آذربایجان از دیر باز محل وقوع حوادث مهم بوده است، که هر حادثه ای در دل خود قهرمانان بزرگی را پرورش داده است مشروطه از مقاطع حساس تاریخ تبریز وآذربایجان می باشد.
مشروطه ای که محمدعلی شاه با همدستی روس ها و در سکوت رضایت آمیز انگلیسی ها بزرگترین ثمره آن یعنی مجلس را در میدان بهارستان به توپ بست اما تبریز برخواست، با ضربه سر نیزه استبداد برجای خود ننشست و ایستاد تا اینکه محمد علی شاه مجبور به نشستن شد و کمر استبداد شکسته شد واینگونه سلحشوری مردمان آذربایجان مانع از آن شد که حاصل رشادت های علما و مردم به یکباره و با به توپ بستن مجلس همه از بین برود.
در این حماسه سازی تاریخی ستارخان رهبر مجاهدین تبریزی نقش اساسی داشت او ایستاد و رویای سقوط تبریز را بر استبداد خواهان به خواب وحشت انگیز شکست تبدیل کرد.
باری با وجود همه این رشادت ها در چند سال اخیر با شیطنت برخی خناسان پرده ای از ابهام بر حوادث تاریخی معاصر کشیده شده است یا بهتر است بگوییم تفسیر های جعلی از تاریخ آذربایجان وقهرمانان این مرز وبوم مطرح شده است که شاید ذهن برخی از جوانان نا آشنا با تاریخ تحولات آذربایجان را به اغتشاش کشیده باشد.
دروغ هایی که به دنبال مصادره ی شخصیت هایی هستند که هیچگاه دل از مام وطن نکندند وهمیشه برای سرافرازی پرچم ایران به مجاهدت ومبارزه با اجنبی ومستبدین پرداخته اند.
ستارخان مبارز ملی دوران مشروطه از جمله شخصیت هایی است که جعل کنندگان تاریخ به دنبال ارائه تصویری غیر واقعی از این قهرمان ملی هستند جریانات قوم گرای افراطی “پان ترکسیم” به دنبال آن هستند که ستارخان ومجاهدت های او را علیه یک قوم خاص(فارس ها!!!)نشان دهند و وانمود کنند که ستارخان بر خواست برای مبارزه علیه فارس ها!!! وتهران را به مانند پایتخت فارسها!!!فتح نمود،
جواب ستارخان که در اعماق تاریخ نهفته است برای شبهه افکنان امروز حیرت انگیز خواهد بود.
جواب ستارخان به دروغ های پانترکیست
اما سخنان و بیاناتی ازسردار ملی ایران در اوراق تاریخ بر جای مانده خلاف آن چیزی را می گوید که قوم گراهای افراطی از ستارخان ومجاهدت های او بیان میکنند.
جواب ستارخان و صحبت های او در مورد ایران و وطن مانند پتکی محکم بر سر قوم گرهای افراطی فرود می آید.
اسماعیل امیر خیزی از یاران نزدیک ستارخان در کتاب “قیام آذربایجان وستارخان” می نویسد «ستارخان ایران را تا حد پرستش دوست داشت و به استقلال و آزادی آن از دل وجان علاقه مند بود»
وقتی تبریز در محاصره عمله استبداد قرار داشت کنسول روس همچون روباهی فرصت طلب به سکونت گاه این قهرمان آذربایجانی می شتابد تا بلکه بتواند از آب گل آلود منافع روس ها را صید کند اما جواب ستارخان او را حیرت زده میکند،کنسول روس به ستارخان میگوید «بیاید در زیر بیرق روسیه قرار بگیرد تا در امان باشید ستارخان پاسخ میدهد من زیر بیرق جناب حضرت ابوالفضل و ایرانم، بیرق شما برای من لازم نیست ومن تا ابد تابع ظلم واستبداد نخواهم شد»
ستارخان در کوران مشروطه در اوج سختی ها که حتی ورود غله هم از سوی نیروهای استبداد تحریم شده بود مذهب تشیع وهویت ایرانی خود را زیر پا ننهاد وآن جمله مشهور را از خود بر جای گذارد که«من با فتوای علمای نجف علیه محمد علی شاه میجنگم»
به هر جهت ستارخانی که ورد زبانش نام مبارک حضرت ابوالفضل عباس(ع) بود امروز مورد طمع خناسان خارج نشین قرار گرفته است وسعی میکنند ستارخان قهرمان ملی ایران و آزادیخواه را به بند اسارت منافع نژاد پرستانه خود بکشند اما بر مردم آذربایجان است که نگذارند چهره قهرمان ملی ومیهنی آنان را یک عده که با محافل خارج از کشور در ارتباط هستند مخدوش کنند.
آیا خناسی خناسان قوم گرا بر غیرت مردم آذربایجان خواهد چربید؟
تاریخ ثابت کرده است که مردم قهرمان آذربایجان از تمامی فتنه ها،سربلند بیرون آمده و فتنه گران را به زباله دان تاریخ فرستاده اند.