خانه / مقالات / پيش‌بيني ثق‍ة‌الاسلام و ورود سپاهيان روس به آذربايجان

پيش‌بيني ثق‍ة‌الاسلام و ورود سپاهيان روس به آذربايجان

مردم آذربايجان بعد از يازده ماه با تمام شدن استبداد صغير و جنگ‌هاي پي‌در‌پي و خانمان‌سوز محمدعلي‌شاه و اعطاي دوباره مشروطه و باز شدن راه ورود آذوقه به شهرها شادمان بودند و با التيام زخم‌هاي بسياري كه در اين مدت از دوست و دشمن داخلي ديده بودند، چشم‌انتظار آمدن روزهايي پر از امنيت آسايش بودند، اما افسوس اين رؤيا‌ي آرامش نقش برآب شد و سفارت روس و انگليس به بهانه اينكه رؤساي اردوي دولتي راه ورود آذوقه را باز نمي‌كنند با دستاويز قرار دادن رفع محاصره و قحطي و حفظ جان اتباع بيگانه خود و با هدف باز كردن جاده‌ها و تقسيم آذوقه بر اين قرار گذاشتند كه ارتش روس براي برقراري و اعاده امنيت و تأمين آسايش اهالي، رهسپار آذربايجان شود. (خاماچي، ص 133)

سرانجام پيش‌‌بيني‌هاي ثق‍ة‌الاسلام به وقوع پيوست و روسيه و انگليس براي دخالت در امور ايران بهانه يافتند و نيروهاي روس در چهارم ربيع‌الاول 1327 از سرحدات روانه تبريز شدند.(فتحي، ص 457) اين ورود سرآغاز روزهاي تيره و تار براي مردم آذربايجان بود. محمدعلي‌شاه كه به رغم ميل باطني با مشروطه‌خواهان كنار آمده بود به جاي درك نيت ثق‍ة‌الاسلام و خيرخواهي وي براي استقلال كشور در برابر بيگانگان، در خيال تبعيد او از تبريز بود (توكلي، ص 62) و هنوز خطر نفوذ روس‌ها را جدي نمي‌گرفت.

در واقع سماجت و لجاجت محمدعلي‌شاه براي جلوگیری از آوردن آذوقه به شهر تبریز باعث ورود نيروهاي روسيه تزاري به كشور شد. يكي از آخرين تلگراف‌هاي شهيد ثق‍ة‌الاسلام به محمدعلي‌شاه در اين رابطه گواه تاريخ است: «شاها! ما هرچه مي‌خواستيم از آن درمي‌گذريم و شهر را به اعليحضرت مي‌سپاريم تا هر رفتاري كه با ما مي‌خواهند بكنند و بي‌درنگ دستور بدهند راه خواروبار باز شود تا بهانه‌اي براي گذشتن سپاهيان روس به خاك ايران باقي نماند». افسوس كه اين پندها در دل‌ سخت و ذهن مستبد محمدعلي‌شاه اثر نكرد و قشون بيگانه با همين بهانه به تبريز هجوم آورد. در اين ميان نفوذ و مرجعيت ثق‍ة‌الاسلام باعث شد مردم سردرگم و وحشت‌زدة تبريز براي چاره‌جويي و رفع اين مشكل با او مشورت‌ كنند. اگرچه در نخستين روزهاي اشغال تبريز رفتار روس‌ها بنابر مصلحت با مردم دوستانه بود اما چندي نگذشت كه آنها از هيچ‌گونه ظلم و ستم خودداري نكردند. به نظر مي‌رسيد آنان براي ادامه محاصره و حضور خود در آذربايجان دنبال دستاويز و بهانه كافي مي‌گردند. اين دام گسترده با سفارش ستارخان و باقرخان مبني بر اينكه كسي نسبت به سپاه روس رفتار و حركت نامطلوبي نداشته باشد خنثي ‌شد.

اما چندي كه گذشت اين ميهمانان ناخوانده به دعوي صاحب‌خانگي برخاستند، مردم را لخت مي‌كردند و اجناس دكان‌ها را به غارت مي‌بردند.

كنسول روس هم با حمايت از اين رفتارهاي ناپسند سربازان روس به تذكرهاي كتبي و شفاهي انجمن و حكومت توجه و اهميتي نمي‌داد و آنان روز‌به‌روز به خشونت و بدرفتاري خود مي‌افزودند.

بنابه نوشته و قرارداد رسميِ كنسول روس و انگليس، بايستي پس از باز شدن راه آذوقه و اعاده امنيت، قشون روس بدون آنكه ديناري از دولت ايران مطالبه كند و شروطي پيش بياورد بايد از ايران برود. اما آنها چنان خود را حاكم بالاستقلال ايران مي‌شمردند كه هر روز بر تعداد سالدات‌ها و صاحب‌منصباني كه در باغشمال و باغ بانك سكونت داده بودند مي‌افزودند.

در مقابل اين حركات و مداخلات استيلاجويانه روس‌ها، كه شديدتر از رفتار يك لشكر فاتح بود، شهيد ثق‍ة‌الاسلام در نامه‌ای از تعديات سپاه روس به نيكلاي دوم امپراتور روس شكايت كرد (اوراق پراكنده تبريز، ص 133) اما ترتيب اثري داده نشد و حتي انجمن هم نتوانست كاري كند لذا مردم را به صبر و شكيبايي فراخواند.

به علاوه شايع شده بود كه روس‌ها مي‌خواهند سردار ملي و سالار ملي را هم گرفتار كنند و اين خبرها مردم را بيشتر به وحشت مي‌انداخت. (قيام آذربايجان و ستارخان، صص 430 ـ 431)

اعضاي انجمن براي رفع نگراني‌ها و آرامش دادن به مردم به سردار توصيه كردند كه چند روزي براي مصلحت در شهبندرخانة عثماني اقامت كند ولي او نمي‌پذيرفت تا اينكه با تأكيد و توصيه شهيد ثق‍ة‌الاسلام راضي شد به خاطر صلاح كشور، برخلاف عقيده خود راهي ديار غربت شود.

ستارخان در دل عموم مردم آذربايجان محبوبيت خاصي داشت و شايد رفتن او اگرچه باعث شده بود مردم جاي خالي رشادت‌هاي او را حس كنند اما ديگر مطمئن بودند كه دست‌هاي ريا و تزوير روس‌ها او را پايمال نخواهد كرد. چون او حتي به قدر پشه‌اي نيز به روس‌ها اهميت نمي‌داد و سپاهيان مجهز آنها را به چيزي نمي‌شمرد و مي‌گفت: «سپاهيان روس چه حق دارند در امور مملكت ما دخالت كنند بايد از مداخلات ايشان جلوگيري كرد ولو به جنگ منتهي شود». (نقل آزاد از قيام آذربايجان و ستارخان، ص 437)

درباره‌ی abbasi

همچنین ببینید

تلگراف شهيد ثق‍ة‌الاسلام به محمدعلي‌شاه

تلگراف توبيخي علماي نجف وقتي به محمدعلي‌شاه رسيد او بر عناد و لجاجت خود افزود. …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *