مراسمهای مذهبی و سنتی در خلخال
سید محمدمسعود نقیب*
اشاره
فولکولورها و مراسم مذهبی، سنتی و ملی هر منطقه یا هر قوم و طایفهای در کشور پهناور ایران اسلامی، هر کدام دارای مفاهیم و مسائلی است که هر یک به تنهایی قابل تعمق و بررسی است ضمن آنکه در کنار هم تار و پود فرهنگ و هویت اصیل ایرانی اسلامی را شکل میدهند.
اقوام مختلف اعم از: کرد، عرب، ترک، بلوچ، لر، ترکمن، تات، گیلک و… که در ایران زندگی میکنند، در همدلی و وحدت و انسجام یکی از نمونههای والای ارزشها و اصول و آرمانهای اخلاقی، عاطفی به خصوص دینی میباشد.
علاوه بر مراسم مذهبی، در سایر مراسم سنتی و ملی نیز، شمیم عشق و علاقهی مفرط مردم هر طایفه یا هر منطقه به اسلام و مسائل مذهبی و ایران عزیز به صراحت به مشام میرسد. این موارد در گفتار و کردار و شعار و شعور به وضوح مشخص است.
آنچه در این مجموعه آمده، بخشی از فولکور، مراسم مذهبی اعم از برنامههای ماه محرم یا ماه رمضان و مراسم سنتی اعم از برنامههای عروسی یا آداب و رسومی که در پیشاپیش و قبل از فرا رسیدن سال نو (عید نوروز) انجام میگیرد و همینطور در موسیقی بومی، بازیهای محلی و آداب و مراسمهای دیگری میباشد که حاوی نکات و مواردی است که در هر یک از آنها دلبستگی و علاقمندی خاص مردم به مسائل مذهبی، دینی و ایرانی کاملاً نمایان است.
خلخال یکی از شهرستانهای استان اردبیل است که از جنوب به زنجان، از شمال به اردبیل، از شرق به گیلان و از غرب به آذربایجان شرقی محدود است.
در خلخال سه نوع گویش وجود دارد. گویش اکثریت مردم خلخال ترکی (آذری) است. در بخش شاهرود (امامرود) گویش تاتی و در چند روستای دیگر از بخش مرکزی گویش کردی رایج است. دین مردم خلخال کلاً مسلمان و پیرو مذهب شیعه، شیعهی اثنیعشری و تعدادی روستا در بخش خورش رستم مذهب تسنن دارند.
مراسمهای مذهبی
محرّم
اهالی خلخال عموماً عاشق ولایت و از محبان خاندان عصمت و طهارت هستند و در ولادت و وفات و شهادت ائمهی معصومین و سایر اعیاد مذهبی شور و شوق خاصی نشان میدهند. به خصوص در ایام عزاداری اباعبدالله حسین (ع) مردم یکپارچه عزادار شده و حتی اکثر خلخالیهای مقیم سایر شهرها نیز در این روزها به خلخال آمده و در این مراسم شرکت میکنند.
مراسم محرّم در این شهرستان خود شامل بحث مفصلی است. صحنهها و برنامههایی که از چند روز مانده به ماه محرّم و تا آخر صفر انجام مییابد بعضی در سایر جاها کمنظیر است. نگارنده که خود شاهد این مراسم بوده و سالها در این صحنهها حضور یافته و از نزدیک در تهیه و تدارک و امکانات بعضی از آنها شرکت داشته است و تحقیقاتی هم در این زمینه دارد به طور مجمل به پارهای از آنها اشاره میکند.
منازل و مراسم ثبتنام و احسان
در جوار هر مسجد به خصوص مسجد جامع و مسجد جمعه اماکنی به نام حسینیه، عباسیه، اکبریه، قاسمیه، اصغریه هستند که اصطلاحاً به هر یک از آنها «منزل» و مجموعاً «منازل» گویند. مرسوم است وقتی کودکی متولد شد ولی آن طفل اولاد ذکور خود را در سال اول تولد طی مراسم و برنامههای خاصی با حضور ریشسفیدان و با سلام و صلوات در «منزلی» که علاقمندند ثبتنام مینمایند.
در حقیقت این عمل بسیار پسندیده، طفل را از کودکی با امام حسین (ع) و خاندان عصمت و طهارت آشنا کرده و به راستی وصیت پیامبر اکرم (ص) مبنی بر انّی تارِک فیکُم الثقّلین کتابَ الله و عِترتی در اندیشهی کودک تحقق میپذیرد. مجموعهی ثبتنامکنندگان را که اعضای «منزل» هستند «اهل دسته» گویند و هر منزل نیز چند نفر «سردسته» دارد که گردانندگان منزل محسوب میشوند.
وسعت هر یک از این منازل به فراخور اعضای آن منزل است و هر یک به طور جداگانه حسابدار، دفتردار، آشپزخانه، چایخانه، ظروف و امکانات لازم و حتی آشپز هم دارند. این منازل در ایام محرّم به خصوص از سوم تا دوازدهم شکوه و عظمت بیشتری پیدا میکند. در این ایام احسان داده میشود به طوری که در سرتاسر شهر خانهای نمیماند که به آنجا احسان نرسیده باشد. حتی افراد غریب و مسافرخانهها و بیمارستانها و زندانیها نیز از این احسان بهرهمند میشوند. در این مدت معمولاً دو بار در منازل و یک بار نیز با فرستادن احسان به خانههای اهل دسته، از اعضا پذیرایی میشود و در بعضی مواقع نیز مردم برای گرفتن تبرک به منازل مراجعه میکنند. دادن غذا به خانهها منظرهی معنوی خاصی دارد به این ترتیب که غذا را در بشقاب ریخته و روی آن سرپوش مخصوص گذاشته و تعدادی را در مجموعهی (مجمعه) مسی قرار میدهند. جوانان به صورت ده نفره، مجموعهها را روی سر حمل کرده و در محلات مختلف به خانهها برده و به نام کسی که در آن منزل ثبتنام کرده است میدهند.
شبهای ششم و دوازدهم در تمام منازل به طور همزمان مراسم شام و احسان وجود دارد که بعضی از آنها توأم با وعظ و مرثیهخوانی است. در شب دوازدهم که اصطلاحاً به آن شب «یاخاباغلاما» گویند اهل دسته کمکهای مالی و اگر نذوراتی نیز داشته باشند به حسابدار منزل میدهند.
هر منزل دفاتر مخصوصی دارد که نام و نام خانوادگی و مشخصات و آدرس اهل دسته و حتی متوفیان را به طور دقیق ثبت کرده و هرگونه کمکهای مالی و جنسی را در دفتر مخصوص مینویسند.
در گذشته که وسایل و امکانات امروزه نبود اهل دستهی هر یک از این منازل وظایفی را به عهده داشتند که معمولاً به صورت ده نفری انجام میدادند. حتی در سایر ایام به ویژه در بروز حوادث غیرمترقبه، در گرما و سرما یا در مواقع ضروری به امداد و کمکرسانی میپرداختند و از ضعفا و بیپناهان دستگیری میکردند که اثر بعضی از این امور حالا نیز به قوت خود باقی است. ذیلاً به بعضی از وظایف منازل و اهل دستهها اجمالاً اشاره میشود.
حسینیه: که به آن «فراشخانه» نیز گویند. اهل دستهاش استقرار نظم و راهپیمایی و ترتیب دستجات عزاداری و دعوت از میهمانان و اعضا و مدیریت اجرائی برنامههای مربوطه را به عهده میگیرند و به هر یک از اهل دسته «فراش» گویند.
عباسیّه: به آن «سقاخانه» نیز میگویند. اهل دستهاش آوردن آب از چشمهها با مشکها و پر کردن دیگهای آب در ایام مخصوص و همینطور حمل مشکهای پر آب در مسیر دستجات، برای استفادهی عزاداران را به عهده داشتند و به هر یک از اهل دسته «سقا» میگویند.
اکبریه: به آن «پیشخدمت خانه» نیز میگویند. اهل دستهاش تنظیف و جارو کردن منازل و مساجد و پهن کردن سفرهها و دادن غذا و چایی و آب و آوردن آفتابه لگن برای شستن دست میهمانان، در قبل و بعد از غذا و همینطور شستن ظروف را به عهده داشتند و به هر یک از اهل دسته «پیشخدمت» گویند.
قاسمیه: به آن «مشعلدار خانه» نیز میگویند. اهل دستهاش فراهم کردن مشعلها و فانوسها و چراغهای لالهدار قدیمی و تهیهی مواد سوختی در مسیر دستجات یا در منازل و مساجد و مجالس را به عهده داشتند و به هر یک از اهل دسته «مشعلدار» میگویند.
اصغریه: به آن «چراغچی خانه» نیز میگویند. اهل دستهاش غالباً روشن نمودن شمعها و چراغها و فانوسهای کوچک و حمل آنها را به عهده داشتند و به هر یک از اهل دسته «چراغدار» گویند.
قارقارا
آخرین جمعهی ماه ذیحجه و قبل از فرا رسیدن ماه محرّمالحرام، اهالی هر محله یک اصله درخت چنار بلند و قطوری را که در اصطلاح محلی به آن «قارقارا» گویند و غالباً به صورت نذری و اهدایی و ندرتاً خریداری شده را از باغات اطراف شهر معین و مشخص کرده و آن را با سلام و صلوات قطع نموده و بعد از بریدن شاخههای اضافی، دستکهایی به آن بسته و با فریاد «یا حسین» و شعار:
ایندی مدد وقتی دی حـضرت عباسی آقا
آن را به دوش گرفته و با طبل و شیپور و با نواختن مارش عزا به جلوی مسجد میآورند و در حالی که به انتهایش پارچه و بیرقهای کوچک سیاه و سبز به علامت عزا بستهاند در وسط میدان مقابل مسجد میکارند. در مسیر حرکت این شعار گفته میشود:
هانسی گروهین بیله مولاسی وار شیعه لرون حـضرت عـباس وار
معمولاً بعد از این مراسم مردم به استقبال محرّم میروند و مساجد و بازار و اماکن را سیاهپوش میکنند.
شاید یکی از علل به وجود آمدن این مراسم این بود که چون در گذشته مواد سوختی و سایر امکانات مانند امروز وجود نداشت بنابر این از تنه و شاخههای آن درخت به عنوان ستون و پایه یا برای گرم کردن مساجد در زمستان و موارد مشابه دیگر استفاده میکردند.
شاه حسین واحسین (شاخسی واخسی)
این مراسم از دو یا سه روز مانده به ماه محرّم یعنی بعد از آوردن «قارقارا» تا شب عاشورا برگزار میشود. عزاداران در صفهای فشردهی چند صد نفره در حالی که با دست چپ از کمر همدیگر گرفته و با دست راست به سینه میزنند، مسیر تعیین شده را طی کرده و در مقابل مساجد به خصوص در میدان مسجد جامع (میدان وحدت) و میدان مسجد جمعه (میدان ولایتفقیه) دایرهوار حرکت کرده و به دور هم جمع شده و به نوحهخوانی و بکاء میپردازند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، جوانان متعهد و حزبالله با الهام از رهنمودهای امام خمینی (ره) با دادن شعارهای انقلابی و اسلامی و خواندن اشعار حماسی به اینگونه مراسم روح تازهای بخشیدند، مخصوصاً در روز عاشورا نفرات زیادی کفن پوشیده و با حمل تصاویر کربلا و عکس شهدا، با صفهای بسیار مرتب و منظم حرکت کرده و ضمن بکاء و مرثیهخوانی آمادگی خود را در تبعیت از ولایتفقیه و رهبری به نمایش میگذارند.
طشتگذاری و دستجات عزاداری
طبق معمول روز دوم ماه محرّم طشتگذاری مسجد جمعه و روز سوم طشتگذاری مسجد جامع و روزهای دیگر دستجات عزاداری سایر مساجد برگزار میگردد. در مراسم طشتگذاری پیشاپیش دستجات، سردستهها و سپس جمعیت عَلَم و کتل و بیرق به دستهای هر مسجد و شیپورچی و طبال و سنجزنها حرکت میکنند. در بعضی از دستجات گروه مخصوص کودکان و نوجوانان در دو ردیف مقابل هم حرکت کرده و به نوحهخوانی میپردازند. دستهی سینهزنان هم در دو ردیف و در پشت سر آنها، حاملین خیمه و طشتها که آنها را به طور عمودی به دوش دارند حرکت میکنند، و آخرین گروه نیز دستهی زنجیرزنان هستند، این دستجات هرکدام مسیر خاصی را طی کرده و در پایان به مسجد رفته بعد از مختصر نوحهخوانی به سخنان روحانی گوش میدهند.
روز تاسوعا و عاشورا
در روز تاسوعا همهجا تعطیل و بعد از ظهر، دستجات عزاداری با ابهت خاص به راه میافتند و معمولاً مسیر بیشتری را نسبت به روزهای قبل طی میکنند. در شب عاشورا نوجوانان و جوانان از اوایل غروب، دسته دسته با حزن و اندوه بسیار و با گفتن شعار «الوداع، الوداع، الوداع» به مساجد و منازل و حسینیهها میروند و عدهای شمع نذری روشن میکنند.
بعد از نماز مغروب و عشا مساجد پر از جمعیت شده به سینهزنی و نوحهخوانی میپردازند. سپس سخنرانان از فضیلت شب عاشورا و انگیزهی قیام امام حسین (ع) صحبت میکنند و بعد از پایان سخنرانی در حدود نصف شب، دستجات عزاداری از مقابل هر مسجد حرکت کرده و بعد از طی مسیرهای مخصوص، مقارن اذان صبح به مسجد برمیگردند و نماز صبح را اقامه میکنند.
در پیشاپیش این دستجات گروههای بیست و سی نفری که به آنها دستهی «الوداع» گویند حرکت میکنند و به صورت مقابله و سؤال و جواب نوحه میخوانند. اشعار بعضی از آنها چنین است:
بــــاخ زیــــنب زاره ای مهربـان قـــارداش
اولام قـــولی باغـــلی شــامه روان قــارداش
اهـــل جـــهان آغـلار یــارب بـــونه غمـدی
یـــقیـن حســـینیچون مــــــاه مــــحرّم دی
جســـم امــام سومیـن از سـر فتــاد بـر زمیـن
چرخ نگون شد آن زمان لـرزه فتـاد بــر زمیـــن
در این شب دستهی سینهزنان نیز اشعار پرمحتوایی میخوانند که مطلع یکی از آنها چنین است:
الفــراق است و الـوداع امشب ای امان امشب ای فغان امشب
روز عاشورا از ساعت ده صبح دستجات عزاداری باشکوه و عظمت هرچه تمامتر و با حزن و اندوه بیشتر در حالی که علمها را با پارچهی سیاه یکسره پوشانده و به طور خوابانده حمل میکنند بعد از طی مسیرهای مخصوص در مقابل هر مسجد به بکاء و نوحهخوانی پرداخته و سپس دستجات هر محله به مسجد خود رفته و مراسم «قتل» برگزار میکنند.
در این مراسم نخست، روحانی مسجد به منبر رفته و ضمن بیان شجاعتها و رشادتهای شهدای کربلا و با ذکر رجزها و سخنان آنها به ویژه با یادآوری، حرّ بن یزید ریاحی، حبیب بن مظاهر و حضرت قاسم بن حسن (ع) حضرت علیاکبر (ع)، حضرت عباس بن علی (ع) به نحوهی شهادت آنها پرداخته و در نهایت با اشاره به چگونگی شهادت حضرت علیاصغر (ع) از شجاعت و شهامت بینظیر حضرت امام حسین (ع) صحبت کرده و با ذکر برخی از فرمایشات و خطبههای آن حضرت به لحظات آخر شهادت آن بزرگوار اشاره میکند. این برنامه را طوری انجام میدهند تا مقارن اذان ظهر خاتمه یابد و درست در این لحظه مؤذن و چند تن از عزاداران، اذان سر میدهند و جمعیت نیز به شیون و زاری میپردازند. بعد از اتمام اذان، نماز ظهر و عصر اقامه میشود.
در سالهای گذشته این مراسم در میدان و مقابل هر مسجد برگزار میشد و به طور کلی میدان و پشت بام دکاکین و خانهها مملو از جمعیت میشد. ضمناً دستهی زنجیرزنان در روز عاشورا پابرهنه شده و به سر و دوش کاه و گل میمالند.
در شب شام غریبان و روزهای یازدهم و دوازدهم محرم، عزاداری همچنان ادامه مییابد و دستجات عزا منعقد میگردد. بعضی از اشعاری که در این روزها توسط عزاداران خوانده میشود اشعار قدیمی و پرمحتواست. به عنوان نمونه به مطلع بعضی اشاره میشود.
در روز عاشورا نوحه سر میدهند:
انّ هذا الیوم یوم عاشورا آه واویـــلا وامـــصیبتا
در شب شام غریبان میخوانند:
حسین بیمدفن است امشب مَلک در شـیون است امشب
بعضی از کارهایی که در مسیر حرکت دستجات انجام میگیرد بسیار قابل توجه است که به چند مورد اشاره میشود:
۱- اگر در طول یک سال گذشته یعنی از محرّم تا محرّم در مسیر حرکت دستجات، از خانوادهای کسی فوت شده باشد نوحهخوان هر دسته مکلف میشود دسته را متوقف کرده و در مقابل یا مجاورت خانهی متوفی فاتحه داده و حمد و سوره قرائت میکنند.
۲- در مسیر حرکت دستجات، حاجتمندان و متوسلین به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شال گردن، دستمال، روسری خود را به زیر پای عزاداران میاندازند و بدین وسیله آن را توتیای چشم میکنند.
۳- در مسیر حرکت دستجات، مردم در فواصل مختلف با شربت و حلوا و شیر و چایی و امثال آن از عزاداران پذیرایی میکنند.
۴- چنانچه این مراسم مصادف با فصل زمستان باشد، مردم در مسیر حرکت دستجات آتش روشن کرده، یا وسایل گرمازا میگذارند تا عزاداران، خود را گرم نمایند.
* * *
ماه مبارک رمضان
چند روز مانده به ماه مبارک رمضان، مردم منطقه مساجد و امکان مذهبی را غبارروبی کرده و خودشان نیز جهت استقبال از این ماه پربرکت آماده میشوند. در این ماه مبارک، در تمام مساجد شهر و روستا معمولاً شبها بعد از نماز مغرب و عشا برنامهی سخنرانی برگزار میشود. در اکثر مساجد شبها و در بعضی از مساجد روزها بعد از نماز ظهر و عصر، مراسم مقابله و تلاوت قرآن مجید منعقد میشود و هر جلسه یک جزء از قرآن مجید قرائت میگردد. به طوری که در سی روز کل قرآن مجید تلاوت و تمام میشود.
در شبهای قدر بعد از اتمام سخنرانی دعای جوشن کبیر خوانده میشود. هر پنج یا ده قسمت این دعا را یک نفر میخواند و در هر قسمت مردم الغوث الغوث… را با حالت خضوع تکرار میکنند سپس دعای مخصوص «بکیاالله» در یک فضای معنوی خوانده میشود. این مراسم تا پاسی از شب طول میکشد.
در روز ۲۱ ماه مبارک که شهادت حضرت علی (ع) است بازار و اماکن یکپارچه تعطیل شده و پرچمهای سیاه نصب میگردد. در این روز مردم، دستجات عزاداری برپا کرده و عدهی زیادی از شهر و حومه به بقعهی سید دانیال واقع در سه کیلومتری شهر رفته و سوگواری میکنند.
بعد از پایان ماه مبارک رمضان، در روز عید سعید فطر، مردم فطریهی خود را آماده کرده و جهت شرکت در نماز فطر عازم مساجد میشوند و بعد از نماز نیز این عید سعید را به همدیگر تبریک گفته و به دید و بازدید میپردازند.
* * *
مراسمهای سنتی
چهارشنبه سوری
سه هفته مانده به عید نوروز، اولین چهارشنبه را «زیرزبیل چهارشنبه» و دومین چهارشنبه را «کول چهارشنبه» و سومین چهارشنبه یعنی آخرین چهارشنبهی سال را که بعد از آن عید نوروز شروع میشود «گل چهارشنبه» گویند. سالهای گذشته در روز چهارشنبه سوری بعد از غروب آفتاب کودکان در پشت بام یا حیاط خانهها آتش روشن نموده و فشفشهبازی و… میکردند و بعضیها این آتش را در هفت جا روشن نموده و از روی آن میپریدند.
قورشاق سالماق (شال آتماق)
شب چهارشنبه سوری عدهای در خانههای خود شیرینی و آجیل و تنقلات فراهم کرده و تخممرغ رنگ مینمایند. بعضیها نیز سرشب درب خانههای خود را باز گذاشته و آماده و به انتظار مینشینند و بچهها نیز به طور شناس یا ناشناس وارد خانه شده و دستمالی که به همراه دارند به اطاق میاندازند. اهل خانه نیز به تناسب حال، دستمال آنها را پر میکنند. در بعضی از روستاها از روزنهی پشت بام قورشاق (دستمال بزرگ) به داخل میانداختند.
در شب چهارشنبه سوری بعضی از خانوادهها ششانداز میپزند و آن خورشتی است شامل تخممرغ، کشمش، زردآلو یا خرما، پیاز، آلوچه، ترشی که جمعاً شش نوع میباشد. صبح روز چهارشنبه سوری بچهها و جوانان به کنار چشمه یا آب رودخانه رفته و از روی آن میپرند و شادی میکنند. در بعضی از روستاها این کار را با اسب و قاطر انجام میدهند.
نوشد (نوروزنامه)
چند روز مانده به عید نوروز یک عدهی مخصوص دو یا سه نفره به خانهها رفته و «نوشد» میخوانند و اشعار آنها که به عنوان «نوشد» یا «نوروزنامه» خوانده میشود چنین است.
گئچـوب فـصل زمستانون جفاسی
گلیر فصل بــهارون خوش هواسی
چیمنله کوهســارون وار صفــاسی سیزون بـو تـازه بـایرامـوز مـبارک
آیـوز ائـیلوز گونوز هـفتوز مـبارک
اگر سخت اولدی قیش یتدی تمامـه
گئدوب قار، یرگئیندی تـازه جامــه
آغاجلاردا سالـور قـــوش آشیــانه سیزون بـو تـازه بـایرامـوز مـبارک
آیـوز ائـیلوز گونوز هـفتوز مـبارک
قــورون اینــدی بســاط شادمـانی
یـومـورتالار بویانســون ارغــوانی
گلون خوش دل اولاق بایرام زمانی سیزون بـو تـازه بـایرامـوز مـبارک
آیـوز ائـیلوز گونوز هـفتوز مـبارک
گیئون تــازه لباس آللــر حنــالی
گرگ خرج ائیلماخ بایرامدا مــالی
وارون پول، شادایله اهل و عیــالی سیزون بـو تـازه بـایرامـوز مـبارک
آیـوز ائـیلوز گونوز هـفتوز مـبارک
کنــار ائیـله اؤزوندن فکــر و ذلت
ائـوون دیوارینــه ویریاخشی زینت
فقیــر و بی نوایــه قیـــل کـرامت سیزون بـو تـازه بـایرامـوز مـبارک
آیـوز ائـیلوز گونوز هـفتوز مـبارک
آخر چارشنبه اوت یاندیر، دام اوسته
عیال اولادون آتتدانسـون اوداوستـه
اورک شاداولسا اولماز فکـر خستـه سیزون بـو تـازه بـایرامـوز مـبارک
آیـوز ائـیلوز گونوز هـفتوز مـبارک
عزیــز بایرام، عزیز دوت شادمانی
گتــور یـــاده گئچن دوره زمانـی
بـو بایــرام شـاد ائدر پیـرو جوانی سیزون بـو تـازه بـایرامـوز مـبارک
آیـوز ائـیلوز گونوز هـفتوز مـبارک
گئــدون دیون بوگون تازه گلینــه
حنـا یاخســون او زلف عنبر ینــه
تاری ویرسـون اونــا اولاد نرینــه سیزون بـو تـازه بـایرامـوز مـبارک
آیـوز ائـیلوز گونوز هـفتوز مـبارک
خانیــم باجـی اوتور ما دور ایاغـه
گتـــور آئینــه کشمشــی قبــاغـه
قوناق ایت بیزلـری کوک قایقاناغـه سیزون بـو تـازه بـایرامـوز مـبارک
آیـوز ائـیلوز گونوز هـفتوز مـبارک
بهار آمد
بهار آمد بهاران خوش صفا هست امیـرالمؤمنـان مشکلگشـا هست
امــام اولیـــن آمــد بـه میــدان ملائک بر سرش میخواند قـرآن
امــام دوم اسمش مجتبـی هست حسن فرزند پـاک مرتضی هست
بهار آمد بهاران خوش صفا هست امیـرالمؤمنـان مشکلگشـا هست
امــام سومیــن شــاه شهیـــدان حسین که کشته شد با تیغ عدوان
امــام چهارمین زینالعبــاد است گــل بــاغ حسیـن پاکزاد است
بهار آمد بهاران خوش صفا هست امیـرالمؤمنـان مشکلگشـا هست
امــام پنجمیـن خوانـم بـه باقــر شفـاعت میکنـــد در روز آخـر
امام ششمین خوانـم بـه جعفـــر شفیـع شیعیــان در روز محشــر
بهار آمد بهاران خوش صفا هست امیـرالمؤمنــان مشکلگشا هست
امــام هفتمین موسی است نامش کـه تـا عـرش برین باشد مقامش
امــام هشتمین خوانـم رضــا را رضــا بخشنـدهی روز جـــزا را
بهار آمد بهاران خوش صفا هست امیـرالمؤمنـان مشکلگشـا هست
امــام نهمیــن خوانـــم تقـی را شفاعـت میکنـد هـــر متقـی را
امــام دهمیـن نامش نقــی است نقــی آن زادهی پاک تقــی است
بهار آمد بهاران خوش صفا هست امیـرالمؤمنـان مشکلگشـا هست
امـــام یـازدهم خوانـم به عسگـر که بـوده در جهان مولا و رهبــر
دوازدهم امام انس و جـــان است محمّدمهدی و صاحب زمان است
بهار آمد بهاران خوش صفا هست امیـرالمؤمنـان مشکلگشـا هست
* * *
خدیرنبی «خضرنبی»- قاووت الهماق
شبهای جمعهی سه هفته مانده به عید را خدیر نبی میگویند. در بعضی از خانهها زنان و دختران جمع شده با کمک هم گندم، نخود، سنجد، شاهدانه، تخم خربزه و قند را آرد و الک کرده و حاصل آن را که اسمش قاووت است در ظرفی ریخته و در گوشهی اطاق میگذارند. و به اصطلاح عوام میگویند حضرت خضر آمده به آن برکت میدهد. سپس روز جمعه آن را در بشقابها ریخته و به عنوان تبرک و احسان برای اقوام و همسایهها میفرستند و آنها نیز چیز مناسبی به عنوان هدیه به آورندهی قاووت میدهند. این مراسم را که در گذشته بسیار رایج بود «قاووت الهماق» میگفتند.[۱]
تکه اوینادماق
در بعضی از جاهای خلخال در آستانهی فرارسیدن عید نوروز مترسگی به نام تکه (بزپیشرو) درست کرده و آن را طوری میساختند که با تکان دادن اسکلت چوبی، دست و پای آن به حرکت در آمده و میرقصید و به هنگام بازی و نمایش که به آن تکه اوینادماق میگفتند شعر ذیل را با صدای مخصوص میخواندند.
تکــم تکــم آختـا تکــم بوینوندا وار نوختـا تکــم
توکلری بیــزبیــزاولـوب قیشدا یئیوب شاختا تکــم
* * *
تکــم گئتـدی خانـلیقـــا اوز قویـدی یامــانلیقـــا
تـکمی اولـــدور دولـــر آتــدیــلا ســامـانلیقــــا
* * *
تکــم گئتدی مشگینــــه گلمــدی اون بش گونـه
هر کس تکمه پای ویرسه دوشمهسون او پیس گونه
* * *
تکــم گئتـــدی مرنـــده تمــاشـــا دور گلنــــده
یاخشی انسان چوخ یاشار وای پیســه دور ئولنـــده
* * *
بو تکه نـون قنـــدی وار چوخ کسّیکلی کنـدی وار
هـــر قاپـــودا اویناســا بیـر نعلبکی قنـــدی وار
* * *
تکـــم تکـــم آغـلامـــا قـــول قئچــووی قاتلاما
صباح که بایــرام گلـــور گئدوب چولــده باغلامــا
* * *
تکــم تکـــم نـاز ائیلــر چـــوبـانـا آواز ائیلــــر
ییــغار قــویون قوزینــی بایـــرامی پئشواز ائیلـــر
* * *
تکـــمی یــــــارادان الله تــــوکـــونی دارادان الله
هر کس تکمه پای ویـرسه سـاخــــلا بــــلا دان الله
* * *
کوساگلین
در بعضی از جاهای خلخال رسم بود که چند روز مانده به عید نوروز دو یا سه نفر نمایش کوسه و گلین (عروس) انجام میدادند و آنطوری بود که این دو نفر خود را تزیین کرده و زنگوله میبستند که با رقص و حرکت، زنگولهها به صدا درآمده و با خواندن اشعار به درب خانهها رفته و شادی و پایکوبی میکردند. قسمتی از آن اشعار چنین است.
کوسـا گلور هاوادان دونی وارتیل تاوادان
کوسانون پائین گتور خانیــم ایوون آبادان
مراسم عروسی
این مراسم به صورتی که شرح داده میشود در گذشته بسیار رایج بود امروزه فقط در بعضی از جاهای خلخال رواج دارد و به این صورت است که اگر چنانچه دو خانواده بخواهند وسیلهی ازدواج پسر و دختری را با هم فراهم نمایند ابتدا پسر پس از انتخاب دختری از یک خانواده و تصمیم به ازدواج با او بعد از توافق پدر و مادر، نخست توسط یکی از نزدیکان نظر موافق خانوادهی دختر و خود او کسب میشود و سپس با قرار قبلی چند نفر از فامیل و بستگان خانوادهی پسر، به عنوان اخذ آخرین موافقت از خانوادهی دختر و تعیین مهریه و سایر شروط لازم به خانهی دختر میروند و در حضور چند نفر از فامیل و بزرگان خانوادهی دختر، بحث و تبادل نظر میکنند. که در اصطلاح محلی آن را «حَیْ آلماق» گویند و بعد خود را برای انجام برنامهی عقدخوانی یا «شیرینی ایچماق» آماده مینمایند و بعد از آن مراسم «شَلْتَه»[۲] را انجام میدهند که به شرح زیر است.
از همهی زنان فامیل و دوستان و آشنایان و همسایگان وسیلهی طرفین یعنی هم توسط خانوادهی داماد و هم توسط خانوادهی عروس، به طور جداگانه دعوت به عمل میآید. مدعوین خانوادهی پسر (داماد) به طور دستهجمعی با چند بسته شیرینی و چند دست لباس و تعدادی جواهرات نسبت به وسع و توانایی خود به طرف خانهی عروس رهسپار میشوند و در آنجا با مدعوینی که توسط خانوادهی عروس انجام گرفته ملاقات و به جشن و شیرینیخورانی میپردازند. از آنجایی که وسیلهی پذیرایی این برنامه کمهزینه و تقریباً اندک است از تعداد بیشتری دعوت میشود و میتوان گفت کسی از بستگان و نزدیکان و همسایگان بدون دعوت نمیمانند.
بعد از اتمام این برنامه خانوادههای عروس و داماد خود را برای انجام برنامهی دیگر که در اصطلاح محلی به «رَسیم» معروف است آماده میکنند. در این روز خانوادهی داماد و عروس به طور جداگانه از دوستان و همسالان برای صرف شام دعوت به عمل میآورند و معمولاً در این برنامه تشریفات خانهی داماد بیش از خانهی عروس میباشد.
شب «رسیم» شب حنابندان نیز هست یعنی پس از صرف شام سلمانی مخصوص داماد، حنا را در ظرفی که آماده شده به مجلس میآورد و پس از دست افشانی حاضرین، داماد در محلی مخصوص قرار میگیرد و دو نفر از دوستان نزدیکش به نام ساقدوش و سولدوش در طرف راست و چپ داماد قرار گرفته و با سلمانی حنا را به دست و پای داماد میبندند و پس از شیرینیخورانی، باقی حنا را با مقداری شیرینی و میوه به خانهی عروس میبرند و در آنجا که مراسم همسان خانوادهی داماد برگزار گردیده مقداری از حنا را وسیلهی مشّاطه به پای دختر مالیده و به جشن و شیرینیخورانی میپردازند.
مرحلهی بعد برنامهی «گلین آپارماق» است و آن روزی است که موقع غروب آفتاب عروس را باید به خانهی داماد بفرستند. در این روز دوستان و همسالان داماد را برای صرف نهار دعوت میکنند و یک ساعت به ظهر مانده، سلمانی داماد را به همراه ساقدوش و سولدوش به حمام میبرد و پس از استحمام در میان شادی و سرور، داماد را از حمام بیرون آورده و با گفتن صلوات و خواندن دعا لباس دامادی را میپوشانند و سپس شیرینی پخش نموده و به طرف منزل میبرند و آنگاه او را در جمع مدعوین که قبلاً جهت صرف نهار حضور یافتهاند در صدر مجلس و میان دوستانش مینشانند.
این حالت برخلاف سایر میهمانیهاست یعنی داماد در صدر مجلس قرار گرفته و مدعوین در پایین مجلس مینشینند. در این وقت دوستان داماد چند لحظه دستافشانی و پایکوبی کرده سپس نهار میخورند. بعد از نهار میهمانان دیگر، پراکنده شده و دوستان داماد به همراه او با ساقدوش و سولدوش جهت گردش به بیرون شهر میروند. نزدیکیهای عصر بزرگان و ریشسفیدان خانوادهی داماد به خانهی عروس رفته و به همراهی بزرگان و ریشسفیدان خانوادهی عروس از جهازیه صورتبرداری میکنند و سپس بهای هر یک از جهازیه را تعیین و قیمت کل آن را در زیر جهازنامه نوشته و به امضای حاضرین رسانده و بعد از امضای داماد به پدر عروس تحویل میدهند و آنگاه جهازیه را بستهبندی نموده و در صندوق یا جعبههای مخصوص قرار میدهند. سابق بر اینکه اتومبیل نبود جهازیه را به اسب و قاطر بار میکردند و کودکی از خانوادهی عروس را سوار قاطر نموده به طرف خانهی داماد میبردند. در جلوی خانهی داماد با دادن جایزه و خلعت به آن کودک، آنها را به اندرون خانهی داماد انتقال میدادند. پس از این برنامه عدهای از خواصّ آماده میشدند که دنبال عروس رفته و او ر از خانهی پدری به خانهی داماد بیاورند. در حالی که مشاطّه عروس را زینت داده و آراسته کرده است چند تن از بزرگان و ریشسفیدان خانوادهی داماد، عروس را طی تشریفاتی تحویل گرفته و با دعای خیر پدر و مادر و سایرین، او را به طرف خانهی داماد میبرند. در این وقت است که کودکان و نوجوانان محل به عنوان هم فال و هم تماشا در مسیر حرکت عروس جمع میشوند و با های و هوی شعار داده و هورا میکشند. در نزدیک خانه داماد در پای عروس، گوسفند قربانی کرده و او را از بین سر و بدن گوسفند به داخل خانه وارد میکنند در بعضی جاها داماد را به پشت بام برده و برای حاضرین سیب قرمز یا قند و شیرینی میاندازد. در این موقع که شب فرا میرسد تمام میهمانان زن را که «ینگه» میگویند در خانهی داماد جمع نموده و شام میدهند. بعد از شام جشن و شیرینیخورانی نموده و تا پاسی از شب ادامه مییابد و سپس ینگهها متفرق میشوند.
برنامهی دیگر که آن را در اصطلاح محلی «دُواخ قاپما» میگویند در خانهی داماد و بعد از ظهر صورت میگیرد این برنامه در مرحلهی چهارم و روز دوم بعد از آوردن عروس انجام میگیرد و بدین شرح است که عدهای از زنان را خانوادهی دماد و عدهای را خانوادهی عروس دعوت میکنند. مدعوین خانوادهی عروس بعد از جمع شدن در خانهی پدر عروس به طور دستهجمعی به طرف خانهی داماد رهسپار شده و به مدعوین خانهی داماد ملحق میشوند و پس از گفتن تبریک و مبارک باد و دعا برای خوشبختی عروس و داماد و پخش شیرینی، عروس را به مجلس آورده و در روی صندلی مینشانند و مشاطه خلعتی به صورت پارچه در بالای سر عروس نگاه میدارد. در این لحظه پسر بچهای از خانوادهی داماد پیش آمده میگوید «قاپیم، قاپماییم» و مشاطه میگوید «قاپمابخت ور» و این کلمات دو سه بار تکرار میشود و پسر بچه غفلتاً خلعت را که به اصطلاح «دواخ» گفته میشود میقاپد و فرار میکند و حاضرین با دستافشانی و گفتن مبارک باد و پخش شیرینی مراسم را به پایان میرسانند.
آخرین برنامه در شب سوم عروسی است. در این شب پدر عروس مهمانی نسبتاً مفصلی به افتخار عروس و داماد در خانهی خود به کلیهی فامیل و نزدیکان و خود عروس و داماد و همسالان آنها میدهد. مدعوین خانوادهی داماد پس از حضور در منزل داماد به اتفاق به طرف خانهی عروس رهسپار شده و به مدعوین خانوادهی عروس ملحق و شام صرف میکنند. این برنامه را در اصطلاح محلی «اوچ گیجه» یا «ایاق آشدی» میگویند. پس از صرف شام خانوادهی عروس خلعتی را که معمولاً یک قواره کت و شلوار است با یک جعبه شیرینی به عنوان انعام و خلعت به داماد هدیه میکنند و مدعوین نیز با گفتن مبارک باد و دعای خیر، مجلس را ترک میکنند و بدین ترتیب مراسم عروسی پایان یافته و عروس و داماد زندگی مشترک خود را آغاز میکنند.
آداب و رسوم دیگر
الله لاما: و آن هنگام فصل درو و برداشت محصول است، معمولاً در فصل درو، محصول پنج یا شش متر مربع زمین را نگاه داشته آنگاه همهی اهالی محل یا روستا اعم از پیر و جوان و زن و مرد جمع شده و طی مراسم خاصّ و باشکوهی بعد از دعا و صلوات آن مقدار باقیمانده را درو میکنند و این عمل را الله لاما گویند.
اِمجی: زمانی است که بعضیها به عللی در برداشت محصول عقب مانده و نتوانستهاند به موقع برداشت نمایند. در این وقت همسایگان به اتفاق جمع شده به او کمک میکنند.
زومار دارتما: (آرد کردن محصول) زمانی است که مردم یک محل یا یک روستا یا عدهی کثیری به اتفاق و با کمک همدیگر محصولات زمستانی یا گندم خودشان را برای مدت شش ماه و اندی آرد یا انبار میکنند.
دام باستیرما: (پوشش سقف) در بعضی از مناطق رسم است که به هنگام احداث ساختمان، وقتی دیوار آن به مرحلهی تیرکشی (پوشش سقف) رسید. یا در ساختمانهایی که قبلاً ساختهاند. هر دو سال و سه سال یکبار برای پوشش دادن سقفهای گِلی، مردم جمع شده به صاحب ساختمان کمک میکنند.
تویانه: (کمک کردن به خانوادهی عروس و داماد) در بعضی جاها رسم است کسی که ازدواج میکند در مرحلهی اول عدهای را به مراسم عقد دعوت نموده و قبل از خواندن صیغهی عقد، طی مراسمی هر کس به قدر همت خود به صورت نقدی یا جنسی هدایایی به خانوادهی عروس و داماد میدهند. این مراسم را در اصطلاح محلی «تویانه» گویند.
یاسلاما: (کمک به صاحب عزا) این عمل نیز در بعضی جاها مرسوم است یعنی وقتی کسی از دنیا رفت مردم برای تسلی به منزل او رفته و در هزینهی دفن و کفن و احسان و سایر موارد دیگر سهیم شده و به قدر همت خود به خانوادهی معزّا کمک جنسی و نقدی میکنند.
بازیهای محلی
انزلی: این بازی را دو نفر یا بیشتر انجام میدهند یعنی بعد از قرعهکشی دستهای دولاّ شده و دستهی دیگر ضمن شمارش اعداد، کلمات و شعار مخصوصی گفته و هر بار از روی دستهی اول میپرند. چنانچه تخلف کرده یا نتوانستند به عللی بپرند، بازنده میشوند. در غیر این صورت بازی همچنان ادامه مییابد.
بورک اپاردی (بورک قاچتدی): نوعی بازی است که دو یا چند نفر با هم بازی میکنند ابتدا یکی با قید قرعه کلاهی را به دست گرفته و فرار میکند، دیگران به دنبال او میدوند تا کلاه را از او بگیرند چنانچه کلاه را نتوانند از او بگیرند و او به هدف برسد برندهی بازی میشود.
قارانقوش (چلچله یا پرستو): چهار نفر یا بیشتر این بازی را شروع میکنند. ابتدا بازیکنان دو دسته میشوند. دستهای ایستاده، دستهای دیگر به پشت آنها سوار میشوند و توپی را به همدیگر پاس میدهند اگر توپ افتاد و نتوانستند بگیرند بازنده شده آنوقت دستهی دیگر را به دوش سوار میکنند و همینطور بازی را ادامه میدهند.
قئیش ووردی (کمربندبازی): در زمین مسطح، دایرهای را به قطر چهار متر یا بیشتر خطکشی کرده و بازیکنان دو دسته میشوند به قید قرعه دستهای در بیرون از دایره و دستهای در درون دایره قرار میگیرند و کمربند خود را در روی زمین و لای دو پا گذاشته نوک آن را در منحنی دایره قرار میدهند بیرونیها باید کمربند را از درونیها بگیرند چنانچه دستهی بیرونی بتوانند کمربند را از زیر پای دستهی درونی درآورند برنده شده و با همان کمربند، درونیها را در داخل دایره میزنند. شرط برنده شدن دستهی درونی این است که تلاش کنند پای خود را به پای بیرونیها بزنند، چنانچه این کار را بکنند بازی تمام شده و درونیها برنده میشوند و آنگاه جایشان را با دستهی بیرونی عوض میکنند.
کشتی محلی: این بازی نوعی کشتی است که بین دو نفر یا چند نفر معمولاً در مراسم عروسی انجام میگیرد.
گیزلن پاچ[۳] (قائم موشک بازی): این بازی نیز بین دو یا چند نفر انجام میگیرد. ابتدا دو دسته میشوند دستهای چشمهای خود را بسته و دستهی دیگر پنهان میشوند چنانچه دستهی اول بتوانند دستهی دوم را که پنهان شدهاند پیدا کرده و بگیرند برنده میشوند.
موسیقی بومی یا محلی در خلخال
با توجه به پژوهشهای انجام یافته، موسیقی بومی خلخال نیز از متانت ویژهای برخوردار بود و نوعاً ردیفهای خاصی (محلی) داشت که بنا به نظر کارشناسان در مقایسه با ردیفهای موسیقی سایر نقاط آذربایجان و مخصوصاً باکو در نوع خود نمونه و جالب توجه بود. اگرچه اجرای این ردیفهای مخصوصی در حال حاضر مانند گذشته نبوده و در ظاهر به فراموشی گرائیده است ولی بنا به اظهار اهل فن، بعضی از این ردیفها بکر و دستنخورده باقی مانده است که به ذکر نام بعضی از این ردیفها و آهنگهای بومی اشاره میگردد و آنها عبارتند از دو بیت، ولی جانی، کسمه شکسته، شیروان شکستهسی، عبدالله شکستهسی، ساری تورباق، پائیزا، قرهباغی، (گویا با سایر قرهباغیها تفاوت دارد)، فرنگ اوغلی. این نوع ردیف نیز در مناطق اطراف آق داغ اجرا میگردد.
اشعاری که با این نوع ردیفها و آهنگهای بومی توسط سرآیندگان اشعار و نوازندگان محلی (عاشیقها) خوانده میشود نسبت به سایر جاها نیز از متانت خاصی برخوردار است و اکثر ابیات، دارای مفاهیم خوب و معانی بهتری است که به چند مورد آن اشاره میشود.
مــن عاشقیــــم علــی وار محمّد(ص) وار علی(ع) وار
غــم چکمــه دلی گویلــوم سنــه کؤمــک علـی(ع) وار
* * *
مــن عاشقیـم یـاز گؤنـــدر پائیـــزگؤنــدر یـازگؤنـــدر
باغــدا کاغــــاذ اولمــاســا یاپـراق اوسته یـــاز گؤنــدر
* * *
مــن عاشیـق خلخال ئیـــری یــای یاخشی خلخال یئـــری
ســویوق ســو خـوش هوالی گزمگه خلخــــال یئـــــری
* * *
خلخـــالیـــن آق داغینـــدا قـــار یـاتــار بوجاغینــــدا
گـــل خلخالــی گــز دولان قــزل گــــول وار باغینـــدا
* * *
مسجد وار محراب و منبـــر ئوزونه سپیپ مشک ایله عنبر
بـو مسجدی کیـــم ســالیب سالیب سالیب خلیـل پیغمبـر
* * *
*. سید مسعود نقیب فرزند سید محمود در سال ۱۳۳۲ در یک خانوادهی روحانی در شهرستان خلخال پا به عرصهی وجود نهاده و تحصیلات خود را تا پایان مقطع کارشناسی در رشتهی حقوق قضایی به پایان رسانده و از بدو استخدام تاکنون در مسئولیتهای مختلفی چون شهردار خلخال، فرماندار هشترود، فرماندار مغان، دبیر کمیتهی قفقاز مستقر در استانداری آذربایجان شرقی انجام وظیفه نموده است و در حال حاضر معاونت سازمان اسناد و کتابخانهی ملی مدیریت منطقهی شمال غرب کشور میباشد.
او علاوه بر مسئولیتهای اجرایی و فرهنگی، در امور تحقیق و تألیف و پژوهش نیز کار کرده و آثار و تألیفات متعددی دارند که برخی چاپ شده و بعضی آماده به چاپ و یا در حال تحقیق و تدوین میباشد، از جمله:
۱- خلخال و مشاهیر، در ۸۵۰ صفحه سال ۱۳۷۹ چاپ و منتشر شده، ۲- گاهشمار تطبیقی، شامل وقایع مهم جهان اسلام و ایران از هجرت پیامبر تا ۱۳۸۰ در سال ۱۳۸۱ چاپ و منتشر شده، ۳- دوازده سرور درد، در سال ۱۳۶۸ چاپ و منتشر شده، ۴- خلخال و اسناد، آماده به چاپ، ۵- خلخال و انقلاب اسلامی، آماده به چاپ، ۶- مجموعهی اشعار، آماده به چاپ، ۷- نسبنامهی سادات حسینی خلخال، آماده به چاپ، ۸- محرم در آذربایجان، در حال تدوین، ۹- چهل تا چهل حدیث، در حال تدوین، ۱۰- تاریخ مساجد تبریز، در حال تحقیق، ۱۱- انقلاب اسلامی در خلخال به روایت تصویر، آماده به چاپ، ۱۲- دهها مقالهی چاپ شدهی دیگر در مطبوعات و…
.[۱] قاووت را به عربی سویق و در فارسی پُست گویند.
[۲]. به نظر میرسد شلته از کلمهی شالوده که اساس و بنیان عروسی است اخذ شده باشد.
[۳]. قاچ هم میگویند.