اساس پیشنهادهای بوین این بود که متفقین دولت ایران را برای دادن اختیارات بیشتر به استانها تحت فشار بگذارند تا بعضی ایالات بتوانند حکومت خودمختاری برای خود تشکیل دهند. هر چند ظاهراً این حکومتهای خودمختار در قالب انجمنهای ایالتی و ولایتی که در قانون اساسی ایران پیشبینی شده جزئی از ایران به شمار میآمدند،اما طرح بوین در واقع تشکیل حکومتهای خودمختاری را در مناطقی مانند آذربایجان، گیلان مازندران، گرگان و کردستان تحت نفوذ و کنترل شوروی و تشکیل حکومتهای خودمختار خوزستان و فارس را تحت حمایت و کنترل انگلیس در نظر داشت. (همان، صص ۵۵۸) انگلیسیها درصدد جدا کردن خوزستان از ایران در ازاء تثبیت موقعیت شورویها در آذربایجان بودند … Vol. 7) (Foregin Relations of the United States of American.
پولارد، سفیر وقت انگلیس در ایران، در یکی از گزارشهای خود که در مارس ۱۹۴۶/ ۱۳ اسفند ۱۳۲۴ خطاب به بوین، وزیر خارجه وقت انگلستان، فرستاده است، از حکومت دمکرات در تبریز به طور مکرر بهعنوان دولت ملی آذربایجان نام برده و مینویسد:
«احساسات جداییطلبانه در آذربایجان ایران نیرومندتر از تمام استانهای دیگر ایران است و دلایل تاریخی و طبیعی محکمی دارد. نامردی و عدم توجه مأمورین دولتی ایران به خواستها و احساسات مردم آذربایجان موجب شد که اهالی آذربایجان از نیروهای مهاجم روسی به منزله آزادکنندگان خود استقبال کنند! آذربایجانیها حتی روسها را بر حاکمان فاسد و ستمگر ایرانی ترجیح میدهند! و به نظر میرسد که تمایلات شدیدی به پیوست به آذربایجان شوروی در میان آنها وجود دارد» (Louis, 1988, p. 61).
بوین ترجیح میداد مسئله ایران، به جای این که در سازمان ملل متحد مطرح شود و متفقین زمان جنگ را در آغاز کار این سازمان رودرروی یکدیگر قرار دهد، بین خود کشورهای ذینفع حل و فصل گردد. علاوه بر این بوین درباره مقاصد آمریکاییها در ایران بدگمان بود و تصور میکرد که انگلستان در یک کمیسیون سهجانبه برای حل مسائل مربوط به ایران، بهتر میتواند منافع خود را تأمین نماید، تا اینکه موضوع به جلسات سازمان ملل متحد کشانده شود.
اسناد وزارت خارجه آمریکا حکایت از آن دارد که انگلیسیها مخالفت چندانی با تجزیه ایران به چند کشور فدراسیونی نداشتند و فقط پس از اعتصاب روز ۲۳ تیر ۱۳۲۵ کارگران صنعت نفت جنوب بود که یکه خوردند و روش خود را تغییر دادند و تصمیم به مقابله با روسها گرفتند. درحالیکه تا پیش از آن زمان حاضر شده بودند، شمال کشور را حریم شوروی بشناسند.
انگلیسیها چند ماه بعد در ۲۳ تیر ۱۳۲۵ یعنی حدود چهارماه پس از سقوط تبریز، پس از اعتصاب دامنگیر کارگران صنعت نفت که حزب توده پشت سر آن قرار داشت، تازه متوجه اهمیت خطر شدند و فهمیدند که روسها نه تنها به چنگانداختن بر شمال ایران اکتفا نکرده بلکه قصد دارند سرتاسر ایران را که بلعیدن آن آسان مینمود بهعنوان یک لقمه چرب و نرم تناول کنند. از آن روز بود که انعطاف و پسروی انگلیسیها متوقف شد و به فکر چارهجویی افتادند.