خانه / مقالات / آغاز قيام 29 بهمن 1356

آغاز قيام 29 بهمن 1356

رحیم نیکبخت

مردم متشكل از همه اقشار از آغاز صبح در تاب و تب برگزاري مراسم چهلمين روز شهداي قم خونين بودند.
حتي برخي از مردم از ساعاتي قبل از آغاز ساعت ختم در مقابل مسجد ميرزايوسف آقا اجتماع كرده بودند. از همان ساعات اوليه صبح شنبه دانشجويان ، دانشگاه را به كلي تعطيل كرده بودند و به طور انفرادي روانه مسجد گرديده بودند. در اين روز تمام مغازه ها، بازار، حتي نانوايي ها و بعضي از حمام ها هم تعطيل بودند. هر چه به ساعت زمان آغاز ختم نزديكتر مي شد بر جمعيت متراكم عزاداران افزوده مي شد. به طوري كه شمار مردم به بيش از 20 هزار نفر مي رسيد. (3)
اما مردم با درهاي بسته مسجد و نيروهاي انتظامي كه مسجد را در محاصره داشتند مواجه شدند ، قره باغي از سران ارتش شاه در اين مورد مي گويد «…البته خب ، بيشتر اونطوري كه احساس شد، ناشي از دستور استاندار بود كه گفته بود در مساجد رو ببندند، بسته بودند، راه نداده بودند.» رئيس كلانتري 6 تبريز، سروان حق شناس ، مسوول اجراي اين تصميم استاندار آذربايجان شرقي – اسكندر آزموده – بود اين شخص در آزار و اذيت و شكنجه مبارزان تبريز خصوصا سركوبي تظاهرات دانشجويان نقش فعالي داشت.
با افزايش جمعيت و آغاز ساعت ختم زمزمه مردم در اعتراض به بسته بودن درب مسجد بلند شد. رئيس كلانتري 6 با لحني خشن ضمن فحاشي به مردم و اهانت به امام خميني (ره) گفت: «در طويله بسته است و دنبال كارتان برويد». اين چنين بي ادبي و اهانت گستاخانه به امام خميني و مسجد، خانه ، خدا، چنان به غيرت مردم برخورد كه خشم از چهره هاي آنان مي باريد. جواني از غيرتمندان تبريز – دانشجوي شهيد محمد تجلا – كه از سخنان توهين آميز او به هيجان آمده بود، به سروان مزبور اعتراض نمود. افسر كلانتري مسلحانه به طرف او حمله برد. جوان سينه اش را باز كرد و گفت: «بزن» رئيس كلانتري 6 با اسلحه اي كه در دست داشت قلب جوان را هدف گرفته ، شليك نمود و جوان به شهادت رسيد.
شليك اسلحه كمري حق شناس و شهادت آن جوان همان و انفجار خشم ديني غيورمردان تبريزي همان. مردم با هر آنچه در دست داشتند از سنگ و چوب به نيروهاي انتظامي كه مسجد را در محاصره داشتند ، حمله ور شدند و اين جرقه ، آغاز قيام شورانگيز مردم تبريز بود. (4)
مردم در حالي كه پيكر اولين شهيد قيام خويش را بر دست حمل مي كردند، از بازار خارج گرديدند. مردمي كه در راه به سوي مسجد مي رفتند و ديگران به آن ها پيوستند و به راه افتادند. رهبران قيام به خوبي مي دانستند كه اگر قيام را به بازار محدود سازند به زودي سركوب خواهند شد. برنامه هايي كه قبلا دانشجويان مبارز تبريز در جلسات متعدد با آيت الله قاضي تدارك ديده بودند با حركت خودجوش مردم توام شده و به اجرا درآمد.
شعارهاي آغازين لحظات قيام «صلوات» و «زنده باد خميني» بود. مردم به رهبري دانشجويان و روحانيون مبارز به چند گروه تقسيم شدند و در خيابان هاي مختلف حركت كردند. مردم نواحي دورتر بازار در اين روز در مساجد نزديك به خود تجمع كرده بودند كه به تظاهرات و قيام عمومي اقدام كردند. از قرار، مردم در 70 مسجد گرد آمده بودند و در دستجات منظم و منسجم با پرچم مخصوص عزاداري هيات هر محل به قيام مي پيوستند. صداي رعدآساي مردم ، شهر را مي لرزاند، تعداد مردم شركت كننده به دهها هزار نفر مي رسيد.
اولين تاسيساتي كه مورد حمله مردم واقع گرديد ساختمان مركزي حزب رستاخيز بود. هنگامي كه مردم مقابل آن رسيدند با آن كه رگبار گلوله به سوي مردم مي باريد در مدت كوتاهي ، ساختمان و تمام وسايل نقليه آن را نابود كردند در اين هنگام مردم شعار مي دادند:
«رستاخير ويران اولوب ، عاشورا برپا اولوب» (5) يكي از شاعران انقلابي تبريز در مورد ويراني مقر حزب شاه ساخته رستاخير و مراكز فساد در همان روز سروده است:
«مرحبا بر ضد رستاخير، رستاخيز ما
مرحبا بر انقلاب مردم تبريز ما
در دو ساعت زير و رو شد خانه صدها فساد
حزب رسواخيز ويرانه زرستاخير ما»
مراكز فساد، مشروب فروشي ها، سينماها و بانكها از ديگر اهداف خشم انقلابي مردم بود كه يكي پس از ديگري در هم كوبيده مي شد و از بين مي رفت.
كاخ جوانان كه در نزديك بازار بود به سرعت به آتش كشيده شد. در همان ساعات اوليه قيام ، رئيس شهرباني تبريز بدون هيچ اقدام ديگري عجز خود را از كنترل اوضاع ابراز نمود. اسناد لانه جاسوسي امريكا اشاره دارد كه:
«تاكتيك هايي كه شورشيان به كار مي بردند نشانگر آمادگي كامل آنان بود. شورشيان اهداف مشخصي در سر داشتند.» قيام سازمان يافته مردمي تبريز در وسعتي به طول 12 كيلومتر از دانشگاه آذرآبادگان در شرق تا ايستگاه راه آهن در غرب و در عرض 4 كيلومتر از مقر حزب رستاخير در شمال تا دو خيابان مانده به كنسولگري امريكا در جنوب گسترده شده بود. (6)
آيت الله قاضي طباطبايي در پيشاپيش صف انقلابيون تبريز صلابت و صحت قيام را صد چندان نموده بود. اين پير مريد امام خميني در اين مسير حتي از بذل جان نيز ابايي نداشت به طوري كه حتي چند بار بر روي تظاهراتي كه ايشان در آن حضور داشتند آتش گشوده شد.
يكي از جوانان غيرتمند تبريز به نام قربانعلي شاكري در چهارراه دانشسرا زير گلوله ماموران خود را به بالاي مجسمه شاه رساند تا طنابي به گردن آن بيندازد و مردم آن را به زير بكشند، اما گلوله به وي اصابت كرد و به شهادت رسيد.
در محله دؤوهچي (شتربان) يعني محله مبارز و فقيرنشين تبريز – كه سابقه طولاني مبارزه داشت – نبرد سختي ميان مردم و پليس در جريان بود. نيروهاي رژيم با همه وسايل موجود سعي در سركوب مردم داشتند، گاز اشك آور و دود باروت گلوله مانند ابري آسمان را فرا گرفته بود.

درباره‌ی abbasi

همچنین ببینید

تلگراف شهيد ثق‍ة‌الاسلام به محمدعلي‌شاه

تلگراف توبيخي علماي نجف وقتي به محمدعلي‌شاه رسيد او بر عناد و لجاجت خود افزود. …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *