خانه / مقالات / قیام علما علیه رضا شاه

قیام علما علیه رضا شاه

حسین صدیقی

با توجه به موقعیت جغرافیایی و نقش مؤثر آذربایجان و تبریز در نهضت مشروطه، روحانیون این منطقه زودتر از سایر نقاط وارد عرصه‌های سیاسی و اجتماعی شدند، اما بسیاری از آنها پس از پیروزی مشروطه، به دلیل جدا شدن نهضت از روند اسلامی خود از تداوم مداخله در سیاست اجتناب کردند و یا به جرم تأکید بر مشروطه مشروعه از صحنه سیاسی حذف و یا کنار زده شدند. از جمله آنها میرزا علی ثقه لاسلام تبریزی و همفکران او بودند که از سوی روس‌ها به شهادت رسیدند. امام خمینی در این رابطه می‌فرماید: «ببینید چه جمعیت‌هایی هستند که روحانیین را می‌خواهند کنار بگذارند، همان‌طوری که در صدر مشروطه روحانی کار را کرد و اینها زدند و کشتند ، ترور کردند… و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر».[۱]

اما این انزوا به مفهوم بی‌اعتنایی و بی‌تفاوتی همه روحانیون آذربایجان به سرنوشت مردم نبود. «این مسئله هم مسلم است که آذربایجان با آن غیرتی که دارند و معروف به این معنا هستند آنها و با دیانت سختی که دارند، آنها همیشه در مقابل چیزهایی که کشور ما را تهدید می‌کرده است یا خدای نخواسته دیانت ما را، اینها همیشه کوشا بوده‌اند».[۲]

اولین حرکت اعتراض‌آمیز علمای آذربایجان و هم‌زمان با قدرت‌یابی رضاخان از سوی دو تن از چهره‌های برجسته و مشروعه‌خواه تبریز، آیت‌الله میرزا صادق‌آقا تبریزی (۱۳۵۱ ـ ۱۲۷۴ق) و آیت‌الله سیدابوالحسن انگجی (۱۳۵۷ ـ ۱۲۸۲ ق) صورت گرفت.

میزا صادق آقا از سرنوشت نهضت مشروطیت ناراضی بود و از تجددگرایی تنفر داشت و این خود گویای آن است که او ازامور اجتماعی و سیاسی به کلی کناره نگرفته بود و در مناسبت‌هایی بر بالای منبر مطالب اخلافی و تربیتی را در کنار مسائل سیاسی و اجتمایی مطرح می‌کرد.

یکبار که با اصرار رضا خان را پذیرفته بود با صراحت به او گفت: «امکان ندارد من دستم را در دست ستمگر بگذارم. حتی اگر نصف شب ببینم او به نماز شب ایستاده باز باورم نمی‌شود و می‌گویم نیرنگی در کار اوست».[۳]

میرزا صادق‌آقا مرجع تقلید مردم آذربایجان که در تبریز سکونت داشت، در حمایت از قیام حاج‌آقا نورالله اصفهانی و خواست‌های علمای مهاجر علیه سیاست‌های اسلام‌ستیزی و روحانی‌ستیزی رضاشاه راهی شهر قم شد تا با گرد آمدن سایر علمای شهرستان‌ها نهضتی برپا نماید، لیکن پیش از رسیدن او، حاج‌آقا نورالله رهبر مهاجرین رحلت کرده بود.[۴]

همچنین در قضیه دستگیری شیخ محمدتقی بافقی پس از اطلاع به همراه سایر روحانیون برای آزادی وی اقداماتی به عمل آورد.[۵]

آیت‌الله میرزا ابوالحسن انگجی پس از نهضت مشروطیت از آن طرفداری کرد ولی پس از چندی با رویۀ مشروطه‌خواهان مخالفت ورزید. اولین درگیری ایشان با حکومت رضاخان زمانی آغاز شد که سرتیپ محمدحسین آیرم امیرلشکر تبریز در محل فرماندهی خود در روزهای تاسوعا و عاشورا به طور علنی به فسق مشغول شد. این موضوع بر اهالی غیور و تبریز و روحانیون گران آمد و در نتیجه دست به تظاهرات و مخالفت زدند. انگجی که از علمای مورد احترام مردم بود در نتیجه رفتار آیرم به کلی از حکومت مرکزی روی گرداند. به دستور شاه سپهبد امیراحمدی از تهران جهت رفع غائله به تبریز رفت و در اولین ملاقات با آیت‌الله از او خواست که در رفع اختلافات مساعدت کند، ایشان ضمن تقبیح اعمال زشت آیرم گفت: «من حاضرم که این خانه‌ام بر سرم فرود آید و آناً بمیرم، به شرطی که پای رضا شاه از ایران کنده شود».[۶]

در اجرای قانون لباس متحد و قانون نظام اجباری آیت‌الله میرزا صادق‌آقا تبریزی و ابوالحسن انگجی رهبری مخالفان با دولت را برعهده داشتند که به سرکوبی مخالفان و تبعید علما به کردستان منجر شد. امام خمینی از آن روزهای سخت خاطراتی نقل می‌کند: «شاهد بودم که با روحانیون چه کردند، شاهد بودم که دو روحانى بزرگ آذربایجان را، مرحوم حاج میر صادق آقا و مرحوم انگجى را، تبعید کردند. شاید سقز بود که ایشان را تبعید کردند».[۷] مهدی مجتهدی در شرح احوال رهبران نهضت روحانیون تبریز می‌نویسد: «باری وی [میرزا صادق‌آقا مجتهد] در دوره نفوذ و وجهه بود. تا هنگام تصویب قانون نظام وظیفه مردم تبریز برضد آن قانون تظاهرات کرده و علما را به مداخله در آن مجبور نمودند. رضاشاه دستور داد میرزا صادق‌آقا و برادرش را گرفتند و به سردشت روانه ساختند[۸]… از وقایع زندگی او [میرزا ابوالحسن‌آقا انگجی] اینکه به علت همداستان‌شدن با ملت درباره قانون نظام اجباری به همراه چند تن از علما تبعید شد».[۹]

امام خمینی در سخنانی به مبارزات روحانیون آذربایجان به‌ویژه میرزا صادق‌آقا اشاره می‌کند و می‌فرمایند: «یک نهضت هم از آذربایجان شد: مرحوم آ میرزا صادق‌آقا، مرحوم انگجی، آنهاهم نهضت کردند آنها را هم گرفتند، بردند. مدت‌ها در تبعید بودند که مرحوم آمیرزا صادق‌آقا بعد از آن هم که گفتند که شما آزادید دیگر نرفت به آذربایجان، درصورتی‌که آذربایجان او را خیلی گرامی می‌داشتند، هیچ دیگر نرفت، در قم آمدند و تا آخر عمرشان در قم بودند و ما هم خدمت‌شان می‌رسیدیم».[۱۰]

امام خمینی همچنین در مورد سرکوب روحانیت توسط رضاشاه و تبعید آن دو عالم برجسته می‌گویند: «… علمای آذربایجان همه‌شان را گرفتند، دو نفر شخصیت بزرگشان که مرحوم حاجی صادق‌آقا و مرحوم انگجی بود[ند] و  آوردند و مدتها در یک دهی در کردستان، ظاهراً آنجاها، آنها را نگه داشتند و آنجا بودند».[۱۱]

حضرت امام به مناسبتی به پیشگامی آذربایجان در نهضت‌های صد ساله اخیر اشاراتی دارند و می‌گویند «و ما می‌دانیم که آذربایجان همیشه در این مسائل پیشقدم بوده است، از قبل از مشروطیت و در خود مشروطیت و بعدها و علمای آذربایجان در این مسائل رنج دیده‌اند و ما شاهد تبعید مرحوم آقای انگجی و مرحوم آقامیرزا صادق‌آقا بودیم، و همین جا هم خدمت ‌شان رسیده‌ایم، بعد از این هم که از تبعید برگشتند و مرحوم آقا میرزا صادق‌آقا اینجا ماندند تا آخر عمر».[۱۲]

از دیگر چهره‌های سرشناس و نامدار که در ارتباط با قیام مردم آذربایجان و در مبارزه با رضاخان به روشنگری پرداختند، می‌توان از آیت‌الله میرزا علی‌اکبر اردبیلی، شیخ غلامرضا تبریزی و سید هاشم واعظ و… نام برد که فعالیت‌ها و مبارز‌ات آنها بخشی از تاریخ خونبار انفلاب اسلامی در آذربایجان را شکل می‌دهد.

[۱] . صحیفه امام، ج۷، ص۴۵۹٫

[۲] . همان، جلد ۱۰، ص۳۱٫

[۳] .  حمید بصیرت­منش، علما و رژیم رضاشاه، تهران: موسسه  چاپ و نشر عروج، ۱۳۷۶، چاپ اول،۱۳۷۶، ص۳۹۳٫

[۴] . همان، ص۳۹۴

[۵] . حسن مرسلوند، زندگی­نامه رجال و مشاهیر ایران (۱۲۹۹ – ۱۳۳۰ ش)، تهران: الهام،۱۳۶۹، ج۲، ص۲۵۰٫

[۶] . حمید بصیرت­منش، پیشین، ص۳۹۴٫

[۷] . صحیفه امام، ج۷، ص۴۵۰٫

[۸] .  مهدی مجتهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، چاپخانه نقش جهان، ۱۳۲۷، ص۱۰۳٫

[۹] . همان، ص۱۸۱٫

[۱۰] .  صحیفه امام، پیشین، ج۳ ، ص۲۴۴٫

  1. ۲٫ صحیفه امام، پیشین، ج ۴، صص۴۷-۴۸

[۱۲] .  صحیفه امام، پیشین، ج۱۰، ص۳۱٫

درباره‌ی روابط عمومی موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن

همچنین ببینید

پیشه‌وری صدر فرقه

سید جعفر جوادزاده خلخالی (پیشه‌وری) فرزند جواد در سال ۱۲۷۲ شمسی در قریه زیوه (زاویه …