خانه / مقالات / نگاهی به نهضت شیخ محمد خیابانی و اندیشه‌های وی

نگاهی به نهضت شیخ محمد خیابانی و اندیشه‌های وی

ف. جعفری[۱]

چکیده:

خیابانی از جمله روحانیون مشروطه‌خواهی است که در علوم دینی تحصیل کرده و در جوانی در انقلاب مشروطه به صورت فعال شرکت جست. بعد از شکست انقلاب مشروطه نیز در راه احیای آمال آن به قیام دست زد و بعد از شش ماه در راه آزادی و سعادت وطن جان باخت. وی اصلاح‌گری بود که می‌خواست انقلابی را که ملت پیش از این با صرف هزینه‌های زیادی به پا کرده بود احیا کند اما وقتی مملکت را آلوده به فساد، انحطاط، تنبلی، کارشکنی، ارتجاع، ظلم و ستم و… می‌بیند به تأسیس حکومتی در آذربایجان دست زده و از طریق آن می‌خواست آزادی، عدالت و ترقی را به وطنش بازگرداند. وی موقعی دست به قیام می‌زند که استثمار و خان خانی، ترور و ناامنی، دخالت بیگانگان، قلدری بر جامعه حاکم بوده است بنابراین وی تنها راه نجات مملکت را تأسیس حکومتی ملی، مستقل و مترقی می‌داند که دور از مرکز که جایگاه مرتجعان و خائنان بوده و بعد دامنه حکومت ملی را به سراسر مملکت بکشاند.

در بررسی اندیشه‌های شیخ، ما وی را شخصیتی می‌یابیم که پایبندی به اخلاقیات و فرهنگ بومی همراه اندیشه‌های ترقی‌خواهانه و افکار آزادی‌خواهانه و روشنفکرانه طوری با هم آمیخته‌اند که تفکیک آنها از هم غیرممکن می‌باشد. اندیشه‌های خیابانی، وی را شخصیتی وطن‌پرست، مترقی، حساس به سرنوشت ملتش، اصلاح‌گر و… نشان می‌دهد. در اندیشه وی وطن‌پرستی‌، دفاع از حقوق زنان، بیگانه‌ستیزی، ظلم‌ستیزی و آزاد‌ی‌خواهی، تمایل به اصلاح امور، حاکمیت ملی مفاهیمی ناآشنا نیستند و وی در خطابه‌هایش به کرات حول این مسائل اظهارنظر کرده است.

کلمات کلیدی: خیابانی، اندیشه‌ها، انقلاب مشروطه، آزادیستان.

طرح مساله

نهضت شیخ محمد خیابانی یکی از سلسله قیام‌هایی (نهضت جنگل، قیام کلنل پسیان و…) است که در فاصله ناکامی انقلاب مشروطیت و ظهور دیکتاتوری رضاخان رخ داد و در واقع ادامه مبارزات ملت بر علیه استعمار و استبداد بوده است. خیابانی که از روحانیون خوشنام آذربایجان بود، پیش از این به صورت فعالانه در انقلاب مشروطیت شرکت نموده بود و در جوانی در سنگرهای تبریز دوشادوش مجاهدین با محمدعلی‌شاه و وزیر وی عین‌الدوله جنگیده و چندی هم در انجمن ایالتی آذربایجان فعالیت داشته است. اما چون شاهد بر باد رفتن آخرین نهال‌های امید و آرزویی بود که مشروطه‌خواهان با هزار خون و دل در خاک این مملکت نوپا کاشته بودند، دوباره از آذربایجان و مرکز آن تبریز نهضت دیگری به پا کرد تا دوباره امیدها و آرزوهای بر باد رفته را به مملکت برگرداند و چون فساد و خیانت به مملکت و وطن‌فروشی پیشه زمامداران و رجال آن عصر شده بود، شیخ همراه یاران خویش به تشکیل حکومت در آذربایجان نه در مرکز پرداخت، اما شش ماه نگذشته بود که حکومت وی که نامش را آزدایستان نهاده بودند سرنگون شد و خود شیخ به شهادت رسید. در طی این شش ماه حکومت شیخ و یارانش دست به اقدامات و اصلاحاتی در آذربایجان زدند و حکومت مستعجل وی نه تنها در ایالت آذربایجان بلکه در سراسر مملکت نتایج و انعکاس‌هایی به دنبال داشت.

جای تأسف دارد که در میان خیل عظیم کتاب‌ها و مقالات نوشته شده در باب انقلاب مشروطیت و خیابانی، نهضت خیابانی با تمام جوانب آن به خصوص اندیشه‌ها و افکار وی مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است. اکثریت قریب به اتفاق مولفان این آثار نوشته‌های خویش را به کلیاتی در باب زندگی خیابانی، مبارزات وی در انقلاب مشروطیت و نهایتاً به نهضت وی در آذربایجان محدود کرده‌اند. این آثار به کرات به زندگی و مبارزات وی پرداخته‌اند و یا بعضاً موضوعات فرعی همچون چرایی و چگونگی تغییر نام آذربایجان به آزادیستان و فدرالیستی یا مستقل بودن حکومت وی و یا طبق ادبیات رایج زمان به تجزیه‌طلب بودن یا نبودن خیابانی(؟) و… پرداخته‌اند و حتی نهضت وی به صورت عمیق بررسی نشده است. اگر براساس این نوشته‌ها قیام شیخ مورد قضاوت قرار گیرد، گویا نهضت خیابانی شورش کودتاواری بوده که کشف و خنثی شده و با مرگ خیابانی پرونده قیام بسته شده و هیچ مناسبتی بین اندیشه‌های خیابانی و نهضت وی وجود نداشته است. در حالی که مسائل و موضوعاتی همچون زمینه‌ها و علل قیام خیابانی، حکومت شش ماهه وی و یارانش با نام حکومت آزادیستان، اصلاحات این حکومت و نتایج آن و علل و عوامل سقوط این حکومت تقریباً به بوته فراموشی سپرده شده است.

اما مهم‌تر از همه این موضوعات، افکار و اندیشه‌های خیابانی است که کمتر مورخ یا محققی رنج پژوهش را متحمل شده و بیش از چند سطری از اثر خویش را بدان اختصاص داده است. در حالی که از آنجا که نقش اندیشه در تحولات سیاسی، اجتماعی جوامع بشری انکارناپذیر است، می‌بایست در هر نوشته‌ای که در باب یک جنبش و نهضت نوشته می‌شود، به جایگاه اندیشه به عنوان موتور محرکه این نهضت‌ها و جنبش‌ها پرداخته شود. چون این پژوهش با ادعای بررسی اندیشه‌های خیابانی نگاشته می‌شود، پذیرای بعضی انتقادات محققان در این مورد خواهد بود. در واقع محوریت اصلی این نوشته بررسی اندیشه‌های خیابانی می‌باشد. بنابراین پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به سوالات زیر می‌باشد:

چه علل و عواملی زمینه‌های بروز نهضت شیخ محمد خیابانی را فراهم آورد؟

اهداف خیابانی از برپایی نهضت و تشکیل حکومت آزادیستان چه بوده است؟

خیابانی چه اندیشه‌ها و افکاری داشته است؟

اندیشه‌های خیابانی چه تأثیراتی در روند نهضت داشته است؟

علت انتخاب این موضوع هم پاسخگویی به سوالات فوق و در واقع بررسی بعضی زوایای تاریک این نهضت مخصوصاً اندیشه‌های شخص خیابانی می‌باشد و از آن جهت اهمیت دارد که جز معدود پژوهش‌هایی است که در مورد موضوع یاد شده نوشته می‌شود. به طور کلی این پژوهش درصدد پر کردن خلا تحقیقاتی در این زمینه نیز می‌باشد.

آثاری که حول مبارزات و قیام خیابانی قلم زده‌اند متعدداند. تقریباً در بیشتر آثار تاریخی که در دوره مشروطه و یا اندکی بعد از آن نوشته شده‌اند می‌توان اطلاعاتی در باب مبارزات و قیام وی بدست آورد. از اولین آثاری که در این مورد نوشه شده‌اند می‌توان اثر محمدعلی بادامچی را که با همکاری جمعی از نویسندگان از جمله کاظم‌زاده ایرانشهر نوشته شده است، نام برد که به زندگی و مبارزات وی پرداخته‌اند و توسط نشریه ایرانشهر به چاپ رسیده است. دیگری کتاب قیام شیخ محمد خیابانی از احمد کسروی می‌باشد. این کتاب از آن جهت اهمیت دارد که کسروی تا روزهای آغازین قیام خیابانی و حتی اندک مدتی پس از آن در حزب دموکرات آذربایجان فعالیت داشته و از نزدیک با خیابانی در ارتباط بوده است. منبع دیگر مجموعه خطابه‌های خیابانی است که بهرام خیابانی گردآوری کرده است. مقدمه وی بر این اثر نیز اهمیت بیشتری دارد به این علت که وی از نزدیک شاهد رخدادها بوده و از فعالین قیام خیابانی بوده است. اثری بعدی قیام شیخ محمد خیابانی نوشته علی آذری بوده و دو دهه بعد از قیام خیابانی نگاشته است. دو اثر اخیر حاوی خطابه‌های خیابانی بوده و در مبحث اندیشه‌های خیابانی به کرات مورد استفاه نگارنده قرار گرفته است. از جمله کسان دیگری که در این مورد دست به تألیف برده‌اند می‌توان رحیم رئیس‌نیا، صمد سرداری‌نیا را نام برد. اولی در کتاب دو مبارز جنبش مشروطه و دومی در مشاهیر آذربایجان به زندگی و قیام خیابانی پرداخته است. علاوه بر اینها تعداد زیادی مقاله در نشریات مختلف به این موضوع اختصاص داده شده است.

محدوده زمانی پژوهش حاضر از لحاظ تاریخی به سال‌های انقلاب مشروطیت در ایران و به صورت دقیق‌تر به سال ۱۲۹۹ ه‍.ش یعنی وقوع نهضت خیابانی محدود می‌شود. از لحاظ مکانی و جغرافیایی هم تمرکز آن بیشتر به ایالت آذربایجان محدود می‌شود چرا که اولاً نهضت خیابانی در آذربایجان روی داده و به بیشترین تأثیرات را بر این ایالت داشته است.

زندگی و تحصیلات:

شیخ محمد خیابانی در ۱۲۹۷ ق در قصبه خامنا (خامنه) ناحیه ارونق شبستر (در نزدیکی تبریز) به دنیا آمد (خیابانی، ۱۳۲۳: ۳ و آذری، ۱۳۵۴: ۱۱) پدرش حاجی عبدالحمید خامنه‌ای به تجارت در روسیه اشتغال داشت. محمد تحصیلات اولیه خود را در خامنه به اتمام رسانده و در سال‌های کودکی به روسیه رفته (مجتهدی) و در تجارتخانه پدرش مشغول کار می‌شود. بعدها به آذربایجان بازگشته و تحصیلات خویش را در علوم دینی پی می‌گیرد. وی در فقه و اصول از مجتهد معروف آیت‌الله انگجی بهره‌ها برده و در ردیف باسوادترین شاگردان وی قرار می‌گیرد. وی همچنین نجوم، هیئت، حساب را از میرزاعبدالعلی منجم فرا می‌گیرد (همان: ۱۰). خیابانی سخنرانی ماهر و نویسنده‌ای زبردست بوده (خیابانی، همان: ۳) و بزودی در حکمت و کلام عالمی مشهور شد. وی پیش از انقلاب مشروطیت در مسجد کریم‌خان واقع در محله خیابان تبریز و نیز در مسجد جامع تبریز امامت مسجد را بر عهده داشته (همان‌جا) و ظاهراً تا به توپ بسته شدن مجلس در این سمت بوده است (کسروی، ۱۳۷۶: ۹۲). به گفته کسروی وی در حدود ۱۳۲۴ ق در مدرسه طالبیه تبریز سمت مدرسی را بر عهده داشته است (همان: ۹۰).

خیابانی در سال‌های انقلاب مشروطه عضو انجمن ایالتی آذربایجان بوده است (آذری، ۱۳۵۴: ۱۱). در این موقع عده‌ای از روحانیون مرتجع در تبریز به طرفداری از محمدعلی‌شاه در اسلامیه جمع شدند اما خیابانی به همراه چند نفر دیگر از این عمل سر باز زده (کسروی، ۱۳۷۶: ۹۳) و به مشروطه‌خواه بودن خویش صحه گذاشت. خیابانی در تبریز از نزدیک شاهد فاجعه عاشورای ۱۳۳۰ ق بود که در آن جمعی از مشروطه‌خواهان و وطن‌پرستان آذربایجان در تبریز توسط روس‌ها به شهادت رسیدند.

وی بعدها از طرف مردم آذربایجان به نمایندگی مجلس اول مشروطه انتخاب شده و در مجلس ملی به همراه دیگر نمایندگان آذربایجان همچون شیخ اسماعیل هشترودی، شیخ رضا دهخوارقانی و… به مبارزه برعلیه قرارداد ۱۹۰۷ و اولتیماتوم روس‌ها پرداخت (آذری، ۱۳۵۴: ۲۴ و ۲۳). خیابانی در خطابه‌های خود قبول این قرارداد را به مثابه ضربه زدن به استقلال ایران می‌دانست (همان ۳۱ و۳۰). وی بعد از اینکه در مجلس تقریباً به اهداف خود رسید در سبزه میدان تهران خطابه شورانگیزی انجام داد. اما پیش از این که دست سربازان یپرم‌خان به وی برسد تهران را به قصد خارج از کشور ترک گفت (همان: ۳۸).

چندی نگذشت که درهای مجلس ملی به واسطه اولتیماتوم مشترک روس‌ها و انگلیسی‌ها بسته شده و خیابانی از راه رشت به قفقاز رفته و بعدها با وساطت میرزا عبدالکریم، امام جمعه تبریز که از شجاع‌الدوله برای خیابانی امان خواسته بود به تبریز باز می‌گردد (کسروی، ۱۳۷۶: ۹۴ و ۹۳).

از جمله فعالیت‌های خیابانی بعد از این می‌توان به شرکت کردن وی در مراسم بزرگداشت شهدای ملی در تبریز اشاره کرد که در آن سربازان روسی هم حضور داشتند. خیابانی در این مراسم سخنرانی می‌کند (آذری، همان: ۹۵). وی در مقاله‌ای که در این دوره می‌نویسد لزوم احیای قانون اساسی مشروطه را خواستار می‌شود (همان: ۱۰۴).

در فاصله شروع جنگ جهانی اول تا وقوع انقلاب اکتبر روسیه (۱۹۱۷ ـ ۱۹۱۴ م) شهرت خیابانی در تبریز می‌پیچد. به گفته کسروی در این زمان بر نفوذ وی افزوده شده و پیروان زیادی گرد او می‌آیند طوری که بزودی به رهبری حزب دموکرات نایل می‌شود (همان: ۹۸). دراین موقع حزب دموکرات آذربایجان بیانیه‌ای مبنی بر لزوم تشکیل انجمن ایالتی صادر می‌کند. مطالبات دیگر حزب عبارت بودند از: فرستادن مامورین کاردان جهت اداره عدلیه و دیگر ادارات، فرستادن حاکمی به آذربایجان که مورد تایید ملت باشد، ارسال هیئتی جهت تشکیل ژاندارمری. این بیانیه را افرادی همچون خیابانی، ابوالفتح علوی، علینقی گنجه‌ای، علی حریری، محمدعلی بادامچی، معتمدالتجار، مشیرالسادات، حسن محمدزاده، میرزا علی، علی لیل‌آبادی، معین‌الرعایا، نقی شجاعی سلطان‌الادبا و جعفر جوان نوشته بودند (آذری، ۱۳۵۴: ۱۱۰ و ۱۰۹).

اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آذربایجان در آستانه قیام شیخ محمد خیابانی

بی‌شک هر رخداد مهم تاریخی همچون یک قیام و نهضت یک باره، یک شبه و توسط یک نفر خاص به وجود نمی‌آید بلکه بعضی علل و عوامل معین سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و…، دیگر تغییر و تحولات تاریخی همراه با اندیشه و عمل انسان‌ها و برخی عوامل ناشناخته دست به دست هم داده و زمینه‌های وقوع یک جنبش را به وجود می‌آورند. بنابراین لازم می‌نماید زمینه‌های نهضت خیابانی در بستر تاریخ مورد بررسی قرار گیرد.

در آستانه نهضت خیابانی حوادث ناگواری در آذربایجان در جریان بود. اقتصاد این منطقه هر روز بیشتر دچار رکود و پس‌روی می‌شد. در گوشه و کنار این ایالات نظام خان‌خانی برقرار بوده و خان‌ها از شرایط به وجود آمده، استفاده کرده و بیش از پیش به چپاول روستاییان می‌پرداختند، مامورین دولتی آن طور که باید و شاید به وظایف عمل نمی‌کردند. شهرها و دهات آذربایجان عرصه غارت خان‌های ظالم و بیگانگان شده بود به عنوان نمونه سراب را حاج اسماعیل‌خان نامی و قره‌داغ را خانات آن منطقه و نیز یاغیان شاهسون غارت می‌کردند (آذری، ۱۳۵۴: ۱۱۷ و ۱۱۶). قحطی و خشکسالی هم از طرف دیگر بر مردم فشار می‌آورد (کسروی، ۱۳۷۶: ۱۰۷). در این موقع حزب دموکرات آذربایجان بیانه‌ای مبنی بر مبارزه با احتکار صادر کرده و در آن از ثروتمندان خواسته بود تا از تهیدستان دستگیری کنند. علاوه بر آن دوباره از تهران لزوم برگزاری انتخابات مجلس ملی را طلب کرده بود (آذری، ۱۳۵۴: ۱۲۵).

امنیت منطقه هم بیش از پیش خدشه‌دار شده و آشوب همه جا را گرفته بود. در تبریز، مرکز ایالت ترور و آدم‌کشی امنیت را از مردم سلب کرده بود. اورمیه صحنه مسلمان‌کشی آشوری‌ها بود (همان: ۱۰۹). علاوه بر آشوبگران داخلی، دولت‌های همسایه همچون روسیه و عثمانی نیز از ضعف دولت مرکزی استفاده کرده بر این ناامنی‌ها و آشوب‌ها دامن می‌زدند. قشون عثمانی و روس غارت بیجاری‌ها (گروسی‌ها) را غارت کرده بودند و آوارگان آن به تبریز پناهنده شده بودند. روس‌ها در اردبیل به زور خانه‌های مردم را تصاحب می‌کردند و همچنین میانه را غارت کرده بودند (همان: ۱۲۷). همچنین سالدات‌های روس شهر اورمیه را به آتش کشیده بودند (همان: ۱۱۷ و ۱۱۶).

اما وضعیت سیاسی و فعالیت مشروطه‌خواهان به صورتی دیگر بود. دموکرات‌ها با استفاده از شرایط نسبتاً مناسبی که برای فعالیت‌های سیاسی به وجود آمده بود، به تدریج وارد صحنه می‌شدند. به گفته کسروی بعد از انقلاب روسیه شرایط مساعدی برای آزادی‌خواهان در آذربایجان بوجود آمده، اما اعضای حزب دموکرات به قتل رسیده یا متواری شده بودند و همچنین آزادی‌خواهان در تبریز دو دسته شده بودند: عده‌ای طرفداران خیابانی بوده و دسته دیگر عنوان دموکرات قانونی بر خود نهاده بودند. علاوه بر اینها احزاب دیگری همچون اتحاد و ترقی، حزب دموکرات نصرت و حزب سوسیال فعالیت می‌کردند. (کسروی، ۱۳۷۶: ۱۰۴ ـ ۱۰۲).

البته همه اینها بدین معنی نیست که حزب دموکرات یک دست و منسجم بوده بلکه دموکرات‌ها خود دو دسته شده بودند: دسته اول تجددیون و دسته دیگر تنقیدیون بودند. رهبر دسته اول خیابانی بود و رهبری دومی دکتر زین‌العابدین بود. به گفته کسروی تنقیدیون متشکل از بازاریان، تجار و صنعتگران بوده اما تجددیون فقط به امور سیاسی و حزبی مشغول بودند. اختلاف بین این دو تا آغاز قیام خیابانی ادامه داشت (همان: ۱۳۳ و ۱۳۲).

در سنبله (شهریور) ۱۲۹۶ ش حزب دموکرات آذربایجان کنفرانسی ترتیب داده و در آن علاوه بر درخواست انجام انتخابات مجلس ملی، بر لزوم انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی تأکید کرده و نیز به مسایل دیگری همچون روابط حزب دموکرات با انقلابیون روس و نیز احزاب ایران، وقایع جاری آذربایجان و… اشاره شده بود (آذری، ۱۳۵۴: ۱۴۹ و ۱۴۸).

در کنفرانس دیگری که چندی بعد با حضور نمایندگان حزب از تبریز و سایر شهرهای آذربایجان در تشکیل شد و دو کمیته یکی ایالتی و دیگری محلی (برای شهر تبریز) انتخاب می‌شود. به گفته کسروی حزب دموکرات آذربایجان در این موقع در تبریز ۵۰ هزار عضو داشت (کسروی، ۱۳۷۶: ۱۰۵).

در این حین کشمکش بین دربار و تبریزیان بر سر انتصاب والی آذربایجان در جریان بود. مردم آذربایجان با حکمرانی افرادی چون رشیدالملک، شریف‌الدوله، قوام‌السلطنه و محتشم‌السلطنه مخالفت کرده بودند تا اینکه شاهزاده امامقلی میرزا از طرف مرکز به حکومت آذربایجان منصوب شد. در قوس (آذر) ۱۲۹۶ ش به علت ورود افرادی همچون قوام‌السلطنه و وثوق‌الدوله و امین‌الملک به کابینه که اصطلاحاً کابینه امید نامیده می‌شد، اعتراضاتی در سراسر آذربایجان به خصوص در تبریز به پا کرد و تلگراف‌های در اعتراض به این عمل و نیز تقاضا برای استعفای مستوفی‌الممالک، مشیرالدوله، موتمن‌الملک از این کابینه صادر شد. خیابانی خود در اعتراضی که عمارت روزنامه تجدد با حضور ۲۰ هزار نفر برپا کرده بود شرکت کرده و این تقاضاها را وی هم تکرار کرد. از شهرهای دیگر آذربایجان همچون اردبیل، زنجان، و سراب هم تلگراف‌هایی با این مضمون به تبریز ارسال شد (آذری، ۱۳۵۴: ۱۵۵ ـ ۱۵۱).

دموکرات‌ها در این دوره کمیته ترور ترتیب داده و کسانی را که به همراهی روس‌ها و صمدخان شجاع‌الدوله آزادی‌خواهان را در روز عاشورا به دار آویخته بودن، ترور می‌کردند (همان: ۱۱۲). خیابانی و اسماعیل نوبری به مدت ۱۰ ماه رهبری حزب دموکرات را بر عهده داشتند و محتشم‌السلطنه را به عامل و زیر دست خود تبدیل کرده بودند. اما مدتی بعد عثمانی‌ها در آذربایجان حزب اتحاد اسلام را تشکیل داده و خیابانی و نوبری را از طریق اورمیه به شهر قارص بردند اما چندی بعد آنها را آزاد کردند (همان: ۱۲۱ ـ ۱۱۸). در این فاصله میرزا تقی‌خان رفعت در تبریز شروع به انتشار روزنامه آذربایجان به زبان ترکی کرد. بعضی اعضای حزب دموکرات خواهان اخراج وی از حزب شدند ولی خیابانی و نوبری مانع این عمل شدند و همچنین مانع از اجرای نقشه‌های کسانی همچون احمد کسروی شدند که در این مدت زمام امور حزب را بدست گرفته بودند (همان: ۱۲۵ ـ ۱۲۱). از حوادث دیگر در داخل حزب می‌توان به اعلام انتخابات مجلس چهارم و معرفی کمسیون ۷ نفری از طرف خیابانی و طرفداران وی اشاره کرد که باعث رنجیده خاطر شدن کسروی و دکتر زین‌العابدین از آنان شد. خیابانی همچنین اداره روزنامه تجدد را دوباره به رفعت سپرد (همان: ۱۲۹ ـ ۱۲۷).

چنان که مشاهده می‌شود نفوذ خیابانی و یارانش در این مقطع هر روز فزونی می‌یافت و به تدریج دموکرات‌های طرفدار خیابانی حزب را به دست می‌گیرند. افزایش نفوذ خیابانی یک باره اتفاق نیافتاده بلکه از مدت‌ها پیش و در واقع از اوان جوانی وی که مقارن با سال‌های اوج انقلاب مشروطه بود شروع شده بود و فعالیت وی در انجمن ایالتی آذربایجان، نمایندگی وی در مجلس شورای ملی، اعتراض علیه انعقاد قرارداد ۱۹۱۹، فعالیت در حزب دموکرات و تبدیل کردن آن از شعبه ایالتی حزب دموکرات ایران به صورت حزبی مستقل تحت عنوان حزب دموکرات آذربایجان و به دست گرفتن رهبری آن همچنین پیشینه روحانی وی همراه با تمام خصایص شخصی وی همچون قوه خطابه و وعظ وی همه دست به دست هم داده و وی را در جایگاه رهبر این جنبش قرار داد. چیزی که بعضی‌ها همچون کسروی آن را تحت عنوان استبداد و خودکامگی تعبیر می‌کنند.

دورنمایی از نهضت خیابانی، حکومت آزادیستان و برخی مسائل آن

آغاز قیام خیابانی در ۱۷ حمل (فروردین) ۱۲۹۹ اتفاق افتاده است. خیابانی به همراهی دموکرات‌ها ابتدا کنترل شهر تبریز را برعهده می‌گیرد (خیابانی، ۱۳۲۳: ۵). بعد به تحکیم موقعیت خویش پرداخته و به اتفاق پیروانش مخالفان نهضت همچون دکتر زین‌العابدین، کربلایی حسین‌آغا، میرزا علی‌آغا هیئت، مظفرخان سردار انتصار و… را یک به یک از تبریز اخراج می‌کند و یا بعضی از آنها را زندانی می‌کند. اندک مدتی نگذشته بود که قیام وی به سراسر آذربایجان گسترش یافته و آزادی‌خواهان سایر ولایات آذربایجان به قیام می‌پیوندند (همان: ۱۵۱ ـ ۱۴۶).

خیابانی دست به اقدامات اصلاحی می‌زند. پلیس داخلی بنام گارد تجدد تأسیس کرده و فرماندهی آن را به اسدآغا فشنگچی می‌سپارد. به گفته کسروی این گارد حدود ۳۰۰ عضو داشته و مسئولیت آن حفاظت از جان خیابانی بود، به همین جهت گارد خیابانی هم نامیده می‌شد (کسروی، ۱۳۷۶: ۱۶۱ و ۱۶۰). پیش از این خیابانی و یارانش کمسیون تأمین آذوقه ترتیب داده و این کمسیون گندم را از دولت خریده و با همان قیمت به مردم می‌فروخت. کمسیون دیگر کمسیون اعانه بود (همان: ۱۱۱ و ۱۱۰). دیگر کمسیون‌ها عبارت بودند از کمسیون دارالمساکین، کمسیون دارالعجزه و… (رئیس‌نیا، ۲۵۳۵: ۲۲۴).

تغییر نام ایالت آذربایجان به آزادیستان یکی از مسایلی است که با نهضت خیابانی به وقوع پیوست و همواره توجه مورخان و محققان را به خود جلب کرده و موضوعی جنجال‌برانگیز بوده است. خیابانی در نطق‌های خود علت تغییر نام آذربایجان به آزادیستان را فداکاری‌هایی می‌داند که آذربایجان در انقلاب مشروطه انجام داده است (آذری، ۱۳۵۴: ۲۹۹). کسروی هم در این مورد می‌نویسد: «تغییر نام آذربایجان به آزادیستان را اسماعیل‌آقا امیرخیزی مطرح ساخت. دلیل وی این بود که آذربایجان در دوره مشروطه تلاش‌ها و فداکاری‌های زیادی انجام داده و آزادی را به ایران بازگردانده بود». وی همچنین ادعا می‌کند که بانیان جمهوری آذربایجان (جمهوری اول ۱۹۱۸ م) به ناحق نام آذربایجان را بر حکومت خود گذاشته بودند و انتظار داشتند با آذربایجانیان ایران متحد شوند. بنابراین آذربایجانیان (ایران) نام ایالت خود را به آزادیستان تغییر دادند (کسروی، ۱۳۸۴: ۸۷۳). آن طور که مشاهده می‌شود کسروی هم خود در این کتاب و دیگر آثارش نگفته که امیرخیزی نام آزادیستان را با هدف مقابله با نامگذاری (؟) که در جمهوری آذربایجان اتفاق افتاده بود، انجام داده است بلکه هدف وی از این کار را تلاش‌های آذربایجان در راه انقلاب مشروطیت می‌داند. این مساله را محققان بعدی تحریف کرده و این سخن را اولاً به کسروی نسبت داده‌اند. ثانیاً این نامگذاری منسوب به امیرخیزی را اقدامی در راستای مقابله با نامگذاری جمهوری آذربایجان پنداشته‌اند که هیچ یک واقعیت تاریخی ندارند. بررسی نامگذاری جمهوری آذربایجان توسط بانیان این حکومت که همزمان با وقوع نهضت خیابانی در تبریز، اتفاق افتاد خارج از موضوع این پژوهش بوده و پژوهش دیگری را می‌طلبد.

مسأله دیگر در مورد نهضت خیابانی به موضع‌گیری حکومت آزادیستان نسبت به حکومت مرکزی برمی‌گردد. بعضی معتقداند گویا خیابانی طرفدار استقلال آذربایجان و یا شرایط نیمه استقلال برای آذربایجان بوده است ولی نتوانسته این نیت خویش را آشکار کند (کسروی، ۱۳۷۶: ۱۵۲). کسروی از معتقدان این دیدگاه دو دلیل برای این مساله ذکر می‌کند یک این که از نظر کسروی، خیابانی و یارانش نام آذربایجان را به آزادیستان تغییر داده بودند. دیگر این که خیابانی همیشه می‌گفت تا حکومت مرکزی دولت آزادیستان را به رسمیت نشناسد هیچ مذاکره‌ای بین طرفین انجام نخواهد شد (همان: ۱۵۴). اما باید توجه داشت حکومت آزادیستان در واقع وضعیتی شبیه حکومت‌های فدرالیستی را داشت که در قانون اساسی مشروطیت به صورت انجمن‌های ایالتی و ولایتی پیش‌بینی شده بود اما نه در دوره مشروطیت و نه در دوران پهلوی جامه عمل به خود پوشید. بنابراین حکومت آزادیستان یک حکومت ایالتی بود نه حکومت مستقل. قراینی وجود دارد که این ادعا را به اثبات می‌رساند. ازجمله این که این حکومت نه وزارت خارجه داشت، نه وزیر دفاع و نه ارتش داشت. پرچم این حکومت همان پرچم ممالک محروسه ایران بود که پیش از این در دوره مشروطه و نیز در دوره قاجاریه هم موجود بود یعنی پرچمی با سه نوار رنگی سبز، سرخ و سفید با نشان شیر و خورشید بود (آذری، ۱۳۵۴: ۴۶۳). حکومت خیابانی هیچ یک از این شرایط و ویژگی‌های حکومت‌های مستقل را که در بالا برشمردیم، نداشت. حتی در خطابه‌های خیابانی هم هیچ سخنی از مسأله استقلال به میان نیامده است.

در دوره صدارت مشیرالدوله، مخبرالسلطنه به حکومت آذربایجان منصوب شده و با نماینده خیابانی در باسمنج به مذاکره می‌پردازد اما وی نتیجه‌ای نگرفته و در قزاقخانه آماده سرکوب قیام می‌شود. فردای آن روز قزاق‌ها عالی‌قاپو را به دست گرفته و بعد نظمیه را می‌گیرند (کسروی، ۱۳۷۶: ۱۶۶ و ۱۶۵) قوای مخبرالسلطنه به چندین علت توانست به سرعت عالی‌قاپو را تصرف کند ازجمله این که قوای طرفدار خیابانی در قره‌داغ مشغول جنگ با امیرارشد بوده و خیابانی قوای اندکی در تبریز در اختیار داشت. از طرفی مخبرالسلطنه با میرحسن هاشمی رئیس ژاندارمری و نیز با رئیس قزاقخانه سازش کرده بود (آذری، ۱۳۵۴: ۴۹۰).

در نهایت خیابانی که در خانه شیخ حسن میانجی بوده توسط قزاق‌ها کشته شده، تقی رفعت از یاران خیابانی به ارونق رفته و در آنجا خودکشی می‌کند (کسروی، ۱۳۷۶: ۱۶۸ و ۱۶۷). محمدعلی بادامچی یار دیگر خیابانی هم در محاصره قوای مسلح می‌افتد. محمدعلی صفوت می‌گوید که: به همراه بادامچی، عضو هیئت مدیره نهضت خواستیم نزد خیابانی رفته و به دفع قزاق‌ها از عالی‌قاپو بپردازیم اما در محاصره آنها افتاده بودیم (سرداری‌نیا، ۱۳۷۹: ۲۴۰). با کشته شدن و یا محاصره سران آزادیستان، نهضت خیابانی به پایان رسید.

خیابانی اهداف نهضت خویش را تأسیس حکومت دموکراتیک و آزادی‌خواه می‌دانست (خیابانی، ۱۳۲۳: ۱۱). از نظر خیابانی حکومت مورد نظر باید حکومتی ملی و مستقل بوده و روح دموکراسی را وارد ادارات و موسسات بکند. وی ضامن بقای این حکومت را بیداری تمام طبقات و اقشار جامعه و مجهز شدن آنها به سلاح علم و معرفت جدید می‌داند (همان: ۲۰ ـ ۱۹). خیابانی دیگر هدف نهضت خود را احیای آرمان‌های انقلاب مشروطه (آذری، ۱۳۵۴: ۳۱۲) و یا به قول خودش از قوه به فعل درآوردن آن می‌داند (خیابانی، ۱۳۲۳: ۴۶). از نظر وی این انقلاب در نتیجه خیانت‌ها دچار انحطاط شده بود (آذری، ۱۳۵۴: ۲۵۰). وی حتی پا را از این فراتر گذاشته اهداف قیام را رهایی و نجات از انحطاط چندین صد ساله می‌داند (خیابانی، ۱۳۲۳: ۴۸).

خیابانی در جایی دیگر هدف نهضت را احیای آزادی در ایران می‌داند (همان: ۲۸) وی می‌گوید که ما حریت را از تبریز شروع کرده بعد آذربایجان و در نهایت ایران را آزاد کرده (همان: ۵۳) و حکومت ملی تشکیل خواهیم داد (همان: ۸۱). در کل می‌توان اهداف وی را برقراری رژیم مشروطه و ایجاد حکومتی ملی و آزادی‌خواه و مستقل ملی عنوان کرد که بتواند مملکت را بسوی ترقی و سعادت سوق دهد.

نظری بر اندیشه‌های خیابانی:

با توجه به این مسأله که در این پژوهش مطالعه اندیشه‌های خیابانی منحصراً از میان خطابه‌های وی انجام می‌شود، انبوهی از منابع از جمله مقالات وی در روزنامه‌ها و مجلات آن عصر کنار گذاشته شده و از منابع مشخصی در انجام این پژوهش استفاده شده است و نیز فقط به موضوعاتی پرداخته می‌شود که در خطابه‌های وی به آنها اشاره شده است. از سویی دیگر مبحث اندیشه‌های خیابانی گسترده‌تر از آن است که بتوان تمام آن را در قسمتی از یک مقاله مورد مطالعه قرار داد و پرداختن به تمانی آنها مطالعات گسترده‌تری می‌طلبد، بنابراین در اینجا به اساسی‌ترین آنها اشاره می‌شود:

حاکمیت ملی

مسأله حاکمیت ملی ازجمله مهم‌ترین مباحثی است که جایگاه محکمی در اندیشه‌های خیابانی دارد. وی در خطابه‌هایش مکرر به لزوم وجود حاکمیت ملی در مملکت اشاره کرده و آن را چنین تعریف می‌کند: «امور ملت در دست نمایندگان وی بوده… مامورین خود را انتخاب کرده و منافع خود را به دست آنها بسپارد… و تابع هیچ فرمانی نمی‌شود که اصلاً از ناحیه ملت صادر نشده باشد» (آذری، ۱۳۵۴: ۴۱۹). وی برای انجام هر کاری در مملکت اجازه و اراده ملت را لازم می‌داند وی کسانی را که با حیله و دروغ به مسند نمایندگی مردم می‌رسند خائن و نه نماینده واقعی مردم می‌پندارد (خیابانی، ۱۳۲۳: ۸).

اصلاحات

خیابانی در اولین خطابه خود بعد از آغاز قیام به لزوم انجام اصلاحات در مملکت پرداخته و و دو نوع اصلاحات را برمی‌شمارد: رادیکالیزم و اپورتونیسم (محافظه‌کاری). وی اصلاحات از نوع رادیکالیسم را برای ایران مناسب می‌داند. از دیدگاه وی دلیل این کار وجود تسامح و اهمال کاری زیاد در مملکت می‌باشد (همان: ۶). خیابانی علت شکست قیام‌های پیشین را انجام ندادن اصلاحات سیاسی و اجتماعی عمیق می‌داند (همان: ۳۹). بنابراین از دیدگاه وی اصلاحات باید در تمام عرصه‌ها ازجمله عرصه‌های فرهنگی صورت گیرد یا به قول خود وی طبقات پایین جامعه به ابزار علم مسلح شوند (خیابانی، ۱۳۲۳: ۲۰). خیابانی اصلاحات را منحصر به مسایل فرهنگی ندانسته بلکه خواستار انجام اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اداری نیز می‌باشد (همان: ۳۴ و ۳۹). وی علاوه بر اینها بر اصلاحات در معاشرت مردم (همان: ۳۵) و همچنین به ممنوع کردن استعمال القاب و عناوین مختلف که به صورت بی‌وقفه در جامعه مورد استفاده قرار می‌گرفت تأکید داشته و به جای آن استفاده از کلمه «آقا» را توصیه می‌کند (آذری، ۱۳۵۴: ۳۱۳). این مسأله تازگی داشته و به اشتباه در تاریخ معاصر این را برای اولین بار به رضاخان نسبت داده‌اند.

خیابانی معتقد است تاکنون هدف از اصلاحات تأمین معاش مردم و پیدا کردن کار برای آنها بود اما از این به بعد مقصد اصلاحات پیدا کردن انسان‌های کاردان و لایق برای امورات می‌باشد (خیابانی، ۱۳۲۳: ۸۱).

افکار عمومی

مسأله دیگری که در خطابه‌های خیابانی به آن برمی‌خوریم افکار عمومی است. به گفته وی در ایران کسی به وجود افکار عمومی اشاره نمی‌کند و تا به حال کسی افکار عمومی را به چالش نکشانده است (همان: ۱۰) بنا به باور وی افکار عمومی در ایران نه توانسته در مقابل نظاره‌گران و نه در مقابل قوای خارجی خود را به اثبات برساند (آذری، ۱۳۵۴: ۲۹۴).

مکاتب سیاسی

خیابانی مکاتب سیاسی را به سه دسته ارتجاع، محافظه‌کاری، لیبرالیزم (آزادی‌خواهی) تقسیم می‌کند اما مسلک خویشتن را تجدد می‌نامد (خیابانی، ۱۳۲۳: ۱۵). خیابانی مشخص نمی‌کند منظور وی از تجدد چیست. وی در مقایسه‌ای که بین آزادی و مساوات به عمل می‌آورد، مساوات را مقدم بر آزادی دانسته و علت این تقدم را وجود فضای فاسدی می‌کند که بر مملکت حاکم می‌باشد (همان: ۲۹).

ناسیونالیسم

خیابانی هم در عمل و هم در حوزه اندیشه دارای گرایشات وطن‌پرستی و ناسیونالیستی بوده و همیشه وطن و ملتش را مقدس می‌شمرد (خیابانی، ۱۳۲۳: ۱۱۲). اما وی جزء شخصیت‌هایی نیست که در قالب ناسیونالیسم گرایشات نژادپرستانه از خود بروز داده به بهانه بزرگ شمردن ملت خویش به تحقیر سایر ملل و اقوام بپردازد بلکه ناسیونالیسم خیابانی ناشی از حساسیت وی به دفاع از حقوق ملتش و هویت آن در برابر بیگانگان و دشمنانش می‌باشد. وی از یک طرف به آذربایجانی بودن خود افتخار می‌کند و از طرف دیگر ایران را دوست داشته و هر گوشه آن را وطن خویش می‌داند. بنابراین برخلاف بعضی‌ها به خصوص در دوران پهلوی که این دو را مقابل یکدیگر قرار داده و آنها را دو قطب متضاد می‌انگارند و دوست داشتن زادگاه خویش را منافی با وطن‌پرستی و دوست داشتن کشور خویش عنوان می‌کنند، وی این دو تفکر را مکمل و متمم یکدیگر می‌شمارد.

مسأله زنان

آخرین مسأله در مورد اندیشه‌های خیابانی موضع‌گیری وی در باب مسأله زنان است. وی در خطابه ۲۷ جوزا (خرداد) ۱۲۹۹ به حقوق زنان اشاره کرده و بر لزوم مشارکت آنان در امورات مملکت و دخالت کردن آنها در سرنوشت جامعه تأکید می‌کند (همان: ۱۲۰). این در حالی است که مقارن انقلاب مشروطه مسأله زنان چندان مورد توجه نبوده است طوری که حتی در قانون اساسی مشروطه تدوین‌کنندگان آن حق انتخاب شدن و یا انتخاب کردن را برای زنان قائل نشده بودند. خیابانی در خطابه دیگرش از افتادن زنان جامعه به دام مدپرستی انتقاد می‌کند و در ادامه تأکید می‌کند که اصلاحات باید مسأله زنان را هم شامل بشود («حقوق اجتماعی و مدنی زنان در جنبش شیخ محمد خیابانی»، فصلنامه تاریخ، شماره ۸، ص ۴۱).

توجه به مسأله زنان در جنبش خیابانی به شخص خیابانی محدود نشده، بلکه سایر فعالین این نهضت از جمله رفیع امین‌خان و تقی رفعت به صورت جدی به این مسأله پرداخته‌اند و مقالاتی در این زمینه در روزنامه تجدد و سایر نشریات جنبش با امضای فمنیست و فمنا به چاپ رساندند. رفیع امین‌خان در مقاله‌ای تحت عنوان «زنان ما» و دیگر آثارش به نابرابری زنان در جامعه تاخته و لزوم آموزش زنان و سایر مسائل را مطرح کرده است (همان: ۴۵ ـ ۴۱). تقی رفعت هم در سلسله مقالات «مدپرستی» به مسایل زنان پرداخته است (همان: ۴۰ ـ ۳۸). همچنین شمس کسمایی شاعر آزادی‌خواه این عصر و از دموکرات‌های فعال در نهضت خیابانی اشعاری با مضامین انتقاد از جایگاه پایین زنان در جامعه، وجود جامعه مردسالار، ناآگاهی زنان، مسایل و معضلات آنان و… سروده و در روزنامه تجدد و مجله آزادیستان به چاپ می‌رسانید (همان: ۴۸).

پا به پای این اندیشه‌ها و نظریات مدرن در عرصه مبارزات فمنیستی، صفحات درخشانی در پرونده دموکرات‌ها و فعالین جنبش به ثبت رسیده و زنان در عمل به فعالیت در عرصه‌های مختلف اجتماع و مشارکت در امور پرداختند. به زودی مدارس دخترانه زیادی علاوه بر تبریز در مناطق مختلف آذربایجان همچون اردبیل، اورمیه، مراغه، ساووج بولاق (مهاباد)، اسکو، همدان، زنجان و… تأسیس شد و دختران و زنان به صورت رایگان در آنها به تحصیل علم پرداختند («حقوق اجتماعی و مدنی زنان در جنبش شیخ محمد خیابانی»، فصلنامه تاریخ، شماره ۸: ۴۷). زنان در جهت دفاع از حقوق پایمال شده خویش تشکل‌ها و نهادهایی را تأسیس کردند از جمله «محفل زنان تجددگرایان آزادیستان» (همان: ۴۸). همچنین در بحبوهه غارتگری‌ها و وحشیگری‌های آشوریان و اکراد به رهبری سمیتقو در مناطق غربی آذربایجان، رخشنده؛ زن امیرامجد ماکویی با یاری دیگر زنان آزادی‌خواه خوی و دیگر مناطق غرب آذربایجان کمیته دفاع از غرب آذربایجان را تشکیل داده و با ارسال بیانیه‌هایی از زنان خواسته بود که به دفاع از وطن برخاسته (همان: ۴۷) و به والاترین وظیفه یک انسان اعم از مرد و زن عمل کنند. در یکی از این بیانیه‌ها آمده است «… برخیزید ای خواهران! … بعد از این دیگر سزاوار نیست که در خانه‌هایمان نشسته لاقید و لاقیدانه وطن و ناموس و ملیت و افتخار خودمان را در معرض تهدید قرار بگذاریم! … در مدافعه وطن، زنان کمتر از مردان مکلف نیستند… بلکه وظیفه زنان، عالی‌تر از آن مردان می‌باشد. ما باید مردان خود را به ایفای لازمه فتوت و قیام برای اجرای وظیفه دفاع از وطن، تشویق و هدایت نماییم! من اطمینان کامل دارم در این قرن متمدن، در میان خواهران ایرانی من هیچ یک پیدا نخواهد شد که از ادای تکلیف خواهری کوتاهی ورزند… پس از این اقدامات و پیش‌قدمی‌ها خود را ذی‌حق می‌دانم که بگویم: ای خواهران… به ایفای وطن‌خواهی قیام کنید! تمام برادران و فرزندان خودشان را که در سن خدمت و در خور برداشتن تفنگ هستند، از خانه خارج نموده، برای دفاع از جان و ناموس خواهران و برادران اورمیه و سلماس و صفحات غربی آذربایجان به میدان مبارزه روانه کنید. امروز وطن از دختران خودش وفاداری و غیرت می‌خواهد». («حقوق اجتماعی و مدنی زنان در جنبش شیخ محمد خیابانی»، فصلنامه تاریخ، شماره ۸، ص ۴۷).

توجه به امور زنان از طرف حکومت آزادیستان به این موارد محدود نمی‌شود. یکی از معضلات اجتماعی این دوره فحشا بود که شخص خیابانی به شدت در پی برکندن ریشه آن بود (اندیشه قیام شیخ محمد خیابانی، گنجینه اسناد، کریمی، ش ۵۱ و ۵۲: ۶۳).

نتیجه:

نهضت خیابانی که در فاصله بین انقلاب مشروطه و حکومت پهلوی‌ها واقع شده از جمله آخرین قیام‌هایی است که بعد از خاموشی انقلاب مشروطه و در جهت احیای آرمان‌های آن روی داده و بعد از آن ارتجاع و دیکتاتوری چنان بر جامعه ایران حاکم می‌شود که گویا این مملکت با مشروطه‌خواهی بیگانه بوده و یا جزو آن ممالکی نیست که نخستین بار در مشرق زمین پیش از آنکه دیگران ازخواب قرون بیدار شوند دست به انقلاب زده و خواسته بود خود را از انحطاط برهاند. به راستی که آخرین امیدهای احیای نظام مشروطیت در ایران با سرکوب و خاموشی این قیام‌ها و نهضت‌ها به تاریخ پیوست و زمینه برای برپایی نظام سلطنتیِ قوی‌تر، خطرناک‌تر، مستبدتر و مجهز به سلاح‌های مدرنِ حکومت‌های استبدادی فراهم شد. دور از انتظار نبود که در چنین شرایطی شعله‌های استبداد پهلوی از زیر خاکستر خرابه‌های مشروطیت سر برآورد. خیابانی یک روحانی مشروطه‌خواه متمایل به افکار و اندیشه‌های مدرن بوده که توانسته بود در تحولات انقلاب مشروطه موثر باشد و برای مدتی هرچند اندک به مقابله با استعمار، استبداد و ارتجاع بپردازد. اما گویی وی جز معدود کسانی بوده که در جامعه‌ای منحط و عقب‌مانده چنین می‌اندیشیده و عمل می‌کرده است. بنابراین نباید از سرنوشت وی تعجب کرد.

خیابانی علی‌رغم معروفیتش در جامعه ایرانی به همان اندازه ناشناخته و گمنام بوده و این شهرت وی مانع از آن شده که مورخان و محققان به صورت عمیق و همه جانبه نهضت وی، حکومت مستعجل وی و اندیشه‌ها و آرمان‌هایش را مورد بررسی قرار دهند. گویا از نظر این نویسندگان تمام جوانب زندگی، نهضت و اندیشه‌های وی مورد مطالعه قرار گرفته و چیز جدیدی برای گفتن در مورد خیابانی وجود ندارد. امید آن می‌رود که این پژوهش محرک مورخان و محققان این مرز و بوم برای مطالعه عمیق و همه جانبه این موضوع باشد. بی‌شک مطالعاتی که با این سبک و سیاق انجام خواهد شد، متفاوت با نوشته‌هایی خواهد بود که تا به حال در این مورد به رشته تحریر درآمده‌اند.

 

منابع و مآخذ

۱ ـ آذری، علی (۱۳۵۴): قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، تهران، بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه.

۲ ـ خیابانی، بهرام (۱۳۲۳): نطق‌های خیابانی، [بی‌جا]، احسان.

۳ ـ رئیس‌نیا، رحیم و عبدالحسین ناهیدی‌آذر (۲۵۳۵): دو مبارز جنبش مشروطه، چاپ دوم، تهران، آگاه.

۴ ـ سرداری‌نیا، صمد (۱۳۷۹): مشاهیر آذربایجان، ج ۲، چاپ اول، تبریز، شایسته.

۵ ـ کسروی، احمد (۱۳۷۶): قیام شیخ محمد خیابانی، با مقدمه و حواشی و ویرایش محمدعلی کاتوزیان، چاپ اول، تهران، مرکز.

۶ ـ کسروی، احمد (۱۳۸۴): تاریخ هیجده ساله آذربایجان، چاپ سیزدهم، تهران، امیرکبیر.

۷ ـ مجتهدی، مهدی (بی‌تا): رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، چاپ اول، [بی‌جا]، زرین.

مقالات

۱ ـ اکبری، محمدعلی و شهرام پناهی خیاوی (بی‌تا): حقوق اجتماعی و مدنی زنان در جنبش شیخ محمد خیابانی، تاریخ، فصلنامه، سال سوم، شماره ۸٫

۲ ـ کریمی، بهنام (۱۳۸۲): اندیشه قیام شیخ محمد خیابانی، گنجینه اسناد، شماره ۵۱ و ۵۲٫

۳- See more at: http://download.tribun.com/tarikh-adbyyat/tarikh/2012-2014-05-21-16-31-12#sthash.oKf31H0T.dpuf

۱ ـ آئینه تاریخ؛ دو فصلنامه علمی ـ تخصصی انجمن علمی دانشجویان تاریخ دانشگاه تبریز، شماره دوم (بهار و تابستان ۱۳۹۱)

درباره‌ی روابط عمومی موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن

همچنین ببینید

پیشه‌وری صدر فرقه

سید جعفر جوادزاده خلخالی (پیشه‌وری) فرزند جواد در سال ۱۲۷۲ شمسی در قریه زیوه (زاویه …