تاریخ باستانی آذربایجان
کلاووس شیپمان ترجمه نادر خبازی دولت آباد*
اشاره:
مدتهای مدید ایرانیان تاریخ باستانی خود را از شاهنامه فردوسی میخواندند و سرودههای آن حکیم بزرگ که آبشخورش خداینامههای عهد ساسانی بود، تصویری چندان روشن و مستند از وقایع میهن به دست نمیداد. ولی با رونق گرفتن مطالعات شرقشناسی در دنیای غرب و رمزگشایی کتیبههای میخی و ترجمه کتابهای یونانی و لاتینی به زبانهای زنده، افق روشن و گستردهای در برابر نسل جدید گشوده شد و تاریخ ایران باستان علیرغم کمبود منابع مکتوب تا حد زیادی روشن گشت.
منطقه آذربایجان همواره یکی از دورانسازترین نواحی ایران در طول تاریخ بوده است. پیوستگی و ارتباط عمیق و مستحکم آن با سایر مناطق و تأثیرگذاری این خطه بر سرنوشت امپراتوریهای حاکم در فلات ایران، باعث شده بود که حکومتها همواره عنایت ویژهای به این منطقه داشته باشند. این امر به ویژه پس از رسمیت دین زردشتی در ایران بسیار بیشتر شد؛ به طوری که نظر به اهمیت دینی منطقه متون پهلوی زادگاه زردتشت را آذربایجان ذکر میکنند و همین هویت دینی به نظر کلاووس شیپمان باعث شد که آذربایجان از یک ایالت متحد ایران پارتی به صورت جزو لاینفک و پیوسته ایران درآید. علاوه یکی از مراکز مهم دینی ایران عهد باستان نیز در این منطقه بوده است که همواره باعث جلب نظر حکومت میشد.
نوشته حاضر ترجمهای از مقاله کلاووس شیپمان شرقشناس نامدار آلمانی است که به صورت اجمال حوادث تاریخی آذربایجان را در عهد باستان بررسی میکند و در دانشنامه ایرانیکا منتشر شده است. استفاده از جدیدترین یافتههای باستانشناسی، زبانشناسی، تحلیلهای تاریخی و منابع و مأخذ دست اوّل از مهمترین ویژگیهای نوشته حاضر میباشد که برای آشنایی هر چند اجمالی از تاریخ منطقه آذربایجان بسیار مفید است.
«تاریخ باستانی آذربایجان»
آذربایجان استان شمال غربی ایران همانند سایر نقاط این مرز و بوم تاریخی کهن دارد، ولی برای بررسی دوران اولیه تاریخی در این سرزمین هنوز تحقیقات باستانشناسی تنها در آغاز راه است.
قبل از هخامنشیان
در سال ۱۹۴۹ «سی. کن» (C. Coon) غاری متعلق به دوران پارینه سنگی را در تمتا (Tamta) واقع در شمال اورمیه[۱] (رضائیه) کشف کرد. در نخستین بررسی وسیع صورت گرفته در این منطقه هیچ آثاری از ساکنان پارینه سنگی- که در غرب استان به وسیله آر. آر. ب. کرتون[۲] و آر. اس. سِلکی[۳] در سال ۱۹۶۸ صورت گرفت- به دست نیامد. در پاسخ به این سؤال که چرا در چنین منطقه به ظاهر مستعد و مناسب هیچگونه اثری از مکانهای دوران پارینه سنگی به دست نیامده، نظرات و عقاید مختلف ابراز شده است. د. پرکینز[۴] معتقد است که فقدان اشیای ریز ابتدایی همانند سنگ آتشزنه میتواند توضیح دهنده سؤال فوق باشد، امّا سِلکی آن را ناممکن میداند؛ زیرا سنگ آتشزنه یقیناً در کوههای محل بوده و آثار سنگ چخماخ در مکانهای مربوط به اواخر دوره پارینه سنگی به احتمال قوی به علت دخیل بودن عناصر طبیعی بوده است. بررسی بی. چ. کمپل در خلال مثلث تبریز- میانه- مراغه در سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۷۵ نتایجی برخلاف آن را ثابت کرد و سه غار و هفت «مکان باز» مربوط به دوران اوائل پارینه سنگی کشف شد.[۵]
گروه بزرگ اعزامی از دانشگاه پنسیلوانیا تحت نام «پروژه حسنلو» در درههای سلدوز در سال ۱۹۵۶ به ریاست روبرت دایسون شواهدی به دست آورد که نشان میداد اسکان مؤثر انسان در این منطقه به ۶۰۰۰ سال ق. م برمیگردد.[۶]
سایر حفاریها توسط برنی در یانیق تپه و سپس در هفتوان و حفاریهای کردلر تپه توسط لیپر، اسکان وسیع را در آذربایجان دورههای پارینه سنگی ثابت کرد. برای دوران تاریخی آذربایجان که از قرن هفتم ق. م شروع میشود، اطلاعات باستانشناسی جدیدی از حفاریهای کلیس در قلعههای اورارتوری بزرگ در بسطام- که از سال ۱۹۶۸ کاوشهای نظاممند را در چندین نقطه استان انجام داده است- به دست آمد. عمدتاً در پرتو یافتههای کلیس میدانیم که در آذربایجان، بویژه در منطقه غربی آن، اوراتوریان به صورت فشرده و متمرکز ساکن بودند. چیزی که حدود بیست سال پیش باور نمیشد. به علاوه بررسیهای کلیس بسیاری از سکونتگاههای اوائل دوران تاریخی را مشخص ساخت.[۷] در اینجا لازم به ذکر است اتاق صخرهای مشهور کرفتو واقع در ۲۰ کیلومتری غرب تکاپ، با کتیبهاش بدین مضمون که « هرکول اینجاست هیچ شیطانی حق ورود ندارد»، حال با مطالعه ویژگیها و مشخصههایش به اواخر قرن چهارم یا اوایل قرن سوم نسبت داده میشود.[۸]
دوران هخامنشی:
در دوران هخامنشی آذربایجان قسمتی از ساتراپی ماد بود. پس از فروپاشی امپراتوری هخامنشی، آتروپات ساتراپ پارسی منطقه ماد در سال ۳۲۱ ق. م در شمال غربی ایران اعلام استقلال کرد.[۹] بنابراین پس از آن نویسندگان یونانی و رومی این منطقه را «ماد آتروپاتن» نامیدند و در مقیاس کوچکی، «ماد کوچکْ» نیز بدان گفته میشد.[۱۰] صورت فارسی میانه آن «آتروپاتکان» (اوائل) و «آدوربادگان» (بعدها) و در فارسی جدید آذربایجان است.[۱۱]
آتروپات کوشید تا روابط خوبی با اسکندر مقدونی برقرار کند. به همین علت در اجتماع جشن عروسی در شهر شوش به سال ۳۲۴ دخترش با پردیکاس ازدواج کرد[۱۲] و پس از مرگ اسکندر نیز در حاکمیت قلمرو خود (ماد) ابقا شد.[۱۳] بدین ترتیب او سلسلهای را پایهگذاری کرد که تا مدتها حکومت داشت. وسعت دقیق مملکت ماد کوچک یا ماد آتروپاتن معلوم نیست. شوارتز[۱۴] معتقد است که گستردگی آن به کنار دریای خزر نیز میرسید ولی اینکه چه مقدار از ساحل را در برمیگرفت، معلوم نیست.
دوره سلوکی:
منابع یونانی آرتابازانس را جانشین آتروپات معرفی میکنند که معاصر دوران آنتیوخوس سوم (۱۸۷- ۲۲۳) پادشاه سلوکی بود. بنا به گفته پولیبیوس[۱۵] آتروپاتن در زمان او تا کوههای قفقاز کشیده شد. ارنست هرتسفلد[۱۶] آرتابازانس را پادشاه «ارمنستان و آتروپاتن» میداند. آنتیوخوس سوم پس از لشگرکشی موفقیتآمیز خود علیه مولون، ساتراپ شورشی ماد، به قصد سرکوبی تمامی نیروهای شرکتکننده در شورش علیه آرتابازانس وارد جنگ شد[۱۷]، امّا اینکه آیا آرتابازانس نیرویی برای مولون شورشی فرستاده بود یا نه تردید وجود دارد.[۱۸] آرتابازانس که در این زمان پیر شده بود، مقاومت چندانی نکرد و به ناچار حاکمیت دولت سلوکی را پذیرفت. در عوض، احتمالاً او در مقام حاکمیت آتروپاتن ابقا شد.[۱۹]
دوره پارت
تاریخ دقیق ضمیمه شدن آتروپاتن به امپراتوری پارت مشخص نیست، ولی به احتمال قوی این امر در دوره پادشاهی مهرداد اوّل (۸/۱۳۹- ۱۷۹ ق. م) اتفاق افتاده است. این پادشاه بزرگ پارتی از ضعف امپراتوری سلوکی استفاده کرد و پس از شکست خوردن آنتیوخوس سوم از رومیان در جنگ «ماگنزیا» در سال ۱۹۰ ق. م نفوذ خود را به سمت شرق و شمال گسترش داد. احتمالاً در همین زمان ماد آتروپاتن نیز همانند سایر بخشهای ماد به عنوان یک ایالت تابع، تحت قدرت پارتیان قرار گرفت. این امر باید پس از سال ۱۴۸ ق. م اتفاق افتاده باشد، برای اینکه سنگ نوشته سلوکی در بیستون (بهستون) نشان میدهد که هنوز در آن زمان یک حاکم سلوکی بر «ساتراپهای علیا»- که یقیناً ماد نیز جزو این ساتراپها بود- حکمرانی میکرد.[۲۰] هر چند به نظر میرسد که دولت کوچک آتروپاتن اقداماتی برای خودمختاری انجام داد. احفاد آتروپاتن، با خاندان سلطنتی (اشکانیان) ازدواج میکردند.[۲۱]
اشاره بعدی به ماد آتروپاتن در گزارشهای پس از مرگ مهرداد دوم در سالهای ۸۷- ۸۸ ق. م آمده است، زمانی که ارمنیها توانستند سرزمینهایی را که پیش از آن به پارتیان واگذار کرده بودند دوباره متصرف شوند. بنا به گزارش استرابو[۲۲] و پلوتارک[۲۳] ارامنه در این زمان آتروپاتن را اشغال کردند.
تاریخ آتروپاتن در سالهای بعدی بسیار آشفته و مبهم است. دیوکاسیوس[۲۴] مینویسد که مهرداد پادشاه ماد و داماد تیرداد پادشاه ارمنستان موقع عزیمت تیرداد به جنگ رومیان و لشگرکشی به کاپادوکیه در سال ۶۷ ق. م از او حمایت کرد. کاملاً محتمل است که این مهرداد همان مهرداد سوم پادشاه پارتی بوده باشد که به همدستی برادر خویش ارد پدرشان فرهاد سوم را در حدود سـالهای ۷- ۵۸ به قتل رساندند.[۲۵] با اتکا به توضیحات جاندار دیوکاسیوس، چندین تن از محققان امروزی[۲۶] او را «پادشاه ماد آتروپاتن» دانستهاند؛ اگرچه، دیوکاسیوس[۲۷] فقط او را «پادشاه ماد» میداند.[۲۸]
در برخی از منابع[۲۹] گزارش شده است که روم در زمان پمپه در سال ۶۵ ق. م علیه داریوش، (پادشاه ماد) لشکرکشی کرده است. علاوه بر آن این فرد توسط برخی از نویسندگان نیز با عنوان «پادشاه ماد آتروپاتن» نامیده شده است؛ در حالی که منابع تنها او را پادشاه ماد خطاب میکنند.[۳۰] قبول تصور اینکه او حاکم ماد آتروپاتن بوده است با شواهدی که از سایر منابع به دست آمده است، مشکل مینماید، زیرا این منابع از آرتاوادز، پادشاه آتروپاتن (متولد ۵۹ ق. م یا کمی زودتر) پسر آریوبرزن به عنوان پادشاه آتروپاتن صحبت میکنند.[۳۱] این امر نشان میدهد که پدر وی (آریوبرزن) اندکی قبل از سال ۵۹ بر تخت نشسته است. اگر چنین باشد این فاصله زمانی، دوران پادشاهی داریوش در ماد آتروپاتن را نیز دربر میگیرد.
نویسندگان یونانی و رومی گزارشهای مفصل و ارزشمندی از لشگرکشی مارک آنتونی علیه پارتیان در سال ۳۶ ق. م ارائه دادهاند. او پس از جلب حمایت آرتاواستس پادشاه ارمنستان، کشور او را پایگاهی برای حمله به ماد آتروپاتن قرار داد و این فرد مشخصاً از طرف منابع (که فقط ذکری از آن رفته است) پادشاه آرتاوادسیسِ متحد پارتیان بوده است.
همچنان که مشهور است، لشکرکشی رومیان عقیم ماند و مفتضحانه تمام شد. پارتیان طی یک حمله اسباب تدارکات و بنه و آلات محاصره رومیان را از بین بردند و آنتوان مجبور شد تا محاصره شهر «فرآتا» (در برخی منابع پراسپه یا فرااسپه) را ترک کند و به طرف ارمنستان عقبنشینی کند. هنوز نمیتوان به درستی معلوم کرد که فرآتا در کجا قرار داد؛ اغلب تخت سلیمان واقع در جنوب شرقی دریاچه ارومیه را که مؤسسه باستانشناسی آلمانی در سال ۱۹۵۹ در آن حفاری کرده است همان فرآتا میدانند که این امر نیز با وجود بررسیهای گوناگون ثابت نشده است.[۳۲]
به زودی پس از شکست رومیان- همان طور که پلوتارک[۳۳] و دیوکاسیوس[۳۴] توضیح میدهد- اختلاف و نزاع بین آرتاوادز پادشاه ماد آتروپاتن و فرهاد پادشاه بزرگ پارتی بر سر تقسیم غنایم و نیز احساس خطر آرتاوادز از خودمختاری خویش شروع شد که در نتیجه آنتونی پیشنهاد اتحاد را به پادشاه ماد مطرح کرد. این پیشنهاد در سال ۳۳ ق. م مورد قبول پادشاه ماد قرار گرفت.[۳۵] این امر فرصت مناسبی برای آنتونی فراهم کرد که معتقد بود در جریان لشکرکشی، آرتاوادز ارمنستان او را تنها گذاشته است و حال در نظر داشت یک حمله گازانبری را به ارمنستان تدارک ببیند؛ در حالی که همچنان به حمایت آتروپاتن به در جنگ آینده با پارتیان و رویارویی قریبالوقوع با اکتاو دلخوش کرده بود.[۳۶] دستههای سربازان تعویض شد و در همان زمان بخشی از قلمرو ارمنستان، عمدتاً از «سامبیک»- منطقهای که پیشتر جزو آتروپاتن بود- به حاکم ماد واگذار شد. برای تقویت این اتحاد پسر آنتونی، ایوتاپ Iotape دختر آرتاوادز را به زنی گرفت. این اتحاد در درجه اوّل به سود آرتاوادز آتروپن بود که توانست با کمک نیروهای رومی تجاوز و حمله آرتاکسس پسر آرتاوادز ارمنستان و پارتیان را دفع کند.
این وقایع نشان داد که آرتاوادز و حاکمان قبلی ماد آتروپاتن کمابیش از پادشاهان بزرگ پارتی مستقل بودند. و بدون شک جغرافیای منطقه با وجود کوههای نسبتاً صعبالعبور پاسداری از خودمختاری را تسهیل میبخشید.
با این حال آرتاوادز مدت زمان زیادی در مقابل پارتیان ایستادگی میکند؛ زیرا آنتونی سربازان رومی را که برای جنگ با اکتاو به آنها نیاز داشت، از ماد فراخواند. در سال ۳۰ ق. م آرتاوادز اسیر شد، امّا بعدها احتمالاً به علت شروع جنگ داخلی بین فرهاد چهارم و تیرداد (مدعیان رقیب تاج و تخت پارت) توانست بگریزد. او به اکتاو (آگوست) پناهنده شد و دوستانه از طرف وی مورد استقبال قرار گرفت و چنان که در منابع آمده است، چندی پس از سال ۲۰ ق. م در روم درگذشت.[۳۷]
به زودی پس از آن، احتمالاً در سال ۲۰ ق. م، آگوست آریوبرزن دوم پسر آرتاوادز را نامزد پادشاهی ماد آتروپاتن کرد. مدتی پس از آن، آریوبرزن به عنوان پادشاه ارمنستان نیز انتخاب شد.[۳۸] انتصاب رسمی آریوبرزن به تخت پادشاهی ماد آتروپاتن بسیار پس از جلوس ونان به تخت پادشاهی پارتیان با کمک رومیان، صورت گرفت[۳۹] (۹ میلادی).
آریوبرزن دوم همراه پسرش آرتاوادز بر تخت پادشاهی ماد و ارمنستان جلوس کردند.[۴۰] اندک مدتی پس از آن بنا به گفته م. ل. کمون در سال ۱۹ یا ۲۰ م. این پادشاه مُرد. مرگ وی نقطه پایان رسمی حاکمیت سلسلهای بود که آتروپات در ماد آتروپاتن بنیان گذاشته بود.
این امر ممکن است نتیجه مذاکرات قرارداد صلحی باشد که در سالهای ۱۹- ۱۸ میلادی بین ژرمانیکوس، فرمانده رومی و اردوان دوم (شروع سلطنت ۱۱- ۱۰) صورت گرفت (درباره پیشزمینه صلح به مطالب بعدی مراجعه کنید). صلح با روم آشکارا دست اردوان را برای حل مسائل داخلی بازگذاشت، ماد آتروپاتن یکی از ایالات پادشاهی پارت شد، سلسلههای محلی حذف شدند و شاهزادگان جوان اشکانی جایگزین آنها گشتند.[۴۱] شاهزادگان بعدی سلسله آتروپاتن به طور تبعید در ایتالیا زیستند. دو کتیبه پیدا شده در روم از آرتاوادز نام میبرد که احتمالاً سنگ قبر پسر و نوه یکی از پادشاهان آتروپات به نام آریوبرزن است، ولی اینکه او آریوبرزن اوّل است یا دوم معلوم نیست.[۴۲]
حال ضروری است درباره عبارتی که بارها تکرار شده[۴۳] و در تاریخ یهود یوسفیوس[۴۴] آمده بحث کرد که بنا بر آن اردوان قبل از اینکه پادشاه پارت شود، شاه «ماد آتروپاتن» بوده است. کارست[۴۵] مدارک کافی و قانعکنندهای یافته است که خلاف آن را ثابت میکند و بر آن است که احتمالاً اردوان از شرق ایران برخاسته بود.
برای دوره بعدی مدارک کمتری در منابع درباره آتروپاتن آمده است. یوسفیوس[۴۶] اشاره میکند که نخستین اقدام رسمی بلاش اوّل (۷۶- ۸۰)، پادشاه پارت، انتصاب برادرش پاکور به پادشاهی ماد آتروپاتن بود.[۴۷] موقعی که در سال ۷۲ میلادی آلانها به آتروپاتکان حمله بردند، پاکور مجبور شد به کوههای صعبالعبور متواری شود.[۴۸] موج دیگر حمله آلانها در بین سالهای ۱۳۶- ۱۳۴ اتفاق افتاده است.
اطلاعات درباره آتروپاتن (آذربایجان) تا اواخر دوره حاکمیت پارتیان و تا زمانی که درگیری بین اردشیر بنیانگذار امپراطوری ساسانیان با پارتیان شروع میشود بسیار ناچیز است. اردوان چهارم، آخرین پادشاه بزرگ پارتی، هم زمان با برادرش بلاش ششم برای رسیدن به تخت پادشاهی رقابت داشت. اصولاً حامیان وی در ماد (جایی که سکههای وی احتمالاً در اکباتان در نزدیکی همدان امروزی ضرب شده است) و آذربایجان، خوزستان و آدیابن[۴۹] قویتر بودند.[۵۰] هر چند ویدنگرن مدارکی پیدا کرده است که مردم ماد آتروپاتن متحدان اردشیر بودند.
زمانی که اردشیر اردوان را در سال ۲۲۶[۵۱] شکست داد و کشت آذربایجان با مقاومت اندکی تسلیم اردشیر شد. به اعتقاد ویدنگرن نقش برجسته مشهور سلماس در نزدیکی دریاچه ارومیه که در آن اردشیر و یارانش نشان داده شدهاند، احتمالاً یادبودی برای این پیروزی بوده است.[۵۲] در این باره نظر هینتز[۵۳] که معتقد است این نقش برجسته یادمان فتح ارمنستان توسط اردشیر است، کمتر مورد اقبال قرار گرفته است.
دوران ساسانی:
اطلاعات بعدی درباره آذربایجان در منابع حاکی از آن است که شاپور اوّل در نخستین سالهای سلطنت خویش (۲۴۲- ۲۴۱ میلادی) در لشگرکشیهایی علیه خوارزمیان و سپس «مادهای کوهستانها»- که همان آذربایجان است[۵۴]– انجام داده است. پس از آن به نظر میرسد که آذربایجان آرام بود. برای اینکه هیچگونه لشگرکشی علیه ساکنان این منطقه در منابع گزارش نشده است.
به نظر میرسد آتروپاتن/ آتروپاتکان رسماً در سرتاسر دوره ساسانی به عنوان یک ایالت معروف بوده است و تحت قدرت پادشاه ساسانی و به وسیله یک «مرزبان» که قدرتی همپای ساتراپ داشت، اداره میشد.[۵۵] آذربایجان در این دوره یک مرکز دینی بود که آتشکده اصلی آن در «شیز» قرار داشت و اکنون به «تخت سلیمان» معروف است. آنجا محل آذرگشنسب، یکی از سه آتش مقدس امپراتوری ساسانی بود. کلمه «شیز» اغلب در ارتباط با سایر کلماتی همانند گنزک و تبارمایس آمده است، امّا تصور اینکه همه این اسامی به یک منطقه اطلاق میشود خود جای سؤال دارد.[۵۶] در نتیجه به علت وجود چنین آتشکده معظمی، پادشاهان جوان ساسانی پس از تاجگذاری مجبور بودند با پای پیاده به آنجا بروند و نیز به علت احداث کاخهای سلطنتی بزرگ در این ایالت، آذربایجان در این دوره برخلاف دوران پارتی که یک ایالت متحد امپراتوری پارت بود به جزو لاینفک امپراتوری ساسانی مبدل شد. هرتسفلد[۵۷] معتقد است «اشخاصی که اسامی آنان با کلمه گشنسب- نام آتشکده مقدس گنزک- مشخصاً آتروپاتی بودند» اگر چنین باشد این ایالت مردان زیادی داشت که در طول چهار قرن حاکمیت امپراتوری ساسانی مناصب بزرگی را در اختیار داشتند.[۵۸]
در اواخر عهد ساسانی آذربایجان دوباره در صحنه تاریخ ظاهر میشود. در سال ۵۹۰ میلادی نبرد تعیینکنندهای برای رسیدن به تخت شاهی بین بهرام چوبین و خسرو دوم در گنزگ آذربایجان اتفاق میافتد که با پیروزی خسرو به پایان میرسد. در سال ۶۲۸ در روز ایستر Easter هراکلیوس امپراتور بیزانس گنزک را تصرف کرد و به تدریج قدرت ساسانیان رو به اضمحلال گذاشت. آذربایجان در بین سالهای ۶۴۳- ۶۳۹ توسط اعراب فتح شد.[۵۹]
کلاووس شیپمان
*. متولد شهرستان مرند دوره کارشناسی را در دانشگاه تبریز گذراند و مدرک کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان را از دانشگاه تهران اخذ کرد. مقالاتی در حوزه نقد کتابهای تاریخ ایران باستان در مجلات تخصصی نگاشته است. او اکنون کارشناس مرکز اسناد انقلاب اسلامی است.
- ۱٫ Coon, Cave Exploration in Iran 1949, Philadelphia, 1951 p 15- 20, 36- 37, 44- 65
- ۲٫ See Iran 7, 1969, pp 186- 87
- ۳٫ Ibid, pp 189- 90
- ۴٫ Ibid, p 189
- ۵٫ Sadek- Kooros »Earliest Homonid Traces In Azerbaijan« Iran 14, 1976. P 154
و مجموعه مقالات همایش سالانه تحقیقات باستانشناسی در ایران، تهران ۶- ۱۹۷۵
- ۶٫ Bibliotheca Mesopotamica VIII, 1977؛ Also Vanden Berghe Biblioghie Analytique de ’L archeologe ’L Iran Ancien, Lieden, 1979 And Idem And Haerinck, Supplement 1: 1978- 80, Leiden, 1981)
[۷]. نک به مقالات متوالی او در AMI , N. S 1967 و پس از آن و کتابشناسیهای هنریک و واندنبرگ
- ۳٫ Van Gall AMI, N. S, 11, 1978, PP 91 ff؛ P. Bernard, Studia Iranica 9, 1980, pp. 301 ff.
- ۴٫ Thus H. H. Schmitt Untersuchungen Zur Geschichte Antiochos’ des Grossen And Seiner Zeit, Wiesbaden, 1964, p. 61؛ In 328 According to V. Minorsky In EI2. I, p. 188. Or 328- 7 According to Kaerst In Pauly- Wissowa, II, Col. 2150.
- ۱٫ g. Strabo 11. 13. 1؛ Justin 23. 4. 13.
[۱۱]. درباره آتروپاتن و مشتقات آن نک به
Minorsky, Loc. Cit؛ Andreas “Adarbigana” In Pauly Wissowa؛ I, cols. 345 ff؛ Weissbach “Atropatene” In Pauly- Wissowa, II, Cols. 2149- 50, And Streck In Pauly- Wissowa, Suppl. I و cols. 223- 24؛ Schwarz, Iran, Repr. 1969, pp. 959 ff.
- ۳٫ Arrian 6. 4. 5
- ۴٫ Diodorus Siculus 18. 3. 3
- ۵٫ Cit, p. 61
- ۶٫ ۵٫ ۴۴٫ ۸ And 5. 55. 27
- ۷٫ AMI 4, 1931- 32, p 56
- ۸٫ Polyboius, 5. 55. 1- 2
- ۹٫ Schmitt, Op. Cit, p. 124
- ۱٫ Schmitt, Op. Cit, p. 149
- ۲٫ Schippmann, Grundzüge Der Parthischen Geschichte Darmstadt, 1980, p. 24
- ۳٫ Minorsky, In EI2 I, p. 188
- ۴٫ ۱۱٫ ۱۴٫ ۱۵
- ۵٫ Hucullus 26
- ۶٫ ۳۶٫ ۱۴
- ۱٫ Dio Cassius 39. 59. 2
- ۲٫ g., A. Gutschmid, Geschichte Irans Und Seiner Nachbar länder, Tübingen, 1888, p. 98؛ H. Volkmann, In Der Kleine Pauly- Wissowa III, Col, 1358؛ Geyer, With Reservations In Pauly- Wissawa, XV, 2, Col, 2207
- ۳٫ ۳۶٫ ۱۴ And 39. 56. 2
- ۴٫ See Also C. he Rider, Suse Sous Hes Seleucides Et Hes Parthes, MADFI 38, 1965, p. 400؛ E Herzfeld, AMI 4, 1932, p. 72.
- ۵٫ Appian, Mithridatica 106, 117؛ Diodorus Siculus 12. 40. 4
- ۶٫ c. Debevoise, A Political History Of Parthia New York, 1938, p. 74؛ Gutschmit Op. Cit, p. 98؛ Less Explicity Herzfeld, Art. Cit. p. 56
- ۷٫ Monumentum Ancyranum VI, 11 f؛ See Also Wilcken In Pauly- Wissawa, II, Col, 1309
- ۱٫ Schippmann, Die iranschen feuerheiligtümer New York And Berlin, 1971, pp. 309 ff؛ H. Bengtson Zum Parther- Feldzug Des Antonius, Munich, 1974, pp. 24 ff
- ۲٫ Antonius. 52- 53
- ۳٫ ۴۹٫ ۳۳
- ۴٫ – H. Ziegler, Die Beziehungen Zwischen Rom Und Dem Partherreich, Wiesbaden, 1964, p. 36
[۳۶]. برای بررسی و ارزیابی اهداف دیگر نک به
Bengtson, Op. Cit., 43- 44
- ۱٫ See Wilcken In Pauly- Wisswa, II, Col, 1311
- ۲٫ Thus E. Meyer In Pauly- Wissowa, Suppl. I, Col. 130؛ L. Chaumont In H. Temporini An W. Haase, eds., Aufstieg Und Niedergang Der Rōmischen Welt, Berlin, 1976- 81. II, Principat 9. 1؛ J. G. L. Anderson, In CAHX, pp 264, 276
به نظر گوتشمید در بین سالهای ۲۰ ق. م تا ۲ م Op. Cit, p. 116 برای تعابیر و تفاسیر مختلف بنگرید به
[۴۰]. مطابق شمارش هرتسفلد آرتاوادز دوم است و آرتاوادز سوم مطابق شمارش کمون با کتابشناسی مفصل
Art. Cit. p. 57
Art. Cit. p. 82
عمدتاً موافق است ولی اشاره میکند که در قرارداد هیچ اشارهای به عدم دخالت روم در امور ماد آتروپاتن وجود ندارد.
- ۱٫ Meyer In Pauly- Wissowa, Suppl. I, Col. 193؛ Kahrstedt, Op. Cit., pp. 15, 17؛ Hertzfeld, Art. Cit p. 57
- ۲٫ g, By Gutschmid, Op. Cit., p. 119؛ Herzfeld Art. Cit., p. 74؛ Anderson In CAHX. P. 278
- ۳٫ ۱۸٫ ۴۸
- ۴٫ Cit؛ pp. 11 ff
- ۵٫ ۲۰٫ ۷۴
[۴۷]. برای تفاسیر مختلف نک به
- Hanslik, In Pauly Wissowa, IX, Cols. 1839- 40
ونان دوم ممکن است پیش از آن تخت پادشاهی ماد آتروپاتن را به بلاش واگذار کرده بود. نک به
Chaumont, Op. Cit., p. 97
- ۷٫ Debevoise, Op. Cit, p. 200. Chaumont. P. 126
- ۱٫ Widengren, In La Persia Nel Medioevo, Accademia Nazionale Dei Lincei, Quaderno 160, Rome, 1971؛ pp. 771 ff, Esp. p. 741
- ۲٫ ۷۴۹
[۵۱]. تاریخی که ویدنگرن ترجیح میدهد
- ۷۴۸- ۴۹
- ۴٫ But See Chaumont, Recherches Sur ’L histoire D‘ Armenie De L Avenement Des Sassanides ā La Conversion Du Royaume, Paris, 1969, pp. 173 ff
- ۵٫ Iranica Antiqua 5, 1965, p. 159
- ۶٫ Christensen, Iran P. 219
- ۷٫ Streclc, In EI1 I, p. 142
- ۱٫ Schippman, Feuerheiligtümer, pp. 341 ff؛ Huff Comptes Rendus De ’L Academei Des Inscription Et Belles- Letters, 1978, pp. 774 ff
- ۲٫ Cit, p. 57 n. 2
- ۳٫ Herzfeld, Loc. Cit؛ Christensen, Iran Sass… pp 518 ff
- ۴٫ Minorsky, In EI2 I, p. 190