خانه / مقالات / جنبش آزادیستان و یک مدرسه !

جنبش آزادیستان و یک مدرسه !

رحیم نیکبخت:

مدرسه محمدیه که بعد از سال 1313 شمسی به دبیرستان فردوسی تغییر نام داد، در برهه ای قدم به عرصه اجتماعی و سیاسی گذاشت که انقلاب مشروطه و تحولات مهم آن در جریان بود. از این رو نقش و تأثیری که مدرسه محمّدیه در تحولات تاریخی و سیاسی داشته از دو سوی قابل بررسی و توجه است. نخست از منظر و جایگاه تاریخی آذربایجان و تبریز در فرهنگ و تاریخ ایران که خواسته و ناخواسته عامل تأثیر مهمی بوده است ؛ از منظر دوم بنیانگذاران این کانون، از کسانی بودند که برای احیای هویت ایران و مجد و عظمت ایرانی و دفع سلطه خارجی و استبداد داخلی مبارزات درخشانی داشتند. از این روست که مدرسه محمدیه ارتباط نزدیکی با نهضت آزادیستان شیخ محمد خیابانی پیدا کرده است.
ميرزاباقر نخستین مدیر مدرسه محمدیه و از وابستگان حزب دموکرات بود و به شاخه ای که به مناسبت انتقاد از مشی خيابانی و هوادارانش به تنقيديون معروف شدند. وی از نخستين کسانی بود که پس از به قدرت رسيدن شیخ محمد خیابانی، در 20 ارديبهشت 1299 به تهران تبعيد شد. با کناره‌گيری طليعه از رياست مدرسه متوسطه، «برای مدتی محسن رفعت، برادر تقی رفعت، که به هنگام آمدن قوای عثمانی به تبريز روزنامه آذرابادگان را به طرفداری از آنها منتشر کرده بود، کفالت آن جا را به عهده گرفت و اندکی بعد جای به ابوالقاسم فيوضات سپرد. وی در سال 1297 به رياست دبيرستان و سپس ضمن حفظ سمت به معاونت رياست اداره معارف نيز رسيد و در اوايل قيام خيابانی، رياست دبيرستان را به اسماعيل اميرخيزی سپرده، خود متکفل امور اداره معارف شد و پس از سرکوبی قيام در شهريور 1299 جای به ديگری سپرد. فيوضات از ياران خيابانی و نخستين سردبير روزنامه تجدد، ارگان حزب دموکرات در آذربايجان و از فعالان آن بود.» (رییس‌نیا، 1386: 7 ـ 23).
مهمترین شخصیتی که مدیریت مدرسه محمدیه را برعهده گرفت، اسماعيل اميرخيزی بود که پس از فيوضات به رياست دبيرستان منصوب شد. وی منشی سردار ملی ایران ستارخان بوده و به دنبال فاجعه پارک به تبريز برگشت و پس از حوادث خونين محرم 1330 قمری مجبور به ترک ایران گردید. وی بعد از هفت سال اقامت خارج از ایران به تبريز برگشت و به استخدام اداره معارف درآمد و در مدرسه متوسطه به کار پرداخت. اميرخيزی که از اعضای هيئت مديره حزب دموکرات در آذربايجان و پيشنهادکننده نام «آزاديستان» برای آذربايجان در آن دوره بود ، ضمن تدريس و اداره دبيرستان، مديريت مجله ادب، ارگان انجمن ادبی محصلان آن جا را نيز از شماره 7 تا 12 آن، که در فاصله مرداد 1299 و تير 1300 منتشر گرديده، عهده‌دار شد. شش شماره نخست اين مجله در فاصله آبان 1298 تا خرداد 1299 تحت مديريت عبدالله عبدالله‌زاده فريور و با سردبيری يحيی دانش (آرين‌پور بعدي) انتشار يافته است. شماره‌های 6 تا 8 ادب در دوره قيام و شماره‌های واپسين آن در دوره اندوهبار پس از سرکوبی منتشر گرديده است. (رییس‌نیا، 1386: 7 ـ 23)
از دیگر شخصیت‌های فعال در نهضت خیابانی تقی رفعت از ديگر آموزگاران دبيرستان محمديه بود. وی از هم‌قدمان نزديک و از رازداران خيابانی بوده و گذشته از سردبيری تجدد و نوشتن غالب مقالات آن و به ويژه نطق‌های خيابانی، نشريه آزاديستان را نيز که ارگان نهضت تجدد ادبی فوران زده از قلب جنبش دموکراتيک بوده و او رهبر بی‌رقيب آن به شمار آمده، می‌نوشت.

موضوع مهم آن که اکثر کادر اداری و آموزشی دبيرستان از فعالان و وابستگان حزب دموکرات ايران و به طور کلی از هواداران دموکراسی بودند و دانش‌آموزان نيز غالباً در همان طيف قرار می‌گرفتند. کسروی در گزارشی که از آغاز خيزش خيابانی به دست داده، دربارة نقش شاگردان در آن جنبش ملی چنين نوشته است: «فردا (چون روز شد، خيابانی و همدستانش نخست شاگردان دبيرستان‌ها را وا داشتند که بر بازار ريزند و با هياهو و فشار بازاريان را به بستن دکان‌ها برانگيزند. چنان که گفته‌ايم آقای فيوضات، که يکی از نزديکان خيابانی می‌بود، دستياری اداره معارف را داشت و از اين رو رشته دبيرستان در دست آنان می‌بود. اينان در بازارها گرديده، دکان‌ها را بندانيدند و سپس به قويون ميدانی رفته، چوبه‌ دار را که از زمان نايب‌الايالگی مکرم‌الملک باز مانده و خودداری می‌بود که چند تن از آدم‌کشان خيابانی بالای آن رفته بودند، کنده و آتش زدند. پس از اين نمايش و کوشش شاگردان، چون بازاريان به تجدد رو آوردند، انبوهی بيشتر گرديد…» (کسروی، 2537: 867) چنان که منابع تاریخی تصریح کرده¬اند در قیام خیابانی دانش‌آموزان نقش مهمی داشته¬اند. در تظاهراتی که روز دوم تير 1299، با حضور شيخ محمد خيابانی برگزار گرديده، یحیی میرزا یکی از دانش‌آموزان مدرسه محمدیه نطق شورانگيزی ايراد کرده آقای رئیس‌نیا به نقل از روزنامه «تجدد» عيناً نقل کرده است: «.. يک ارکستر نظامی که مارسيز را می‌زد، به ترنم آمد و نسيم خفيفی که در آن موقع باريک [؟] روز به زحمت می‌وزيد يک جمله از سرود انقلابی فرانسويان را به گوش‌ها ايثال نمود:
برخيز ای شير آزاديستان!
اين شاگردان مدارس بود که وارد [ميدان مقابل عالی‌قاپو] می‌شدند. محصلين مدرسه متوسطه و کلاس‌های ششم مدارس ابتدايی دولتی، با معلمين و مديران خودشان می‌آمدند، يک دسته موزيک نظامی مارسيز را می‌سرود و شاگردان متوسطه هم آواز می‌خواندند:
برخيز ای شير آزاديستان
آزادی از نو می ستان…
مادر تو آزاد زادت
بر استبداد انقيادت
از چه روی، از چه روست؟
شاگردان مدارس در ايوان جلوی تالار صف بستند. آقای يحيی ميرزا دانش محصل فارغ‌التحصيل امساله مدرسه متوسطه تبريز، بالای کرسی رفته و نطق ذيل را ايراد نمود: ای پدران، برادران ما، آزادی ستانان آزاديستان! ما شما را اين چنين دوست می‌داريم. ما دوست می‌داريم که شما را اين چنين آزادی‌خواه و آزادی‌ستان و بالاخره آزاد ببينيم. قيام‌های آزادي‌خواهانه و در نتيجه آن، موفقيت‌های آزادي‌بخش هميشه کار و بار شما باشد! ميدان مبارزه و مجاهدت با صداهای بلند شما و همهمه مظفريات شما به ترنم آيد. آتش شجاعت و مردانگی در چشمان شما برق زند. پای شما نلغزد و در طريق تمدن و تجدد با يک متانت و بسالت قابل به تجليل راه پيمايد. دست شما نلرزد و در پيکر مملکت عزيزمان هر عضوی را فاسد و فساد آن را دواناپذير يافتيد، بدون تردد و ملاحظه به قطع و خزع آن بپردازيد و جراحات آن پيکر زخم خورده را التيام دهيد. و نلرزد قلب شما، قلب نيرومند شما، قلب فدايی و قهرمان شما در کار بزرگی که پيش گرفته‌ايد، تا آخر، يعنی تا به مرحله پيروزی و کاميابی، با يک اطمينان و جلادت روزافزونی کوشش ورزيد… نترسيد و آزادی و استقلال خود را تأمين نماييد. آزادی و استقلال خودتان و مال ما را. زيرا که ما آزادی و استقلال می‌خواهيم، اين مملکت مال ما است و ما قبل از آن که فرزندان شما باشيم، مال اين وطن بوده‌ايم. ما علاقمندترين عنصر ايرانيم، اسم ما استقبال، آتيه، اسم ما فردا است! … ايران معبود ما است، ايران جان ما است!
همين که نطق اين حرف‌ها را تلفظ نمود، موزيک به ترنم آمد. شاگردان مدارس يک مارش ملی را بنای سرودن گذاشتند:
ايران، ايران جان ما است و…
پس از اتمام آن مجدداً آقای دانش دوام نمود: ما در اين ايران عزيز و گرامی خودمان يک رژيم آزاد و مستقل می‌خواهيم که آثار ملالت‌بار انحطاط و تدنی از اين محيط رفع و دفع نموده، علايم حيات تازه و شريفی را در جای آن پديدار سازد. ما در ايران پرستيده خودمان يک حکومت دموکراتيک می‌خواهيم که اين مملکت و ملت را مانند ساير وطن‌های ساير ملت‌ها با مؤسسات و تشکيلات مدنيه قرن حاضر مجهز گرداند و ما جوانان ايرانی را اطمينان بخشد که مثل جوانان ساير ملل خواهيم توانست [بتوانيم] با علم و معرفت زمان خودمان مسلح گشته، خود را برای آتيه، يک آتيه سزاوار و آبرومند حاضر نماييم…
ما فهميده‌ايم که يک حيات ذليلانه در اسارت بيگانگان، زندگی در يک وطن محروم از آزادی و استقلال، حيات نيست، زندگی نيست. مرگ يک مرگ آبرومند و با شرف هزار بار بهتر از اين حيات و از اين زندگی است، و با اين حسيات، اين افکار و اين عقايد است که ما قيام و نهضت آزادی ستانانه شما را تبريک و تجليل نموده، صدای خود را در اين فضای آزاد بلند می‌کنيم: «زنده‌باد دموکراسی! زنده‌باد قيام دموکراتيک! زنده‌باد مجاهدين آزاديستان! زنده‌باد آقای خيابانی (رئیس‌نیا، 1386: 7 ـ 23)

درباره‌ی abbasi

همچنین ببینید

تلگراف شهيد ثق‍ة‌الاسلام به محمدعلي‌شاه

تلگراف توبيخي علماي نجف وقتي به محمدعلي‌شاه رسيد او بر عناد و لجاجت خود افزود. …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *