همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت |
زندهنام ثقهالاسلام تبریزی نهتنها در ارشاد خلق و اخلاق و منش انسانی مورد توجه و احترام بسیار مردم بود بلکه عالمی آگاه و محققی روشنضمیر و پرکار بود که وقت اضافی خود را به مطالعه آثار بزرگان و نوشتن پیرامون مسایل مذهبی و اجتماعی و سیاسی میپرداخت و در علوم معقول و منقول متبحر بود و رساله عملیه داشت و گروهی هم از او تقلید میکردند.(فتحی، ص ۲۳)
اغلب نویسندگان او را (مرد خلاقی) مینامند که با وجود عمر کم و مشغله زیاد و به ویژه پیشامدها و انقلابات بسیار و درگیریهای سیاسی و اجتماعی توانسته است کتابهای متعددی از خود به یادگار بگذارد و به چندین زبان زنده دنیا ازجمله فارسی، عربی، ترکی و فرانسه تسلط کافی داشته باشد. (فتحی، ص ۲۴)
در واقع خمیرمایه اندیشههای اولیه ثقهالاسلام با اقامت نهسالهاش در عتبات عالیات شکل گرفت و او با مطالعه روزنامهها و جراید مهم عربی آگاهیهایی پیرامون نظامهای سیاسی ـ اجتماعی به دست آورد و به نظر میرسد مطالعه و بررسی جراید و تحولات سیاسی در تجدد و روشنفکری او تأثیر بسزایی داشته باشد. (کسروی ۱۳۶۳ ش، ص ۱۵۱)
از طرفی آموختن فقه، اصول، حکمت، کلام، تاریخ، جغرافیا، نجوم، ادب، علم رجال و کتابشناسی از او یک روحانی نابغه و در عین حال مجتهد مسلم ساخته بود (فتحی، ص ۲۳) به گونهای که ملازمین حضورش بارها در ذکر خاطراتشان از این جنبه از شخصیت شهید بیشتر یاد کردهاند.
اسماعیل یکانی که از مشاهیر آذربایجان و از مجاهدان دوره مشروطیت میباشد او را مثنویشناس میخواند که در ضمن صحبتهایش با مناسبت تمام از ابیات مثنوی شاهد میآورده است و در علم تاریخ و علم کلام ید طولایی داشته است. (فتحی، ص ۲۳)
منزل ثقهالاسلام دانشخانه و فرهنگستان کوچکی بود (فتحی، ص ۵۳۷) که ادبا و فضلای آن روز تبریز که از دیگر شهرهای ایران زیادتر بودند (هدایت، ص ۲۱۳ فتحی، ص ۳۱) به شوق یادگیری و افاضه در آن محفل علمی شرکت میکردند و ثقهالاسلام بیشتر اوقاتش را در کتابخانه شخصیاش میگذارند و با رجال علمی و ادبی عصر خود مصاحبت بسیار داشت. ازجمله معاشران او، امیرنظام گروسی، مهدیقلی هدایت، ادیبالممالک فراهانی، ادیب خلوت و سیدکاظم عصار بودند. (فتحی، ص ۳۱)
البته داشتن ذوق و قریحه شاعری را نیز باید به کمالات بسیار این شهید یگانه افزود و اشعار و یادداشتهایی که از او باقی مانده است (فتحی، ص ۵۳۷) نشان میدهد که شعر نیکو میسرود ولی قلیلالشعر بود. خط را خوش مینوشت و در ترسل و انشاء به روش قائممقام فراهانی و امیرنظام گروسی، نثری شیرین و سبکی نمکین و اسلوبی ملمع و مرصع داشت. دایم در حال تحقیق و تحریر بوده و از افاضه و استفاضه ساعتی آسوده ننشسته است. (دولتآبادی عزیز، سخنوران آذربایجان ص ۲۷۴) یکی از ملازمان حضورش در یادداشتی مینویسد: «قریحه شعری خیلی عالی داشته و از آثار نظمی اوایل عمرش رباعیهای ارزندهای از او به یادگار مانده است». (زندگینامه ثقـهالاسلام، ص ۷۹)
علاقه بسیارِ شهید ثقهالاسلام به یادگیری و تحصیل علم و دانش باعث شده بود که فرزندان و برادرانش را برای تحصیل علم روانه اروپا و عتبات و تهران کند (علی ثقهالاسلام تبریز ۱۳۵۵ ش، ص ۳۶۴ ـ ۳۶۵؛ رحیمزاده ضمیری ص ۷۵) او نهتنها علاقهمند به دانشآموختن نزدیکان و خانواده خویش بود بلکه از جوانی عاشق تربیت نوباوگان و علاقمند به تقویت معارف ایران بود و یکی از آرزوهای عمده او تعلیمات عمومی و بالا بردن سطح فرهنگ مردم کشورش بود. (فتحی، ص ۴۵)
یادداشتی که در شعبان سال ۱۳۱۸(ق) از او باقی مانده است، نشان میدهد که ثقهالاسلام در مجلس امتحان مدرسه (معرفت) حاضر میشود و از مشاهده علمآموزی و تربیت و تعلیم نوجوانان وطنش اظهار سرور و شادمانی میکند، لذا طی نامهای با کلمات و اشعاری شیوا خطاب به مدیر مدرسه مینویسد: «… خدا را شکر که آب و گل وطن عزیز ما از اشعه خورشید تربیت، نونهالان متعدد میپروراند و از گلبن معرفت شکوفههای رنگارنگ میشکافد».
سپس در ادامه نامه با تأکید دوباره بر لزوم تعلیم و تربیت مینویسد: «تحصیل این سعادت جز با بنیاد رهین علم نباید و آنچه بنای آن نه به علم است نپاید و دلبستگی را نشاید».
ثقـهالاسلام بعد از آنکه از مدیر مدرسه سپاسگزاری میکند، دو جلد از ترجمههای خود به نام رساله «بثالشکوای» را برای فرزند آقامیرزا محمد علیخان و دیگری را برای سرکار بیوکخان میفرستد و در ادامه نامه میافزاید: «از دست بسته چه خیر آید و از پای شکسته چه سیر؟ دست کوتاه است وقتی قلم زباندرازی کرده… (همان صص ۴۵ ـ ۴۶)