/ ۲۲ شهریور، خیابانی به شهادت رسید. در این دوران، خیابانی، تمام تجربیات مبارزاتی گذشته را به کار بست؛ لیک کامروایی حاصل نشد.
اندیشه قیام
همیشه حرکتهای تاریخی، مبتنی بر اندیشههایی بوده است. استخراج عناصر تشکیلدهنده ذهنیت یک قیام، زمینه را برای درک و تحلیل فراتر آن پدیده فراهم میکند. منظر انتخابی ما در بررسی قیام خیابانی نیز، عبارت از کشف عناصر اصلی تفکر خیابانی به عنوان رهبر آن است.
جایگاه نطقهای خیابانی
روشی که خیابانی در مسیر قیام خویش در پیش گرفت، در یک جنبه آن عبارت بود از برخورد مداوم شفاهی با تودههای مردم. این روش، در سخنرانیهای مستمر او از آغاز تا فرجام قیام، جلوهگر است.
تداوم در برگزاری نطقهای عمومی، حکایت از توجه ویژه خیابانی به کاربرد این سلاح در تأثیرگذاری بر مخاطبان قیام دارد. او، اعتقاد داشت، استمرار در کار توضیح و توجیه عمومی که با اعلام مواضع و مرزبندیهای مشخص همراه است به قیام امکان میدهد تا به لحاظ تکامل ذهنیت، به مراحلی وارد شود که دیگر امکان پس زدن آن نباشد.
خیابانی، جهت تأکید بر اهمیت جایگاه نطقهایش، در سخنرانی ۱۳ تیر ۱۲۹۹ چنین گفته است: «نقاط اساسی تصمیمات ما، در ضمن نطقها اظهار میشود و باید این اظهارات را که تغییرناپذیر و قطعی هستند بااهمیت تلقی نمود.»[۱۴]
تکرار مواضع و تأکید بر اثرگذاری کلامی در عین مبارزه علمی، نشان از جایگاهی دارد که امر «تبلیغ و القا» در متن قیام به خود اختصاص داده بود. خیابانی، در نطق سهشنبه ۱۴ سرطان/ تیر ۱۲۹۹، به مخاطبان این گونه گفت: «این را نیز باید بفهمید که مکلف هستید آنچه را که میدانید، به دیگران هم بگویید. بدون تبلیغ و «پروپاگاند»، هیچ فکر و مسلکی از پیش نمیتواند رفت. اساس حاکمیت ملی و ضرورت تأسیس یک حکومت دموکراتیک را، باید در همه هموطنان خودتان تبلیغ نمایید.»[۱۵]
علل مشروعیت قیام
خیابانی، در طی نطقهای خویش، از یاد نمیبرد که هر قیام، برای دوام و تداوم احتیاج دارد تا به طور دائمی به یاد بیاورد چرا آغاز کرده است و آیا در این کار، از مشروعیت لازم برخوردار بوده است یا خیر؟
خیابانی، قیام تبریز را تداوم انقلاب مشروطه و تکاملبخش آن حرکت میدانست. از این منظر است که خیابانی، با اشاره به ناکام شدن انقلاب مشروطه در رسیدن به اهدافش، لزوم حرکت جدید را تأکید مینماید. از جمله در نطق چهارشنبه ۴ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، با اشاره به انقلاب مشروطه چنین گفته است: «… نمیتوان ادعا نمود که یک تجددی در مملکت سر زده و رژیم تازه، احداث گردیده است.»[۱۶] همچنین در نطق شنبه ۱۱ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، به صراحت گفت: «رژیم مشروطیت، در ایران اجرا نشد…»[۱۷]
خیابانی، در ترسیم زمینهای که قیام از متن آن رویید، در نطق پنجشنبه ۲۳ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، به مخالفان خود این گونه پاسخ داد: «… بعضی اشخاص، عملیات ما را انتقاد میکنند. من، از اینها میپرسم، قبل از قیام چه اوضاعی در تبریز حکمفرما بود؟ آزادی، چه اندازه در زیر منگنه فشار استبداد، محکوم به مرگ شده بود؟ دزدی و خیانت، کاملاً رواج داشت؛ افکار و عقاید، در زنجیر و قید ارتجاع درآمده بود. حالا ببینید در سراسر ایران، چه اوضاعی است! مردم، حق نفس کشیدن ندارند. تعدی و تجاوز بر حقوق اجتماعی و مدنی مردم، استبداد، زجر و شکنجه، سانسور، همه ایالات و ولایات ایران را در یک وضعیت غیرقابل تحمل و در تاریکیهای زمانهای قبلالتاریخ نگه داشته است!»[۱۸]
همیشه به هنگام بسته شدن راههای فرمیستی و مسالمتآمیز، زمینه بیشتری برای حرکتهای رادیکال فراهم میشود. خیابانی، با درک چنین نکتهای، حرکت تبریز را نیر در مداری رادیکال، ارزیابی میکرد. او، در نطق یکشنبه ۱۲ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، ضمن اشاره به تجربه انقلاب روسیه، روییدن حرکت رادیکال را، چنین کرده است: «مخالفتهایی که ممکن است در این عملیات پیش بیاید، علت ازدیاد و شدت فعالیت ما خواهد شد. دایره نظر و عمل خودمان را، وسعت خواهیم داد. در دومای روس ـ «که به اشاره مرتجعین و چارهجویان کوتاهنظر، دچار تعطیل شد» ـ ابتدا تقاضاهای خیلی معتدل پیشنهاد میشد؛ ولی پس از بروز مخالفتها، لنینها، با سرعت فوقالعاده از پشت سر هم آمدند. این صحنه تاریخ، برای مخالفین، یک درس عبرت است؛ ولی باید بدانند که این صفحات، برای اشخاصی که از صدمات ظلم و بیداد به ستوه آمدهاند، یک مایه تشویق نیز تشکیل میدهند.»[۱۹]
خیابانی، به خوبی میدانست که حرکتی که در مسیر تداوم و تحقق مشروطه آغاز کرده است، به ناگزیر بر مداری رادیکال میگردد. آرمانها، شعارها و اهدافی که در طول چهارده سال پس از انقلاب مشروطه به آرزوی تحقق نائل نگردیده بود و همیشه در هر قدم خویش با چالشهایی درهم کوبیده و روبهرو شده بود، به یقین نمیتوانست یک شبه ره صلح و سلامت در پیش گیرد. به خصوص مطالبات مطرح شده از جانب خیابانی، در نطقهایش نشان میداد که مسیر دشواری در پیش است که اضداد آزادی، آن را رقم خواهند زد.
ملی بودن قیام
درک خیابانی از مبارزه، درکی ملی بود. با تجلی مبارزه در سطح ملی و تجربه ناکام مشروطه به لحاظ تحقق اهداف خویش و تداوم و رونق ملوکالطوایفی در کشور، هرگونه مبارزه با انگیزهها و اهداف منطقهای، میتوانست به مبارزه و تحول در سطح کل ایران، صدمات جدی وارد کند؛ به خصوص اگر سمت و سویی تجزیهطلبانه میگرفت. خیابانی، با آگاهی از این امر، به طور مستمر بر چشماندازهای ملی قیام، پا میفشرد. چنین برخوردی به طور طبیعی، مؤید تمامیت ارضی و پیوستگی سرنوشت ملی ایرانیان میبود. خیابانی، در نطق پنجشنبه ۱۶ ثور/ اردیبهشت، بیان کرد که «این قیام، منحصر به تبریز نبوده بلکه آزادی تمام ایران را میخواهد…»[۲۰]
خیابانی، تأکید دارد که قیام تبریز و آذربایجان، در جهت منافع ایران است. حرکتی که آماده است تا بالاترین هزینه را برای رهایی بپردازد. خیابانی، در نطق سهشنبه ۱۸ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، چنین گفته است: «… این دفعه آزادیخواهان آذربایجان، یا آزادی و استقلال ایران را تأمین خواهند کرد یا عرصه این مملکت را، مبدل به یک دریای خون ساخته و خودشان نیز در توی آن دریا غرق خواهند شد.»[۲۱]
در نظر خیابانی، تحول تبریز، مقدمهای است بر تحول ایران. در بخش دیگری از همان نطق، چنین گفت: «… باید رژیم مملکت، تجدید شود؛ اول در تبریز سپس در کلیه ایران.»[۲۲] و در نطق سهشنبه ۲۱ ثور ۱۲۹۹ گفته است: «… ما، از شهر تبریز شروع کردهایم؛ به تدریج تمامت ایران را نائل آزادی خواهیم ساخت…»[۲۳]
ایران، مال ایرانیان
در اندیشه خیابانی، توجه به میهن، موجب غفلت از جایگاه ملت نمیگردد. او، همواره تأکیدهای مکرری بر نقش و جایگاه ملت دارد. تجلی ملتخواهی خیابانی، در شعار «ایران، مال ایرانیان است»، به روشنی قابل دریافت میباشد.
خیابانی، مردم را مخاطب قرار میدهد. او، خواستار آن است تا در جانها تحول ایجاد کند. زیرا باور دارد پایه هر تحولی، تحول انسانهاست. خیابانی، در نطق سهشنبه ۱۴ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹ گفت: «… تمام همّ خودمان را صرف میکنیم تا جماعت را بر نواقص و عیوبات خودش ملتفت و معترف ساخته، طریق تکامل و ترقی را به او نشان بدهیم. تصورات و خیالات باطله را از قلوب آنان بیرون آورده، در جای آن، نظریات و افکار جریده زندگیبخش را مستقر و برقرار داریم. برای وصول به این مقصد، میگوییم: باید هر فرد از افرادی که این جماعت را تشکیل میدهند با روح بلندی که در این اجتماعات هویدا است، مجهز گشته، این روح آزادی و استقلال را، چنان که باید در نفس خودش جای داده و به دیگران تلقین نمایند.»[۲۴]
خیابانی، با پذیرش اثرات سوء سالهای طولانی استبداد بر مردم، وظیفه قیام را، تغییر آنها میداند. وی، در نطق ۲۴ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹ گفته است: «… یک ملت ـ که سالهای سال در تحت فشار ظلم و استبداد زندگی کرده است ـ نمیتواند در یک روز خود را از اثرات شوم زندگی سابق نجات دهد. در نتیجه، انقلاباتی است که شما امروز دارای معلومات و عقاید جدید شدهاید؛ ولی چون به درجه کمال نرسیدهاید، شما را نباید خودسر گذاشت. باید شما را تغییر شکل داد. یک ملت زنده، فکور و متجدد بار آورد. حکما گفتهاند: تمدن، اساسش عبارت از این است که عادات قدیمی و رسوم کهنه، به تدریج محو گشته، دستورهای تازه و نو، جانشین آنها شود. ما، این دستورهای تازه را به شما یاد خواهیم داد و این قیام، به این وظیفه خود عمل خواهد کرد. شخصی که در تاریکی زیست کرده است، در پیش یک روشنایی آنی چشمش خیره و یا کور میشود.»[۲۵]
خیابانی، ضمن اشاره به ضعفهای نهفته در میان ملت، خواهان تکامل ایشان است. ایرانیان، برای آن که مالکان مناسبی برای ایران باشند، احتیاج به تغییر و تحول دارند و اینها را، قیام و حرکت به آنها اعطا خواهد کرد.
از منظر خیابانی، هیچ نقصانی حق مالکیت ملی را از ایرانیان سلب نمیکند. وی، در نطق جمعه ۷ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، به صراحت گفت: «در مسلک ما، ایران، مال ایرانیان است. ایران دموکراتیک، مال دموکراسی ایران است.»[۲۶]
خیابانی، حق مالکیت ملی را، به طور فراگیر درک میکند. وی، در نطق سهشنبه ۲۲ جوزای ۱۲۹۹، چنین گفته است: «… شالوده این مملکت را، باید از نو ریخت و ابنیه آن را تجدید نمود و به همدیگر وصل و پیچ کرد. ایران را، باید تازه ساخت. ایران، باید مال ایران باشد. خزانه ایران، مالیه ایران سیاست ایران، وزارت خارجه ایران، قشون ایران، باید مال ایران و به دست ایرانی باشد…»[۲۷]
ایرانیان، مالکین تمامیت ایران هستند. هیچ چیز، نمیتواند حق مطلق مالکیت ایشان را نقض کند. ایرانیان، برای آن که مالکین شایستهای باشند، نیازمند تحول و تکامل میباشند. این، بخشی از پیام خیابانی است.
استقلال
جنبهای دیگر از اندیشه قیام خیابانی، نشئت گرفته از آرمان استقلالخواهی ایرانیان بود؛ به خصوص اگر به یاد آوریم که ایران اوایل قرن بیستم، تجربه روبهرو شدن با استعمارگران ریز و درشت را با خود حمل میکرد و آنگاه با تجربهای نوین به نام انقلاب اکتبر روبهرو شده بود که از موضع پیامآور رهایی ملتها، علاوه بر موضع کارگریاش، سخن میگفت. پافشاری بر عنصر استقلال ملی در شرایط آن روز ایران، پیامی به جز فربه شدن نیروی داخلی، ملی در برابر سیاست های مداخلهجویانه استعماری را عرضه نمیکرد.
خیابانی، با آگاهی از جوهره مقوم استقلالخواهی در متن سنت مبارزاتی ایران، در نطق جمعه ۱۷ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹ گفت: «آزادی، استقلال و سعادت ایرانیان، مقصود مشترک کلیه آزادیخواهان است و این وحدت مقصود، سرمایه اتحاد و اتفاق آنان است…»[۲۸]
با توجه به جایگاه ویژه استقلال در متن سوابق مبارزاتی و تاریخی ایران است که یکی از هدفهای اصلی قیام، عبارت میشود از تأمین استقلال ایران. خیابانی در نطق یکشنبه ۹ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، چنین گفته است: «… این قیام، برای تأمین آزادی و استقلال ایران و اجرای کامل قانون اساسی است.»[۲۹]
همان گونه که پیشتر از منظر خیابانی اشاره شد، برای رسیدن ایرانیان به سطح مالکینی شایسته جهت مالکیت بر تمامیت امور ایران، ایشان، نیازمند پرورش و تکامل میباشند. از این زمینه فکری است که خیابانی، وجود استقلال را نیز، به رشد و کسب فضایل اخلاقی پیوند میزند. او، در نطق دوشنبه ۲۴ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، گفته است که «… اولین لازمه شرافت یک ملت، استقلال است. ملتی که استقلال ندارد، عزت ندارد. استقلال هر ملت را، فضایل اخلاقی میتواند محفوظ دارد…»[۳۰] جهت حفظ استقلال، مقابله با دشمنان آن، الزامآور است. چنین مقاومتی، نیازمند رشد و نمو اراده ملی است؛ ارادهای که با باور حقوق خویش، توانایی اظهار وجود مییابد. خیابانی، در نطق شب سهشنبه ۲۵ جوزای ۱۲۹۹ چنین گفته است: «… شما بیایید اراده کنید و بگویید، ایران، مال ایرانیان است و آنگاه ببینید کدام قوه گستاخ و خداناشناس است که بدون اندیشه، به خاک ایران تجاوز نماید. این قیام، میخواهد این اراده را در ملت ایران پرورش بدهد تا ایران را آزاد و خلاص کند.»[۳۱]
با چشمانداز دست یافتن به چنین موقعیتی است که خیابانی، در نطق سهشنبه ۳۲ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹ گفت: «… هیچ سیاست بیگانه، هیچ یک از ادارات ما، نباید اجرای تأثیر و نفوذ نماید. ما، باید بالاستقلال زیست کنیم.»[۳۲]
استقلالخواهی خیابانی، از متن تجربه تاریخی جامعه ایران روییده بود. وقتی ملتی، از جانب قوای خارجی مورد تهاجم قرار میگیرد، لزوماً نیازمند برقراری نوعی نسبت به اطراف مهاجم است تا بتواند به احیا و تحرک خویش نایل شود. در باور خیابانی، رسیدن به چنین وضعیتی، مستلزم رشد و دگرگونی مردم است؛ تحولی که موجب تحول سرنوشت کشور میشود و خود، تحت تأثیر قیامی است که در این مسیر انجام میشود.
آزادیها و حق حاکمیت ملی
مشخص کردن مرزهای آزادی، بسیار دشوار مینماید. زیرا که هر مرزی، نشانه محدودیتی است که ممکن است اصل موضوع را که همانا آزادی است به فراموشی بسپارد.
بحث آزادی از منظر خیابانی، مرزهای فراخی مییابد و در نهایت، محصولی را به نام حق حاکمیت ملی عرضه میکند.
خیابانی، در نطق جمعه ۷ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، با به رسمت شناختن آزادی فکر و آزادی بیان، آنها را شرط رشد جامعه میداند به شرط آن که در مسیری مشترک کانالیزه شوند و در خدمت اجتماع قرار گیرند: «… در داخل یک مملکت نیز، باید منبع افکار، عقاید و مسالک مختلفه را آزاد گذاشت و به واسطه رفع عارضه و موانع اصطکاک و تصادف یا تدافع شدید آنها ممانعت کرده، همگی را در یک مجرای مشترک، مرکزیت داده و بعد با قوای حاصله از اجتماع و اتحاد این افکار، باید چرخ مملکت را به حرکت آورد؛ نه این که باید تمام افکار را در مملکت خفه کرد و هیچ نگذاشت که فکری در مملکت اظهار موجودیت نماید.
این قیام، یک ترتیبی برای همه امور ایجاد خواهد کرد، و همه آزادانه خواهند توانست فکر و عقیده خود را اظهار دارند، تا مملکت چنانچه لازم است، موافق آمال و افکار عامه اداره شود.»[۳۳]
در چنین وضعیتی است که گوهر حقیقت آشکار میشود و راه، برای تکامل هموارتر میگردد. هنگامی که حقیقت آشکار میشود، آزادی نیز فراخنای فزونتری برای عرضه خویش مییابد. به تعبیر خیابانی، در نطق چهارشنبه ۲۶ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹: «… بدون حقیقت، آزادی میسر نیست.»[۳۴]
با توجه به جایگاه ارزنده آزادی و لزوم تحقق آن، خیابانی، در نطق شب پنجشنبه ۱۳ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، با اشارهای به زمان مشروطه و نهادینه نبودن نهادهای آزادی، بر لزوم چنین نهادهایی تأکید میکند: «در یک مملکتی که هنوز گرفتار چنگال خونین ملوکالطوایفی بوده و در تحت تاریکترین رژیم استبدادی زیست میکرد؛ قبل از اقدام به تأسیس یک اداره ثابت و مستحکم آزادی، آزادیخواهان، مشغول منازعات نظری بودند و توطئه ارتجاع، با کمال هوشیاری از این رویه «دوستان نادان آزادی» استفادهها میکرد.»[۳۵]
با این مقدمات، آنچه از درون اندیشه خیابانی متولد میشود، عبارت است از حق حاکمیت ملی که خیابانی بر آن تأکید فراوان میورزید.
خیابانی، در نطق جمعه ۱۰ سرطان/ تیر ۱۲۹۹، حاکمیت ملت را چنین تعریف کرده: «حاکمیت ملت، عبارت از این است که امور ملت، به دست نمایندگان ملت اداره بشود. ملت، مامورین خود را انتخاب و منافع خود را به دست آنان میسپارد و در تحت نظارت خویش، به خدمت وامیدارد و تابع هیچ فرمانی نمیشود که اصلاً از ناحیه ملت صادر نشده باشد.»[۳۶]
خیابانی، در نطق شنبه ۳۰ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، حاکمیت ملی را با آزادی در نظر میآورد و در میان آن دو، پیونی ناگسستنی برقرار میکند: «البته هر کاری شرایطی دارد. حاکمیت ملی، عبارت از این است که ملت، در کلیه امور مهمه دخیل و ناظر باشد. اعمال و مساعی همه، در پیشرفت امور حکومتی سهیم و شریک گردد. این، در صورتی ممکن میشود که هر فرد، قابلیتی نشان بدهد و بتواند در حکومت عضویت کند. روزی در این موضوع، ساعت را مثل زده بودیم. میگفتیم: باید چرخهای ساعت، سالم و بیعیب بوده، به یکدیگر مربوط و مستقل باشند. قوهای که بر آنها وارد میشود، بتواند آنها را به طور منظم به کار بیندازد. افراد ملت نیز، باید همین نوع شرایط را دارا شده، در هیئت اجتماعی و بالواسطه در حکومت ملی شرکت جویند.»[۳۷]
به این ترتیب، حق حاکمیت ملی، ناگزیرانه به دموکراسی رهنمون میشود.
قیام تبریز، تلاشی بود از جانب آزادیخواهان جهت تحقق آرمانهای مشروطه، محور تمامی این مطالبات، حق حاکمیت ملی بود که در قیام تبریز، به وجه بارزی از جانب خیابانی مورد تأکید قرار گرفت. وی، در نطق جمعه ۱۷ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، چنین گفت: «… ما آزادیخواهان، همه یک امل، یک آرزو، یک مرام، یک عقیده داریم. ما همه، میگوییم مشروطیت حقیقی، باید در مملکت حکمرانی کند. نفوذهای شخصی، امتیازات ملغی و منسوخ گردد. حاکمیت ملت، واقعیت داشته باشد. مؤسسات و ادارات ما، ملی باشد؛ یعنی براساس حاکمیت ملت، تکیه و استنباط نمایند. ما، میگوییم: عدالت، مساوات، آزادی باشد. در یک کلمه مختصر و مفید، ما میخواهیم فرزندان قرن خودمان باشیم.»[۳۸]
برای تحقق هر هدفی، انسجام نیروها در آن مسیر راهگشا خواهد بود. تأسیس حکومت دموکراتیک به عنوان هدف قیام خیابانی، تمرکز تمام نیروها را در مسیر خود طلب میکرد. خیابانی، در نطق سهشنبه ۲۱ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، چنین گفته است: «… از امروز به بعد تکلیف امروزی ما، عبارت از تأسیس یک حکومت «دموکراتیک» است. باید هر عمل ما، باعث و علت باشد بر این که حاکمیت ملی تجلی نماید. مسائل عمومی، از نظر ملت و دموکراسی بگذرد.»[۳۹]
البته نباید از یاد برد که تحقق حق حاکمیت ملی نیز، مانند هر مورد دیگری از منظر خیابانی، نیازمند رشد و تکامل نیروهای طالب آن میباشد. رشد و تکامل در مسیر هدف، موجب نزدیک شدن به آن میگردد و هر قدمی که به سمت هدف برداشته شود، بر رشد و تکامل رهرو افزوده میشود. خیابانی، در نطق چهارشنبه ۸ سرطان/ تیر ۱۲۹۹، چنین گفت: «قیام ما، میخواهد اصول حاکمیت ملی را در ایران تأسیس کند. باید بفهمید که حاکمیت ملی یعنی چه. خطاب من، بیشتر از عوام به خاص است؛ آنان که میخواهند حاکمیت ملت را، با مجاهدات خود در این مملکت به موقع اجرا بگذارند، مادامی که هنوز مانند عوام ناس، ایشان هم در پذیرفتن حقایق عالیه اشکال داشته باشند، حقوق و تفاوتی با عوام در میانشان [نیست]. بیشتر از عوام، افکار و ارواح خودشان را، از تسلط موهومات آزاد ساخته و برای اخذ حقایق آماده شوند.»[۴۰]
تضادهای طبقاتی، جهتگیری طبقاتی
همیشه در متن قیامها، منافع و علایق گروههای مختلف بر دوش گرایشهای گوناگون سوار است. گرایشهای گوناگون در طی یک حرکت، ممکن است در مواردی به اشتراک منافع دست یابند. یکی از موارد اختلافبرانگیز در میان گروههای مختلف، منافع اقتصادی است. این مورد، از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ به خصوص اگر در نظر داشته باشیم که موقعیتهای اقتصادی در تعیین دیگر موارد اختلاف نیز، نقش مهمی دارند، ازجمله موارد فرهنگی، بینشی و مبارزاتی و… که ممکن است گروههای مختلف، بر سر آنها دارای علایق گوناگون باشند.
خیابانی، با توجه به تجربیات مبارزاتی خود در دوران پیش از قیام و سپس قرار گرفتن در رأس قیام و مواجهه نزدیکتر و ملموستر با کشمکشهای طبقاتی، دارای درکی قابل اعتنا از تضادهای مبتنی بر عدم اشتراک منافع اقتصادی بود.
خیابانی، در نطق دوشنبه ۲۵ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، درباره سوابق خیانتآمیز صاحبان منافع، در به انحراف کشاندن انقلاب مشروطه پس از استبداد صغیر، چنین گفته است: «وقتی که تبریز به همان قراری که میدانید. محاصره را رفع نموده، قریب یک سال با دولت جنگید و استبداد را از مظفریت مأیوس ساخت. هنگامی که رشت، اصفهان و سایر نقاط ایران با آزادیخواهان خود به مساعدت تبریز مساعدت جستند، تهران، تسخیر و استبداد، محو شد، و دوره مجاهدت انجام گرفت و زمان عمل فرا رسید. ارباب مکنت و ثروت و حضرت اشرفها، یک چنان دیپلماسی به خرج دادند و عملیات را طوری اداره کردند که فتوحات ملت خنثی و بیثمر ماند، باز یک حرکت قهرمانی به طرف استبداد به ظهور آمد!»[۴۱]
از درون چنین جمعبندی تاریخی است که خیابانی در روزهای اولیه قیام، طی نطق یکشنبه ۲۹ حمل/ فروردین ۱۲۹۹، صفبندیهای طبقاتی را به رسمیت میشناسد و حتی عقاید را، تا حدود زیادی ناشی از منافع اقتصادی میداند: «عقیده تا یک درجه معتنابه، تحت تأثیر منافع صنفی و شخصی واقع میشود و آنان که با وجود انتساب مادی و طبیعی خودشان به یک صنف ممتاز مثلاً اشراف، ادعای پیروی از یک عقیده راجع به یک صف مخالف مثلاً عوام مینمایند، نود و نه درصد دروغ میگویند و میخواهند سادهلوحان زودباور را فریب داده، استفاده شخصی خودشان را از این راه تأمین کنند… از این نقطهنظر است که در میان یک جماعت متفرق از حیث منافع و آمال و بالطبع متفرق از حیث فکر و عقیده، گاهگاهی بلند میشود.»[۴۲]
با پذیرش واقعیت اختلافات منافع، خیابانی، پایه اجتماعی قیام را، طبقات محروم میداند. او، در نطق سهشنبه ۱۹ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، گفت: هر حکومتی که تأسیس میشود، در اول امر زحمات زیادی بر دوش ملت و مخصوصاً طبقات زحمتکش ملت وارد میسازد. زیرا که در اوایل هر حرکت اجتماعی که یک انقلاب و تغییر وضعیت را در نظر گرفته است اولین زحمات، بر عهده مروجین و طرفداران آن حرکت میافتد. طبقات رنجبر و زحمتکش ملت، باید بر تحمیلاتی که به نام موفقیت قیام به آنان وارد میشود، با کمال صبر تن درداده، موفقیتهای طرفداران خود را ناقص نگذارند.»[۴۳] و در نطق یکشنبه ۲۴ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، به صراحت گفت: «… بنا به مقصود و مرام دموکراتیک که در هر مورد طالب آسایش و رفاه طبقات زحمتکش ملت است…»[۴۴]
هرچند که خیایانی، به صفبندیهای طبقاتی آگاه است، اما با توجه به شرایط جامعه خویش و لزوم پیشبرد جنبش آزادیخواهانه، قیام را، برای ایجاد تغییرات سیاسی میداند و نه دگرگونیهای طبقاتی او در نطق جمعه ۳ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، به صاحبان منافع، چنین خطاب کرد: «… به صدای رسا و بلند میگوییم: ای مستبد، ای مرتجع. همه بدانید که ناموس، مال، جان شما در امان است و لیکن بعد از این، دیگر مقدرات دموکراسی را در دستهای ملوث خودتان نخواهید داشت…»[۴۵]
هرچند که قیام، قصد القای امتیازات صاحبان منافع را ندارد، اما این امر، دلیل بر همراهی ایشان با قیام نیست. خیابانی، در نطق دوشنبه ۱۳ سرطان/ تیر ۱۲۹۹، آنان را این گونه افشا میکند: «ما، یک عده بزرگ از اعیان و اشراف مملکت را میبینیم که ایام خود را در انتظار و نگرانی گذرانیده و خود را بیعلاقه نشان میدهند. هرگاه قیام، موفقیت یابد، از ثمرات آن بهرهمند خواهند شد و هرگاه دچار مغلوبیت گشته، قائدین قیام، در خطر و مهلکه بیفتند، آنان از همه چیز بری و مصون خواهند بود.»[۴۶]
همچنین، در نطق پنجشنبه ۶ اسد/ مرداد، بر غیر قابل اعتماد بودن ایشان تأکید میورزد و ظاهر فریبکارانه ایشان را، مورد توجه قرار میدهد: «تاکنون دیده نشده است که صاحب یک مسند و مقام، به اختیار خود آن مقام و مسند را از دست بدهد. میبینید که در مملکت ما، اعیان و اشراف، خودشان را نرم و مطیع نشان میدهند. نباید فریب این ظواهر حال آنان را خورد. زیرا که هرگاه فرصتی به دستشان بیفتد، هرچه دلشان بخواهد خواهند کرد.»[۴۷]
خیابانی، در نطق سهشنبه ۱۹ اسد/ مرداد، درباره سرمایهداران و متمولین چنین گفته است: «ما، میبینیم و پی میبریم که سرمایهداران و متمولین، با چه نوع حرکات مخفی میخواهند عدم مساعدت خود را معمول داشته و در مقابل اوضاعی که بر نفع اکثریت ملت است، اشکالتراشی میکنند. ولی هرگاه به زودی متنبه نشده و دست از این رویه برندارند، ندامت و پشیمانی نصیب آنان خواهد شد.»[۴۸]
کشمکشهای قیام و پایه اجتماعی آن یعنی اقشار پایین و متوسط و یا به تعبیر خیابانی «… کسبه، فقرای ملت و کارگران زحمتکش…»[۴۹] با صاحبان منافع بر زمینههای مختلفی بروز مییافت. این اختلافات، از کشمکش بر سر گرفتن مالیات[۵۰] تا درگیری بر سر پایین آوردن قیمتها[۵۱] در جریان بود و حتی به جلوگیری از فرار صاحبان منافع به همراه ثروتهایشان از قلمرو قیام[۵۲] نیز، رهنمون میشد.
قیام، در پی تأمین منافع عمومی بود. در چنان شرایطی، دیگر منافع اقشار پایین، پایمال بهرهبرداریهای صاحبان منافع نمیشد. خیابانی، در آخرین نطق خود در دوشنبه اول سنبله/ شهریور، صاحبان منافع را چنین مورد خطاب قرار داد: «… امنیت و آسایش میخواهید، بسیار خوب. ولی باید امنیت و آسایش همه طبقات ملت را منظور دارید. ممکن نیست برای تأمین منفعت یک صنف معین، بقیه صنوف دموکراسی را دچار سختیها و عسرت معاش و تنگدستی نمود. «منافع شخصی، قربان منافع عمومی این است، شعار ما.»[۵۳]
درباره زنان
نقش زنان در پیشبرد جنبشهای اجتماعی به موازات رشد جوامع بشری، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. با این حال امروزه نیز، ملاحظه میشود که زنان، نسبت به مردها در موقعیت فروتری قرار دارند، مگر مواردی استثنایی که ناقض قاعده شده است.
اکنون اگر به زمان قیام خیابانی توجه شود، موضعگیریهای وی درباره زنان و مسائل مربوط به ایشان که به طور طبیعی، مسئله کلیت جامعه میباشد جلوه بیشتری مییابد.
خیابانی، هنگامی که با مسئله فحشا مواجه میشود، سعی میکند تا با ریشهیابی اجتماعی آن، از مقصرین ظاهری عبور کرده و دستهای مرتکب را در پس واقعه نشان دهد. او، ستمگران را، فحشاگران حقیقی میداند، نه زنانی که قربانی شرایط هستند. خیابانی، در نطق شب چهارشنبه ۱۲ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، چنین گفته است: «ما، به نظمیه اخطار کردیم که از فواحش جلوگیری نماید. به واسطه لاقیدی و وظیفهنشناسی حکومت بوده که یک عده زنان گمراه و علیل پیدا شدهاند که خطرناکترین امراض تناسلی را، در میان مردم انتشار میدهند و نسل آینده را، بر نابودی تهدید مینماید. اینها، خطر بزرگی است که شما را تهدید به مرگ میکند؛ نسل ملت را، فاسد میسازد. ولی حکومتهای شما، در مقابل این کارها لاقید بودند. ولی حکومت آزادیخواه، از هر خطری که بر جان و ناموس و حقوق ملت وارد شود، جلوگیری مینماید. این زنان بیچاره ـ که به این درکه و سفاهت سقوط کردهاند ـ همه قربانیهای سوءاداره دولت هستند. اینها، تمام دهاتیهای بدبخت ایرانی [هستند] که به واسطه قتل و غارتهای دائمی، از خانه و لانه خود طرد گردیده، در گردابهای چرکین شهرها، غرق فسق و فجور میشوند. قاتلین اینها، همان زمامداران و متنفذین و همان رؤسای لاقید و بیفکر هستند؛ وزر وبال این اوقات خود را در عیش و عشرت میگذرانند. ما، این نوع فحشا را منع میکنیم و در این خصوص، کمال سختی هم به خرج میدهیم.»[۵۴]
برای سوزاندن ریشه ستم، ورود حداکثر نیروی جبهه آزادیخواه به صحنه، امکان پیروزی را افزایش میدهد. از همین منظر است که خیابانی، جایگاه زنان را در پیشبرد قیام در نظر دارد. وی، در نطق شب پنجشنبه ۲۷ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، ضمن ابراز تأسف از نبود امکان حضور زنان در مجامع عمومی، به نقش مهم ایشان در آینده دموکراسی اشاره میکند و آنان را تشویق مینماید تا ضمن پرهیز از اسراف و امور بیهوده، به تشکلیابی دست زنند. خیابانی، امیدوار است که اصلاحات قیام، در میان زنان نیز نفوذ یابد.
«… عالم نسوان ما، نمیتواند در اجتماعات ما شرکت جوید؛ جای افسوس است. ولی شما باید بدانید که این عالم جداگانه ولی عظیم و مهم ـ که عالم ما، صافترین قوای حیاتی را از آن کسب مینماید ـ دارای یک حمیت بزرگی است. نسوان ما، هم یک جماعتی تشکیل میدهند که آنها نیز در مقدرات این مملکت در آتیه این دموکراسی سهم و حصه بزرگی را مالک میباشند. ممکن نیست ما یک قرار و تصمیمی را آغاز نماییم و یا اظهاراتی بکنیم که بتواند ابواب تجدد را به روی نسوان ببندد. مخالفت ما، با اصول اسراف، مدپرستی و ولخرجیهای بیحد و حصر است که عالم نسوان ما را، از پیروی حقیقت آزادی مانع میشود. باید از این اسرافات دست برداشته، سعی و غیرت و قوه و قدرت خودشان را در اموری به مصرف برسانند که موافق صلاح ملک و ملت باشد. خیلی خوب میشد یک عده از بانوان دانشمند، مجمعی تشکیل میدادند؛ با لباس ساده و معقول و عاری از ترتیبات اسرافآمیز در آن حضور یابند؛ برای خواهران سرمشق عملی باشند و به تدریج از سوءاخلاق و آلام اجتماعی و فلاکتهایی که مدپرستی دارد در عالم نسوان ما داخل مینماید، جلوگیری به عمل بیاورند. در این اواخر مدپرستی و اسراف در خرج تزئینات، میان خانمها شدت یافته و این امر، یک نوع رقابت محصول آورده، منجر به ورشکستگی خواهد بود. ما، نمیتوانیم در این امر مهم اقتصادی و کشور، لاقید بمانیم. اصلاحات قیام، در عالم نسوان نیز باید نفوذ پیدا کند.»[۵۵]
تلاشهای خیابانی، اثر خود را بخشید تا جایی که او، در نطق پنجشنبه ۶ اسد/ مرداد گفت: «تا امروز یک چنین اتحاد و اتفاق را، دشمنان ما ندیده بودند. حتی نسوان تبریز هم، در این اتحاد شرکت دارند و ما، امیدواریم در سایه این اتحاد آهنین، ایران اصلاح خواهد شد و به خوشبختی نائل خواهد گشت. زندهباد اتفاق و اتحاد!»[۵۶]
مذهب خیابانی
جنبشهایی که در متن جوامع مذهبی اتفاق میافتند، ناگزیر از اعلام موضع نسبت به مذهب هستند. حرکت خیابانی نیز، از این قاعده مستثنا نیست. زیرا علاوه بر مذهبی بودن محیط او، خود خیابانی نیز در کسوت روحانیت قرار داشت که به بیان مذهبی او، اهمیت بیشتری میدهد.
خیابانی، در نطق شنبه ۲۵ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، با استناد به ایام رمضان برای ترک عادات بد و هموار کردن تأسیس حکومت دموکراتیک و پرورش انسانهای شایسته، زمینهسازی میکند: «… چون ایام رمضان است، به جهت روزه داشتن، یک خارقالعادگی و تحولات در زندگانی به وجود میآورد… قمار، فحشا، به کلی باید موقوف گردد. مرام ما، تأسیس حکومت دموکراتیک است. باید ثابت کنیم که میتوانیم از عهده انجام این تکلیف برآییم. عیش و نوش را منع میکنیم. زیرا معتقدیم اشخاص عیاش و مست و لاابالی، لایق عضویت یک حزب نیستند و نباید از اسرار قیام، مسبوق باشند. رازهای پنهان را، با کمال آسانی، میتوان از یک عیاش سست عنصر به دست آورد. ما، عیاشها و مستان را، قابل آن نمیدانیم که رفیق و هم مسلک خود قرار دهیم، مضرت آنها، بیشتر از خدمت و منفعتشان است.»[۵۷]
در نطق شب دوشنبه ۱۷ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، خیابانی، با نقل قولی از حضرت علی(ع)، به تشویق روحیه مبارزه و حقطلبی میپردازد: «… حضرت علی، میفرماید: قومی که در استرداد حق خود اقدام نکند و هجوم ننماید و قانع به دفاع باشد، ذلیل میشود. هر قوم، باید بر ضد کسانی که حقوق او را غصب نمودهاند، همیشه در حال قیام و اعتراض باشد و مبارزه و مجادله نماید. ملت حق خود را باید بستاند؛ نه این که منتظر باشد دیگران ترحم کرده، حقوق سیاسی و اجتماعی او را محترم بشمارند…»[۵۸]
همچنین خیابانی، در نطق شب چهارشنبه ۱۹ جوزای ۱۲۹۹ با استناد به کلام امام علی، به تشویق روحیه شجاعت میپردازد: «این امام بزرگ، یک کلام بزرگ دارد؛ میفرماید: «هر که عاقبتاندیش باشد، [محتات] میشود.» تهور، فضیلت نیست. شخص شجاع، بیخود خویشتن را به مرگ نمیدهد. نباید ترسید و نباید مقابل هیچ خطری هر قدر هم بیاهمیت باشد، لاقیدی نشان داد. این قیام، با شجاعت برپا شده و تهور به خرج نخواهد داد، با ملاحظه و تدبیر کار خواهد کرد… ظلم است که تولید خوف و هراس میکند. ظالم، همیشه ترسو است؛ فقط این که انسان بگوید من، نمیترسم، کافی نیست. باید بر اعمال و افعال خود مواظبت نماید و نباید مرتکب عملی شد که باعث اندیشه و اضطراب باشد.»[۵۹]
از موارد فوق، به نظر میرسد که تلقی آزادیخواهانه خیابانی از مذهب، او را به سلاحی جهت به پیش راندن توانمندانهتر مبارزه آزادیخواهانه، مجهز کرده است.
مقابله با اضداد قیام و ضرورت تشکیلات و دیسیپلین
برآمدن قیام خیابانی، از پی ناکامی انقلاب مشروطه به همراه مطالباتی مترقیانه در جهت بهبودی وضعیت کشور، بدون تردید اضداد ترقی میهن را به واکنش برمیانگیخت. خیابانی، با توجه به تجربیات مبارزاتی دوران مشروطه و پس از آن، موضعی سرسختانه در برابر مخالفان اتخاذ نمود. خیابانی، در نطق چهارشنبه ۱۵ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، گفت: «مکرر اخطار کردهام، ما برای حفظ دیسیپلین و انضباط قیام، مجبوریم حرکات خودسرانه را سخت تنبیه و مجازات نماییم…»[۶۰]
در نطق شب یکشنبه ۹ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، در مقابل مخالفان قیام، موضعی بسیار سخت گرفت و گفت: «… هر که بر ضد این قیام باشد از داخله و خارجه، بزرگ و کوچک، ملا و سید، مجاهد و آزادیخواه، دموکرات، برادر یا پدرمان، هر که باشد محو خواهد شد.»[۶۱]
خیابانی، مبارزه و فداکاری در راه آن را، از منظر عشق به زندگی مورد توجه قرار میداد و آگاهانه از افتادن در دام افسردگیهای ناشی از دشواری مبارزه پرهیز میکرد. او، در نطق شب شنبه ۱۱ جوزای ۱۲۹۹، گفت: «… این زندگی را باید نگه دارید؛ بر احکام حفظالصحه آن عمل نمایید. میکروبهای مخالف را محو و نابود سازید تا زنده بمانید. زندهباد ملتی که برای همیشه زنده داشتن آزادی، زندگی را دوست میدارد.»[۶۲]
مبارزه با اضداد قیام، لاجرم آن را به سمت کسب آمادگی برای چنین ستیزی رهنمون می شود. با توجه به تجربیات پیشین و همچنین تجربیات روزانه قیام، ضرورت حفظ دیسیپلین و برقراری تشکیلات، خودنمایی میکرد.
خیابانی، در نطق شب پنجشنبه ۶ جوزای ۱۲۹۹، چنین گفت: «موفقیت هر حزب و هر انقلاب، با حفظ اصول انضباط و انتظام و ثبات قدم است. بکوشید و ثبات ورزید تا افکار و عقاید را، بر تمام ایران حاکم قرار دهید.»[۶۳]
خیابانی، معتقد بود که برای حفظ دستاوردهای انقلاب نیازمند دیسیپلین میباشیم؛ در غیر این صورت، ممکن است محصول قیام را دیگران بربایند. او، در نطق شب یکشنبه ۹ جوزای ۱۲۹۹، چنین گفت: «هرگاه دیسیپلین صحیح و تاکتیک معین و ثابت وجود نداشته باشد، یک دفعه ملتفت میشویم زحمت کشیده، قربانی داده، خانهها به غارت رفته، خون خود را ریختهایم؛ دیگران یعنی مخالفین آزادی، به سعادت و موفقیت رسیدهاند.»[۶۴]
از این منظر است که خیابانی، در نطق سهشنبه ۳۱ حمل ۱۲۹۹، گفته بود که ملت، برای تحقق آمال خویش، باید در تشکیلات متجلی شود: «در سایه انقیاد و اتباع به یک تشکیلات منظم و مستحکمی است که افواج قشونی، میتوانند از عهده کارهای بزرگ برآیند و دشمنان خود را سرنگون سازند. آیا نمیبینیم که یک عده مسلح و تابع دیسیپلین چندین صد یا چندین هزار نفر نظامی، بر یک جماعتی که از صد مقابل خودشان کثیرتر است، حاکمیت و آمریت مینماید؟ ملت نیز باید قوه و قدرت ذاتی خویش را، به واسطه تشکیلات مدنیه و سیاسیه موافق اقتضائات عصر حاضر، تزیید نموده، در مقابل دشمنان خودش، یک وضعیت غیرقابل تزلزل و مأمون و مطمئن به وجود آورد).»[۶۵]
ضرورت تشکیلات و حفظ دیسیپلین جهت مقابله با اضداد آزادی در مرحله قیام، بدون تردید لزوم در خدمت گرفتن نیروهای مسلح را توسط قیام مطرح میکند. زیرا قیام، خواهان دموکراسی برای ایران است؛ در نتیجه باید نیروهای نظامی، در تحت منافع ملت باشند.
خیابانی، در نطق سهشنبه ۳۲ جوزای ۱۲۹۹، گفت: «ما، عقیده داریم قزاق، [چون] با پول ایران اداره میشود باید خادم منافع ایران باشد. قزاق، نباید از ژاندارم و نظامی و سرباز تفاوت داشته باشد. تمام این قوا، باید به درد ملت و دموکراسی بخورد. باید در سراسر ایران، حاکمیت دموکراتیک تأسیس شود و تمام این سرنیزهها، باید به امر آن حاکمیت سر فرود بیاورند. فعلاً در تبریز چنان که آژان، ژاندارم، نظام تابع ما است؛ قزاقخانه نیز باید در تابعیت ما باشد و ما را بشناسد نه مراکز آشوبخیز تهران را. هرکس میخواهد در دست مرتجعین تهران آلت بشود، باید از چنگ ما خلاص شده، خود را به تهران برساند.»[۶۶]
دشواری مبارزه و درخواست قیام برای به پیش راندن آن، لزوم داشتن قوای مسلح خاص آن را الزام میکرد. به این ترتیب بود که گارد تجدد تأسیس شد. خیابانی، در نطق ۲۸ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، گفت: «امروز به ثبت و نامنویسی داوطلبان خدمت در «گارد تجدد» که عده افراد آن غیرمحدود خواهد بود آغاز شده است. داوطلبان، با کمال شوق و وجد میآیند. فرماندهی آن گارد، بر عهده من خواهد بود و در صف اول آن، من خواهم جنگید.»[۶۷]
مؤخّره
از محتوای بیانات خیابانی، میتوان به این برداشت رسید که در طی قیام، مطالبات مشروطه، در سطحی بالاتر مطرح شده است. این ارتقا را، میتوان در توجه مؤکدتر بر آزادیها و جایگاه ملت در اداره امور دانست که به طور خلاصه، در عبارت «حق حاکمیت ملی» تجلی یافت.
ازجمله دیگر نکات قابل توجه در اندیشه قیام خیابانی، رشدِ تأکید بر تضادهای طبقاتی، جهتگیری طبقاتی، پرداختن به اسلام ضدستم و همچنین، توجه به حقوق زنان میباشد.
دریغا که با سرکوب حرکتهای آزادیخواهانه پس از مشروطه ازجمله نهضت جنگل و قیام خیابانی، رشد و توسعه جامعه ایرانی در متن و عمق، دچار سکته تاریخی شد.
نطق بیستم ـ روز جمعه ۱۷ ثور ۱۲۹۹
وحدت عقیده، محبت و یگانگی ایجاد میکند.
تاکنون قیامهای ایرانیان، سطحی و ظاهری بوده؛ بنابراین هنوز نتوانستهایم یک اصلاحات مهمی در زندگانی اجتماعی و سیاسی خودمان به عمل آوریم. ما، میخواهیم جماعت پس از این، دانسته و فهمیده به تحصیل آزادی اقدام نماید و برای وصول بدین مقصود، لازم است افکار جماعت را تنویر نماییم.
اولین وظیفه جماعتی که از گذشته متنبه شده، به طرف یک آتیه درخشانی میخواهد رهسپار شود، عبارت از تبعیت به دیسیپلین است و بس؛ دیسیپلین مهربانی و محبت که یک رابطه محکم و پایداری است. در میان افراد یک جماعت، وسایل تولید محبت زیاد است؛ ولی عمده وسیله محبت، «وحدت آمال است.» عاشقان متعدد یک معشوق واحد، میتوانند در اطراف آن پرستیده یگانه قلب خودشان، گرد هم آیند، طرح اتحاد و اتفاق بریزند.
ما همه، عاشقان آزادی هستیم. حالا برای این که شعله عشق و محبت در سینههای ما فروزان گردد، کافی است که پردهها را برداشته، معشوقه مشترک را به ما نشان بدهند. آن معشوقه دلچسب و روحنواز ما، عبارت از «آزادی» است.
سابقاً در یکی از نطقها، سخن از علاقه و محبت بردم [به میان آمد] علاقه و محبت، دو کلمه مترادف هستند. علاقه و محبت مجنون نسبت به لیلی، یک رابطه حیاتی و وجدانی است. علاقه باطنی یعنی محبت، فقط راجع به صفات ظاهری نیست. یک وجدان عشق به وجدان دیگر، میرساند [که] دو روح مانند دو جسم ولی با یک شرط پایداری، یکدیگر را دوست میدارند. عقیده وجدانی آزادیخواهان، در میان آنان یک علاقه وجدانی تشکیل میدهد و آنان را به اتحاد و یگانگی سوق [میدهد]، و تشویق مینماید. ما آزادیخواهان، همه یک امل، یک آرزو، یک مرام، یک عقیده داریم. ما همه، میگوییم مشروطیت حقیقی باید در مملکت حکمرانی کند. نفوذهای شخصی، امتیازات، ملغی و منسوخ گردد. حاکمیت ملت، واقعیت داشته باشد. مؤسسات و ادارات ما، ملی باشد یعنی براساس حاکمیت ملت، تکیه و استنباد نماید. ما، میگوییم: عدالت، مساوات، آزادی باشد در یک کلمه مختصر و مفید. ما، میخواهیم فرزندان قرن خودمان باشیم.
هم مسلکی، تولید برادری میکند. دو هم مسلک، دو برادرند. دو برادر که مسالک مختلف دارند، میبینید که علاقه طبیعی اخوت از میانشان زایل میگردد و برعکس، دو بیگانه هم مسلک، مثل دو برادر زائیده [از] یک مادر، به یکدیگر تقرب میجویند. وحدت عقیده، تولید محبت و علاقه میکند. به واسطه این عقیده، یک دیسیپلین معنی و قلبی در میان افراد یک جماعت حکمفرما میشود.
در میان جماعت آزادیخواه، «آزادی»، فرمانده همه ارواح واقع میشود. این است [که] تکرار میکنم همین دیسیپلین، این دیسیپلین قلبی، دیسیپلین محبت، باید در میان آزادیخواهان حکمرانی کند. دیسیپلین اجباری، دیسیپلین جبر و شدت و زور و فشار، پایدار نیست؛ ولی دیسیپلین وجدانی که ارواح را زیر اطاعت میآورد. فناناپذیر و لایموت است.
آزادی، استقلال و سعادت ایرانیان، مقصود مشترک کلیه آزادیخواهان است و این وحدت مقصود، سرمایه اتحاد و اتفاق آنان است. در آلام و شادیهای این مملکت، آزادیخواهان شریکند و این شرکت نیز، در میان آنان تولید علاقه و محبت مینماید.
هر که بر ضد این قیام، بر علیه این اجتماع ملی، خیال مخالفی داشته باشد، او، آزادیخواه نیست؛ او، علاقه به آزادی ندارد؛ او، محبت و حقیقت ندارد؛ تابع دیسیپلین مشترک نیست؛ بنابراین، «خائن» است و یک عضو مضر هیئت اجتماعیه است.
ای آزادیخواهان! دشمنان شما، همیشه میخواهند تخم نفاق در میان شما پاشیده، انجمن شما را پراکنده کنند. ولی جماعت عشاق، جماعت دلدادگان، جماعت علاقهمند را، نمیتوان مغلوب ساخت. محبت، تواناتر از بغض و کینه است. عداوت آنها نسبت به آزادی، ممکن نیست بر محبت شما نسبت به آزادی فایق آید.
ما، باید به ارشاد و هدایت دشمنان نیز، بپردازیم. وقتی که دیدیم اصلاحپذیر نیستند، ضدیت و خیانت در آنان یک طبیعت ثانوی شده است، فقط آن وقت باید از آنان قطع علاقه بکنیم. اتحاد آزادیخواهان و علاقه و محبت آنان، ضامن آزادی و استقلال ایران خواهد شد. مسلک سیاسی، حاکم و فایق بر تمام عقاید است. ادیان و مذاهب، قومیت و ملیت، در پیش عقاید سیاسی، خالی از تأثیر و نفوذ میباشد. وحدت مسلک، تولید محبت و اتحاد میکند. دیدیم چگونه پس از انقلاب کبیر روسیه، سربازان روس، همان سربازانی که در این مملکت، مدهشترین ترتیبات «تروریسم» را برپا داشته و با قساوت فوقالعاده با مردم رفتار نموده بودند، یک دفعه مبدل به اشخاص معقول و آزادیخواه و مهربان شدند؛ همان سربازانی که آزادیخواهان ایران را قتل [عام] و اعدام نموده بودند، بر سر قبور ایشان رفتند و با کمال صمیمیت و محبت، اشکهای تأسف و تألم ریختند. این تظاهر سربازان روس، به طور درخشان به تمام جانیان نشان داد که مسلک سیاسی، بر همه چیز حاکم است.[۶۸]
مستر باکسرویل آمریکایی، آن جوان دانشمند ـ که نفس خود را در راه آزادی ایران فدا نمود ـ این قضیه را به ثبوت رسانید. آزادیخواهان گرجی، ارمنی که در انقلاب ایران، با انقلابیون ایران پهلو به پهلو میجنگیدند و خون خودشان را برای وطن و آزادی ایرانیان میریختند، بر حقیقت و صحت این قضیه دلالت دارد. سعادت بشریت، فقط بدین وسیله تأمین خواهد شد که تمام اولاد، در تحت بیرق آزادی ـ که امروز در هر گوشه جهان افراشته شده است ـ زیست نمایند. زندهباد اشخاصی که میکوشند تا در میان تمام آزادیخواهان روی زمین، روابط دوستی و اخوت را تأسیس و تقویت نمایند. محو و نابود باد اشخاصی که تخم تفرقه و نفاق میپاشند. (دستزدنهای بیپایان)
نطق بیست و چهارم ـ روز سهشنبه ۲۱ ثور ۱۲۹۹
روز سهشنبه ۲۱ ثور، طرف عصر شاگردان مدارس متوسطه و کلاسهای ششم ابتدایی، با حالت اجتماع به «تجدد» آمده و ابراز احساسات نمودند و خطابهای از طرف آنها ایراد گردید، مشعر بر این که ما جوانان و شاگردان مدارس، مشغول امتحانات پایان سال هستیم و اطمینان و امیدواری داریم که پدران ما، برای تأمین آتیه و تأسیس یک رژیم آزاد اقدام مینمایند. هرگاه مقتضی باشد، ما هم برای پیش بردن مرام و مقاصد آزادیخواهان، حاضریم خون خود را بریزیم. این اظهارات، در حاضرین تأثیرات عمیقی بخشیده و هیجان عمده در دلهای مردم ایجاد کرد. مرحوم خیابانی، در میان این احساسات عمومی، شروع [به] سخنرانی نمودند و اظهار داشتند:
ای ارباب قیام! این نونهالان، امروز شاد و مسرورند بر این که پدران ما، یک آتیه سعید برای ما تهیه میبینند. آثار و علایم این وجد و سرور را، در پیشانی آنها مشاهده مینمایید و میدانید که چند روزی است این اطفال، به امتحانات مشغول هستند. پس از یک سال درس خواندن و زحمت کشیدن، اینک جنگ دانش در میان آنها شعلهور شده، خود را برای دادن امتحان حاضر کردهاند. آیا تصور نمینمایید که این اولاد شما، بگویند: ببینیم پدران ما، در کارزار آزادی چه امتحانی میدهند و از درسهای انقلاب چهارده ساله، چه نمراتی کسب میکنند؟ زبان حال این جوانان، به ما میگوید: ای ارباب قیام! اگر خسته و سست شدهاید، قوت و متانت خودتان را تجدید نمایید. ما نیز با شما هستیم. ولی [با] فداکاری و صمیمیتی که از رفقای آزادیخواه خود دیدهام، میتوانم در جواب این اطفال اظهار دارم که ای محصلین جوان! اطمینان داشته باشید، بزرگان و پدران شما، خواهند مرد تا شما آسوده و آزاد زیست کنید. (دستزدنهای فوقالعاده شدید)
شعار مخصوص ملل: هر ملتی در عرض زندگانی، پیروی از یک شعار مخصوص میکنند. آلمانها، معتقد بر این هستند که «مردمان شجاع، مالک دنیا هستند.» انگلیسها، میگویند: «قلبهای بلند، مغلوب نمیشوند.»
ما، باید هم آن شجاعت و هم این قلبهای بلند را داشته باشیم. زیرا که یک کار بزرگ را بر عهده خود گرفتهایم. میخواهیم در ایران حکومت دموکراتیک تأسیس نماییم. در این مملکت معروض به مخاطرات بزرگ، جاهل و مفلوک تأمین استقلال و آزادی یک امر خطیر و یک اقدام عظیمی است. اینجا باید شجاعت و متانت قلب داشته باشیم و کاری بکنیم که پس از آن بتوانیم با یک وجدان آسوده، اعلان نماییم: «حاکمیت، با ملت» است؛ ولی نه در دست اشخاص ترسو و جبون که مملکت را بفروشد.
یکی از بزرگان، گفته است: «من، عاقبتاندیش نیستم. با حیثیت خودم زیست میکنم و با حیثیت خودم میمیریم.» بدین معنی که هیچ خطری و هیچ تهدیدی، مرا از نگهداری حیثیت خودم منصرف نمیگرداند. به عبارت اخری، نمیترسم! هر روزی را تکلیفی است. تکلیف امروزی، عبارت از «تأمین آتیه» است. تاکنون همیشه اذهان شما را با خطرات آتیه تهدید نموده و مانع شدهاند از این که برای جلوگیری از خطر، سدها ایجاد کنید. یک حس جبن و رعب بر شما تقلین نموده و با سنگینی بار، شما را ترسانیدهاند. ولی بدانید که هیچ بار گرانی نیست که تشکیلات یک ملت بیدار و باغیرت، نتواند آن را متحمل شود. تاکنون به شما گفتهاند: چون سیل، هجومآور است، برای کندن بنیاد هستی شما میآید. مبادا سدی درست کنید و برای جلوگیری از آن اقدامی نمایید! ولی امروز دیگر ما از آن عقلا نیستیم که به واسطه عاقبتاندیشی، از زندگانی خود چشم بپوشیم و از کار وابمانیم.
ما آن مجنونها و عاشقانی هستیم که از هیچ چیز نمیترسیم.
ما از شهر تبریز شروع کردهایم، به تدریج تمامت ایران را نائل آزادی خواهیم ساخت. رویه ما تاکنون عاقبتاندیشی بوده؛ از کار باز ماندهایم. ولی از امروز به بعد تکلیف امروزی ما، عبارت از تأسیس یک حکومت «دموکراتیک» است. باید هر عمل ما، باعث و علت باشد بر این که حاکمیت ملی، تجلی نماید، مسائل عمومی، از نظر ملت و دموکراسی بگذرد.
… آذربایجان، این دفعه نه از تهدید داخلی میترسد و نه از نمایشهای خارجی ملاحظه دارد! بیگانگان، دیوانه نیستند. آنها، به قیام و اجتماع یک جماعت متجدد، با دیده احترام و اعتنا مینگرند. تو واحد و متحد جلوه نما، بگذار دیگران از تو بترسند. (دستزدنهای بیپایان).
نطق بیست و هفتم ـ روز جمعه ۲۴ ثور ۱۲۹۹
قول و فعل انقلابیون ایران، تا امروز حرفهای زیاد زده و تمام آمال خودشان را به شکل قول اظهار داشتهاند. ما، میخواهیم کمتر حرف بزنیم و یک اهمیت خیلی محدود به قول بدهیم و هرچه را که گفتهایم، اجرا کنیم تا آمال ما از قولیت خارج شده، فعلیت پیدا نماید.
آینده ما، حائز یک جدیت فوقالعاده است. از عملیاتی که برداشتهایم با یک سعادت عمومی، شامل حال دموکراسی ایران خواهد شد و یا این که اسباب هلاکت یک عده هواخواهان دموکراسی را فراهم خواهد آورد و بالطبع دموکراسی، آخرین امیدهای خود را نیز دفن خواهد کرد. باور نکنید [که] با قیام شما فوراً تمام کارها اصلاح خواهد شد. خودتان را فریب ندهید. اشکالات بیشتری در کار است. حوادث بسیاری روی خواهد داد. زیرا ایران، مرکز سیاست آسیاست.
حزب دموکرات، با در نظر گرفتن خطرات موجوده، با اعتماد به نفس قیام کرده تا به این اوضاع ناگوار مملکت، خاتمه بدهد و دموکراسی ایران را، از فشار استبداد و ارتجاع خلاصی بخشد.
آداب و رسوم: آداب و رسوم و اخلاق پارهای [از] ملل، خیلی ساده و بسیط است و برعکس در بعضی ملل نیز، خیلی متشتت و متنوع است. در نطقهای سابق، گفتم که عادت، مانع ترقی و تجدد میباشد. شما، یک دنیا عادتهای بد دارید که مانع رشد اجتماعی و سیاسی شماست؛ ازجمله شما، حرف حق را از لباسهای غیرمأنوس قبول ندارید. در مقابل پارهای مسائل عمده و اساسی، شما، یک نغمه لجاجتآمیز دارد. ولی من، میخواهم با ادله و براهین قاطعه، مسائل را به شما شرح دهم. گمان ندارم در پیش عقل و منطق، باز از فهمیدن مطالب خودداری کنید. وسوسه و تردید را کنار بگذارید. در میان دو نظریه متفاوت، فوراً عقل خود را به کار انداخته، محاکمه نمایید و یک قرار قطعی اتخاذ کنید.
فلسفه هستی و نیستی: در میان دانشمندان، فلسفه «نیستی و هستی»، قابل بحث است و میگویند: هیچ چیز، ممکن نیست به کلی معدوم شود و هیچ چیز هم، بالذات و فوری به وجود آید.
هر موجودی، نتیجه یک وجود سابق و مقدم بر خودش هست، در حالات و اشکال نیز، این قانون جاری است. یک حالت موجود، ممکن نیست به طور ناگهان زایل و نابود شود و جای خود را به یک حالت متفاوت بدهد که قبلاً موجود نبود. یک پارچه آهن را، با زحمات زیاد تغییر شکل میدهند، به صورت گاوآهن یا آلات دیگر درمیآورند. گاوآهن هم، ممکن است به شکل شمشیر و لوله تفنگ یا توپ درآید؛ ولی در هر یک از این حالات، پارچه آهن، دارای یک شکل ابتدایی بوده که ما مجبوریم با ضربات چکش، مدتی در تغییر و اعدام آن شکل اولی صرف وقت کنیم تا بتوانیم آن را به شکلی که موافق میل خودمان باشد، تبدیل نماییم. پس هر استحاله ثانوی، مستند بر یک استحاله اولی است و هیچ تحول ناگهانی، قابل تصور نیست. یک نفر نادان، در یک لحظه ممکن نیست دانا شود. همچنین، یک ملت ـ که سالهای سال در تحت فشار ظلم و استبداد زندگی کرده است ـ نمیتواند در یک روز خود را از اثرات شوم زندگی سابق نجات دهد. در نتیجه انقلاباتی است که شما امروز دارای معلومات و عقاید جدید شدهاید؛ ولی چون به درجه کمال نرسیدهاید، شما را نباید خودسر گذاشت. باید شما را تغییر شکل داد [تا] یک ملت زنده، فکور و متجدد بار آورد. حکما، گفتهاند: تمدن، اساسش عبارت از این است که عادات قدیمی و رسوم کهنه، به تدریج محو گشته، دستورهای تازه و نو جانشین آنها شود. ما، این دستورهای تازه را، به شما یاد خواهیم داد و این قیام، به این وظیفه خود عمل خواهد کرد. شخصی که در تاریکی زیست کرده است، در پیش یک روشنایی، آنی چشمش خیره و یا کور میشود.
دیده بصیرت نیز، چنین است. انقلاب ۱۴ ساله، یک تبدل ناگهانی بود و تولید خیرهسری نمود. اما این دفعه دیسیپلین، بر جهان حوادث حاکم شده و متدرجاً ملت را نایل روشنایی خواهد نمود.
دشمنان آزادی: دشمنان آزادی، از سکوت و انتظام این قیام، فوقالعاده دلتنگ و ناراضی هستند [و] برای برهم زدن این اوضاع، زحماتی میکشیدند و اسبابچینی مینمودند؛ آدم و اسلحه، از خارج شهر جلب میکردند و گاهی در ایالت اجتماع نموده، میخواستند هنگامه برپا کنند تا چشم بصیرتی که مترصد حرکت آنان بود، به تکلیف خود عمل کرده، آشوبطلبان، توقیف شدند و تخم فساد، قبل از روئیدن سرکوب شد. با تمام مخالفین، همین عمل خواهد شد. زیرا اکثریت، باید حکومت کند. قدرت و قوت، از خصایص اکثریت است. در ایران آزادیخواهان [و] در میان آزادیخواهان، دموکراتها، اکثریت دارند. تاکنون دیده نشده آزادیخواهان، از مستبدین شکست بخورند؛ مگر این که برای اشکالتراشی در پیش ترقیات آزادیخواهان، دشمنان آزادی، متوسل به دامن خارجه شدهاند؛ قشون بیگانه را، به داخله مملکت دعوت کردهاند. ولی دموکراتها، همیشه اتکا بر نفس خودشان داشتهاند.
علاقهمندی: سعادت این مملکت و فلاکت آن، بسته به درجه علاقهمندی شماهاست. در هر هیئت اجتماع، هر فردی باید یک تکلیفی را انجام دهد و همه، در مقدرات این آب و خاک شریکند. آن که منتظر است دیگران زحمت کشیده، برای او امنیت و آسایش، آزادی و استقلال تهیه نمایند، آدمی بیعلاقه است؛ هیچ چیز را استحقاق ندارد و نمیتواند خودش را جزو جامعه ایرانی قلمداد کند. باید همه افراد ملت، در امور ملی شرکت کنند. کسی که بر تکلیف اجتماعی خودش عمل نکند، از حقوق اجتماعی خود محروم میگردد. قبل از این قیام، سیاست ظلم و بیداد در سراسرِ این مملکت حکمران بود.
قیام، شما را به یک سیاست آزادی و حاکمیت ملی آشنا ساخت. در بالای سر هر دو سیاست، «آزادی عقیده» حاکم است. یکی از این دو راه را انتخاب کنید؛ ولی اگر به طرف ارتجاعی بروید، در این محیط نمیتوانید زندگانی کنید. هرگاه عقیده ارتجاعی دارید، بروید در هر کجای دنیا ـ که میلتان هست ـ آن عقاید را از پیش ببرید؛ ولی تبریز، امروز آزادی را تعقیب میکند.
ما، حکومت دموکراتیک میخواهیم و میگوییم: آزادی عقیده، باید حاکم باشد نه آزادی سهو و خطا، نه آزادی خیانت و مغالطه. زیرا آزادی سهو و خطا، حیات یک ملت را به مخاطره میاندازد. ما، دموکراسی ایران را، از دستبرد خائنین و خطاکاران محفوظ خواهیم داشت.
نطق بیست و هشتم ـ روز شنبه ۲۵ ثور ۱۲۹۹
تکلیف و وظیفه: تکلیف، کاری است که انسان مجبور است آن را بکند و هرگاه نکند، وجدان او گرفتار زحمت و عذاب میشود. در کلیه امور و حوادث، باید وظیفه را از غیر وظیفه تفکیک و تفریق نماییم. همین که توانستیم تکلیف خود را تشخیص دهیم و بدانیم برای انجام آن، چه مجاهدت و فداکاری لازم است، دیگر عزم و اراده ما، با سهولت به اجرای آن تکلیف تعلق میگیرد؛ و هرگاه تعلل ورزیم و ما به کلی تکلیف خود را ترک گوییم، اضطراب درونی و یک تأثیر وجدانی در ما حاصل میگردد.
یک شخص وظیفهشناس، همیشه بیدار است و کلیه حوادث زندگانی را از نقطهنظر خودش ملاحظه نموده، میکوشد تکلیف و وظیفه خودش را در آن حوادث معین کند. هرکس، به فراخور استعداد و قدرت خودش، تکلیف اجتماعی خودش را تعینی و بر مقتضای آن تکلیف، عمل نماید.
عیاش و لاابالی نباشید! چون ایام رمضان است؛ به جهت روزه داشتن، یک خارقالعادگی و تحولات در زندگانی به وجود میآورید. اغلب مردم، این ماه را فصل تنبلی و کسالت محض یا یک موسم عیش و نوش صرف تلقی میکنند. نه آن افراط و نه این تفریط را، ما اجازه نخواهیم داد. عیش و نوش را، بالمره موقوف کنید، اداره نظمیه، مراقب احوال مردم خواهد بود. متخلفین از این دستور، خودشان را در چنگال نظمیه خواهند دید. قمار [و] فحشا، به کلی باید موقوف گردد. مرام ما، تأسیس حکومت دموکراتیک است. باید ثابت کنیم که میتوانیم از عهده انجام این تکلیف برآییم. عیش و نوش را منع میکنیم. زیرا معتقدیم اشخاص عیاش و مست و لاابالی، لایق عضویت [در] یک حزب نیستند و نباید از اسرار قیام مسبوق باشند. رازهای پنهان را، با کمال آسانی میتوان از یک عیاش سست عنصر به دست آورد.
ما، عیاشها و مستان را، قابل آن نمیدانیم که رفیق و هم مسلک خود قرار دهیم. مضرت آنها، بیشتر از خدمت و منفعتشان است.
آزادی و امنیت: ما، قول دادهایم امنیت عمومی را نگذاریم دستخوش توطئههای آشوبطلبان گردد. آشوبطلبان، همان اشخاصی هستند که به واسطه تولید یک نوع مجادلات و منازعات در میان عناصر مملکت، میخواهند یک وضعیت تاریک و مبهمی را به حصول بیاورند که با نظر خودشان مساعد باشد. ما، عزم کردهایم نگذاریم این عده به آرزوهای خودشان برسند. در یک شهر بزرگی مثل تبریز که خیلی مشکل است دور تا دور آن را تحت مراقبت قرار داد میبینید در اثر فعالیت ما، شبها یک تیر تفنگ هم خالی نمیشود؛ «آزادی با امنیت توأم است.» آزادی ما، به یگانگی و برادری است.
شما، آزادی را بد شناخته بودید. محو و نابود باد، آزادیخواهان دروغی، ما، اولاد قرن حاضریم؛ عاق قرن خود نخواهیم شد. ما، بر ضد حکومت ارتجاعی و استبدادی قیام کردهایم، نه بر ضد قرن و زمان خودمان. هرگاه عزم و اراده ما متین و فعالیت و مجاهدت ما مستقیم و ثابت باشد، خواهیم توانست فرزندان حقیقی زمان خود باشیم.
مالیه و ترجمانالدوله: برای توقیف ترجمانالدوله، مأمور فرستادیم، ولی مأمور ما دیر رسید. آذربایجان، با فقدان چندین هزار تومان، از قیام خود باز نمینشیند. ما، میتوانیم آن قدر پول تدارک کنیم که قیام را پرورش دهیم. آذربایجان، پول از تهران نمیخواهد، ولی به حساب تهران رسیدگی خواهد کرد.
باید دید این همه پول که استقراض میشود در چه مواردی به مصرف میرسد. هر که میخواهد امنیت و آزادی در مملکت باقی بماند، باید در این قیام شرکت جوید. ما، عزم کردهایم مرام این قیام را از قوه به فعل بیاوریم و هرگاه بخواهند این قیام بخوابد، تبریز مبدل به دریای خون خواهد شد. شما، تکلیف خودتان را بفهمید تا دشمنان نیز، تکلیف خودشان را بفهمند. یک ملت که از مرگ نترسد، هرگز نمیمیرد. (دستزدنهای شدید)
نطق چهل و پنجم ـ شب چهارشنبه ۱۲ جوزای ۱۲۹۹
قیامهای سابق، چگونه بود؟ این قیام از «تجدد» نشئت کرد و خود، چیز تازه[ای] است. در قدیم همین که انقلابی رخ میداد، بازار بسته میشد؛ مردم، در تلگرافخانه تحصن میکردند؛ باب مخابرات با تهران باز میشد و تقاضایی چند به دولت پیشنهاد میگشت؛ دولت هم، با جوابهای مناسب و عبارات و الفاظ مشعشع، وعدهها میداد؛ دلجویی میکرد؛ مردم، متفرق میشدند، بازار را باز میکردند و مشغول دعاگویی ذات مبارک میشدند. مستبدین هم، خود را به میدان انداخته، تفرقه بین آزادیخواهان ایجاد میکردند تا آنها دوباره دنباله مخابرات و انقلاب را بگیرند و به مبارزه مابین خودشان مشغول شوند. ولی در این قیام، نقشه و اساس دیگری طرح شده؛ کلیه امور، از یک مجرای واحد جریان میکند؛ احساسات، در کارها مداخله ندارد.
اعتصاب یعنی چه؟ مطبوعات تهران، کلمه «اعتصاب» را، در انقلاب سیاسی و اجتماعی اروپا به کار میبرند. این کلمه را، مطبوعات تهران ایجاد کردهاند. این تظاهرات اجتماعی مهم و پرمعنی را، مانند اثرات یک تحرک عصبی یا عصبانی تلقی نمودن، غلط است. این، یک نقطه نظری است که فقط در تهران ممکن است واقع شود. چندین کرور کارگر، وقتی در تحت یک دیسیپلین مشترک و با آمال متحد قیام میکنند و متشبث به پارهای اقدامات میشوند، نمیتوان گفت که محرک آنها، فقط اعصاب آنهاست. اعصاب آنها، در تحت تأثیر آلامی است که بر آنان وارد میگردد. ولی در بالای این جهان مادی، آنها، یک فکر و یک عقل مستقل و مجردی دارند که وضعیات را تجزیه کرده، اسباب سفالت پرولتاریا و طبقات زحمتکش را کشف نموده و طریق چاره و تدبیر را، پیدا میکنند.
ما، چندین ماه بود که مقدمات تهیه این قیام را پرورش میدادیم ـ پس این قیام، نتیجه یک اعتصاب نیست ـ تصمیمات این قیام، با متانت و آرامی پیش میرود. رشته امور، در دست فکر است. فکر ما، از مال دشمنان ما، عالیتر و قویتر است. قبل از ورود، خروج را باید در نظر گرفت. در قیامهای سابق، به این دستور عمل نمیشد و مخالفین ما، منتظر همان خبط و خطاهای گذشته هستند که همیشه انقلابیون، مرتکب میشدند.
آزادی یعنی چه؟ آزادی، مستوجب این نیست که اشخاص، بر حقوق مدنی و بشری دیگری تجاوز کرده و بر ضد هیئت اجتماعیه، مرتکب خیانت و یا جنایتی بشوند. آزادی، این نیست که مردم مطلقالعنان گشته، بدون هیچ ملاحظه و قید، مرتکب همه نوع اعمال و افعال قبیح و زشت گردند. ما، به نظمیه اخطار کردیم که از فواحش جلوگیری نماید. به واسطه لاقیدی و وظیفهنشناسی حکومت بوده که یک عده زنان گمراه و علیل پیدا شدهاند که خطرناکترین امراض تناسلی را در میان مردم انتشار میدهند و نسل آینده را بر نابودی تهدید مینمایند. اینها، خطر بزرگی است که شما را تهدید به مرگ میکند؛ نسل ملت را فاسد میسازد. ولی حکومتهای شما، در مقابل این کارها لاقید بودند. ولی حکومت آزادیخواه، از هر خطری که بر جان و ناموس و حقوق ملت وارد شود، جلوگیری مینماید. این زنان بیچاره که به این درکه سفالت و سفاهت سقوط کردهاند. همه، قربانیهای سوءاداره دولت هستند. اینها تمام، دهاتیهای بدبخت ایرانی است که به واسطه قتل و غارتهای دایمی، از خانه و لانه خود طرد گردیده، در گردابهای چرکین شهرها، غرق فسق و فجور میشوند. قاتلین اینها، همان زمامداران و متنفذین و همان رؤسای لاقید و بیفکر هستند. وزر وبال این بدبختان، بر گردن کسانی است که مقامات حکومتی را اشغال نموده، اوقات خود را در عیش و عشرت میگذرانند. ما، این نوع فحشا را منع میکنیم و در این خصوص کمال سختی هم به خرج میدهیم. و دست ما هرگز نخواهد لرزید. خونینترین عملیات جراحی را با متانت قلب انجام خواهیم داد.
این قیام چه میخواهد؟ این قیام، عواطفی را که مرتجعین خللدار کردهاند، اصلاح خواهد نمود. در این جای روح سفالت، بندگی، بیچارگی [و] انحطاط، یک روح سلیم، متین، تندرست و آزاد اقامه خواهد کرد. این است مقصود و مرام ما که محدود نیست. در جواب شخصی که از من پرسید، به وسیله این قیام، چه میخواهید؟ من، گفتم: تصور کنید یک نفر تاجر، چه میخواهد؟ او برای تأمین زندگی و زندگانی خودش، چهها میخواهد؟ همین که امنیت شخصی او را تأمین نمودند، امنیت خانواده میخواهد. همین که امنیت خانه او تأمین شد، میخواهد در دکان خویش در بازار، در محله[ای] در شهر، در ایالت خودش نیز آسوده و در امن و آسایش باشد؛ از دستبرد دزدان مصون بماند؛ از راهزنان محفوظ باشد؛ برای تأمین حسن جریان امور، به غیر از پلیس ـ که امنیت شهری او را نگهداری مینماید ـ غیر از سرباز و ژاندارم ـ که طرق و شوارع را صیانت میکنند ـ تشکیلات عدلیه، میخواهد؛ مؤسسات اقتصادی لازم دارد؛ بلدیه میخواهد؛ قانون میخواهد؛ بالاخره آنچه لازمه حیات یک بشر است، میخواهد. در یک دایره وسیعتر و عمیقتر و شاملتر از این، ما میخواهیم اسباب زندگانی آزاد و مستقل دموکراسی ایران را فراهم بیاوریم. (دستزدنهای شدید)
ما، میخواهیم یک رژیم آزاد در مملکت تأسیس نماییم و مقصود ما آن است [که] آزادترین رژیمها را در مملکت خودمان مستقر بسازیم و در این راه، هر روز قدمی فراتر خواهیم گذاشت. به اشخاصی که غیر از این مقصود دارند، میگوییم: بروند در این قیام شرکت نکنند؛ قوای ما، برای تنبیه دشمنان کافی است. ریشه مخالفین را از بیخ و بن خواهیم کند. آزادی، مستلزم مساوات است. به همان دلیل و قانون که یک نفر حمال و یا بقال، توقیف و مجازات میشوند، من و امثال من هم باید در صورت ارتکاب تقصیر، توقیف و تنبیه شوند. هیچ کس، در فوق قانون نیست و همه، در مقابل قانون مساوی هستند.
نطق چهل و نهم ـ شب دوشنبه ۱۷ جوزای ۱۲۹۹
به مناسبت لیله نوزدهم رمضان و شب احیاء مرحوم خیابانی، یکی از سخنان علی بن ابیطالب را موضوع نطق خود قرار داد. حضرت علی، میفرماید: قومی که در استرداد حق خود اقدام نکند و هجوم ننماید و قانع به دفاع باشد، ذلیل میشود. هر قوم، باید بر ضد کسانی که حقوق او را غصب نمودهاند، همیشه در حال قیام و اعتراض باشد و مبارزه و مجادله نماید. ملت، حق خود را باید بستاند نه این که منتظر باشد دیگران ترحم کرده، حقوق سیاسی و اجتماعی او را محترم شمارند. صدماتی که از جنگ بر ایلات آذربایجان وارد آمده، این ایلات را محتاج مساعدتهای بیشتری کرده است. دولت، باید در این خصوص اقدام نماید و ما، باید این موضوع را جداً مطالعه نماییم. ما، نه فقط نخواهیم گذاشت داراییمان را از دستمان بربایند، بلکه پس از تشخیص و تحقیق احتیاجات خودمان، از هر جایی ممکن باشد بر تحصیل آنها اقدام خواهیم کرد.
نطق پنجاه و یکم ـ شب چهارشنبه ۱۹ جوزای ۱۲۹۹
دین، همیشه و در همه جا تابع سیاست است. به مناسبت شب ۲۱ رمضان و لیله احیاء، مرحوم خیابانی، در موضوع حقیقت دین صحبت کردند و فرمودند: «دین، همیشه و در همه جا تابع سیاست است و در تحت نفوذ و حاکمیت آن میتواند برقرار بماند.» امشب در کشور ما، شب مقدس و محترمی است و لهذا میخواهم از حرفهای حضرت علی بن ابیطالب، موضوع نطق خود قرار دهم. این امام بزرگ، یک کلام بزرگ دارد. میفرماید: «هر که عاقبتاندیش باشد، ترسو میشود.» تهور، فضیلت نیست. شخص شجاع، بیخود خویشتن را به مرگ نمیدهد. نباید ترسید و نباید مقابل هیچ خطری هر قدر هم بیاهمیت باشد، لاقیدی نشان داد. این قیام، با شجاعت برپا شده و تهور به خرج نخواهد داد. با ملاحظه و تدبیر کار خواهد کرد. تا امور تبریز را به کلی تصفیه نکردهایم، به کارهای دیگر نخواهیم پرداخت. شجاعت داریم؛ نمیترسیم و بر تکلیف امروزی خودمان عمل مینماییم. ظلم است که تولید خوف و هراس میکند. ظالم، همیشه ترسو است. فقط این که انسان بگوید من نمیترسم، کافی نیست. باید بر اعمال و افعال خود مواظبت نماید و نباید مرتکب عملی شد که باعث اندیشه و اضطراب باشد.
ما، عدالت و مساوات را تطبیق خواهیم کرد و هیچ کس، نخواهد توانست عملیات ما را، حمل بر غرض نموده دلگیر و مکدر شود. ما در ظرف این دو ماه ظلمی نکردهایم. آنهایی که توقیف کردهایم، قبلاً وخامت اعمال آنها را بر خودشان متذکر شدهایم، ولی مؤثر نیفتاده و بر توقیف آنها اقدام کردهایم. در عین حال در محبس، احترام آنها را محفوظ میداریم. بدرفتاری با مردم، همیشه علت عدم موفقیت بوده است. کسی که خیانت نکرده، فقط به نام انسانیت و حقانیت، در راه استقرار آزادی و عدالت مجاهدت میکند؛ از هیچ کس نمیترسد و محبوب همه مردم است.
بنابراین، هرکس به نام این قیام و به نام «حزب دموکرات»، به کسی ادنی تعّدی و تجاوز نماید، به شدیدترین طرزی مجازات خواهد شد. اعمال آزادیخواهان، باید سرمشق دیگران باشد، برای موفقیت خودمان، از اتخاذ این طرز حرکت، مجبوریم.
نطق پنجاه و هشتم ـ پنجشنبه ۲۷ جوزای ۱۲۹۹
ما، طرفدار آزادی زمان هستیم ولی مخالف مدپرستی میباشم. از قرار اطلاعی که رسیده، اخطاراتی که در خصوص اسرافات مدپرستانه بانوان در اینجا شده، خانمها، سوء تلقی کردهاند؛ گمان بردهاند مقصود ما، ممانعت از پوشیدن لباسهای جدیده است. این تصور، به کلی برخلاف واقع و بیمأخذ است. ما، طرفدار تجدد هستیم. هرگز ممکن نیست یک کلام ارتجاعآمیز و یا محافظهکارانه از زبان ما صادر شود. این سوء تفاهم، ناشی از این بوده که عالم نسوان ما، نمیتواند در اجتماعات ما شرکت جوید، جای افسوس است. ولی شما باید بدانید که این عالم جداگانه ولی عظیم و مهم ـ که عالم ما، صافترین قوای حیاتی را از آن کسب مینماید ـ دارای یک اهمیت بزرگی است. نسوان ما، هم یک جماعتی تشکیل میدهند که آنها نیز در مقدرات این مملکت، در آتیه این دموکراسی، سهم و حصه بزرگی را مالک میباشند. ممکن نیست ما یک قرار و تصمیمی را آغاز نماییم و یا اظهاراتی بکنیم که بتواند ابواب تجدد را به روی نسوان ببندد. مخالفت ما، با اصول اسراف مدپرستی و ولخرجیهای بیحد و حصر است که عالم نسوان ما را، از پیروی حقیقت آزادی مانع میشود. باید از این اسرافات دست برداشته، سعی و غیرت و قوه و قدرت خودشان را در اموری به مصرف برسانند که موافق صلاح ملک و ملت باشد. خیلی خوب میشد یک عده از بانوان دانشمند، مجمعی تشکیل میدادند [و] با لباس ساده و معقول و عاری از ترتیبات اسرافآمیز در آن حضور یابند [و] برای خواهران، سرمشق عملی باشند و به تدریج از سوءاخلاق و آلام اجتماعی و فلاکتهایی که مدپرستی دارد در عالم نسوان ما داخل مینماید، جلوگیری به عمل بیاورند. در این اواخر، مدپرستی و اسراف در خرج تزئینات، میان خانمها شدت یافته و این امر، یک نوع رقابت محصول آورده که منجر به ورشکستگی خواهد بود. ما، نمیتوانیم در این امر مهم اقتصادی و کشور لاقید بمانیم. اصلاحات قیام در عالم نسوان نیز باید نفوذ پیدا کند. (دستزدنهای بیپایان)
یک طبقه از مردم هست که نسبت به امور ملی و اجتماعی مملکت، لاقید و بیاعتنا میباشد؛ لاابالی خوداندیش و مغرور هستند و این صفات، اسباب نکبت و فلاکت آنها را فراهم خواهد آورد. اما مردم عوام و عناصر صاف ـ که با یک علاقه قلبی و روحی، در امور عمومی شرکت میجویند ـ یک طبقه عالیتری را تشکیل میدهند. این طور عادت شده که بر بچهها ممکن است عیب گرفت و اخطار نمود که مخور، مخواب، حرف مزن و… ولی هرگاه همان حرکات، با یک قباحت بزرگتری در اشخاص مسن جلوهگر شود، هرگز مورد خطاب و عتاب واقع نمیشوند. بنا بر همین تصورات است که یک عده اشخاص مغرور و مشتبه ـ که به مناسبت مقام و منصب یا ثروتی که دارند ـ خود را در مافوق این عوالم میدانند و ابداً خود را محتاج ندانسته و نسبت به اخطارات کم اعتنا هستند. باید آنها بدانند که ملتی با صفات و اخلاق خوب، حاکمیت خود را تحکیم مینمایند. باید عادات و اعتقادات شوم، از میان ملت برداشته شود. روح ملت، باید بشاش و زنده باشد والا موفقیتی به دست نخواهد آمد.
۱ ـ گنجینه اسناد، پاییز و زمستان ۱۳۸۲ – شماره ۵۱ و ۵۲
۱ ـ «حزب دموکرات، پس از فرار محمدعلیمیرزا و برقراری مجدد مشروطه، اولین بار به سال ۱۳۲۷ ق. به پایمردی «عمواوغلی» و سایر آزادیخواهان، در تهران بنیانگذاری شد و پس از اندک مدتی، شعبات آن در چند شهر دیگر ازجمله تبریز دایر گردید. قسمتی از مرام این حزب: «انفکاک کامل قوه سیاسی از قوه روحانی، تعلیم اجباری، تقسیم املاک بین رعایا، قانون منع احتکار، تأسیس بانک فلاحتی، ترجیح مالیات غیرمستقیم بر مستقیم (مهداد داودی، عینالدوله و رژیم مشروطه، ص ۲۲۷) و غیره میباشد.» (دو مبارز جنبش مشروطه (ستارخان، شیخ محمد خیابانی)، رحیم رئیسنیا، عبدالحسین ناهید، انتشارات آگاه، تهران، ص ۲۱۹٫
۱ ـ همان طور که گروهی از تجددخواهان در حزب دموکرات اجتماع کرده بودند، گروهی از محافظهکاران نیز، حزب اعتدال را ایجاد کرده بودند.
۲ ـ رئیسنیا، ناهید، صص ۲۱۵ ـ ۲۱۴٫
۱ ـ قیام شیخ محمد خیابانی، آذری، علی، انتشارات صفی علیشاه، ۱۳۶۲، صص ۱۰۶ ـ ۱۰۷٫
۳ ـ شرححال شیخ محمد خیابانی، به قلم چند نفر از دوستان و آشنایان او، انتشارات سحر، تهران ۲۵۳۶، ص ۳۲٫
۱ ـ ایران در دوره سلطنت قاجار، شمیم، علیاصغر، مؤسسه انتشارات مدبّر، ۱۳۷۵، صص ۶۰۰ ـ ۶۰۱٫
۳ ـ قیام شیخ محمد خیابانی، کسروی، احمد، مقدمه، حواشی و ویرایش: کاتوزیان، محمدعلی همایون، نشر مرکز، تهران ۱۳۷۸، ص ۱۴۸٫
۱ ـ روزنامه کیهان یومیه شماره ۵۷۹۹ مورخ ۲۱/۸/۴۱، به نقل از سردار جنگل (میرازکوچکخان)، فخرائی، ابراهیم، سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۷۶، ص ۳۷۱٫
۱ ـ نطق دوشنبه ۱۳ سرطان/ تیر ۱۲۹۹، به نقل از آزادی، ص ۴۲۵٫
۲ ـ نطق سهشنبه ۱۴ سرطان/ تیر ۱۲۹۹، همان، ص ۴۲۸٫
۱ ـ نطق چهارشنبه ۴ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، به نقل از نطقهای شیخ محمد خیابانی، گردآورنده و تهیه و تنظیم: خیابانی، بهرام، صص ۱۴ ـ ۱۵٫
۲ ـ نطق شنبه ۱۱ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، همان، ص ۲۵٫
۱ ـ نطق پنجشنبه ۲۳ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، همان، صص ۵۷ ـ ۵۸٫
۲ ـ نطق یکشنبه ۱۲ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، همان ص ۲۷٫
۱ ـ نطق پنجشنبه ۱۶ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، همان، ص ۳۹٫
۱ ـ نطق سهشنبه ۱۸ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، همان، ص ۴۳٫
۳ ـ نطق سهشنبه ۲۱ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، همان، ص ۵۳٫
۱ ـ نطق سهشنبه ۱۴ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، همان، صص ۳۲ ـ ۳۳٫
۲ ـ نطق جمعه ۲۴ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، همان، صص ۶۰ ـ ۶۱٫
۱ ـ نطق جمعه ۷ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، صص ۸۴ ـ ۸۵٫
۲ ـ نطق سهشنبه ۳۲ [این تاریخ، به همین صورت در متن اصلی آمده است]، جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۱۲۳٫
۱ ـ نطق جمعه ۱۷ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، همان، ص ۴۰٫
۲ ـ نطق یکشنبه ۹ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۹۰٫
۳ ـ نطق شب دوشنبه ۲۴ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۱۱۵٫
۱ ـ نطق شب سهشنبه ۲۵ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۱۱۷٫
۲ ـ نطق سهشنبه ۳۲ جوزای/ خرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۱۲۳٫
۱ ـ نطق جمعه ۷ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، به نقل از آذری، ص ۴۵۲٫
۲ ـ نطق چهارشنبه ۲۶ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، به نقل از خیابانی، بهرام، ص ۱۱۹٫
۱ ـ نطق شب پنجشنبه ۱۳ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۹۹٫
۲ ـ نطق جمعه ۱۰ سرطان/ تیر ۱۲۹۹، به نقل از آذری، ص ۴۱۹٫
۱ ـ نطق شنبه ۳۰ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۴۸۳٫
۲ ـ نطق جمعه ۱۷ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، به نقل از خیابانی، بهرام، ص ۴۰٫
۱ ـ نطق سهشنبه ۲۱ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، همان، ص ۵۴٫
۲ ـ نطق چهارشنبه ۸ سرطان/ تیر ۱۲۹۹، به نقل از آذری، ص ۴۱۷٫
۱ ـ نطق دوشنبه ۲۵ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۴۷۷٫
۱ ـ نطق یکشنبه ۲۹ حمل/ فروردین ۱۲۹۹، به نقل از خیابانی، بهرام، ص ۷٫
۲ ـ نطق سهشنبه ۱۹ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، به نقل از آذری، ص ۴۶۷٫
۳ ـ نطق یکشنبه ۲۴ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۴۷۲٫
۱ ـ نطق جمعه ۳ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، به نقل از خیابانی، بهرام، ص ۱۳٫
۲ ـ نطق دوشنبه ۱۳ سرطان/ تیر ۱۲۹۹، به نقل از آذری، ص ۴۲۴٫
۱ ـ نطق پنجشنبه ۶ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۴۵۰٫
۲ ـ نطق سهشنبه ۱۹ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۴۶۷٫
۴ ـ نطق پنجشنبه ۱۵ سرطان/ تیر ۱۲۹۹، همان، ص ۴۳۳٫
۵ ـ نطق شنبه ۳۰ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، همان، صص ۴۸۳ ـ ۴۸۴٫
۶ ـ نطق چهارشنبه ۱۳ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، همان، صص ۴۵۹ ـ ۴۶۰٫
۱ ـ نطق دوشنبه ۱ سنبله/ شهریور ۱۲۹۹، همان، ص ۴۸۷٫
۱ ـ نطق شب چهارشنبه ۱۲ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، به نقل از خیابانی، بهرام، صص ۹۷ ـ ۹۶٫
۱ ـ نطق شب پنجشنبه ۲۷ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۱۲۰٫
۱ ـ نطق پنجشنبه ۶ اسد/ شهریور ۱۲۹۹، به نقل از آذری، ص ۴۵۱٫
۲ ـ نطق شنبه ۲۵ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، به نقل از خیابانی، بهرام، ص ۶۳٫ ضمناً اصل فعل در آخر جمله، «خواهند شمرد» است.
۱ ـ نطق شب دوشنبه ۱۷ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۱۰۶٫
۲ ـ نطق شب چهارشنبه ۱۹ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۱۰۸٫
۱ ـ نطق چهارشنبه ۱۵ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹، همان، ص ۳۶٫
۲ ـ نطق شب یکشنبه ۹ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۸۹٫
۱ ـ نطق شب شنبه ۱۱ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۹۵٫
۲ ـ نطق شب پنجشنبه ۶ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۸۳٫
۳ ـ نطق شب یکشنبه ۹ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، ص ۸۹٫
۱ ـ نطق سهشنبه ۳۱/۷/ فروردین ۱۲۹۹، همان، ص ۸٫
۲ ـ نطق سهشنبه ۳۲ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹، همان، صص ۱۲۳ ـ ۱۲۴٫
۱ ـ نطق پنجشنبه ۲۸ اسد/ مرداد ۱۲۹۹، به نقل از آذری ص ۴۸۰٫
۱ ـ در سال ۱۳۳۵ قمری/ ۱۹۲۷ میلادی که رژیم تزاری روسیه واژگون گردید، اصول آزادی در آن کشور برقرار شد. سربازان روس، در آذربایجان و تبریز که تا آن روز مجری آمال استبداد و مخالف آزادی بودند با همراهی آزادیخواهان تبریز، نمایشهای آزادیخواهانه دادند و در سر قبور شهدای آزادی رفتند و گلها نثار کردند و نطقها نمودند. اشاره خیابانی در این نطق، به همان روز نمایش است.