خانه / مقالات / اغتشاش در تبريز و صلح‌جويي ثقـة‌الاسلام

اغتشاش در تبريز و صلح‌جويي ثقـة‌الاسلام

با آنكه مشروطه به پيروزي رسيده بود اما هنوز دوران بحران و استبدادِ قبل از مشروطه‌ در زندگي مردم ادامه داشت، قانون حكمفرما نشده و تر و خشك با هم مي‌سوخت. هرج و مرج و آشوب، در تبريز چنان بالا گرفته بود كه افراد جاهل و فرصت‌طلب عرصه را بر مردم تنگ كرده بودند. به علاوه  خودمحوري‌هاي برخي از اعضاي انجمن نيز در تشديد بدبيني به اصل انقلاب بيشتر شده بود. ثق‍ة‌الاسلام در نامه‌اي كه در هشتم ذيحجه به برادرش در عتبات نوشته است با اشاره به اين اوضاع اسفناك مي‌نويسد: «وضع من وضع چند ماه قبل است. اراذل و اوباش به قسمي هرزه‌كاري كردند كه همه را متفرق ساختند. از آدم‌كشي و سلب اموال و اتلاف عِرض، ابداً فروگذار نكردند … من از دور و نزديك از امر به معروف و نهي از منكر مضايقه نكردم و چنان كه كراراً به شما نوشته‌ام، از رفتن به انجمن پا كشيدم و خود را از مسئوليت عامه معاف داشته‌ام و اين مقدمات بعد از آن بود كه مخصوصاً به منبر رفته و به مردم آنچه لازم بود گفتم از تهديد و وعيد و تسلط خارجه و غيره، هر چه گفتم به گوش احدي فرو نرفت!! كار نبايد طوري بشود كه مردم به استبداد قديم رحمت ببرند…». (زندگي‌نامه ثقـ‍ة‌الاسلام، ص 265)

در كتاب رهبران مشروطه آمده است: «ثقـ‍ة‌الاسلام كه از عاقبت اين خودسري‌هاي بي‌مورد و بي‌نقشه نگران بود در خانة خود رفت و از همكاري با سران انجمن خودداري نمود. بدين مناسبت او را متهم به سازش پنهاني با دولت كردند ولي حسن شهرت و نفوذ معنوي او چندان بود كه هم دولت و هم مردم براي اصلاح ذات‌البين به او متوسل مي‌شدند».

اگرچه ثق‍ة‌الاسلام از آزادي‌خواهان و عملكرد آنها در قبال توده‌هاي مردم انتقاد مي‌كرد اما اگر به نامه‌ها و يادداشت‌هاي او دقت كنيم مي‌بينيم كه وي تا واپسين لحظه‌هاي عمرش به اصل انقلاب و مشروطه اعتقاد داشت و مخالفت وي تنها به خاطر انحرافي بود كه در اركان مشروطيت پديد آمده بود. وي حتي در مقابل تهمت و تهديد برخي از افراط‌گران منزوي نشد و دست از حمايت و مبارزه برنداشت.

ثقـ‍ة‌الاسلام در يكي از نامه‌هاي خود به برادرش اين اغتشاش‌ها و اختلاف‌ها را نتيجه عمل مردمان جاهل و بلهوس و لاابالي مي‌داند و قتل نفس و هرگونه بي‌نظمي را قبيح دانسته و مي‌نويسد: «بايد مظالم را محدود كرد و مردم را رام نمود و شريعت را محكم گرفت و دفع مانع نمود… من حريف اين قسم كارها و حليف اين قسم بي‌عارها نيستم، هر وقت اصلاح امور شد باز من حاضرم و خود پي اصلاح هستم… تا خدا چه خواهد؟…». (زندگي‌نامه ثق‍ة‌الاسلام ، صص 15 ـ 16)

شهيد ثق‍ة‌الاسلام در نامه‌هايش، در سرزنش‌ها و ملامت‌گري‌ها و پندآموزي‌ها، روي سخنش هم با مستبدان و هم با مشروطه‌طلبان است و در همه حال از تفرقه و ايجاد شكاف منزجر می‌باشد و در دفاع از آزادي و حقوق توده‌هاي مستضعف در برابر استبداد و استكبار موضع فكري مشخصي دارد. وي در يكي از تلگراف‌هاي خود به تهران با اشاره به شخصيت‌ خود مي‌نويسد: «بنده شخصي هستم آزاده، افتاده در جَهر و خفا، كارم اصلاح‌جويي بوده و اين روز را از اول ديده و خود را از همة آشوب‌ها كنار گرفته و تمام قواي خود را براي همچو روزي ذخيره كردم كه در موقع ضرورت از گوشه انزوا برآمده بتواند با قوه‌ بي‌غرضي عرايض خود را برساند، بحمداللـه رويي سفيد دارم و دامن بي‌آلايش، نه حكم به قتال كرده‌ام و نه امر به غارت، نه خيانت به دولت كرده‌ام و نه از نصح ملت دست برداشته‌ام… غمخوار مملكتم و خيرخواه دولت و ملت…». (صفايي، رهبران مشروطه، ص 4)

محبوبيت ثق‍ة‌الاسلام در ميان مردم چنان زبانزد مشروطه‌خواهان شده بود كه در اين اوضاع آشفته، در پي افزايش فشار انجمن تبريز به تهران، براي تهيه هر چه سريع‌تر قانون اساسي و امضاي آن در ربيع‌الاول و ربيع‌الاخر 1325، نمايندگان مجلس شوراي ملي از ثق‍ة‌الاسلام تقاضا كردند مردم را ساكت نمايد تا آنان بتوانند با دقت بيشتر قانون اساسي را تهيه كنند. (علي ثق‍ة‌الاسلام تبريزي، صص 191 ـ 193؛ فتحي، ص 168)

از آثار به جا مانده از اين شهيد متفكر درمي‌يابيم كه وي سنگ صبور نهضت مشروطه در آذربايجان و مصلح‌ صلح‌جويي بود كه با تدبير و حوصله سعي مي‌كرد اختلاف‌هاي بسياري را كه يكي پس از ديگري به نام و بهانة‌ جديد به وجود مي‌آمد و عرصه را براي كشت و كشتار و خونريزي و نفاق آماده مي‌ساخت جلوگيري كند و با تدابير عاقلانة خود سعي مي‌كرد مسير مشروطه را از انحراف نجات بدهد.

درباره‌ی abbasi

همچنین ببینید

تلگراف شهيد ثق‍ة‌الاسلام به محمدعلي‌شاه

تلگراف توبيخي علماي نجف وقتي به محمدعلي‌شاه رسيد او بر عناد و لجاجت خود افزود. …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *