خانه / مقالات / انقلاب مشروطه آذربايجان، هويت ايراني

انقلاب مشروطه آذربايجان، هويت ايراني

انقلاب مشروطيت يكي از مقاطع مهم تاريخ معاصر ايران را تشكيل مي‌دهد كه در اين نهضت آذربايجان نيز نقش مهمي ايفا كرده است. موقعيت سياسي، اجتماعي و اقتصادي آذربايجان شرايطي را فراهم آورد تا هويت ملي (اسلامي ايراني) در بين مردم و نخبگان آن نمود برجسته‌اي داشته باشد مهمترين دليل آن در اين خطه از ايران را بايستي حضور مداخله جويانه كشورهاي متجاوز هم جوار عثماني و به ويژه روسيه دانست كه با بسط نفوذ اقتصادي، سياسي، نظامي و هويت غير بيگانه، اين روح پيوستگي ايراني و ملي متجلي تر گرديده است. در اين نوشتار هر چند شتاب آلود سعي بر آن داريم جلوه‌هايي از هويت ملي در نهضت مشروطيت را طرح و مرور كنيم. بديهي است هدف بيان جُز به جُزء تاريخ مشروطيت آذربايجان نيست گرچه توالي تاريخي لحاظ گرديده است و در بستر تاريخي نهضت مشروطه تجليات اين مفهوم «معنا گر» رهگيري خواهد شد.به نقش آذربايجان در جنبش تحريم تنباكو، و هچنين قيام سال 1321 قمري به عنوان درآمد نهضت مشروطه هم اشاراتي خواهيم داشت. همگامي آذربايجان در نهضت مشروطه، نقش آذربايجان در اعاده مشروطه، شخصيت ممتاز و برجسته سردار ملي ايران و در قيام حماسي او مبارزات عشاير شاهسون عليه سلطه بيگانگان روسي اهم مطالبي است كه ارائه خواهد گرديد. نكته و موضوع اساسي آنكه در اين مقاله بر تأييد و تصديق بي چون و چراي مشروطيت و مشروطه خواهان نيستيم زيرا هنوز هم در تعريف، و نقش اقشار شركت كننده و سازندگان آن و انگيزه‌ها جريان‌هاي دخيل در آن مباحث بسياري قابل طرح است ليكن گام‌هاي اوليه‌اي كه با نام عدالتخواهي و سپس مشروطه در محدود كردن نظام استبدادي توسط مردم ايران به ويژه آذربايجان به پيشگامي علما برداشته شد ارزشمند و قابل تقدير است. در اين نوشتار از منظر دست آوردهاي كلي و كلان آن در چارچوب هويت ايراني و اسلامي نگريسته خواهد شد.

ذكر دو نكته در اين درآمد ضروري به نظر مي‌رسد نخست شكل‌گيري هويت ملي در ايران در درازاي تاريخ پر فراز و نشيب آن است كه برعكس كشورهاي ديگر مسير تدريجي و تاريخي از عصر باستان تا روزگار مشروطه هويت داشته و روح كلي ملي ايراني شكل گرفته است كه هم جنبه‌هاي ايراني و هم جنبه‌هاي مذهبي و شيعي را دارا مي‌باشد نوروز و محرم را مي‌توان نماد اين فرايند دانست در اين شكل گيري هويت نقش صفويه غير قابل انكار مي‌باشد و عصر مشروطه از آن رو داراي اهميت است كه در ايران دولت ملي- با قدري تسامح شكل مي‌گيرد. و در اين روند آذري‌ها نقش ايفا كرده‌اند ضمن اينكه نمادها و مصاديق هويت ملي (ايراني اسلامي) را هم مي‌توان ديد شاخصه‌اي كه در تاريخ آذربايجان جايگاه منحصر به فردي دارد.

نكته ديگر كه بي شك از تجليات هويت ملي در ايران معاصر است «چند شهري بودن» نهضت‌ها مي‌باشد همزمان حركتي كه در تهران آغاز مي‌شد حركت‌هاي مشابه در شهرهاي ديگر روي مي‌داد. جنبش تنباكو، نهضت مشروطيت، قيام عليه سلطنت رضا شاه در سال 1307 و 1306، نهضت ملي كردن صنعت نفت و سرانجام انقلاب اسلامي مهمترين حركت‌هاي تاريخ معاصر ايران است كه اين جنبه را دارا مي‌باشد. چند شهري بودن ازويژگي منحصر قيام‌هاي مردمي و اسلامي در ايران مي‌باشد كه ريشه در مذهب و جايگاه دين در بين مردم دارد.

در اين فرايند چند شهري بودن قيام‌ها نقش عالمان ديني يا حاملان شريعت محمدي (ص) به عنوان مناديان هويت مذهبي به وضوح قابل مشاهده است. بدون درك اين موضوع تبيين نهضت‌هايي چون مشروطه با مشكل مواجه خواهدبود. مراجع عظام عتبات عاليات و علماي ايران در پيدايش و شروع نهضت مشروطيت از اين رو نقش بسيار مهمي ايفا كرده‌اند.[1]

نهضت‌هاي پيش از مشروطه

شكست ايران و روس و تحميل دو قرارداد گلستان و تركمانچاي ضمن اينكه به از دست رفتن 17شهر ايراني در قفقازيه- اران- منجر گرديد به بسط نفوذ سياسي و اقتصادي روسيه در ايران انجاميد از سوي ديگر پاي قدرت‌هاي ديگر اروپايي هم به ايران باز شد و انگلستان حريف قدرتمند روسيه به موازات نفوذ رقيب امتيازاتي را از دولت ايران كسب مي‌كرد.

نهضت تنباكو

مهمترين حركت ضد استعماري مردم ايران قبل از مشروطه جنبش تنباكو است كه در آن علما و تجار آذربايجاني در اين مبارزه ملي عليه سلطه بيگانه حضور و نقش مهمي داشتند.[2] به اعتبار برخي منابع در لغو آن سه شخصيت مؤثر بوده‌اند كه عبارتند از آيت‌الله ميرزاي شيرازي، آيت‌الله حاج ميرزا حسن مجتهد آشتياني و حاج ميرزا جواد آقا مجتهد تبريزي.[3] در جريان مخالفت با اين قرارداد استعماري شاهد شكل گيري اتحادي سراسري نخبگان جامعه در ايران هستيم در جريان اين نهضت در مجلسي كه علما و رجال شهر تبريز گردآمده بودند يكي از علما خطاب به امير نظام كه مردم و علما را از مخالفت با شاه و قرار داد ترسانده بود گفته است:

گويا جناب عالي از اين مسئله بي خبريد، يا غرور وزراي درباري را حاصل كرده‌ايد.اهالي تبريز تنها نيستند، بلكه عموم اهالي ايران- از علما و تجار و عمال و اشراف ذي نفس باقي نيست كه هم قسم و هم عهد نشده باشند بلكه تمام علماي متوقفين كربلا و نجف با ما هم عهد هستند و قسم‌ها ياد نموده قرآن مهر كرده فرستاده‌اند.[4]

نكته جالب آنكه در اين زمان تنباكو محصول اصلي آذربايجان نبود و از ساير ولايات به آنجا صادر مي‌شد[5] مخالفت تجار و علماي آذربايجان با اين امتياز از اراده ملي مقابله با سلطه بيگانه حكايت مي‌كرد. موقعي كه با مخالفت علما و تجار امير نظام گروسي نتوانست قرارداد انحصاري تنباكو را در آذربايجان اجرا كند سالار لشكر جهت اجراي آن به تبريز اعزام گرديد وقتي اين خبر به علما رسيد به مخالفت با وي پرداختند ضمناً دو اعلاميه هم يكي خطاب به مظفرالدين ميرزاي وليعهد و يكي هم خطاب به سالار لشگر انتشار يافت متن اعلاميه نخست كه به درب حرم خانه وليعهد چسبانده شده بود به اين شرح است:

«اي وليعهد دولت ايران، سي سال است شما در آذربايجان هستيد و ماها ملت ايرانيم از شخص شما راضي مي‌باشيم. و نمي خواهيم كاري بشود كه اسباب نقص حضرت والا باشد. بفرستيد دختر خودتان را از منزل سالار لشكر به حرم خانه خود بياورند ماها ملت هستيم به سالار لشگر كار داريم»[6]

در متن اعلان كه از سوي نخبگان تبريز (علما و تجار) انتشار يافته مفاهيمي چون ملت ايرانيم، از آگاهي و شعور ملي حاكم بر جريان اين نهضت حكايت دارد.

نهضت سال 1321 قمري

دومين حركت مهم صورت گرفته در آذربايجان قبل از مشروطيت نهضت سال 1321 قمري مي‌باشد. اهانت صورت گرفته به يكي از طلاب علوم ديني در تبريز در اين سال جرقه حركتي بود در ادامه طلاب علوم ديني در منزل حاج ميرزا حسن مجتهد گرد آمده، راهي مسجد شاهزاده تبريز شدند همزمان بازرگانان و تجار تبريز كه از سياست‌هاي گمركي مسيوپريم رئيس اداره گمركات آذربايجان به نفع روس‌ها متحمل ضررهاي بسياري شده بودند با بستن بازار به جمع طلاب و روحانيون پيوستند. از سوي ديگر با قحطي نان و گراني و كميابي گندم كه بار گران آن بر دوش مردم محروم بود مردم را به صحنه كشاند. خواسته‌هاي معترضين عبارت بود از برچيدن ميخانه‌ها و مهمانخانه‌ها و مدارسي كه به سبك غربي اداره مي‌شد، بركناري مسيوپريم از گمركات و رفع مشكل نان مردم گذشته از اين موارد، خواست ديگري مطرح گرديد كه نشان از رشد آگاهي سياسي و شعور ملي مردم داشت و آن تقاضاي بركناري ميرزا علي اصغر خان اتابك امين السلطان از صدارت بودند كه عامل دوبار استقراض از روسيه بود. در تظاهرات و تحصن گسترده تبريز مردم فرياد مي‌زدند: «شاه تمام ايران را گرو گذاشته و ملت خود را به روس‌ها فروخته است.»‌[7] اين حركت كه سه سال قبل از نهضت مشروطيت در تبريز اتفاق افتاد صرف يك اعتراض نبود خواسته‌هاي مردم از بيگلر بيگي تبريز در حقيقت تجلي هويت ايراني در مقابل تهاجم اقتصادي، سياسي و فرهنگي بيگانه بود. علما و تجار ضمن مخالفت با پريم و تعرفه‌هاي گمركي خواستار عزل كارمندان مسيحي از ادارات دولتي بودند. تعمير راه‌ها توسط كارشناسان روسي مورد ديگر اعتراض ايشان بود.[8] روس‌ها كه منتظر بهانه‌اي براي دخالت نظامي در ايران بودند پس از اطلاع از اين حوادث به تمركز قواي خود در سرحد جلفا پرداختند با حساسيت سياسي و موقعيت خطرناك پيش آمده علماي تبريز خود مردم و آرام كردند تا بهانه‌اي به دست بيگانگان داده نشود هرچند حاج ميرزا حسن آقا مجتهد و چند تن از تجار و كاركنان ايراني گمرك توسط محمدعلي ميرزا وليعهد از تبريز تبعيد شدند.[9]

آذربايجان و نهضت مشروطه

آذربايجان با موقعيت و اهميتي كه داشت طبيعي بود در نهضت مشروطيت هم شركت فعالي داشته باشد آگاهي سياسي و شعور ملي موجود در ميان آذري‌ها در حد بالايي قرار داشت و به ميزان اين احساس ملي نقش بيشتري را مي‌بايست ايفاگر باشند. انتشار بيش از يكصد و ده نشريه در آذربايجان عصر مشروطه شاهد موضوع فوق است[10] بر همين اساس آثار متعددي نيز در تاريخ مشروطيت آذربايجان تأليف و منتشر گرديده است كه از اهميت اين خطه در اين نهضت ملي حكايت دارد.*

چنانكه در درآمد اشاره‌اي به آن شد از مشخصات نهضت‌هاي يكصد ساله ايران چند شهري بودن آن است كه ريشه در هويت ملي همسان در نواحي مختلف ايران دارد. پس از قيام تنباكو در اين جنبه از روح ملي ايراني را مي‌توان نهضت مشروطيت به خوبي ديد.[11] مهاجرت علماي تهران به قم و اراده عمومي را براي پيگيري تشكيل عدالتخانه را دوچندان كرد به ويژه آنكه انتشار این اخبار در سراسر علماي ديگر شهر ما را نيز به تكاپو واداشت نخستين جايي كه به تكان و تكاپو آمد تبريز بود «يعني شهري كه پادشاهان قاجار روزگار وليعهدي خود را در آنجا به سر برده از بي پروايي و سرسختي مردم با خبر بودند»[12] بي ترديد ورود آذربايجان و علماي آن به صحنه اين رويارويي در تسريع موفقيت آن مؤثر بود. همزمان با مهاجرت كبري علماي آذربايجان طي تلگراف‌هايي به مظفرالدين شاه از خواسته‌هاي علماي مهاجر به قم حمايت كردند مظفرالدين شاه در جواب علما به وليعهد تلگراف نمود:

«به جنابان ستطابان حاجي ميرزا حسن آقا مجتهد و آقاي امام جمعه و آقاي حاج ميرزا محسن آقا و آقا ميرزا صادق آقا مجتهد و آٌقاي ثقـﺔ‌الاسلام التفات ما را برسانيد و از طرف ما بگوئيد كه مرا هم ملوكانه هميشه شامل طبقات مردم خاصه به علماي اعلام و مخصوصاً به علماي آذربايجان بوده و خواهد بود همگي دعاگوي دولت و ملت و طرف توجه ملوكانه ما هستند و نسبت به همه التفات داريم و همين است كه به شفاعت و توسط شما استدعاي علماي آذربايجان را در معاودت علماي طهران قبول فرموده مشيرالدوله وزير امور خارجه را براي معاودت دادن آنها روانه كرديم به زودي علماي طهران شرفياب مي‌شوند و عرايض حقه آنها را هم كه مبني بر صلاح دولت و ملت باشد قبول خواهيم فرمود»[13]

سرانجام با پافشاري و ايستادگي علما و مردم مظفرالدين شاه در چهاردهم جمادي الثاني 1324/14مرداد 1285 فرمان مشروطيت را صادر كرد. مجلس اول در مدرسه نظام وابسته به كاخ گلستان باشكوه وجلال خاصي در 27 جمادي الثاني افتتاح شد و اولين اقدام آن براي تدوين نظامنامه انتخابات بود در ماده ششم نظامنامه 12 نماينده براي آذربايجان در نظر گرفته شد[14] براي شروع سريع به كار مجلس ابتدا انتخابات تهران به انجام رسيد و با حضور اولين نمايندگان انتخاب شده مردم در هجدهم شعبان 1324 مجلس شوراي ملي در عمارت گلستان گشايش يافت.

نخستين لايحه، نخستين رويارويي

روز شنبه 23 رمضان 1324 اولين لايحه‌اي كه از طرف دولت تقديم مجلس گرديد لايحه قرضه‌اي به مبلغ بيست كرور تومان يا چهارصد هزار ليره بود كه دولت روس و انگليس مشتركاً پرداخت مي‌كردند.

وضعيت نابسامان اقتصادي كشور از سويي نيازمند منبع مالي بود و از سوي ديگر مجلس كه حاصل نهضت مشروطيت با ماهيت ضداستعماري نمي توانست اين لايحه را بپذيرد زيرا از جمله دغدغه‌هاي مليون عصر مشروطه اعم از علما و تجار خلاصي از قيد و بند بانك استقراضي ر وسي و بانك شاهنشاهي انگليسي بود. فقدان نظام مالي ايراني از نقايص مهم كشور به حساب مي‌آمد كه بدون رفع اين نقيصه امكان استخلاص از استعمار خارجي قابل تصور نبود به ويژه آنكه كشور در مضيقه مالي قرار گرفته و روسيه و انگليس در ازاء پرداخت وام به ايران خواهان امتيازات زيادي بودند از جمله روس‌ها گمركات شمال و انگليسي‌ها پست خانه و تلگرافخانه را. اين موضوع در مجلس شوراي ملي مورد بحث قرار گرفت.

معين التجار يكي از وكلاي مجلس پيشنهادات بانك ملي را مطرح كرد كه مورد تصويب مجلس قرار گرفت[15] اين طرح در تبريز با استقبال گسترده علما و تجار قرار گرفت.

نصرت الله فتحي در زندگينامه شهيد نيكنام ثقـﺔالاسلام تبريزي در همين مورد از تبريز گزارش مي‌كند:

در 13 شوال 1324 هنوز محمدعلي ميرزا از تبريز نرفته و احتياج به صحبت درباره تأسيس بانك ملي هست و در خانه حاج مهدي آقا با بودن مجتهد] حاج ميرزا حسن آقا مجتهد [ثقـﺔالاسلام و ميرزا صادق آقا و حاج ميرزا محسن آقا و سيد المحققين و دسته‌اي از بازرگانان به مشورت پرداخته و چنين نهاده‌اند كه با بنيانگذاران بانك ملي همراهي نمايند.[16]

روزنامه جريده ملي (انجمن)، ارگان انجمن ايالتي آذربايجان در شماره‌هاي متعدد خود اين موضوع را پيگيري مي‌كرد در نخستين شماره‌هاي خود در اين باره نوشت:

«اعضاء مجلس مقدس شوراي ملي در طهران مي‌خواهند در ايران يك بانك ملي تشكيل بدهند و در اين خصوص روز يكشنبه هشتم ماه بعضي از وكلاء انجمن ملي تبريز را به تلگراف خانه مباركه احضار نموده در خصوص تشكيل بانك ملي ايران مخابره و صحبت نموده‌اند اعضاء انجمن جواب داده‌اند كه بايد در اين خصوص با ساير وكلاء و عموم ملت گفتگو و شورا نموده جواب شافي خواهيم داد انشاء الله در نمره‌هاي آينده تلگرافات و نتيجه عمل درج خواهد شد.»[17]

در شماره‌هاي بعدي جريده ملي (انجمني) اقدامات صورت گرفته در تبريز در اين مورد انعكاس يافته است[18] هر چند با مداخلات روز افزون و سرانجام تفاهم تقسيم منافع در ايران توسط روسيه و انگليس طرح ايجاد بانك ملي به نتيجه منتهي نشد ولي تلاشي بود كه رويكردي ملي داشت، بعد از تهران در تبريز مورد استقبال گسترده واقع شده بود.

همزمان با مباحث بانك ملي موضوعي ديگر در محافل ملي در شهرهاي مختلف ايران به ويژه تبريز مطرح گرديد كه آن ترويج كالاهاي وطني است به عبارت ديگراز جلوه‌هاي هويت ملي در آذربايجان در عصر مشروطه مخالفت با استفاده از كالاهاي خارجي بود. چنين حركتي را در ساير شهرهاي ايران چون اصفهان هم شاهد هستيم.[19] استفاده از چادرشب مادام و كفش قوندا را كه از توليدات روسي بود بيشتر مردم انتقاد مردم بود انجمن ملي تبريز جهت تنوير افكار عمومي در يكي از شماره‌هاي «جريده ملي» اخطاري انتشار داد كه گوياي اين عزم ملي است:

«آقايان علماء و واعظين هيچ وقت نمي فرمايند كه پوشيدن چادرشب مادام و كفش قوندارا و بعضي لباس‌ها حرام است و بايد مردم مزاحم و متعرض آنها شوند همين مي‌خواهند كه مردم را به پوشيدند ملوبوسات[20] و منسوجات وطن ترغيب و تحريض نمايند و مي‌فرمايند پوشيدن مال وطن از پوشيدن مال خارجه بهتر است…»[21]

ترويج كالاهاي وطني به طور طبيعي مخالفت با استعمال كالاهاي خارجي مبارزه با سلطه اقتصادي بيگانه- تلاش براي حفظ هويت ملي- بود كه همچون نواحي ديگر ايران در تبريز هم شيوع يافت، علما و وعاظ در منابر با آن پرداختند زنان تبريز در اين حركت ملي فعاليت شايسته‌اي از خود نشان دادند. كه حكايت از آگاهي و شعور ملي و ايراني ايشان داشت.

«… خواتين مكرمه تبريز قرار گذاشته‌اند كه در ايام هفته جمع شده در باب ترتيبات لباس خودشان و غيره صحبت كرده حتي المقدور سعي نمايند بلكه كمتر خود و صاحبشان را محتاج متاع و منسوجات خارجه كرده از ثروت خودشان بكاهند و در صورت امكان مدتي به همان البسه قديم قناعت كرده به سر برند تا بلكه به فضل خداوندي و همت مردمان غيور فابريك‌ها[کاخانه ها] در مملكت ايران تشكيل يابد كه از احتياج خارجه به كلي بي نياز شوند…»[22]

وكلاي مجلس شوراي ملي تبريز

انجمن‌ها از كانون‌هاي مهم و تحول ساز دوران مشروطه ايران هستند نقشي كه انجمن‌ها در مراحل مختلف نهضت مشروطه در شهرهاي مختلف به ويژه داشته‌اند بسيار مهم و تأثيرگذار بوده است انجمن‌ها را مي‌توان هيأت‌هاي مذهبي تكامل يافته‌اند دانست كه داراي ماهيت و عملكرد سياسي بودند قدرت گرفتن آنها موجب نگراني دولتيان بود و تلاش دولت اين بود كه مخفيانه انجمن‌ها را تحت نظر و مراقبت قرار دهد» در رويارويي دولت و مجلس اين انجمن‌ها بودند كه به حمايت از مجلس وارد عمل شدند در ميان انجمن‌هاي سراسر ايران اين انجمن سياسي آذربايجان بود كه نقش تعيين كننده‌اي داشت «اغلب تظاهرات از طرف اين انجمن ترتيب داده مي‌شد به ويژه كه با انجمن آذربايجان تهران همكاري نزديك داشت.» [23]اولين وظيفه انجمن تبريز نظارت بر انتخاب نمايندگان دوره اول مجلس از تبريز بود.

فعاليت‌هاي انجمني ايالتي آذربايجان از بدو تأسيس تا ورود قواي اشغالگر روسي به آذربايجان و نواحي شمالي ايران تا قزوين در سال 1327 قمري خود مبحث مستقل و مفصلي است كه پرداختن به آن در اين مجال مقدور نيست.[24]

مجلس اول بدون حضور نمايندگان آذربايجان تدوين قانون اساسي را به سرعت در دست انجام داشت سعي ايشان بر اين بود قبل از درگذشت مظفرالدين شاه به امضاي وي برسد. سرانجام اين قانون در 51 اصل تنظيم و به تاريخ 14 ذيقعده به امضاي شاه رسيد. ده روز بعد هم شاه درگذشت.[25] با استقرار محمدعلي شاه بر تخت سلطنت نهضت مشروطيت وارد مرحله جديدي شد در جشن تاج گذاري محمدعلي شاه از نمايندگان مجلس دعوت نشد و اين اولين نشانه‌هاي كدورت وي از مشروطه بود. با اين حال ورود نمايندگان تبريز به سنگين‌تر شدن وزنه مشروطه‌خواهان منجر شد. وكلاي تبريز در بدو ورود به صدراعظم به تذكره پرداختند و خواسته‌هايي را مطرح كردند. از خواسته‌هاي ايشان به موارد زير مي‌توان اشاره كرد:

صدور دستخطي از شاه مبني بر «مشروطه تامه» بودن دولت ايران؛ عدم تعيين وزير از كشورهاي خارجي؛ گشايش انجمن محلي در ولايات و ايالات و عزل ميسونوز و پريم.[26]

نكته جالب آنكه انجمن ايالتي تبريز با پيگيري مداوم از طريق تلگراف مسايل جاري را به دقت مراقبت مي‌كرد و با تلگراف‌هاي پي در پي به ارايه طريق مي‌پرداخت. نمايندگان تبريز با چنين وضعي نمي توانستند از خواسته‌هاي مردمي و ملي كوتاه بيابند[27] اندك اندك ميانه مشروطه خواهان و محمدعلي شاه در حال ترميم بود كه با قتل اتابك در 21رجب 1325قمري و سوءقصد به محمدعلي شاه مصصم شد مجلس و نظام مشروطه را براندازد.* مجلس به توپ بسته شد آزادي خواهان قلع و قمع شدند گروهي از جمله حاج ميرزا ابراهيم آقا از نمايندگان تبريز كشته و علمايي چون سيد عبدالله بهبهاني و سيد محمد طباطبايي مورد ضرب و شتم و اهانت قرار گرفتند.

قيام تبريز و اعاده مشروطه

محمدعلي شاه پس از آنكه مجلس را به قوه قهريه بست و آزاديخواهان را پراكند بر آن شد تا كانون‌هاي آزاديخواهي در ساير شهرها را نيز خاموش كند و مخبرالسلطه حاكم وقت آذربايجان كه شرايط را سخت مي‌ديد استعفا داد و راهي اروپا گرديد ليكن قبل از ورود حاكم جديد استعداد نظامي به دست انجمن ايالتي آذربايجان افتاد. قبل از آنكه اخبار به توپ بسته شدن مجلس به مستبدين تبريز برسد انجمن ايالتي از آن آگاه شده و تدارك گسترده‌اي جهت مقابله با قواي محمدعلي شاه را با تجهيز مجاهدات محلات تبريز صورت داد.عين الدوله از طرف محمدعلي شاه مأمور تا چراغ آزاديخواهي ايران- مهد آزادي- تبريز را خاموش نمايد محمداسماعيل رضواني از مشروطه شناسان سرشناس ايران در اين مورد مي‌نويسيد:

«خلاصه آن كه ستارخان همراه دوست خود باقرخان پس از جنگ‌هاي دليرانه زمام كار تبريز را به دست گرفت و طرفداران محمدعلي شاه را از تبريز راند و هر سرداري را هم كه از ساير شهرستان‌هاي آذربايجان به دستور محمدعلي شاه به قصد تسخير تبريز حمله كرد سيمرغ شكست داد.»[28]

نبرد مردم تبريز عليه قواي استبدادي حدود ده ماه طول كشيد عين الدوله راه آذوقه را بر شهر بست تا بلكه مردم تبريز را به تسليم وادارد محاصره تبريز چهار ماه به طول انجاميد. تمركز قواي استبدادي براي گشودن تبريز و صرف هزينه گزاف اين نبردها از يك سو به تضعيف توان نظامي محمدعلي شاه انجاميد و از سوي ديگر مقاومت جانانه گردان دلير تبريزي روح فسرده مبارزان ساير نواحي را نه تلاطم و تكاپو آورد در فرصتي كه مقاومت تبريز فراهم آورد مشروطه خواهان توانستند به تجديد سازمان و تدارك بپرازند. ضمن اينكه علما و مراجع عظام شيعه عتبات چون آيت‌الله خراساني، آيت‌الله مازندراني و آيت‌الله ميرزا خليل تهراني با صدور فتواهايي به حمايت از مقاومت تبريز پرداخته مردم ساير نواحي را به قيام عليه استبداد فرا خواندند. در يكي از اعلان‌هاي اين مراجع آمده است:

عموم غيرتمندان عشاير آذربايجان و قبيله مومنين ايران امت تاييداتهم از غيرت ديني آن برادران اميد جانفشاني در نصرت دين مبين داشتيم، اين دفعه برادران غيور تبريز را چنين تنها گذاشته جنود ظالمين درصدد جمع آوري و هدر دماء و اعراض و اموالشان هستند لذا صريحاً به شما مي‌گوئيم كه اهتمام در مشروطيت ايران موجب حفظ اسلام و به منزله جهاد در ركاب معصومين صلوات الله عليهم اجمعين و اعانت ظلمه مستبدين و تعرض به مشروطه محارب با آن بزرگواران است.[29]

در چنين شرايطي بود كه مجاهدان دشتي و بختياري بدون مقاومت جدي به سمت تهران راهي شده تهران را فتح، محمدعلي شاه را از سلطنت خلع نمايند.[30]

هر چند شرح مقاومت تبريز را نمي توان در اين مختصر آورد ليكن لازم است اداي ديني به سردار ملي ايران داشته باشيم:

ستارخان، سردار ملي ايران

تاريخ نهضت مشروطيت آذربايجان از شخصيت ستارخان سردار ملي جداناشدني است، اين شخصيت بعنوان نماد مبارز و قهرمان ملي هم داراي مشخصات هويت مذهبي و شيعي آذري‌ها مي‌باشد و هم داراي ويژگي‌هاي ملي و عرق ايراني. هر چند راجع به اين شخصيت سخن بسيار گفته شده است ليكن در اين مقال چند فراز از تجليات روح ايراني اسلامي قصد مرور داريم.

اسماعيل اميرخيزي منشي و ملازم ستارخان از خصوصيات اخلاقي وي كه ياد كرده در مورد حب وطن و ديانت وي نوشته است:

ايران را تا حد پرستش دوست مي‌داشت و به استقلال آن از دل و جان علاقمند بود… بر دين اسلام و مذهب تشيع و ائمه اطهار(ع) فوق العاده عقيدت داشت و مخصوصاً حضرت امير را با ايمان راسخ مقدر احوال جهانيان مي‌دانست و اغلب به حضرت ابوالفضل سوگند، ياد مي‌كرد و در مجالس عزاداري حضرت سيدالشهدا حاضر مي‌شد و خودش نيز مجلس عزاداري برپا مي‌كرد.[31]

آوازه رشادت و شهرت مبارزات اين گرد آزاده در همان ايام مقاومت ده ماهه از مرزهاي ايران گذشت. در نشريات اروپا و آمريكا هر روز با خط درشت اسم ستارخان در صفحه اول روزنامه‌ها با تفصيل جنگ‌هاي او و مقاومت‌هاي دليرانه او در مقابل قواي استبدادي چاپ مي‌شد.[32]

هنگامي كه تبريز در محاصره قواي استبدادي قرار داشت كنسول روس در ديدار ستارخان گفت:

«… به باقرخان يك بيدق روس دادم، او در امان دولت روس است. يكي را به تو كه جوان دليري هستي مي‌دهم تا در امان دولت روس باشي، جناب سردار فرمودند كه من در زير بيرق جناب ابوالفضل العباس و بيدق ايرانم. بيدق شما براي من لازم نيست و من ابداً تابع ظلم و استبداد نخواهم شد و امروز به فضل خداوند بيدق اسلام و ابوالفضل العباس را در دست گرفته همه بيدق‌هايي را كه مستبدين در شهر زده‌اند، قلم خواهم كرد.»[33]

در پي ورود قواي اشغالگر روسي به آذربايجان به بهانه بازكردن راه آذوقه شهر كه توسط قواي مستبدين بسته شده بود. ستارخان و باقرخان و مجاهدان تبريزي ناچار به تهران فراخوانده شدند چه حضور آنها در آذربايجان با مخالفت روس‌ها مواجه بود و امكان درگيري وجود داشت ضمن اينكه کینه  عجيبي از وي، در دل داشتند اين كينه به قدري بود كه در سال 1330 قمري برادرزادگان ستارخان را بدون آنكه گناهي داشته باشند دستگير و به قتل رساندند.

هنگامي كه قهرمانان آزادي ايران به كرج رسيدند مردم ورود ايشان را جشن گرفته بودند خبرنگار روزنامه روسي كاسپي نزد سردار ملي آمد تا با وي مصاحبه نمايد.

گفت: شنيده‌ام چون نمايندگان دولت روس مايل نبودند شما در تبريز باشيد مجبور شده‌ايد به تهران برويد. آيا اين سخن درست است؟ سردار گفت نه خير، خبرنگار پرسيد: پس چرا به پايتخت مي‌رويد ؟ سردار جواب داد: ملت ايران هزاران تن جوان وطن دوست خود را قرباني داد تا توانست خانه‌اي به نام دارالشورا برپا كند. اين خانه كعبه آرزوي مردم وطن من است، هر ايراني بايد در عمر خود آنجا را زيارت كند اكنون من و سالار به زيارت اين مكان مقدس مي‌رويم از اين جواب زهر خنده بر لبان خبرنگار خشك شد.[34]

ستارخان در ايام اقامت در تهران روزهاي تلخ حيات خود را سپري مي‌كرد واقعه پارك اتابك و تيرخوردند سردار ملي در مقابل حوادث تبريز و اشغال آذربايجان توسط روس‌ها و نابودي بستگانش توسط مزدوران روس قابل تحمل بود. از وي چند نامه به رجال دولتي در دست مي‌باشد كه يكي از اين نامه‌ها در لابه لاي اسناد وزارت خارجه به شرح زير گزارش شده در اين نامه روح ايراني و اسلامي ستارخان را به خوبي مي‌توان مشاهده كرد.

[آرم شير خورشيد ايستاده با شمشير]

رياست وزرا مقام رفيع محترم هيت وزراء عظام مد ظله العالي

سواد مشروحه آقاي سردار ملي

عموم اهالي داخله خاصه و عامه سيما اولياي امور و رؤساي عظام گرام فخام و اهالي ممالك خارجه كاملاً مسبوق و مستحضريد كه اين بنده عاصي ستار براي اجراي احكام شريعت غراء احمدي و حفظ بيضه اسلام مطابق احكام صادره علما و اعلام عظام مرجع تقليد شيعه از جان و مال و اموال و دارايي و هستي خود صرف نظر كرده فوق العاده كوشيده تا دولت جابره تبديل بر دولت عادله به عبارت اخري دولت شورويه داير شود تا مگر آب رفته به جو بازگردد و قوانين حضرت سيدالمرسلين كه سرمشق اهل كره از كفار و غيره گرديد. رويه و مسلك اهل اسلام و كافه مسلمين و مسلمات بشود و براي معرفي خود به اهل عالم پس از تبديل دولت جابره اطاعت اوامر مطاعه دولت عادله را كرده به مركز پايتخت ايران شناخته مي‌شود حاضر شد و براي تأكيد بر معرفي خود بر عالميان در گوشه انزوا و عزلت هر قسم تعديات وارده را متحمل در اين موقع براي پيشرفت قانون مظلوميت اختيار نمود حاليه مدتي است از خارجه به دست داخله هر مصيبتي را كه گوش آدميان نتواند بشنود بر مظلوميت اهل تبريز آورده شد آنچه كه هيئت محترم مي‌دانند و جزئيات و كليات مصائب وارده را عالمند فاميل و اهل مرا جاناً و مالاً پايمال و املاك مرا خارجه توقيف نمود اين مدت صبر كرد كه شايد دست قدرت حضرت پروردگار هستي از وزراء فعال براي اجراي قوانين حقه برقرار گردد امروز بحمدالله و المنه آن هيئت محترم را دست قدرت تشكيل فرموده فحمداً ثم حمداً له اين است كه ضبط املاك خود را در دست خوارج با اين زحمات و خسارات و ايثار جان و مال نميتواند صبر و تحمل كند آنچه را كه لازم صبر و تحمل و مظلوميت به وقت و اقتضاي خود بود اين توقيف و تصرف مظلوميت ناميده نمي شود كه بتواند تأمل كند دست تصرف خوارج در مال من اگر ساكت بنشينم بي غيرتي مي‌شود. استدعا از وجه آن [يك كلمه ناخوانا] هيئت محترم وزراء فعال كه املاك مرا از توقيف خوارج محفوظ و محروس بدارند والا جواب يصح السكوت مرحمت فرمائيد تكليف چاكر معلوم شود.[35]

آذربايجان در اشغال روس‌ها

نهضت مشروطه آذربايجان در تصادم و تزاهم اساسي و اصولي با منافع روسيه تزاري و انگلستان بود هنگامي اين جنبش عدالتخواهي در حال ظهور بود كه رقابت روسيه و انگليس در ايران جاي خود را به تقسيم منافع داده بود* قرارداد 1907 بين ايشان ايران را به سه قسمت تقسيم كرده بود[36] سهم روس‌ها شمال ايران تا قزوين بود ضمن اينكه از سال‌هاي قبل روس‌ها چشم طمع به آذربايجان داشته مترصد دست آويزي بودند كه در قسمت تحت نفوذ خود طبق تفاهم با انگليس مستقر شوند بهانه لازم در جريان محاصره تبريز توسط قواي استبدادي فراهم شد با بستن راه آذوقه به روي تبريز، روس‌ها با هماهنگي انگليسي‌ها قواي نظامي خود را در ظاهر براي باز كردن راه‌ها و در اصل براي اشغال ايران و نابودي مشروطه وارد آذربايجان كردند. ورود قواي اشغالگر و خون ريز روسي براي مردم و رجال تبريز بسي گران تر از تحمل حكمران مُستبد اعزامي محمدعلي شاه عين الدوله بود. رجال و علماي شهر چون ميرزا علي ثقةالاسلام تبريزي تلاش بسيار كردند كه پاي روس‌ها به آذربايجان باز نشود در همين تلاش‌ها تلگرافي به شرح زير به شاه مخابره شد:

«شاها ما هر چه مي‌خواستيم، از آن در مي‌گذريم و شهر را به اعلي حضرت مي‌سپاريم تا هر رفتاري با ماها مي‌خواهند بكنند و بي درنگ دستور بدهند راه خوارو بار باز شود تا بهانه‌اي براي گذشتن سپاهيان روس به خاك ايران باقي نماند»[37]

علي‌رغم تلاش بسيار براي دفع اين خطر، روس‌ها در اجراي نقشه مداخله جويانه خود مصمم بودند. ورود قواي نظامي روسي به كشور كه تماميت ارضي ايران را به مخاطره انداخته بود براي علما كه از مدافعان اصلي مشروطيت و هويت ايراني بودند سخت گران بود آيت‌‌الله خراساني و آيت‌الله مازندراني حاميان اصلي مشروطه در اولين عكس‌العمل‌هاي خود تلگراف‌هايي به مقامات رسمي روسيه از جمله امپراتور ارسال كردند در تلگراف ايشان آمده است:

تجاوزات عسكري روس و مداخله در امور داخله ايران و انكسار خاطر مسلمانان مقام رياست كبراي اسلاميت را داغدار تأثير نمود گمان نمي كرديم اولياي با بصيرت دولت بهيه روس نتايج وخيمه جلب نفرت ايرانيان و پايمال كران حسيات بيدار شده يك ملت را با منافع ملت معظم روس قابل تأليف ندانند. مستدعي است محض محافظه روابط حسن جوار امر و مقرر فرمايند بدون مزاحمت و توليد مشكلات عسكر روس را مراجعت داده و زياده بر اين عزت نفس مسلمانان را تحقير نكنند.[38]

نوروز باستاني كه نماد ملي ايرانيان بود در اين سال (ربيع الاول 1328 قمري/1289شمسي) توسط علما و به نشانه اعتراض و انزجار از اشغال قسمتي از خاك كشور تحريم گرديده. و در نتيجه مردم از شادي و سرور در ايام عيد در سراسر ايران خودداي كردند.* در همين رابطه در گزارشي از كار گزار خارجه اردبيل مي‌خوانيم:

از طهران قبل از عيد علما تلگرافاً اطلاع داده بودند عيد گرفته نشود و … مردم به كار و كسب مشغول باشند… از اول عيد كه نه [ربيع الاول 1328] بود قبل از تحويل [سال] بازار به كلي بسته بود فردا و پس فردا را هم بعضي باز و بعضي بسته بودند ديروز و امروز كه چهارم است بازار باز است.[39]

كنسولگري روسيه هم از اردبيل گزارش كرده است:

«روحانيت و انجمن اين جا از روحانيت تهران تلگرافي گرفته، كه مردم را دعوت به همبستگي و اقدام براي بيرون كردن نيروهاي روسي از ايران كرده است انجمن در صدد است كه اين تلگراف را براي شاهسون‌ها بفرستد و آنان را دعوت به اتحاد با جنبش نمايند.»[40]

پرداختن بيشتر به عكس‌العمل اشغال آذربايجان توسط روس‌ها نيازمند بحث مستقل و مفصلي است كه به فرصت ديگري موكول مي‌شود ليكن ذكر اين نكته ضروري است نقض حاكميت ملي كشور اعتراض گسترده‌اي در سراسر كشور به دنبال داشت «اعتراض ملت همدان از مسلم و يهود و نصاري»؛[41] اعتراض ملت گيلان «عليه همسايگان متجاوز به كليه سفراي دول»؛‌[42] تلگراف انجمن ايالتي كرمان به ولايات؛[43] تلگراف انجمن ولايتي و عموم اهالي كاشان به ولايات تلگراف علماي قزوين به ولايات[44]… نمونه‌هايي از اعتراض‌هاي صورت گرفته بود. ضمن اينكه قرار بود به همين منظور در تهران ميتينگ هم برگزار شود[45] در شهرهاي آذربايجان عم مردم و علما با ارسال نامه و تلگراف به مراكزي چون مجلس و هيأت دولت و تشكيل جلساتي در تكاپو براي اخراج اشغالگران بودند.

شاهسون‌ها در مقابل اشغالگران روسي

عشاير شاهسون از جمله ايلات قدرتمند بوده‌اند كه نقش مهم و مؤثري در تاريخ ايران ايفا كرده‌اند. عشاير عموماً‌ طبيعت سركش و طغيانگري داشته‌اند كه عشاير شاهسون هم از اين قاعده مستثني نبوده‌اند. با ضعف و سستي حكومت مركزي و محلي عشاير فرصت آن را مي‌يافته‌اند كه به روستاها و شهرهاي همجوار دست اندازي نمايند.*

در سال 1327 تحريك روس‌ها و عوامل سرسپرده آنها چون رشيد‌الملك و رحيم خان چلپانلو زمينه بحران جدي در آذربايجان فراهم شد كه در نتيجه آن اردبيل توسط عشاير به رهبري رحيم خان عامل مستقيم روس‌ها غارت شد. پس از اعاده مشروطه حكومت مركزي براي رفع غايله و سركوبي عشاير طغيانگر قوايي به سركردگي سردار اسعد و يفرم خان به منطقه اعزام داشت علي رغم كارشكني روس‌ها قشون اعزامي مركزي موفقيت‌هاي چشمگيري به دست آورد و تعدادي از سران عشاير را به عنوان گروگان به تهران آوردند.

روس‌ها كه نواحي اردبيل را پس از غارت اردبيل به اشغال خود درآورده بودند همواره بر آن بودند كه عشاير شاهسون را يا مطيع خود كنند يا خلع سلاح نمايند. روس‌ها بيشتر تلاش مي‌كردند به دست عوامل مزودور خود به منظور فوق برسند غارت اردبيل با همين قصد صورت گرفت. زيرا هم منطقه ناامن مي‌گرديد و توجيهي براي حضور نظامي و بسط نفوذ آنها بود. همان عشايري كه در نبود قدرت مركزي خودسري مي‌كردند در شرايط حساس و خطير اين زمان ايران نمايندگان نزد كارگذار وزات خارجه در اردبيل فرستادند. طايفه آلارلو از جمله عشاير شاهسون بود كه ضمن اعزام نمايندگاني و اظهار اطاعت از دولت مركزي اعلام كردند شاهسون اتفاق نموده به روس‌ها تمكين نخواهند كرد و از كارگزار در مورد طايفه خود اطمينان مي‌خواستند. چنين وضعي در مورد طايفه قوجه بيگلوها هم صادق بود در نامه‌اي كه بزرگان اين طايفه به وزارت خارجه نوشتند آمده است:

اگر در حقيقت پادشاهي ايران به امپراتوري روسيه رسيده چرا اين احوالات به اين طايفه اطلاع نداده‌ايد و نمي دهيد و اگر از احوالات ما را اطلاع نداديد اگر به امپراطور نرسيده تا الي مردن به جنرال، اين طايفه اطاعت ندارند.[46]

روس‌ها كه پس از استقرار كامل در آذربايجان از سال 1327 تا سال 1329روز به روز دامنه نفوذ و مداخله خود را مي‌افزودند تنها نيروي قابل توجه در مقابل خود را عشاير شاهسون مي‌دانستند كه سرانجام براي در هم شكستن قدرت ايشان به جنگ و نبرد متوسل شدند ريچارد تاپر محقق شاهسون پژوه در آخرين اثر خود با عنوان تاريخ سياسي اجتماعي شاهسون‌ها مغان نوشته است:

در اوايل ژوئن [اواسط خرداد 1290شمسي] يك دسته قزاق، اردبيل را به سوي ييلاق‌هاي همجوار ترك گفت. قوجابيگلوها به گمان اينكه اين دسته قصد عمليات تنبيهي دارند، آنان را مورد هجوم قرار دادند. پس از اين ماجرا، فيدارف عمليات تنبيهي را آغاز نمود. در جريان نبردهايي كه در اطراف مشكين در گرفت، هر دو طرف تلفات سنگيني را متحمل شدند. عده كثيري از نيروهاي تازه نفس از تبريز، آستارا و قره باغ به اين ناحيه آورده شدند. بنا به تقاضاي روس‌ها يك فوج هزار نفري از سربازان ايراني نيز تحت فرماندهي رشيدالملك، نوكر هميشه حاضر به خدمت آنان به مناطق درگيري گسيل شد. همان گونه كه انتظار مي‌رفت فوج مزبور به شدت شكست خورد. بقيه السيف افراد آن تا اواسط ژولاي [اواخر تير] نتوانستند خود را به اردبيل برسانند. اين عده پس از ورود به اردبيل در نقش سياهي لشكر، تحت فرمان فيدارف درآمدند. شاهسون‌ها پس از شكست دادن مشاور‌الملك پيغام زير را به صمدخان ارسال كردند: سربازان مسلمان را به جنگ ما نفرست چرا كه نمي خواهيم برادران مسلمان را بكشيم. هر چقدر كه مي‌تواني سرباز روس بفرست تا به حساب اين سگ‌هاي زرد برسيم.[47]

هرچند روس‌ها، با برتري نظامي توانستند آنها را سركوب اموال و بسياري از عشاير غيور شاهسون را غارت نمايند ليكن نتوانستند عرق ايراني و وطن دوستي ايشان را متزلزل سازند.*

نتيجه:

عدالتخواهي و عدالت‌جويي از جمله مظاهر هويت مردم ايران است. زيرا اعتقاد به عدل خداوند از اصول دين مبين اسلام مي‌باشد. نهضت‌هاي تحريم تنباكو و نهضت مشروطيت كه با عدالتخواهي به رهبري علما و مراجع ديني آغاز گشت تجلي هويت ملي بود. آذربايجان هم به عنوان منطقه‌اي مهم از نظر مذهبي، سياسي، اقتصادي در اين حركت‌ها نقش و حضور بايسته‌اي داشت. در اين نقش تعرضات پي در پي و بسط نفوذ سياسي و اقتصادي و نظامي قدرت‌هاي متجاوز عثماني به ويژه روسي، بي تأثير نبود يا بايستي در هويت غير و بيگانه مستحيل مي‌گرديد يا هويت اصيل و واقعي خود را حفظ مي‌كرد كه نهضت‌هاي مورد اشاره تجلي اين چالش سرنوشت ساز بوده است. در نهضت تحريم تنباكو، قيام سال 1321 قمري تبريز و مهمتر از همه در نهضت مشروطه، تبريز و آذربايجان فراتر از همگامي با مردم ساير نواحي ايران در اين روياروئي نقش پيشگامي داشته است.

از همان آغاز نهضت مشروطه در تقابل با منافع قدرت‌هاي بيگانه روسي و انگليسي جلوه گر شد. و طرح‌هايي نظير بانك ملي، تحريم كالاهاي خارجي از مصاديق پيش پا افتاده مغايرت نهضت ملي مشروطه با منافع بيگانگان بود. با قدري تسامح قرارداد 1907 روسيه و انگليس در تقسيم ايران را مي‌توان عكس‌العمل بيگانگان در مقابل مشروطيت دانست حمايت انگليسيان از اشغال بخش‌هائي وسيعي از ايران توسط روس‌ها در همين مقوله قابل ملاحظه است. اشغال آذربايجان كه نقض حاكميت و تماميت ارضي ايران بود جنب و جوشي در سراسر كشور ايجاد كرد و بار ديگر احساسات ملي و ايراني متجلي شد. اشغال نظامي آذربايجان توسط قواي نظامي روسيه تاوان نقشي بود كه به سركردگي سردار ملي ايران ستارخان، اين خطه در اعاده مشروطيت ايفا كرده بود، به تحقيق اگر مقاومت جانانه تبريز در مقابل قواي استبدادي نبود كورسوي شمع مشروطه‌خواهي ايران خاموش گشته و معلوم نبود چه سرنوشتي در انتظار كشور است. به خطر افتادن حاكميت ملي و تماميت ارضي ايران و مراجع ديني پيشگام اعتراض و حركت‌هاي مخالفت آميز بودند عيد نوروز سال 1289شمسي/ 1328قمري، اعلام انزجار علماي سراسر كشور از اشغال آذربايجان، ارسال تلگراف‌هايي براي اتحاد و مقابله عليه اشغالگران به علما و رجال آذربايجان بخشي از فعاليت‌هاي صورت گرفته بود. در اين ميان عشاير شاهسون هم به فرمان مراجع گردن نهاده به جنگ عليه اشغالگران روسي پرداختند هر چند براي ابراز اين عرق ايراني و ملي خود تاوان سخت و لطمات بسيار ديدند.

هويت ملي در آذربايجان و آميزه‌اي جداناشدني از هويت شيعي و ايراني است نقشي كه آذربايجان در دفاع از تماميت ارضي و هويت ملي ايفا كرده است مديون هويت شيعي و مذهبي مي‌باشد. در جاي جاي تاريخ معاصر نقش و تأثير سرنوشت ساز، عامل مذهبي يا نيمه ديگر هويت ايراني را در تحولات آذربايجان مي‌توان ديد. تحريم تنباكو، نهضت مشروطيت، نهضت ملي كردن صنعت نفت و انقلاب اسلامي.

[1]. رحيم روحبخش، «چند شهري بودن جنبش‌هاي معاصر ايران، بررسي قيام 15 خرداد»، فصلنامه گفتگو، شماره‌ي 29، 1379.

[2]. رحيم نيكبخت، مجموعه مقالات همايش نهضت مشروطيت ايران، تهران، مؤسسه‌ي مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1378، صص 382-385

[3]. بامداد، ج 1، تهران، انتشارات زوار، 1371، ص 306.

[4]. محمدعلي غفاري، تاريخ غفاري، ج 3، نشر تاريخ ايران، 1380، ص 73.

[5]. همان، ص 89.

[6]. همان، صص 176- 175.

[7]. نهضت مشروطه بر پايه اسناد وزارت خارجه، 1378، ص 71.

[8]. آرشيو وزارت خارجه، 31، 11، 19، 1321 ق.

[9]. همان.

[10]. محمدعلي تربيت، تاريخ مطبوعات و ادبيات ايران در دوره‌ي مشروطيت، ترجمه محمّد عباسي، ج 2، 1335، صص 502- 119؛ و ج 3، صص 140-1.

* منابع تاريخي عصر مشروطه آذربايجان در مقايسه با ساير نواحي ايران، از كيفيت و كميت بالاتري برخوردار است (براي اطلاع بيشتر رك به: هادي هاشميان، 1383، كتاب شناسي جامع آذربايجان شرقي، 4جلد، تبريز، مهد آزادي). در تاريخ مشروطيت آذربايجان جديدترين آثاري كه دست انتشار است به شرح زير مي باشد:

  • پروين آشتياني، زير چاپ، دُر خوشاب تاريخ منظوم مشروطيت آذربايجان، به تصحيح و كوشش سيد جمال ترابي طباطبايي.

[11]. صدري و نيكبخت، 1384، مجموعه مقالات همايش بزرگداشت هشتادمين سالگرد نهضت آيت‌الله شهيد حاج آقا نورالله اصفهاني، صص 397- 396.

[12]. رضواني، 2536 [1356]، ص 118.

[13]. كسروي، 2536 [1356]، صص 116- 113.

[14]. رضواني، صص 125- 123.

.[15] كسروي، 2536 [1356]، صص 182- 179.

[16]. 1353، ص 118.

[17]. سال اول، نمره 11، 1374، ج1، ص19.

[18]. همان، صص 23، 24، 25، 26، 34، 103، 201، 217، 315، 612.

[19]. نجفي، بخش اول شركت اسلاميه اصفهان، صص 110- 45.

[20] .    لباس ها

[21]. روزنامه انجمن تبريز، ص 19.

[22]. رفيعي، 1362، ص 117.

[23]. رفيعي، 1362، ص 28.

[24]. روزنامه انجمن تبريز كه تا سال 1337 قمري توسط انجمن ايالتي آذربايجان منتشر مي شد منبع خوبي براي بررسي نقش و عملكرد اين انجمن است (رك به: روزنامه انجمن تبريز، 2 ج، تهران، كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران با همكاري استانداري آذربايجان شرقي)

[25]. رضواني، ص 131.

[26]. كسروي، صص 215- 214.

[27]. همان، ص 216.

*. آخرين و موثق‌ترين اطلاعي كه از ارزيابي عملكرد جريان افراطي مشروطه‌خواهان به هدايت سيدحسن تقي زاده به نقل مستقيم از وي انتشار يافته اظهارات آقاي ايرج افشار به شرح زير است:

مطلبي راجع به مجلس اول از شخص تقي‌زاده كه خودش عضو مؤثر و انقلابي آن مجلس بود چندبار شنيدم كه بايد نقل كنم. شايد حضار هم به تواتر اين مطلب را شنيده باشند. يكي دوبار هم از مجتبي مينوي و عباس زرياب خويي شنيدم و معلوم بود تقي زاده به آنها گفته بوده است. تقي زاده بعد از چهل پنجاه سال كه از آن قضايا گذشته بود مي گفت «اگر ما با محمدعلي شاه راه آمده بوديم و جواني نكرده بوديم شايد مشروطه آن چنانكه مطلوب بود مي ماند «حرفي كه با تجربه و نگرش بر كل وقايع بعدي زده شده است.» (ايرج افشار، 1384، سخناني اجمالي درباره مشروطيتي كه پا نگرفت، مجله بخارا، شماره 47، 180).

[28]. ص 177.

[29]. اميرخيزي، 2536 [1356]

[30]. حيدري، 1381، ص 131.

[31]. 2536[1356]، ص 23.

[32]. همان، صص 143- 142.

[33]. ويجويه‌اي، 2535[1355]، ص 31.

[34]. ناصحي، 1382، صص 133- 132.

[35]. وزارت خارجه، 2-40-22-1329.

* براي اطلاع بيشتر رك به فيروز كاظم زاده، روس و انگليس در ايران 1863- 1914، ترجمه منوچهر اميري، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، فصل هفتم با عنوان جنگ و انقلاب و آشتي كردن دشمنان، 1371.

[36]. سيروس برادران شكوهي، مجله دانشكده ادبيات علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد، شماره اول و دوم، سال بيست و پنجم، 1371، صص199-183.

[37]. فتحي، 1353، ص 485.

[38]. وزارت خارجه، 32-1-23-1327ق

* در تاريخ معاصر ايران عيد نوروز بار ديگر تحريم گرديده است. در سال 1342 كه حكومت محمدرضا پهلوي هويت اسلامي كشور را مورد تعرض قرار داده بود عيد نوروز توسط امام خميني (ره) و مراجع عظام تقليد تحريم شد.

[39]. وزارت خارجه، 55-4، 21، 1328ق.

[40]. كتاب نارنجي، ج4، ص 72.

[41]. تركمان، 1370، ص 202.

[42]. همان، ص 203.

[43]. همان، ص 366.

[44]. همان، ص 367.

[45]. همان، ص 264.

*. ر ك به: رحيم نيكبخت، تحولات منطقه اردبيل از مشروطه تا جنگ جهاني اول، تهران، انتشارات وزارت امورخارجه، 1386.

[46]. وزارت خارجه، 23-51-22-1330ق.

[47]. 1384، ص 306.

* براساس اين سابقه بيگانه‌ستيزي بود كه عشاير شاهسون بعد از شهريور 1320 در مقابل بيگانگان روسي و تشكيلات وابسته آنها يعني فرقه دمكرات آذربايجان به رهبري پيشه‌وري كمونيست قديمي سر تعظيم فرود نياورده به مبارزه پرداختند.

درباره‌ی abbasi

همچنین ببینید

تلگراف شهيد ثق‍ة‌الاسلام به محمدعلي‌شاه

تلگراف توبيخي علماي نجف وقتي به محمدعلي‌شاه رسيد او بر عناد و لجاجت خود افزود. …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *