قبل از اینکه به نقش احمد قوام در پایان دادن به جریان فرقه دمکرات آذربایجان اشاره شود، بجاست این شخصیت کهنهکار تاریخ سیاسی ایران را بشناسیم: «احمد قوام نوه میرزا محمد قوامالدوله، مؤسس لژ فراماسونری در خراسان و برادر میرزا حسن وثوقالدوله عامل سرسپرده انگلیس، عاقد قرارداد اسارتآور ۱۹۱۹ ایران و انگلیس بود. وی در دربار ناصرالدینشاه وارد دربار شد و پس از قتل ناصرالدینشاه، به پیشکاری ایالت آذربایجان منصوب شد و مورد توجه محمدعلیمیرزا ولیعهد نیز قرار گرفت. قوام در دوران صدارت عینالدوله نیز به سمت دبیرحضوری او منصوب شد (گذشته چراغ راه آینده، ۱۳۷۷: ۳۴۲).
پس از کودتای ۱۲۹۹ و خروج سیدضیاء از ایران، قوام جانشین او گردید. رضاخان سردارسپه در کابینه قوام سمت وزارت جنگ را داشت. اما رضاخان تنها به منظور اینکه قدرت را شخصاً به دست گیرد و حمایت دولت شوروی را نیز به خود جلب نماید، قوام را توقیف و تبعید نمود و بنابه نوشته حسین مکی «وقتی سردارسپه با سفارت شوروی محرمانه موضوع دستگیری قوامالسلطنه را مطرح نمود، آنها کاملاً سردارسپه را تشویق کردند و قول موافقت و مساعدت دادند (مکی، ج۲: ۲۶۷).
قوام در دوره رضاشاه مدت بیست سال از صحنه سیاست به دور بود، ولی در سال ۱۳۲۱ مجدداً به نخستوزیری رسید ولی دوران صدارتش زیاد طول نکشید. تا اینکه در بهمن ۱۳۲۴ پس از سقوط کابینه حکیمی و در اوج بحران غائله فرقه دمکرات آذربایجان با حمایت آزادیخواهان و دولت شوروی به صحنه قدرت و پست نخستوزیری بازگشت.
بر سر واقعیات زندگی قوام مطالب و گفتنیهای زیادی وجود دارد اما هدف این نوشته پرداختن به این مقوله نیست، بلکه این کتاب میخواهد آن بخش از کارنامه سیاسی این شخصیت کهنهکار سیاسی ایران را که به سرنوشت حکومت فرقه دمکرات آذربایجان گره خورده بررسی کند.
قوام بلافاصله پس از انتصاب مجددش به نخستوزیری، تلگرامهایی برای رؤسای دولتهای متفق مخابره کرد و در آنها اساس سیاست خارجی خود را «موازنه، مودت و احترام متقابل» اعلام کرد. استالین در پاسخ تلگرام قوام، ضمن پیام دوستانهای از اظهار تمایل قوام برای سفر به مسکو و مذاکره مستقیم با مقامات شوروی استقبال کرد. روزنامه اطلاعات از قول مقامات شوروی نوشت: «قصد ایشان مبنی بر اعزام میسیونی از ایران به مسکو از طرف مقامات اتحاد جماهیر شوروی با نهایت مسرت تلقی شده است (روزنامه اطلاعات، ۱۴/۱۱/۱۳۲۴).
به این ترتیب، قوام در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ با هواپیمای اختصاصی ارسالی از سوی دولت شوروی عازم مسکو شد تا درباره سه مسئله به هم پیوسته نفت شمال، خروج قوای شوروی در ایران و حکومت فرقه دمکرات در آذربایجان با رهبران شوروی مذاکره کند. به دنبال این سیاست روسها، حزب توده نیز به پیروی از سیاست شوروی از دولت قوام حمایت کرد.
دور اول مذاکرات در مسکو با شکست مواجه شد، به همین دلیل قوام پس از بازگشت از مسکو تصمیم گرفت عرضحالی مبنی بر عدم تخلیه ایران از نیروهای نظامی شوروی به شورای امنیت سازمان ملل تسلیم کند. این عرضحال، علیرغم مخالفت و اخطار دولت شوروی، در ۲۶ اسفند از سوی حسین علاء، سفیر کبیر ایران در واشنگتن، تسلیم دبیرکل سازمان ملل شد.
نماینده شوروی در سازمان ملل، درخواست کرد که جلسه شورای امنیت برای رسیدگی به شکایت ایران تا ۱۰ آوریل (۲۱ فروردین) به تعویق بیفتد. اما نمایندگان آمریکا و انگلیس با این درخواست مخالفت کردند. در این میان در روز ۲۹ اسفند، سادچیکف سفیرکبیر جدید شوروی، وارد تهران شد و بلافاصله مذاکرات خود را با نخستوزیر ایران آغاز کرد. همچنین به منظور اعمال فشار بر دولت شوروی از طرف ترومن، رئیسجمهور آمریکا، اولتیماتومی برای استالین فرستاده شد. بالاخره دولت شوروی که خود را در تنگنا میدید، در روز پنجم فروردین ۱۳۲۴که موعد تشکیل جلسه شورای امنیت بود، برای تخلیه نیروهای خود از ایران اعلامامادگی کرد.
در این میان مذاکرات قوام با سادچیکف (سفیر شوروی در ایران) در تهران ادامه یافت و سرانجام دولت شوروی موافقت کرد در ازای دریافت امتیازاتی در مورد استخراج نفت شمال، نیروهای خود را از ایران خارج کند. (صدری و نیکبخت، ۱۳۸۶: ۲۷۷-۲۷۸). توافقات آنها نقطه آغازینی برای حل سریع مشکل آذربایجان گردید. روز جمعه شانزدهم فروردین ۱۳۲۵ اعلامیه مشترکی از طرف دولتهای ایران و شوروی صادر گردید. متن اعلامیه از این قرار بود: «مذاکراتی که از طرف نخستوزیر ایران در مسکو با اولیای دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی آغاز شد و در تهران پس از ورود سفیرکبیر شوروی ادامه یافت، در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۵، مطابق با چهارم آوریل ۱۹۴۴ به نتیجه ذیل رسید و در کلیه مسائل موافقت حاصل گردید:
۱٫ قسمتهای ارتش سرخ از تاریخ ۲۴ مارس ۱۹۴۶ یعنی یکشنبه چهارم فروردین ۱۳۲۵ در ظرف یک ماه و نیم از ایران خارج شوند؛
۲٫ قرارداد ایجاد شرکت نفت ایران و شوروی و شرایط آن از تاریخ ۲۴ مارس تا انقضای مدت هفت ماه برای تصویب به مجلس پانزدهم پیشنهاد خواهد شد؛
۳٫ راجع به آذربایجان چون امر داخلی ایران است، ترتیب مسالمتآمیزی برای اجرای اصلاحات برطبق قوانین موجود و با روح خیرخواهی درباره اهالی آذربایجان بین دولت و اهالی آذربایجان داده خواهد شد» (گذشته چراغ راه آینده، ۱۳۷۷، ۳۹۷).
در پی اقدامات دیپلماتیک دولت ایران و مواضع حمایتی جامعه بینالملل از تمامیت ارضی ایران و فشارهای سیاسی ایالات متحده آمریکا، شورویها مجبور شدند نیروهای ارتش سرخ را از آذربایجان بیرون کنند و از فرقه دمکرات آذربایجان، حمایت نظامی نکنند.
قوامالسلطنه پس از توافق نهایی با روسها، این بار باب مذاکره با فرقه دمکرات آذربایجان را گشود و در دوم اردیبهشت ۱۳۲۵، در بیانیه هفت مادهای که صادر کرد، با پارهای از درخواستهای اصلاحطلبانه فرقه دمکرات آذربایجان همراهی اعلام و برای آغاز حل مسالمتآمیز مسئله آذربایجان، هیئتی را از تبریز برای مذاکره مستقیم به تهران دعوت نمود. هیئت آذربایجان به ریاست شخص پیشهوری در هشتم اردیبهشت ۱۳۲۵ وارد تهران گردید. روز بیستویکم خرداد نیز هیئتی از سوی دولت به ریاست مظفر فیروز، معاون سیاسی نخستوزیر، وارد تبریز شد و دور دوم مذاکرات آغاز گردید و دو روز بعد، یعنی در بیستوسوم خرداد ۱۳۲۵ توافق نهایی حاصل آامد و موافقتنامهای در ۱۵ ماده تنظیم و به امضای مظفر فیروز و پیشهوری رسید که عمدتاً در چهارچوب همان ابلاغیه دولت بود و مقرر میداشت که حکومت فرقه به صورت سازمان اداری استانداری درآید و وزرای دولت محلی ریاست ادارات استان را برعهده بگیرند و «مجلس ملی» نیز تا انجام انتخابات جدید به مثابه انجمن ایالتی آذربایجان عمل کند.