حسین صدیقی
قیام پانزده خرداد نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت مسلمان ایران است. دستگیری و تبعید حضرت امام به ترکیه و عراق و ددمنشی حکومت پهلوی باعث شد که پس از تبعید حضرت امام دورهای از ارعاب، خفقان و سرکوب سیاسی به ایران حکمفرما گردد و رژیم پهلوی با کوچکترین بهانهای مخالفان خود را زندانی و با شدیدترین روشهای ممکن آنان را شکنجه و مورد اهانت قرار دهد.
در میان مبارزان و مجاهدان سالهای ۱۳۴۲ ـ ۱۳۵۷ آیتالله حسین غفاری از جایگاه و موقعیت برجسته و ممتازی برخوردار است. حسین غفاری در سال ۱۲۹۲ در دهخوارقان (آذرشهر) تبریز در خانوادهای مذهبی متولد شد. دیری نپایید که پدرش عباس که کشاورز فقیر و متدینی بود از دنیا رفت. او از همان دوران (۶ ـ ۷ سالگی) مجبور شد برای تأمین هزینههای زندگی کار کند تا کمکی به خانوادهاش باشد. او که علاقه زیادی به فراگیری دانش داشت در روستای خود دوران مقدماتی تحصیل را در محضر حجتالاسلام میرزا محمدحسن منطقی دهخوارقانی فراگرفت و برای ادامه تحصیلات علوم دینی در سال ۱۳۲۴ به قم مهاجرت نمود و از محضر آیات عظام فیض قمی، بروجردی و سید محمدتقی خوانساری و حجت کوهکمری بهره برد و تحصیلات خود را به کمال رساند. آیتالله غفاری در هنگام تحصیل با آیتالله میرزا علی مقدس تبریزی آشنا شد و با صبیه ایشان ازدواج نمود.
آیتالله غفاری در سالهای ۳۵ـ۱۳۳۴ به توصیه امام خمینی به تهران مهاجرت کرد[۱] و در مسجد الهادی به فعالیتها و مبارزات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پرداخت. از جمله اولین اقدامات اجتماعی او در تهران میتوان به تعطیلی «باغ شارق» اشاره کرد که به مرکز فسق و فجور اشرار تبدیل شده بود، که این اقدام منجر به دستگیری ایشان شد. بازسازی مسجد «شیخ فضلالله نوری» در پشت ساختمان شهرداری تهران از دیگر اقدامات وی در این مدت به شمار میرود.[۲]
در سال ۱۳۴۰ ش زمانی که اسدالله علم نخستوزیر، طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی را مطرح کرد، آیتالله غفاری همسو با بسیاری از علما بر ضد طرح این لایحه سخنرانی نمود. پس از آنکه محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۴۱ طرح «انقلاب سفید» خود را اعلام کرد و بر مخالفت با مبانی مذهبی پافشاری نمود، علما و مراجع به رهبری امام خمینی(ره) عید نوروز سال ۱۳۴۲ را تحریم نمودند. آیتالله غفاری نیز به همراه سایر علمای تهران اعلامیهای را در حمایت از این تحریم صادر کرد.
آیتالله غفاری در شب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ همزمان با دستگیری امام خمینی، هنگامی که از سخنرانی برگشته بود، مأمورین امنیتی رژیم پهلوی او را دستگیر و و مورد بازجویی و شکنجه قرار دادند و پس از تحمل ۴۰ روز زندان، با صدور قرارِ منعِ پیگرد به سبب ادله کافی از زندان آزاد شد.[۳]
آیتالله غفاری پس از آزادی، همچنان به مبارزه خود ادامه داد و بار دیگر توسط ساواک دستگیر شد. در این مرحله ایشان از ۳۰/۱۰/۱۳۴۳ تا ۱۵/۱/۱۳۴۴ قریب به ۵/۲ ماه در زندان ماند و در مورخ ۱۵/۱/۱۳۴۴ با تبدیل قرار بازداشت ایشان به التزام عدمِ خروج از حوزه قضایی تهران، از زندان آزاد شد. پس از آزادی از دومین زندان خود طی تلگرافی به نجف اشرف ورود امام را به نجف تبریک گفت. تلگراف آیتالله غفاری که در اسناد ساواک آمده است به این شرح است:
«حضرت آیتالله العظمی آقای حاج روحالله خمینی، مقدم مبارک را به عالم روحانیت و اسلام تبریک عرض مینماید».
این موضوع حاکی از علاقه فراوان آیتالله غفاری به امام بود. همچنین پس از آزادی از زندان همچنان در خانه خود نیز جلساتی تشکیل میداد و درباره اوضاع روز بحث و تحلیل مینمود. [۴]
جمله معروف او «دشمن خمینی کافر است» ترجمان افکار انقلابی آیتالله غفاری است. به همین علت ساواک در مورد وی نوشته است «وی یکی از روحانیون افراطی طرفدار خمینی بود».[۵]
ایشان طی سالهای ۵۳ـ۱۳۵۰ به مبارزات خود شکل تازهای داد و کمتر در میان آشنایان ظاهر میشد. در تیرماه ۱۳۵۳ به علت فعالیتهای ضد رژیم و سخنرانیهای منتقدانه در تهران دستگیر شد. در گزارش مأموران ساواک آمده است:
«اطلاع واصله حاکی بود که متهم نامبرده (آیتالله غفاری) به اتفاق فرزندش هادی غفاری در منابر مختلف مطالبی علیه مصالح کشور ایراد و ضمن سخنرانی در مساجد و شهرستانها ضمن طرفداری از روحانیون مخالف دولت، اصلاحات کنونیِ کشور را با زمان معاویه مقایسه نموده و چنین نتیجه گرفته که در حال حاضر وضعِ فعلیِ حکومت ایران با زمان معاویه تفاوتی ننموده و احتیاج است که جوانان چون امام حسین(ع) به پا خاسته و وضع و امور کشور را به دست گیرند. بر مبنای اظهارات یادشده نامبرده دستگیر و ضمن بازرسی از منزلش تعدادی اعلامیه مضره کشف میگردد».[۶]
سرانجام آیتالله غفاری تحت شکنجههای فراوان بیمار شد و به بیمارستان زندان منتقل گردید و در شش دی ۱۳۵۳ به شهادت رسید. امام خمینی در سخنانی در مورد ۱۳/۸/۵۷ پیرامون شهادت آیت الله غفاری میفرمایند:
«زجر ما این است که ما را حبس کردند یا زندان بردند. زجرما این است که پای علما را اره کردند ]اشاره به آیتالله غفاری[ آقا! توی روغن سوزاندند! زجر ما این است که ده سال، پانزده سال، هشت سال، هفت سال، علمای ما در حبس بودند.».[۷]
حجتالاسلام هادی غفاری پسر شهید درباره آخرین ملاقات پدر میگوید: «پدر در آخرین ملاقات کشانکشان با پاها و دستهای شکسته درحالیکه بیش از یکی دو دندان در دهانش باقی نمانده بود و سراسر صورت و اندامش زیر شکنجههای وحشیانه درهم کوبیده شده بود، روی زمین کشیده، پشت میز ملاقات آوردند. بیش از یکی دو جمله میان ما رد و بدل نشد. او گفت: تصور نمیکنم دیگر یکدیگر را ببینیم… صحبت را به امام موسی بن جعفر کشاند و چون نتوانست قطرههای اشکش را ـ که هیچکس را جز خدا لایق دیدن آنها نمیدانست ـ با دستانی که به خاطر شکستهشدن استخوانهایش قدرت بالا آمدن نداشتند، بزداید، سر را پایین آورد و به کمک زانوان درهمکوبیدهاش آن قطرات پاک را از گوشه چشمانش سترد… با دیدن آن صحنه با اعتراض از آنجا بیرون آمدیم. فردای همان روز شنیدیم که ساعت ۲ بعدازظهر (۷ دی ۱۳۵۳) پدر از محیط رنجآوری که آخرین مرحله امتحان بندگی را در آن گذراند، آسوده شد، به وصال معبود رسیده است».[۸]
سایر علمای آذربایجان در راستای نهضت اسلامی حضور متعهدانه خود را به خوبی نشان دادند. آنها با تشریح وضعیت جامعه و سیاستهای ضدمذهبی رژیم تحرکات ضد ستمشاهی مردم آذربایجان بهویژه تبریز را سازماندهی و جهتدهی میکردند. فعالیتها و مبارزاتی که به دستگیری، زندانی، تبعید و حتی گاهی به شهادت آنان منجر میگردید. مبارزانی همچون آیتالله سید محمدعلی انگجی، آیتالله سیداحمد خسروشاهی، آیتالله سید هادی خسروشاهی، حجتالاسلام شیخ محمدحسین انزابی و حجتالاسلام سیدمهدی دروازهای و… از آن جمله میباشند.
[۱] – یاران امام به روایت اسناد: شهید آیت الله حاج شیخ حسین غفاری، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات،۱۳۸۱، ص۱۱و ۱۵٫
[۲] – خاطرات حجتالاسلام والمسلمین هادی غفاری، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴، چاپ اول.
[۳] . یاران امام به روایت اسناد: شهید آیت الله حاج شیخ حسین غفاری مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پیشین، صص ۵ – ۱۴٫
[۴] . همان، ص۵۱
[۵]. روحالله حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، ص ۶۷۳٫
[۶] . مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پیشین، صص ۱۲۶ و۱۲۷٫
[۷]. صحیفه امام، پیشین، ج۴، ص۳۰۴٫
[۸] . خاطرات هادی غفاری، پیشین، صص۱۳۰-۱۲۹