خانه / مقالات / دور نخست جنگ های ایران و روسیه

دور نخست جنگ های ایران و روسیه

الحاق گرجستان که سده­ها جزئی از سرزمین­های ایران بود ضربه سنگینی بود که به دولت ایران وارد شد. ژنرال سیسیانوف که در دوران الکساندر تزار روسیه به گرجستان فرستاده شده بود، در سال ۱۲۱۸ق/ ۱۸۰۳م به شهر گنجه حمله کرد تا آنجا را تصرف نماید (دنبلی، ۱۳۸۳، ص ۱۸۲-۱۸۱).

پیش از حملۀ سپاهیان روس به فرماندهی ژنرال سیسیانوف به گنجه، میان جوادخان گنجه­ای و او مکاتباتی رد و بدل گردید و در یکی از این نامه­ها جوادخان به روشنی به تحت‌الحمایۀ ایران بودن خود اشاره نموده و روس­ها را متجاوز به سرزمین‌های ایران خوانده است (اسنادی از روابط ایران با منطقۀ قفقاز، ۱۳۷۲، صص ۱۶۰-۱۶۲). او با شجاعت تمام به سیسیانوف می­گوید: «… و از کجا معلوم می­شود که شما از قزلباش [سربازان ایران] رشیدتر هستید. شما دعوای خود را دیده­اید و دعوای قزلباش [سربازان ایران] را ندیده­اید.» (همانجا). اما روس‌های دژخو بی­اعتنا به همۀ موازین پس از یک ماه محاصرۀ گنجه در روز عید فطر سال ۱۲۱۸ به شهر حمله کردند.

اهالی و مدافعان شهر و در رأس آنان جواد خان زیاداوغلوی قاجار، سردارِ دلاورِ ایرانی و حاکم گنجه، در نبردی دلیرانه به مقابله روسیان شتافتند، اما دلیری آنان در برابر توپ‌های سپاهیان روس و خیانت نصیب بگ شمس­الدین­لو و گروهی از ارامنه گنجه نتیجه­ای نبخشید و جوادخان و پسرش حسین‌قلی­خان به همراه گروهی از مدافعان شهر مردانه بر خاک غلتیدند و شهر به تصرف سپاهیان روس و ژنرال سیسیانوف درآمد (خاوری شیرازی، ج ۱، ۱۳۸۰، ص ۱۹۴-۱۹۳).

فتح گنجه توسط سیسیانوف و نام­گذاری آن به الیزابت­پل و الحاق آن به گرجستان، روس‌ها را به ادامه تهاجم به دیگر نواحی قفقاز تشویق نمود و سیسیانوف با فرستادن سفیرانی به نزد حاکمان قره­باغ و ایروان خواستار تسلیم‌شدن و اظهار بندگی‌نمودن آنان شد (دنبلی، همان، ص ۱۸۲).

ازدست‌رفتن گنجه و ادامه تعرضات سپاهیان روس به سرزمین­های ایران، رسماً ایران را وادار به دفاع از آب و خاک خود نمود و دور نخست جنگ­های ایران و روسیه به مدت ده سال آغاز شد.

هنگام تهاجم روس­ها به گنجه، فتحعلی شاه قاجار در خراسان مشغول زدوخورد با مدعیان و بقایای شاهزادگان سلسله­های پیشین بود که خبر ناگوار فتح گنجه به دست روس‌ها به وی رسید و او عباس میرزا نایب­السلطنه را با سپاهی به سوی آذربایجان فرستاد و عباس میرزا روی به ایروان نهاد (دنبلی، همان، ص ۱۸۳).

دور نخست جنگ­های ایران و روسیه را به سه مرحله مشخص می­توان تقسیم کرد.

  1. مرحله نخست از سال ۱۲۱۸ق/ ۱۸۰۳م تا ۱۲۲۲ق/ ۱۸۰۷م که با انعقاد معاهده تیلسیت (Treaty of Tilsit) میان روسیه و فرانسه به پایان رسید.
  2. مرحله دوم از سال ۱۲۲۲ق/ ۱۸۰۷م تا معاهده بخارست در سال ۱۲۲۷ق/ ۱۸۱۲م.
  3. مرحله سوم از معاهده بخارست در سال ۱۲۲۷ق/ ۱۸۱۲م تا سال ۱۲۲۸ق/ ۱۸۱۳م که با انعقاد عهدنامه گلستان به پایان رسید.

این سه مرحله از دور نخست جنگ­های ایران و روسیه که جمعاً به مدت ده سال به درازا کشید، فرازونشیب­های بسیاری برای ایران به همراه داشت که اشاره­ای گذرا به برخی از مهم‌ترین آنها خواهیم داشت.

در ۲۹ صفر سال ۱۲۱۹ سپاهیان ایران در رویارویی با سیسیانوف که به خواست محمدخان قوانلوی قاجار (محمدخان ایروانی) به فتح ایروان آمده بود شکست خوردند و به اوچ کلیسا در سه فرسخی ایروان که سپاهیان عباس میرزا در آنجا قرار داشتند، عقب­نشینی کردند (دنبلی، ۱۳۸۳، ص ۱۸۳-۱۸۴). با رسیدن فتحعلی شاه قاجار به همراه پنج­ هزار نیرو و مقاومت اهالی در اوچ کلیسا که به محاصره روس­ها درآمده بود، ‌نیروهای روس به سمت تفلیس عقب­نشینی کردند و ایروان به دست نیروهای ایرانی افتاد که البته این پیروزی چندان نپایید (دنبلی، همان، ص ۱۸۷-۱۹۲).

ورود فرانسه به عرصه منازعات بین ایران و روسیه در جهت منافع آن کشور که به دنبال جنگ با روسیه بود، با یاری خواستن فتحعلی شاه از ناپلئون بناپارت، فرانسوی‌ها را به ایران نزدیک نمود و با آمدن فرستادگانی زمینه­های انعقاد پیمان فینکن­اشتاین (Finkenstein) و ورود هیئت نمایندگی ژنرال گاردان به ایران فراهم شد (بینا، ج ۱، ۱۳۴۲، ص ۱۱۰-۱۱۵).

در سال ۱۲۲۰ ق نیز رویارویی­های میان عباس­میرزا و سپاهیان روس در قفقاز درگرفت و عباس میرزا توانست قلعه پناه­آباد و شوشی را از روس­ها باز پس گیرد (دنبلی، همان، ص ۲۲۶-۲۳۰) و سیسیانوف را در گنجه شکست دهد،‌ اما در ادامه ایرانیان شکست خورده و عقب­نشینی کردند (همان، ص ۲۳۱-۲۳۴). در همین سال گروهی از سپاهیان روس به سرکردگی ژنرال شفت با دوازده کشتی در بندرانزلی پیاده شدند تا از راه رشت تهران را تصرف کنند،‌ اما در مقابل ایستادگی ایرانی­ها به فرماندهی میرزا موسی منجّم­باشی گیلانی مجبور به عقب­نشینی شدند (خاوری شیرازی، همان، ص ۲۲۶-۲۲۷).

در همین سال مصطفی خان شیروانی رو به سوی روس‌ها نهاد و از سیسیانوف درخواست کمک نمود، سیسیانوف از گنجه به سوی شیروان شتافت (دنبلی، همان، ص ۲۳۷). شفت نیز از ساری به او پیوست و در همین حال حسین­قلی خان نیز به عباس میرزا آگهی فرستاد که نیاز به کمک دارد. سیسیانوف به دنبال چاره­جویی با حسین­قلی­خان حاکم باکو از درِ دوستی برآمد و حسین­قلی­خان نیز از فرصت استفاده نموده و او را به سوی باکو دعوت نمود (خاوری شیرازی، همان، ص ۲۳۸/ دنبلی، همان، ۲۳۸). حسین‌قلی­خان از پیش چند تن از نیروهای خود را در نقاطی جای داده بود و به هنگام گفتگو با ژنرال سیسیانوف، ابراهیم­خان از عموزادگان حسین‌قلی­خان که مردی دلیر و رشید بود با اشاره حسینقلی­خان به سوی سیسیانوف آتش گشود و او را به قتل رساند و همراهان او برخی گریخته و برخی نیز به قتل رسیدند (همانجا).

در سال ۱۳۲۱ ق به دنبال برقرای رابطه فرانسه با ایران، حکّام بی­تجربه و بی­خبر از بازی‌های سیاسیِ دولت­های نیرومندی چون فرانسه و انگلستان که تنها به منافع خویش می‌اندیشیدند، دور جدیدی از حیات سیاسی ایران آغاز گردید. به دنبال انعقاد پیمان فینکن‌اشتاین در سال ۱۲۲۲ق/ ۱۸۰۷م، فرانسه متعهد گردید که از نظر نظامی به ایران کمک نماید و نیز ژنرال گاردان را جهت اصلاح وضعیت سپاهیان ایران و آموزش آنان روانه ایران کند. ایران نیز مکلّف بود تا با انگلستان قطع رابطه نموده و به آن دولت اعلان جنگ دهد و اجازه عبور به سپاهیان فرانسوی که از راه خشکی به هندوستان خواهند رفت دهد (بینا، ج۱، ۱۳۴۲، ص ۱۱۸-۱۱۹).

از مفاد این قرارداد کاملاً پیداست که فرانسویان با درنظرگرفتن مصالح و منافع خویش فقط درصدد این بودند تا با بازنمودن پای ایران به زدوبندهای سیاسی از منازعات میان ایران و روسیه به نحو احسن به سود خود بهره­برداری نمایند. اگرچه باز شدن پای آنان به ایران و آمدن هیئت ژنرال گاردان به ایران ثمراتی نیز در پی داشت که نباید آن را نادیده انگاشت، اما فرانسه هرگاه که اقتضای منافع آنان بود ایران را به حمله و ادامه جنگ یا صلح و توقف آن تشویق می­نمود. در اصل عهدنامه فینکن‌اشتاین و مأموریت ژنرال گاردان در ایران نه تنها نتایجِ سیاسیِ سودمندی نداشت، بلکه زیان‌های سیاسی آن بیشتر بود (نفیسی، ج ۱، ۱۳۶۱، ص ۱۲۱).

از سال ۱۲۲۲ق/ ۱۸۰۷م مرحله دوم از دورِ نخست جنگ­های ایران و روسیه آغاز شد. در این سال میان روسیه و فرانسه در تیلسیت قرارداد صلحی امضا شد و فرانسوی­ها برخلاف تأکیدی که در پیمان فینکن‌اشتاین درباره حاکمیت ایران بر گرجستان کرده بودند (بینا، همان، ص ۱۱۸)، حاکمیت روسیه بر گرجستان و چند ناحیه دیگر را پذیرفته و خواستارِ صلح میان ایران و روسیه شدند (نفیسی، همان، ص ۱۲۳).

اما مذاکرات میان ایران و روسیه نتیجه­بخش نبود و ژنرال گودوویچ در سال ۱۲۲۳ق به ایروان و نخجوان حمله نمود و شکست سختی خورد و به تفلیس فرار کرد که سرمای سخت نیز بخشی از سپاهیان او را تلف نمود (دنبلی،‌ همان، ص ۲۹۲-۲۹۳).

در این میان دولت انگلستان که از اتحاد میان روسیه و فرانسه دچار هراس شده بود بهتر آن دید که خود را به ایران نزدیک نماید و سعی در این داشت که با اخراج فرانسوی­ها از  ایران خود جانشین آنان گردد. به همین جهت سِر جان ملکم را روانه ایران کرد (دنبلی، همان، ص ۲۹۷). ملکم کوشید تا زمینه خروج فرانسوی­ها از ایران را فراهم سازد که موفق نشد. در نتیجه سر هارفورد جونز به عنوان سفیر انگلیس به ایران آمد (خاوری شیرازی، ج ۱، ص ۲۹۱). با آمدن سر هارفورد جونز زمینه­های خروج گاردان از ایران فراهم شد و گاردان که دیگر نمی­توانست به فعالیت خود ادامه دهد ایران را ترک کرد. سر هارفورد جونز با هدایایی گرانبها به دربار فتحعلی شاه آمد و مورد لطف او قرار گرفت (سپهر، ج ۱، ۱۳۳۷، ص ۱۰۷).

در این میان فتحعلی شاه به میرزا بزرگ قائم­مقام دستور داد تا از علمای اعلام طلب فتوا کند و آنان نیز با اعلام جهاد در راه خدا مردم را به پیکار با روس‌ها دعوت نمودند. تعدادی از علمای نامی چون ملا احمد نراقی کاشانی، شیخ جعفر، آقا سیدعلی و میرزا ابوالقاسم و حاجی میرزا محمدحسین سلطان‌العلماء امام جمعه اصفهان و ملا علی‌اکبر اصفهانی و تنی چند از دیگر علمای کشور با نوشتن رساله­هایی جنگ با روس‌ها را جهاد فی سبیل­الله دانستند که بر بزرگ و کوچک واجب است (همانجا).

در سال ۱۲۲۵ق سپاهیان ایران به فرماندهی محمدعلی میرزا دولتشاه برادر عباس­میرزا به گنجه حمله نمودند (دنبلی، همان، ص ۳۱۲-۳۱۳). در همین سال روس­ها برای مذاکره با ایران تلاش نمودند اما مذاکرات راه به جایی نبرد و درگیری­ها دوباره از سرگرفته شد.

در سال ۱۲۲۶ ق سپاهیان ایران در گنجه و بخشی از قره­باغ پیشروی­هایی داشتند اما سرمایِ فصل زمستان کار را دشوار و در نتیجه ادامه جنگ میسر نبود. در همین سال عثمانی­ها با فرستادن عبدالوهاب افندی به ایران گامهایی در جهت تحکیم اتحاد با ایران برداشتند (دنبلی، همان، ص ۳۸۵).

همان­گونه که پیشتر اشاره شد، ‌مرحله سوم جنگ­های ایران و روسیه در دورِ نخست این پیکارها از سال ۱۳۲۷ ق پس از انعقاد پیمان صلح بخارست میان روسیه و عثمانی آغاز شد و در سال ۱۳۲۸ق/ ۱۸۱۳م با انعقاد پیمان اسارت‌بار گلستان به پایان رسید. در این آخرین درگیری­ها بنا به دلایلی سپاهیان روس کارایی لازم را برای ادامه پیکار با ایران نداشتند. به دلیل شرایط بد اقتصادی منطقه قفقاز سپاهیان روسیه در آنجا با مشکلات زیادی مانند قحطی و گرانی روبه‌رو شده (اتکین، ۱۳۸۲، ص ۱۲۶-۱۳۱) و در تهیه آذوقه برای سربازان و علف برای اسبانشان دچار سختی شدند (دنبلی، ۱۳۸۳، ص ۳۹۴). حتی مورخی چون عبدالله­یف که گویا هیچ رسالتی جز تأیید همه اقدامات تجاوزکارانه و خشونت­آمیز روس­ها نسبت به ایران نداشته، به اوضاع وخیم سپاهیان روس و افزایش نارضایتی در میان آنان در آن دوران اشاره نموده است (عبدالله­یف، ۲۵۳۶( ۱۳۵۶)، ص ۱۰۵).

همین نارضایتی موجب گردیده بود تا سربازان با جان و دل نجنگند و جبهه­ها را ترک نمایند. به نوشته مفتون دنبلی در جنگ اصلاندوز عباس ­میرزا گروهی متشکل از اسرا و فراریان روس را آماده نبرد ساخته و به خدمت گرفته بود (همان، ص ۳۵۲).

در این سو ایران با تعداد سپاهیانی بیشتر که تجربیاتی نیز از چند سال جنگ اندوخته و با فنون جنگی و نظامی، بیشتر آشنا شده و کمک انگلیسی­ها را نیز داشت، قرار گرفته بود. اما نبود نظم و انضباط لازم و نبود تعداد توپ لازم در سپاه ایران و جنگ­افزارهای انفرادی مانند تفنگ­های جدید و روابط سنتی حاکم بر سپاه در انتخاب فرماندهان از ضعف­های اساسی ایرانیان بود (اتکین، همان، ص ۱۳۷-۱۳۵) که به هنگام لزوم از کارایی آنان می­کاست. نتیجه آن شد که در جنگ اصلاندوز سپاهیان روسیه بر سپاهیان ایران چیره گردیدند و ایران را به پذیرش قرارداد گلستان وادار ساختند.

نبرد اصلاندوز، پیکاری سرنوشت­ساز بود که سرانجامِ دور نخست جنگ­های  ده ساله ایران و روس در آن روشن گردید.

در سال ۱۲۲۷ ق ژنرال رتیشچف به دنبال گشودن درِ دوستی با دولت ایران برآمد (دنبلی، همان، ص ۳۸۸). روس­ها خود نیز در این زمان به جهت استفاده از تمام ظرفیت و استعداد خود در اتحادیه بر ضد ناپلئون، موافق پایان جنگ با ایران بودند (بینا، همان، ص ۱۷۳). اما از سویی دیگر روابط مصطفی خان تالش که به روس‌ها نزدیک شده بود عباس میرزا را به فکر چاره­جویی انداخت (سپهر، ج ۱، ۱۳۳۷، ص ۱۳۳).

پس عباس­میرزا به قصد سرکوبی مصطفی­خان تالش آماده عزیمت به آن سامان شد. تعلل رتیشچف در انجام مذاکرات صلح میان دو دولت نیز که از راه تزویر بود (خاوری شیرازی، همان، ص ۳۴۶) در ادامه‌ درگیری­ها مؤثر شد. عباس­میرزا با چند فوج سرباز و چند عراده توپ راهی اصلاندوز شد (همان، ص ۳۴۷). سپاهیان روس با نیرنگ و فریب و همراهی مرادخان دلاغرده که بیشتر اهالی ایل او در اصلاندوز بودند، با شبیخونی قراولان سپاه ایران را دستگیر و آگاهی­های لازم درباره تعداد نفرات و تجهیزات آنان را به دست آوردند (سپهر، همان، ص ۱۴۱).

ایرانیان زمانی به خود آمدند که سپاهیان روس را در مقابل خود داشتند. جنگ درگرفت و با همه دلاوری­ها و جنگ­آوری­های ایرانیان و خود عباس­میرزا که تا پای جان می­جنگید و حتی در میدان نبرد از روی اسب به زمین درغلتید و یکی از سربازان ایرانی اسب خود را به او داد (سپهر،‌ همان، ص ۱۴۲)، ایرانیان شکست خورده و پراکنده شدند. در این میان انگلیسی­ها نیز خواهان برقراری صلح میان ایران و روسیه شده و به همین منظور دست به تحرکاتی زده بودند. با توجه به آغازِ خصومت میان روسیه و فرانسه و برقراری روابط دوستانه میان روس­ها و انگلیسی­ها و نیز مناسبات دوستانه­ای که میان ایران و انگلیس برقرار بود،‌ روس­ها از انگلیسی­ها خواستند تا با میانجیگری، زمینه­های صلح میان روسیه و ایران را فراهم نمایند (دنبلی، همانجا/ سپهر، همان، ص ۱۳۸).

سر گوراوزلی سفیر انگلستان در ایران مقامات ایرانی را تحت فشار قرار داده بود تا صلح کنند (خاوری شیرازی، ج ۱، ۱۳۸۰، ص ۳۴۶). او با مطرح­نمودن موضوع صلح و محاسن این کار در نزد فتحعلی شاه، او را متقاعد کرد و میرزا محمد شفیع نیز بر گفته­های او تأکید می­نمود و با او موافقت داشت،‌ اما عباس میرزا موافق این موضوع نبود و بر ادامه جنگ اصرار داشت (دنبلی، همان، ص ۴۰۷-۴۰۶). انگلیسی­ها حال که مصالح و منافع خود را در برقراری صلح میان ایران و روسیه می­دیدند برای انعقاد آن بسیار تلاش می­کردند و از توسل به هیچ ترفندی رویگردان نبودند. چنان‌که سرگوراوزلی در گزارشی به وزیر امور خارجه نوشت که با تهدید قطعِ پرداخت کمک‌های مالی سرانجام موفق شدم فتحعلی شاه را ترغیب به مذاکره با دولت روس بدون دخالت میرزا بزرگ و اطرافیانش نمایم (بینا،‌ همانجا) و این موفقیت سرگوراوزلی در شرکت‌ندادن اشخاص دلسوز ایران در مذاکرات بی­دلیل نبوده و انتخاب میرزا ابوالحسن­خان کاملاً حساب‌شده و براساس برنامه­ریزی دقیق بوده است. میرزا ابوالحسن در قبال خدماتی که به سود انگلیسی­ها و به زیان کشور خود انجام داد از آنان پول دریافت کرد و حتی به این کار خود افتخار هم می­کرد (ناطق، ۱۳۵۸، ص ۱۱۱).

حتی میرزا بزرگ قائم­مقام مسئولیت شکست ایران در جنگ با روسیه را به گردن انگلیسی­ها انداخته و در نامه­ای به آن اشاره کرده است (بینا،‌ همان، ص ۱۷۱).

در سال ۱۲۲۸ ق/ ۱۸۱۳م فتحعلی شاه قاجار ابوالحسن خان شیرازی را به قره­باغ فرستاد (نفیسی، همان، ص ۳۳۲) و با برقراری صلح میان ایران و روسیه مقدمات انعقاد عهدنامه‌ گلستان فراهم گردید و گفتگو درباره آن آغاز شد. ابتدا سر گوراوزلی از سوی ایران و پس از او میرزا ابوالحسن شیرازی مذاکرات را پیش برد (همان، ص ۳۳۳).

انگلیسی­ها همان­گونه که خود پیش­بینی کرده و زمینه آن را فراهم نموده بودند و حتی برای مذاکرات نیز اشخاص معین و مورد وثوق و اعتماد خویش چون میرزا ابوالحسن را در نظر گرفته بودند، ایران را به پذیرش عهدنامه وادار نمودند و در تاریخ بیست و نهم شوال ۱۲۲۸/ سیزدهم اکتبر ۱۸۱۳م در کنار رودخانه زیوه از قراء گلستان، عهدنامۀ گلستان به امضای میرزا ابوالحسن­خان از سوی ایران و رتیشچف از سوی روسیه رسید و در ظاهر جنگ­های ایران و روسیه به پایان رسید. تنها موضوعی که انگلیسی­ها به خاطرِ جلب توجه دولت ایران توانستند به روس­ها بقبولانند، امضای صورت‌مجلس جداگانه­ای توسط روس­ها بود که به موجب آن روسیه وعده داده بود که در حدِ امکان خود در مورد دعاوی اراضی ایران آنان را راضی نماید (عبدالله­یف، همان، ص ۹۳).

در فصل دوم قرار داد قید گردیده عهدنامه گلستان بر اساس اسطاطبسکوا و پرزندیم (دنبلی، همان، ص ۵۸۲، ضمیمه ۸) و یا استاتگواپرزنتم (Statgu ed presentem) یعنی وضعیت موجود کنونی (عبدالله یف، همان، ص ۹۲، زیرنویس ۲) منعقد خواهد شد. طرفینِ درگیر به هنگام انعقاد قرارداد در هر وضعیتی که از لحاظ ضبط و تصرف ولایات و خان‌نشین‌ها دارند به همان وضعیت باقی­مانده و این مناطق کماکان در ضبط و تصرف آنها باقی بماند (نفیسی، ج ۱، ص ۲۸۸). همین موضوعِ مبهم که به حتم عمدی در آن بود بعدها باعث بروز مشکلاتی شد که منجر به آغاز دورِ دوم جنگ­های ایران و روسیه شد (نفیسی، همانجا).

بدین‌ترتیب تمامی مناطق و سرزمین­هایی که در آن سوی رودخانه ارس قرار داشتند و به اشغال روس­ها درآمده بود مانند: گرجستان، دربند، باکو، گنجه، شیروان، شکی، قره­باغ، بخشی از تالش و مغان به طور رسمی به دولت روسیه واگذار شد (واتسن، همان، ص ۱۱۹) و ایران به ناچار از بخش­هایی گسترده از خاک خود صرف‌ِنظر نمود.

روسیه در عمل تمامی آن سرزمین­ها را تصاحب نمود و برخلاف وعده­ای که در آن صورت‌جلسه جداگانه که بدان اشاره شد داده بود ـ که رضایت ایران در ادعاهای ارضی­اش را تأمین نماید ـ کوچک­ترین تمایلی به استرداد حتی بخش کوچکی از آن سرزمین­ها از خود نشان نداد.

در حقیقت عهدنامه گلستان را نمی­توان یک قرارداد عادلانه صلح براساس منافع دو طرفِ درگیر دانست. انگلیسی­ها به دلیل تسریع در پیشرفت سیاست­های خود در اروپا که ایجاب می­کرد نیروهای روسیه از جبهه­های قفقاز آزاد گردند، ایرانیان را وارد به پذیرش این قرارداد نمودند و ایرانی‌ها نیز کورکورانه اندرزهای انگلیسی­ها را در این‌باره پذیرفتند (بینا، همان، ص ۱۷۷). انگلیسی­ها در آن دوران با هراسی که از نیروی ایران داشتند و آنان را تهدیدی برای افغانستان و مرزهای هندوستان می­دیدند، بهتر دیدند که ایران را در وضعیتی قرار دهند که همواره نیروهایش درگیر جنگ­های آتی با روسیه شود تا فرصت پرداختن به جبهه­های دیگر را نداشته باشد (نفیسی، همان، ص ۲۹۲).

درباره‌ی روابط عمومی موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن

همچنین ببینید

پیشه‌وری صدر فرقه

سید جعفر جوادزاده خلخالی (پیشه‌وری) فرزند جواد در سال ۱۲۷۲ شمسی در قریه زیوه (زاویه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *