خانه / مقالات / روايتي تاريخي ـ ادبي از جنگ ‌هاي ايران و روسیه تزاری

روايتي تاريخي ـ ادبي از جنگ ‌هاي ايران و روسیه تزاری

مآثرسلطانيه

 روايتي تاريخي ـ ادبي از جنگ ‌هاي ايران و روسیه تزاری

* يلدا رنجبر خراساني

درباره ديرينه روابط ايران و روسيه و تاريخ آغاز هجوم كشور متخاصم روس به خاك ايران آثار و كتاب هاي متعددي به رشته تاليف كشيده شده است. اهميت تاريخ نگاري در اين عرصه به حدي بوده است كه در همان ايام هجوم روسيه به ايران برخي  از اهالي قلم و مورخان دلسوز اقدام به ثبت و ضبط رويدادها مي‌نمودند.

اگر چنانچه محمدبن اسفنديار مؤلف تاريخ طبرستان نوشته است، تاريخ اولين هجوم روس به خاك ايران مربوط به قرن سوم هجري (298 قمري) باشد، ما هم اينك اطلاعات مهمي از آن تاريخ در دست داريم. با اين وجود داستان دست درازي روسيه به خاك ايران حكايت‌هاي طولاني براي خود دارد.

در سال 1197 قمري كه هراكليوس والي گرجستان به امضاي معاهده تحت الحمايگي تفليس با كاترين دوم ملكه روسيه تن داد، زمامداران دربار سن پترزبورگ بر آن بودند تا در ادامه لشكركشي ناموفق پطركبير به قفقاز، ابتدا تمام گرجستان را ضميمه امپراطوري روسيه نمايند و آنگاه با تبديل تفليس به مركز فرماندهي كل قواي روسيه در قفقاز، سياست توسعه طلبي خويش در اين سرزمين را به اجرا گذاشته و مناطق شمالي ايران در ارس را به تصرف خود در آورند.

آقا محمدخان قاجار پس از آگاهي از همراهي والي گرجستان با نقشه روسها در قفقاز، ابتدا كوشيد تا از طريق مكاتبه با اراكلي خان و تذكر پيوندهاي ديرينه گرجستان با دولت مركزي ايران به او، وي را نسبت به عواقب سياست خويش در همراهي با روس‌ها هشيار سازد. چون اين تلاش بي‌نتيجه ماند، لاجرم پادشاه ايران بر آن شد كه با توسل به نيروي نظامي و هجوم به تفليس، اراكلي خان را از تعقيب سياست خويش در تبديل گرجستان به پايگاه پيشروي روس ها به خاك ايران باز دارد.

لشكركشي آقا محمدخان اگرچه به سقوط تفليس منجر شد و براي مدتي كوتاه مانع پيشروي بي‌دغدغه روس‌ها به سوي مناطق جنوبي قفقاز گرديد، اما خللي در اراده فرمانروايان روسيه براي ادامه نقشه هاي خويش در قفقاز پديد نياورد.

پس از مراجعت آقامحمدخان از تفليس، قواي روس تحت فرماندهي ژنرال زوبف و با مساعدت حاكم گرجستان روانه سرزمين هاي ايراني شد و تلاش خود را براي كنترل تمام قفقاز جنوبي، ارمنستان و اران تجديد كرد.

پس از قتل آقامحمدخان و فرا رسيدن دوره پادشاهي فتحعلي شاه، سياست همراهي حاكمان تفليس با روس‌ها استمرار يافت. در اين زمان گرگين خان جانشين اراكلي خان بود و بر تدوام سياست پدرش در اتحاد با روس‌ها اصرار داشت.

با اين وجود پس از درگذشت ناگهاني گرگين خان، الكساندر اول – فرمانرواي روس – با انتشار اعلاميه‌اي الحاق گرجستان به روسيه را اعلام و مردمان آن نواحي را دچار شگفتي كرد.

از ديگر سو در اواخر سال 1218 قمري چون اخبار غلبه بر گنجه و كشتار هولناك مردم اين شهر به فتحعلي شاه رسيد وي عباس ميرزا نايب السلطنه خويش را به آذربايجان فرستاد تا به مقابله با روس‌ها بپردازد. عباس ميرزا با حمايت چشمگير مردم آذربايجان و اران و ساير مناطق شمالي ارس مدت 12 سال در برابر روس‌ها مقاومت كرد.

با وجود اين مقاومت سرانجام عباس ميرزا مجبور شد تحت فشار سفير انگليس در ايران و نيز برخي عناصر دربار تهران نظير ابوالحسن خان شيرازي، دستور فتحعلي شاه را مبني بر مذاكرات لازم براي حصول صلح با روس ها اجرا نمايد.

كوتاه زماني پيش از اين با تلاش انگليسي‌ها ايران به امضاي عهدنامه صلح بخارست در 16 جمادي الاولي 1227 تن داده بود و زمينه ذهني مساعد براي موفقيت حاميان صلح با روسيه در دربار ايران فراهم بود. به محض اينكه شاه دستور معاهده صلح را صادر كرد، زمينه اصلي براي تجزيه خاك ايران فراهم شد، اما شاه ساده لوح كه تحت تاثير فريب سفير انگليس و افراد وطن فروشي چون ابوالحسن خان و همفكران او قرار گرفته بود خيال مي كرد به زودي پس از انجام مذاكرات صلح، سرزمين هاي اشغال شده ايران تخليه خواهد شد، بنابراين نيازي نمي ديد تا در باب مفاد معاهده و محتواي فصول آن نظارت كافي و وافي را معمول دارد. جالب اينكه ابوالحسن خان نيز تحت هدايت سفير انگليس – كه براي ابوالحسن خان مقرري مادام العمر تعيين كرده بود – پاي معاهده گلستان را مهر نهاد. امضاي عهدنامه گلستان در حالي انجام گرفت كه دو سال پس از تنظيم قرارداد و فروش خاك وطن، ابوالحسن خان در ملاقات با امپراطور روسيه و وزير خارجه آن كشور، دريافت كه وعده‌هاي دولت انگليس و ژنرال روس تنها به قصد اغفال او بوده است… آري مملكت تكه تكه  شده بود.

يكي از منابع مهم و دست اول در خصوص تاريخ جنگ هاي دوره اول ايران و روس كه بي‌گمان با مطالعه آن خواننده از جزئيات ماجراي آن جنگ ها و نيز حوادث پشت پرده، اطلاعات ذي قيمتي به دست مي‌آورد، كتاب «مآثر سلطانيه» نوشته عبدالرزاق دنبلي متخلص به «مفتون» مي باشد. اين كتاب نخستين اثر درباره تاريخ هجوم اول روسيه به ايران است و حضور عبدالرزاق در همين ايام در دارالسلطنه تبريز باعث شده تا وي امكان يابد كه از نزديك شاهد حوادث قفقاز و آذربايجان باشد و روايت مستقيمي از جنگ هاي ايران و روسيه فراهم كند.

اهميت مآثر سلطانيه كه در همان زمان تاليف در تبريز چاپ سنگي شد، موجب گرديد كه سرهارد فورد جونز ديپلمات مشهور انگليس آن را سريعاً ترجمه كند و در تيراژ وسيع چاپ نمايد. اين كتاب مهم چندي پيش به اهتمام پژوهشگر تواناي كشور استاد دكتر غلامحسين زرگري نژاد تصحيح و به همراه حاشية ارزشمند ايشان به چاپ رسيد. از آنجا كه مفتون دنبلي در آستانه هجوم دوم روس‌ها به خاك ايران درگذشت و نتوانست روايت اين دوره از جنگ‌ها را نيز يادداشت نمايد، دكتر زرگري نژاد براي آنكه متن كاملي از دو دوره جنگ هاي ايران و روسيه در اختيار علاقمندان قرار دهد، گزارش جنگ‌هاي مرحله دوم را نيز از نوشته خاوري شيرازي نويسنده «تاريخ ذوالقرنين» به مآثرسلطانيه ضميمه كرد. از اين رو مي توان گفت كه كار ارزشمند استاد زرگري نژاد تاريخ كاملي است از دو مرحله جنگ هاي ايران و روسيه كه توسط دو مورخ برجسته صدر دوره قاجاريه يعني مفتون دنبلي و خاوري شيرازي و يك مورخ و تحليلگر برجسته معاصر دكتر زرگري نژاد تنظيم، تاليف و چاپ شده است.

همان طور كه بيان شد مآثرسلطانيه مستقيم ترين گزارش در باب جنگ‌هاي مرحله اول ايران و روس از آغاز يورش روس تا معاهده گلستان است. در اين ميان شرحي فشرده از رخدادهاي سلطنت فتحعلي شاه قاجار از پايان جنگ‌هاي مرحله اول تا آستانه هجوم مجدد قواي روسيه به خاك ايران نيز در آن ديده مي‌شود.

يك نكته مهم در باب مآثرسلطانيه نثر ادبي ماهرانه و دلنشين كتاب است. عبدالرزاق كه خود از ذوق شاعرانه برخوردار بود، مدتي ناخواسته در شيراز به سر برد و در آن ايام توانست استعداد ادبي خويش را پرورش دهد و همچنين طي مصاحبت با بزرگان مكتب شعري «بازگشت ادبي» توانست از نثري توانا بهره‌مند شود. او كه متولد شهر خوي بود بعدها از شيراز به تبريز بازگشت و در اين ميان رياست ميرزا بزرگ قائم مقام بر دستگاه ديواني دارالسلطنه تبريز و استادي او در نظم و نثر و اعتقاد راسخ وي به روان نويسي و اجتناب از اغراق هاي منشيانه و لفاظي هاي ملال آور و آكنده از اطناب ممل و ايجاز مخل، دنبلي را بيش از پيش به سوي تدوين اثري روان و دور از تكلف سوق داد و باعث شد تا او پس از محمد تقي ساروي نويسنده احسن التواريخ (نخستين اثر در تاريخ قاجار كه اساس و شالوده نثر آن بر اغلاق و تكلف‌هاي آزار دهنده پايه گذاري شده بود) مآثرسلطانيه را با عباراتي روان و در عين حال با نثري استوار و متين تدوين كند و آن را به الگويي براي غالب مورخان بعدي تبديل نمايد و از اين طريق در گسترش روان نويسي و اجتناب از مغلق گويي و پيچيده نگاري در عصر قاجار تاثيري غير قابل انكار به جاي گذارد.

دنبلي اثر خويش را به تشبيهات و استعارات زيباي ادبي آراسته و در جاي جاي كتاب از صنايع لفظي همچون جناس، سجع، تشبيه و استعاره و… استفاده نموده است.

بعدها نويسندگان بزرگ عصر قاجار علاوه بر پيروي از سبك و روش تاريخ نويسي دنبلي در ارائه وقايع جنگ‌هاي مرحله اول ايران و روس، اساس تنظيم و تدوين اطلاعات و نوشته هاي خويش را گزارش هاي دنبلي در ماثرسلطانيه قرار دادند.

دنبلي نويسنده‌اي پركار بود و 16 اثر از جمله حدائق الجنان، تجربه الاحرار و تسليه الابرار، نگارستان دارا، جامع خاقاني، شرح مشاعر ملاصدرا، مثنوي همايون نامه، ديوان قصايد و غزليات و… از وي به يادگار مانده است.

يكي از امتيازات چاپ جديد مآثر سلطانيه اقدام مصحح محترم كتاب در افزودن بخش ضمائم مي‌باشد. در اين بخش كه دربرگيرنده 10 ضميمه ميباشد متن كامل عهدنامه‌هاي منعقده مابين ايران و روس و انگليس به چاپ رسيده است.

همچنين در اين فصل، قسمتي از كتاب تاريخ ذوالقرنين نوشته خاوري شيرازي كه در وقايع سال‌‌هاي 1241 تا معاهده  تركمانچاي مي‌باشد، ذكر مي‌شود. چه در اين بخش و چه در ديگر فصول كتاب، مطالبي كه به قلم دكتر زرگري نژاد در پاورقي‌ها ذكر گرديده از اهميت فراواني برخوردار است. گاه مفتون دنبلي وخاوري شيرازي در نگارش تاريخ دچار اشتباهاتي شده‌اند دكه مصحح كتاب آنها را اصلاح كرده است.

در هر حال اطلاعات بسيار پرفايده‌‌اي از پاورقي‌هاي كتاب به دست مي‌آيد كه مطالعه آن مطالب ضروري است.

در حقيقت مي‌توان گفت تصحيح زرگري نژاد نوعي تكميل نوشته هاي ناقص عبدالرزاق دنبلي است. از آنجا كه دنبلي اثر خويش را عمدتاً به شرح جنگ هاي عباس ميرزا اختصاص داده و در ارائه ديگر گزارش‌هاي عصر فتحعلي‌شاه اختصار گزيده و يا به حذف روي آورده، مصحح هر كجا كه احساس كرده با ارائه توضيحات مي‌تواند پيوستگي گزارش‌هاي مربوط به دوره فتحعلي شاه را در نوشته دنبلي افزايش دهد و به خواننده در تعقيب منظم رخدادها مدد رساند، از شرح وقايع فشرده شده در متن خودداري نكرده است.

دنبلي در تاريخ خود از بيان جزئيات خودداري نمي‌كند و تاريخ خود را گاه با بيان مسايل جزيي همراه مي سازد. از اين مطالب جزيي البته مسايل مهمي مي توان دريافت.

دنبلي نوشته خود را با بيان تاريخ و حسب و نسب قاجارها آغاز مي‌كند و انجام كتاب خود را بيان وفات الكساندر پاوليچ امپراطور روس قرار مي‌دهد.

نويسنده هر چند در انتهاي كتاب ابراز اميدواري مي كند كه شرح ماجراهاي مرحله دوم جنگ ايران و روس را نيز به زودي تاليف مي كند منتها همان طور كه بيان شد به سال 1242 در بازگشت از سفر حج در مي‌گذرد و امكان تكميل كتاب را نمي يابد. خوشبختانه در همين زمان ديگر مورخ برجسته قاجار، خاوري شيرازي، با تاليف كتاب «تاريخ ذوالقرنين» در حقيقت مآثرسلطانيه را تكميل مي نمايد. خاوري مبناي كتاب خويش را نوشته هاي دنبلي قرار مي‌دهد. و بدين ترتيب با انتشار اين اثر، تاريخ كامل جنگ‌هاي ايران و روس تاليف مي شود. در تاريخ مآثرسلطانيه از مطالب متعددي همچون «ذكر توجه عباس ميرزا به سمت آذربايجان»، «بيان مجملي از كيفيت اوضاع ممالك روسيه و گزارش حال ايشان»، «افتادن قلعه گنجه به دست روسيه»، «بيان فتاوي مجتهدين عصر در باب محاربات روسيه»، «تعيين ابوالحسن خان شيرازي به سفارت انگليس»، و… سخن به ميان مي‌رود.

در اينجا به عنوان ذكر نمونه‌اي از نثر دنبلي، بخشي از نوشته او را كه پيرامون بيان فتاوي مجتهدان عصر در باب محاربه با روسيه است نقل مي‌نماييم را مي‌آوريم.

بيان فتاوي مجتهدين عصر در باب محاربات روسيه

«در اين سال ها (1228.ق) كه لشكر اسلام را محاربات با روسيه واقع بود و دليران اسلام آن فرقه را دافع جنگ؛ و پيكار آن طايفه موقوف به وقتي و معين به زماني نبود؛ بلكه بر سبيل استمرار، صفوف كارزار آراسته بود و علم نصرت در خرام و نايب السلطنه و ميرزا بزرگ، قائم مقام صدر دولت و امرا و بزرگان حضرت و لشكريان را آسايش حرام و كفايت اين زحمت بي نهايت بر ذمت همت نايب السلطنه و قايم مقام و حاضران ركاب ظفر نصاب و لشكر فيروزي اثر بود و آسودگان ممالك ديگر در مهد راحت غنوده از غوغاي قيامت خبري مي‌شنيدند و اثري از دخان و نار او نمي ديدند، در سرماي زمستان آذربايجان و گرماي صحراي قراباغ و موغان دايم در ركضت و نهضت بودند؛ جنسي كه در آن جيش قيمتي نداشت، نقد جانها بود و متاعي كه به جوي نمي ارزيد جوهر روان‌ها و بر چيزي كه نظر التفات نمي‌رفت‏، سرهاي مسلمان و روس بود، افتاده در ميدان هيجا. دايره لشكرگاه روس درياي آتشي در جوش و جهنمي پر خروش، افواج مواج سرباز و سوار در غمرات آتش شعله بار، چون سمندر و سياوش در ميان اين قتال و جدال، مقربان حضرت را در ماه هاي روزه و غيره، از صلات و صيام و حكم و اسير و چپاول و فروعات به آن، مساله‌اي چند عارض مي‌شد كه تميز و تشخيص اين حروب با غزا و جهاد مشكل مي نمود و خار خار اين انديشه نيز بر دامن دل ها مي آويخت كه آيا تحمل اين مشقت و مصابرت درين زحمت بي نهايت كه هنگامه محشر از او نشانه بود و صرف اموال بيكران و تضييع جان ها و در باختن سرها و روان ها در بارگاه الهي مثمر سعادتي و باعث ايثار رحمتي و مغفرتي است، يا محض صيانت ملك يا مجرد دفاع يا رعايت سد رخنه بيگانه يا مخصوص به اهل آذربايجان يا غزا و جهادي است كه همه مسلمانان درين زحمت شركت دارند؟ و اين همه خزاين و سلاح كه در اصلاح اين كار و تجهيز لشكر جرار صرف مي‌شود، خزينه‌ها پرداخته و كارها ساخته مي‌گردد، موافق قانون شرع رسول اكرم است يا متعارف به قاعده عرف و دستور ملكداري خسروان معظم و شيوه كسري و جم؟

بنابر تمهيد اين مقامات، نايب السلطنه و قائم مقام بعد از عرضه داشت به دربار خاقان جمجاه، اولاً: عالي جناب، حاجي ملاباقر سلماسي و ثانياً: صدرالمله والدين، مولانا صدرالدين محمد تبريزي را براي استفتا و حل مسايل و تحقيق مدعا از شيخ جعفر نجفي و ميرزا ابوالقاسم جاپلقي و آقا سيد علي مجتهد «نورالله مضاجعهم و شكرالله مساعيهم»به عتبات عاليات عرش درجات روانه نمودند و نيز مكاتبات و مراسلات درين خصوص به تفتيش آيات و نصوص به علماي اصفهان و ملاعلي اكبر ايجي و آخوند ملا احمد كاشي نگاشتند و در اندك مدت رسايل عديده از اطراف و جوانب رسيد. و شعراي آستان اميرالمومنين عليه السلام، قصايد عربي در مدح اعليحضرت خاقاني و نواب نايب السلطنه به رشته نظم كشيده شده ارسال داشتند و رساله ها در اثبات جهاد و غزا و فتوي در ملت بيضا كه امروز شاهنشاه و نايب السلطنه به راستي قاضي راه دين و محيي ملت سيد المرسلين است پرداخته و در رساله شيخ جعفر و آقا سيد علي كه راس و رييس مجتهدين بودند صراحتاً تعيين نيابت امام و وكالت فقهاي ذوي العز والاحترام، درين مقام نگاشته و به دلايل واضحه و براهين ساطعه، تصريح نموده كه امروز محاربات با جماعت روسيه جهاد است و هرچه به قانون شرع شريف خراج حسابي از رعايا گرفته صرف اين راه شود، حلال است و مباشران امور جهاد به شرط ديانت و امانت‏، از كاتب تا سررشته داران نظام، شهيدند و زنده ثواب و ماجور در روز حساب. و بر صغير و كبير و وضيع و شريف ممالك محروسه واجب كه به عزم جهاد و براي تقويت دين و اعلاي كلمه حق و حفظ بيضه اسلام به واجبي، تهيه حزب سازند …

بالجمله درين سال فرخنده مال، فضلاء و علماي آذربايجان در مساجد و منابر رفته، بناي وعظ نهادند و سلوك آن طايفه را با مسلمانان به آواز بلند بر فراز منابر گفتند و گوهرهاي وعظ به مثقب طلاقت لسان و فصاحت بيان سفتند و مستمعان را متاثر و قلوب غافلان را منزجر ساختند. و سواي جماعت سرباز و نوكر مواجب خوار، جمعي كثير را غيرت اسلام دامن گير گشته، داوطلب جهاد شدند و با اسلحه و اسباب حرب از سان گذشته، منتظر محاربت و مجاهدت گشتند تا هر وقت كه امر و اشارت رود به مجاهده پردازند و جواهر ذاتي خود را ظاهر و باهر سازند و اكنون در همه بلاد آذربايجان، با يراق و اسباب در همه جا قريب به صد هزار نفر مجاهد به هم رسيده است.»

همان طور كه بيان شد مفتون دنبلي نويسنده مآثر سلطانيه به سال 1242 قمري در بازگشت از سفر حج درمي‌گذرد و نگارش تاريخ‌اش ناتمام مي‌ماند. به همين دليل دكتر زرگري نژاد با استفاده از «تاريخ ذوالقرنين» اثر خاوري شيرازي دنبالة ماجراي هجوم روس به ايران را پي مي‌گيرد. با پايان يافتن مآثر سلطانيه «رخدادهاي سال 1241 تا معاهدة تركمانچاي» از اثر خاوري نقل مي‌شود. خلاصه اين رخدادها چنين است:

پس از اينكه اولياي امور ايران از حيله‌ورزي انگليس و روسيه دراشغال خاك ايران مطمئن شدند و دانستند كه بر اثر انعقاد عهدنامه‌ گلستان بخشي از خاك كشورمان را به اجنبي داده‌اند، ابوالحسن خان ايلچي شيرازي كه پاي معاهده گلستان را امضاء زده بود براي باز پس گيري اراضي واگذار شده، به روسيه رفت اما دست از پا درازتر بازگشت .

در تاريخ هشتم شعبان 1240 قرارنامة مرزي ايران و روسيه امضاء شد و مدتي كوتاه نگذشته بود كه تزوير و حيله روس‌ها در تنظيم اين قرارنامه نيز افشا شد.

حالا ديگر دربار ايران مي‌دانست كه تمام ادعاهاي صلح طلبانه روسيه تنها خدعه و نيرنگي سياسي بوده و آنان با سرگرم كردن ايران به مذاكرات بي‌نتيجه، در نظر داشته‌اند تا مانع تجهيز نيرو و تجديد قواي نظامي در ايران شوند. با اين وجود هنوز در حالي كه مذاكرات نماينده روس با فرستاده ايران در خصوص تعيين حدود مرزي و كشور جريان داشت، در اواخر سال 1241 نيروهاي روسي به ناحية باش آباران در ايروان تاخته و در دومين مرحله از هجوم قواي روس به ايران را آغاز كردند. اين هجوم پاياني بود بر 13 سال آرامش ظاهري  در مرزهاي دو كشور و آغازي بود بر هجوم مجدد روس به ايران .

با آغاز دومين مرحله از حملة روس به كشور، بخش ديگري از سرزمين ايران به روسيه واگذار شد. به موجب عهدنامه ننگين تركمانچاي كه  در شب پنجشنبه ششم شعبان 1243 با حضور نمايندگاني از دو كشور ايران و روس امضاء شد، «اعليحضرت شاهنشاه ايران از طرف خود و اخلاف و وارث خود خانات ايروان را كه در دو طرف رود ارس واقع است و نيز خانات نخجوان را به ملكيت دولت روس واگذار مي‌كند .» همچنين «اعليحضرت شاهنشاه ايران محض اثبات دوستي مخلصانه كه نسبت به اعليحضرت امپراتور كل روسيه دارند به موجب همين فصل از طرف خود و دولت و اخلاف خود واضحاً و علناً تصديق مي‌نمايند كه ممالك و جزايري كه مابين خط تحديدي جبال قفقاز و درياي خزر است و اهالي بدوي و غيره اين نواحي متعلق به دولت روسيه مي‌باشد.»

جالب اينكه نمايندگان بي‌عرضة ايران در هنگام تحرير اين عهدنامه از آن به عنوان «عهدنامه ميمونه» [=مبارك] ياد كرده‌اند كه طي آن فتحعلي‌شاه «براي اثبات دوستي» خود نسبت به امپراتوري روسيه ايران را فروخته است.

با پايان يافتن بخشي از نوشته‌هاي خاوري شيرازي به نقل از تاريخ ذوالقرنين، بخش اصلي كتاب كه دكتر زرگري نژاد و به تصحيح آن همت گماشته پايان مي‌يابد. در ادامه فصل ضمائم متن كامل قراردادهاي ايران با دول بيگانه درج مي‌شود.

سپس بخش منابع و مآخذ به چشم مي‌خورد. دكتر زرگري نژاد در تصحيح اين اثر اغلب از نسخه‌هاي خطي مربوط به جنگهاي ايران و روس استفاده نموده است. كار ارزشمند اين استاد تاريخ پژوه به حدي مهم و قابل اعتنا است كه ضرورت دارد در پاسداشت اين تصحيح بزرگ نكوداشت تصحيح مآثر سلطانيه برگزار شود.

اين كتاب در 672 صفحه و در دو هزار شمارگان توسط انتشارات روزنامه ايران به چاپ رسيده است.

درباره‌ی abbasi

همچنین ببینید

تلگراف شهيد ثق‍ة‌الاسلام به محمدعلي‌شاه

تلگراف توبيخي علماي نجف وقتي به محمدعلي‌شاه رسيد او بر عناد و لجاجت خود افزود. …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *