در دهه گذشته اصل ۱۵ قانون اساسی به عنوان سندی حقوقی در زمینه آموزش زبانهای محلی و قومی مورد توجه برخی محافل سیاسی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و یا گروهی از فعالین قوم گرا و نیز گروهی از اهالی فرهنگ و ادب در گوشه و کنار کشور بوده است. در اصل ۱۵ قانون اساسی از آزاد بودن استفاده از زبانهای محلی و قومی در رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس سخن گفته شده است. مقصود و مراد قانوننویسان در مجلس خبرگان قانون اساسی از گنجاندن این مفاهیم در اصل ۱۵ (اصل ۲۱ پیشنویس) را چگونه میتوان تشریح کرد؟ آیا از این بخش قانون اساسی «استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است» مشخص است که مقصود از زبانهای محلی و زبانهای قومی چیست؟ آیا در کشور تعریفی استاندارد از زبانهای محلی صورت گرفته است؟ زبان محلی به چه معنا است؟ مراد قانوننویسان از زبانهای قومی چه بودهاست؟ تدریس ادبیات چه زبانهایی مدنظر قانون اساسی است؟ آیا از مفاد اصل ۱۵ قانون اساسی، آموزش زبانهای قومی، به معنای آموزش زبانهای کردی و آذری و بلوچی به عنوان یکی از وظایف وزارت آموزش و پرورش، درک میشود؟ آیا این آموزش اجباری است؟ آزاد است؟ آزاد بودن به چه معنایی مدنظر است؟ در مناطق چند قومی و چند زبانه برای آموزش ادبیات زبان های قومی چه سیاستی در پیش گرفته شود؟در چه پایه هایی و چه مقاطعی این اصل میتواند اجرایی شود؟ چه مخاطرات و آسیبهایی از قِبَل ورود بدون کار مطالعاتی و کارشناسی به بحث زبانهای محلی متوجه منافع ملی و همبستگی ملی است؟ در مقاله پیش رو ملاحظات، ابهام ها، چالشها، ملزومات و پیش شرطهای ورود به بحث زبان های محلی و آموزش ادبیات زبان های محلی مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت.
واژگان کلیدی: اصل ۱۵ قانون اساسی، ادبیات محلی، آموزش زبانهای مادری، سیاست گذاری، آسیبها، چالشها