نویسنده : رحیم نیکبخت
اشاره
آذربایجان در تاریخ ایران از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است از جمله وجوه اهمیت آن به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
«جایگاه مذهبی آن قبل و بعد از اسلام به ویژه رسمیت تشیع و تشکیل حکومت ملی صفوی در ایران، اهمیت سیاسی و استقرار پایتخت برخی دولتها در آن و ولیعهد نشینی در عصر قاجار، موقعیت استراتژیک و همجواری با دو امپراتوری فزونخواه روسیه و عثمانی، اهمیت اقتصادی و داد و ستد تجاری با روسیه و عثمانی و اروپا …»
انقلاب مشروطیت از مقاطع مهم تاریخ معاصر ایران را تشکیل میدهد که در این نهضت هم آذربایجان نقش مهمی ایفا کرده است. موقعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آذربایجان شرایطی را فراهم آورد تا هویت ملی (اسلامی ایرانی) در بین مردم و نخبگان آن نمود برجستهای داشته باشد مهمترین دلیل آن در این خطه از ایران را بایستی حضور مداخله جویانه کشورهای متجاوز هم جوار عثمانی و به ویژه روسیه دانست که با بسط نفوذ اقتصادی، سیاسی، نظامی و هویت غیر بیگانه، این روح پیوستگی ایرانی و ملی متجلی تر گردیده است. در این نوشتار هر چند شتاب آلود سعی بر آن داریم جلوههایی از هویت ملی در نهضت مشروطیت را طرح و مرور کنیم. بدیهی است هدف بیان جُز به جُزء تاریخ مشروطیت آذربایجان نیست گرچه توالی تاریخی لحاظ گردیده است و در بستر تاریخی نهضت مشروطه تجلیات این مفهوم «معنا گر» رهگیری خواهد شد.به نقش آذربایجان در جنبش تحریم تنباکو، و هچنین قیام سال ۱۳۲۱ قمری به عنوان درآمد نهضت مشروطه هم اشاراتی خواهیم داشت. همگامی آذربایجان در نهضت مشروطه، نقش آذربایجان در اعاده مشروطه، شخصیت ممتاز و برجسته سردار ملی ایران و در قیام حماسی او مبارزات عشایر شاهسون علیه سلطه بیگانگان روسی اهم مطالبی است که ارائه خواهد گردید. نکته و موضوع اساسی آنکه در این مقاله بر تأیید و تصدیق بی چون و چرای مشروطیت و مشروطه خواهان نیستیم زیرا هنوز هم در تعریف، و نقش اقشار شرکت کننده و سازندگان آن و انگیزهها جریانهای دخیل در آن مباحث بسیاری قابل طرح است لیکن گامهای اولیهای که با نام عدالتخواهی و سپس مشروطه در محدود کردن نظام استبدادی توسط مردم ایران به ویژه آذربایجان به پیشگامی علما برداشته شد ارزشمند و قابل تقدیر است. در این نوشتار از منظر دست آوردهای کلی و کلان آن در چارچوب هویت ایرانی و اسلامی نگریسته خواهد شد.
ذکر دو نکته در این درآمد ضروری به نظر میرسد نخست شکلگیری هویت ملی در ایران در درازنای تاریخ پر فراز و نشیب آن است که برعکس کشورهای دیگر مسیر تدریجی و تاریخی از عصر باستان تا روزگار مشروطه هویت داشته و روح کلی ملی ایرانی شکل گرفته است که هم جنبههای ایرانی و هم جنبههای مذهبی و شیعی را دارا میباشد نوروز و محرم را میتوان نماد این فرایند دانست در این شکل گیری هویت نقش صفویه غیر قابل انکار میباشد و عصر مشروطه از آن رو دارای اهمیت است که در ایران دولت ملی- با قدری تسامح شکل میگیرد. و در این روند آذریها نقش ایفا کردهاند ضمن اینکه نمادها و مصادیق هویت ملی (ایرانی اسلامی) را هم میتوان دید شاخصهای که در تاریخ آذربایجان جایگاه منحصر به فردی دارد.
نکته دیگر که بی شک از تجلیات هویت ملی در ایران معاصر است «چند شهری بودن» نهضتها میباشد همزمان حرکتی که در تهران آغاز میشد حرکتهای مشابه در شهرهای دیگر روی میداد. جنبش تنباکو، نهضت مشروطیت، قیام علیه سلطنت رضا شاه در سال ۱۳۰۷ و ۱۳۰۶، نهضت ملی کردن صنعت نفت و سرانجام انقلاب اسلامی مهمترین حرکتهای تاریخ معاصر ایران است که این جنبه را دارا میباشد. چند شهری بودن ازویژگی منحصر قیامهای مردمی و اسلامی در ایران میباشد که ریشه در مذهب و جایگاه دین در بین مردم دارد.
در این فرایند چند شهری بودن قیامها نقش عالمان دینی یا حاملان شریعت محمدی (ص) به عنوان منادیان هویت مذهبی به وضوح قابل مشاهده است. بدون درک این موضوع تبیین نهضتهایی چون مشروطه با مشکل مواجه خواهدبود. مراجع عظام عتبات عالیات و علمای ایران در پیدایش و شروع نهضت مشروطیت از این رو نقش بسیار مهمی ایفا کردهاند.[۱]
نهضتهای پیش از مشروطه
شکست ایران و روس و تحمیل دو قرارداد گلستان و ترکمانچای ضمن اینکه به از دست رفتن ۱۷شهر ایرانی در قفقازیه- اران- منجر گردید به بسط نفوذ سیاسی و اقتصادی روسیه در ایران انجامید از سوی دیگر پای قدرتهای دیگر اروپایی هم به ایران باز شد و انگلستان حریف قدرتمند روسیه به موازات نفوذ رقیب امتیازاتی را از دولت ایران کسب میکرد.
نهضت تنباکو
مهمترین حرکت ضد استعماری مردم ایران قبل از مشروطه جنبش تنباکو است که در آن علما و تجار آذربایجانی در این مبارزه ملی علیه سلطه بیگانه حضور و نقش مهمی داشتند.[۲] به اعتبار برخی منابع در لغو آن سه شخصیت مؤثر بودهاند که عبارتند از آیتالله میرزای شیرازی، آیتالله حاج میرزا حسن مجتهد آشتیانی و حاج میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی.[۳] در جریان مخالفت با این قرارداد استعماری شاهد شکل گیری اتحادی سراسری نخبگان جامعه در ایران هستیم در جریان این نهضت در مجلسی که علما و رجال شهر تبریز گردآمده بودند یکی از علما خطاب به امیر نظام که مردم و علما را از مخالفت با شاه و قرار داد ترسانده بود گفته است:
«گویا جناب عالی از این مسئله بی خبرید، یا غرور وزرای درباری را حاصل کردهاید.اهالی تبریز تنها نیستند، بلکه عموم اهالی ایران- از علما و تجار و عمال و اشراف ذی نفس باقی نیست که هم قسم و هم عهد نشده باشند بلکه تمام علمای متوقفین کربلا و نجف با ما هم عهد هستند و قسمها یاد نموده قرآن مهر کرده فرستادهاند.»[۴]
نکته جالب آنکه در این زمان تنباکو محصول اصلی آذربایجان نبود و از سایر ولایات به آنجا صادر میشد[۵] مخالفت تجار و علمای آذربایجان با این امتیاز از اراده ملی مقابله با سلطه بیگانه حکایت میکرد. موقعی که با مخالفت علما و تجار امیر نظام گروسی نتوانست قرارداد انحصاری تنباکو را در آذربایجان اجرا کند سالار لشکر جهت اجرای آن به تبریز اعزام گردید وقتی این خبر به علما رسید به مخالفت با وی پرداختند ضمناً دو اعلامیه هم یکی خطاب به مظفرالدین میرزای ولیعصر و یکی هم خطاب به سالار لشگر انتشار یافت متن اعلامیه نخست که به درب حرم خانه ولیعهد چسبانده شده بود به این شرح است:
«ای ولیعهد دولت ایران، سی سال است شما در آذربایجان هستید و ماها ملت ایرانیم از شخص شما راضی میباشیم. و نمی خواهیم کاری بشود که اسباب نقص حضرت والا باشد. بفرستید دختر خودتان را از منزل سالار لشکر به حرم خانه خود بیاورند ماها ملت هستیم به سالار لشگر کار داریم»[۶]
در متن اعلان که از سوی نخبگان تبریز (علما و تجار) انتشار یافته مفاهیمی چون ملت ایرانیم، از آگاهی و شعور ملی حاکم بر جریان این نهضت حکایت دارد.
نهضت سال ۱۳۲۱ قمری
دومین حرکت مهم صورت گرفته در آذربایجان قبل از مشروطیت نهضت سال ۱۳۲۱ قمری میباشد. اهانت صورت گرفته به یکی از طلاب علوم دینی در تبریز در این سال جرقه حرکتی بود در ادامه طلاب علوم دینی در منزل حاج میرزا حسن مجتهد گرد آمده، راهی مسجد شاهزاده تبریز شدند همزمان بازرگان و تجار تبریز که از سیاستهای گمرکی مسیوپریم رئیس اداره گمرکات آذربایجان به نفع روسها متحمل ضررهای بسیاری شده بودند با بستن بازار به جمع طلاب و روحانیون پیوستند. از سوی دیگر با قحطی نان و گرانی و کمیابی گندم که بار گران آن بر دوش مردم محروم بود مردم را به صحنه کشاند. خواستههای معترضین عبارت بود از برچیدن میخانهها و مهمانخانهها و مدارسی که به سبک غربی اداره میشد، برکناری مسیوپریم از گمرکات و رفع مشکل نان مردم گذشته از این موارد، خواست دیگری مطرح گردید که نشان از رشد آگاهی سیاسی و شعور ملی مردم داشت و آن تقاضای برکناری میرزا علی اصغر خان اتابک امین السلطان از صدارت بودند که عامل دوبار استقراض از روسیه بود. در تظاهرات و تحصن گسترده تبریز مردم فریاد میزدند: «شاه تمام ایران را گرو گذاشته و ملت خود را به روسها فروخته است.»[۷] این حرکت که سه سال قبل از نهضت مشروطیت در تبریز اتفاق افتاد صرف یک اعتراض نبود خواستههای مردم از بیگلر بیگی تبریز در حقیقت تجلی هویت ایرانی در مقابل تهاجم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بیگانه بود. علما و تجار ضمن مخالفت با پریم و تعرفههای گمرکی خواستار عزل کارمندان مسیحی از ادارات دولتی بودند. تعمیر راهها توسط کارشناسان روسی مورد دیگر اعتراض ایشان بود.[۸] روسها که منتظر بهانهای برای دخالت نظامی در ایران بودند پس از اطلاع از این حوادث به تمرکز قوای خود در سرحد جلفا پرداختند با حساسیت سیاسی و موقعیت خطرناک پیش آمده علمای تبریز خود مردم و آرام کردند تا بهانهای به دست بیگانگان داده نشود هرچند حاج میرزا حسن آقا مجتهد و چند تن از تجار و کارکنان ایرانی گمرک توسط محمدعلی میرزا ولیعهد از تبریز تبعید شدند.[۹]
آذربایجان و نهضت مشروطه
آذربایجان با موقعیت و اهمیتی که داشت طبیعی بود در نهضت مشروطیت هم شرکت فعالی داشته باشد آگاهی سیاسی و شعور ملی موجود در میان آذریها در حد بالایی قرار داشت و به میزان این احساس ملی نقش بیشتری را میبایست ایفاگر باشند. انتشار بیش از یکصد و ده نشریه در آذربایجان عصر مشروطه شاهد موضوع فوق است[۱۰] بر همین اساس آثار متعددی نیز در تاریخ مشروطیت آذربایجان تألیف و منتشر گردیده است که از اهمیت این خطه در این نهضت ملی حکایت دارد.*
چنانکه در درآمد اشارهای به آن شد از مشخصات نهضتهای یکصد ساله ایران چند شهری بودن آن است که ریشه در هویت ملی همسان در نواحی مختلف ایران دارد. پس از قیام تنباکو در این جنبه از روح ملی ایرانی را میتوان نهضت مشروطیت به خوبی دید.[۱۱] مهاجرت علمای تهران به قم و اراده عمومی را برای پیگیری تشکیل عدالتخانه را دوچندان کرد به ویژه آنکه انتشار ابن اخبار در سراسر علمای دیگر شهر ما را نیز به تکاپو واداشت نخستین جایی که به تکان و تکاپو آمد تبریز بود «یعنی شهری که پادشاهان قاجار روزگار ولیعهدی خود را در آنجا به بر برده از بی پروایی و سرسختی مردم با خبر بودند»[۱۲] بی تردید ورود آذربایجان و علمای آن به صحنه این رویارویی در تسریع موفقیت آن مؤثر بود. همزمان با مهاجرت کبری علمای آذربایجان طی تلگرافهایی به مظفرالدین شاه از خواستههای علمای مهاجر به قم حمایت کردند مظفرالدین شاه در جواب علما به ولیعهد تلگراف نمود:
«به جنابان ستطابان حاجی میرزا حسن آقا مجتهد و آقای امام جمعه و آقای حاج میرزا محسن آقا و آقا میرزا صادق آقا مجتهد و آٌقای ثقـﺔالاسلام التفات ما را برسانید و از طرف ما بگوئید که مرا هم ملوکانه همیشه شامل طبقات مردم خاصه به علمای اعلام و مخصوصاً به علمای آذربایجان بوده و خواهد بود همگی دعاگوی دولت و ملت و طرف توجه ملوکانه ما هستند و نسبت به همه التفات داریم و همین است که به شفاعت و توسط شما استدعای علمای آذربایجان را در معاودت علمای طهران قبول فرموده مشیرالدوله وزیر امور خارجه را برای معاودت دادن آنها روانه کردیم به زودی علمای طهران شرفیاب میشوند و عرایض حقه آنها را هم که مبنی بر صلاح دولت و ملت باشد قبول خواهیم فرمود»[۱۳]
سرانجام با پافشاری و ایستادگی علما و مردم مظفرالدین شاه در چهاردهم جمادی الثانی ۱۳۲۴/۱۴مرداد ۱۲۸۵ فرمان مشروطیت را صادر کرد. مجلس اول در مدرسه نظام وابسته به کاخ گلستان باشکوه وجلال خاصی در ۲۷ جمادی الثانی افتتاح شد و اولین اقدام آن برای تدوین نظامنامه انتخابات بود در ماده ششم نظامنامه ۱۲ نماینده برای آذربایجان در نظر گرفته شد[۱۴] برای شروع سریع به کار مجلس ابتدا انتخابات تهران به انجام رسید و با حضور اولین نمایندگان انتخاب شده مردم در هجدهم شعبان ۱۳۲۴ مجلس شورای ملی در عمارت گلستان گشایش یافت.
نخستین لایحه، نخستین رویارویی
روز شنبه ۲۳ رمضان ۱۳۲۴ اولین لایحهای که از طرف دولت تقدیم مجلس گردید لایحه قرضهای به مبلغ بیست کرور تومان یا چهارصد هزار لیره بود که دولت روس و انگلیس مشترکاً پرداخت میکردند.
وضعیت نابسامان اقتصادی کشور از سویی نیازمند منبع مالی بود و از سوی دیگر مجلس که حاصل نهضت مشروطیت با ماهیت ضداستعماری نمی توانست این لایحه را بپذیرد زیرا از جمله دغدغههای ملیون عصر مشروطه اعم از علما و تجار خلاصی از قید و بند بانک استقراضی ر وسی و بانک شاهنشاهی انگلیسی بود. فقدان نظام مالی ایرانی از نقایص مهم کشور به حساب میآمد که بدون رفع این نقیصه امکان استخلاص از استعمار خارجی قابل تصور نبود به ویژه آنکه کشور در مضیقه مالی قرار گرفته و روسیه و انگلیس در ازاء پرداخت وام به ایران خواهان امتیازات زیادی بودند از جمله روسها گمرکات شمال و انگلیسیها پست خانه و تلگرافخانه را. این موضوع در مجلس شورای ملی مورد بحث قرار گرفت.
معین التجار یکی از وکلای مجلس پیشنهادات بانک ملی را مطرح کرد که مورد تصویب مجلس قرار گرفت[۱۵] این طرح در تبریز با استقبال گسترده علما و تجار قرار گرفت.
نصرت الله فتحی در زندگینامه شهید نیکنام ثقـﺔالاسلام تبریزی در همین مورد از تبریز گزارش میکند:
«در ۱۳ شوال ۱۳۲۴ هنوز محمدعلی میرزا از تبریز نرفته و احتیاج به صحبت درباره تأسیس بانک ملی هست و در خانه حاج مهدی آقا با بودن مجتهد] حاج میرزا حسن آقا مجتهد [ثقـﺔالاسلام و میرزا صادق آقا و حاج میرزا محسن آقا و سید المحققین و دستهای از بازرگانان به مشورت پرداخته و چنین نهادهاند که با بنیانگذاران بانک ملی همراهی نمایند.»[۱۶]
روزنامه جریده ملی (انجمن) ، ارگان انجمن ایالتی آذربایجان در شمارههای متعدد خود این موضوع را پیگیری میکرد در نخستین شمارههای خود در این باره نوشت:
«اعضاء مجلس مقدس شورای ملی در طهران میخواهند در ایران یک بانک ملی تشکیل بدهند و در این خصوص روز یکشنبه هشتم ماه بعضی از وکلاء انجمن ملی تبریز را به تلگراف خانه مبارکه احضار نموده در خصوص تشکیل بانک ملی ایران مخابره و صحبت نمودهاند اعضاء انجمن جواب دادهاند که باید در این خصوص با سایر وکلاء و عموم ملت گفتگو و شورا نموده جواب شافی خواهیم داد انشاء الله در نمرههای آینده تلگرافات و نتیجه عمل درج خواهد شد.»[۱۷]
در شمارههای بعدی جریده ملی (انجمنی) اقدامات صورت گرفته در تبریز در این مورد انعکاس یافته است[۱۸] هر چند با مداخلات روز افزون و سرانجام تفاهم تقسیم منافع در ایران توسط روسیه و انگلیس طرح ایجاد بانک ملی به نتیجه منتهی نشد ولی تلاشی بود که رویکردی ملی داشت، بعد از تهران در تبریز مورد استقبال گسترده واقع شده بود.
همزمان با مباحث بانک ملی موضوعی دیگر در محافل ملی در شهرهای مختلف ایران به ویژه تبریز مطرح گردید که آن ترویج کالاهای وطنی است به عبارت دیگراز جلوههای هویت ملی در آذربایجان در عصر مشروطه مخالفت با استفاده از کالاهای خارجی بود. چنین حرکتی را در سایر شهرهای ایران چون اصفهان هم شاهد هستیم.[۱۹] استفاده از چادرشب مادام و کفش قوندا را که از تولیدات روسی بود بیشتر مردم انتقاد مردم بود انجمن ملی تبریز جهت تنویر افکار عمومی در یکی از شمارههای «جریده ملی» اخطاری انتشار داد که گویای این عزم ملی است:
«آقایان علماء و واعظین هیچ وقت نمی فرمایند که پوشیدن چادرشب مادام و کفش قوندارا و بعضی لباسها حرام است و باید مردم مزاحم و متعرض آنها شوند همین میخواهند که مردم را به پوشیدند ملوبوسات و منسوجات وطن ترغیب و تحریض نمایند و میفرمایند پوشیدن مال وطن از پوشیدن مال خارجه بهتر است …»[۲۰]
ترویج کالاهای وطنی به طور طبیعی مخالفت با استعمال کالاهای خارجی مبارزه با سلطه اقتصادی بیگانه- تلاش برای حفظ هویت ملی- بود که همچون نواحی دیگر ایران در تبریز هم شیوع یافت، علما و وعاظ در منابر با آن پرداختند زنان تبریز در این حرکت ملی فعالیت شایستهای از خود نشان دادند. که حکایت از آگاهی و شعور ملی و ایرانی ایشان داشت.
«… خواتین مکرمه تبریز قرار گذاشته اند که در ایام هفته جمع شده در باب ترتیبات لباس خودشان و غیره صحبت کرده حتی المقدور سعی نمایند بلکه کمتر خود و صاحبشان را محتاج متاع و منسوجات خارجه کرده از ثروت خودشان بکاهند و در صورت امکان مدتی به همان البسه قدیم قناعت کرده به سر برند تا بلکه به فضل خداوندی و همت مردمان غیور فابریکها در مملکت ایران تشکیل یابد که از احتیاج خارجه به کلی بی نیاز شوند …»[۲۱]
وکلای مجلس شورای ملی تبریز
انجمنها از کانونهای مهم و تحول ساز دوران مشروطه ایران هستند نقشی که انجمنها در مراحل مختلف نهضت مشروطه در شهرهای مختلف به ویژه داشتهاند بسیار مهم و تأثیرگذار بوده است انجمنها را میتوان هیأتهای مذهبی تکامل یافتهاند دانست که دارای ماهیت و عملکرد سیاسی بودند قدرت گرفتن آنها موجب نگرانی دولتیان بود و تلاش دولت این بود که مخفیانه انجمنها را تحت نظر و مراقبت قرار دهد» در رویارویی دولت و مجلس این انجمنها بودند که به حمایت از مجلس وارد عمل شدند در میان انجمنهای سراسر ایران این انجمن سیاسی آذربایجان بود که نقش تعیین کنندهای داشت «اغلب تظاهرات از طرف این انجمن ترتیب داده میشد به ویژه که با انجمن آذربایجان تهران همکاری نزدیک داشت.» [۲۲]اولین وظیفه انجمن تبریز نظارت بر انتخاب نمایندگان دوره اول مجلس از تبریز بود.
فعالیتهای انجمنی ایالتی آذربایجان از بدو تأسیس تا ورود قوای اشغالگر روسی به آذربایجان و نواحی شمالی ایران تا قزوین در سال ۱۳۲۷ قمری خود مبحث مستقل و مفصلی است که پرداختن به آن در این مقاله مقدر نیست.*
مجلس اول بدون حضور نمایندگان آذربایجان تدوین قانون اساسی را به سرعت در دست انجام داشت سعی ایشان بر این بود قبل از درگذشت مظفرالدین شاه به امضای وی برسد. سرانجام این قانون در ۵۱ اصل تنظیم و به تاریخ ۱۴ذیقعده به امضای شاه رسید. ده روز بعد هم شاه درگذشت[۲۳] با استقرار محمدعلی شاه بر تخت سلطنت نهضت مشروطیت وارد مرحله جدیدی شد در جشن تاج گذاری محمدعلی شاه از نمایندگان مجلس دعوت نشد و این اولین نشانههای کدورت وی از مشروطه بود. با این حال ورود نمایندگان تبریز به سنگین تر شدن وزنه مشروطه خواهان منجر شد. وکلای تبریز در بدو ورود به صدر اعظم به تذکره پرداختند و خواستههایی را مطرح کردند. از خواستههای ایشان به موارد زیر میتوان اشاره کرد. صدور دستخطی از شاه مبنی بر «مشروطه تامه» بودن دولت ایران؛ عدم تعیین وزیر از کشورهای خارجی؛ گشایش انجمن محلی در ولایات و ایالات و عزل میسونوز و پریم.[۲۴] نکته جالب آنکه انجمن ایالتی تبریز با پیگیری مداوم از طریق تلگراف مسایل جاری را به دقت مراقبت میکرد و با تلگرافهای پی در پی به ارایه طریق میپرداخت. نمایندگان تبریز با چنین وضعی نمی توانستند از خواستههای مردمی و ملی کوتاه بیابند[۲۵] اندک اندک میانه مشروطه خواهان و محمدعلی شاه در حال ترمیم بود که با قتل اتابک در ۲۱رجب ۱۳۲۵قمری و سوءقصد به محمدعلی شاه مصصم شد مجلس و نظام مشروطه را براندازد.* مجلس به توپ بسته شد آزادی خواهان قلع و قمع شدند گروهی از جمله حاج میرزا ابراهیم آقا از نمایندگان تبریز کشته و علمایی چون سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی مورد ضرب و شتم و اهانت قرار گرفتند.
قیام تبریز و اعاده مشروطه
محمدعلی شاه پس از آنکه مجلس را به قوه قهریه بست و آزادیخواهان را پراکند بر آن شد تا کانونهای آزادیخواهی در سایر شهرها را نیز خاموش کند و مخبرالسلطه حاکم وقت آذربایجان که شرایط را سخت میدید استعفا داد و راهی اروپا گردید لیکن قبل از ورود حاکم جدید استعداد نظامی به دست انجمن ایالتی آذربایجان افتاد. قبل از آنکه اخبار به توپ بسته شدن مجلس به مستبدین تبریز برسد انجمن ایالتی از آن آگاه شده و تدارک گستردهای جهت مقابله با قوای محمدعلی شاه را با تجهیز مجاهدات محلات تبریز صورت داد.عین الدوله از طرف محمدعلی شاه مأمور تا چراغ آزادیخواهی ایران- مهد آزادی- تبریز را خاموش نماید محمداسماعیل رضوانی از مشروطه شناسان سرشناس ایران در این مورد مینویسید:
«خلاصه آن که ستارخان همراه دوست خود باقرخان پس از جنگهای دلیرانه زمام کار تبریز را به دست گرفت و طرفداران محمدعلی شاه را از تبریز راند و هر سرداری را هم که از سایر شهرستانهای آذربایجان به دستور محمدعلی شاه به قصد تسخیر تبریز حمله کرد سیمرغ شکست داد.»[۲۶]
نبرد مردم تبریز علیه قوای استبدادی حدود ده ماه طول کشید عین الدوله راه آذوقه را بر شهر بست تا بلکه مردم تبریز را به تسلیم وادارد محاصره تبریز چهار ماه به طول انجامید. تمرکز قوای استبدادی برای گشودن تبریز و صرف هزینه گزاف این نبردها از یک سو به تضعیف توان نظامی محمدعلی شاه انجامید و از سوی دیگر مقاومت جانانه گردان دلیر تبریزی روح فسرده مبارزان سایر نواحی را نه تلاطم و تکاپو آورد در فرصتی که مقاومت تبریز فراهم آورد مشروطه خواهان توانستند به تجدید سازمان و تدارک بپرازند. ضمن اینکه علما و مراجع عظام شیعه عتبات چون آیتالله خراسانی، آیتالله مازندرانی و آیتالله میرزا خلیل تهرانی با صدور فتواهایی به حمایت از مقاومت تبریز پرداخته مردم سایر نواحی را به قیام علیه استبداد فرا خواندند. در یکی از اعلانهای این مراجع آمده است:
«عموم غیرتمندان عشایر آذربایجان و قبیله مومنین ایران امت تاییداتهم از غیرت دینی آن برادران امید جانفشانی در نصرت دین مبین داشتیم، این دفعه برادران غیور تبریز را چنین تنها گذاشته جنود ظالمین درصدد جمع آوری و هدر دماء و اعراض و اموالشان هستند لذا صریحاً به شما میگوئیم که اهتمام در مشروطیت ایران موجب حفظ اسلام و به منزله جهاد در رکاب معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و اعانت ظلمه مستبدین و تعرض به مشروطه محارب با آن بزرگواران است.»[۲۷]
در چنین شرایطی بود که مجاهدان دشتی و بختیاری بدون مقاومت جدی به سمت تهران راهی شده تهران را فتح، محمدعلی شاه را از سلطنت خلع نمایند.[۲۸]
هر چند شرح مقاومت تبریز را نمی توان در این مختصر آورد لیکن لازم است ادای دینی به سردار ملی ایران داشته باشیم:
ستارخان، سردار ملی ایران
تاریخ نهضت مشروطیت آذربایجان از شخصیت ستارخان سردار ملی جداناشدنی است، این شخصیت بعنوان نماد مبارز و قهرمان ملی هم دارای مشخصات هویت مذهبی و شیعی آذریها میباشد و هم دارای ویژگیهای ملی و عرق ایرانی. هر چند راجع به این شخصیت سخن بسیار گفته شده است لیکن در این مقال چند فراز از تجلیات روح ایرانی اسلامی قصد مرور داریم.
اسماعیل امیر خیزی منشی و ملازم ستارخان از خصوصیات اخلاقی وی که یاد کرده در مورد حب وطن و دیانت وی نوشته است:
«ایران را تا حد پرستش دوست میداشت و به استقلال آن از دل و جان علاقمند بود … بر دین اسلام و مذهب تشیع و ائمه اطهار (ع) فوق العاده عقیدت داشت و مخصوصاً حضرت امیر را با ایمان راسخ مقدر احوال جهانیان میدانست و اغلب به حضرت ابوالفضل سوگند، یاد میکرد و در مجالس عزاداری حضرت سیدالشهدا حاضر میشد و خودش نیز مجلس عزاداری برپا میکرد.»[۲۹]
آوازه رشادت و شهرت مبارزات این گرد آزاده در همان ایام مقاومت ده ماهه از مرزهای ایران گذشت. در نشریات اروپا و آمریکا هر روز با خط درشت اسم ستارخان در صفحه اول روزنامهها با تفصیل جنگهای او و مقاومتهای دلیرانه او در مقابل قوای استبدادی چاپ میشد.[۳۰]
هنگامی که تبریز در محاصره قوای استبدادی قرار داشت کنسول روس در دیدار ستارخان گفت:
«… به باقرخان یک بیدق روس دادم، او در امان دولت روس است. یکی را به تو که جوان دلیری هستی میدهم تا در امان دولت روس باشی، جناب سردار فرمودند که من در زیر بیرق جناب ابوالفضل العباس و بیدق ایرانم. بیدق شما برای من لازم نیست و من ابداً تابع ظلم و استبداد نخواهم شد و امروز به فضل خداوند بیدق اسلام و ابوالفضل العباس را در دست گرفته همه بیدقهایی را که مستبدین در شهر زدهاند، قلم خواهم کرد.»[۳۱]
در پی ورود قوای اشغالگر روسی به آذربایجان به بهانه بازکردن راه آذوقه شهر که توسط قوای مستبدین بسته شده بود. ستارخان و باقرخان و مجاهدان تبریزی ناچار به تهران فراخوانده شدند چه حضور آنها در آذربایجان با مخالفت روسها مواجه بود و امکان درگیری وجود داشت ضمن اینکه کنیه عجیبی از وی، در دل داشتند این کینه به قدری بود که در سال ۱۳۳۰ قمری برادرزادگان ستارخان را بدون آنکه گناهی داشته باشند دستگیر و به قتل رساندند.
هنگامی که قهرمانان آزادی ایران به کرج رسیدند مردم ورود ایشان را جشن گرفته بودند خبرنگار روزنامه روسی کاسپی نزد سردار ملی آمد تا با وی مصاحبه نماید.
«گفت: شنیدهام چون نمایندگان دولت روس مایل نبودند شما در تبریز باشید مجبور شدهاید به تهران بروید. آیا این سخن درست است ؟ سردار گفت نه خیر، خبرنگار پرسید: پس چرا به پایتخت میروید ؟ سردار جواب داد: ملت ایران هزاران تن جوان وطن دوست خود را قربانی داد تا توانست خانهای به نام دارالشورا برپا کند. این خانه کعبه آرزوی مردم وطن من است، هر ایرانی باید در عمر خود آنجا را زیارت کند اکنون من و سالار به زیارت این مکان مقدس میرویم از این جواب زهر خنده بر لبان خبرنگار خشک شد.»[۳۲]
ستارخان در ایام اقامت در تهران روزهای تلخ حیات خود را سپری میکرد واقعه پارک اتابک و تیرخوردند سردار ملی در مقابل حوادث تبریز و اشغال آذربایجان توسط روسها و نابودی بستگانش توسط مزدوران روس قابل تحمل بود. از وی چند نامه به رجال دولتی در دست میباشد که یکی از این نامهها در لابه لای اسناد وزارت خارجه به شرح زیر گزارش شده در این نامه روح ایرانی و اسلامی ستارخان را به خوبی میتوان مشاهده کرد.
[آرم شیر خورشید ایستاده با شمشیر]
ریاست وزرا مقام رفیع محترم هیت وزراء عظام مد ظله العالی
سواد مشروحه آقای سردار ملی
«عموم اهالی داخله خاصه و عامه سیما اولیای امور و رؤسای عظام گرام فخام و اهالی ممالک خارجه کاملاً مسبوق و مستحضرید که این بنده عاصی ستار برای اجرای احکام شریعت غراء احمدی و حفظ بیضه اسلام مطابق احکام صادره علما و اعلام عظام مرجع تقلید شیعه از جان و مال و اموال و دارایی و هستی خود صرف نظر کرده فوق العاده کوشیده تا دولت جابره تبدیل بر دولت عادله به عبارت اخری دولت شورویه دایر شود تا مگر آب رفته به جو بازگردد و قوانین حضرت سیدالمرسلین که سرمشق اهل کره از کفار و غیره گردید. رویه و مسلک اهل اسلام و کافه مسلمین و مسلمات بشود و برای معرفی خود به اهل عالم پس از تبدیل دولت جابره اطاعت اوامر مطاعه دولت عادله را کرده به مرکز پایتخت ایران شناخته میشود حاضر شد و برای تأکید بر معرفی خود بر عالمیان در گوشه انزوا و عزلت هر قسم تعدیات وارده را متحمل در این موقع برای پیشرفت قانون مظلومیت اختیار نمود حالیه مدتی است از خارجه به دست داخله هر مصیبتی را که گوش آدمیان نتواند بشنود بر مظلومیت اهل تبریز آورده شد آنچه که هیئت محترم میدانند و جزئیات و کلیات مصائب وارده را عالمند فامیل و اهل مرا جاناً و مالاً پایمال و املاک مرا خارجه توقیف نمود این مدت صبر کرد که شاید دست قدرت حضرت پروردگار هستی از وزراء فعال برای اجرای قوانین حقه برقرار گردد امروز بحمدالله و المنه آن هیئت محترم را دست قدرت تشکیل فرموده فحمداً ثم حمداً له این است که ضبط املاک خود را در دست خوارج با این زحمات و خسارات و ایثار جان و مال نمیتواند صبر و تحمل کند آنچه را که لازم صبر و تحمل و مظلومیت به وقت و اقتضای خود بود این توقیف و تصرف مظلومیت نامیده نمی شود که بتواند تأمل کند دست تصرف خوارج در مال من اگر ساکت بنشینم بی غیرتی میشود. استدعا از وجه آن [یک کلمه ناخوانا] هیئت محترم وزراء فعال که املاک مرا از توقیف خوارج محفوظ و محروس بدارند والا جواب یصح السکوت مرحمت فرمائید تکلیف چاکر معلوم شود.»[۳۳]
آذربایجان در اشغال روسها
نهضت مشروطه آذربایجان در تصادم و تزاهم اساسی و اصولی با منافع روسیه تزاری و انگلستان بود هنگامی این جنبش عدالتخواهی در حال ظهور بود که رقابت روسیه و انگلیس در ایران جای خود را به تقسیم منافع داده بود* ۴ قرار داد ۱۹۰۷ بین ایشان ایران را به سه قسمت تقسیم کرده بود[۳۴] سهم روسها شمال ایران تا قزوین بود ضمن اینکه از سالهای قبل روسها چشم طمع به آذربایجان داشته مترصد دست آویزی بودند که در قسمت تحت نفوذ خود طبق تفاهم با انگلیس مستقر شوند بهانه لازم در جریان محاصره تبریز توسط قوای استبدادی فراهم شد با بستن راه آذوقه به روی تبریز، روسها با هماهنگی انگلیسیها قوای نظامی خود را در ظاهر برای باز کردن راهها و در اصل برای اشغال ایران و نابودی مشروطه وارد آذربایجان کردند. ورود قوای اشغالگر و خون ریز روسی برای مردم و رجال تبریز بسی گران تر از تحمل حکمران متبد اعزامی محمدعلی شاه عین الدوله بود. رجال و علمای شهر چون میرزا علی ثقـﺔالاسلام تبریزی تلاش بسیار کردند که پای روسها به آذربایجان باز شود در همین تلاشها تلگرافی به شرح زیر به شاه مخابره شد:
«شاها ما هر چه میخواستیم، از آن در میگذریم و شهر را به اعلی حضرت میسپاریم تا هر رفتاری با ماها میخواهند بکنند و بی درنگ دستور بدهند راه خوارو بار باز شود تا بهانهای برای گذشتن سپاهیان روس به خاک ایران باقی نماند»[۳۵]
علی رغم تلاش بسیار برای دفع این خطر، روسها در اجرای نقشه مداخله جویانه خود مصمم بودند. ورود قوای نظامی روسی به کشور که تمامیت ارضی ایران را به مخاطره انداخته بود برای علما که از مدافعان اصلی مشروطیت و هویت ایرانی بودند سخت گران بود آیتالله خراسانی و آیتالله مازندرانی حامیان اصلی مشروطه در اولین عکسالعملهای خود تلگرافهایی به مقامات رسمی روسیه از جمله امپراتور ارسال کردند در تلگراف ایشان آمده است:
«تجاوزات عسکری روس و مداخله در امور داخله ایران و انکسار خاطر مسلمانان مقام ریاست کبرای اسلامیت را داغدار تأثیر نمود گمان نمی کردیم اولیای با بصیرت دولت بهیه روس نتایج وخیمه جلب نفرت ایرانیان و پایمال کران حسیات بیدار شده یک ملت را با منافع ملت معظم روس قابل تألیف ندانند. مستدعی است محض محافظه روابط حسن جوار امر و مقرر فرمایند بدون مزاحمت و تولید مشکلات عسکر روس را مراجعت داده و زیاده بر این عزت نفس مسلمانان را تحقیر نکنند.»[۳۶]
نوروز باستانی که نماد ملی ایرانیان بود در این سال (ربیع الاول ۱۳۲۸ قمری/۱۲۸۹شمسی) توسط علما و به نشانه اعتراض و انزجار از اشغال قسمتی از خاک کشور تحریم گردیده. و در نتیجه مردم از شادی و سرور در ایام عید در سراسر ایران خوددای کردند.* در همین رابطه در گزارشی از کار گزار خارجه اردبیل میخوانیم:
«از طهران قبل از عید علما تلگرافاً اطلاع داده بودند عید گرفته نشود و … مردم به کار و کسب مشغول باشند… از اول عید که نه [ربیع الاول ۱۳۲۸] بود قبل از تحویل [سال] بازار به کلی بسته بود فردا و پس فردا را هم بعضی باز و بعضی بسته بودند دیروز و امروز که چهارم است بازار باز است»[۳۷]
کنسولگری روسیه هم از اردبیل گزارش کرده است:
«روحانیت و انجمن این جا از روحانیت تهران تلگرافی گرفته، که مردم را دعوت به همبستگی و اقدام برای بیرون کردن نیروهای روسی از ایران کرده است انجمن در صدد است که این تلگراف را برای شاهسونها بفرستد و آنان را دعوت به اتحاد با جنبش نمایند.»[۳۸]
پرداختن بیشتر به عکسالعمل اشغال آذربایجان توسط روسها نیازمند بحث مستقل و مفصلی است که به فرصت دیگری موکول میشود لیکن ذکر این نکته ضروری است نقض حاکمیت ملی کشور اعتراض گستردهای در سراسر کشور به دنبال داشت «اعتراض ملت همدان از مسلم و یهود و نصاری»[۳۹] اعتراض ملت گیلان «علیه همسایگان متجاوز به کلیه سفرای دول»[۴۰]؛ تلگراف انجمن ایالتی کرمان به ولایات[۴۱] تلگراف انجمن ولایتی و عموم اهالی کاشان به ولایات تلگراف علمای قزوین به ولایات[۴۲]… نمونههایی از اعتراضهای صورت گرفته بود. ضمن اینکه قرار بود به همین منظور در تهران میتینگ هم برگزار شود[۴۳] در شهرهای آذربایجان عم مردم و علما با ارسال نامه و تلگراف به مراکزی چون مجلس و هیأت دولت و تشکیل جلساتی در تکاپو برای اخراج اشغالگران بودند.
شاهسونها در مقابل اشغالگران روسی
عشایر شاهسون از جمله ایلات قدرتمند بودهاند که نقش مهم و مؤثری در تاریخ ایران ایفا کردهاند. عشایر عموماً طبیعت سرکش و طغیانگری داشتهاند که عشایر شاهسون هم از این قاعده مستثنی نبودهاند. با ضعف و سستی حکومت مرکزی و محلی عشایر فرصت آن را مییافتهاند که به روستاها و شهرهای همجوار دست اندازی نمایند.*
در سال ۱۳۲۷ تحریک روسها و عوامل سرسپرده آنها چون رشید الملک و رحیم خان چلپانلو زمینه بحران جدی در آذربایجان فراهم شد که در نتیجه آن اردبیل توسط عشایر به رهبری رحیم خان عامل مستقیم روسها غارت شد. پس از اعاده مشروطه حکومت مرکزی برای رفع غایله و سرکوبی عشایر طغیانگر قوایی به سرکردگی سردار اسعد و یفرم خان به منطقه اعزام داشت علی رغم کارشکنی روسها قشون اعزامی مرکزی موفقیتهای چشمگیری به دست آورد و تعدادی از سران عشایر را به عنوان گروگان به تهران آوردند.
روسها که نواحی اردبیل را پس از غارت اردبیل به اشغال خود درآورده بودند همواره بر آن بودند که عشایر شاهسون را یا مطیع خود کنند یا خلع سلاح نمایند. روسها بیشتر تلاش میکردند به دست عوامل مزودور خود به منظور فوق برسند غارت اردبیل با همین قصد صورت گرفت. زیرا هم منطقه ناامن میگردید و توجیهی برای حضور نظامی و بسط نفوذ آنها بود. همان عشایری که در نبود قدرت مرکزی خودسری میکردند در شرایط حساس و خطیر این زمان ایران نمایندگان نزد کارگذار وزات خارجه در اردبیل فرستادند. طایفه آلارلو از جمله عشایر شاهسون بود که ضمن اعزام نمایندگانی و اظهار اطاعت از دولت مرکزی اعلام کردند شاهسون اتفاق نموده به روسها تمکین نخواهند کرد و از کارگزار در مورد طایفه خود اطمینان میخواستند. چنین وضعی در مورد طایفه قوجه بیگلوها هم صادق بود در نامهای که بزرگان این طایفه به وزارت خارجه نوشتند آمده است:
«اگر در حقیقت پادشاهی ایران به امپراتوری روسیه رسیده چرا این احوالات به این طایفه اطلاع ندادهاید و نمی دهید و اگر از احوالات ما را اطلاع ندادید اگر به امپراطور نرسیده تا الی مردن به جنرال، این طایفه اطاعت ندارند.»[۴۴]
روسها که پس از استقرار کامل در آذربایجان از سال ۱۳۲۷ تا سال ۱۳۲۹ روز به روز دامنه نفوذ و مداخله خود را میافزودند تنها نیروی قابل توجه در مقابل خود را عشایر شاهسون میدانستند که سرانجام برای در هم شکستن قدرت ایشان به جنگ و نبرد متوسل شدند ریچارد تاپر محقق شاهسون پژوه در آخرین اثر خود با عنوان تاریخ سیاسی اجتماعی شاهسونها مغان نوشته است:
«در اوایل ژوئن [اواسط خرداد ۱۲۹۰شمسی] یک دسته قزاق، اردبیل را به سوی ییلاقهای همجوار ترک گفت. قوجابیگلوها به گمان اینکه این دسته قصد عملیات تنبیهی دارند، آنان را مورد هجوم قرار دادند. پس از این ماجرا، فیدارف عملیات تنبیهی را آغاز نمود. در جریان نبردهایی که در اطراف مشکین در گرفت، هر دو طرف تلفات سنگینی را متحمل شدند. عده کثیری از نیروهای تازه نفس از تبریز، آستارا و قره باغ به این ناحیه آورده شدند. بنا به تقاضای روسها یک فوج هزار نفری از سربازان ایرانی نیز تحت فرماندهی رشیدالملک، نوکر همیشه حاضر به خدمت آنان به مناطق درگیری گسیل شد. همان گونه که انتظار میرفت فوج مزبور به شدت شکست خورد. بقیه السیف افراد آن تا اواسط ژولای [اواخر تیر] نتوانستند خود را به اردبیل برسانند. این عده پس از ورود به اردبیل در نقش سیاهی لشکر، تحت فرمان فیدارف درآمدند. شاهسونها پس از شکست دادن مشاور الملک پیغام زیر را به صمدخان ارسال کردند: سربازان مسلمان را به جنگ ما نفرست چرا که نمی خواهیم برادران مسلمان را بکشیم. هر چقدر که میتوانی سرباز روس بفرست تا به حساب این سگهای زرد برسیم.»[۴۵]
هرچند روسها، با برتری نظامی توانستند آنها را سرکوب اموال و بسیاری از عشایر غیور شاهسون را غارت نمایند لیکن نتوانستند عرق ایرانی و وطن دوستی ایشان را متزلزل سازند.*
نتیجه:
عدالتخواهی و عدالت جویی از جمله مظاهر هویت مردم ایران است. زیرا اعتقاد به عدل خداوند از اصول دین مبین اسلام میباشد. نهضتهای تحریم تنباکو و نهضت مشروطیت که با عدالتخواهی به رهبری علما و مراجع دینی آغاز گشت تجلی هویت ملی بود. آذربایجان هم به عنوان منطقهای مهم از نظر مذهبی، سیاسی، اقتصادی در این حرکتها نقش و حضور بایستهای داشت. در این نقش تعرضات پی در پی و بسط نفوذ سیاسی و اقتصادی و نظامی قدرتهای متجاوز عثمانی به ویژه روسی، بی تأثیر نبود یا بایستی در هویت غیر و بیگانه مستحیل میگردید یا هویت اصیل و واقعی خود را حفظ میکرد که نهضتهای مورد اشاره تجلی این چالش سرنوشت ساز بوده است. در نهضت تحریم تنباکو، قیام سال ۱۳۲۱ قمری تبریز و مهمتر از همه در نهضت مشروطه، تبریز و آذربایجان فراتر از همگامی با مردم سایر نواحی ایران در این رویاروئی نقش پیشگامی داشته است.
از همان آغاز نهضت مشروطه در تقابل با منافع قدرتهای بیگانه روسی و انگلیسی جلوه گر شد. و طرحهایی نظیر بانک ملی، تحریم کالاهای خارجی از مصادیق پیش پا افتاده مغایرت نهضت ملی مشروطه با منافع بیگانگان بود. با قدری تسامح قرارداد ۱۹۰۷ روسیه و انگلیس در تقسیم ایران را میتوان عکسالعمل بیگانگان در مقابل مشروطیت دانست حمایت انگلیسیان از اشغال بخشهائی وسیعی از ایران توسط روسها در همین مقوله قابل ملاحظه است. اشغال آذربایجان که نقض حاکمیت و تمامیت ارضی ایران بود جنب و جوشی در سراسر کشور ایجاد کرد و بار دیگر احساسات ملی و ایرانی متجلی شد. اشغال نظامی آذربایجان توسط قوای نظامی روسیه تاوان نقشی بود که به سرکردگی سردار ملی ایران ستارخان، این خطه در اعاده مشروطیت ایفا کرده بود، به تحقیق اگر مقاومت جانانه تبریز در مقابل قوای استبدادی نبود کورسوی شمع مشروطهخواهی ایران خاموش گشته و معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظار کشور است. به خطر افتادن حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران و مراجع دینی پیشگام اعتراض و حرکتهای مخالفت آمیز بودند عید نوروز سال ۱۲۸۹شمسی/ ۱۳۲۸قمری، اعلام انزجار علمای سراسر کشور از اشغال آذربایجان، ارسال تلگرافهایی برای اتحاد و مقابله علیه اشغالگران به علما و رجال آذربایجان بخشی از فعالیتهای صورت گرفته بود. در این میان عشایر شاهسون هم به فرمان مراجع گردن نهاده به جنگ علیه اشغالگران روسی پرداختند هر چند برای ابراز این عرق ایرانی و ملی خود تاوان سخت و لطمات بسیار دیدند.
هویت ملی در آذربایجان و آمیزهای جداناشدنی از هویت شیعی و ایرانی است نقشی که آذربایجان در دفاع از تمامیت ارضی و هویت ملی ایفا کرده است مدیون هویت شیعی و مذهبی میباشد. در جای جای تاریخ معاصر نقش و تأثیر سرنوشت ساز، عامل مذهبی یا نیمه دیگر هویت ایرانی را در تحولات آذربایجان میتوان دید. تحریم تنباکو، نهضت مشروطیت، نهضت ملی کردن صنعت نفت و انقلاب اسلامی
منابع:
– آرشیو مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه
پرونده: ۱- ۲۳- ۱۳۲۷ ق
پرونده: ۴- ۲۱- ۱۳۲۸ ق
پرونده: ۴۰- ۲۲- ۱۳۲۹ ق
پرونده: ۵۱- ۲۲- ۱۳۳۰ ق
پرونده: ۱۱- ۱۹- ۱۳۳۱ ق
- امیر خیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، تبریز، کتابفروشی تهران، ۱۳۵۶٫
- بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران قرنهای ۱۲، ۱۳، ۱۴، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۷۱٫
- تاپر، ریچارد، تاریخ سیاسی اجتماعی شاهسونهای مغان، ترجمه حسن اسدی، تهران، نشر اختران، ۱۳۸۴٫
- تربیت، محمدعلی برون، ادوراد، تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره مشروطیت، ترجمه و تحشیه و تعلیلقات تاریخی، به قلم محمد عباس، تهران، کانون معرفت، ۱۳۳۵٫
- ترکمان، محمد، اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس به ایران، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۰٫
- حیدری، اصغر، طوفان در آذربایجان، تبریز، انتشارات احرار، ۱۳۸۱٫
- رفیعی، منصوره، انجمن، ارگان انجمنی ایالتی آذربایجان، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۲٫
- رضوانی، اسماعیل، تاریخ مشروطیت ایران، تهران، کتابهای جیبی، ۱۳۵۶٫
- روحبخش، رحیم، چند شهری بودن جنبشهای معاصر ایران، بررسی قیام ۱۵خرداد، فصلنامه گفتگو، شماره ۲۹، ۱۳۷۹٫
- روزنامه انجمنی ایالتی تبریز، ج ۲، تهران، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران با همکاری استانداری آذربایجان شرقی، ۱۳۷۴٫
- شکوهی، سیروس برادران، قرارداد ۱۹۰۷ از خلال روزنامه انجمن، مجله دانشکده ادبیات علوم انسانی فردوسی مشهد، شماره اول و دوم سال بیست و پنجم به شماره، مسلسل ۹۷- ۹۶، بهار و تابستان، ۱۳۷۱٫
- صدری، منیژه، نیکبخت، رحیم، اسنادی از مبارزات علمای اصفهان و تبریز، مجموعه مقالات همایش تبیین آراء و بزرگداشت هشتادمین سالگرد نهضت آیت الله شهید حاج آقا نورالله اصفهانی، سازمان فرهنگی و تفریحی شهرداری اصفهان با همکاری مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴٫
- غفاری محمدعلی، تاریخ غفاری، ج ۳، به کوشش عباس زارعی مهرورز، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۸۰٫
- فتحی، نصرت الله، زندگینامه شهید نیکنام ثقه الاسلام تبریزی، تهران، بنیاد نیکوکاری نوریانی، ۱۳۵۳٫
- کتاب نارنجی، اسناد سیاسی وزارت خارجه روسیه تزاری درباره رویدادهای انقلاب مشروطه ایران، ج ۴، ترجمه پروین منزوی، تهران، کتاب پرواز، ۱۳۶۸٫
- کسروی احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۶٫
- ناصحی، ابراهیم، مشروطیت و تبریز، تبریز، نشر شایسته، ۱۳۸۲٫
- نجفی، موسی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، تهران، مؤسسه مطالعات ملی ایران، ۱۳۸۴٫
- نیکبخت، رحیم، نقش علمای آذربایجان در تحولات سیاسی اجتماعی، مجموعه مقالات همایش نهضت مشروطیت، ایران، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸٫
- نهضت مشروطیت ایران بر پایه اسناد وزارت امور خارجه، تهران، وزارت امور خارجه، ۱۳۷۰٫
- ویجویه، محمد باقر، تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز، به کوشش علی کمالی، تهران، کتابهای سیمرغ، ۱۳۵۵٫
مشاورعلمی مرکز اسناد انقلاب اسلامی.*
[۱]. رحیم روحبخش، «چند شهری بودن جنبشهای معاصر ایران، بررسی قیام ۱۵ خرداد»، فصلنامه گفتگو، شمارهی ۲۹، ۱۳۷۹٫
[۲]. رحیم نیکبخت، «نقش علمای آذربایجان در تحولات سیاسی اجتماعی»، مجموعه مقالات همایش نهضت مشروطیت ایران، تهران، مؤسسهی مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸٫
[۳]. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران قرنهای ۱۲، ۱۳، ۱۴، ج ۱، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۷۱، ص ۳۰۶٫
[۴]. محمدعلی غفاری، تاریخ غفاری، ج ۳، به کوشش عباس زارعی مهرورز، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۸۰، ص ۷۳٫
[۵]. همان، ص ۸۹٫
[۶]. همان، صص ۱۷۶- ۱۷۵٫
[۷]. نهضت مشروطه بر پایه اسناد وزارت خارجه، تهران، وزارت امور خارجه، ۱۳۷۸، ص ۷۱٫
[۸]. آرشیو وزارت خارجه، ۳۱، ۱۱، ۱۹، ۱۳۲۱ ق.
[۹]. همان.
[۱۰]. محمدعلی تربیت، ادوارد براون، تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دورهی مشروطیت، ج ۲، ترجمه و تحشیه و تعلیقات تاریخی به قلم محمّد عباسی، تهران، کانون معرفت، ۱۳۳۵، صص ۵۰۲- ۱۱۹ و ج ۳، صص ۱۴۰- ۱٫
*. منابع تاریخی عصر مشروطه آذربایجان در مقایسه با سایر نواحی ایران، از کیفیت و کمیت بالاتری برخوردار است (برای اطلاع بیشتر رک به: هادی هاشمیان، کتاب شناسی جامع آذربایجان شرقی، ۴جلد، تبریز، مهد آزادی) ۱۳۸۳٫ در تاریخ مشروطیت آذربایجان جدیدترین آثاری که دست انتشار است به شرح زیر می باشد:
- پروین آشتیانی، زیر چاپ، دُر خوشاب تاریخ منظوم مشروطیت آذربایجان، به تصحیح و کوشش سید جمال ترابی طباطبایی.
[۱۱]. منیژه صدری، رحیم نیکبخت، «اسنادی از مبارزات علمای اصفهان و تبریز»، مجموعه مقالات همایش تبین آراء و بزرگداشت هشتادمین سالگرد نهضت آیتالله شهید حاج آقا نورالله اصفهانی، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴، صص ۳۹۷- ۳۹۶٫
[۱۲]. اسماعیل رضوانی، تاریخ مشروطیت ایران، تهران، کتابهای جیبی، [۱۳۵۶]، ص ۱۱۸٫
[۱۳]. احمد کسروی، تاریخ مشروطیت ایران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۶، صص ۱۱۶- ۱۱۳٫
[۱۴]. رضوانی، پیشین، صص ۱۲۵- ۱۲۳٫
.[۱۵] کسروی، پیشین، صص ۱۸۲- ۱۷۹٫
[۱۶]. نصرتالله فتحی، زندگینامه شهید نیکنام ثقـﺔالاسلام تبریزی، بنیاد نیکوکاری توریانی، ۱۳۵۳، ص ۱۱۸٫
[۱۷]. روزنامهی انجمن ایالتی تبریز، ۳ جلد، تهران، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، با همکاری استانداری آذربایجان شرقی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۱۹ (سال اول، نمره ۱۱).
[۱۸]. همان، صص ۲۳- ۲۴- ۲۵- ۲۶- ۳۴- ۱۰۳- ۲۰۱- ۲۱۷- ۳۱۵- ۶۱۲٫
[۱۹]. موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، تهران، مؤسسهی مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴، صص ۱۱۰- ۴۵ (بخش اول شرکت اسلامیه اصفهان).
[۲۰]. روزنامه انجمن تبریز، پیشین، ص ۱۹٫
[۲۱]. منصوره رفیعی، انجمن، ارگان انجمن ایالتی آذربایجان، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۲، ص ۱۱۷٫
[۲۲]. همان، ص ۲۸٫
*. روزنامه انجمن تبریز که تا سال ۱۳۳۷ قمری توسط انجمن ایالتی آذربایجان منتشر می شد منبع خوبی برای بررسی نقش و عملکرد این انجمن است (رک به: روزنامه انجمن تبریز، ۲ ج، تهران، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران با همکاری استانداری آذربایجان شرقی، ۱۳۷۴)
[۲۳]. رضوانی، پیشین، ص ۱۳۱٫
[۲۴]. کسروی، پیشین، صص ۲۱۵- ۲۱۴٫
[۲۵]. همان، ص ۲۱۶٫
*. آخرین و موثق ترین اطلاعی که از ارزیابی عملکرد جریان افراطی مشروطهخواهان به هدایت سیدحسن تقی زاده به نقل مستقیم از وی انتشار یافته اظهارات آقای ایرج افشار به شرح زیر است:
مطلبی راجع به مجلس اول از شخص تقیزاده که خودش عضو مؤثر و انقلابی آن مجلس بود چندبار شنیدم که باید نقل کنم. شاید حضار هم به تواتر این مطلب را شنیده باشند. یکی دوبار هم از مجتبی مینوی و عباس زریاب خویی شنیدم و معلوم بود تقی زاده به آنها گفته بوده است. تقی زاده بعد از چهل پنجاه سال که از آن قضایا گذشته بود می گفت «اگر ما با محمدعلی شاه راه آمده بودیم و جوانی نکرده بودیم شاید مشروطه آن چنانکه مطلوب بود می ماند «حرفی که با تجربه و نگرش بر کل وقایع بعدی زده شده است.» (ایرج افشار، سخنانی اجمالی درباره مشروطیتی که پا نگرفت، مجله بخارا، شماره ۴۷، ۱۸۰، ۱۳۸۴)
[۲۶]. رضوانی، پیشین، ص ۱۷۷٫
[۲۷]. ر ک به: اسماعیل امیر خیزی، قیام آذربایجان و ستارخان، تبریز، کتابفروشی تهران، ۱۳۵۶٫
[۲۸]. اصغر حیدری، طوفان در آذربایجان، تبریز، انتشارات احرار، ۱۳۸۱، ص ۱۳۱٫
[۲۹]. امیر خیزی، پیشین، ص ۲۳٫
[۳۰]. همان، صص ۱۴۳- ۱۴۲٫
[۳۱]. محمدباقر ویجویه، تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز، ۱۳۵۵، ص ۳۱٫
[۳۲]. ابراهیم ناصحی، مشروطیت و تبریز، تبریز، نشر شایسته، ۱۳۸۲، صص ۱۳۳- ۱۳۲٫
[۳۳]. آرشیو وزارت خارجه، ۲- ۴۰- ۲۲- ۱۳۲۹٫
*. برای اطلاع بیشتر رک به فیروز کاظم زاده، روس و انگلیس در ایران ۱۸۶۳- ۱۹۱۴، ترجمه منوچهر امیری، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، فصل هفتم با عنوان جنگ و انقلاب و آشتی کردن دشمنان، ۱۳۷۱٫
[۳۴]. سیروس برادران شکوهی «قرارداد ۱۹۰۷ از خلال روزنامه انجمن»، مجله دانشکده ادبیات علوم انسانی فردوسی مشهد، شماره اول و دوم، سال بیست و پنجم، شمارهی مسلسل ۹۷- ۹۶، بهار و تابستان، ۱۳۷۱٫
[۳۵]. فتحی، پیشین، ص ۴۸۵٫
[۳۶]. آرشیو وزارت خارجه، ۳۲ -۱ – ۲۳- ۱۳۲۷ ق
*. در تاریخ معاصر ایران عید نوروز بار دیگر تحریم گردیده است. در سال ۱۳۴۲ که حکومت محمدرضا پهلوی هویت اسلامی کشور را مورد تعرض قرار داده بود عید نوروز توسط امام خمینی (ره) و مراجع عظام تقلید تحریم شد.
[۳۷]. آرشیو وزارت خارجه، ۵۵- ۴- ۲۱- ۱۳۲۸ ق.
[۳۸]. کتاب تاریخی، استاد سیاسی وزارت خارجه روسیه تزاری درباره رویدادهای انقلاب مشروطه ایران، ج ۴، ترجمه پروین منزوی، تهران، کتاب پرواز، ۱۳۶۸، ص ۷۲٫
[۳۹]. محمّد ترکمان، اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس به ایران، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۷۰، ص ۲۰۲٫
[۴۰]. همان، ص ۲۰۳٫
[۴۱]. همان، ص ۳۶۶٫
[۴۲]. همان، ص ۳۶۷٫
[۴۳]. همان، ص ۲۶۴٫
*. نگارنده پژوهشی براساس اسناد وزارت خارجه تحت عنوان تحولات اردبیل از مشروطه تا جنگ جهانی اول انجام داده که زیر چاپ است در این پژوهش به صورت مشروح به نقش عشایر شاهسون و تحولات منطقه پرداخته شده است.
[۴۴]. آرشیو وزارت خارجه، ۲۳- ۵۱- ۲۲، ۱۳۳۰ ق.
[۴۵]. ریچارد تاپر، تاریخ سیاسی اجتماعی شاهسونهای مغان، ترجمه حسن احمدی، تهران، نشر اختران، ۱۳۸۴، ص ۳۰۶٫
*. بر اساس این سابقه بیگانه ستیزی بود که عشایر شاهسون بعد از شهریور ۱۳۲۰ در مقابل بیگانه گان روسی و تشکیلات وابسته آنها یعنی فرقه دمکرات آذربایجان به رهبری پیشهوری کمونیست قدیمی سر تعظیم فرود نیاورده به مبارزه پرداختند.