منابعی كه تاكنون فرقه دمکرات آذربایجان را در سالهای 1324-1325 را از زوایا و دیدگاههای مختلف، نقد و بررسی کردهاند در چهار دسته تقسیمبندی میشوند:
- نظریه مورد علاقه لیبرالهای ایرانی متمایل به غرب به طرفداران حکومت پهلوی و همچنین پارهای از نویسندگان غربی. براساس این نظریه، كل ماجرای آذربایجان صرفاً ساخته و پرداخته دخالت شوروی و فاقد هرگونه ریشه تاریخی و بومی است؛
- گروه چشمگیری از نویسندگان ایرانی و خارجی وجود دارند که درحالیكه عامل شوروی را از نظر دور نداشتهاند، وجود نوعی عامل مردمی را نیز در شورش آذربایجان ملاحظه كردهاند كه به صورت ویژگیهای ایالتی و نوعی احساس عمومی در منطقه مبنی بر بیتوجهی مركز به آن منطقه، بروز یافته است؛
- گروهی از نویسندگان ایرانی ـ اكثراً چپیها با افکار مارکسیستی و کمونیستی ـ به عامل شوروی كم بهاء داده و بر شورش آذربایجان بهعنوان بخشی از یك نهضت گسترده و در سطح کشور برای دستیابی به دگرگونیهای اساسی، تأكید کردهاند؛
- روایت شورویها از این واقعه تاریخی كه هنوز در معرض گلاسنوست قرار نگرفته است. براساس این نظریه، تاریخچه آذربایجان بخشی از یك مبارزه رهاییبخش ملی محسوب و ناسیونالیسم آذربایجانی نیز جزئی از یك واكنش عمومی در برابر استبداد دولت مركزی معرفی شده است.
در تجزیه و تحلیل دیدگاهها و نظریههای فوق چنین میتوان نتیجه گرفت كه از میان این دیدگاهها، نظریههای اول و چهارم بههیچوجه یك تجزیه و تحلیل اساسی نیستند. دخالت شوروی به خودی خود نمیتواند بهعنوان تنها عامل پدیدآورنده بحران آذربایجان مطرح باشد. از سوی دیگر نیز نمیتوان به كلی از آن چشم پوشید، به همین دلیل نویسندگان نظریه سوم نیز غالباً نتوانستهاند تصویر جامعی از شورش آذربایجان ترسیم كنند. تكاپوی یافتن انگیزههای داخلی بحران تا انگیزههای خارجی، گرایش مفیدی است در تصحیح زیادهرویهای مكتب «دخالت شوروی، توجیهی برای هر واقعه» ولی این نیز میتواند در سمتی دیگر به افراط منجر شود. به نظر میآید تصویری حقیقی از این ماجرا، جایی میان نظریات دوم و سوم داشته باشد، ولی به هر روی این نظریات نیز دچار این ضعفاند كه در توضیح ریشههای بحران آذربایجان، ویژگیها و خصوصیات تاریخ محلی را بیش از اندازه عمده میكنند. براساس این دیدگاه، آذربایجان بهعنوان منطقهای نگریسته میشود که دارای مسائل و شكایت خاص و گرایشهای افراطی است كه گهگاه این منطقه را در جهت خودمختاری محلی و حتی جداییطلبی سوق داده است و از این رو چنین برمیآید که در این نظریات تندروی و جداییطلبی را در آذربایجان، یكی انگاشتهاند.