پس از چند سال بسترسازیهای عوامل سیاسی و امنیتی شوروی برای الحاق آذربایجان ایران به جمهوری آذربایجان، که به خصوص در خلال سالهای اشغال ایران از شهریور ۱۳۲۰ به صورت همهجانبه شروع شد، سرانجام تصمیم قطعی برای عملیکردن آن، در خرداد ۱۳۲۴ از طرف استالین گرفته شد.
در همین مرحله بود که به کمیساریای امور خارجی اتحاد شوروی و کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان مأموریت داده شده بود که طرح لازم را برای حل مسئله آذربایجان تهیه کنند. در ۲۱ خرداد ۱۳۲۴ کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی طرحی را برای ساماندهی یک شورش جداییخواهانه در آذربایجان و سایر شهرهای شمالی ایران جهت اظهارنظر به مولوتف، باقراوف و کافتارادزه فرستاد. (حسنلی، ۱۳۸۳: ص۵۰). برای رهبری شورشهای جداییخواهان، میبایست یک گروه مسئول در تبریز تشکیل میشد که با کنسول شوروی در ارتباط باشد. رهبری عالی این گروه به عهده میرجعفر باقراوف و یعقوباوف گذاشته شد (همان: ۵۲).
کارهای مقدماتی اعلام موجودیت فرقه دمکرات در اوایل مرداد ۱۳۲۴ به پایان رسید و «اسامی کسانی که قرار بود اعلامیه تشکیلات فرقه به صدارت پیشهوری را امضاء کنند، معین شده بود. پیشنویس این اعلامیه به تصویب مقامات رهبری باکو رسید و نسخهای از آن به مسکو فرستاده شد» (همان: ۵۴). و بالاخره تأسیس فرقه دمکرات آذربایجان در شماره اول و دوم روزنامه آذربایجان در تاریخ چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۲۴ در تبریز منتشر گردید که در بخشی از آن چنین آمده است: «فرقه میز ایشه باشلادی، دوشنبهگونی فرقه مزن مرامنامهسی انتشار تاپدی …» که ترجمه آن چنین است: «در روز دوشنبه مرامنامه فرقه ما (دمکرات) انتشار یافت و دعوت ما از طرف مردم با استقبال وسیع و گسترده مواجه شد …» (نیکبخت، ۱۳۸۷: ص۴۴۴).
روز ۱۵ شهریور، کنفرانس ایالتی حزب توده پس از یک رشته مذاکرات صوری، طبق دستور قبلی قرار شد کنفرانس «حزب توده را در آذربایجان منحل اعلام کند و از اعضای خود بخواهد که به فرقه دمکرات بپیوندند» (حسنلی، ۱۳۸۳: ص۵۴). علاوه بر این تصمیم گرفته شد «کمیتههای ایالتی و ولایتی حزب توده با فرقه دمکرات آذربایجان متحد» شوند. در همین روز باقراوف طی نامهای به استالین نوشت: «امروز کمیته ایالتی حزب توده بعد از مذاکره درباره اعلامیه فرقه دمکرات مسئله اتحاد شعبه آذربایجان حزب توده [را] با فرقه دمکرات به نتیجه خواهد رساند. » (همان: ۶۱-۶۲).
همزمان با الحاق حزب توده آذربایجان با فرقه در مهر ۱۳۲۴ «تقاضانامهای درباره فرستادن سلاح» از طرف رئیس اطلاعات مقیم آذربایجان به باقراوف ارسال شد. اولین گزارشهایی که از توزیع سلاح توسط عوامل شوروی در آذربایجان وجود دارد، به شب ۲۴ آبان ۱۳۲۴ بازمیگردد. طبق گزارش فرمانده ژاندارمری سراب، مقامات شوروی دو کامیون اسلحه را در آقداغ حدود سراب، به اعضای فرقه تحویل دادند. گزارشهای بعدی هم درباره توزیع اسلحه در اردبیل و خلخال و سایر شهرها روایت دارد.
در این حال فرقه دمکرات آذربایجان، کنگرهای به نام کنگره خلق آذربایجان در تبریز تشکیل داد و روز اول آذر ۱۳۲۴ تلگرافی بهعنوان شاه و نخستوزیر و رئیس مجلس و جراید پایتخت اعلام داشت. مرامنامه فرقه دمکرات آذربایجان زیر عنوان «بیزم شعارلارمز» در روز ۱۳ شهریور منتشر شده بود (معتضد، ۱۳۷۶: ۴۲۷).
همزمان با آذربایجان، حرکتهای تجزیهطلبانهای نیز در کردستان شکل گرفت که مانند فرقه دمکرات از حمایت ارتش سرخ برخوردار بود.
مرامنامه فرقه دمکرات آذربایجان شامل یک مقدمه و مسائل عمومی سیاسی، مسائل مربوط به اقتصاد و تجارت، کشاورزی، معارف واموزش، بهداشت عمومی، ادبیات و هنر و مطبوعات، مسئله ملی و مسائل مربوط به محاکم قضایی و در نهایت در خصوص ارتش بود.
بدینترتیب حوادث آذربایجان وارد مرحله بحرانی خود شد. روز ۲۲ آذر فرماندهی لشکر سه آذربایجان سرتیپ درخشانی، تصمیم گرفت پادگان را به حکومت فرقه تسلیم و از درگیری اجتناب کند. دولت حکیمی، نخستوزیر وقت ایران، تصمیم گرفت یگانهایی از ارتش را برای پایان دادن به فعالیت فرقه دمکرات یا دستکم برای به کنترل آوردن اوضاع، به تبریز اعزام نماید، اما نیروهای اعزامی در شش کیلومتری شهر قزوین (شریفآباد) توسط قوای اشغالگر شوروی متوقف گردیدند.
با شروع حرکت مسلحانه توسط فرقه، شورویها از هرگونه تلاش نیروهای دولتی جهت اعاده انتظام جلوگیری میکردند. به این ترتیب در مدت سه هفته سراسر آذربایجان به تصرف فرقه دمکرات درآمد و فجایع بیشماری توسط این گروه صورت گرفت که ماجرای کشتار ۲۲ نفر از مأموران ژاندارمری سراب به دست عوامل بیگانه شهرت بسیاری یافت (حیدری، ۱۳۸۱: ۱۸۵ـ۱۸۶).
سرگذشت مظلومانه سربازان و افسران وطنپرست ایرانی در آن روزها که فرقه دمکرات با حمایت عوامل شوروی به پادگانها و پاسگاهها یورش میبرد و تنها به جرم وطندوستی با فجیعترین وضع به کشتار آنها میپرداخت، به نوبه خود موضوع پژوهش دیگری را میطلبد تا علاوه بر آشکار ساختن چهره واقعی مدعیان دروغین آزادی آذربایجان و جنایات غیرانسانی آنها، غبار گمنامی را نیز از چهره سربازان وطن بزداید. در نهایت پس از تسلیم شدن لشکر سه آذربایجان به فرقه دمکرات آذربایجان و سقوط شهر تبریز، یک روز بعد (روز ۲۳ آذر) اردبیل هم سقوط کرد و پنج روز بعد نیز (روز ۲۸ آذر) پادگان رضائیه یعنی آخرین پادگان منطقه، درحالیکه به خاطر ممانعت روسها،امکان هیچگونه پشتیبانی از تهران وجود نداشت، سقوط کرد و به این ترتیب کل آذربایجان به دست حکومت فرقه دمکرات آذربایجان افتاد (درازی، ۱۳۹۰: ۲۵۷).
شورویها مایل بودند تا جایی که ممکن است در پشت صحنه باقی بمانند که به احتمال زیاد میخواستند از خشمگین کردن مردم محلی پرهیز کنند، اما به طور قطع نمیتوانستند دنیای خارج را گول بزنند. با این همه در دو مورد روسها مجبور شدند دست خود را رو کنند، ولی هیچیک از این دو مورد به دلیل مقاومت ملیون ایرانی نبود. یک مورد هنگامی بود که در اردبیل ایل شاهسون برای مقاومت در برابر کمونیستها که امور را در اختیار گرفته بودند به ژاندارمری پیوست و ارتش شوروی ناچار شد علناً از دمکراتها حمایت کند. مورد دیگر زمانی بود که ارتش نوبنیاد دمکراتها که به وسیله روسهااموزش میدید، تجهیز شده بود و به تحقیق فرماندهی نیز میشد، بایستی به منطقه دریاچه ارومیه اعزام میگشت، جایی که ایرانیان شیعه در حال جنگ با آشوریها، ارامنیها، و کردهای طرفدار پیشهوری بودند. (کاتم، ۱۳۷۱: ۱۹۰).
حکومت پیشهوری با حمایت و پشتیبانی مالی و تدارکاتی که از طرف شوروی انجام میشد، برای جلب نظر مردم و کسب حمایت تودههای مردم به سرعت اصلاحات اقتصادی و اجتماعی شد و برنامهای را برای توزیع زمین آغاز کرد. این مسئله باعث شد تا حکومت او مورد توجه قشرهایی از مردم، به خصوص زارعان و کارگران قرار گیرد. همین قشر هم بودند که سهم عمده ارتش دمکرات را تشکیل میدادند.
پیشرفتی که در عرض یک سالِ حکومت فرقه دمکرات آذربایجان، در شهر تبریز انجام میشد شاید بیش از اقدامات دوره رضاشاه انجام شد. اما در رابطه با میزان تأثیر اصلاحات و پیشرفتهای مادی بر انسان، تبریز ثابت میکند که انسان هنوز تا آن درجه مادی نشده است که بتوان او را فقط با این قبیل برنامهها فریب داد. برای ملیون ایرانی در آذربایجان، حکومت پیشهوری یک اهانت ملی بود که به خاطر آسفالت شدن خیابانها، ساخته شدن مدرسهها، و بنا شدن بیمارستانها خواستنی نمیشد (همان: ۱۹۱).
در مقایسه با حزب توده که سرانش از همان سالهای دهه ۱۹۳۰/۱۳۱۰ مشغول سازماندهی بودند، تشکیلات فرقه دمکرات آذربایجان، بیشتر سازمانی بود که در لحظه آخر تأسیس شد. حزب توده رشد تدریجی داشت، ولی فرقه دمکرات دوران رشد و نضجی را تجربه نکرد. خود پیشهوری تنها در ۱۹۴۴/۱۳۲۳ به آذربایجان مراجعت کرد. حال که به بحث رهبران فرقه رسیدیم بهتر است صدر فرقه دمکرات آذربایجان، سید جعفر پیشهوری را بهتر بشناسیم.