دکتر داریوش افروز اردبیلی[۱]
به یاد اندیشور بزرگ و میهن دوست فرهیخته، شادروان دکتر جعفر جمشیدیراد
با پژوهش های گستردهای که به ویژه فرزندان آذربایجان، در چند دهۀ گذشته انجام دادهاند و دانشور فرزانه، شادروان میر احمد کسروی تبریزی، با نوشتن کتاب «آذری یا زبان باستان آذربایگان» نخستین پژوهش دانشی را در این زمینه به دست داد، نیک روشن شده است که نخستین گروه های ترک زبان، در دورۀ «عصیانهای جلالی» در زمان شاه عباس نخست صفوی، از آناتولی به آذربایجان و قفقاز پناهنده شدند و دور دوم گسترش «گویش آذربایجانی» -که به نادرست، بدان نام «ترکی» دادهاند- پس از قرارداد ننگین ترکمانچای، به دست جهانخواهان روسیۀ تزاری و با آماج اوباریدن آذربایجان انجام شد که به حاشیه راندن گویش آذری –که اکنون زبان تاتی نام گرفته است- و چیرگی گویش آذربایجانی انجامید.
با این دیباچه روشن است که بیشتر نام های جغرافیایی آذربایجان میباید فارسی باشد و البته چنین نیز هست. دیدگاه زنده یاد کسروی دربارۀ نام های جغرافیایی انیرانی (ناایرانی) در آذربایجان آن است که یا نام فارسی به «گویش آذربایجانی» ترجمه شده و برای نمونه، یکّهدار به یالقوز آغاج، گرمخانی به ایستی بولاغ، و… دیگر شده است و یا نام جغرافیایی فارسی فراموش و نام انیرانی جایگزین آن شده است.[۲]
نگارنده در این گفتار بر آن است که با بر شمردن چند نمونه از دگرگونی نام های جغرافیایی در شهرستان خداآفرین آذربایجان شرقی، از سهل انگاری و بیپروایی کمابیش آگاهانۀ ما ایرانیان، در کنار نهادن نام های کهن جغرافیایی آذربایجان یاد کند.
ناآگاهی آمارگران دولتی از زبان فارسی و پیچیدگی های آن و ثبت نادرست نام ها، مایۀ دیگر شدن چهرۀ شماری از نام های جغرافیایی در خداآفرین (و التبه در دیگر جاهای کشور) شده است؛ برای نمونه، روستای لالهلو را لهلهلو، روستای قوردلوجا[۳] را قوتلجه، روستای دنج گدوک[۴] را دیش گدیگ، روستای کَلگیران (=گیرندگان بزکوهی) را کارگران، روستای اسران[۵] را اسیران و… ثبت فرمودهاند! که البتّه در این گفتار، پروای یادکردن از آن ها را نداریم.
و امّا، نمونههای دگرگونی نام های جغرافیایی در خداآفرین:
۱- گونگورمز: نام روستایی در بخش گرمادوز شهرستان خداآفرین، در کرانۀ رود ارس است. این نام، ترکی و به معنای «جایی که آفتاب نمیبیند» است؛ اما معنای کنایی نام «جایی که در آن کسی روز خوش نمیبیند» میباشد و خواست کسی که نخستین بار این نام را بر روستا گذاشته، همین معنی کنایی بوده است.
نام کهن روستا «جسر» بوده که به معنی پل میباشد. در فرهنگ ها، جسر را واژۀ تازی بر شمردهاند؛ اما ریخت واژه و نگرش بدین سخن دهخدا که: «عادت فرهنگنویسان عرب بر آن رفته است که واژههای دیگر زبان ها را ازآنِ عربی بشمارند» چنین مینماید که جسر واژه پارسی است.
باشندگان روستا، هنوز با نام «جسر» برای روستایشان آشنایی دارند و نیز، روستای بزرگ همسایه به نام «لاریجان[۶]» را برای آنکه با نام دو روستای دیگر خداآفرین که آن ها هم لاریجان نام دارند، اشتباه گرفته نشود، «لاریجان جسر» میخوانند. اما چگونه نام «جسر» به «گون گورمز» دیگر شد؟
برابر پرس و جوهای بسیارم از باشندگان این روستا، در سال های پایانی دورۀ قاجار (نزدیک به کمابیش ۱۲۰ سال پیش) یکی از دامداران کوچ رو، بخشی از چراگاه های روستای جسر را برای چرای دام هایش در زمستان و بهار سال بعد اجاره کرده بود. به این کار در آذربایجان «کوده» و انجام دهندۀ این کار را «کودهچی» میگویند.
کودهچی یاد شده مردی بسیار توانگر و دارای دام های بسیار (نزدیک به ۱۵۰۰ سر گوسفند و بز) بود. از آن جا که کودهچی در آن سامان بیگانه بود، دامهایش سرپناه نداشتند و خود و خانوادهاش هم در چادر میزیستند.
زمستان آن سال بر کودهچی یاد شده بسیار سخت گذشته بود، دو تن از فرزندان خردسالش از بیماری مرده و شماری درخور نگرش از دام هایش تباه شده بودند. بهار سال دیگر که همه جا سرسبز و خرم شده بود، کودهچی امیدوار بود که زیان هایش را جبران کند؛ اما بامداد پانزدهم فروردین، زمانی که از چادر بیرون شد، از آنچه دیده بود، برجای خشکید. شب پیش، برفی به بلندی کمابیش یک و نیم متر باریده بود و همۀ دام هایش در زیر برف سنگین شبانه دفن و نابود شده بودند و تنها بالاتنۀ اسب قد بلندش از برف بیرون مانده بود.
کوتاه سخن اینکه، کودهچی یاد شده، سوار بر اسبش به سراغ بزرگان و ریش سفیدان روستا رفته و در پیش همۀ آنان، پس از بازگویی رویدادها، با سوگند دادن به قرآن و… از آنان خواسته بود نام روستا را «گون گورمز» بگویند و نفرین و لعنت گذاشته بود بر کسی که جز به این نام، روستا را بخواند.
البته گروهی دیگر از باشندگان روستا، با تأیید داستان یاد شده میگفتند: چون مالک روستا در آن زمان، بر زیردستان بسیار سخت میگرفته، نام روستا به «گون گورمز» دیگر شده بود
۲- تاتار: نام دو روستا در بخش منجوان خداآفرین و در کرانه رود ارس است. این دو روستا را «تاتار علیا» و «تاتار سفلی» میخوانند. از نام دو روستا چنین بر میآید که باشندگان آنها از تیرههای تاراج گر و خونریز تاتار هستند و سخن کسانی که مردم آذربایجان را از تیرههای قپچاق میدانند پُرّه (کاملاً) درست است!
اما چنین نیست و جز اینکه چهره و سیمای باشندگان دو روستای یاد شده، با دیگر باشندگان آذربایجان هیچ تفاوتی ندارد و همگی مردمانی درستکار و بیآزار هستند، این دو روستا، به نادرست و به کژّی «تاتار» نام گرفتهاند.
روستای تاتار علیا، تا پایان دورۀ قاجار «چالان درّه» به معنی درّۀ ژرف نام داشت و از آنجا که جایگاه پیشین روستا در ژرفای درّهای بود، چالان درّه خوانده میشد. این نام، هنوز بر زبان باشندگان این روستا و روستاهای همسایه روان است؛ اما در همۀ دفترها و دیوانهای دولتی، نام روستا تاتار علیاست.
روستای تاتار سفلی، تا پایان دورۀ قاجار «پیره بیک» نام داشت؛ و پیداست از آن جا که خانقاه یا آرامگاه پیری آزرمگین (محترم) در آن جا بوده، چنین نامی بدان جا داده بودند. نام «پیره بیک»، هنوز بر زبان باشندگان این روستا و روستاهای همسایه روان است؛ امّا، در همۀ دفترها و دیوان های دولتی، نام روستا تاتار سفلی است.
پرس و جوهای بسیارم از باشندگان این دو روستا دربارۀ چرایی و چگونگی دیگر شدن نام این دو روستا به «تاتار» به جایی نرسید. حدس بنده این است که چون روسیۀ تزاری، از دهههای پایانی دورۀ قاجار دست برتر را در شمال غرب کشور داشت، روسیان در دنبالۀ برنامههای ضد فرهنگی خود و برای تراشیدن شناسنامۀ ترکی برای آذربایجان، نام این دو روستا را به تاتار دیگر کردهاند؛ تا برای آیندگان راه کوچ تاتاران به آذربایجان را نشان داده باشند!
۳: ایچی درّه: نام روستایی در دهستان کیوان خداآفرین است. این نام ترکی-فارسی و به معنی «درون درّه» است. نام کهن روستا «شیریه» بود و هنوز این نام بر زبان باشندگان روستا و روستاهای همسایه روان است؛ اما، در دفترهای آمار دولتی، نام روستا ایچی درّه است.
پیشوند «شیر» در نام شیریه، به معنی کوه و «یه» پسوند به معنی جایگاه است. پس «شیریه» به معنی روستایی در کوه است؛ که با نگرش به جایگاه سخت گذر و کوهستانی روستا، نامی برازنده است.
پیشوند شیر به معنی کوه را در نام های شیروان کلیبر، شیرک بیرجند، شیرآهن بندرعبّاس، گواشیر (نام کهن کرمان)، شیروان قفقاز، شیروان خراسان، شیروان ایلام، و… نیز میبینیم.
نام هایی که برشمرده شد، مشت نمونۀ خروار هستند و نشان میدهند آمارگران دولتی و ما مردم خوش باور و افسانه دوست، چگونه به دست خود آب در آسیاب دشمن میریزیم!
غفلت تحقیق در ما، تار و پود وهم بافت
ورنه در مهتاب، احوال کتان ها روشن است
(بیدل دهلوی)
[۱] نویسنده و پژوهشگر.
[۲] کسروی، احمد؛ آذری یا زبان باستان آذربایجان، فردوس، چاپ دویم، ۱۳۷۹، رویه ۱۱۷٫
[۳] واژۀ قورد همان «گرگ» فارسی است و در آن واکۀ «گ» به «د» دیگر شده است؛ همچنان که در آوَنگ ß آوند، رَوَنگ ß روند، اورنگ ß اورند، تگرگ ß تگرد (در گویش گلپایگانی) و… پس قوردلوجا به معنی جای دارای گرگ است. برای آگاهی بیشتر ر.ک: منصوری، فیروز؛ فرهنگ واژگاه آذری، نشر هزار کرمان، چاپ نخست، ۱۳۹۳، رویه۴۵۴٫۴۵۳٫
[۴] گدوک به معنی راه میان دو کوه یا گردنه است؛ از آنجا که روستاییان خداآفرین، در سفر به تبریز، در آنجا میآسودند (دنج میکردند)، دنج گدوک نام گرفته است.
[۵] پسوند ران در نام «اسران» به معنی جایگاه در نام های تهران، شمیران، لنکران، سمیران، چمران ساوه، کاجاران ارمنستان، کسران همدان، و… دیده میشوند. معنی پیشوند «اس» دانسته نیست. ر.ک: افروز اردبیلی، داریوش؛ ریشههای ژرف پارسی در ارسباران، دوماهنامه خواندنی، شمارههای ۷۳ تا ۷۵، مهر و آبان۱۳۹۱ تا بهمن و اسفند ۱۳۹۱٫
[۶] از سال ۱۳۹۰ لاریجان مرکز بخش گرمادوز خداآفرین شده است.