خانه / مقالات / سفينه تبريز و رسمیت مذهب شيعه در ايران

سفينه تبريز و رسمیت مذهب شيعه در ايران

چكيده:

سلسله صفويه به جهت تشكيل اولين دولت ملي از اهميت خاصي برخوردار است زيرا با فروپاشي ساسانيان و فتح ايران به دست مسلمانان تا اين زمان ايران از داشتن دولت ملي مقتدر كه در مرزهاي تاريخي  آن مستقر باشد محروم بود . بين سلسله صفويه و ساساني هم برخي تشابهات ديده مي شود . از آن جمله داشتن مذهبي رسمي است . بدون ترديد در استقرار و استمرار حاكميت سلسله اي چون صفويه با قلمرو و پهناور خود مذهب رسمي شيعه نقش مهمي ايفا كرد تا جايي كه مي توان آن را به عنوان يكي از اركان مهم وحدت ملي ايفا كرد تا جايي كه مي توان آن را به عنوان يكي از اركان مهم وحدت ملي ايرانيان به حساب آورد . اين عامل وحدت از زمان صفويه تا دوران كنوني در موارد متعددي وحدت ملي و تماميت ارضي ايران را حفظ نموده است .

از قرون اوليه شيعيان در ايران نقاط استقراري داشته اند چون ري ، قم ، ساوه …. ضمن آن كه ايرانيان در طول تاريخ خود علاقه خاصي به طور عمومي به خاندان پيامبر (ص) ابراز كرده اند ، با اين حال اعلام مذهب شيعه به عنوان مذهب رسمي در ايران در تبريز كه به ظاهر داراي اكثريت اهل تسنن بود صورت گرفت . قبل از ايشان سربداران سلسله اي شيعه مذهب ايجاد كردند كه در مقايسه با قدرت و قلمرو صفويه حكومت مستعجل محلي بيش نيست . براي بررسي زمينه هاي رسميت مذهب شيعه در ايران و چگونگي اعلام اين رسميت در آذربايجان اين مقاله قصد دارد بر اساس كتاب ارزشمند«سفينه تبريز » كه به قلم ابوالمجد محمدبن مسعود تبريزي به نگارش در آمده [1] زمينه هاي مذهب شيعه در آذربايجان را دو قرن قبل از اين رسميت مشخص سازد . بدون ترديد اگر زمينه هاي مساعد فكري و فرهني لازم در تبريز وجود نداشت اين اقدم متهورانه مخاطرات بسياري را در پي مي آورد ، مشاوران خاص شاه اسماعيل صفوي هم اين مخاطرات را متذكر شده اند . اين زمينه را در سفينه تبريز مي توان  ديد و بررسي كرد . بديهي است تعلق خاطر آذربايجاني ها به تشيع و داشتن زمينه هاي قبلي نقش موثريي در مقاومت آنها در برابر سپاه عثماني در دوران صفوي داشت كه نبايستي از نظر دور داشت .

مقدمه

در پژوهش هاي جديدي كه در مورد تاريخ صفويه صورت گرفته يكي از مهمترين دست آوردهاي صفويان «گسترش مذهب تشيع در مقام رسمي كشور » ايران عنوان مي گردد. [2] اين اقدام مهم كه توسط شاه اسماعيل صفوي به انجام رسيد در اغلب منابع به اختصار بيان شده است مثلا سام ميرزا صفوي يكي از فرزندان شاه اسماعيل در تحفه سامي در نهايت اختصار مي نويسد : «در سنه سبع و تسعمايه (907 ) در حوالي شهر شرور بر الوندبيك آق قوينلو غالب آمد و سكه و خطبه اسامي نامي ائمه هدي به فرالقاب نواب و علي زينت گرفت » [3] آنچه در منابع مسطور است حكايت از آن دارد نه نويسندگان معاصر شاه اسماعيل و نه نويسندگان متأخر آن دوره [4] به اهميت اين اقدام در تاريخ تحولات بعدي ايران توجه كافي نداشته اند چنان كه خواهيم ديد با چه اختصار از آن گذاشته اند در اين بحث ، فرصت كافي و مجال لازم براي پرداختن به دلايل گرايش ايرانيان به اسلام و بعد تشيع وجود ندارد ولي ضرورت انجام پژوهش هايي در موضوعاتي چون «تشيع در آذربايجان » در شرايط كنوني به شدت احساس مي نمود . [5] زيرا گرايش ايرانيان به اسلام و بعد تشيع از موضوعات مهمي است كه براي ريشه يابي اقدام سرنوشت ساز مؤسس سلسله صفويه قابل توجه مي باشد .

از آن زمان به اين سو مذهب شيعه به عنوان يكي از اركان مهم هويت ملي ايرانيان و ضامن وحدت ارضي بوده است . درزماني كه امپراطوري عثماني در تدارك گسترش قلمرو خود در فلات ايران بود مذهب شيعه به عنوان مهمترين عامل ايران و ايرانيان را در مقابل هجوم هاي سهمگين آنها ياراي ايستادگي داد .

گر چه حاكمان ايران اواخر صفوي و حكومت هاي بعدي از توجه به اين موضوع مهم غافلي بودند و بر همين اساس قسمت هاي زيادي از ايران جدا گرديد باز با اين حال دوام و بقاي كشور پهناور ايران و حفظ تماميت ارضي آن به اين ركن ركين هويت ايراني باز مي گردد هويتي كه در خون و رگ ايرانيان به ويژه آذربايجاني ها ريشه دارد .

مهمترين اقدام شاه اسماعيل صفوي آن هم در اولين روزهاي آغاز سلطنت خود و پايگذاري دولت نوپاي صفوي در ايران اعلام رسميت مذهب شيعه در تبريز بود . امير محمود خواندامير در عبارات متكلفانه بيان مي كند :

«روزي كه در سلك ايام سنه مذكور انتظام داشت به مقصد رسيده

رايت سلطنت برافراشت و به ايقاد نيران سياست و افاضه انور كياست

خانه ظلم ظلمه تراكمه را فسحت آن مملكت مفقود و نابود گردانيد و

سر منابر و روي دنانير به اسامي سامي ائمه معصومين صلوات الله

عليهم اجمعين رتبت و زينت بخشيد . »

وي در ادامه مطلب خود به دستور شاه جهت تغيير محراب معابد و مساجد اهل سنت اشاره افزوده شدن كلمه «اشهدان علياً ولي الله » «حي علي خيرالعمل » به اذان را نوشته است . [6] قاضي احمد غفاري قزويني هم مي نويسد اسماعيل صفوي پس از غلبه بر الوند وارد تبريز شد و آن زمستان قشلاق را در آنجا سپري كرد . «رؤس منابر و وجوه دنانير به اسامي حضرات ائمه هدي عليهم افضل الصلوه و نام نامي آن حضرت مزين گشت و همچنين خطباي اسلام و ساير فرق انام زبان به طعن و لعن مخالفان دين و معاندان اهل بيت گشادند .»

قاضي احمد به تلاش هاي صورت گرفته از عصر مختار ثقفي تا روزگار معزالدوله ، و دوران سلطان محمد خدابنده و سلطان حسين بايقرا جهت رسميت مذهب شيعه اشاره مي كند و دو ويژگي براي اقدام شاه اسماعيل عنوان مي سازد :

«تا آن كه حضرت شاه غفران پناه به محض تأييد الهي و توفيقات نامتناهي با وجود صغر سن ، بردو امر غريب و دو مدعاي عجيب كه يكي از آن ديگري اغرب است موفق گشتند: اول مهم سلطنت صوري كه از عهد حضرت اميرالمؤمنين هيچ كس از حضرات علويه در ايران بدان فائز نشده بودند . ديگري در بدو دولت مذهب حقي را كه در اين نهصد سال در پس پرداه حجاب مانده بود به احسن وجهي تقويت و تمشيت نمود . احدي را حد و ياراي آن نبوده كه در مقام ممانعت آيد . »[7] عبدي بيك شيرازي (نويدي ) هم در تكمله الاخبار قبل از پرداختن به اعلام رسميت مذهب شيعه در تبريز به نكته جالبي اشاره مي كند كه اهميت زيادي دارد . اسماعيل صفوي پس تصرف شاماخي «كه غازيان حيدري در مذهب شير شكار شمشير ذوالفقار آثار بر يزديان ساساني تبار شروان شاه نهاد . فرخ يسار را با عيان اشرار آن ديار معروض شمشير آب دار ساختند » متوجه گيلان شد و قشلاق را در محمود آباد گذراند در آنجا امير زكرياي تبريزي كججي از وزراي دوران تركمانان را به وزارت خود برگزيد عبدي بيك شيرازي در وصف اميرزكريا مي نويسد :

«بنابر سابقه دولت ازلي كه در سرشتش بود و اعتقادي كه به خاندان

نبوت و ولايت داشته چه او نيز از فرزندان شيخ محمد كججي بود كه

دم از ولايت اهل بيت و توسل بدان سلسله مي زده ، از طايفه باطله اعراض نمود . روي به طايفه محقه نهاد و به شرف زمين بوس رسيد . منصب وزارت يافت و نواب صاحب قراني او را «كليد آذربايجان » خواندند و بعد از آن بادكوبه را حصار كردند .»[8]

انتصاب يكي از نوادگان شيخ محمد كججي تبريزي ـ از عرفاي مشهور قرن هفتم تبريز بود كه با سيزده پشت به امام زين العابدين (ع) مي رسيد ـ به مقام وزارت شاه اسماعيل صفوي آن هم قبل از تصرف تبريز و اعلام رسميت مذهب شيعه از آن جهت اهميت دارد كه نبايستي اين اقدام اسماعيل را فقط به «شور مذهبي و غرور جواني »[9] نسبت داد بلكه عناصر پرقدرت و پر نفوذ ديوان سالاري ايراني هم در اين امر دخالت داشته اند.

نويدي بيك شيرازي هم چون قاضي احمد غفاري به پيشينه حركت شاه جوان صفوي از عصر مختار ثقفي تا آن زمان مي پردازد و مي نويسد :

«… اين توفيق شد كه سكه و خطبه به نام ائمه هدي مزين

ساخت و غلغله تبرا در گنبد فيروزه گون انداخت و مذهب حق شيعه اماميه اثني عشريه را كه در زمان ائمه معصومين در لباس تقيه مستور بود ظاهر و شايع گردانيده شمشير خوارجي كش برافراخت و روي زمين از متمردان بپرداخت و اين مذهب آن چنان رواج گرفت كه حال به دولت شاه دين پناه ابوالمظفر شاه طهماسب در ممالك غير محروسه آن حضرت نيز بي مزاحمي معمول است .»[10]

در حبيب السير هم مسطور است :

«روزي كه داخل ايام سنه ست و تسمع مائه بود …در ساعتي

سعادت بخش و زماني ميمنت نشان اورنگ سلطنت و جهانباني

از يمن قدوم آن آفتاب اوج كامراني در علو قدر از سپهر برين

برتر  آمد … چون همگي همت عالي نهمت شاهي بر تقويت

مذهب عليه اماميه و تمشيت مهام شريعت مطهره مصطفويه

مصروف و مقصور  است هم در اول جلوس همايون فرمان واجب

الاذعان به شرف نفاذ پيوست كه خطباي ممالك آذربايجان خطبه

به نام ائمه اثني عشر سلام الله عليهم الي يوم الحشر خوانند .»[11]

كاملترين متني كه شامل جزئيات بيشتري از چگونگي اعلام رسميت مذهب شيعه در تبريز كتاب «عالم آراي شاه اسماعيل »از مؤلفي گمنام است . قبل از مرور اين روايت تاحدي جزيي تر ، لازم به توضيح است در مورد تاريخ تشكيل دولت صفوي و تاريخ زندگاني مؤسس آن به جهت ويژگي هايي چون شهامت ، شجاعت ، دعوي سيادت ، رسميت دادن مذهب خاندان اهل بيت (ع) ، صغر سن و سرگذشت پرفراز و نشيب …. مورد توجه عموم مردم قرار گرفت در تكميل اين قبال عمومي برخي آثار توسط تشكيلات فرهنگي و ديواني حكومت نوپا يا مريدان صفويه خلق گرديد كه نه كتاب صرف تاريخي بلكه داستاني تاريخي از اين ظهور شگفت انگيز را شامل مي شد . جذابيت اين گونه منابع به تعبير ساده و روان و روايت عاميانه شده با ويژگي هاي داستاني باز مي گشت . پرداختن به زواياي تاريك برخي از حوادث در كنار روايت داستاني وقايع تاريخي از محاسن اين آثار است كه نشان مي دهد تدوين كنندگان آنها داستان پرداز صرف نبوده بلكه از وقايع ريز تاريخي هم اطلاع داشته اند . عالم آراي شاه اسماعيل صفوي از زمره اين آثار است . [12] در روايتي كه اين كتاب ارايه مي دهد تصور آن كه پيرايه هاي داستاني بر اصل واقعه افزوده شده باشد ، مي رود .

«… اما امري نامدار به عرض رسانيدند كه ا ز اكثر مردم

مي شنويم كه ميگويند ما پادشاه شيعه نمي خواهيم … و

اگر رعيت و سپاهي [13] ـ نعوذبالله ـ برگردند پيش تر از آن

فكري بايد كرد . آن حضرت فرمود كه به ياري حضرت

ائمه از كسي باكي ندارم . اگر هم حرفي بزنند به عون الله

تعالي شمشير كشيده يك تن را زنده نخواهم گذاشت .

انشاءالله تعالي روز جمعه خود بر منبر رفته خطبه اثني عشر

را مي خوانم . اما در فكر بود و مي دانست كه امرا راست

مي گويند و چون شب به خواب رفت حضرت اميرالمومنين(ع)

به آن شهريار فرمود كه اي فرزند دغدغه به خاطر مرسان

و در روز جمعه به فرماي كه قزلباش تمام يراق بپوشند و در

ميان هر كس از مردم تبريزيك نفر قرلباش قرار گيرند و در

آن وقت خطبه بخوان و هر كس كه خواسته باشدكه حركت

كند قزلباش آن را به قتل رسانند و به اين تدبير خطبه بكن .

و نواب همايون از خواب بيدار گرديد. فرمود كه حسين بيك

لَله‏‎ و حلواچي اغلي با امراي عظام را طلب نموده بيايند . همگي

حاضر گرديده شرح خواب را به ايشان بيان فرمود ايشان عرض

كردند  كه حق‍ا بدون اين تعاليم صورت نخواهد گرفت .

پس چون در روز جمعه نتواب گيتي ستان به مسجد جامعه تبريز

تشريف آورده فرمود كه تا مولانا احمد اردبيلي كه يكي از اكابران

شيعه بود بر سر منبر رفته و آن حضرت نيز شمشير حهانگيري را

برهنه نموده خود نيز چون آفتاب تابان بر سر منبر آمده مولانا احمد

مشاراليه شروع به خطبه خواندن نمود غلغله در ميان خلق افتاد اما

دو دانگ مردم شكر حضرت باري تعالي مي كردند و باقي مردم هر

كه خواست كه از جاي خود حركت كنندكه جوانان قزلباش دور

ايشان را فرو گرفته حركت نمي توانستند كردن .

اما چون خطبه خوانده شد نواب گيتي ستان شمشير برهنه در دست

گرفته كه هر كس كه تبرا نكند كشته خواهد شد پس تمامي خلق تبرا

نموده لعن … نمودند . بيش باد گفتند …»[14]

اين روايت ادامه هم دارد و آن اين كه شاه اسماعيل سوار بر اسب شده پيشاپيش وي درويش عشقي تبرايي تبرزين در دست حركت كرده تبرا مي كرد تا شاه بر تخت سلطنت نشست و دستور داد فرمان هايي به اطراف و اكناف آذربايجان بنويسند و بفرستند كه «هر كدام اطاعت نموده و تبرا كنند خود حاكم بوده باشند والا صوفيان سر ايشان را از قلعه بدن جدا سازند…»[15]

حسين بيك روملو به نكته جالب ديگري اشاره مي كند كه مهم است و آن حضور سادات و بزرگان تبريز در مراسم استقبال شاه اسماعيل صفوي مي باشد:

«روز ديگر علم عزيمت به طرف دارالسلطنه تبريز افراخت .

سادات و اكابر آن بلده چون سعادت و اقبال استقبال نموده

به شرف تقبيل انامل فياض مفتخر و سرافراز شدند و مراسم

نياز و نثار به جا آوردند و آن حضرت در كمال عظمت در دارالسلطنه تبريز كه مستقر سرير سلطنت و مركز دايره خلافت پادشاهان عالي شان است استقرار فرمود ….»[16]

سفينه تبريز و مذهب شيعه

از اين واقعه آنچه در منابع روايت شده بود در حد اختصار مرور شد . اغلب محققان بر اين باور هستند كه پيش از تأسيس اين سلسله بيشتر مردم ايران مذهب تسنن داشتند و جز شماري اندك از ايشان در چند مركز سنتي شيعه مانند قم و سبزوار پيرو مذهب شيعه نبوده اند و به قول حامد الگار «گرويدن مردم به كيش تشيع در مرحله نخستين با فشار و زجر و آزار سنگين ميسر شده است .»[17]يا راجر سيوري محقق مشهور تاريخ صفويه هم عقيده دارد : «به رم دو قرن تبليغات صفويه ، ترويج تشيع به عنوان مذهب رسمي كشور خطرناك بود و بعضي از مشاوران اسماعيل از واكنش حاصل از اين كار نگران بودند . آنها مي گفتند : از سيصد هزار نفر دويست هزار نفر مردم تبريز دو سوم سني هستند ما مي ترسيم بگويند فرمانرواي شيعي نمي خواهند . »[18]

در يكي ديگر از آخرين تحقيقاتي كه در مورد زندگاني و آثار ديرپاي اسماعيل انجام گرفته به گونه اي كينه جويانه و نگاهي خصمانه اين اقدام نشأت گرفته از «شور مذهبي و با غرور جواني » اسماعيل صفوي عنوان شده است كه غرور ناشي از پيروزي هاي بزرگ او بر شروان شاه و الوند انديشه و احساس او را فرا گرفته بود . پارسادوست باتكيه بر اقدامات خشونت آميز شاه اسماعيل بدون اشاره به سرگذشت دهشتناك شيعه تااين زمان رواج تشيع در ايران و به ويژه آذربايجان را به «بي رحمي هاي سنگ دلانه » قزلباش نسبت مي دهد . [19]

آيا به راستي با توجه به اين نكته كه مراكز شيعه در مركز و شمال شرق ايران بوده است چرا شاه اسماعيل صفوي تبريز ـ پايتخت حكومت سني مذهب آق قويونلو ها ـ را براي اعلام رسميت مذهب شيعه انتخاب كرده است ؟ آيا اين اقدام بي سابقه، بدون زمينه هاي مستعدد فكري و اجتماعي بوده فقط به ضرب زور و خشونت انجام گرفته ؟

آيا همراهي ديوان سالاري ايراني چون اميرزكريا كججي تبريز ، [20] و يا استقبال سادات و اكابر تبريز از شاه اسماعيل صفوي [21] در اين اقدام بي تأثير بوده است ؟

خوشبختانه براي پاسخ اين سئوالات و براي بررسي زمينه هاي فكري و فرهنگي اين تغبير و تحول بزرگ كتابي ارزشمند و گرانقدر ايضأ گران قيمت انتشار يافته كه شايسته دقت و تحقيق بسياري است و آن «سفينه تبريز » مي باشد .  [22]

سفينه تبريز كه محموعه  209 رساله و مطلب مستقل است در نيمه اول قرن هشتم هجري قمري (723 ـ 721  هـ.ق )يعني حدود دو قرن پيش از تشكيل دولت صفوي به قلم يكي از نويسندگان پركار و با سواد تبريز ، ابوالمجد محمد بن مسعود تبريزي به نگارش در آمده است .ـ همان دوقرني كه راجر سيوري به آن اشاره مي كند ـ كه از وجوه مختلف اهميت دارد :

نخستين اهميت آن در آشكار ساختن زبان رايج آذربايجان در قرن هفتم و هشتم هجري است فهلويات مندرج در آن قابل توجه است (رساله شماره 124 )

اهميت ديگر اين ميراث ارزشمند در مورد موسيقي آذربايجان است . تاريخ و ادبيات زبان فارس در آذربايجان موضوع مهم ديگر اين مجموعه است . زيرا گردآورنده قسمت عمده آثار شعراي هم عصر خود را در اين مجموعه ثبت كرده است . اهميت ديگري كه سفينه تبريز در زمينه عرفان اصيل ايراني است متوني عرفاني كه مورد مراجعه عرفاي آن عصر بود .در اين مجموعه درج شده است . اين كتاب پر ارج در تاريخ ايران و آذربايجان هم اطلاعات ذي قيمتي دارد.

مهمترين اهميت اين كتاب آن است كه براي آشنايي زمينه هاي گرايش عمومي آذربايجاني ها ـ حداقل نخبگان علمي ـ به تشيع كه به اعلام رسميت مذهب شيعه دو قرن بعد منجر شد منبع مهمي به شمار مي رود . بدون ترديد اعلام مذهب شيعه به عنوان مذهب رسمي در سال 907 هجري قمري بدون بستر فكري و فرهنگي لازم مخاطرات شديدي مي توانست داشته باشد . آنچه كه مشاوران اسماعيل گوشزد كرده اند . در اين مجموعه رسالات مي توان اين بستر فكري و فرهنگي را مشاهده كرد .

مولف رساله ابوالمجد محمدبن مسعود تبريزي مذهب شافعي دارد (رساله شماره 9 ) با اين حال وي در مباحث مختلف حضور آموزه ها ، آثار و تعلق خاطر به اهل بيت (ع) را در عصر خود در جامعه فرهنگي تبريز در بين علما و دانشمندان به نمايش گذاشته است . سيري در اين سفينه از اين منظر :

رساله اول اين سفينه «انتخاب المصابيح» نام دارد كه نگاشته يوسف بن علي حسن حسيني به عربي است . گزيده هايي از صحاح اهل سنت است در اواخر اين گزيده در باب مناقب اهل بيت (ع) حديث حوض كوثر و حديث ثقلين را و احاديث ديگري از شأن و مقام ايشان نقل كرده است . از اين كتاب نامي و نسخه اي ديگر وجود ندارد (صفحه 30 سفينه )

رساله چهاردهم «دعوات ايام السبعه عن علي كرم الله وجهه» به عربي مي باشد ، دعاهاي روزهاي هفته كه به نقل از علي (ع) است (صفحه 98 سفينه )

رساله پانزدهم «كتاب ادعيه ايام رمضان المبارك مرويه عن النبي صلوات الله و سلامه عليه» اميرالمومنين علي بن ابي طالب رضي الله عنه روايت كند ازپيغامبر سلي الله عليه و سلم كي بياموزند دعاها و روزها ، ماه رمضان… (صفحه 99 سفينه )

رساله شانزدهم «كتاب كلمات اميرالمومنين علي رضي الله عنه » به عربي است اين رساله صد كلمه از سخنان علي عليه السلام است كه ابوعثمان جاحظ بصري در سال 255 هجري قمري گردآوري كرده است . (صفحه 100 سفينه )

رساله پنجاه و چهار «كتاب الدعوات في الاوقات » نام دارد در اولين دعا مي نويسد «دعا الدين شب آدينه غسل كند و دو ركعت نماز بگذارد در هر ركعتي صد بار الحمد و سيزده بار اناانزلنا، چون از نماز فارغ شود هفت بار بگويد «اللهم صل علي محمد و آل محمد و بعد از آن هفت بار اين دعا را بخواند …»

در دعاهاي ديگر اين رساله هم عبارت «اللهم صل علي محمد و آل محمد » ذكر شده است . (صفحه 247 سفينه )

همچنين رساله پنجاه و پنج كه در «دعوات و افسونها » است .

رساله يكصد و پنجاه و دو «كتاب اوصي لعلي رضي الله عنه » وصاياي پيامبر اكرم اسلام به  اميرالمومنين علي (ع) كه به عربي است (صفحه 645 سفينه )

رساله يكصد و پنجاه و سه «كتاب وصية علي لانبه الحسن رضي الله علنها» كه اين رساله هم به عربي و شامل دو صفحه كامل سفينه تبريز است (صفحات 447 ـ 646 )

در ادامه رساله قبل ، محمد بن مسعود تبريزي و رساله ديگر ـ رساله يكصد و پنجاه و چهار ـ «وصاياي حضرت امير (ع) به امام حسين (ع)» را درج كرده است (صفحه 648 )

رساله يكصد و پنجاه و پنج «كتاب حكومات علي رضي الله عنه » متن اين رساله به فارسي است (صفحه 648 سفينه )

رساله دويست و چهار سفينه تبريز «كتاب اختيارات ايام الاسابع من مقاله اميرالمؤمنين علي ابن ابي طالب كرم الله وجه » اين رساله به عربي (صفحه 727 ) در كنار اين رسالات كه گواهي روشن بر آشنايي و ارادت علماي ايراني به اهل بيت (ع) همزمان با شروع فعاليت خاندان صفويه است تعداد قابل توجهي از رسايل خواجه نصير طوسي متكلم و دانشمند مشهور شيعي در قرن هفتم هجري هم در اين سفينه درج شده است . تفسير سوره اخلاص ، آغاز و انجام ، فصل ، اوصاف الاشراف ، الزبده في الهيئه و … (رساله هاي شماره 83 الي 90 صص 400 ـ 351 )  درج اين آثار خواجه نصير حكايت از آن دارد كه خواجه چه ميزان تأثيري در مجامع علمي بعد از خود گذاشته بر اين اساس مي توان گفت شخصيت و آثار اين متكلم پرآوازه شيعي در نضيح گيري تشيع در ايران تأثير داشته است . در آثار نظم گزيده شده در سفينه هم موارد متعددي از اين گرايش وجود دار دكه به فرصت مناسب تري واگذار مي گردد.(صص 543 ـ 510 .) [23]

فرجام سخن

نگارش مجموعه سفينه تبريز در اوايل قرن هشتم هجري در تبريز با شروع حركت طريقت صوفيه صفويه به اردبيل هم زمان است . طريقت صفويه از روزگار شيخ صفي الدين تا روزگار حيدر پدر شاه اسماعيل دوره اي را پشت سر گذاشت و اين طريقت طي اين مدت [24] از تسنن به تشيع روي آورد و توانست در ميان عشاير ترك زبان آذربايجان ، قفقاز وآناتولي ـ قزلباشان  بعدي ـ پيروان زيادي به دست بياورد .

در همين ايام در تبريز در مجمع علمي و فرهنگي تبريز هم اين سير در جريان بود . اگر اين سفينه را كارنامه انديشمندان تبريز و گرايشات ايشان قلمداد كنيم و نويسنده آن را نماينده آنها و اين سير را در دو قرن بعد پگيري كنيم امير زكرياي كججي تبريزي وزير شيعه شاه اسماعيل را خواهيم ديد كه بزرگان و سادات تبريز هم ، هم سو با او به استقبال بيرون مي آيند و متعاقب آن اعلام رسميت مذهب شيعه را در مسجد جامع تبريز را خواهيم ديد . به عبارت ديگر يك تغيير و تحول فرهنگي دروني كه عامل بيروني اقدام شاه نوجوان صفوي آن را نهايي مي كند . هر چند نمي توان خشونت شاه اسماعيل صفوي و قزلباشان را كلأ نفي كرد اما بايستي به ياد آورد او و قزلباشان فقط عامل اجرايي و عملياتي اين تغيير
بوده اند . اعمال خشونت براي اين كار تا حدي مي توانست مؤثر باشد . اما ، عامل اصلي رواج تشيع نيست . مقارن اين عمل گرايش عمومي ايرانيان به شيعه هم به حدي بود كه به روايت منابع دست اول يك سوم اهالي تبريز شيعه مذهب بوده اند .

ناديده گرفتن گرايش ايرانيان به تشيع و خاندان اهل بيت (ع) و نسبت دادن شيعه شدن ايرانيان فقط به زور و ضربه شمشير ، يا به عبارتي «بي رحمي هاي سنگدلانه » تحريف بخشي از تاريخ است . وقتي در اوايل قرن هشتم هجري يك گرايش چنين غالب به شيعه در سفينه تبريز مشهود است پر واضع است دو قرن بعد چه رشد تصاعدي خواهد داشت . درآغاز قرن هشتم هجري هم مردم آذربايجان با شيعه بيگانه نبوده اند مي توان گفت رسميت شيعه در ايران يك ضرورت تاريخي بوده است نه اقدام خشونت آميز مغرورانه شاه صفوي ضمن اينكه قبل از او و سلسله اش قراقويونلو ها هم گرايشات شيعي داشته اند و در واقع اسماعيل اول در بستري مستعد و هموار به انجام رسيد و بر اين اساس بود كه علي رغم هشدار مشاوران او ، اعلام رسميت در مسجد جامع تبريز بدون حادثه اي برگزار شد اگر مردم تبريز به زور شمشير قزلباش تشيع پذيرفته بودند مي بايست در ايام تصرف تبريز به دست سليم عثماني ـ ولو مدت كوتاهي ـ پس از نبرد چالدران ، از تشيع رويگردان مي شدند .

فهرست منابع

1 ـ الگار ، حامد ، دين و دولت در ايران (نقش علما در دوره قاجار ) ترجمه ابوالقاسم سري ، تهران ، انتشارات توس ، چاپ دوم ، 1369 .

2 ـ پاساردوست ، منوچهر ، شاه اسماعيل اول (پادشاهي با اثرهاي دير پاي در ايران و ايراني)  ، تهران ، شركت سهامي انتشار ، 1375 .

3 ـ خواندامير ، امير محمود ، تاريخ شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوي (ذيل تاريخ حبيب السير ) تصحيح و تحشيه محمد علي جراحي ، تهران ، نشر گستره ، 1370 .

4 ـ روملو ، حسن بيك ، احسن التواريخ ، به سعي و اهتمام چارلس نارمن سيدن ـ چاپ افست ) ، تهران ، كتابخانه شمس ، 1347 .

5 ـ رويمر ، هـ. ر ، و ديگران ، تاريخ ايران دوره صفويان (پژوهش از دانشگاه كمبريج ) ، ترجمه يعقوب آژند ، تهران ، انتشارات جامي ، 1380 .

6 ـ سام ميرزا صفوي ، تذكره تحفه سامي ، به تصحيح و مقدمه ركن الدين فرخ ، تهران ، شركت سهامي چاپ و انتشار كتب ايران ، بي تا .

7 ـ سيوري ، راجر ، ايران عصر صفوي ، ترجمه كامبيز عزيزي ، تهران ، نشر مركز،1370 .

8 ـ عالم آراي شاه طهماسب صفوي (از مؤلف گمنام) ، به كوشش ايرج افشار ، تهران ، دنياي كتاب ، 1370 .

9 ـ عبدي بيك شيرازي (نويد) تكمله الخبار (تاريخ صفويه از آغزا تا 978 هجري قمري ) با مقدمه و تصحيح و تعليقات عبدالحسين نوايي ، تهران . نشر ني ، 1369 .

10 ـ غفاري قزويني ، قاضي احمد ، تاريخ جهان آرا ( از روي نسخه عكسي استانبول كه به همت استاد مينوي براي دانشگاه تهران تهيه شده ) به كوشش سيدكاظم موسوي ، تهران ، كتابفروشي حافظ ، 1342 .

11 ـ محمد بن مسعود تبريزي ، ابوالمجد سفينه تبريز ، تاريخ كتابت 3 ـ 721 ، هجري قمري ، چاپ عكس از روي نسخه خطي كتابخانه مجلس شوراي اسلامي ، با مقدمه هاي عبدالحسين حايري و نصرالله پورجوادي ، تهران ،مركز نشر دانشگاهي ، 1381 .

12 ـ مستوفي ، محمدحسن ، زبدة التواريخ ، به كوشش بهروز گودرزي ، تهران ، بنياد موقوفات دكتر محمود افشار ، 1375 .

13 ـ مطهري ، مرتضي ، خدمات متقابل اسلام و ايران ، انتشارات صدرا ، چاپ دهم ، 1359.

14 ـ نيكبخت ، رحيم ، بررسي مسائل سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ايران در دوره ، عمربن خطاب ، (پايان نامه كارشناسي ارشد ) ، تهران پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ، بهمن 1378 .

15 ـ يوسف جمالي ، محمد كريم ، تشكيل دولت صفوي و تعميم مذهب تشيع دوازده امام به عنوان تنها مذهب رسمي ، اصفهان ، انتشارات اميركبير شعبه اصفهان ، 1372 .

[1] . سفينه تبريز ، گردآوري و به خط ابوالمجد محمد بن مسعود تبريزي ، تاريخ كتابت 3 ـ 721 قمري چاپ عكس از روي نسخه خطي كتابخانه شوراي اسلامي ، با مقدمه هاي عبدالخسين حائري و نصرالله پورجوادي . تهران ، مركز نشر دانشگاهي ، 1381 .

[2] . هـ ر رويمر و ديگران ، تاريخ ايران دوره صفويان ، (پژوهش از دانشگاه كمبريج ) ، ترجمه يعقوب آژند ، تهران ، انتشارات جامي ، 1380 ، ص 8 .

[3] . به تصحيح و مقدمه ركن الدين فرخ ، تهران ،شركت سهامي چاپ و انتشار كتب ايران ، بي تا ، ص 9 .

[4] . به عنوان نمونه محمد محسن مستوفي از نويسندگان اواخر دوره صفوي در زبدة التواريخ نگاشته است : «…. نزول اجلال دارالسلطنه تبريز فرمود سكه و خطبه به اسم ائمه طاهرين عليم السلام كرده ، مردم آن ولايت را كه به مذاهب مختلفه بودند به مذهب اثني عشري در آورد همگي به شرف تشيع مشرف گرديد …» (به كوشش بهروز گودرزي ، تهران ، بنياد مرقوفات دكتر محمود افشار تهران ، 1375، ص 49 .)

[5] . در اين مورد استاد شهيد مرتضي مطهري در مورد دليل اصلي گرايش ايرانيان به خاندان اهل بيت مي نويسد ^

«آنچه كه بيش از هر چيز ديگر روح تشنه ايراني را به سوي اسلام مي كشاند عدل و مساوات اسلامي بود . ايراني فرن ها از اين نظر محروميت كشيده بود و انتظار چنين چيزي را نداشت ايرانيان مي ديدند دسته اي بدون كه بدون هيچ گونه تعصبي عدل و مساوات اسلامي را اجرا مي كنند و نسبت به آنها بي نهايت حساسيت دارند خاندان رسالت اندر خاندان رسالت پناهگاه عدل اسلامي مخصوصا ُ از نظر مسلمانان غير عرب بودند … »

(خدمات متقابل اسلام و ايران ، انتشارات صدرا ، چاپ دهم ، 1359 ، صص 142 ـ 120 ) و نيز رك به : رحيم نيكبخت ، بررسي مسائل سياسي ، اجتماعي اقتصادي ايران در دوره عمربن خطاب (پايان نامه كارشناسي ارشد ) ، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ، بهمن 1378 ، فصل ششم فتح ايران و پيامدهاي مذهبي ،صص 80 ـ 65 .

[6] . امير محمود خواندامير ، تاريخ شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوي (ذيل تاريخ حبيب السير) تصحيح و تحشيه محمد علي جراحي ، تهران ، نشر گسترده 1370 ، صص 66 ـ 65 .

[7] . … ناريخ جهان آرا (از روي نسخه عكس استانبول كه به همت استاد مجتبي مينوي براي دانشگاه تهران تهيه شده ) به كوشش سيد كاظم موسوي ، تهران ، كتابفروشي حافظ ، 1342 ، صص 267 ـ 266 .

[8] . عبدي بيك شيرازي (نويدي ) تكمله الاخبار (تاريخ صفويه از اغاز تا 978 هجري قمري ) با مقدمه و تصحيح تعليقات عبدالحسين نوايي ، تهران ، نشر ني ، 1369 ، صص 39 ـ 38 و 173 .

[9] . منوچهر پارسيادوست ، شاه اسماعيل اول (پارشاهي با اثرهاي ديرپاي در ايران و ايراني ، تهران ، شركت سهامي انتشار ، 1375 ، ص 277 .

[10] . عبدي بيك شيرازي ، پيشين ، ص 41 .

[11] . تعليمات عبدالحسين نوايي بر تكمله الاخبار ، ص 174 . به نقل از : حبيب السير ، ج 4 ، صص 68 ـ 467.

[12] . براي اطلاع بيشتر ر ك به : عالم آراي شاه طهماسب (زندگي داستاني دومين پادشاه دوره صفوي ) به كوشش ايرج افشار ، تهران ، دنياي كتاب ، 1370 ، يادداشت ايرج افشار ، از اين نمونه آثار به كتاب هاي زير مي توان اشاره كرد :

ــ عالم آراي شاه اسماعيل ، به كوشش علي اصغر منتظر صاحب .

ــ عالم آراي صفوي ، به كوشش يدالله شكري .

ــ جهانگشاي خاقان به كوشش الله دتا مظفر در پاكستان .

[13] . سوالي كه به ذهن مي آيد آن است كه مگر سپاهيان شاه اسماعيل غير از قزلباش بوده كه مريد جان نثار اويند پس چرا برگردند ؟ چنان كه اشاره شد پيرايه هاي داستاني را نبايستي از نظر دور داشت . از جمله در همين مورد .

[14] . اكنون هم در ايام محرم در روستاها و شهرهاي آذربايجان مردم هنگام نوشيدن آب و شربت نذري بر زبان جاري مي كنند «يزديده لعنت ، بيش باد ، شمره لعنت، بيش باد » اين جمله حكايتا ز آن دارد به روزگار شاه اسماعيل صفوي زبان مردم آذربايجان تركي آذري نبوده است . و اين جمله دعايي فارس ميراث آن روزگار در زبان آذري رايج امروز آذربايجان است .

[15] . محمد كريم يوسف جمالي ، تشكيل دولت صفوي و تعميم مذهب تشيع دوازده امامي به عنوان تنها مذهب رسمي، اصفهان ، انتشارات اميركبير شعبه اصفهان ، 1372 ، به تقل از عالم آراي شاه اسماعيل صفوي ، ص 60 ـ 59 .(در فرصت كوتاه براي نگارش مقاله امكان مراحعه به متن عالم آراي شاه اسماعيل مقدور نشد .)

[16] . حسين بيك روملو ،احسن التواريخ ، به سعي و اهتمام چارلس نارمن سيدن ،(چاپ افست )، تهران ، كتابخانه شمس ، 1347، ص 61 .

[17] . حامد الگار ، دين و دولت در ايران (نقش علما در دوره قاجار ) ترجمه ابوالقاسم سري ، تهران ، انتشارات توس . چاپ دوم ، 1369 ، صص 54 ـ 53 .

[18] . راجر سيوري ، ايران عصر صفوي ، ترجمه كامبير عزيزي ، تهران ، شر مركز ، چاپ نهم ، 1380 ، ص 26.

[19] . پارسادوست ، پيشين ، صص 280 ـ 277.

[20] . عبدي بيك شيرازي ، پيشين ، ص 39 .

[21] . حسن بيك روملو ، پيشين ، ص 60 .

[22] . سفينه تبريز به خط و گردآوري ابوالمحد محمد بن مسعود تبريزي . تاريخ كتابت 3 ـ 721 هجري قمري چاپ عكس از روي نسخه خطي كتابخانه مجلس شوراي اسلامي با مقدمه هاي عبدالحسين حائري و نصرالله پورجوادي . تهران ، مركز نشر دانشگاهي ، 1381 تعداد 1000 نسخه . اين مجموعه ارزشمند آيينه اي است از وضع فرهنگي تبريز ر باشكوه ترين دوران حيات خود يعني نيمه دوم قرن هفتم و اوايل قرن هشتم هجري . با توجه به اهميت اين گنجينه ارزشمند براي تاريخ و فرهنگ و ادب آذربايجان پيشنهاد مي گردد دانشگاه تبريز براي بررس ويژگيهاي اين ميراث پر قيمت همايشي بر گذار نمايد .

[23] .مناسب است از زحمات طاقت فرساي آقاي نصرالله پورجوادي و استاد حائري به جهت انتشار اين متن مهم و ارزشمند مسئولين ذي ربط علمي و فرهنگي تبريز چون اداره ارشاد ،دانشگاه تبريز ، استانداري به شكلي تقدير و سپاسگزاري نمايند زيرا در طول تاريخ آذربايجاني ها مردماني قدردان و حق شناس بود ه اند .

[24] . به قول دكتر يوسف رحيم لو  استاد صاحب نام صفويه شناس تبريزي «دوران تدارك صبورانه »

درباره‌ی abbasi

همچنین ببینید

تلگراف شهيد ثق‍ة‌الاسلام به محمدعلي‌شاه

تلگراف توبيخي علماي نجف وقتي به محمدعلي‌شاه رسيد او بر عناد و لجاجت خود افزود. …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *