در آخر پاییز ۱۳۲۵ستونی از ارتش از طرف مهاباد وارد سلدوز شده در روستای عطاالله مورد استقبال قرار گرفتند. ستون ارتش بعد از مدتی به راهدانه رسیده و بعد در حسنلو اردو زد، ارتش با تعلل پیش میرفت، وانمود میکردند با پاکسازی پیش میروند. درحالیکه حداقل در محور جنوب و میانی نقده، تا خود نقده و در محورشمالی منطقه تا وزنه، منطقه در دست مردم خود نقده بود. در دیماه ارتش به حسنلو رسید و دستور خلع سلاح صادر نمود و از مردم خواست اسلحههایشان را تحویل دهند. درحالیکه خیلی از روستاها، جلوتر از ارتش و در مقابل و داخل مواضع بارزانی های مسلح قرار داشتند. مردم بعضی از روستاها سلاحها را تحویل دادند[۱]. مردم کهریزه و اطراف آن سلاحها را تحویل ندادند. [۲] علیرغم تمجید مردم از عملکرد افسران ارتش، از بیان شکلگیری سوظن از ارتش از همان اوایل خودداری نمیشود. از سرهنگ ستاد غفاری بهعنوان خودفروخته، متصرف سلاحهای ضبطشده، رشوه گیرنده از بارزانی، ارسالکننده گزارشات خلاف واقع به مقامات مافوق، مانع تصمیمات درست سایر افسران، ارائه دهنده اطلاعات عملیات به بارزانی ها و ملعون یاد میشود، گفته میشود حکم از تهران داشت و در عمل صحنهگردان و فرمانده کل نیروهای منطقه بود. [۳]
– [۱]مصاحبه با آدیگورل حسین زاده
– [۲]مصاحبه با بیگم آبیاری، اسد محمدی
– [۳]مصاحبه با قربانعلی سحابی، آدیگوزل حسین راده، حسینقلی قهرمانپور