نویسنده: عبدالله متولی[۱]
استادیار گروه تاریخ دانشگاه اراک
a-motevally@araku.ac.ir
چکیده
در فرآیند شکلگیری و تداوم حرکتهای سیاسی و اجتماعی، انگیزهها و اهداف رهبران و میزان استحکام مبانی فکری و اجرایی این حرکتها، اصلیترین بخش آن محسوب میشود. در نهضتهای جنگل و خیابانی نیز دستیابی به عوامل و عناصر اصلی شکلدهنده افکار و اندیشههای رهبران و اهداف و آرمانهایی که در پی دستیابی به آن بودند، از اهمیت اساسی برخوردار بود. در عین حال سازمانبندی سیاسی آنها برای پیشبرد و وصول به اهداف موردنظر، از نکات بارز این دو نهضت محسوب میشود. بررسی و ارزیابی این دو نهضت در قالب یک نگرش تطبیقی، میتواند میزان توانمندیهای فکری و استحکام شالودههای اجرایی آنها را آشکار ساخته و قرابت فکری و اجرایی هر دو حرکت را در کامیابی و ناکامی آنها با وضوح بیشتری مشخص نماید.
واژههای کلیدی: مشروطیت، نهضت، گیلان، آذربایجان، میرزاکوچکخان، خیابانی.
مقدمه
انقلاب مشروطیت که در سال ۱۳۲۴ ق رخ داد، چشمانداز جدیدی را برای تاریخ ایران رقم زد و باعث شد تا گروههای مختلف اجتماع، هر کدام براساس دانستههای خود، توقعاتی را از فضای حکومت پس از مشروطیت داشته باشند. گو این که اختلاف در سطوح فکری جامعه سبب شد تا نوع و شکل انتظارات از حاکمیت مشروطه و قانون نیز از تنوع و تکثر برخوردار شود، و هر کدام برای وصول به خواستههایشان در قالبهای مختلف اجتماعی و سیاسی اعم از انجمنی یا صنفی گرد هم آیند. اما در برابر این مطالبات روزافزون و متنوع، حاکمیت قاجار هنوز با ایدههای جامعه قانونمدار فاصله جدی داشت؛ و پس از مرگ مظفرالدینشاه عملاً تلاشهایی به منظور اعاده حاکمیت مطلق قاجار در قالبهای خشونتآمیز نظیر: ضرب و شتم، به توپ بستن مجلس و تنبیه خونین چهرههای ضد استبداد، شکل گرفت. با وجود این روند مشروطهخواهی با فراز و فرود فراوان راه خود را دنبال کرد و از پی تعطیلی مجلس اول و دوران استبداد صغیر، کانونهای مقاومت خاموش نشد و با تصرف تهران به دست مشروطهخواهان، مجلس دوم شکل گرفت و محمدعلیشاه کنار گذاشته شد. با این که احمدشاه در رأس حکومت مشروطه قرار گرفت، اما کارها بر روال عادی خود طی نشد. عناصر تأثیرگذار درونی و بیرونی همچنان بر دامنه چالشها افزودند؛ و زمینه را برای سلب آرامش و امنیت فراهم کردند. چهرههای شاخصی که مدتها در کانون استبداد قاجاری، ستونهای اصلی حکومت را تشکیل میدادند، احتمالاً براساس شرایط و جبر زمانه در صف مشروطهخواهی و قانونطلبی، دوباره سمتهای مهم حکومتی را در اختیار گرفتند و بدین گونه موجبات نومیدی چهرههای آرمانطلب که از مشروطیت چیزی جز عدالت، امنیت و بهبود معیشت عمومی طلب نمیکردند، فراهم ساختند. ورود زورمدارانه نیروهای روس و انگلیس به عرصه تصمیمگیریهای سیاسی ایران در کنار اشغال نظامی بخشهای وسیعی از کشور در فقدان نیروی نظامی توانمند برای مقابله با تجاوزات خارجی، زمینه را برای رویگردانی بخشهایی از بدنه مشروطهخواهان فراهم ساخت تا مأیوس از اصلاح شرایط عمومی، با اعتنا و اتکا بر حکومت مرکزی به منظور احیای مطالبات از دست رفته ملی و مذهبی دست به واکنش بزنند. در میان تحرکات سیاسی و نظامی که در سالهای پس از مشروطیت تا بر سر کار آمدن حاکمیت پهلوی در ایران رخ داد، میتوان نهضت میرزاکوچکخان و شیخ محمد خیابانی را به عنوان دو حرکت شاخص نام برد. دو چهره با ریشههای مذهبی، که آنها را بدنه اصلی مشروطهخواهان به شمار آورد که به دنبال برنامههای آرمانی برای جامعه خود بودند. برای وصول به این اهداف، نه تنها همراهی و همدلی را با سایر مشروطهخواهان را برگزیدند بلکه در مقاطع حساسی نیز به یاری مشروطهخواهان شتافتند. اما دیر زمانی نپایید که ناامید از دستیابی به مطالبات مذهبی و ملی خود، از عرصه قدرت مرکزی فاصله گرفتند و در پی اجرای یک فرایند جدید برای به ثمر رساندن خواستههایشان برآمدند. همزمانی نسبی این دو نهضت، علل و عوامل مشابه برای رساندن آن دو به مرحله ایجاد یک جنبش و در عین حال موقعیت جغرافیایی خاص مشابه، از این لحاظ که در معرض تهاجم مستقیم روسها قرار داشتند، از مسایلی بود که سرنوشت این دو حرکت را به همدیگر نزدیک ساخت. علیرغم وجوه اشتراک قابل توجهی که در فرایند هر دو نهضت وجود داشت، اختلاف سلایق اجرایی و بعضاً نگرشهای متفاوت سیاسی باعث شد تا کنش آنها به سوی همگرایی سیر ننماید و در عرصه اجرای برنامههای انفرادی نیز دچار اشتباهاتی شدند و پیش از آن که از تحرکات خود به نتایج بارزی دست یابند، به مرحله پایانی خود رسیدند. این نوشتار در پی بررسی و ارزیابی بخشی از فرایند فکری و اجرایی رهبران دو نهضت در عرصه نظر و عمل است. در کنار این بررسی نگاه مقایسهای را از نظر دور نداشته و در حد لزوم به تحلیل تطبیقی این دو نیز پرداخته است.
مؤلفههای اصلی در شکلگیری نهضتها
برای دستیابی به عوامل مؤثر در شکلگیری این نهضتها، جستجوی پیشینه اجرایی رهبران آنها در فضای سیاسی ایران پس از مشروطیت تا بدو شکلگیری نهضتها حایز اهمیت میباشد. به نظر میرسد مبانی اصلی اندیشههای رهبران در فراز و فرود رویدادهای پس از مشروطیت شکل اصلی خود را یافت و در طی این مسیر آنها را به یک ارزیابی خاص از شرایط رهنمون ساخت که هر کدام راه برونرفت جامعه از شرایط نامتعادل را در پیگیری مطالبات خاص، به دور از اعتنا به قدرت مرکزی و تنها مبتنی بر یک تحول و نگرش جدید، همراه با ایجاد یک ساز و کار اجرایی مناسب تشخیص دادند. رهیافت رهبران این دو نهضت به عمق تحولات موجود بر پایههای احساس و شوق لحظهای شکل نگرفت، بلکه پس از دنبال کردن مطالبات ذهنی خود که مبتنی بر آرمانهای ملی و مذهبی بود، در طی یک دوره زمانی پس از مشروطیت در کانونهای مختلف نهادهای تازه تأسیس مشروطیت نظیر: انجمنها یا مجلس و یا سایر کانونهای مرتبط با قدرت مرکزی دنبال شد. اما این مطالبات که بعضاً حامل خواستههای بخش عمده جامعه محسوب میشد و چیزی جدا از نگرشهای حاصل از حکومت مشروطیت نبود، در دورههای متعدد با ناکامی و یا بیمهری عمدی یا سهوی روبهرو گردید. فقدان تمرکز اصلی نهادهای قانونی پس از مشروطیت بر خواستههای اولیه طیفی از پیوستگان به مشروطهخواهی و تن سپردن به منازعات اقتدارگرایانه و فاصله گرفتن طبقات میانی و انتهایی جامعه، که گرفتار امرارمعاش و صدمات مکرر مهاجمین بیگانه و لطمات و اجحافات برخی عناصر حکومتی داخلی بودند، زمینه لازم را برای رویکرد برخی چهرهها به سوی هدایت جامعه و رهایی از چالشهای موجود و وصل به حداقل آرمانهای مادی و معنوی فراهم نمود.
شیخ محمود خیابانی، که البته دیرتر از میرزاکوچکخان نهضت خود را بنیان نهاد، در متن همین کشاکشها اندک اندک شکل گرفت. در هنگامه مشروطهخواهی براساس گفته کسروی در مسجد خانه اوغلی، درس هیئت بطلمیوس میگفت و در همان زمان امام جماعت مسجدی را بر عهده داشت. (کسروی، ۲۵۳۷: ۱۷۶/۱)
با این گفتار نمیتوان خیابانی را منفک از فضای سیاسی و فکری جامعه دانست. همزمان با استبداد صغیر و در پی آن مقاومتی که در تبریز علیه نیروهای دولتی شکل گرفت، خیابانی حضور جدی داشت. در این دوره یکی از اعضای انجمن ایالتی بود که به همراه مجاهدین علیه نیروهای دولتی که تبریز را در محاصره داشتند، مبارزه میکرد. (شرححال…، ۱۳۰۴: ۲۵)
انتخاب وی به عنوان یکی از اعضای اصلی هیأت اعزامی برای مذاکره با عینالدوله، فرمانده نیروهای دولتی محاصرهکننده تبریز، حاکی از جایگاه محوری او در نزد محافظین تبریز بود. (آذری، ۱۳۵۴: ۱۲) حضور خیابانی در دوره دوم مجلس شورای ملی به نمایندگی مردم تبریز او را بیشتر در متن حوادث مربوط به تحولات مرکز ایران قرار داد. نقطه اوج این مرحله سخنان او در برابر اولتیماتوم روسیه بود که مواضع ملی و ضد بیگانه وی را به خوبی آشکار نمود. او در بخشی از نطق خود میگوید: «بنده که یک ایرانی هستم، هنوز در حالت حیرت و متحیرم به خاطر این اولتیماتوم… ایران کشور مستقلی است و تقاضای این که از آن پس استخدام خارجی با نظر دول روس و انگلیس باید باشد، رخنه در این استقلال میرساند.» (صورت مذاکرات…، ۱۳۲۹: ۳۲۱)
تعطیلی مجلس دوم تحت فشار روسها، به شدت بر روحیات خیابانی تأثیر گذاشت. سخنرانی او علیه اولتیماتوم در سبزهمیدان تهران، نارضایتی وی از عملکرد دولت را آشکار ساخت. (مکی، ۱۳۶۳: ۳۸/۱) خود او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و تا زمان آغاز جنگ جهانی اول، بین قفقاز و تبریز سرگردان شد. در جنگ جهانی اول بخشهایی از ایران ازجمله آذربایجان به اشغال روسها درآمد.[۲] اما با شکلگیری انقلاب اکتبر روسیه و عقبنشینی نظامیان روس از مناطق اشغالی ایران خلاء قدرتی در آذربایجان پدید آمد که خیابانی از این فضا بهره گرفته و اولین گام خود را برای ایجاد یک تشکیلات سیاسی برداشت.[۳] او یک شورای ایالتی مرکب از ۴۸۰ نفر را دایر و روزنامه تجدد را نیز منتشر نمود. (کسروی، ۲۵۳۷: ۴۴/۱) با ورود عثمانیها به آذربایجان خیابانی و چند نفر از همراهانش از تبریز تبعید شدند. پس از اتمام جنگ به تبریز بازگشت و فعالیت سیاسی خود را از سر گرفت.[۴] سیر کلی زندگی سیاسی میرزاکوچکخان در دوره پس از مشروطیت با فراز و فرودهایی همانند خیابانی دنبال شد. او نیز با اندیشههای ضداستبدادی و عدالتخواهانه، مسیر خود را در کنار سایر مشروطهخواهان برگزید. (جودت، ۱۳۵۱: ۴۵) در کانونهای مبارزهطلب ضد محمدعلیشاه حضور یافت و به عنوان یک نیروی رزمی در فتح تهران مشارکت نمود. (سپهر، ۱۳۶۴: ۴۹) در حالی که خیابانی به عنوان نماینده تبریز در مجلس حضور داشت. میرزاکوچکخان در گمشتپه علیه تهاجم محمدعلیشاه به ایران در حال مبارزه بود. (جنگلی، ۱۳۵۷: ۱۲) تعطیلی مجلس دوم، همان اندازه که خیابانی را سرگردان نمود کوچکخان را نیز تحت تأثیر قرار داد. او نیز دلسرد و ناامید از بهبود شرایط، روزگار را سپری میکرد. وی بعد از فتح تهران دریافت که سرداران مشروطهطلب به مشروطه خویش رسیدهاند و دیگر نه وطن برای آنها مطرح است و نه آزادی، به همین خاطر به زودی از آنها جدا گردید.[۵] (روزنامه تبریز، ۱۳۲۸: ۱/ش ۵۰)
با آغاز جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ م) و اشغال مستقیم گیلان توسط روسها، شرایط مشابه آذربایجان برای این منطقه پدید آمد و فضای نامساعدی را برای مردم رقم زد و زمینه لازم را برای آغاز نهضت جنگل فراهم ساخت. (روزنامه نوبهار، ۱۳۳۳: ۱/ش ۲۱)
با مقدمات مختصری که ذکر شد اهم مسایلی که خیابانی و کوچکخان را به یک مبارزه مستقیم کشاند در موارد زیر میتوان بیان نمود:
۱ ـ اوضاع نابسامان ایران به دلیل شروع جنگ جهانی اول و عدم توانایی دولت مرکزی در حفظ و حراست از مرزهای کشور.
۲ ـ انحراف مشروطه از اهدافی که مشروطهخواهان برای رسیدن به آن قیام کرده بودند.
۳ ـ حاکم شدن برخی چهرهها که شائبه وابستگی به روس و انگلیس نسبت به آنها وجود داشت.
۴ ـ عدم توجه کافی دولت به مناطق مرزی نظیر گیلان، خراسان و آذربایجان.
۵ ـ عدم امنیت داخلی به دلیل فقدان یک نیروی نظامی منسجم جهت سرکوب یاغیان و راهزنان داخلی.
۶ ـ ظلم و ستم خوانین و مالکان که مستقیماً متوجه مردم بود.
به نظر میرسد در علل و عواملی که خیابانی و کوچکخان را به سمت ایجاد یک ساختار سیاسی و نظامی هدایت نمود، تفاوت ماهوی و جدی وجود نداشته باشد.
حضور هر دو در کانونهای مهم سیاسی و درک ناکامیهای مکرر مشروطهخواهی و عدم توجه حکومتهای مرکزی به نیازهای مادی و معنوی مناطق مختلف، آنها را به سمت رفتارهای مستقل از حاکمیت مرکزی برای رسیدن به آرمانهای موردنظر هدایت کرد. (روزنامه خاور ایران، ۱۳۳۳: ۲/ش ۳۵) خیابانی خود در ذکر علل و عوامل قیام علاوه بر قرارداد ۱۹۱۹ م، به نتیجه نرسیدن دموکراسی در ایران، وجود قشون بیگانه در کشور، فساد اخلاقی دولت، هرج و مرج در ایران و عدم وجود یک دولت مقتدر برای ثبات اوضاع را برمیشمارد.[۶]
ارزیابی اهداف دو نهضت
سطح اهداف و حد نهایی در نگرش رهبران دو نهضت با دقت زیاد قابل تبیین نیست. ظاهراً نهایت ذهنی آنها تحت تأثیر تحولات جاری کشور قرار گرفته و دچار فراز و فرود میشد. البته این روند نامتعادل در سیر کلی نهضت جنگل بیشتر قابل رویت است در حالی که بررسی گفتارهای مکرر خیابانی ثبات بیشتری را نشان میدهد. به هر حال چون مبانی و بستر شکلگیری دو نهضت به هم قرابت داشت، بعضاً سطح همخوانی اهداف و آرمانهای آنها نیز از یکسانی و شباهت قابل توجهی برخوردار بود. نکته قابل تأمل دیگر این که ایدههای مطرح شده توسط آنها تا چه میزان اجرایی و یا آرمانی و غیرقابل دسترس بود؟ آنچه در ادامه خواهد آمد تنها بیان چند مورد از خواستههای رهبران دو نهضت است که در شکلها و قالبهای مختلف بیان شد، اما به هیچ وجه حدود اجرایی دقیقی پیدا نکرد.
۱ ـ سازماندهی حکومت ملی و اعاده حاکمیت مشروطه واقعی از آرمانهای مشترک هر دو نهضت بوده است. گفتارهای رهبران دو نهضت که در جایگاههای مختلف ابراز میشد حاکی از این رویکرد مشترک بود، اما به نظر میرسد در مواقعی این نگرشها فاقد ارایه یک تعریف دقیق و مشخص بوده است. چنان که خیابانی در یکی از نطقهایش میگوید: «رژیمی که ما امروز میخواهیم، رژیم دموکراتیک یعنی حاکمیت دموکراسی است. یک رژیم دموکراتیک وجود یا عدم شاه را در نظر نمیگیرد، همه چیز تابع ملت است. ملت اگر بخواهد قادر است شاه را عزل یا خلع نماید». (آذری، ۱۳۵۴: ۴۰۴) خیابانی در جای دیگری با صراحت بیشتر بر حراست از حریم مشروطیت تأکید کرده، میگوید: «تقاضای ما جز اجرای قوانین و اصول مشروطیت نیست». (روزنامه تجدد، ۱۳۳۵: ۷/ ش ۱)
۲ ـ مقابله با حاکمیت بیگانگان و تلاش در اخراج آنها از سرنوشت ایران، از دیگر اهداف مشترک هر دو نهضت بود. بیان مکرر این دیدگاه در جایگاهها و موقعیتهای مختلف نشان از نگاه اصولی هر دو نهضت به این نکته بوده است. اشغال مکرر مناطق شمالی ایران توسط روسها و صدمات زیادی که بر اقتصاد، فرهنگ و زندگی مردم این مناطق وارد شده بود و ناتوانی حکومت مرکزی در این عرصه برای اخراج مهاجمین، سبب شد تا سرلوحه هدف اصلی و مشترک دو نهضت، اخراج روسها از خاک ایران باشد. البته این تمرکز بر مسئله روسها به معنای بیتوجهی به حضور سیاسی و نظامی انگلیسها در ایران نبود، چون این مسئله موضعگیری مشترک آنها را نیر دربر میگرفت. (جودت، ۱۳۴۸: ۶۹؛ روزنامه عصر جدید، ۱۳۳۳: ۴/ ش ۵۱)
۳ ـ جایگاه حکومت مرکزی در برنامههای دو نهضت از دیگر نکات قابل تأملی است که مورد توجه و تمرکز آنها قرار گرفت. در خصوص دگرگونی ساختار کلی حکومت دیدگاههای آنها از ثبات و دقت لازم برخوردار نیست. طولانی بودن نهضت جنگل و تغییر جایگاه و موقعیت آن باعث شد تا موضعگیریهای متفاوتی در خصوص حکومت مرکزی ابراز نماید. تا پیش از ورود بلشویکها به خاک ایران، جنگلیها با سلطنت و برخی کابینهها مانند مستوفیالممالک و مشیرالدوله همراهی و همدلی داشتند، اما با کابینه سپهسالار مخالفت نمودند.[۷] اما پس از ورود بلشویکها و طرح مسئله جمهوری شورایی، ظاهراً نگرش جنگلیها هم دچار نوسان شده و حمایت آنها از حاکمیت احمدشاه متزلزل شد و بعضاً طرح ایجاد رژیم جمهوری را به عنوان یک شعار مطرح نمودند.[۸] نهضت خیابانی که دیرزمانی تداوم نداشت، به نظر میرسد نگرش تندتری را برابر حکومت مرکزی ارایه نمود. برخلاف جنگلیها که در جایگاههای مختلف احمدشاه را مورد حمایت قرار دادند،[۹] خیابانی به صراحت او را مورد تأیید قرار نداد و بعضاً شکل حکومت جمهوری و مشارکت کامل مردم در امر حکومت در گفتههای او قابل حصول است. به همین لحاظ به نظر میرسد وی به تغییر ساختار حاکمیت سیاسی ایران نظر داشت. علاوه بر این مواضع او در قبال وزرای مرکزی سخت و غیرقابل انعطاف بود. این ویژگی در برخورد با وثوقالدوله عاقد قرارداد ۱۹۱۹ م از وضوح بیشتری برخوردار بود. در بررسی رویکردهای آنها در قبال حکومت مرکزی میتوان نقاط افتراق و اشتراکی را دریافت که شاید محوریترین نقطه اشتراک، مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹ و کابینه وثوقالدوله بود که عملاً به اوجگیری هر دو نهضت انجامید. تلاش هر دو برای برقراری سریع مجلس دوره چهارم و فشار بر دولت مرکزی به منظور اجرای انتخابات، از دیگر رویکردهای مشترک آنها بود.[۱۰] اما نقطه افتراق آن دو، موضعگیری ملایم کوچکخان در برابر برخی کابینهها علیالخصوص در برابر کابینه مشیرالدوله بود. در حالی که خیابانی اعتقاد داشت مشکل ایران ریشهای و بنیادی بایستی حل شود و مشیرالدوله نیز قادر به حل این مشکل نخواهد بود. به همین لحاظ مواضع سخت خود را در برابر کابینه او حفظ کرد و همین ایستادگی نیز به پایان کارش انجامید.
۴ ـ یکی از نکات پرمسئله هر دو نهضت، موضع خودمختاری و تجزیهطلبی بود که بعضاً با جنجال و هیاهوی زیادی مطرح گردید. به نظر میرسد برخی مخالفان این دو نهضت، برای فراهم ساختن جو روانی لازم علیه آنها این دیدگاه را با تبلیغات گسترده مطرح نمودند و تأثیرات منفی آنها نیز بر افول جایگاه سیاسی و اجتماعی هر دو نهضت تأثیرگذار بود. تمرکز و شدت تبلیغات در مقاطعی با تصمیمات اشتباه هر دو نهضت همخوانی یافت و موقعیت مناسب را برای مخالفان فراهم نمود. در نهضت خیابانی تغییر نام آذربایجان به نام آزادیستان، فضای لازم را برای مخالفان فراهم نمود. گو این که خیابانی نگرش فرامحلی و ملی داشت و در نطقهایش مکرر بر این موضوع تأکید میکرد. از آن جمله در یکی از سخنرانیهایش در ساختمان تجدد اظهار داشت: «پس از فراغت حاصل نمودن از اصلاحات تبریز به تأمین آزادی سراسر ایران خواهیم پرداخت». (آذری، ۱۳۵۴: ۳۳۲)[۱۱]
اما به نظر میرسد گزینش این عنوان گونهای انتخاب تاکتیکی نامناسب بود. هرچند توجیهات در خوری بر این تغییر ارایه شد، از آن جمله برای تمییز دادن این ایالت از آذربایجان شوروی[۱۲] و یا به پاس خدمات و زحماتی که مردم آذربایجان برای به ثمر رسیدن آزادی و مشروطیت انجام دادند. اما رویکرد مساعدی نسبت به این تغییر عنوان شکل نگرفت.[۱۳] فشار خیابانی بر دولت مرکزی به منظور پذیرش رسمی این عنوان، موقعیت او را در مرکز ایران بیشتر متزلزل نمود و راه را برای مقابله با نهضت وی فراهم ساخت.
در نهضت جنگل نیز این اشتباه با شکل و شمایل دیگری زمینه بروز یافت. هرچند در آنجا حرفی از تغییر اسم و عنوان نبود، اما تشکیل جمهوری شورایی گیلان و حضور رسمی میرزا در متن این شورا، مصادیق لازم را در اختیار مخالفان قرار داد تا انگشت اتهام را با شدت و استقامت بیشتری به طرف او نشانه روند. این در حالی است که میرازکوچکخان با صراحت و بارها بر تمامیت ارضی و اصلاح امور ایران تأکید نموده، هرگز از تشکیل یک دولت مستقل از حاکمیت مرکزی سخنی به میان نیاورد. در جای دیگری میگوید: «وجدانم به من امر میکند در استخلاص وطنم که گرفتار اجنبی است کوشش نمایم».[۱۴] (سپهر، ۱۳۳۶: ۲۸۸)
در نامهای که به روتشتین نوشته است درباره هدفش تأکید میکند: «مقصود من و یارانم حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت مرکز است. تجزیه گیلان را که مقدمه ملوکالطوایف است و همچنین ضعف کشور، خیانت صریح میدانم». (فخرایی، ۱۳۵۴: ۳۶۲)
در مجموع میتوان رویکرد نادرست خیابانی و میرزاکوچکخان را در این زمینه، یکی از دلایل اصلی ناکامی آنها دانست که عملاً فضا را به ضرر دو نهضت تغییر داد.
۵ ـ اندیشه اصلاحطلبی در هر دو نهضت از نکات بارزی است که به صورت مکرر در گفتهها و نوشتههای رهبران آنها به چشم میخورد.
روزنامه جنگل اهداف اصلی میرزاکوچکخان را چنین توصیف کرده است: «خروج کلیه قشون روس از ایران، لغو کلیه امتیازاتی که به روس داده شده است، الغاء کاپیتولاسیون و اصلاحات داخلی مملکت. (روزنامه جنگل، ۱۳۳۵: ۴/ ش ۹) خیابانی نیز که بحث اصلاحات را در کلام خود مورد استفاده قرار داده در یکی از نطقهایش در انجمن تجدد میگوید: «رادیکالیسم یعنی جذریت در مسالک که مستلزم عملیات عمیقه، اقدامات سریعه و قاطعهایست که عیوبات مشهوده و موجوده را با اره از بیخ و بن کنده، حیات جامعه را یک باره از اثرات و نتایج سوء آن خلاصی بخشید. در اصلاحات مملکت این است شعاری که انتخاب شده و باید در مراعات آن استقامت ورزید.» (آذری، ۱۳۵۴: ۲۹۰)
آنچه در نگرش اصلاحطلبانه رهبران دو نهضت قابل تأمل میباشد تغییر و تعبیر آنها از اصلاحات گسترده و شکل اجرایی آن است. آیا در پی برانداختن نظم موجود و پدید آوردن یک نظم جدید بودند؟ و یا این که نظر به اصلاحبخشی از ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه داشتند؟ این مسئلهای است که در هر دو نهضت نمیتوان به یک روش واحد و مشخصی دست یافت. چون فراز و فرود دیدگاهها و نوع موضعگیریها در قبال سلطنت و دولت و سایر نهادهای حکومتی دچار تزلزل است و از ابتدا تا پایان نهضتها، از یک الگوی واحد و مشخص پیروی نمیکند. هرچند خیابانی از طریق روزنامه تجدد و یا بیانیههای مختلف و نطقهای مکرر سعی نمود که ارتباط خود را با مخاطبانش حفظ نماید و ایدهها و افکارش را به آنها منتقل نماید، اما ماهیت مطالب مطرح شده و در عین حال فراز و فرود موضعگیری، در مباحث او به خوبی مشهود بود. به همین دلیل هم بود که کسروی نوشت: «اینها راه روشنی نمیداشتند. (کسروی، ۲۵۳۷: ۸۶۵/۲) او بارها بحث دموکراسی را پیش کشید و از آن برای مردم سخن گفت در حالی که هنوز مردم تعبیر دقیقی از مشروطیت و شیوه اجرای آن نداشتند. گو این که بخشی از ایدههای خود را نیز برای مخاطبانش بیان نمیکرد. همچنان که در یکی از نطقهایش میگوید: «هیچ کس خبر و اطلاعی از نقشه ما ندارد، ولی در آخر دیده خواهد شد که ملت به حاکمیت خود نائل خواهد شد و تمام اختیارات را در کف کفایت خود خواهد گرفت. (آذری، ۱۳۵۴: ۴۵۰)
در نهضت جنگل هم به گونهای این ابهام به چشم میخورد. هرچند میرزاکوچکخان تجمعات مردمی را به شکلی که خیابانی برگزار میکرد، نداشت، اما بخشی از افکار و اندیشههای او در روزنامه جنگل انعکاس مییافت. او نیز مشخص نکرد مفهوم اصلاحات موردنظر وی به قیمت کنار گذاشتن احمدشاه یا مقابله با برخی از کابینهها میباشد؟ و یا این که هدف وی ایجاد تغییرات بنیادین و طرح شیوه حکومتی جدیدِ موسوم به جمهوری بوده است؟ که در مقطعی از آن حمایت میکرد.
با همه این احوال آنها در مقاطعی به شدت از احمدشاه حمایت کرده، تنها راه اصلاح امور جامعه را کنار گذاشتن چهرههای ناسالم از کابینهها میدانستند. (روزنامه جنگل، ۱۳۳۵: ۵/ ش ۶) اما بعد از ورود بلشویکها به گیلان، میزان حمایت ایشان از احمدشاه نیز دچار خلل و سستی گردید و گویی اندیشه دیگری را در نظر گرفتند. در همین مرحله یکی از کسانی که میرزاکوچکخان را ملاقات کرده است، درباره افکار وی مینویسد: «در دیداری که با میرزا داشتم از وی راجع به اوضاع پیش آمده پرسیدم. گفت: امیدوارم دوباره انقلاب را شروع نمایم و این بار میخواهم تا تهران بروم و وثوقالدوله و امثالش و نیروهای انگلیس را از ایران بیرون کنم». (یقیکیان، ۱۳۶۳: ۴۴)
به هر حال در زمینه سامان بخشیدن به اوضاع کشور و اجرای اصلاحات، دیدگاه مطمئن و روشنی در ساختار امور اجرایی از هر دو نهضت سراغ نداریم.
کارنامه تشکیلات دو نهضت
در تثبیت و تداوم حرکت نهضتها، سازماندهی و ایجاد ساختار منظم و منضبط نقش حایز اهمیتی دارد. وجود سازماندهی نشانگر هدفمند بودن حرکت و تقسیم وظایف است. در بررسی دو نهضت جنگل و خیابانی چنین ویژگیهایی به چشم میخورد. اما شکل این سازمانبندی دارای تفاوتهای خاصی بود. نهضت خیابانی چون هدفش را بر مبنای انقلاب و تحول فکری و فرهنگی قرار داده بود، از ایدههای نظامی فاصله داشت و بر مبنای ساختاربندی حزبی شکل گرفته بود و بخش نظامی آن عملاً فعالیتی نداشت. این در حالی است که نهضت جنگل از همان ابتدا بدنه اصلی خود را با یک نگرش نظامی و مبارزات مسلحانه آغاز نمود و اعتقاد آن بر این بود که پیشبرد مقاصد بدون تکیه بر قدرت نظامی امکانپذیر نیست. شاید یکی از دلایل پایداری نهضت جنگل به مدت هفت سال، اتکای آن بر نیروی نظامی و سازماندهی قدرت مبارزاتی بود. حضور برخی عناصر آلمانی یا عثمانی برای آموزش نظامی افراد جنگل نیز حاکی از اهمیت همین موضوع بود.[۱۵]
برعکس میرزاکوچکخان، خیابانی تحرکات حزبی و فرهنگی را عامل پیشبرد برنامههای خود میدانست. او در قالب حزب دموکرات و انجمن ایالتی آذربایجان با تشریح روزانه برنامههای خود توانست هیجان لازم را در مردم ایجاد نماید. این هیجان به اندازهای قدرتمند بود که در همان گامهای آغازین توانست کنترل اوضاع سیاسی تبریز را در اختیار بگیرد. بلافاصله برای امور شهر یک هیئت مدیره را تشکیل داد و برای هر کدام از نهادهای اجرایی کمیسیون ویژهای را سازمان بخشید. او در گفتههای خود به عملکرد این سازمانبندی سیاسی ـ اجتماعی اشاره مینماید: «هر ادارهای تابع کمیسیون مخصوص است. نظریات همه آنها در هیئت مدیره مذاکره شده، قطعیت تصمیمات به واسطه این مرکز به موقع اجرا گذارده میشود». (آذری، ۱۳۵۴: ۴۵۱)
در جای دیگر درباره عملکرد این کمیسونها میگوید: «ما میخواهیم ادارات را اصلاح کنیم و برای این کار نخستین گامی که برداشته میشود عبارت است از طرد مأمورین نالایق و خائن و رشوهگیر. یک ماه است برای اصلاح عدلیه کمیسیون ویژهای تشکیل یافته است با وجود آن که همه از عدلیه شکایت داشتند، حالا دیگر کسی شاکی نیست. (همان، ۱۳۵۴: ۴۵۷)
به نظر میرسد در فقدان حضور قدرتمند دولت مرکزی، خیابانی توانست نظم قابل توجهی را در شهر برقرار نماید. احتمالاً سختگیری خیابانی در این زمینه تأثیرگذار بود. در یکی دیگر از گفتههایش آمده است: «با مخالف هرگز مدارا نخواهیم کرد. با نهایت سختی مجادله خواهیم کرد و مخالفین را قطعاً محو خواهیم ساخت». (همان، ۱۳۵۴: ۳۹۳)
این شدت عمل و نظم ایجاد شده سبب شد تا روزنامه رعد وضعیت تبریز را این گونه توصیف کند: «شهر منظم شده است، اهالی مشغول کسب و کار هستند، امور دوایر دولتی هم تحت نظر روسای احرار تصفیه میشوند. از طرف خیابانی هم چند نفر برای انتظام امور فرستاده شدهاند». (روزنامه رعد، ۱: ۱۳۳۸/ ش ۵۹)
از آنجا که سازماندهی نظامی در زمره اولویتهای او نبود، تنها یک نیروی نامنظم محلی را جهت اداره امور انتظامی به کار گرفته بود که همین تعداد اندک هم در زمان حمله قوای دولتی نتوانست مقاومت جدی به عمل بیاورد. بنابراین، نگرش بنیادین خیابانی در خصوص ایجاد نظم در زمینه امور اداری و اجتماعی نیز نتایج قابل توجهی به بار نیاورد و همین امر باعث شد که نهضت پس از مدت کوتاهی دچار فروپاشی شود.[۱۶] البته به نظر میرسد خیابانی در گامهای بعدی درصدد ایجاد یک نیروی امنیتی منظم نیز بود که مجالی برای این کار نیافت. بادامچی از یاران نزدیک او مینویسد: «شالوده تشکیلات ژاندارمری آذربایجان از نتایج فکر سلیم خیابانی بود که در اندک مدتی موفق شد قریب پانصد نفر ژاندارم به ریاست آقای سیدحسین یاور مطابق ژاندارمری مرکزی تشکیل دهند که موفق به توسعه آن نگردید.» (آذری، ۱۳۵۴: ۲۸)
به هر صورت در نگرش کلی به سیر دو نهضت و سازمان تشکیلاتی آنها موارد زیر قابل تبیین است.
۱ ـ دقت در برنامه قیامها نشان میدهد که خیابانی تشکیلات نهضت خود را بیشتر بر مبنای فرهنگی و فکری استوار کرده بود.[۱۷] در حالی که میرزاکوچکخان قبل از هر چیز، سازمانبندی نظامی را مورد نظر داشت.
۲ ـ خیابانی در تشکیلات نهضت از وجود عناصر خارجی استفاده نکرد و آنها را در اداره امور دخالتی نداد، کما این که با جمعیت اتحاد و ترقی، که منتسب به عثمانیها بود، نیز مخالفت کرد. (شرححال…، ۱۳۰۴: ۳۵) ولی میرزاکوچکخان از وجود آلمانیها، اتریشیها و عثمانیها در امور نظامی بهره برد.
۳ ـ نظم به وجود آمده در تبریز هرچند کوتاه مدت بود، اما توانست آرامش را به این شهر بازگرداند و وضعیت مردم بعد از مدتها آشفتگی، به آرامش گرایید.
۴ ـ عدم تمرکز خیابانی بر تقویت بخش نظامی نهضت از دیگر ویژگیهای آن بود. شاید تصور او بر این بود که دولت مرکزی فاقد توانمندیهای لازم برای مقابله با او خواهد بود. این تصور دقت لازم را نداشت، چون با اولین حرکت نظامی دولت مرکزی مبانی نهضت از هم پاشید. این در حالی است که میرزاکوچکخان با تمرکز بیشتر بر مسایل نظامی بارها توانست هجوم عناصر مرکزی را پاسخ دهد.
۵ ـ یکی از نکات مهم در هر دو نهضت که بایستی آن را به حساب ضعف تشکیلاتی آنها گذاشت، عدم ارتباط معنوی و سازماندهی آنها با یکدیگر است. اهداف کلی دو نهضت به هم نزدیک بود. اقتدار ایران، اصلاح امور جامعه، طرد بیگانگان و تشکیل یک دولت مقتدر مرکزی عناوینی بودند که در زمره اولویتهای هر دو نهضت به شمار میآمدند. با وجود این تلاش قابل توجهی برای ایجاد این ارتباط صورت نگرفت. به نظر میرسد این عدم تحرک در هر دو طرف وجود داشته است. ابراهیم فخرایی ضمن تأکید بر یگانگی اهداف میرزاکوچکخان و خیابانی از شخصی به نام حاجی آخوند اسم برده که از طرف خیابانی پیامی برای میرزا آورده بود و تقاضای اتحاد و اتفاق برای رسیدن به هدف مشترک را داده بود، اما به دلیل هم زمانی این ماجرا با واقعه ملاسرا و اختلاف بین سران جنگل و همچنین مرگ حاجی آخوند، این مسئله مسکوت ماند. (فخرایی، ۱۳۵۴: ۳۷۱) شاید بتوان گفت این تنها ارتباط طرفین بود که هرگز تداوم نیافت و در حالی که نهضت جنگل گرفتار مسائل داخلی شده بود، نهضت خیابانی دچار فروپاشی گردید. البته قیام میرزاکوچکخان نیز دیر زمانی پس از آن نپایید و پس از این که گرفتار اختلاف داخلی شد، با تهاجم نیروهای دولت مرکزی به شکست انجامید.
کلام آخر
دو نهضت جنگل و خیابانی در شرایط خاصی از تاریخ ایران شکل گرفتند که زمینه لازم برای چنین تحرکاتی از هر جهت مهیا بود. ناکامی مشروطهخواهان در رسیدن به اهداف و ایدهآلهای موردنظر، بازگشت برخی عناصر و چهرههای منتسب به دربار به عرصه قدرت سیاسی، حضور مستقیم سپاهیان روس و انگلیس در ایران و ناتوانی حکومت مرکزی در اخراج آنها، دخالتهای مکرر نمایندگان سیاسی روس و انگلیس در تصمیمگیریهای دولت مرکزی، اجحاف و زورگویی تعدادی از نیروهای مرکزی نسبت به مردم، فقر و گرسنگی و ناامنی از عواملی بودند که برخی از عناصر تأثیرگذار در حوادث پس از مشروطیت را به سوی ناامنی از بهبودی شرایط کشانید و آنها مأیوس از تکیه بر حکومت مرکزی، به فکر اقدامات مستقل از حاکمیت مرکزی افتادند. خیابانی و کوچکخان ازجمله این افراد بودند که در شرایط نسبتاً برابری در عرصههای منجر به مشروطیت و درگیریها و ناملایمات پس از آن حضور داشتند. اما عدم وصول به مقاصد موردنظر، آن دو را به تصمیمات خاصی رسانید که شخصاً برای رهایی از شرایط پیش آمده بایستی سازمان مستقلی را ایجاد نمایند. گرچه زمینههای شکلگیری افکار آنها تا اندازهای به هم شباهت داشت، اما راهکارها و شیوههای اجرایی آن دو تا حدودی متفاوت بود. انقلاب فکری خیابانی که با سخنرانیهای متعدد برای بیداری افکار صورت میگرفت با روش میرزاکوچکخان که بیشتر بر شیوه مسلحانه و چریکی استوار بود، همگرایی نداشت. به همین دلیل هر کدام از آنها در برنامههای اجرایی خود دچار نوسانات و نواقص تصمیمگیری بودند که البته این نوسانات در نهضت جنگل بیشتر به چشم میخورد. از طرف دیگر هر دو نهضت با توجه به اهداف مشترکی که داشتند، نتوانستند یک ارتباط سازمانی بین خود برقرار کرده، از تجربیات یکدیگر بهره گیرند یا به راهکارهای مشترکی برای پیشبرد اهداف خود دست یابند. به همین لحاظ هر دو نهضت با اندکی تفاوت از لحاظ طول مدت زمانی موجودیت خود را از دست دادند.
منابع
آذری، علی، (۱۳۵۴)، قیام محمد خیابانی، تهران، صفی علیشاه.
بهرامی، عبدالله، (۱۳۶۳)، خاطرات، تهران، انتشارات علمی.
جنگلی، اسماعیل، (۱۳۵۷)، قیام جنگل، تهران، انتشارات جاویدان.
جودت، حسین، (۱۳۴۸)، از صدر مشروطیت (تاریخچه انقلاب دموکرات)، تهران، انتشارات درخشان.
جودت، حسین، (۱۳۵۱)، یادبودهای انقلاب گیلان، تهران، انتشارات درخشان.
دولتآبادی، یحیی، (۱۳۶۱)، حیات یحیی یا تاریخ معاصر ایران، ج ۴، تهران، انتشارات عطار.
رواسانی، شاپور (۱۳۶۳)، نهضت میرزاکوچکخان، تهران، انتشارات آشنا.
روزنامه تبریز، (۱۳۲۸ ق)، ش ۵۰٫
روزنامه تجدد، (۱۳۳۵ ق)، ش ۱٫
روزنامه جنگل، (۱۳۳۵)، ش ۱، ۵، ۶، ۹، ۱۴، ۲۱٫
روزنامه خاور ایران، (۱۳۳۳ ق)، ش ۳۵٫
روزنامه رعد، ش ۵۹، س ۱۳۳۸ ق.
روزنامه عصر جدید، ش ۵۱ ـ ۵۰، س ۱۳۳۳ ق.
روزنامه نوبهار، (۱۳۳۳ ق)، ش ۲۱٫
سپهر، احمدعلی (۱۳۳۶)، ایران در جنگ بزرگ، تهران، انتشارات ادیب.
سپهر، ذبیح، (۱۳۶۴)، تاریخ جنبش کمونیستی در ایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، انتشارات عطایی.
شرححال و اقدامات شیخ محمد خیابانی. به قلم دوستان، (۱۳۰۴)، برلین، انتشارات ایرانشهر.
صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، ۲۶ ذیحجه ۱۳۲۹ ق. جلسه ۳۲۱٫
فخرایی، ابراهیم، (۱۳۵۴)، سردار جنگل، تهران، انتشارات جاویدان.
کتاب سبز، نشر تاریخ ایران، تهران، ۱۳۶۳٫
کسروی، احمد (۲۵۳۷)، تاریخ هجده ساله آذربایجان، ج ۱ و ۲، تهران، انتشارات سپهر.
مستوفی، عبدالله، (۱۳۲۴)، شرح زندگانی من، ج ۳، تهران، انتشارات علمی.
مکی، حسین، (۱۳۶۳)، تاریخ بیست ساله ایران، ج ۱، انتشارات ناشر، تهران، چاپ چهارم.
میروشنیکف، ال بی، (۱۳۵۷)، ایران در جنگ جهانی اول، ترجمه ع. دخانیاتی، تهران، انتشارات فرزانه.
یقیکیان، گریگور، (۱۳۶۳)، شوروی و جنبش جنگل، به کوشش برزویه دهگان، تهران، انتشارات نوین.
۱ ـ فصلنامه علمی ـ پژوهشی تاریخ اسلام وایران دانشگاه الزهرا(س) سال نوزده دوره جدید شماره ۴ پیاپی ۸۱، زمستان ۱۳۸۸
۱ ـ در یکی از روزنامههای آن زمان درباره حضور بیگانگان در ایران نوشت: «روسها از شمال، آذربایجان، گیلان، مازندران و خراسان را اشغال کرده، انگلیسیها هم در جنوب نفوذ کرده و آلمانیها و عثمانیها نیز به بهانه وجود متفقین در ایران مشغول فعالیت هستند و همین موضوع باعث ایجاد جو بدی در ایران گردیده است». (روزنامه عصر جدید، ۱۳۳۳: ۲/ش ۵۱)
۱ ـ روسها در آستانه عزیمت از ایران به دلیل وقوع انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ م در بینظمی کامل به تخریب و غارت شهرها و مناطق تحت اشغال خود در شمال ایران علیالخصوص در آذربایجان دست زدند. فقدان حضور نیروهای دولتی برای برقراری نظم مزید بر علت شد و صدمات زیادی را به مردم وارد کرده، زمینه لازم را برای مخالفتهای بعدی آنها مهیا کرد. (روزنامه خاور ایران، ۱۳۳۳: ۵/ش۳۵)
۲ ـ عثمانیها پس از خروج روسها از آذربایجان به سرعت این منطقه را اشغال کردند. البته حضور آنها کوتاهمدت بود ولی در طول همین زمان با مردم به خشونت و بیعدالتی رفتار کردند، به طوری که مردم ستمهای چندین ساله قشون روس را فراموش کرده از تعدیات برادران دینی به ستوه آمدند. (دولتآبادی، ۱۳۶۱: ۸۰/۴) در یک منبع دیگر نیز این مسئله مورد تأکید قرار گرفته است. ترکها در مدت اقامت کوتاه خود در آذربایجان موفق شدند احساسات ضد روسی را افزایش دهند اما اقامت کوتاه در آذربایحان و اعمال وحشیانه و ظلم و ستم باعث شد خصومت مردم را علیه خود برانگیزند به حدی که در موقع بازگشت، مردم علیه آنها اسلحه به دست گرفتند. (میروشنیکف، ۱۳۵۷: ۴۴)
۱ ـ کسروی در خصوص فضای ایجاد شده نوشت: «با تشکیل کابینه [پس از فتح تهران] مردم در شهرها چراغانی کردند ولی اگر کسی به فهرست وزیران دقت کند بایستی چندان شادی ننماید زیرا بسیاری از اینان [اعضای کابینه] از نزدیکان محمدعلیمیرزا بودند و این در خور شگفتی است که پس از آن همه خونریری، در نخستین گام حکمرانی مشروطه در دست اینان بود» (کسروی، ۲۵۳۷: ۸۵/۱)
۱ ـ خیابانی طی مقالهای که در ۲۶ حمل ۱۲۹۹ انتشار یافت در مورد وضعیت ایران که منجر به قیام او شد، چنین نوشت: «ما میخواستیم دزدهای وحشی از حریم مملکت تطهیر شوند، ما میخواستیم اصول استبداد، غارت و چپاول از ایران طرد، تبعید و الیالابد نابود گردد. ما میخواستیم جان و مال و دموکراسی ایران در تحت امان باشد. اما حالا میبینیم نه این که هیچ یک از این آمال از قوه به فعل نیامده، ضمناً آزادی فکر، وجدان و معنویت شخصی یکی بعد از دیگری دچار تعرضات غارتگران قرار گرفته است». (آذری، ۱۳۵۴: ۲۶۶)
۱ ـ در یکی از شمارههای روزنامه جنگل راجع به نگرش جنگلیها به برخی دولتیان آمده است: «مستوفیالممالک، مخبرالسلطنه، مشیرالدوله، موتمنالملک و هرچه مثل اینها وجود محترم باشد تقدیس میکنیم، طرفداری میکنیم، برای حفظ وجود ارجمندشان فدایی میشویم، هر حادثه سویی که به جان و شرف آنها توجه کند، بیباکانه جانهای عزیز خود را سپر آن قرار میدهیم، چرا؟ برای این که شرف دارند؛ با اجانب همدستی ندارند و دوستدار وطن خود هستند، معنی دیانت را فهمیدهاند، اگر خدمتی مقدورشان نشود، خیانت هم نخواهند کرد». (روزنامه جنگل، ۱۳۳۵: ۴/ ش ۲۱)
۱ ـ بعد از ورود بلشویکها به گیلان، او تمایل یافت که یک حکومت شورایی در ایران تشکیل داده، بدین ترتیب قدرت دولتی را در دست بگیرد. (رواسانی، ۱۳۶۳: ۱۶۴)
۲ ـ در یکی از منابع در خصوص تعلق خاطر جنگلیها به احمدشاه آمده است: «انقلابیون گیلان به اندازهای که لازم بود با دولت مخالفت ننموده، نقشه معینی نداشتند و برای پیشرفت مقاصد انقلابی خود جدیت لازم را نمیکردند. در کلیه تظاهرات و نوشتههای خود اسم و مقام شاه را مقدس میدانستند» (یقیکیان، ۱۳۶۳: ۱۶)
۱ ـ در یکی از شمارههای روزنامه جنگل آمده است: «به توسط حضرت اشرف آقای مستوفیالممالک خاکپای اعلیحضرت شاهنشاهی افتتاح دارالشورا تاکنون برای برخی محذورات متغیر بود، اکنون به اقبال بیزوال شاهنشاهی مواقع مفقود و شرایط موجود، فرمان جهان مطاع که حاکی از حسننیت مقدسه مراحم ملوکانه بود، صادر و تشکیل دارالشورا که یکی از مقاصد فدائیان است مقرر فرمایید.» (روزنامه جنگل، ۱۳۳۵: ۳/ ش ۱)
۱ ـ خیابانی در نطق دیگری گفت: «آزادی که این قیام میخواهد حکمفرما سازد منحصر به تبریز، ایالت آزادیستان نیست، این قیام طالب آزادی تمام ایران است». (آذری، ۱۳۵۴: ۳۳۲)
۲ ـ کسروی درباره این تغییر نوشت: «در این زمان نام آذربایجان یک دشواری پیدا کرده بود، زیرا پس از به هم خوردن امپراطوری روس، ترکزبانان قفقاز در باکو و آن پیرامونها جمهوری کوچکی پدید آوردند، آن را آذربایجان نامیده بودند. بنیانگذاران این جمهوری امید داشتند که با آذربایجان ایران یکی گردند، آذربایجان که به چنان یگانگی خرسندی نمیدادند از آن نامگذاری رنجیدند و گفتند بهتر است نام ولایت خود را برگردانیم، همانا پیشنهاد آزادیستان از این راه بود». (کسروی، ۲۵۳۷: ۸۷۲/۱)
۳ ـ عبدالله مستوفی در این باره مینویسد: «اگر از من بپرسند بین خیابانی آن زمان و پیشهوری حالا چه تفاوتی است. میگویم تنها فرق آنها این است که خیابانی به هیچ بیگانهای اتکا نداشت، اما از حیث تجزیه آذربایجان هر دو در یک مسیر بودند» (مستوفی، ۱۳۲۴: ۱۷۸/۳)
۱ ـ این مطلب را میرزا در جواب کیلاچینکوف که در ذیحجه ۱۳۳۷ به جنگل اعزام شده بود و میرزا را به تسلیم فرا میخواند، ارایه داده است. (سپهر، ۱۳۳۶: ۲۸۸)
۱ ـ در میان جنگلیها تعدادی افسران رزم دیده آلمانی، اتریشی و عثمانی وجود داشت که میخواستند از نیروی ایمان و وطنپرستی ایرانیان برای جلوگیری از پیشرفت سریع قشون روس در شمال استفاده نمایند و بدین علت به جنگلیها کمکهای مادی و معنوی میکردند. (سپهر، ۱۳۳۶: ۳۸۵)
۱ ـ عبدالله بهرامی در خاطراتش مینویسد: «اهالی تبریز از کشمکشهای زیاد خسته شده بودند. خیابانی اکثر مجاهدین را ترغیب به کنار گذاشتن اسلحه کرده بود و از آنها خواست که به دنبال مشاغل عادی بروند». (بهرامی، ۱۳۶۳: ۶۳۹)
۲ ـ بهرامی در خاطراتش مینویسد: «یک بار خیابانی به من گفت چه خوب بود یک حکومت مآلاندیش در تهران زمام امور را در دست میگرفت و عوض فرستادن پیشخدمتهای درباری به آذربایجان، صد معلم میفرستاد». (بهرامی، ۱۳۶۳: ۶۳۵)