ناله را هرچند میخواهم که پنهانی کنم
سینه میگوید که من تنگ آمدم فریاد کن
سه روز از جمعه سیاه که در دیار غربت، خبر فوت استاد را شنیدم سپری شده و من همچنان زیر آوار سهمگین این حادثه تلخ، هاج و واج به دنبال استادم می گردم و در این سه روز به اندازه تمام سال های عمرم دلتنگ دیدارش شده ام طوری که طاقت از دست داده و های های برای دلتنگی نبودنش و روزهای سختی که بعد از این در فقدانش خواهم داشت گریه می کنم.
در این سه روز هرچه قلم برمی داشتم تا درباره استاد بنویسم ذهن و قلمم یاری نمی کردند انگار در این سه روز همه واژه ها و کلمات را فراموش کرده ام و حافظه دایره واژه گانم پاک شده است. در این سه روز هر چه تقلا کردم تا به خودم بقبولانم که دیگر دیدارم با استاد به قیامت ماند ولی نمی توانم باورش کنم…
شروع آشنایی و شاگردی من در محضر استاد نیکبخت بالغ بر ۱۷ سال می شد و در این سال ها به ندرت پیش آمده بود که هفته ای حداقل یکبار صدایش را نشنوم… برایم هم استاد بود، هم رفیق و هم برادر بزرگتر.
همو او بود که دستم بگرفت و عاشق تاریخ، عاشق ایران کرد و مسیر نوشتن و قلمم را جهت داد.
خوبی هایش در حق ام بیش از آن است که بتوانم درباره اش بنویسم و او همه کارهایش درباره دیگران به نیت خوبی بود…
و چقدر زیبا استاد کاوه بیات که خدای مهربان حافظ این شخصیت بزرگوار باشند درباره استاد نیکبخت نوشته اند که ( آنچه را که در این واقعه از دست دادیم و قابل جبران نیست، اخلاص و اعتقاد، مهر و وفایی استثنایی است که او را از بسیاری از اقران و همگنان متمایز می ساخت.)
این شاگرد کمترین؛ در این ۱۷ سال در کنار آموخته های فراوان علمی که تا پایان عمر مدیون ایشان هستم و خواهم بود، چیزی فراتر از مسائل علمی نیز در وجود این نازنین دیده بودم و آن اخلاق حسنه استثنایی ایشان بود.
رفتار ، گفتار و قلم استاد همه رنگ و بوی اخلاق داشت و به فرموده کلام معصوم (ع) که فرموده اند ” دین چیزی غیر از اخلاق نیست” استاد من آقای دکتر رحیم نیکبخت همه چیزش اعم از رفتار و گفتار و قلم اش اخلاق بود.
در این سال ها بخاطر روابط استاد و شاگردی و روابط صمیمی و نزدیکی که با هم داشتیم از نزدیک شاهد بودم و شهادت می دهم که استادم آقای نیکبخت غیر از صلاح و خوبی برای دیگران هیچ چیزی نمی خواست حتی کسانی را که ناجوانمردانه ترین قضاوت ها را در حق ایشان کرده بودند را به راحتی می بخشید.
به راهی که درباره روایت گری تاریخ ایران بالاخص آذربایجان انتخاب کرده بود ایمان و اعتقاد داشت و همه آثارش را نیز با همین ایمان و اعتقاد نوشته بودند. کلید واژه تاریخ نگاری استادم آقای نیکبخت راستی و درستی بود و شهادت می دهم که همه آثار و نوشته ها و سخنرانی هایش را نیز با همین کلید واژه نوشته اند . برای مغرض ترین و جاهل ترین مخالفانش نیز خیرخواه بود و بارها شاهد بودم که چگونه با چنین انسانهایی با اخلاق نیکو و حسنه رفتار کرده و با خوش رویی و نرم خویی و با استدلال های علمی و متقن سعی در هدایت و نجات آنها از افکار انحرافی کرده است.
استاد سال ها بود در کنار کارهای تاریخی، بخشی از وقت شان را نیز به پژوهش درباره چاپ کتب اشعار عاشورائی شاعران قدیمی اختصاص داده بودند و بخاطر عشق به امام حسین(ع) همه این کتاب ها را با هزینه شخصی خود به چاپ می رساندند.
در پایان این شاگرد کمترین، این جمله را از استاد کاوه بیات عاریه گرفته و من نیز می گویم (بر این بندگان روسیاه روزگار نیست که برای او طلب مغفرت کنند، امیدمان آن بود و هست که وی برای ما در مقام شفاعت بر آید.) و ضمن درخواست اجابت این دعا در حق خویش، از خدای مهربان می خواهم که در آن دنیا نیز مرا با استادم آقای نیکبخت همنشین و دیدار دوباره مان را نزدیک گرداند. بقول سعدی
اگرم به سوی دوزخ ببرند باز خوش خوش
بروم ولی به جنت نکنم گذار بی تو…
شاگرد کوچک دکتر رحیم نیکبخت
علی درازی