ترک سر کن که در این دایره بیسر و پا تا کسی سر ننهد گوی به میدان نبرد |
در ایام پرمحنت محاصره آذربایجان و حضور قوای روس در تبریز، شهید ثقهالاسلام مرجع رفع مشکلات و تیرهروزیهای مردم بیپناه آذربایجان بود. او هرگز در برابر تعدیات قوای روس آرام نگرفت و همواره برای از بین بردن چنددستگیها و نفاق، بارها در سیاست دخالت کرد و کوشید تا کارها را به صلاح آورد. ثقهالاسلام که به درستی میدانست سررشته همه این نفاقها در دست بیگانگان است با بردباری و متانت میکوشید تا چشم مردم را به حقایق باز کند و آنها را برای ایستادن در برابر بیگانگان مستعد سازد. با اطمینان میتوان گفت تمام نامهها و یادداشتها و تألیفات و سخنرانیهای این متفکر برجسته و روحانی سختکوش، با کلمات و مفاهیم اتحاد و همبستگی دینی و ملی و مقابله با نفوذ و سلطه بیگانگان معنا مییابد. بعد از اشغال آذربایجان توسط روسها، مضامین پیامها و تألیفات بیگانهستیز پررنگتر از همیشه در کلام ثقهالاسلام نمود پیدا میکند، آن چنان که گاهی از غفلت و بیخبری مردم به فریاد میآید و مینویسد: «من با آن همه عقیدهای که بعضی مردم در حق بنده دارند صریح عرض میکنم که دولت و ملت در قید اسارت خارجه خواهند رفت، مرا این درد میکشد و احدی بر من رحم نمیکند، آخر مسلمانان چرا تغافل از عاقبت خود دارید»؟! (دایرالمعارف تشیع، ج ۵، ص ۲۴۱)
این پیشبینی تأسفبار شهید ثقهالاسلام عاقبت در اثر تغافل و افراط و قدرتخواهی مردان حکومت و انقلاب به وقوع پیوست و لشکریان روس چنان به خاک قهرمانپرور آذربایجان یورش آوردند که گویی از دیرباز در این خاک حق آب و گل دارند.
انگلیسیها نیز با همکاری و نظارت مستقیم روسها، نهایتِ جفا را در حق مردم ایران روا داشتند و اگر نفوذ و تأثیر کلام و نوشتههای مردان آگاهی چون شهید ثقهالاسلام نبود چه بسا این منطقه از خاک کشورمان نیز همانند دیگر شهرهای از دست رفته، الان زیر سایه بیگانگان بود.
زندهنام ثقهالاسلام پیوسته در امر تخلیه خاک وطن از لشکر بیگانگان تلاش میکرد. به ویژه در نخستین روزهای اشغال تبریز که رفتار روسها نسبتاً دوستانه بود و ادعای جنگ نداشتند، بسیار با احتیاط و دوراندیشانه رفتار میکرد تا بهانه به دست دشمن ندهد و به اطرافیان نیز گوشزد میکرد تا روسها را تحریک نکنند چون آنها به دنبال چنین فرصتهایی هستند.
این افکار و بینش خاص شهید ثقهالاسلام درباره روسها باعث شده بود که بسیاری از مردم به تحریک عوامل بیگانه و افراطگران او را طرفدار روس بدانند و با شایعهپراکنی درصدد تخریب شخصیت وی باشند.
اما همه این تلخیها و مرارتها باعث نشد که این روحانی وطنپرست از قدرنشناسی برخی افراد، ناامید شود و دست از راهنمایی و اندرز بردارد. در آن روزهای وانفسای اشغال، در آن اوضاع پرتنش که ارتش روس در تبریز ملت ایران را تهدید میکردند که به جهت حفظ حقوق خود و تبعه و کنسولخانه روس به ایران سپاه آوردهاند برخی از نویسندگان افراطی بدون توجه به عواقب بعدی، با نوشتن مقالات تهدیدآمیز در روزنامهها، روسها را تحریک میکردند. از دیدگاه ثقهالاسلام در این هنگامه تاریک، دعوت مردم در روزنامهها به جنگ علنی با روس، دستاویزی محکم به لشکر روس میداد تا با این بهانه تحریکات خود را بیشتر کند. شهید ثقهالاسلام معتقد بود در این اوضاع درگیری با دولت قدرتمند روس، در حالی که دولت ایران دوران ضعف و دودستگی را میگذارند و مردم پشتوانه امنیتی نداشتند، باعث از دست رفتن استقلال کشور خواهد شد. بنابراین میتوان گفت تا هنگامی که به اوضاع مسلط نشده و به قدرت و قوای خود اعتماد نداریم باید با نیرنگ مدارا و از طریق مذاکره و دیپلماتیک با دشمن برخورد کرده و آنها را از کشور بیرون کنیم. ثقهالاسلام در پاسخ به ملامت برخی از انقلابیون خام نسبت به این طرز فکر مینویسد: «این قسم حرکات ما، دوستی خالهخرسه است یا تعمد؟! اشخاصی که برضد من هستند بفرمایید فلان کس طرفدار روس است! من باک از این کلام ندارم و همان را میگویم که خداوند متعال از زبان رئیس مورها خطاب میفرماید: «یا ایهاالنّملُ ادخلوا مساکنکُم لایحطمِنّکُم سُلیمانُ و جنودُهُ» مورچه با آن همه ضعیفی اتباع خود را میگوید: «داخل مسکن خودتان بشوید که پایمال نشوید» آیا رواست که با تن برهنه و دست خالی جلو توپ ماکسیم برویم و اسمش را دلاوری بگذاریم، در حالی که خصم، عمارت ییلاقی سلطنت را گرفته و نشسته و هر روز با تعدیاتش میافزاید… شما را به خدا درست ملاحظه کنید صاحب آن کلام طرفدار روس است یا کسی که منع این مذاکرات میکند؟» (مجموعه آثار قلمی، صص ۳۵۸ ـ ۳۶۰)
اعلانات، نامه و یادداشتهایی که از طرف ثقهالاسلام کتباً و یا شفاهاً به مبارزان ارسال شده است و نیز مراسلاتی که به کنسول روس و انگلیس در این خصوص نوشته است همگی نشاندهنده این حقیقت است که شهید ثقهالاسلام مسلکی جز صلحخواهی و همبستگی نداشت و همواره ملت را از تندروی و انتهاپسندی برحسب مقتضیات وقت نصیحت میکرد. (نامههایی از تبریز، ادوار براوان ، ترجمه حق جوادی، ۱۳۸۷ ص ۲۵۰)همانگونه که با شدتگیری جنایت روسها، سکوت و مدارا را جایز ندانست و مردم را علناً به مبارزه دعوت کرد.