خانه / مقالات / تلگراف تهدیدآمیز برای کنار کشیدن ثقـ‍ه‌الاسلام

تلگراف تهدیدآمیز برای کنار کشیدن ثقـ‍ه‌الاسلام

حوادث و رویدادهای تلخی که بعد از بمباران مجلس در اغلب شهرها به هواداری از مشروطه به وجود آمده بود، رسماً دشمن استبداد و دوست مشروطه را به همه نشان داد و از این تاریخ به بعد بود که علناً مخالفان با آزادی بیشتر در مقابل مشروطه‌خواهان می‌ایستادند.

«انجمن اسلامیه» که مرکز استبدادیان بود، در قدم اول زنده‌یاد ثق‍ه‌الاسلام را به جرم رهبری و هواداری از آزادی‌خواهان به مجالس خود دعوت نمی‌کرد و از تهران نیز مستقیماً و یا انفراداً در طی این ایام مورد تهدید قرار می‌گرفت، اما هیچ‌کدام از این بی‌مهری‌ها در روحیه ظلم‌ستیز ثق‍ه‌الاسلام تأثیر نگذاشت. تا اینکه دشمنان مشروطه متوجه شدند پیشرفت و کمک فکری به مجاهدان و تدابیر سلحشورانه ستارخان و باقرخان در تبریز و حتی در تهران توسط ثق‍ه‌الاسلام انجام می‌شود. شاه و درباریان که به این موقعیت تأثیرگذار ثق‍ه‌الاسلام واقف بودند، برای خاموش کردن انقلاب، کنار کشیدن ثق‍ه‌الاسلام را از همکاری با مجاهدان لازم می‌دانستند. آنها خود معترف بودند با وجود تدابیر ثق‍ه‌الاسلام نمی‌توانند به سادگی همان طور که تهران را به خاک و خون کشیدند، تبریز را هم خاموش سازند. برای همین در ۲۷ جمادی‌الاول تلگراف تهدیدآمیزی از مشیرالسلطنه رئیس‌الوزراء و وزیر داخله محمدعلی‌شاه به ثق‍ه‌الاسلام مخابره کردند تا هر چه زودتر با تهدید و ارعاب او را وادار سازند تا رابطه خود را با مجاهدان تبریز قطع کند. متن این تلگراف تاریخی چنین است:

«خدمت جناب مستطاب شریعت‌مدار ثق‍ه‌الاسلام سلم‌اللـه، البته از وقایع دارالخلافه و حرکت جنابان مستطابان آقایان حجج‌الاسلام و انفصال مجلس شورای ملی و گرفتاری مغرضین و مفسدین خاطر شریف کاملاً مستحضر شده، شهر دارالخلافه و سایر بلاد در حالت نظامی و به کلی آرام و از هر جهت قرین انتظام است. اردوی دولتی با کمال نظم منعقد و سریعاً به جانب آذربایجان روانه می‌شود. در این موقع که: زمنجنیق فلک سنگ فتنه می‌بارد، سابقه ارادت مخلص را ناچار کرد که خاطر شریف را از وضع حالیه مسبوق داشته، متمنی شود که به هر شکلی صلاح بدانید در رفع این اختلاف بکوشید. اسباب اسکات را با تدابیر وافیه و مواعظ حسنه انشاء‌اللـه فراهم نمایید و اگر جهالت، دیده بصیرت رجاله را بسته باشد به هر شکلی که بتوانید خود را از این ورطه کنار بکشید که عاقبت این کارها وخیم است و برای آبروی چندین ساله مضر است به اقتضای کمال اخلاصی که از قدیم به خانواده جلیله دارد پیوسته زحمت داده، منتظر جواب است». مشیرالسلطنه وزیر داخله

این تلگراف که در آن تهدید و خواهش برای به دست آوردن پشتیبانی و همراهی ثق‍ه‌الاسلام موج می‌زند، نشان‌دهنده‌ شخصیت برجسته و محبوب شهید ثق‍ه‌الاسلام در قلوب مردم و حتی در اذهان مخالفان مشروطه و شخص محمدعلی‌شاه است که چون ملت از او می‌خواهد او پشتیبان انقلاب باشد، شاه نیز می‌خواهد او از پشتیبانی دست برداشته و ملت را به حال خود رها سازد. (مجموعه آثار قلمی ص ۳۵۳؛ فتحی ـ ۳۵۲)

اما ثق‍ه‌الاسلام کسی نیست که در این شرایط جان و آبروی خود را در مقابل شاه غنیمت بداند. او آزادگی را به بردگی نمی‌فروشد و در پاسخ به این تلگرام تهدیدآمیز، بر مواضع همیشگی‌اش یعنی دفاع از حقوق دولت و ملت و تلاش برای اتحاد این دو تأکید کرد. (علی ثق‍ه‌الاسلام تبریزی ـ ص ۲۴۹ ـ ۲۵۰) و به فاصله یک روز طی یک تلگراف مفصل و با دلایل محکم و افکار سنجیده اتمام‌حجت کرد و با اشاره به تمام سختی‌ها و مرارت‌ها و تهمت‌هایی که در راه دفاع از استقلال و حقوق حقه مردم کشورش دیده و شنیده است نوشت: «جواب حضرت اشرف اعظم آقای وزیر داخله دام اجلاله ـ تلگراف محترم که مبنی بر خیرخواهی عموم و خصوصی بود به دقت ملاحظه شد. مسلک آباء و اجدادی داعی نباید بر احدی مخفی باشد که همیشه طرفدار صلح بوده، در مواقع عدیده در حفظ حقوق دولت و ملت اسلام از بذل جان و مال مضایقه نکرده‌اند و جزئیات آن را شمردن رعونت است. در این مقدمه مشروط داعی به اقتضای عقل فطری و مکتبی و تجاربی که دیده و یا در سیر و تواریخ خوانده بود و از عقلا شنیده بود می‌دانست که چه مخاطرات عظیم در پیش است و نباید رشته به دست عوام بیفتد، تا کاری بکند که صد دانا در او حیران بماند و تا مدتی در ترویج این نیت اقدام کافیه نمودم تا مقدمه معلومه سال گذشته پیش آمد، داعی ترک وطن کرد بالاخره مجبور و مستأصلم کرده از سر منزلی مراجعتم دادند، چون دیدم که کار از نطاق عقل خارج شده. کم‌کم ترک معاشرت کردم و از ماه شوال بالمره انزوا گرفتم و در عرض چهارده ماهه، چه طعن‌ها و توبیخات در سر منبر در مجمع پنج هزار نفری که نکردم، اقدامات عوام را که مقدمه نتایج سوء بود با گریه و تأسف چه تهجی‌ها که ننمودم و در حالی کردم که چرخ این انقلاب با آب کدام افساد که قانع بنیان استقلال دولت و ملت است می‌گردد و آب حیات جاوید دولت و ملت را زهرآلود کردن خلاف عقل است.

بالجمله به اقتضای طبع اصلاح‌جویی که بحمداللـه طینتم بر آن مجبول است، آنچه مقدورم بود گفتم و کردم. چون هوای نفس جمعی را مخالف خود دیدم ترک ماجرا کردم و در این مقدمه حالیه هر چه در جزو با عدم نفوذی که داشتم سعی در اصلاح کردم فایده ندیدم، بالاخره گوشه انزوا را سخت‌تر گرفتم و در خانه خود را بالمره بستم و گمانم این بود، و هست اگر پاره‌ای عوام از من نپذیرفتند لااقل خواص و عقلا و کارآگاهان مسلک اقتصادی و اصلاحی مرا کما هوحقه می‌دانند و سعی من در حفظ حقوق حقه حقیقیه دولت و ملت و زحماتم در ائتلاف و اتفاق و اتحاد و وجود واحدشان، این دو بر همه مکشوف و مبرهن است و معارضاتم با اشخاص چند، که چندی در تبریز مرکز دوایر تضییع حقوق شده بودند بر احدی مخفی نیست. مجملاً آشوب‌طلبی و انقلاب‌جویی را بر حسب حکم شرع و عقل منکرم و در حفظ حقوق مملکت و سعی در ترقی مادی و معنوی آن خودداری ندارم و در ادای تکالیف شرعیه و عقلیه به جز خدا از کسی متوقع تحسین نیستم و جز این که از اظهار لطفی که بعد از ویران و دوران فرموده‌اند، عرض امتنان نمایم، عرض دیگری نمی‌کنم یاعلی. (مجموعه آثار قلمی، صص ۲۵۰ ـ ۲۵۱)

مخالفان مشروطه وقتی از همراه کردن ثق‍ه‌الاسلام ناامید شدند گویا دوباره توسط مشیرالدوله تلگراف محبت‌آمیز دیگری مبنی بر اینکه «یا اصلاح نمایید یا کنار بکشید» برای خاموش کردن روحیه انقلابی ثق‍ه‌الاسلام فرستادند (زندگی‌نامه ثقـ‍ه‌الاسلام، ص ۳۶۶) و برای دلسرد کردن مردم از ادامه مبارزه با شدت هرچه تمام‌تر در مقابل مردم و مجاهدان ایستادند و آسودگی و امنیت شهر تبریز را با حمایت اشرار و یاغیان بی‌رحمی چون رحیم‌خان از بین بردند. شهید ثق‍ه‌الاسلام در نامه‌های خود شرح‌حال این روزهای اسفناک را چنین می‌نویسد: «… در شهر قحطی نان است، طاحونه (آسیاب) بارنج را سواره‌های قره‌داغ که به حمایت انجمن «اسلامیه» آمده بودند مانع از کار شده‌اند و آرد گندم هر چه آنجا می‌رود به غارت می‌برند… قریب به ۴۰۰ باب دکان و ۴۱۵ باب خانه به غارت رفت… می‌گویند: العیاذ باللـه جمعی نسوان نیز برده‌اند، ارمنستان پر از مسلمانان است که به ارامنه پناه برده‌اند، کنسول روس بیرق دولتی به محله خیابان فرستاد و زد. کاش می‌مردم و این روزها را نمی‌دیدم، با نشر اخبار دروغ مبنی بر آمدن لشکر عظیم از تهران رعب و وحشت را در میان مردم و اصناف و کسبه ایجاد کردند.

… آنچه در این مدت می‌ترسیدم و داد می‌زدم آقایان مسخره  می‌پنداشتند یواش یواش آثارش ظاهر شد…». (مجموعه آثار قلمی،  صص ۲۵۱ ـ ۲۵۳)

در نامه دیگری که در ۲۶ جمادی‌الاخر ۱۳۲۶ ق نوشته شده است با دل‌نگرانی از این همه بلوا و خونریزی می‌نویسد: سواره رحیم‌خان که برای تنبیه اشرار!!! آمده بود ستارخان را گذاشته، محلات را غارت کردند، اهل شهر هجوم کرده در ۱۸ ماه به باغشمال سرریز رفته بیرونش کردند و غارت‌هایی که برده بودند در زمین ماند… آقایان خوب خواستند اصلاح بکنند آبروی دولت و ملت اسلام رفت، حالا فحش و لعنت است که از زمین و آسمان می‌بارد، از ۲۷ ماه گذشته من بوی کار را فهمیدم در خانه را بستم، و در همه این مدت خانه بودم. انجمن اسلامیه نرفتم و داخل نشدم سایرین که در آنجا بودند همه نادم شدند. حضرت مجتهد و امام جمعه که گیر افتاده بودند باز آنجا هستند… باری من داخل فتاوی خون و مال مردم نشدم،… همه را اسم‌ بابی گذاشته‌اند و سواره و غارت‌چیان که غارت می‌کردند معتقد بودند که مال حضرات به فتوای مجتهد حلال است!! (همان، صص ۲۵۳ ـ ۲۵۴)

درباره‌ی abbasi

همچنین ببینید

شهید ثق‍ه‌الاسلام در صف حامیان مشروطه

زنده‌‌نام ثقـ‍ه‌الاسلام، عالمی اسلام‌شناس و متفکری آزادی‌خواه بود که نه‌تنها آرزوی استقلال و آزادی ایران …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *