در طول تاریخ به جز در دوره حاکمیت مسلمانان بدون آنکه قانون نوشتهای یا قانون اساسیای در میان باشد برپایه توافقی جمعی، زبان پارسی خواه در شکل باستانی و پارسی میانه یا آنچه که پارسی دری و امروزین خوانده میشود زبان رسمی- اداری و مشترک سرزمینی بوده که رسما و در اسناد رسمی و ادبیات سیاسی تاریخی، «ایران» خوانده شدهاست؛ بهگونهای که اقوام مهاجم و به ویژه مغولان با پذیرش زبان مردم ایران و آگاهی به جایگاه علمی و فرهنگی آن، زبان پارسی را برای چند قرن، زبانی رسمی و رایج امپراطوری گورکانی در شبه قاره هند ساختند. در دوره معاصر، این جایگاه حتی بدون ذکر در قانون مشروطه به رسمیت شناخته شده بود و فرمان مشروطه با صدای مظفرالدین شاه با همین زبان قرائت شد. اصل ۱۵ قانون اساسی هرچند که در ظاهر با پذیرش این جایگاه تاریخی و سنتی امکان آموزش زبانهای محلی را پیشبینی نموده، لکن در عمل و با توجه به تضعیف هویت ملی و انکار یا ستیز با نمادهای تاریخی ایرانی که در برخی موارد در قالب سیاست رسمی نهادهای متولی فرهنگ کشور رخ نمودهاست، به گونهای که موضعگیریهای آشکار برخی نمایندگان در مجلس در راستای نفی هویت غیرقابل انکار ملی و برهم زدن انسجام ملی ارزیابی میگردد، ابهامات و پرسشهایی را ایجادنمودهاست. رویکرد حاکم در چند دهه اخیر در کشوری که در درازای تاریخ با توصیف منتسب به زبان پارسی از سوی جامعه جهانی به عنوان Persia به رسمیت شناخته شده، نشان از پیوندی نامیمون از ارادهای آگاهانه با جهل برآمده از تعصب برای تخریب چنین هویت چند هزار ساله است. در دهههای اخیر و با تضعیف علایق ملی، گرایشهای قومگرایانه به بهانه ترویج زبان مادری و هویت طلبی، چالش امنیتی و هویتی بزرگی را در مناسبات اجتماعی و فرهنگی منجر به تشدید واگرایی در برابر کشور ایران قرار دادهاست. حتی در کشورهای اروپایی که الگوی چنین گرایشاتی هستند مانند فرانسه و حتی انگلستان، زبان ملی با سختگیری و دقت مورد توجه قرار دارد. اریک هابز باوم (Eric Hobsbawm) تاریخ نگار چپگرا و مشهور اروپا (بریتانیایی) و صاحب نظر در حوزه ناسیونالیسم که در ۹۵ سالگی در ۲۰۱۲ درگذشت در مورد زبان فرانسه میگوید: تا سال ۱۸۷۶ تنها ۱۳ درصد از مردم فرانسه زبان فرانسه معیار یا پاریسی را نمیفهمیدند تا آنکه با عزم ملی و تلاش دولت فرانسه این زبان سراسری- ملی Lingua Franca شد. در انگلستان با آنکه ولز منطقه الحاقی به بریتانیا بوده و در این منطقه ولش در کنار انگلیسی رسمی میباشد در همه ادارات و دادگاهها، امور به زبان انگلیسی صورت میگیرد. رویکرد این نوشتار ضرورت تغییر نظر حاکمیت و نخبگان به مسئله ملی و نهادهای هویتی ایرانی، توقف روند ایران ستیزی در برخی نهادهای متولی و رسمی به ویژه نهاد قانونگذاری و رسانههای دیداری و نوشتاری و برانداختن طرحی نو برای تقویت بنیادهای ملی و در رأس آن زبان پارسی و تغییر رویکرد خارجی به توجه بیشتر به حوزه تمدن ایرانی میباشد.
واژگان کلیدی: اصل ۱۵، هویت ملی، زبان پارسی، اصلاح رویکرد حاکمیت به هویت ملی