خانه / مقالات / ایران در شعر شاعران آذربایجان و آران قسمت نوزدهم

ایران در شعر شاعران آذربایجان و آران قسمت نوزدهم

یحیی شیدا

(۱۳۹۰ ـ ۱۳۰۳)

نویسنده: محمد تقی سبکدل

یحیی شیدا متخلص به «شیدا» در بیستم اردیبهشت سال ۱۳۰۳ در تبریز در خانواده‌ یکی از مجاهدان مشروطه تبریز به نام حسن چرندابی «یوزباشی» دیده به جهان گشود. اولین معلّم وی «میرزاخانم» بود که به وی قرآن کریم و جامع عباسی آموخت. همزمان با ایشان از محضر پدر بزرگوار خود کلیله و دمنه، گلستان، بوستان، قابوسنامه، نصاب الصبیان و… را فرا گرفت.

تحصیلات ابتدایی را در مدرسه جامی و متوسطه را در دبیرستان فردوسی در رشته ادبیات سپری نموده و زبان عربی را به طور کامل آموخت. از همین زمان شروع به مطالعه فلسفه، روان‌شناسی و عرفان کرد.

ذوق ادبی، هنری ایشان از سال ۱۳۱۹ شمسی شکوفا شد که در همین ایام از محضر اساتیدی همچون علی فطرت، جعفر خندان و مولانا یتیم تکنیک‌های ادبی را آموخته و در مسجد جامع تبریز علوم معانی و بیان را نزد انصاری فرا گرفت. از سال ۱۳۲۷ به فعالیت‌های مطبوعاتی روی آورده و مقالاتی در نشریات «خاور نو» «آذرمرد» «اخبار روز» «مهدآزادی» و… نوشت. در همان سال‌ها به تهران رفته و سه سال در آنجا به تحصیل عرفان اسلامی پرداخت و در انجمن‌های ادبی تهران با بزرگانی چون نیما یوشیج، اخوان ثالث، ناصح، بدیع‌الزمان فروزانفر آشنا شد. در سال ۱۳۳۰ با بازگشت به تبریز در انجمن‌های ادبی تبریز با بزرگانی چون استاد شهریار، سهند، حبیب ساهر، حسن قاضی، منوچهر مرتضوی، احمد ترجانی‌زاده، ادیب طوسی و… آشنا شده و ارتباط دوستی برقرار کرد. از شروع فعالیت‌های مطبوعاتی خود تا آخر عمر با روزنامه مهدآزادی همکاری نزدیک و مستقیم داشته است.

استاد شیدا به غیر از آذربایجان در کشورهای ترکیه و جمهوری آذربایجان از شخصیت‌های بزرگ ادبی شناخته می‌شود. ایشان بیش از ۱۸ هزار بیت شعر ترکی سروده است و شعر حماسه اروند رود ایشان نشان‌دهنده حسّ وطن‌دوستی استاد است. بالاخره استاد شیدا در پاییز سال ۱۳۹۰ شمسی به علّت بیماری و کهولت سنّ دار فانی را وداع گفت و در قطعه هنرمندان وادی‌رحمت به خاک سپرده شد. (ارمغانی ادب، ۱۳۴۸: ۴۴)

 

حماسه اروند‌رود

تا نیست در دلی اثر از حسّ انتقام
وحشت‌سرای ظلمت و کانون وحشت است
آن دل که هست خالی از احساس انتقام
دل نیست آشیانه‌ درد و مصیبت است

***

نرمی به خصم دون و تجاوز ابلهی‌است
بایست سوخت ز آتش کین آشیانه‌اش
(نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت
هر طفل نی‌سوار کند تازیانه‌اش)

***

با خصم کینه‌جوی سزد کینه توختن
نرمی مبر چنان که به تاریخ روزگار…
گردی سمر به بی‌دلی و ترس عاقبت
باشی میان خلق تو از کرده شرمسار

***

نظم جهان به تیغ سبک‌سیر بسته است
تیغ روان‌شکار کند صلح پایدار
جائی که نیست شعله شمشیر آبدار
هرگز گمان مبر که شود صلح برقرار

***

تا کی سکوت؟… این همه آرامش و سکون
ما را کند برابر تاریخ متهم
این فرصتی که روی به ما کرده حالیا
باید شمرد سخت گرامی و مغتنم

***

ایرانی دلیر به تاریخ روزگار…
همواره پاکباز و سرافراز بوده است
با جبهه‌ گشاده‌تر از آفتاب صبح
روشنگر حوادث غماز بوده است

***

زین قوم بدشعار خدایا دلم گرفت
مهمان‌کشند! همچو نیاکان خویشتن
این جمع کینه‌پرور و کین‌خواه و کینه‌توز
کشتند هادیان و امامان خویشتن

***

(اروندرود) آن رگ حساس آسیا
در دست بی‌کفایت اعراب تا به چند؟
این حق ثابتی که به ایران مسلم است
باید ز چنگ دولت غاضب برون فکند!

***

(اروندرود) قصه‌ گویا و ناتمام
کز حادثات چرخ دلش زار می‌تپد
رودی که شاهد همه قتل و جنایات است
هر دم به خود ز غاصب غدر می‌تپد

***

ایران سربلند و سرافراز داشتن
هست آرزوی ما و مقدس مرام ما
کی نام ما ز صحنه تاریخ می‌رود؟
(ثبت است بر جریده‌ عالم دوام ما)

(ارمغان ادب، ۱۳۴۸: ۴۶)

درباره‌ی روابط عمومی موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن

همچنین ببینید

پیشه‌وری صدر فرقه

سید جعفر جوادزاده خلخالی (پیشه‌وری) فرزند جواد در سال ۱۲۷۲ شمسی در قریه زیوه (زاویه …