به سرنیزه اگر رفت سر حقطلبان بیشتر یاد دهد درس سرافرازی را پایکوبان سر و جان در ره جانان دادم تا بدانند کسان معنی جانبازی را |
زندهنام شهید ثقهالاسلام تبریزی افزون بر اینکه از راه ستیز عملی با استبداد به دادخواهی و استغاثه مردم ستمدیده جواب مثبت میداد، از جنبه نظری نیز با پدید آوردن آثار گرانسنگ و نشر اندیشههای سودمند و مترقیخواهانه خود گامی مهم در راه روشن کردن افکارهای خفته برمیداشت. با این همه، به نظر میرسد هنوز آن گونه که باید به اهمیت و سودمندی جنبههایی از اندیشههای سیاسی و اجتماعی وی آگاه نیستیم.
با توجه به این مسئله که آذربایجان و به ویژه تبریز دروازه ورود اندیشه سوسیال دموکراسی به ایران بود، به اصطلاح روشنفکرانی که داعیه مشروطهخواهی داشتند با شدت هر چه تمامتر با زیر پا گذاشتن موازین شرعی و عرضی از همدیگر سبقت میجستند و در این راه با تمسک جستن به ارزشهای غربی مردم را نسبت به مشروطه بدبین میساختند.
شهید ثقهالاسلام با آگاهی به این مسئله، اگرچه همواره از کارهای خلاف شرعِ بسیاری از این روشنفکران نهضت منزجر بود اما با بینش و ژرفنگری خاصی که داشت، سعی میکرد میان مشروطه غربی و شریعت اسلامی توازن ایجاد کند و از همین روی کوشید اصول مشروطه را با حکومت اسلامی هماهنگ کند. (منصور، رفیعی، انجمن، ص ۴۵) و با وجود مخالفت با هر گونه سلطه خارجی بر ایران، به مسلمانان سفارش میکرد که از پارهای از دستاوردهای تمدن غرب نظیر تحصیلات جدید، علوم و برخی نهادهای دموکراتیک بهره گیرند تا از این راه به ترقی و اقتدار دست یابند. (آفاری ژانت، انقلاب مشروطه ایران، ص ۱۱۳)
شهید ثقهالاسلام برای گسترش سوادآموزی و دانش جامعه از تأسیس مدارس به سبک جدید حمایت میکرد و آن را در پیشرفت جامعه مؤثر میدانست. گروههای سنتی جامعه با این مدارس مخالف بودند ولی او میکوشید اوضاع را به گونهای سازد که کمترین حساسیت را ایجاد کند، ازجمله، رؤسای این مدارس را به برپایی نماز جماعت و حذف عبارات تحریکآمیز در کتابهای درسی تشویق میکرد. (علی ثقهالاسلام تبریزی، ۱۳۷۸ ش، ص ۲۵۵)
این روحانی ژرفاندیش با اینکه آزادیخواه بود میانهروی را میپسندید و همواره از مردمان میخواست براساس نیاز زمان از تندروی پرهیز کنند.(نامههایی از تبریز، ادوارد براون، ص ۲۵)
با آنکه از دوستداران انجمن تبریز بود اما با تندرویهای آن انجمن و مجاهدین موافق نبود و به ویژه با خطیبانی که دهقانان آذربایجانی را [بدون هیچ پشتوانهای] به قیام در برابر اربابان فرامیخواندند مخالفت میک۴یرد. (آفاری ژانت، ص ۱۱۳)
در مجموع ثقهالاسلام میانه خوبی با حرکتهای رادیکال، که از دید وی سبب هرج و مرج و ناامنی در جامعه میشد، نداشت و مدارا را از حرکتهای قهرآمیز و انقلابی برتر میدانست.اگرچه خواهان دگرگونی بود اما تحول و تطور را در مسیری عقلانی قبول داشت و دگرگونی ناگهانی و برقآسا و نیندیشیده را که ترمیم و جبرانش ممکن نباشد، دستاویزی برای دشمن میدانست. (فتحی، ص ۱۷۱)
او از عملکردهای اشتباهی چون استقراضهای بیجا و مسافرتهای پرخرج شاه و دولتمردان و گرو گذاشتن گمرکات انتقاد میکرد و این کارها را عامل فراوانی مفاسد شرعی و ملی و سیاسی میدانست. (علی ثقهالاسلام تبریزی، ۱۳۵۵ ش، ص ۴۲۳)
شهید ثقهالاسلام از مسایل اجتماعی نیز غافل نبود و اندیشههای آیندهنگرانه و روشن وی درباره مسایل اجتماعی نشانگر آگاهی اجتماعی و پیوند استوار ثقهالاسلام با متن جامعه و زندگی مردمان دوران خودش است. ثقهالاسلام در آن سالهای فقر و بیسوادی، تأسیس مراکز علمی و فنی و ترویج آموزش علوم و فنون را ضروریترین نیاز کشور میدانست و بر تولیدات داخلی تأکید بسیار داشت و از تجارت همهجانبه خارجی، که سبب خروج ثروت و ورود اجناس زاید میشد، انتقاد میکرد.
به نظر وی تنزل ارزش مسکوکات داخلی در مقابل پول خارجی، ناشی از تجارت خارجی و آزادی فعالیت بانکهای آنها در ایران و نامحدود بودن ضرابخانه دولتی بود.
طرحهای ثقهالاسلام برای آموزش کشاورزی، ایجاد شرکتهای استخراج زغالسنگ برای مصارف داخلی یا تهیه آب آشامیدنی برای شهرها و ذوبآهن، بیانگر شناخت و دقت عمیق او از ضعفهای کشور بود. (علی ثقهالاسلام تبریزی، ۱۳۵۵ ش ، صص ۱۲۴ ـ ۱۳۵)
با آنکه در گیرودار انقلاب مشروطه، به ویژه در تبریز، اندیشه جمهوریخواهی نیز از سوی برخی از انقلابیون مطرح بود، ثقهالاسلام نظام جمهوری را برای اجتماع آن روز ایران، مناسب نمیدانست و بر این باور بود که به علت نبود بینش و رشد فکری در افراد، برپا کردن چنان نظامی در کشور سودمند نخواهد بود. (فتحی ، ص ۴۳)
از دید وی در کشوری که بیشتر مردمانش از حقوق و وظایف اجتماعی خویش بیخبر بوده و از سر ترس یا از روی سادگی و خوشباوری به جمعیتهای سیاسی و احزاب روی میآورند تشکیل یک حزب ملی امکانپذیر نخواهد بود. (ابراهیم صفایی، ص ۲۹۶)
وی معتقد بود که سلطنت، در صورت مخالفت با مشروطه، محکوم به زوال و نابودی است و علت انقراض دولتها و سلسلههای سلطنتی استبداد است و شاه برای حفظ سلطنت باید از مشروطه تبعیت کند. (کسروی، ص ۴۲۸) او در پاسخ به محمدعلیشاه که مشروطه را مباین شرع میدانست (همان، ص ۴۴۱) با استناد به اینکه احکام شرعی را نمیتوان مشروطه کرد و قوانین جاری نیز با وجود هزاران منکر موجود در آن شرعی نیست مشروطه مشروعه را دولتی مقید و مشروط به اجرای احکام شرعی معرفی کردند که در وضع قوانین جدید یا اجرای قواعد عرفی سابق، مطابق عدل و اصول «مذهب» و مصالح مملکت عمل میکند. (همان، ص ۴۳۱)
از دیگر اندیشههای شهید ثقـهالاسلام، محدود ساختن سلطنت و تأسیس دارالشورا و رفع استبداد برای مقابله با تلاش دولتهای خارجی برای تضعیف اسلام بود.