خانه / مقالات / ایران در شعر شاعران آذربایجان و آران قسمت یازدهم

ایران در شعر شاعران آذربایجان و آران قسمت یازدهم

کاظم رجوی

(۱۳۶۲ ـ ۱۲۹۱)

کاظم رجوی با تخلص «ایزد» در سال ۱۲۹۱ شمسی در دیلمقان آذربایجان‌غربی دیده به جهان گشود. وی تحصیلات ابتدائی و متوسطه را از سال ۱۲۹۷ تا ۱۳۱۰ در تبریز و دوره عالی را از سال ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۳ در دانشکده ادبیات تهران گذرانید و با تعقیب تحصیلات عالیه خویش به دریافت لیسانس در رشته‌های ادبیات زبان فارسی و فلسفه و علوم تربیتی نائل آمد.

رجوی در مسائل زبانی بسیار عمیق و دقیق و متبحّر بود زیرا به زبان‌های زنده دنیا ازجمله فارسی، عربی ترکی آذری، استانبولی، فرانسوی، انگلیسی و لاتین آشنا بود و زبان‌شناسی او در آثارش هویدا بود.

کاظم رجوی در تمام محافل ادبی ایران به خصوص تهران سرشناس بود و در بعضی از آنها از اعضاء مؤسس بود. عضو پیوسته و مؤسس انجمن ادبی و فرهنگستان ایران نیز بود. اشعار رجوی اکثراً به زبان پارسی است و چند قطعه‌ای هم به زبان ترکی آذری، استانبولی و فرانسوی سروده است. موضوع اشعار او گوناگون بود و در جوانی به عشق و تغزّل سپس به تدریج به موضوعات میهنی، اجتماعی، انتقادی، فلسفی و عرفانی توجه داشته و اکثر اشعارش عرفانی و فلسفی بود.(کاظم رجوی، ۱۳۴۴: دیباچه)

ایران در شعر رجوی بسیار مورد توجه بود و او علاقه خاصی به میهن خود داشت بالاخره استاد کاظم رجوی در سال ۱۳۶۲ رخ در نقاب خاک کشید و به رفیق اعلی پیوست.

جشن سده

 

جشن سده، که روز بزرگیست نامدار،
افزون‌تر از چهل سده، مانده‌ست پایدار:
از عهد آریائی ایران باستان،
وز دور پیشدادی پیشین نامدار،
این جشن بس بزرگ، چو نوروز و مهرگان،
مانده ز فرّ مردم ایران، به یادگار.
صدها چو مهرگان و چو نوروز و چون سده،
ایام جشن بود، در آن عهد و روزگار،
هر یک نشانه‌ای ز یکی کشف و ابتکار،
هر یک فسانه‌ای ز یکی فتح و افتخار.
هر روز جشن بود، بر آن مردم رشید،
از فرّ اورمزدی و از لطف کردگار.
زیرا، ز فر ایزدی و خُرّه خرد،
هر روز به زدی بدو هر سال به ز پار.***جشن گرامی سده، ز آن رو بزرگ بود،
که آن را فسانه‌ایست، ز عزمی بزرگوار:
این جشن روز یافتن آتش است و نور؛
هم روز چیرگیست، به سرمای جان‌شکار.

هوشنگ شه، که رمز خردمندی است و هوش،
در نزد مردمان خردمند و هوشیار،
چون دید کاژدهای زمستان روسیاه،
هر سال، می‌خورد سر بس مردم نزار،
بر سنگ عقل کوفت، سروی به سنگ هوش،
زین کوفتن، برآورد از جان وی، دمار.
چون هنگ هوش، در بر هنگ خرد رسید،
شد اهرمن تباه به نیروی آن دو یار:
ناگاه، از میان دو سنگ، اخگری جهید؛
آمد پدید آتش یزدان، درین دیار.
تاریکی و سیاهی و سرما گریختند؛
تا شد فروغ و گرمی آن آذر، آشکار.

***

چون این پدیده، در صدمین روز فصل بود،
زان رو، به‌نام جشن سده، یافت اشتهار:
تقویم آریائی دیرین، دو فصل داشت
نامی در آن نبود ز پائیز و از بهار.

چون هفت ماه اول هر سال بود خوش،
از بهر رزم و کوشش و پیکار و کشت و کار،
آن هفت ماه، فصل نخستین گرم بود؛
وز آن: هوای ملک همی بود خوشگوار
لیکن، به پنج ماه دوم، سردی هوا،
می‌داشت مردمان را، افسرده و فگار.
هر جا، به پیش دیده، همه ابر بود و برف،
در باغ و مرغزار و لب کشت و جویبار.
آتش نبود تا تن خود را کنند گرم،
تا وارهند از دم سرمای مرگبار.
خورشید میز بود، پس پرده‌های ابر؛
بنهفته روی خویش ز مردم فرشته‌وار.
این فصل پنج ماهه سرما، که اندر آن
دیو سفید بود، بهر پهنه، شهسوار،
وز مردم نزار، در آن گیر و دار سخت
می‌کرد اژدهای زمستان بسی شکار،
فصل خوشی نبود در ایران باستان؛
مردم از آن شدندی، با درد و غم دچار.
سد روز چون گذشتی ازین فصل جانگزای،
پنجاه روز بیش نماندی به نوبهار؛
چون می‌شکست سورت سرما و می‌فسرد،
آن اژدهای شوم و همی کاست از فشار،
می‌شد به یاد جشن سده،‌ آتشی به پای،
در شهر و دیه و دشت و بیابان و کوهسار.
روشن شدی روان جهان، از فروغ آن،
وز مژده رهائی، از آن سخت گیر و دار.
چونان که گفته است منوچهری بزرگ،
گوینده گرامی صد ساله چهار:
«بر لشکر زمستان، نوروز نامدار،
کرده‌ست رای تاختن و قصد کارزار؛
وینک، بیامده‌ست به پنجاه روز پیش،
جشن سده، طلایه نوروز نامدار.»

***

وین جشن‌های آتش و این روزهای خوش،
تا جشن فرودین، همه جا بود، بیشمار.
کم‌کم هوا خنک شدی و جشن فرودین،
می‌کرد روزگار پر از نقش و از نگار.

***

یارب! نگاهدار هر آنکو نگاهداشت،
این جشن‌های دیرین، ز آفات روزگار!
جشن سده، به مردم ایران خجسته باد!
چندین هزار سال دگر، باد پایدار!
چونان که نام کشور ایران پرشکوه،
پاینده است و جاوید، از فر کردگار.
جشن سده است، در دل ایزد، شبانه‌روز.
کآتش به جان وی زده، مهر دیار و یار.

(باده کهن، ۱۳۴۴: ۳۸)

 

 

درباره‌ی روابط عمومی موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن

همچنین ببینید

انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و فروپاشی سلطنت خاندان رومانف

انقلاب ۱۹۰۵ روسیه اگرچه شکست خورد و در ظاهر تزار و رژیم سلطنتی او با …