خانه / مقالات / حمله سپاهیان روس به گنجه

حمله سپاهیان روس به گنجه

سیسیانوف در سال ۱۸۰۱ میلادی به فرماندهی کل قفقاز منصوب شد و شروع به تحریک و بهانه‌جویی جهت حمله به گنجه نمود، «سیسیانوف قبل از حمله به گنجه، جوادخان حاکم ایرانی گنجه را به اطاعت روسیه فراخواند، لیکن جوادخان زیر بار حرکات سیسیانوف نرفت. سیسیانوف که مرکز ستاد خود را در تفلیس برقرار کرده بود، و نیروهایش در نزدیکی ولایت گنجه مستقر شده بودند از جوادخان حاکم گنجه که دست‌نشانده ایران بود، مالیات یک ساله آن ناحیه را خواست. جوادخان مراتب را به شاهنشاه ایران اطلاع داد و از تهران لشگریانی به یاری او رهسپار شدند، اما پیش از اینکه قوای ایران برسد، سیسیانوف در ماه دسامبر ۱۸۰۳ (رمضان ۱۲۱۸ هجری قمری) شهر را محاصره کرد. مؤلف مأثرالسلطانیه در این مورد می‌نویسد: «جوادخان چندین بار از شهر بیرون آمد و خود را به لشگریان روس زد و کاری نتوانست از پیش ببرد و سرانجام به واسطه مخالفتی که در میان وی و نصیب‌بیک شمس‌الدین‌لو از فرماندهان لشگر ایران[۱] رخ داد و در نتیجه ارمنیان گنجه خیانت کرده و تسلیم روس‌ها شدند، بامداد غره شوال ۱۲۱۸ هجری قمری روس‌ها بر قلعه هجوم آوردند و پس از سه ساعت جنگ[۲]، جوادخان و یکی از پسرانش[۳] کشته شدند و شهر به تصرف سربازان روس درآمد.» (نفیسی، ۱۳۳۵: صفحه ۲۴۱) در ناسخ‌التواریخ در مورد حمله روس‌ها به گنجه چنین آمده است که: «ارتش روس آهنگ تسخیر گنجه نمود و قلعه گنجه را محصور داشت. جوادخان قاجار، حاکم گنجه، صورت حال را به دست سفیری انفاذ حضرت پادشاه داشته، خود با جماعتی که داشت از قلعه بیرون شده جنگ پیوست، نصیب‌بیک شمس‌الدین‌لو، برادرزاده علی سلطان شمس‌الدین‌لو[۴] و ارامنه گنجه در میدان جوادخان را گذاشته به روسیه پیوستند، ناچار جوادخان به محاصره افتاد و روسیان از چار سوی یورش آورده قلعه را فرو گرفتند و جوادخان را با پسر و جمعی از لشگر مقتول ساختند. (سپهر لسان‌الملک ۱۲۷۳ قمری) سعید نفیسی در کتاب خود به نام تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران به نقل از منابع گرجی در مورد حمله سیسیانوف به گنجه تاریخ اول شوال ۱۲۱۹ برابر با سوم ژانویه ۱۸۰۵ را قید می‌کند. اما طبق آنچه در منابع دیگر آمده، تاریخ تصرف گنجه در روز اول شوال ۱۲۱۸ برابر با سوم ژانویه ۱۰۸۴ می‌باشد، عده‌ای نیز تصرف گنجه را در روز چهارم شوال ۱۲۱۸ قید کرده‌اند،[۵] سیسیانوف طبق آنچه به نقل از منابع گرجی آمده: «برای گرفتن گنجه از تفلیس رهسپار شد، جوادخان حکمران آن شهر بیرون شهر، روبه‌روی (جبیر) با او روبه‌رو شد، اما شکست خورد و به ارگ شهر پناه برد و لشگریان روسیه شهر را گرفتند. سیسیانوف، هرچه جوادخان را دعوت کرد، تسلیم شود به جایی نرسید. سیسیانوف چون می‌خواست لشگریان خود را در ارگ شهر جا بدهد، به او پیشنهاد کرد که همه دارایی او مصون باشد و خود او وارد خدمت روسیه شود، ولی جوادخان، چون متکی به مواعید شاه ایران بود، زیر بار نمی‌رفت. ناچار سیسیانوف به لشگریان خود دستور داد، نردبان بگذارند و ارگ را تصرف کنند. سپاهیان روس (در سوم ژانویه ۱۸۰۴) (شوال ۱۲۱۸) به پای دیوار ارگ رسیدند و از دیوار بالا رفتند و ارگ را گرفتند، و آن روز عید فطر مسلمانان بود، (بایرام اوروج) و بامداد روز عید ارگ را گرفتند. در این جنگ مردم کرتیل شرکت مؤثری کردند، و شهر را آتش زدند.[۶] لشگریان روسیه هم در این گیرودار بسیار خشمگین بودند، جوادخان دلیرانه مقاومت کرد و در جنگ کشته شد، ارگ را به کلی نابود کردند و عده‌ای از مردم شهر را کشتند. در این واقعه ۴۰۰ تن از سپاهیان روس جان سپردند، و پس از آن سیسیانوف شهر گنجه را تعمیر کرد و آن را تابع تفلیس قرار داد و مردمی را که گریخته بودند، به آنجا بازگرداند و آن شهر را (یلزابدپول) نام گذاشت به نام امپراطریس (یلزواتا الکسئیونا) زن الکساندر اول و این تغییر نام، رسماً پذیرفته شد. چون این خبر به امپراطور الکساندر رسید منصب ژنرالی به او داد و به افسران روس نیز درجه و نشان داد.» (نفیسی، ۱۳۳۵: صفحه ۳۱۹) علاوه بر اشاراتی که منابع گرجی در مورد جنگ گنجه دارند و آنچه در ناسخ‌التواریخ جلد قاجاریه و نوشته‌های وقایع‌نگار مروزی[۷]  کتاب‌های دیگر آمده، در کتاب جنگ ده ساله ایران و روس تألیف جمیل قوزانلو نیز چگونگی حمله سیسیانوف به شهر گنجه شرح داده شده که عین مطالب را در زیر می‌آوریم: «روز سوم ماه شوال ۱۲۱۸ هجری قمری، حاکم و فرمانده ساخلو شهر گنجه که اصلاً قفقازی بود،[۸] مجمعی از اهالی شهر در سربازخانه (قره‌یازی) منعقد نموده مشغول مذاکره وضعیت گرجستان و تجمع ارتش روس در قرب ناحیه گنجه بوده و با حضور علما و امنای دین و سرکردگان قره‌باغ شرحی از صدمات مسلمانان تفلیس و سایر نقاطی را که روس‌ها اشغال کرده بودند، بیان کرده و مسلمانان را دعوت نمود که اسلحه بردارند و صدها هزار مسلمان را نجات دهند و در پایان مذاکره از وضعیت قلعه و کم بودن ساخلوی آن صحبت می‌کرد که غفلتاً توپ‌های روس از خارج شهر صدا کردند، فی‌الفور حضار پرچمی ترتیب داده به کمک مستحفظین قلعه شتافتند. آن روز تا غروب توپخانه شهر و قلعه را از بلندترین نقاط به توپ بسته، در نقاط مختلفه ایجاد حریق نمود، پس از بمباردمان سخت، روس‌ها به خندق‌های ایرانیان شروع به تعرض نمودند. به علت مقاومت جدی ایرانیان، فرمانده قشون روس دستور می‌دهد که در تمام جبهه به طور یکنواخت حمله نکنند، زیرا به این ترتیب در همه‌جا ضعیف خواهند شد. بلکه باید نقاط خیلی مهم خط محاصره را در مدنظر گرفته و تهاجمات را روی جناحین نبرد بسط بدهند. در خلال این اوقات تیراندازی توپخانه روس روی جبهه‌های سربازان ساخلوی شهر و به جبهه اهالی گنجه به طور فوق‌العاده شدت یافته، در هر دو جبهه خسارت عمده وارد آورد، محاربه آن به آن شدیدتر می‌شد. نبردی که ژنرال «ایشپخدر» اداره کرد، در تمام محیط گنجه چنان وسعت و شدتی پیدا کرد که نزدیک بود مقاومت ایرانی‌ها درهم شکند، تمام نُه ساعت تعرض و هجوم روس‌ها دوام کرده، بالاخره روز هم به پایان رسید، تاریکی شب همه را احاطه نموده، صدای توپ و تفنگ کم‌کم زائل گردید. از نصف‌شب باز تهاجمات پیاده‌نظام روس شروع شد، سربازان ایران موفق شدند، در خندق‌های (باغلارباشی) حملات روس‌ها را دفع و موقعیت خودشان را حفظ کنند، ولی در جبهه جنوب اهالی و مجاهدین نتوانستند از تهاجمات شدید روس جلوگیری بنمایند. رجعت و هزیمت ابتدا از این نقطه شروع شد، در این بین دو دسته سربازی که تا آن موقع در احتیاط بودند، با نظریه اطلاعات مساعدی که به آنها رسیده بود، حکم گرفتند که به جبهه جنوب حرکت نمایند، اما موقعی که به میدان نبرد مجاهدین در رسیدند، حفره‌هایی که به وسیله گلوله‌های توپ در سرتاسر زمین ایجاد شده بود، باعث ترس آنها گردیده و فریاد و فغان اهالی و داد و فریاد زنان و بچگان روحیه آنها را نیز منکسر نموده، آن‌طوری که باید به سمت دشمن تعرض کنند، نتوانستند، ولی ظلمت شب قدری از پیشرفت روس‌ها کاست. از صبح چهارم شوال متعاقب پیشرفت‌هایی که حاصل شده بود، ژنرال ایشپخدر دستور کلی داد که به تکمیل موفقیت پرداخته و در هر دو جناح نبرد را بسط دهند. کمی قبل از طلوع باز هنگ‌های روس شروع به تعرض نمودند. حمله ارتش روس در اثر حملات متقابله ایرانیان قدری ضعیف شد ولی به زودی تقویت یافته باز حمله کردند، این هجوم را هم فوج گنجه در سایه جسارت رئیس هنگ دفع نمود. جوادخان فرمانده هنگ شهر گنجه مردی رزم‌آ‌زما و کشورگشا بود. چنانچه (در عمر چهل و هشت ساله خود)، لااقل ۱۵ بار محاربه کرده، اما این بار نبرد نظیر محاربات پیش نبود که مرکب از یک رشته تطاول و تاراج و منظور عمده آن غنیمت باشد، بلکه عموماً جنبه مذهبی، سیاسی و ملی باعث آن می‌شد. فرزند جوادخان که رئیس مجاهدین محله پایین بود، در سر کوچه مسجد عباسی، جلو تهاجمات روس‌ها را گرفته، شمشیر به دست به آنها حمله نمود، دسته علما با مجاهدین یکی شده، در سر کوچه‌ها سخت جلو روس‌ها را گرفتند. دشمنان که آنان را دیدند، دانستند که همه دل به مرگ نهاده‌اند و این بود که تفنگ‌ها و شمشیرهای خود را محکم به دست گرفته به تیرباران پرداختند ولی مجاهدین از هم جدا نشده و با دسته علما خود را همچنان فشرده به هم نگاه داشته، به سوی دشمن دویدند و حربه‌های آنها را از دست‌شان ربوده، با حربه به سر و رو و سینه و شانه آنان زدند و بسیاری از ایشان را به خاک انداختند ولی روس‌ها هم دلیری کرده کینه باز می‌جستند و شمشیرها را به دست لخت خود گرفته جلو می‌رفتند، در این اثنا چهار فوج قزاق به آنها کمک رسیده نبرد با یک شدت فوق‌العاده دوام کرد. روس‌ها بسیاری از علما و مجاهدین را بکشتند، نیزه، شمشیر، قمه، کارد، چاقو به کار می‌بردند. در این میان توپچی‌هایی که از قلعه‌های اطراف رجعت کرده، در نیمه راه شهر نگران ایستاده، چشم به راه مجاهدین داشتند، چون فریاد و غوغا را در نزدیکی‌های مسجد شنیدند و نیز یک نفر (امربر) نزد ایشان آمده و چگونگی وضعیت را خبر داد، از این جهت آنان نیز بی‌درنگ به سوی قتلگاه دویدند که یاوری نمایند و چون بدانجا رسیدند، از عقب سر با شمشیر به روس‌ها حمله کردند، کشت‌وکشتار به آخر مرحله رسیده و کمی قبل از طلوع آفتاب، مجاهدین دور مسجد کاملاً به قتل رسیده و یک عده از علما و اهالی شهر به طرف تپه‌های شمالی شهر، یعنی به خطوط دفاعی سربازان فوج گنجه رجعت و پس از رسیدن به آنجا مجدداً حالت دفاعی به خود گرفته باز با دشمن داخل مقابله شدند. بعد از این جدال، ارتش روس فوج فوج وارد شهر شده و خونریزی سختی برپا گردید، قزاق‌های روس شمشیر به دست، نیزه‌آویزان به بازو، از هر سوی می‌تاختند و خون مقتولین تا زانوی آنها می‌رسید، تقریباً ده هزار مسلمان در قرب مسجد قتل‌عام شدند و هرکس در آنجا راه می‌رفت پایش را خون می‌گرفت. از اهل شهر هیچ‌کس جان نبرد و حتی زن و اطفال خردسال را هم معاف ننمودند …. پس از کشتار نوبت به غارت رسید، قزاق‌ها چون از خونریزی سیر شدند، به خانه‌ها ریختند و هرچه به دستشان افتاد ضبط کردند ….. هر سرباز روس به هر جا وارد می‌شد آنجا را ملک طلق خود می‌دانست …. و این رسم چنان ساری بود که گویی قانونی است که باید مو به مو رعایت شود، لیکن در این بین دهقانان اطراف گنجه به شهر هجوم آورده از روس‌ها کمی انتقام کشیدند، اما چون عده آنها کم بود، به زودی محو و نابود شدند و شهر از ایرانیان خارج شد، روز چهارم ماه شوال ۱۲۱۸ هجری، محاربه در بین کوچه‌های شهر گنجه دوام داشت بالاخره کمی قبل از غروب آفتاب آخرین ضربت مهیب ایرانیان به عدم موفقیت منجر و …؟… تمام اهالی شهر بدون استثناء قتل‌عام گردیدند. روس‌ها در این شهر به قدری سفاکی به خرج دادند که نمونه‌ی محشر گردید و گذشته از قتل‌عام و غارت عمومی، مساجد مسلمانان با خاک یکسان گردیدند.» (قوزانلو:۱۳۶۲: صفحه ۱۵ تا ۱۹)

و اما عادل‌خان زیادخان‌اُف (زیاد اوغلی) فرزند ابوالفتح‌خان گنجه‌ای پسر اسماعیل‌خان نواده جوادخان گنجه‌ای در کتاب خود به نام طیران قلم[۹] از فداکاری جد خود (جوادخان زیاد اوغلی قاجار)، حاکم گنجه یاد کرده و ضمن آن احساسات خود نسبت به وطن آبا و اجدادی‌اش ایران را نیز بازگو نموده است. او از زمستان سال ۱۸۰۴، دی‌ماه سال ۱۱۸۲ خورشیدی، مصادف با شوال سال ۱۲۱۸ هجری که تجاوز روس‌ها به گنجه به وقوع پیوست، چنین یاد می‌کند: «جوادخان آخرین خان مستقل گنجه بود، نسل خانواده (زیادخان) (زیاد اوغلی) چند قرن در ایالت گنجه به طور موروثی حکمرانی مستقل داشت و حدود خانی ایالت گنجه در زمان سلطنت نادرشاه از پل خداآفرین رود ارس تا پل قرمز در گرجستان نزدیک تفلیس بود. وقتی که قشون امپراتور روس در تحت سرکردگی ژنرال سیسیانوف شروع به تصرف قفقازیه که تحت حمایت دولت علیه ایران بود نمود، به گنجه از طرف تفلیس هجوم‌آور شدند، جوادخان شخصاً دفاع قلعه گنجه را به عهده خود گرفت. هر چند از طرف ژنرال سیسیانوف، شرایطی خیلی با منفعت و مفید برای خود جوادخان و نسلشان تکلیف شده بود، و به موجب شرایط فوق، تمام املاک ایالت گنجه ارثاً در تحت تصرف خانواده جوادخان درمی‌آمد و جوادخان و نسل او ارثاً خان مستقل گنجه باقی می‌ماندند و در عوض از تحت حمایت ایران خارج و تحت حمایت امپراتور روس قرار می‌گرفتند و سالیانه، بیست هزار منات (روبل) به خزانه امپراتوری می‌بایست بپردازند، معذالک جوادخان، تمام این شرایط را رد نموده و زیر بار این ننگ نرفت. تا ۵ دفعه ژنرال فوق این پیشنهاد را تجدید کرد، اما باز جوادخان به طور قطعی رد کرد، آخرالامر ژنرال مزبور به جوادخان به وسیله مراسله سختی تهدید نمود که در مقابل این مقاومت و ایستادگی قلعه گنجه را گرفته و شما را به قتل خواهم رسانید. جوادخان در جواب نوشت: که تا من زنده هستم شما برای گرفتن قلعه قادر نخواهید بود، مگر اینکه اول از روی جسد من گذشته، بعد وارد قلعه شوید، آن وقت در رفتار با جسد من اختیار با شماست. در فصل زمستان در اوایل ماه مبارک رمضان، جنگ‌های خیلی سخت شروع و قشون روس حمله به طرف قلعه گنجه نمود، مدت یک ماه متوالیاً به جنگ‌ها ادامه دادند، فقط وقت صبح در تاریخ سوم ژانویه ۱۸۰۴، روز عید فطر قشون روس به برج قلعه که (حاجی قلعه) نامیده می‌شود و تا حال به یادگار باقی است، حمله کرده، متصرف شدند و در همان برج جوادخان شمشیر به دست در پای توپ در ردیف اول مدافعین به شهادت رسید. در همان‌جا، فرزند بزرگش حسینقلی‌خان هم مقتول گردید، فقط بعد از شهادت جوادخان تصرف قلعه گنجه برای ژنرال سیسیانوف ممکن بود، چنانچه تصرف هم نمود. عید فطر در آن روز در شهر گنجه یک روز مصیبت ملی شد. یک مشت قشون اسلامی تمام ماه رمضان را با لشگر بی‌شمار امپراتوری جنگیده، روز عید با سردار خود با خون الوان شده، بیرق مقدس استقلال را به آغوش گرفته، جان خود را در راه دفاع وطن عزیز خود تسلیم نمودند. به جای بیرق مقدس فوق، بیرق یک دولت خارجی جهانگیری جا گرفت، نیکنامی حقیقی را اشخاصی دارند که مرگ با شرف در راه وطن خود را به حیات بی‌شرف این دنیا ترجیح می‌دهند. بعد از شهادت جوادخان گنجه‌ای[۱۰] «شاهزاده عباس‌میرزا نایب‌السلطنه» که سردار قشون ایران بود، در سنوات ۱۸۱۱ و ۱۸۲۶ میلادی در مقابل قشون جهانگیر روس در قفقاز با کمال فداکاری و رشادت جنگیدند. آخرین محل جنگ او در ۱۳ ماه سپتامبر ۱۸۲۶ در شرق گنجه نزدیک قبر شاعر مشهور و نامی عالم «شیخ نظامی گنجوی» که قبر او بزرگ‌ترین و عزیزترین یادگار ادوار تاریخی گنجه است، به وقوع پیوست. سیسیانوف پس از تصرف گنجه به امپراتور نوشت: قلعه مهم گنجه شکست، راه هندوستان باز گردید، متأسفم که جوادخان کشته شد.» (زیاد خانوف، ۱۳۸۱: ص ۲۵، ۲۳، ۲۲، ۲۲، ۲۱)

جهت آنکه فداکاری جوادخان گنجه‌ای و مردم دلیر گنجه در مقابل سپاهیان روسیه بیشتر در معرض دید خوانندگان قرار گیرد قسمت‌هایی از نامه جوادخان که قبل از حمله سیسیانوف به گنجه در پاسخ به تهدیدات او به تحریر کشیده و برای سیسیانوف فرستاده در ذیل آورده می‌شود: جوادخان در ابتدای نامه خود ادعاهای سیسیانوف را که گنجه را تابع روسیه و جزء تفلیس دانسته رد کرده و از حکومت خود و اجدادش در گنجه یاد کرده و می‌نویسد: «در این وقت کاغذی که فرستاده بودی رسید و نوشته بودی که در ایام طومار دده فال گنجه تابع گرجستان بود. این سخن را هیچ‌کس نشنیده است، اما پدران ما که عباس‌قلی‌خان[۱۱] و سایرین باشند در گرجستان حاکم بوده‌اند، هرگاه قبول ننمایید از مردان پیر اهل گرجستان تحقیق نمایید، که عباسقلی‌خان در گرجستان، حاکم و والی بوده است یا نه و بالفعل مسجد و دکان او در گرجستان هست و خلعت و تعلیقه او هم در خانه اهل گرجستان است و از ایام پدر آرکلی‌خان و پدر ما سرحد گنجه و گرجستان معلوم بوده که از کجا تا به کجاست… جوادخان در جای دیگر نامه‌اش از تعلق خود و گنجه به پادشاه ایران صحبت می‌کند و همچنین از اینکه رعایای او را سیسیانوف در تحت حمایت خود قرار داده اعتراض کرده و می‌نویسد: …. والحال پادشاه ایران الحمدلله و المنـﺔ در نزدیک و حالا غلام سردارش به اینجا آمده است و قشون هم آمده و باز می‌آید و دیگر اینکه نوشته بودی که گرجستان به پادشاه تعلق دارد و از تجار او هم مال گرفته‌اید درست است.[۱۲] اما روز اول که شما وارد گرجستان شدید به شما نوشتیم و آدم فرستاده، معلوم کردیم که «نصیب» که رعیت ماست و از ما روگردان شده، اموال تجّار ما را گرفته است و خیال کردیم که شما که نوکر پادشاه هستید، البته مال آدم ما را گرفته می‌دهید، و نصیب و سایر شمس‌الدین‌لوها[۱۳] را که از ما روگردان شده‌اند، گرفته به ما خواهید داد، دیدیم که هیچ‌کدام را به عمل نیاوردید و ما هم آنچه گرفته‌ایم از دیگران بپرسید و ببینید که از رعیت گنجه که شمکوری باشد گرفته‌ایم یا از اهل گرجستان گرفته‌ایم.؟»

در ادامه جوادخان به تهدیدات سیسیانوف جواب داده می‌نویسد:

«… والا هرگاه بنای دعوا دارید، ما هم آماده جنگ هستیم و اگر از توپ و توپخانه خود لاف می‌زنی از شفقت خدا توپ ما از شما کمتر نیست، هرگاه توپ شما یک گز است، توپ ما سه گز و چهار گز است و نصرت هم با خداست و از کجا معلوم می‌شود که شما از قزلباش[۱۴] رشیدتر هستید، شما دعوای خود را دیده‌اید و دعوای قزلباش را ندیده‌اید و نوشته بودی که آماده جنگ باشم، از آن وقت که شما به شمس‌الدین‌لو[۱۵] بودید و رعیت ما را تابع خود کردید، از آن روز تا به حال در تدارک هستیم و حاضر و آماده بوده‌ایم، هرگاه دعوا می‌کنی دعوا خواهیم کرد و آنکه نوشته بودی که هرگاه این سخن‌ها را قبول نمی‌کنی، بدبختی ترا گرفته است، ما همچنین می‌دانیم که شما هم به این خیال افتاده، آمده‌اید، شما را بدبختی کشیده از پطرزبورگ قضا به اینجا آورده، انشاءالله تعالی بدبختی شما معلوم خواهد شد.» (اداره انتشار اسناد، ۱۳۷۲: صفحه۱۵۸، ۱۵۹) پس از استقرار روس‌ها در گنجه، اغورلوخان پسر جوادخان به ایران آمد و نیز بعداً دولت روسیه مادر اغورلوخان را که در گنجه بود به همراه یکی از بزرگان قاجاریه که در گنجه محبوس بود، به دربار عباس‌میرزا نایب‌السلطنه فرستاد. (پورصفر، ۱۳۷۷: صفحه ۱۵۸)

آوازه فداکاری و دینداری جوادخان گنجه‌ای و عشق و علاقه او به دودمان و خاندان و گذشته حماسی ایل و تبار خود و حمیت و تعصب قزلباشی[۱۶] او که ایران جلوه‌گاه ظهور و نمود آنها بوده، موجب آن بود که او همواره دولت ایران را یگانه حامی و پشتیبان خود در مقابل تجاوزات بیگانگان بداند که این موضوع آشکارا در پاسخ او به سیسیانوف نمودار است. در آن زمان دربار ایران و خصوصاً «شاهزاده عباس‌میرزا ولیعهد نایب‌السلطنه» و فرمانده کل قوای ایران، به جوادخان توجه عمیق داشتند و شهادت قهرمانانه او در راه دین و میهن و خاطره فداکاری او، همواره «مرحوم عباس‌میرزا» را متأثر و ناراحت می‌نمود، به طوری که این تأسف و تأثر در نامه‌ای که خطاب به ناپلئون، امپراتور فرانسه می‌نویسد نیز مشهود است. عباس‌میرزا در نامه‌ای که در سال ۱۲۱۹ هجری (۱۸۰۴ میلادی) به ناپلئون نوشته از تجاوزات روس‌ها و سیسیانوف به گنجه و کشته‌‌شدن جوادخان چنین یاد می‌کند و می‌نویسد:

«در این اوقات که کارگزاران آن دولت رایت عزیمت به ولایات روس برافراشته و ایشان را از تعرض به سرحدات ممالک محروسه ایران ممنوع داشته بودند، جواب ایشان بوده که ممالک گنجه و گرجستان را از اولاد ارکلی‌خان والی گرجستان و جوادخان حاکم گنجه خریده و بدان جهت متعرض گردیده‌اند، اولاً اینکه معامله طایفه مزبوره خلاف واقع و محض تهمت و مخالف رأی و رویت است و بر فرض وقوع بر هر صاحب بصیرت به بدیهه عقل، روشن و مبرهن است که مبایعه ملک با مالک است نه با زارع و دشتبان و اختیار گله با صاحب است نه با شبان و هویدا است که بهائی که در ازای این معامله ادعائی به اولاد ارکلی‌خان و جوادخان رسیده است، همین است که گرگین‌خان پسر بزرگ‌تر ارکلی‌خان از جام قهر ایشان شربت زهر چشیده و جوادخان حاکم گنجه از تیغ بیدادشان ساغر مرگ کشیده و بقیه اولاد ایشان برخی در ولایات روس محبوس و بعضی دیگر از خانه و وطن و محل و مسکن نومید و مأیوس، معتکف این آستان شوکت مأنوس‌اند.» (نفیسی، ۱۳۳۵: صفحه ۱۷۸ و ۱۷۹)

۱ ـ نصیب‌بیک شمس‌الدین‌لو از رعایای جوادخان بود که به او خیانت کرد و با روس‌ها همکاری نمود، در نامه‌ای که در صفحات بعد خواهد آمد، جوادخان گنجه‌ای در پاسخ به تهدیدات سیسیانوف به نصیب‌بیک و خیانت او که از ابتدای شروع تهاجم سیسیانوف با روس‌ها همکاری نموده اشاره می‌کند.

۲ ـ جنگ برخلاف نظر منابع گرجی سه ساعت طول نکشید. عادل‌خان زیاد خانوف از بازماندگان جوادخان گنجه‌ای در کتاب طیران قلم می‌نویسد: جنگ متوالیاً یک ماه طول کشید، (ن.ک به: عادل‌خان زیاد خانوف، طیران قلم، انتشارات مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امورخارجه، چاپ اول، سال ۱۳۸۱، تهران، ص۲۲). جمیل قوزانلو در کتاب جنگ اول ایران و روس، انتشارات دنیای کتاب، تهران، ۱۳۶۲، در صص ۱۵ تا ۱۹ می‌نویسد: جنگ در روزهای سوم و چهارم شوال، دو روز تمام دوام داشت.

۳ ـ پسر بزرگ جوادخان به نام حسینقلی‌خان در این جنگ کشته شد. (ن.ک به: عادل‌خان زیاد خانوف، پیشین، ص۲۲).

۱ ـ همان‌طور که اشاره شد، طبق روایات گرجی: «هراکلیوس به همراهی ابراهیم خلیل‌خان یک سال پس از فتح تفلیس وسیله آقامحمدخان، به گنجه حمله کردند.» این عمل ابراهیم خلیل‌خان به تلافی همکاری جوادخان با آقامحمدخان بود. در یورش به گنجه ابراهیم خلیل‌خان جوانشیر، سلیم‌خان شکی و علی سلطان شمس‌الدین‌لو که هر سه متحدان هراکلیوس بودند به گنجه آمدند و از جوادخان خواستند که حکومت را به علی سلطان شمس‌الدین‌لو نماینده هراکلیوس واگذارد. جوادخان که از رویارویی با گروه مخالفان بیم داشت، با پایداری شکوفه خانم همسرش و مذاکرات او با علی سلطان و یادآوری نیکی‌های خود در حق وی، علی سلطان را از همراهی با مخالفان بازداشت و به اطاعت دوباره جوادخان باز آورد.» (ن.ک به: علی پورصفر، حکومت‌های محلی قفقاز در عصر قاجار، مؤسسه تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، بهار ۷۷، ص۱۵۶).

۱ ـ در نوشته‌ها و کتاب‌های مختلف تاریخ تصرف گنجه در شوال سال ۱۲۱۸ برابر با سوم ژانویه ۱۸۰۴ میلادی قید شده از آن جمله جمیل قوزانلو در کتاب جنگ ده ساله ایران و روس، دنیای کتاب، چاپ اول، ۱۳۶۲، تهران، صص ۱۵ تا ۱۹، تاریخ تصرف گنجه را چهارم شوال دانسته، عادل‌خان زیاد خانوف، تاریخ اشغال گنجه به وسیله روس‌ها را در روز عید فطر سال ۱۲۱۸ برابر با سوم ژانویه ۱۸۰۲ میلادی می‌داند، («عادل‌خان زیاد خانوف»، طیران قلم، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امورخارجه، تهران، ۱۳۸۱).

۲ ـ متون گرجی شرکت گسترده مردم کرتیل گرجستان را به انتقام شرکت مردم گنجه در قوای آقامحمدخان در تصرف تفلیس در سال ۱۷۹۵ میلادی (۱۲۱۰ هجری قمری) می‌دانند. (ن.ک به: سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، جلد اول، مؤسسه مطبوعاتی شرق، تهران، ۱۳۳۵).

۱ ـ ن.ک به: امیرحسین آذر، به تصحیح هوشنگ آذر، «تاریخ جنگ‌های ایران و روس»، یادداشت‌های میرزا محمدصادق وقایع‌نگار مروزی، چاپ اول، ۱۳۶۹٫

۲ ـ در آن هنگام مناطق جنوبی قفقاز فرمانبردار ایران بودند، ضمن اینکه جوادخان از طایفه اسکندرلو، تیره قوانلو ایل قاجار و از خاندان زیاد اوغلی قاجار بود و با سلسله قاجاریه نیز این خاندان فامیل بودند. (ن.ک به: سرگرد رضا جهانسوز، تاریخ بنیان قاجار، چاپخانه ارتش، چاپ اول، خردادماه ۱۳۳۳، ص۳۵).

۱ ـ رساله طیران قلم رساله‌ای است در ۴۷  صفحه که در سال ۱۳۱۰ در چاپخانه مجلس شورای ملی در تهران چاپ و منتشر شد.

۱ ـ سیسیانوف که از مرگ با شجاعت و با شرافت جوادخان و فرزندش در موقع هجوم قشون روس مطلع شد به تمام قشون خود امر داد که کمال عزت و احترامات نظامی به جسد مرحوم جوادخان به عمل آورند… ژنرال شخصاً در موقع دفن جوادخان در مقبره مخصوص در مسجد جامع تاریخی شهر گنجه که تا امروز موجود است حضور داشت. (ن.ک به: عادل‌خان زیاد اوغلی، طیران قلم، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امورخارجه، تهران، ۱۳۸۱، صص ۲۴ و ۲۳).

۱ ـ عباسقلی‌خان زیاد اوغلی قاجار در دوره سلطنت شاه سلطان حسین صفوی از طرف شاه مأمور جنگ با سلیمان‌خان عثمانی و قوای عثمانی گردیده و سپاه دشمن را شکست داد. او حاکم قره‌باغ، و گنجه و کاخت بود. میرزا بدیع نصرآبادی از شعرای آن دوره، پیروزی عباس‌قلی‌خان قاجار را بر سپاه عثمانی این‌چنین به نظم آورده:

لله الحمد که از دولت شاهنشه دین که رکابش ز دو سو حلقه گوش ظفر است
شد به سرداری عباسقلی‌خان آن فتح که کمین بنده درگاه شه تاجور است
لقبش هست زیاد اوغلی از آن رو که به شاه اعتقادش همه دم بیشتر از پیشتر است

(ن.ک به: محمدابراهیم بن زین‌العابدین نصیری، دستور شهریاران (سال‌های ۱۱۰۵ تا ۱۱۱۰ هجری قمری) پادشاهی شاه سلطان صفوی، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۳، صص ۲۲۲ و ۲۲۳).

۱ ـ این نامه در سال ۱۲۱۸ و قبل از تهاجم سیسیانوف به گنجه نوشته شده و در این زمان، همان‌طور که در این مقاله اشاره شده، روسیه تدریجاً بر گرجستان مسلط شده بود و گرجستان پس از تسلط نظامی روسیه، رسماً با فرمان پل امپراتور روسیه از سال ۱۲۱۵ هجری قمری (ژانویه ۱۸۰۱) رسماً ضمیمه امپراتوری روسیه شده بود و اشاره جوادخان به این واقعه است. (ن.ک به: اداره انتشار اسناد، اسنادی از روابط ایران با منطقه قفقاز، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امورخارجه، چاپ اول، سال ۱۳۷۲، صص ۱۲، ۱۳، ۱۴٫

۲ ـ نصیب‌بیک شمس‌الدین‌لو از رعایای جوادخان بود که با روس‌ها همکاری می‌کرد و آخرالامر هم در جنگ گنجه به او خیانت کرد. (ن.ک به: ناسخ‌التواریخ، جلد قاجاریه، وقایع سال ۱۲۱۸).

۱ ـ همان‌گونه که جوادخان پیش‌بینی کرده بود، سیسیانوف سرنوشت بدی پیدا کرد. سیسیانوف از شروع جنگ ایران و روس و از هنگامی که روز سوم شوال ۱۲۱۸ به گنجه حمله نمود، فرمانده قوای روسیه علیه ایران بود. او نماینده امپراتوری در قفقاز و حاکم گرجستان شده بود. وی در شعبان ۱۲۱۹ هجری قمری (نوامبر ۱۸۰۴) در جنگ اوچ‌کلیسا از قوای ایران شکست خورد و در سال بعد یعنی ۱۸۰۵ نیز با حیله سعی کرد، درحالی که قوای ایران در قفقاز در حال جنگ بود، از طریق اشغال بندر انزلی و رشت به تهران حمله  کند که با شجاعت میرزا موسی‌خان لاهیجی حاکم گیلان شکست خورد. سیسیانوف سرانجام در ذیقعده ۱۲۲۰ هجری قمری (ژانویه ۱۸۰۶) و در باکو، به دست ابراهیم‌خان پسرعموی حسینقلی‌خان حاکم بادکوبه کشته شد. سیسیانوف در سال ۱۲۱۶ هجری، (۱۸۰۱ میلادی) به فرماندهی قوای روس در قفقاز منصوب شده بود. (ن.ک به: اداره انتشار اسناد، پیشین، ص۱۶).

۲ ـ این نامه در سال ۱۲۱۸ و قبل از تهاجم سیسیانوف به گنجه نوشته شده و در این زمان، همان‌طور که در این مقاله اشاره شده، روسیه  بر گرجستان مسلط شده بود و گرجستان پس از تسلط نظامی روسیه، رسماً با فرمان پل امپراتور روسیه از سال ۱۲۱۵ هجری قمری (ژانویه ۱۸۰۱) رسماً ضمیمه امپراتوری روسیه شده بود و اشاره جوادخان به این واقعه است. (ن.ک به: اداره انتشار اسناد، اسنادی از روابط ایران با منطقه قفقاز، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امورخارجه، چاپ اول، سال ۱۳۷۲، صص ۱۲، ۱۳، ۱۴٫

۱ ـ جوادخان در نامه خود به سیسیانوف به قزلباش بودن خود و ایل قاجار افتخار می‌کند و می‌نویسد: «از کجا معلوم می‌شود که شما از قزلباش رشیدتر هستید، شما دعوای خود را دیده‌اید و دعوای قزلباش را ندیده‌اید.» (ن.ک به: کتاب اسنادی از روابط ایران با منطقه قفقاز، اداره انتشار و اسناد دفتر مطالعات وزارت امورخارجه، ۱۳۷۲، تهران، ص۱۵۸).

درباره‌ی روابط عمومی موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن

همچنین ببینید

پیشه‌وری صدر فرقه

سید جعفر جوادزاده خلخالی (پیشه‌وری) فرزند جواد در سال ۱۲۷۲ شمسی در قریه زیوه (زاویه …