موقعی که گفته شد، دولت مرکزی قوت گرفته و ارتش بهقصد منطقه میآید، بارزانی های زیادی بهطرف مهاباد میرفتند. گروه کردهای مسلح شکاک، هر کی و.. که کفنهایشان را به پشتشان بسته بودند بهطرف مهاباد رفتند. این مهاجرین مسلح اغلب در روستای عطاالله یکی- دو شب استراحت میکردند و بعد میرفتند. بعد از همه اینها خود پاشاخان امیر فلاح هم تعدادی سوار جمع کرده، گفت: به مهاباد خواستهاند، و جهت حمایت از تشکیلات مهاباد در مقابل ارتش دولت مرکزی راهی مهاباد شدند. ۱۷
با دریافت خبر شکست قافلانکوه، قاضی محمد شبانه در میدان، در جمع مردم، خبر شکست را اعلام و میگوید: سردستهها افراد مسلح خود را برداشته متفرق شوند. درحالیکه اکراد گریه و شیون میکنند، سواران سلدوز، که حدود ده روز بود در مهاباد بودند، بلافاصله راهی سولدوز شده، و شبانه به خانههای خود برمیگردند. ۱۷ همه گروههایی که رفته بودند، با وضعیت پریشان و شکستخورده در حال فرار از همان مسیری که رفته بودند برگشته، دوباره از دهات سلدوز گذشتند. آنها کشتههایی را به شکم روی اسبها و الاغها بسته بودند. زن و بچهها در کنار جنازههای بستهشده به اسبها و الاغها، با گریه و زاری حرکت میکردند. آنان آواز محزونی را زمزمه و شیون میکردند. مردم منطقه دورادور نظاره میکردند. [۱]
بارزانی ها بهطرف روستاهای غرب نقده و اشنویه رفته، در آنجاها جمع میشدند. در محور حسنلو- کهریزه (شمال شهرستان نقده) در روستاهای وزنه و دهات منتهی الیه غربی آن، زن و بچهها را به اشنویه فرستاده، افراد مسلح موضع نظامی میگیرند. در محور جنوب در خود نقده و روستاهای غربی آن بهخصوص چیانه، مواضع نظامی گرفته، زن و بچهها را به اطراف اشنویه میفرستند.
در این عبور برگشتی از غارت اموال، احشام، تخریب و غارت مزارع و باغات امتناع نمیکردند. به عبارتی هیچ خانهای را بی غارت نمیگذاشتند، حداقل یک فانوس یا آفتابه میبردند. آنها اقدام به گرفتن اسلحه مردم بهزور تهدید و شکنجه میکردند. بعد از عبور بارزانی ها، خود آقای ملا مصطفی با حدود پنجاه – شصت سوار همراه آمد و مدتی در عطاالله اقامت کرد. همزمان با بازگشت بارزانی ها از طرف مهاباد، بارزانی های ساکن در روستاهای نقده هم به قسمتهای غربی نقلمکان میکردند. علاوه بر کردهای عراقی بارزانی، سایر عشایر کرد عراقی، عشایر هرکی و شکاک نواحی شمالغرب استان آذربایجان غربی، بقایایی از نیروهای فرقه دمکرات و افسران عضو حزب توده به استعداد یک گردان و مجهز به آتشبار توپخانه و دیگران که برای حمایت فرقه و قاضی محمد در مقابل دولت صف بسته بودند، در موضع نظامی متخاصم قرار داشتند.۱۷و۱۸و [۲]
مدتی با مذاکره دولت و ملا مصطفی بارزانی سپری میشود و مردم در وضعیت نه صلح نه آشتی به سر میبرند. مدتی هم بعد از بازگشت ملا مصطفی از مذاکره در تهران به نقده وضعیت نه صلح نه اشتی ادامه مییابد.
آقای بختیار ملکی و همفکرانش ضمن رعایت سیاست دولت مبنی بر عدم درگیری مسلحانه، وقوع جنگ را پیشبینی و مردم را به هوشیاری دعوت میکردند. [۳] بارزانی ها در حین بررسی وضعیت خود در روستای وزنه در منزل اربابی روستا سخن از بختیار و همفکرانش میرانند. برای مهار آنها تدابیری اتخاذ و دستگیری پنج نفر مطرح میگردد. [۴] ملا مصطفی بارزانی خودش راهی منزل بختیار در روستای کهریزه میشود، در خانه مورد پذیرایی قرار میگیرد، ولی بختیار حضور نداشته است که ملاقاتی صورت گیرد.[۵] در این رابطه آقای اسد جهانگیری در دام بارزانی ها افتاده و در وزنه نگهداشته میشود، از او میخواهند جزو نیروهای بارزانی درآید او شرط میگذارد که همسرش را به همراه داشته باشد، ولی وقتی با عدهای محافظ بارزانی به منزل خود در روستای قره بلاق مراجعه میکند درگیری راه میاندازد و به صدای تیراندازی بختیار و دیگر یاران به مددش رسیده و از دام بارزانی ها رها میکنند.[۶] یکی از مالکان اشنویه به بختیار پیام میفرستد که از شرکت در جنگ احتمالی با بارزانی ها که نسبتهایی با ماها دارند خودداری کنید، دنیا یک روز نیست و ما دست از سرتان بر نخواهیم داشت و بعد از رفتن ارتش تلافی خواهیم کرد. [۷]
در کتاب انقلاب کردها، نوشته مسعود بارزانی، که به زبان انگلیسی نوشتهشده به بعد دیگری از مذاکرات بارزانی ها نیز پرداختهشده است: (ترجمه به مضمون) “آقای ملا مصطفی بارزانی به مذاکره با سردستگان کردهای ایرانی پرداخت در مذاکره با کردهای مناطق شمال غرب آذربایجان غربی آنها حمایت کامل خود را از بارزانی ابراز و پیشنهاد دادند او در منطقه شیپیران و محل اسکان جلالیها که کوههای سرسختی دارد استقرار یابد تا جریان انقلاب را با پشتیبانی شوروی ادامه دهند، ولی یک نفر با اشاره به ارتباط آنها با دولت ایران، بارزانی را از اعتماد به حرف آنها بازمیدارد[۸].”
– [۱] مصاحبه با اباذر سپهری، محمد حسین اطمینان، حسینقلی قهرمانپور
– [۲] پسیان نجفقلی. ۱۳۲۸ از مهاباد خونین تا کرانه های ارس. تهران، بریانی- تفرشیان ابوالحسن.۱۳۵۹، قیام افسران خراسان، تهران: علم – زربخت مرتضی۱۳۸۸٫ ازکردستان عراق تا آنسوی رود ارس. تهران: پردیس دانش، شرکت نشر وپژوهش شیرازه کتاب – ویلیام ایگلتون جونیر۱۳۶۱، جمهوری ۱۹۴۶کردستان، صمدی سید محمد، مهاباد، سیدیان
– [۳] مصاحبه با اسد محمدی، بیگم آبیاری، علیخان امانی، مستوره جهانگیری، سوری عباسی
– [۴] مصاحبه با اسد محمدی، حسنعلی عبدیوش، محمد حشمتی، بیگم آبیاری
– [۶]مصاحبه با مستوره جهانگیری، محمد ثمرتویی
Barzani, Massoud, and Ahmed Ferhadi (2003). Mustafa Barzani and the Kurdish liberation movement, 1931-1961. New York: Palgrave Macmillan. – [۸]