اصل پانزدهم قانون اساسی واجد جنبه های حقوقی، فرهنگی و سیاسی است و از اهمیت فوق العاده برخوردار میباشد. از همین رو طی چهار دهه گذشته موضوع تضارب آرا و افکار و موضوع تحلیلهای مختلف بوده است. این تحقیق بر آن است تا تحلیلی از آن ارایه نماید. به منظور تحلیل مقرون به واقع، چند سئوال در مورد اصل مذکور قابل طرح میباشد. نخست اینکه مفاد این اصل چیست و مشتمل بر چه اجزایی است؟ دوم اینکه مقاصد مقنن از وضع اصل مزبور چیست؟ سوم اینکه آیا اصل یاد شده مجرد و منتزع از سایر اصول قانون اساسی قابل تحلیل میباشد؟ چهارم اینکه آیا اصل مزبور معطل مانده است؟ و یا به تعبیر دقیق کدام فقرات آن زمینه اجرا نیافته است؟ به نظر میرسد، قانون اساسی در صدد است دولتی دینی در جامعه معتقد به اسلام پدید آورد. اما در دوران کنونی به دستاوردهای سیاسی بشری نیز بیتوجه نیست. لذا نظریه امت را با دولت – ملت ترکیب میکند. لکن ناسیونالیسم و شوینیسم را که مبنای ایدئولوژی دولتهای ملی است، بر نمیتابد. شناخت نظریه تلفیقی مقنن مستلزم احراز جهان بینی او از طریق جهان نگری، انسان شناسی و آرمانهای دینی مندرج در قانون اساسی است.
بیگمان در مقوله مورد بحث مطالعه تطبیقی اصول مختلف ضرورت مییابد و لااقل بررسی فصول اول و دوم قانون اساسی اهمیتی خاص دارد. زیرا مندرجات دو فصل مذکور نگاه مقنن به جامعه و پدیدههای عینی آن را به نمایش میگذارد. در موضوع تحقیق ما قانونگذار به طور خلاصه چهار اصل مهم مساوات، استقلال و وحدت و تمامیت ارضی را اصول حیاتی و تخطی ناپذیر میشمارد (اصول ۳-۱۹- ۹). بر همین مبناست که مقنن تکثر مذهبی و دینی مردم را نیز به رسمیت میشناسد (اصول ۱۲-۱۳-۱۴) بنابراین مفاد اصول فصل دوم این قانون ذیل احکام اصول اخیرالذکر قابل تحلیل میباشد. به وضوح میتوان چنین استنباط کرد که احکام فصل دوم در چارچوب قواعد نظم عمومی قابل تحلیل است. بدین معنا که مقنن در اصول پانزدهم تا نوزدهم مجموعهای از تدابیر و موازین حقوقی فرهنگی و اجتماعی را ترسیم کرده است تا استقلال، وحدت و تمامیت ارضی کشور تضمین گردد.
اصل پانزدهم لاجرم ذیل مجموعه مورد اشاره قابل تحلیل خواهد بود. و اما مفاد اصل پانزدهم به دو واقعیت تاریخی و اجتماعی کشور ایران التزام و اعتقاد دارد؛ یکی به رسمیت شناختن تنوع و تکثر زبانی جامعه و دیگری تعلق زبان فارسی به همه ایرانیان است. به همین سبب زبان و خط فارسی را ” مشترک” ایرانیان اعلام میدارد. نکته پر اهمیت و کلیدی این است که مقنن به آمیختگی ادبیات فارسی با علوم و معارف قرآن اعتقاد دارد و آن را یک زبان فراقومی و بلکه زبانی دینی تلقی مینماید (اصل ۱۶) بنابراین باور است که زبان و ادب فارسی را متعلق به همه ایرانیان و آیینه افکار، نگرش ها، ارزشها و باورهای ایرانیان میشناسد. لهذا وقتی آن را زبان رسمی ملت ایران مینامد، مقصدی دینی در نظر دارد و مرادش دواعی ناسیونالیستی نیست. به همین سبب است که زبان های قومی و محلی را هم به رسمیت میشناسد و حقوق آنها را محترم میشمارد. اما انواع حقوق ملحوظ در این اصل به دو دسته قابل تقسیم است: یکم. حقوق ملت ایران مرکب از همه اقوام و گروههای اجتماعی . بدین معنا که رسمیت زبان و خط فارسی از جمله حقوق ممتازی است که از آن کلیه اقوام، طوایف و شعوب ایرانی به شمار میرود. یعنی امتیازی که مقنن در مورد رسمیت زبان فارسی قائل شده است ناروا به شمار نمیرود زیرا زبان فارسی را مخلوق مشترک و متعلق کلیه ایرانیان تلقی مینماید. دوم. حقوق اختصاصی زبانهای محلی و قومی که عبارتند از: ۱- استفاده از آنها در مطبوعات ۲- استفاده از آنها در رسانه های گروهی ۳- تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی
واژگان کلیدی: قانون اساسی، اصل ۱۵، زبان رسمی، ادبیات محلی