انقلاب ۱۹۰۵ روسیه اگرچه شکست خورد و در ظاهر تزار و رژیم سلطنتی او با همه عواملش بر زحمتکشان روسیه پیروز شدند، اما این حقیقت آشکار گردید که ظلم و تعدیِ بیش از اندازه حکام روسیه در تمامی مناطق این کشورِ پهناور، بیعدالتی، اختلاف طبقاتی و فقر، چنان فشاری به تودههای مردم وارد مینماید که آنان از خواستههای خود دست نکشیده و به مبارزه خود تا پیروزی نهایی ادامه خواهند داد. در جریان انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، منطقه قفقاز نیز درگیرِ یک سلسله تنشهای قومی، مذهبی میان ارمنیان و مسلمانان شد که گروه زیادی از هر دو سو جان خود را از دست دادند و ویرانیهای بسیاری نیز برجای ماند. این جای تأسف زیادی داشت که هر دو گروه به جای بسیج نیروهای خود علیه جور و ستم حکام تزار در منطقه که دشمن مشترک آنان بود، به جان هم افتاده و یکدیگر را از بین میبردند.
اما شکست انقلاب ۱۹۰۵م روسیه بسیاری از نقاط ضعف گروهها و سازمانهای شرکتکننده در این انقلاب در میان طبقات گوناگون را آشکار نمود و آنها را متوجه ایجاد تشکّلی منسجمتر و قدرتمندتر نمود. حزب سوسیال دموکرات روسیه که آن هنگام تنها حزب پیشرو طبقه کارگر به شمار میرفت نیز فاقد دیسیپلین حزبی و ارتباط منظم و ارگانیک با تودههای زحمتکش بود (انقلاب ۱۹۰۵، ص ۵۱). همین موضوع آنها را متوجه فعالیت بیشتر در میان کارگران و دهقانان روسیه، ارتباط منظم و منسجمتر با سایر اقشار جامعه و ایجاد تشکیلاتی با دیسیپلین آهنی ـ به تعبیر لنینی آن ـ نمود.
با وجود این، حزب سوسیال دموکرات روسیه (حزب بلشویک) که در دوران شوروی به حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تغییر نام داد و نیرومندترین تشکّل حزبی کارگران و دهقانان روسیه بود، خود درگیرِ اختلافهای درونگروهی میان دو جریان عمده منشویکها و بلشویکها بود. تا اینکه از سال ۱۹۱۰م نشانههایی از رشد و اعتلا در درون حزب آشکار گردید (تاریخ جدید شوروی، ۱۳۵۶، جزوه سوم، ص ۲۹).
با انتشار روزنامه «پراودا» که لنین بنیانگذار آن بود، دور جدیدی از مبارزه بلشویکها علیه تزاریسم آغاز گردید و نقش این روزنامه در روشنگری و ایجاد زمینههای آگاهی در میان کارگران روسیه بسیار زیاد بود (همان، ص ۴۱-۴۳).
با اوجگیری مبارزات مردمی، رژیم تزار نیز با استفاده از تاکتیکهای گوناگون سعی در آرامنمودن اعتراض مردم و جلوگیری از اعتصابات و شورشها را داشت و از هیچ اقدامی علیه انقلابیون خودداری نمیکرد. حکومت تزاری با انحلال دومای دوم دولتی به سرکوب تشکلهای سیاسی و اقتصادی پرولتاریا دست زد و به شکنجه، کشتار، تبعید و زندانینمودن مبارزان پرداخت و «استولیپین» وزیر کشورِ تزار چوبههای دار را در سرتاسر کشور برپا ساخت (تاریخ معاصر، ۲۵۳۷/ ۱۳۵۷، ص ۱۱۸).
در همه این ادوار، حزب بلشویک روسیه درگیر مبارزات درونحزبی و اختلافهای بین رهبران حزب بود که نظرگاههای گوناگونی در پیشبرد تاکتیکهای خود اعلام مینمودند،. تروتسکی نیز که به زعم تاریخنگاران دوره شوروی از خائنین به حزب و آرمانهای لنین بود، از سال ۱۹۱۰م به بیان دیدگاههای خویش درباره پیشبرد انقلاب پرداخت و کسانی چون کامنف، زینویف و ریکوف نیز از هواداران اندیشههای او بودند (همان، ص ۱۶۳).
از سال ۱۹۱۱م اعتصابها در سراسر روسیه رو به فزونی گذاشت و با هدایت و رهبری اعضای مؤثر حزب بلشویک روسیه در بسیاری از کارخانهها و معادن سیبری و دیگر نقاط این کشور کارگران دست به اعتصاب زده و قدرت خود را به نمایش میگذاشتند (همان، صص ۱۷۳-۱۷۵). این وضعیت ادامه یافت و اوضاع روسیه همانند سال ۱۹۰۵م شده بود. در میان سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۴م بیش از ۱۳ هزار شورش دهقانی در نقاط مختلف روسیه رخ داد (همان، ص ۱۷۷) و رویهمرفته در شش ماه نخست سال ۱۹۱۴م یک میلیون و چهارصد و بیست و پنج هزار کارگر اعتصاب نمودند و در ماه مه همین سال کارگران باکو دست به اعتصاب زدند و در بیستم ژوئن، بیست هزار تن از آنان در اعتراض به سیاستهای حاکم دست به راهپیمایی زدند که پلیس با خشونتی بسیار راهپیمایی آنان را به خاک و خون کشید (همان، ص ۱۸۹).
با اعلان جنگ دولت آلمان به روسیه در سال ۱۹۱۴ م و در آغاز جنگ جهانی اول، مبارزات مردم روسیه وارد مرحله نوینی شد. این جنگ که تمام توان نظامی و اقتصادی روسیه را که خود با بحران عظیمی درگیر بود، گرفته بود، دیگر رمقی برای روسیه باقی نگذاشت و اوجگیری مبارزات مردمی علیه رژیم تزاری و ضعف و عدم توانایی آنها در اداره امور کشور، زمینههای رشد مبارزات را به رهبری بلشویکهای روسیه فراهم نموده و آنان را به یکّهتازی در عرصه سیاسی ـ اجتماعی کشور وادار نموده بود.
بلشویکها با تمام توان خود را برای قیام نهایی آماده میساختند و رهنمودهای لنین در قالب مقالاتی که در روزنامه چاپ میشد و یا به صورت نامه به دست بلشویکها در خاک روسیه میرسید، راهنمای عمل آنان بود (همان، ص ۲۴۳).
با بازگشت مخفیانه لنین از فنلاند به پتروگراد در هفتم اکتبر سال ۱۹۱۷م و در جلسهای که در دهم اکتبر سال ۱۹۱۷م توسط کمیته مرکزی حزب برگزار گردید، تصمیم بر این گرفته شد که در همین روزهای نزدیک، قیام مسلحانه علیه رژیم تزاری آغاز شود (همان، ص ۲۴۴). بدینترتیب با شعار سرنگونی حکومت موقت «کرنسکی»، نیروهای انقلابی توسط لنین که خود شخصاً رهبری را در دست گرفته بود، وارد عمل شدند و با اشغال چندین مرکز دولتی، کاخ، ایستگاههای راهآهن، پستخانه و تلگرافخانه، رژیم تزار را سرنگون نمودند و توانستند قدرت را در دست گیرند (همان، ص ۲۴۷-۲۴۶).
انقلاب اکتبر در روسیه به پیروزی رسید و حزب سوسیال دموکرات روسیه که حالا دیگر در ظاهر جناح بلشویک آن در اکثریت بود و منشویک ها و دیگر عناصر را به حاشیه رانده بودند به نام حزب بلشویک قدرت را در دست گرفت. بلشویکها خیلی زود اهرمهای قدرت را در دست گرفتند و به پیشبرد برنامههای حزبی براساس آموزههای مارکسیسم ـ لنینیسم دست زدند.
اما آنان در اجرای برنامههای خود دچار تندرویها و اشتباهات فاحشی شدند و دست به اقدامات عجولانهای زدند(گورباچف، ۱۳۶۶، ص۵۰)، که اثرات مخرّبی در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و… گذاشت که زمینههای سرکوب و ترورهای دهشتانگیز دوران رهبری استالین(۱۹۲۴-۱۹۵۳) در اتحاد جماهیر شوروی را پی نهاد. دورانی که تمام مردم جمهوریهای پانزدهگانه شوروی را در بیم و اضطرابی وصفناشدنی فرو برد.