ای بس جوان نورسی کاو شد نصیب کرکسی وآسوده در هر مجلسی رندان و سردمدارها |
مهمترین آرمانی که ثقهالاسلام سرانجام بر سر آن جان باخت مشروطه بود. وی در راه تبیین و توضیح و دفاع از مشروطیت و حقوق توده مستضعف جامعه صمیمانه تلاش میکرد و مشروطه را «منع اراده شاهانه و لزوم شورا» در امور سه قوه مقننه، قضاییه و مجریه (علی ثقهالاسلام تبریزی، ص ۴۳۱) و موجب گسترش عدل و امنیت جان و مال مردم میدانست. (همان ـ ص ۱۳۱) در واقع شهید ثقهالاسلام اگرچه خود انقلابی و طرفدار همه اقشار مردم بود اما با بینش و ژرفنگری خاصی که داشت با منطق و میانهرویی مسایل اجتماعی و سیاسی را بدون شناخت و بررسی همه جوانب آن نمیپذیرفت و از سطحینگری بسیاری از سران انقلاب انتقاد میکرد.
یکی از این دیدگاههای جنجالبرانگیز که مدتی شخصیت ثقهالاسلام را تحتالشعاع قرار داده بود، نظر وی درباره انحصار حق رأی به باسوادان جامعه بود.
مسئله انتخابات و حق رأی به بیسوادان، مدتی درگیری شدیدی بین شهید ثقهالاسلام و تقیزاده به وجود آورد؛ چون مرحوم تقیزاده با انتخابات مستقیم و آزاد موافق بود، اما ثقهالاسلام شدیداً با انتخابات عمومی در این دوره مخالف بود و با دلایل بسیار اعتقاد داشت: باید انتخابات مخصوصِ طبقه باسواد و در دو درجه باشد و دلیل عمده آن این بود که حالا شما قدرت یافته و استبداد را مغلوب کردهاید و میتوانید تا اندازهای نظارت در عمل داشته باشید، ولی اگر فردا آبها از آسیابها بیفتد و مرتجعین که ملاکین و فئودالهای عمده هم در ردیف آنها هستند، از سوراخها سردربیاورند و رعایای خود را دسته جمعی با یک اشاره پای صندوق بفرستند و به نفع خود رأی آورده و در مجلس جای بگیرند و به روشنفکران و احرار انقلابی راه ندهند چه خواهید کرد؟ در یک چنین صورتی ملت ایران ناچار است پنجاه سال دیگر در جا بزند. (زندگینامه ثقهالاسلام ، صص ۵۷۷ ـ ۵۵۸)
وی طی مقالهای در روزنامه شفق تبریز (چاپ ۲۱ آذر ۱۳۲۹) نوشت:
« مردم بیسواد قادر به تشخیص و انتخاب راه درست نیستند و حق دارند ولی لیاقت ندارند … کاری نکنید که عمل انتخابات را در دهات و قصبات به معرض خرید و فروش درآورند».(علی ثقهالاسلام تبریزی، صص ۴۰۹ ـ ۴۱۱)
بدیهی است اگر بدون احساسات و عواطف نگاهی منطقی و عقلانی به این دیدگاه داشته باشیم چنین اندیشهای در اوضاع فقرزده و فلاکتبار ایران، که با عدم رشد فکری و سیاسی روبهرو بود و فقط قشرهای خاصی از جامعه به ویژه ملاکین و خاندانهای وابسته به طبقه مرفه، دارای سواد بودند، منصفانه به نظر میرسد. این استدلال شهید ثقهالاسلام در آن روز، نهتنها ضایعکننده حق مردم بیسواد نبود، بلکه به نوعی دفاع از شخصیت و حقانیت این قشر از جامعه بود و مطابقت این دیدگاه با جامعه امروز ما که درصد بیسوادی آن حتی در روستاها به کمترین عدد رسیده است، کاری به دور از عقل و عبث است و مطمئناً در اندیشههای والای انسانی و اسلامی ثقهالاسلام نمیگنجد. زندهنام ثقهالاسلام در اثبات این نظریه مقالات بسیاری خطاب به مخالفان و کسانی که در تحریف سخنان وی مقالات متعدد با حاشیهپردازیها و آب و تابهای مغرضانه درج کردند نوشت که به یکی از دلایل قانعکننده اشاره میکنیم:
«خیلی خوب است حق انتخاب به دهاتیان میدهید. مخصوصاً جماعتی که دوسیه و کابینه و میز و صندلی از شهر برداشتند وارد دهاتیان میشوند و به زورِ ملاک و تلقین آنها یا تلقین دیگران انتخاب مینمایند».
خواهرزاده ثقهالاسلام خانم امیرحاجی درباره این دیدگاه ثقهالاسلام در مجله تهران مصور مینویسد: «عقیده ایشان درباره انتخابات این بود که شرکت دهقانان و روستاییان بیسواد در انتخابات نمایندگان مجلس جایز نیست، زیرا آنها معنی وکیل و مجلس را نمیدانند و آلت دست واقع میشوند. بنابراین بهتر است انتخابات منحصر به شهرها باشد و مردم شهرها وکیل انتخاب کنند، اما دموکراتها نظر او را که کاملاً صحیح بود، ناشی از علاقه او به اشرافیت میخواندند و به طور کلی دمکراتها به آن مرحوم خرده میگرفتند و او هم از آنان دوری میگزید…». (زندگینامه ثقهالاسلام ، صص۵۶۱ ـ ۵۶۲)
البته در نهایت، در جریان انتخابات نظر ثقهالاسلام عملی نشد و به مردم دهات و قصبات نیز اجازه حق رأی داده شد، ولی همان طور که شهید ثقهالاسلام پیشبینی میکرد، مالکان با تهدید و شلاق رعایای چشم و گوش بسته خود را گوسفندوار به پای صندوقها بردند و نتیجه آن شد که شصت سال مجلس شورای ملی تیول اربابها و خانها و کلانتران و ملاکین بزرگ گردید!!
چنانکه گاه از یک خانواده سه وکیل در مجلس حضور مییافت و تا سال ۱۳۴۱ مجلس در دست آنها بود. البته بعدها بسیاری از رقبای ثقهالاسلام ازجمله مرحوم تقیزاده بعد از چهل سال تجربه به اشتباه خود پی بردند و نظریه ثقهالاسلام را تأیید کردند. تقیزاده در این رابطه در نطقی که در مجمع حزب عامیون (دموکرات) نمود با اشاره به سستی نظریات سابق خود گفت: … اگر کارفرما عوض تمام کارگران خود رأی بدهد (یعنی رأی خود را نوشته به دست آنها بدهد که فرمان قتل خود را به دست خود به صندوق بیندازد) و اگر مالک دیه به جای همه رعایای بدبخت زبانبسته رأی بدهد این چه عدالتی است…». (زندگینامه ثقـهالاسلام، ص ۵۶۴)
گفتنی است در برخی از منابع در بیوگرافی ثقهالاسلام نویسندگان مشروطهپروژه، صرفاً به این دیدگاه ثقهالاسلام در رابطه با حق رأی ندادن به بیسوادان اکتفاء میکنند و دلایل عقلانی و قانعکننده وی را در شرایط حساس جامعه آن روز نادیده میگیرندکه به نظر میرسد باید با پژوهشهای بیشتر پیرامون این مسئله، این سوءظنها را نسبت به متفکر برجستهای چون شهید ثقهالاسلام از بین برد.